✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 843
  • دیروز: 1105
  • 7 روز قبل: 9865
  • 1 ماه قبل: 26303
  • کل بازدیدها: 809635

 



 

 

1 _ بهترین هدیه برای پدر عزت است.

2_ بهترین هدیه برای مادر احترام است.

3_ بهترین هدیه برای استاد احوال پرسی است.

4_ بهترین هدیه برای فرزند مهربانی است.

 

5 _ بهترین هدیه برای معشوق محبت است.

6_ بهترین هدیه برای طفل تربیت است.

7_ بهترین هدیه برای دوست وفا است.

8_ بهترین هدیه برای جامعه خدمت است.

 

9 _ بهترین هدیه برای همسایه همدردی است.

10_ بهترین هدیه برای مرده دعا است.

11_ بهترین هدیه برای آخرت نیکی است.

 

پس هميشه با بهترين ها انس بگیرید،

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




شهیدی که باعث رواج چفیه در بین رزمندگان شد

 

 

 آخر سال 60 بود و ابراهیم(شهید ابراهیم هادی) به مرخصی آمده بود.

 با او رفتیم بازار ؛

 از چند دالان و مغازه رد شدیم تا به مغازه مورد نظر ابراهیم رسیدیم.مغازه بزرگی بود.پیرمرد صاحب مغازه و شاگردش با ابراهیم روبوسی کردند ؛ مشخص بود قبلا همدیگر را می شناسند.  بعد از کمی صحبت ابراهیم گفت: حاجی من فردا ان شا الله عازم گیلان غرب هستم و کاغذی را به پیرمرد داد و گفت برای بچه ها احتیاج به تعداد زیادی چفیه داریم.

صحبت که به اینجا رسید پسر آن پیر مرد گفت: آقا ابرام چفیه دیگه چیه؟ مگه شما مثل آدم های لات و بیکار میخواهید دستمال گردن بیندازید؟ ابراهیم مکثی کرد و گفت اخوی چفیه دستمال گردن نیست.بچه های رزمنده هر وقت وضو میگیرند چفیه برایشان حوله است؛ هر وقت نماز میخوانند سجاده است ؛ هر وقت زخمی میشوند با چفیه زخم خودشان را میبندند و … پیرمرد صاحب مغازه پرید تو حرفش و گفت: چشم آقا ابرام اون رو هم تهیه میکنم. فردا همان پیرمرد با یک وانت پر بار آمد و گفت وسایلی که خواستید آماده است ؛ آقا ابرام جان این هم یک وانت پر از چفیه.

 بعد ها ابراهیم تعریف میکرد که از آن چفیه ها را برای عملیات فتح المبین استفاده کردیم. کم کم استفاده از چفیه مشخصه رزمندگان اسلام شد.

 شهیـــــد ابراهیـــــم هادی

 منبع:

کتاب سلام بر ابراهیم صفحه 140 و 141

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




 

 ﻟﻄﻔﺎﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭﺁﺷﻨﺎﯾﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﮕﯿﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﮕﯿﺪ,ﺷﺎﯾﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﻧﺠﺎﺕ ﯾﺎﺑﻨﺪ (ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ) ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦﺩﻧﯿﺎ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺲ …. ﺷﻤﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﺪ

ﺑﻪ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺧﻮﺩ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯿﺪ. ﺍﺭﺯﺵ پیامﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺮ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ

ﻟﯿﻤﻮ ﺗﺮﺵ ﻣﺤﺼﻮﻟﯽ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﮔﺮ ﺩﺭ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺳﻠﻮﻝ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ، ﻭ 10,000 ﺑﺎﺭﻗﻮﯾﺘﺮ ﺍﺯ ﺷﯿﻤﯽ ﺩﺭﻣﺎﻧﯽ ﻋﻤﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﭼﺮﺍ ﻣﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ؟ ﺯﯾﺮﺍﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻩ

ﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺗﺮﮐﯿﺒﺎﺕ ﺁﻥ ﺳﻮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﮐﺴﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ .

ﺍﯾﻨﮏ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺧﻮﺩ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ ، ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﺋﯿﺪ ﮐﻪﺁﺏ ﻟﯿﻤﻮ ﺗﺮﺵ ﺩﺭ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ ﺍﺳﺖ.ﻃﻌﻢ ﺁﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﺟﺎﻧﺒﯽ ﺷﯿﻤﯽ ﺩﺭﻣﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ.ﺍﮔﺮ میﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ ﻟﯿﻤﻮ ﺩﺭ ﺣﯿﺎﻁ ﯾﺎ ﭘﺎﺳﯿﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﮑﺎﺭﯾﺪ .

ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺍﺛﺮ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺯ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ

ﺣﻔﻆ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﺭﻭﺳﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻄﺮﻧﯿﺎﻓﺘﺪ.

ﻟﯿﻤﻮ ﺗﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻣﺼﺮﻑ ﻧﻤﻮﺩ. ﻗﺴﻤﺖ ﮔﻮﺷﺘﯽﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﯾﺎ ﺁﺏ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺼﺮﻑ ﻧﻤﻮﺩ ، ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺷﺮﺑﺖ ﻭ ﯾﺎ ﺻﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ.ﺟﺎﻟﺐ ﺗﺮﯾﻦ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺁﻥ ﺍﺛﺮﺵ ﺑﺮﺭﻭﯼ ﮐﯿﺴﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺗﻮﻣﻮﺭﻫﺎﺳﺖ . ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﯿﺎﻩ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺍﺳﺖ.ﻫﻤﺠﻨﯿﻦ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﺿﺪ ﻗﺎﺭﭺﻭ ﻋﻔﻮﻧﺖ ﻫﺎ ﻭ ﮐﺮﻡ ﻫﺎ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﻓﺸﺎﺭ ﺧﻮﻥ ﺑﺎﻻ ﺭﺍ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺿﺪ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻭ ﺍﺧﺘﻼﻻﺕ ﻋﺼﺒﯽ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻣﻨﺒﻊ ﭼﻨﯿﻦﺍﻃﻼﻋﺎﺗﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﺭﻭ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ .ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺍﺭﻭﯾﯽ ﻓﺎﺵ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﺎﺕ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪﺍﺯﺳﺎﻝ 1970 ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﻟﯿﻤﻮ ﺗﺮﺵ ﺳﻠﻮﻝ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ 12 ﻧﻮﻉ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺍﺯﺟﻤﻠﻪ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺭﻭﺩﻩ ، ﺳﯿﻨﻪ ، ﭘﺮﻭﺳﺘﺎﺕ ، ﺭﯾﻪ ﻭ ﭘﺎﻧﮑﺮﺍﺱ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.ﻭﺍﺳﻪ ﻫﺮﮐﯽ ﻣﺜﻞ من ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻔﺮست.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

چرا مردها به حرف زنان گوش نمی‌دهند؟

 و

چرا زنان زیاد حرف می‌زنند و بد پارک می‌کنند؟

 

1-تفاوت با تساوی حقوق در تضاد نیست. منظور از تساوی حقوق، آزادی برای انجام کاری است که برای آن ساخته شده‌ایم و تفاوت این است که زن و مرد برای کار یکسان ساخته نشده‌اند.

 

2-زنان و مردان با یک‌دیگر فرق می‌کنند؛ نه بهترند و نه بدتر، بلکه متفاوتند.

 

 3-به علت ظلم‌هائی که در تاریخ به زنان شده است؛ هر صحبتی مبنی بر متفاوت بودن زنان و مردان را، مخالفت با تساوی حقوق زن و مرد و سخنی ناپسند می‌دانند.

 

4- برابری زن و مرد یک قضیه مصلحتی و به عبارت دیگر اخلاقی است؛ اما پرسش درباره‌ی تمایزات اساسی بین آن‌ها، یک مسئله علمی است.

 

5-حجم هورمون‌ها و پیوندهای مغز که در رحم مادر شکل می‌گیرند؛ افکار و رفتارهای ما را تعیین می‌کنند. بنابراین از ابتدا دو جنس، هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی متفاوتند؛ یعنی برابر نیستند.

 

6-شناختن جنس مخالف یک امتیاز بزرگ است.

 

7-زنان خیلی سریع می‌فهمند که کسی غمگین یا ناراحت است ولی مردان تا کسی گریه نکند و ناراحتی خود را بیان نکند؛ ناراحتی او را نمی‌فهمد. این اصطلاحاً درک زنانه است که برای انجام وظایف مادری و خانه‌داری در زن تکامل پیدا کرده‌است.

 

8-زنان جزئی تغییرات ظاهری و رفتاری دیگران را درک می‌کنند و این توانائی زنان، قرن‌هاست که همسران بی‌وفا را غافلگیر کرده‌است.

 

9-مغز یک مرد در حالت استراحت 70% از فعالیتش کاسته می‌شود؛ ولی زن در همان حال 90% فعالیت مغزی دارد. بنابراین زن یک رادار سیار است که به طور مرتب از پیرامون خود اطلاعات دریافت کرده و تجزیه تحلیل می‌کند.

 

10-در چشم انسان، سلول‌های مخروطی، وظیفه تشخیص رنگ‌ها و دیدن جزئیات را دارد. عامل انتقال این سلول‌ها بر روی کروموزم x است و زنان بر خلاف مردان که xy هستند 2 کروموزم x دارند ( xx ). پس تعداد بیشتری سلول مخروطی در چشمشان وجود دارد و جزئیات و رنگ‌ها را بهتر تشخیص می‌دهند.

 

12-زنان دید گسترده‌ای دارند ولی مردان زاویه‌ی دیدشان مثل یک تونل تنگ است.

 

13- چشم مردان بزرگتر از زنان است و برای دیدی تونل مانند و فاصله‌های بسیار دور، برنامه‌ریزی شده است.

 

14- چشم مردان چون به مدت هزاران سال برای شکار تکامل یافته؛ برای نگاه کردن به روبرو و مسافت‌های دور ( برای پیدا کردن شکار ) مناسب است. برخلاف آن، چشم زنان چون وظیفه حفاظت از خانه را برعهده داشته است، می‌تواند تا زاویه 45 درجه از چپ و راست و بالا و پائین را ب‌بیند.

 

15-به علت نوع بینائی‌شان، تعداد تصادفات پسربچه‌ها حدود دو برابر دختربچه‌هاست؛ که البته مقداری از این تفاوت به علت پرجرأت‌تر بودن پسرها نیز هست.

 

16- علت این‌که مردها اشیاء را در یخچال ، کمد و . . . . . دیرتر از زن‌ها پیدا می‌کنند؛ تفاوت وسعت بینائی آن دو جنس است. چیزی که زن با یک نگاه پیدا می‌کند. مرد برای پیدا کردنش باید سرش را به چپ و راست و بالا و پائین حرکت دهد.

 

17- زنان توانائی تجسم فضائی کمتری دارند؛ بنابراین موقع پارک کردن ماشین اغلب با مشکل مواجه شده و به در و دیوار می‌زنند.

 

18-مردان چشم‌چران‌تر از زنان نیستند ولی چون مردها برای دید زدن مجبورند سرشان را به اطراف حرکت دهند زودتر لو می‌روند. ولی زن‌ها در حالی‌که ظاهراً جلوشان را نگاه می‌کنند، اطرافشان را هم دید می‌زنند.

 

19-چون مردان در نور کم دید بهتری از زنان دارند و همچنین تجسم فضائی و تخمین فاصله‌شان با خودروهای دیگر را راحت‌تر انجام می‌دهند؛ بهتر است مردان در شب و زنان در روز رانندگی کنند.

 

20-هنگام ورود به یک مهمانی، زنان در کمتر از 10 دقیقه تمام افراد را از نظر می‌گذرانند و شخصیت و رفتارشان را تجزیه و تحلیل ا. ولی مردان بیشتر به فضا و مکان توجه می‌کنند و حداکثر چند نفر آشنا را تشخیص می‌دهند.

 

21- مردها معمولاً با دروغ‌هایشان نمی‌توانند زنان را قانع کنند؛ چون آنان عدم‌هماهنگی رفتار و گفتارشان را تشخیص می‌دهند ( با دقتی که روی جزئیات حرکات بدن او دارند ). ولی زن‌ها به راحتی سر مردان را شیره می‌مالند!! برای دروغ به زنان، مردان بهتر است از نامه یا تلفن استفاده کنند!

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ” فرمودند :

در حضور هفت گروه، هفت کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی:

.1 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻣﻨﺎﻟﺖ ﻧﺰﻥ .

.2 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ،ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ .

.3 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ، ﻗﺪﺭﺕ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ

.4 ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻧﮑﻦ.

.5 ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ، ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩ ﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ .

.6 ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽ ﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ .

.7 ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﯾﺘﯿﻢ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ.

(ﭼﻮﻥ ﺳﻮﺯ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻭﺩﯼ ﺳﺮﺩ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ…)

 

کتاب تحف العقول صفحه167

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

روغن کندر که بومی کشورهای عمان، سومالی و یمن است، خواص متعددی دارد. به همین دلیل از آن در ساخت عطرها و لوازم بهداشتی پوستی نیز استفاده می شود.

 

*  لکه های ایجاد شده بر اثر آکنه، جراحی و ترک پوست و … را از بین می برد.

 

* کاهش دهنده چین و چروک است و با بازسازی مجدد سلول های پوست ، آن را جوان نگه می دارد.

 

* استفاده از این روغن طبیعی روی ناخن، باعث تقویت آن می شود.

 

* از این روغن به عنوان ضدعفونی کننده زخم ها و بریدگی ها استفاده می شود.

 

* مصرف منظم آن، زگیل را از بین می برد.

 

* ورم ایجاد شده بر اثر گزیدگی حشرات را کاهش می دهد.

 

خاصیت آن برای مو:

* در صورت استفاده منظم از روغن کندر، شوره سر برطرف می شود.

 

* باعث براقی مو می شود.

 

* از ریزش مو جلوگیری می کند.

 

خاصیت های دیگر روغن طبیعی کندر:

* درد مفصل و دردهای التهابی را تسکین می دهد.

 

* با کمک به گردش خون، درد عضله را کاهش می دهد و برای مبتلایان به روماتیسم مفید است.

 

* ماساژ با این روغن، کمردرد را کم می کند.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




آدماي پرانرژي هميشه پر از انگيزه و شور و شوق هستن. اونا نه تنها براي دنبال کردن هدف هايي که واسه ي خودشون در نظر مي گيرن فوق العاده انگيزه دارن بلکه در همين کارهاي روزمره و معمولي شون هيجان و انرژي مثبت فراواني دارن.

 

در واقع انگيزه، سوخت موتور شماست و هيچ موتوري بدون سوخت حرکت جدي ندارد. اگر شما از اون دسته آدما هستين که احساس مي کنين انگيزه تون واسه ي انجام يه کار يا پيگيري يه هدف تون و حتي اصل زندگي تون کمه، چهارتا پيشنهاد عالي و کاربردي دارم که البته به شرطي که رعايتش کنين حتماً اثرش رو مي بينين.

 

راه هاي ايجاد انگيزه :

1- واسه ي انجام هر کاري بايد ذهن تون رو از پيامدهاي عالي انجام اون کار پر کنين. شايد شما الان انگيزه ي اين رو نداشته باشين که هر روز ورزش کنين ولي اگر به شما بگن در صورتي که اين کار رو انجام بدين بعد از يک ماه ده ميليون تومان به شما ميدن، يک دفعه انگيزه تون زياد ميشه. توجه مدام و پيوسته و هر روز و هر شب به پاداش ها و دستاوردها و نتايج عالي و درخشان يک کار، شما رو پر از شور و حرارت ميکنه.

 

2- انگيزه به شدت مسريه و خيلي سريع از يکي به ديگري سرايت مي کنه. دور و برتون رو از آدماي پرشور و حرارت و باانگيزه پر کنين. کاملاً واستون مشهوده و به چشتون مياد که چقدر اين مجاورت، الهام بخش و انگيزه سازه. البته در نقطه ي مقابل هم حواستون رو جمع کنين که با آدماي شُل و وارفته و کم انگيزه و بي حس و حال صميمي نشين چون شما رو از شور و حرارت ميندازن.

 

3- اينکه هيچ کاري رو واسه ي ديگري انجام ندين. چون اگه اون قدر ندونه و توجه و تشکر نکنه، دير يا زود انگيزه تون رو از دست ميدين. کار رو واسه ي اين انجام بدين که خوبه و خدا دوست داره. مطمئن باشين کار خوب تون مثل يه موج مثبت به عالم ساطع ميشه و يه روزي و يه جايي به خودتون برميگرده.

 

4- حالت آدماي با انگيزه رو به خودتون بگيرين. به خودتون تلقين کنين که فوق العاده شاد و باانگيزه هستين. حتي کارهاي معمولي تون رو با هيجان مثبت انجام بدين. به خودتون بگين چقدر امروز حالتون خوبه و اوضاع عاليه و چقدر با انگيزه اين.

 

اين چهار تا نکته ي ظاهراً کوچک رو مدتي رعايت کنين تا ببينين چقدر پرانرژي و باانگيزه مي شين.

 

با آرزوي روزهاي پر انرژي

سيدمجتبي حورايي

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


پيامبر صلی الله علیه و آله : عدالت نيكو است اما از دولتمردان نيكوتر، سخاوت نيكو است اما از ثروتمندان نيكوتر؛ تقوا نيكو است اما از علما نيكوتر؛ صبر نيكو است اما از فقرا نيكوتر، توبه نيكو است اما از جوانان نيكوتر و حيا نيكو است اما از زنان نيكوتر.

 اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الاُْمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الاَْغْنياءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ؛

نهج الفصاحه، ح 2006

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

یک: قضاوت دیگران تاثیری بر زندگی من ندارد.

دو: مردم وظیفه ندارند مرا درک کنند.

سه: من مسئول اصلاح یا تربیت کردن دیگران نیستم.

چهار: از کسی در برابر لطفی که به او می کنم توقعی ندارم وگرنه این لطف را در حق او نمی کنم.

پنج: کسانی که رفتار ناجوانمرادنه با من داشته اند توسط کائنات مجازات خواهند شد هرچند که من هرگز متوجه این نشوم.

شش: دنیا سخاوتمند تر از آن است که موفقیت کسی راه موفقیت مرا تنگ کند.

هفت: ملاک من رفتارشرافتمدانه و انسانی است نه مقابله به مثل.

 

*آرامش نصيب قلب مهربانتان*

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

پروردگارا …

 

اگر در این دنیا کسی هست ،

که طاقت دیدن سعادت مرا ندارد ،

چنان به او سعادت بده …

که سعادت مرا از یاد ببرد … !

 

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




طوری بخند …

که حتی تقدیر شکستش را بپذیرد ،

طوری عشق بورز …

که حتی تنفر راهش را بگیرد و برود …

و طوری خوب زندگی کن …

که حتی مرگ از تماشای زندگیت سیر نشود … !

این زندگی نیست که میگذرد ما هستیم که رهگذریم پس

با هر طلوع و غروب لبخند بزن مهربان باش و محبت کن ……

می دانی

روز ها بالاخره به شب می رسند.تارسيدن شب ، از گذشت روزت راضی باش

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


...


امير المومنين عليه السلام:

تمام خير در سه چيز جمع شده است : نگاه ، سكوت و سخن . هر نگاهى كه پندى در آن گرفته نشود، فراموشى است . هر سكوتى كه انديشه اى در آن نباشد، غفلت است . هر سخنى كه ذكرى در آن نباشد، بيهوده است . خوشا بحال كسى كه :نگاه او پند، سكوت او انديشه و سخن او ذكر باشد، بر گناهش گريسته و مردم از شرش در امان باشند.

سند : کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق رحمه الله علیه

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

پيامبر بزرگوار اسلام صلّى اللّه عليه و آله همواره جوياى حال ياران خويش بود.

روزی شنيد كه يكى از يارانش بيمار شده. به عيادت او رفت و جوياى حالش شد.

.

بيمار گفت: نماز مغرب را با شما به جماعت خواندم،

شما سوره ((قارعه)) را خواندى، آنچنان تحت تأثير قرار گرفتم كه به خدا عرض كردم:

خدايا! اگر در نزد تو گنهكارم، طاقت عذاب آخرت را ندارم، در همين دنيا مرا عذاب كن!

اكنون مى بينيد كه بيمار شده ام!

.

پيامبر فرمود: دعاى درستى نكرده اى!

مى بايست در دعا، از قرآن سرمشق بگيرى؛ آنجا كه مى فرمايد:

رَبَّنا آتِنا فى الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فى الاَّخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّار (سوره بقره آیه 201)

پروردگارا هم در دنيا و هم در آخرت، به ما پاداش نيك بده و ما را از عذاب دوزخ نگهدار.

.

آنگاه پيامبرصلّى اللّه عليه و آله براى او دعا كرد و او از بيمارى نجات يافت.

سفينة البحار، 1 / 208.

 

اکنون خوب است ما هم به سوره قارعه مراجعه و یک بار با دقت به معنی و مفهوم آن توجه کنیم و تأثیر آن را بر روح و جان خود بنگریم.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﻭﯼ ﺍﺯ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻟﺬﺍ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﭘﺎﺱ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﻭﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﻨﺪ ﺟﻬﺖ ﮐﺴﺐ ﯾﮏ ﺩﻭﺭﻩ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻨﺎﻡ ( ﺭﺍﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﺍﻥ) ﺍﻋﺰﺍﻡ ﻧﻤﺎﯾﺪ.

 

دوست من میگفت : ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﻨﺪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﺧﺎﺹ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺵ ﻓﻘﻂ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺁﻧﻬﻢ ﺑﻤﺪﺕ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻧﺨﺒﮕﺎﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺟﻬﺖ ﮐﺴﺐ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺎﺟﺮﺍﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺘﻬﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﺎ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﯾﮑﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻻﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﮐﺴﺐ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺮﺳﻨﺪ. ﭘﺰﺷﮏ ﻣﻌﺎﻟﺞ ﺿﻤﻦ ﺷﺮﺡ ﺭﻭﺵ ﻋﻼﺝ ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺵ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺳﻠﺒﯽ ﻭ ﮐﺴﺎﻟﺖ ﻭ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺴﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺑﺠﺎﯾﺶ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻣﯿﺪ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺪﻥ ﻣﯿﻨﻤﻮﺩ! ﺍﻣﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ؟

 

ﻭﯼ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺣﯿﺮﺕ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺩﺭ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺧﻼﺻﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﯾﮑﯽ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺪﺕ ﺍﯾﻦ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺫﺍﻥ ﻓﺠﺮ ﺁﻏﺎﺯ ﻭ ﺗﺎﻭﻗﺖ ﻃﻠﻮﻉ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ. ﻭﯼ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺩ ﺷﻮﯾﻢ ﻭ ﻻﻣﭙﻬﺎ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻼ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﻭ ﺯﺍﻧﻮ ﯾﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﺯﺍﻧﻮ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﻔﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﺣﺒﺲ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﺴﺘﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﻢ ﺣﺎﻝ ﺁﻥ ﭼﯿﺰ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻋﻢ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﯾﺎ ﺳﻨﮓ ﻭ ﮐﻮﻩ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻭ ﻏﯿﺮﻩ ﺑﺸﺮﻁ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺠﺰ ﻫﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﻢ.

 

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﯾﮏ ﻭ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ , ﺍﺯ ﻣﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺁﺯﺍﺩ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﯿﻢ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﺍﻭﻝ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﻨﯿﻢ. ﺧﻼﺻﻪ ﺗﺎ ﻃﻠﻮﻉ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺳﭙﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﻣﻔﺼﻞ ﻭ ﭼﺮﺏ ﻓﺮﺍﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺍﺷﻜﻬﺎﻱ ﺧﻮﺷﻲ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﺼﻮﻝ ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﺯ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﻌﺎﻟﺞ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ.

 

ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻦ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﻣﻦ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﻧﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﺮﯾﻨﺎﺕ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺪﻟﯿﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺛﻠﺚ ﺍﺧﯿﺮ ﺷﺐ ﻭ ﺧﻠﻮﺕ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺗﻔﮑﺮ ﺑﻪ ﻋﻈﻤﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺳﭙﺲ ﺁﻥ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﻌﺎﻟﺞ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺳﺘﻨﺸﺎﻕ ﮐﻨﯿﻢ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺫﺍﻥ ﻓﺠﺮ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺑﺴﻮﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﺍﺩﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻓﺠﺮ ﺩﻋﻮﺕ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺎ ﺷﺮﻭﻕ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻋﺪﻡ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﻭ ﺫﮐﺮ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺗﻼﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﻋﻮﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ.

 

ﺁﺭﯼ: ﺩﺭ ﻫﻨﺪ ﻫﺮ ﻓﺮﺩ ﯾﮑﺼﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻻﺭ ﺟﻬﺖ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﻭ ﺑﻠﮑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﺍﺟﺮ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯾﻬﺎ ﻏﺎﻓﻠﻨﺪ.

 

ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﻗَﻠِﻴﻼ ﻣِّﻦَ ﺍﻟﻠَّﻴْﻞِ ﻣَﺎ ﻳَﻬْﺠَﻌُﻮﻥَ * ﻭَﺑِﺎﻷَﺳْﺤَﺎﺭِ ﻫُﻢْ ﻳَﺴْﺘَﻐْﻔِﺮُﻭﻥ

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:

ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.

ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.

ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ…

“شهيد حسين خرازي”

شرمشان باد، کسانی، که با اختلاس، دزدی و رانت خواری به خون و راه شهیدان خیانت کردند و می کنند.،،،

هر کی خوند دمش گرم پخش کنه

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




سه درس از یک دیوانه”

 

آورده‌اند که شیخ جنید بغدادی، به عزم سیر، از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او.

شیخ احوال بهلول را پرسید.

گفتند: او مردی دیوانه است.

گفت: او را طلب کنید که مرا با او کار است.

پس تفحص کردند و او را در صحرایی یافتند.

شیخ پیش او رفت و سلام کرد.

بهلول جواب سلام او را داد و پرسید: چه کسی هستی؟

عرض کرد: منم شیخ جنید بغدادی.

فرمود: تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می‌کنی؟

عرض کرد: آری…

بهلول فرمود: طعام چگونه میخوری؟

عرض کرد: اول «بسم‌الله» می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه کوچک برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و به دیگران نظر نمی‌کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم و هر لقمه که می‌خورم «بسم‌الله» می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم.

بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود: تو می‌خواهی که مرشد خلق باشی؟

در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی.

سپس به راه خود رفت.

مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است.

خندید و گفت: سخن راست از دیوانه باید شنید! و از عقب او روان شد تا به او رسید.

بهلول پرسید: چه کسی هستی؟

جواب داد: شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمی‌داند.

بهلول فرمود: آیا سخن گفتن خود را می‌دانی؟

عرض کرد: آری…

سخن به قدر می‌گویم و بی‌حساب نمی‌گویم و به قدر فهم مستمعان می‌گویم و خلق را به خدا و رسول دعوت می‌کنم و چندان سخن نمی‌گویم که مردم از من ملول شوند و دقایق علوم ظاهر و باطن را رعایت می‌کنم.

پس هر چه تعلق به آداب کلام داشت بیان کرد.

بهلول گفت: گذشته از طعام خوردن، سخن گفتن را هم نمی‌دانی.

سپس برخاست و برفت.

مریدان گفتند: یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟

تو از دیوانه چه توقع داری؟

جنید گفت: مرا با او کار است، شما نمی‌دانید.

باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت از من چه می‌خواهی؟

تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی‌دانی، آیا آداب خوابیدن خود را می‌دانی؟

عرض کرد: آری…

چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب می‌شوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (علیه‌السلام) رسیده بود بیان کرد…

بهلول گفت: فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمی‌دانی. خواست برخیزد که جنید دامنش را بگرفت و گفت:

ای بهلول من هیچ نمی‌دانم، تو قربه‌الی‌الله مرا بیاموز.

بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم.

بدان که اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل د ر خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از اینگونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود.

جنید گفت: جزاک الله خیرا.

و ادامه داد: در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد، وگرنه هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد.

پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد.

و در خواب کردن این‌ها که گفتی همه فرع است؛

اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد هیچ بشری نباشد…

 

(منبع: الامثال و الحکم)

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




  شکر خدا که سایه ی عشق است برسرم …..

 

اهل وِلای حیدر و دین پیمبرم ……

 

با لقمه ی حلال پدر حیدری شدم ……

 

زهرائیَّم به مَرحمت شیر مادرم ……

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




  امام صادق عليه  السلام : پنج چيز است كه هر كس يكى از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگى  اش كمبود دارد و كم خرد و دل نگران است: اول، تندرستى، دوم امنيت، سوم روزى فراوان، چهارم همراهِ همرأى. راوى پرسيد: همراهِ همرأى كيست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشين خوب و پنجم كه در برگيرنده همه اينهاست، رفاه و آسايش است.

خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَـقَـدَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ يَزَلْ ناقِصَ العَيْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّةُ البَدَنِ وَ الثّانيَةُ: اَلاْمْنُ وَ الثّالِثَةُ: اَلسَّعَةُ فِى الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَةُ: اَلاَنيسُ الْمُوافِقُ (قال الراوى:) قُلْتُ: و مَا الاْنيسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَليطُ الصّالِحُ وَ الخامِسَةُ: وَ هِىَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ: الدَّعَةُ؛

خصال ج1 ، ص 284

 

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




پيامبر صلى الله عليه و آله: از يكديگر گذشت كنيد، تا كينه هاى ميان شما از بين برود.

تَعافَوا تَسقُطِ الضَّغائِنُ بَينَكُم؛

(كنزالعمال، ج3، ص373، ح7004)

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




عقربه های پیر ، ازچرخش روزگار ….

جمعه ها از اتهام دلگیر بودن…

و مدعیان بی عمل ، از تظاهر و نفاق خسته شده اند….

و من نیز  از گناهان خویش

 که قامت شما را خمیده میسازد…!!!

یا صاحب الزمان……

ای مولای من ،

 بیایید و به عقربه های زمان ، جوانی و طراوت ببخشید….

جمعه هایمان را ، نشاط و زندگی ببخشید و نماز جمعه های بی روح مان را به دور از تهمت ها و بد اخلاقی های  رایج سیاسی ، اقامه فرمایید و  دوباره به رنگ خدا بیارایید….

با حضور دلبرانه شماست که بازار ریا و تزویر از رونق و سکه خواه افتاد….

و شاید من نیز از دام گناه رهیدم و دلداده ی شما شدم….!

با حضور شماست که اخلاق ظهور میکند ، علم به بالندگی میرسد و صلح و مهربانی مهمان سفره بشریت خواهد شد…..

اللهم عجل فی فرج مولانا

صاحب العصر والزمان….

 

 

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


...


“سنگریزه” ریز است و ناچیز،

اما اگر در کفش یا جوراب باشد ما را از راه رفتن باز میدارد!!!

در زندگی هم بعضی مسائل ریزند و ناچیز…….

اما مانع حرکت به سوی خوبی ها و آرامش ما میشود!!!!!

کم احترامی یا نا مهربانی به والدین…

نگاه تحقیرآمیز به فقرا….

تکبر و فخرفروشی به مردم….

منت گذاشتن هنگام کمک کردن….

نپذیرفتن عذر خطای دوستان؛

 

بخشی از سنگریزه های مسیر تکامل ما هستند!!!

آنها را به موقع کنار بگذاریم،تا از زندگی لذت ببریم……………

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود:

 

پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.

 

سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند . … پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.

 

پسر دوم گفت: نه.. درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن….. پسر سوم گفت: نه.. درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین.. و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.

 

پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها.. پر از زندگی و زایش!

 

مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید: همه حاصل انچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان میشود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند!

 

اگر در ” زمستان” تسلیم شوید، امید شکوفایی ” بهار” ، زیبایی “تابستان” و باروری “پاییز” را از کف داده اید!

 

مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند!

 

زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبین ؛

 

در راههای سخت پایداری کن: لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند!

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ‏( ﺹ‏) :

.1 ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺧﻠﻖ ﻭ ﺩﯾﻦ ﻭﯼ ﻣﺎﯾﻪ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ

ﻣﯽ ﺁﯾﺪ , ﺑﻪ ﺍﻭ ﺯﻥ ﺩﻫﯿﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﻓﺘﻨﻪ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ

ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 130 ‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.2 ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻫﺎ ﺁﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺁﺳﺎﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﯿﺮﺩ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ

1507‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.3 ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ,

ﻣﺎﻧﻌﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮﺩ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 185‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.4 ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻫﻤﺸﺄﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﭘﯿﺶ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﺪﻧﺪ ؛

ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﻮﻫﺮ ﺩﻫﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ .

‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 193‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.5 ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﺩ

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﺒﺮ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﻧﮓ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﺩ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ

2.202 ‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.6 ﻋﻘﺪ ﻧﮑﺎﺡ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻋﻠﻨﯽ ﺳﺎﺯﯾﺪ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ

313 ‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.7 ﺑﻮﺳﯿﻠﻪ ﺯﻧﺎﺷﻮﯾﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺠﻮﯾﯿﺪ ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 481‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.8 ﺯﻧﺎﺷﻮﯾﯽ ‏(ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ‏) ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺰﻭﻧﯽ ﺷﻤﺎ ﺗﻔﺎﺧﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ .

‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 568‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.9 ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﻋﺪﻩ ﺷﻤﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﻮﺩ , ﺯﯾﺮﺍ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﺑﻪ

ﻓﺰﻭﻧﯽ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﺍﻣﺘﻬﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ

1179‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.10 ﺯﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺟﻤﺎﻟﺶ ﮔﯿﺮﻧﺪ , ﺯﻥ ﺩﯾﻦ ﺩﺍﺭ ﺑﺠﻮﯾﯿﺪ .

‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 822

۱۱/۱۳/۲۰۱۵، ۱۹:۱۳ - حورا ربیعی: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺩﺍﻧﯿﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﮑﺮﺭ ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﮑﺮﺭ ﺷﻮﻫﺮ

ﮐﻨﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 714‏) ‏( ﻣﺬﻣﻮﻡ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﮑﺮﺍﺭ

ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ‏)

**********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.12 ﺳﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﺪﯼ ﺁﻥ ﺟﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﻮﺧﯽ ﺁﻥ ﻧﯿﺰ ﺟﺪﯼ

ﺍﺳﺖ , ﻧﮑﺎﺡ , ﻃﻼﻕ , ﺭﺟﻮﻉ ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 1254‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.13 ﺳﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺍ ﻧﯿﺴﺖ , ﻃﻼﻕ , ﻧﮑﺎﺡ , ﺁﺯﺍﺩ

ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻨﺪﻩ ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 1263‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.14 ﺯﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺣﻀﻮﺭ ﺷﺎﻫﺪ ﺷﻮﻫﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ؛ ﺯﻧﺎﮐﺎﺭﻧﺪ ‏( ﻧﻬﺞ

ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 1112‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.15 ﻫﺮ ﮐﻪ ﺯﻥ ﮔﯿﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺮﻣﺎﺕ ﺑﺮﮐﻨﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪ ؛ ﺑﺮ

ﺧﺪﺍ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﯾﺎﺭﯼ ﮐﻨﺪ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 1396‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.16 ﺯﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﺁﻭﺭ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻓﺰﻭﻧﯽ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﺳﺎﯾﺮ

ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 1144 ‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.17 ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﮐﺜﺮﺕ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻠﻞ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ

ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﻫﺒﺎﻧﯿﺖ ﭘﯿﺶ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ

1145‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.18 ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻋﻘﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﭽﻪ ﺁﻭﺭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ

ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﯿﺰ ﺑﻪ ﻓﺰﻭﻧﯽ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﺳﺎﯾﺮ ﺍﻣﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻔﺎﺧﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ .

‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 1570‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.19 ﺑﺎ ﺯﻥ ﭘﯿﺮ ﻭ ﻧﺎﺯﺍ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻓﺰﻭﻧﯽ ﺷﻤﺎ ﺑﺮ ﺍﻣﺖ ﻫﺎﯼ

ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻔﺎﺧﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 2454‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.20 ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﻃﻼﻕ ﻣﺪﻫﯿﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺩﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﮑﺮﺭ ﺯﻥ

ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﮑﺮﺭ ﺷﻮﻫﺮ ﮐﻨﻨﺪ ؛ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ‏( ﻧﻬﺞ

ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 1146‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.21 ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﻃﻼﻕ ﻣﺪﻫﯿﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﻋﺮﺵ ﺍﺯ ﻭﻗﻮﻉ ﻃﻼﻕ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﺩ .

‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 1147‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.22 ﺧﺪﺍ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺣﻼﻝ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﻧﺰﺩ ﻭﯼ ﺍﺯ ﻃﻼﻕ ﺩﺷﻤﻦ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ .

‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 2609‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.23 ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻄﻔﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺟﺎﯼ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ , ﺯﯾﺮﺍ ﺯﻧﺎﻥ ﻧﻈﯿﺮ

ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 1132‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.24ﺑﻪ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻫﻤﺸﺎﻥ ﺯﻥ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻫﻤﺸﺎﻥ ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ

ﻣﺤﻞ ﻧﻄﻔﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ‏(ﺯﻧﺎﻥ ﺧﻮﺩ‏) ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ . ‏( ﻧﻬﺞ

ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 1705‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.25 ﺯﻧﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻬﺎﺭ ﭼﯿﺰ ﮔﯿﺮﻧﺪ : ﻣﺎﻝ ؛ ﺷﺮﻑ , ﺟﻤﺎﻝ ﻭ ﺩﯾﻦ ؛ ﻭ ﺗﻮ ﺯﻥ

ﺩﯾﻦ ﺩﺍﺭ ﺑﺠﻮﯼ ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 1183‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.26 ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻄﻔﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺟﺎﯼ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﻫﺎﻥ

ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺭﻧﮓ ﺯﺷﺘﯽ ﺍﺳﺖ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 1133‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.27 ﺯﻥ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﺗﻮﺍﻧﮕﺮﯼ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ

1143‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.28 ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻭﺳﺎﻃﺖ ، ﻭﺳﺎﻃﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﻭ ﮐﺲ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ

ﺯﻧﺎﺷﻮﯾﯽ ﺍﺳﺖ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 3073 ‏)

***********ﺣﺪﻳﺚ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ***********

.29 ﺩﻭ ﺭﮐﻌﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺩﺍﺭﺩ ، ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﻭ ﺭﮐﻌﺖ

ﻧﻤﺎﺯ ﻋَﺰَﺏ ‏( ﻣﺠﺮﺩ ‏) ﺍﺳﺖ . ‏( ﻧﻬﺞ ﺍﻟﻔﺼﺎﺣﻪ ، ﺡ 1670

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




می‌بخشم؛ چون دوستش دارم…

 

برای آن‌ها که می‌خواهند با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها محشور شوند

 

هر حرفی را به هر کسی نمی‌توان زد. این را همه می‌دانند. برای همین هم قدیمی‌ها گفته‌اند: «معرفت درّ گرانی است به هر کس ندهند، پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهند». حالا اگر این حرف، حرف اهل‌بیت علیهم السلام باشد که دیگر اهمیتش هزار برابر است و مخاطب خیلی مهم می‌شود.

به همین دلیل این متن را نباید هر کسی بخواند، چرا که هدیه خصوصی امام صادق علیه‌السلام است به من و تویی که با جان و دل حاضریم برای سخن آل‌الله خود را فدا کنیم؛ حتی اگر مجبور شویم خیلی از سنت‌های غلط را زیر پا بگذاریم و سنت‌های زیبا و خدایی را جایگزین کنیم.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: سه‌ گروه‌ از زنان‌اند که‌ خداوند عذاب‌ قبر را از آنان‌ برطرف‌ کرده‌ و با فاطمه‌زهرا سلا‌م‌الله‌علیها در قیامت‌ محشور خواهند شد:

1. زنی که در برابر غیرت شوهرش صبر کند.

2. زنی که در برابر بداخلاقی‌ همسرش شکیباست.

3. ؟

سومی را نباید به این راحتی گفت. انگار باز هم به زمینه‌سازی نیاز دارد. زیرا اما و اگرهای زیادی مانع می‌شود که به آن جامه عمل بپوشانیم. اما چه تبلیغی باید برای آن کرد؟ چه چیزی بالاتر از ضمانت‌های امام صادق؟ع؟؟ یعنی چه چیزی بالاتر از برداشته شدن عذاب قبر و ثواب هزار شهید و بهره بردن از ثواب عبادت یک‌سال؟ حالا همه این‌ها به کنار؛ چه چیزی بالاتر از محشور شدن با بانوی یگانه عالم که احدی از زنان با او قابل مقایسه نیست؟ خوشا به حال ما که خداوند چنین پاداشی برای‌مان تدارک دیده است… آری؛ با این اوصاف خیلی شنیدنی است ویژگی سوم:

3. زنی که مهریه‌اش را به شوهرش می‌بخشد.1

عجب! مهریه‌ای که این قدر در جامعه ما پررنگ و مهم شده و به خاطرش ازدواج‌های جوانان آسیب دیده، اگر بخشیده شود، چنین اجر بالایی دارد؟ پس چرا ما برای زیاد کردن آن،‌ این قدر بحث و گفت‌وگو و شاید جدال می‌کردیم؟ چه اشتباه بزرگی! راستی، مگر مهریه همانی نیست که خداوند در قرآن آن را «هدیه‌ای» می‌داند که نشانه صداقت و راستی و مهربانی مرد نسبت به زن است؟2 پس باز هم اشتباه کرده‌ایم…

هزاران اما و اگری را که به اشتباه در جامعه بزرگ کرده‌ایم، برای خودت مرور کن و به نتیجه برس! تو را نمی‌دانم، اما من مهریه‌ام را می‌بخشم، زیرا قبل از این که با همسرم پیمان عشق بسته باشم، پیمان بندگی را با خدایم امضا کرده‌ام و او هم تضمین کرده است خانواده بهشتی را برای من. حالا با خیال راحت به همسرم و خانواده‌ام عشق می‌ورزم و مهریه‌ام را به او می‌بخشم، چون دوستش دارم…

البته چون مهریه یکی از پاک‌ترین مال‌هاست و به گفته اهل‌بیت می‌تواند شفابخش بسیاری از مریضی‌ها باشد3، پس من هم به اندازه مهریه حضرت زهرا (که گویا کم‌تر از 14 سکه بهار آزادی است) نگه می‌دارم و بقیه را می‌بخشم.

من مطمئنم که چون این بخشیدن از سر عشق و محبت است، خانواده‌ام را اهل‌بیتی می‌کند و آرامشی شیرین را به ارمغان می‌آورد.

حالا تو چه می‌کنی خواهر مهربانم؟

فکرهایت را بکن و از روی میل و علاقه، تن به این معامله بده! معامله‌ای که سودش بی‌نهایت است و ضررش ناچیز. اگر چنین کردی، حتما با جمله‌ای زیبا در قسمت بخشیدم (+) به ما خبر بده تا قطره‌قطره جمع گردیم؛ وانگهی دریا شویم…

و چه چیزی زیباتر از دریای همسران فاطمی…

 

[1]- عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام: ثَلَاثٌ‏ مِنَ‏ النِّسَاءِ یَرْفَعُ‏ اللَّهُ‏ عَنْهُنَ‏ عَذَابَ‏ الْقَبْرِ وَ یَکُونُ مَحْشَرُهُنَّ مَعَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ (صلی‌الله‌علیه‌وآله) امْرَأَةٌ صَبَرَتْ عَلَى غَیْرَةِ زَوْجِهَا وَ امْرَأَةٌ صَبَرَتْ عَلَى سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا وَ امْرَأَةٌ وَهَبَتْ صَدَاقَهَا لِزَوْجِهَا یُعْطِی اللَّهُ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ ثَوَابَ أَلْفِ شَهِیدٍ وَ یَکْتُبُ لِکُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ عِبَادَةَ سَنَةٍ. (وسائل الشیعة، ج‏21، ص: 285) 

 

[2]- سوره نساء، آیه 4: وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَیْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنیئاً مَریئاً: مهر زنان را که هدیه‌اى است، به آنان بدهید. پس اگر چیزى از آن را با رضایت خاطر به شما بخشیدند، آن را بخورید. گوارا و نوش جانتان خواهد بود.

 

[3]- مردی از دردشکم به امیرالمومنین شکایت کرد. حضرت فرمودند: از همسرت بخواه مقداری از مهریه‌اش را ببخشد و با آن عسلی بخر و با آب باران بیامیز و بنوش. (وسائل الشیعة، ج‏21، ص: 285)

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




حضرت علی می فرماید :

رساترين چيزي که بوسيله آن مي تواني رحمت خدا را به خود جلب کني اين است که در باطن،نسبت به همه مردم خيرخواه و مهربان باشي.

غررالحکم ص ۲۱۲

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




پیامبر اسلام (ص)می فرمایند:

 

خوشا به حال آنکه:

 

فروتنی اش از روی کمبود نیست..

 

خواری نفسش از روی فقر نیست..

 

از مالی که بدون گناه جمع کرده انفاق می نماید..

 

با اهل دانش وحکیمان اختلاط کند..

 

وبه ذلیلان وفقیرا رحم نماید.

 

خوشا به حال کسی که نفسش خوار..کسبش حلال،باطنش نیکو،ظاهرش گرامی وشرش از مردم دور باشد..

 

خوشا بحال آنکه به علمش عمل کند…زیادی مالش را انفاق نماید ..وزیادی سخنش را باز دارد..

 

خوشا به حال آنکه عیبش او را از پرداختن به عیب دیگران باز دارد.

 

منبع:نهج الفصاحه

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




لقمان به فرزندش چنين مي گفت:

پسرم!دنيا درياي عميقي است،گروه بسياري در ان غرق شده اند،کشتي تو در اين دريا بايد تقوي الهي باشد،زاد و توشه ات ايمان،بادبان اين کشتي توکل،ناخداي ان عقل ،و راهنماي ان علم و سکان ان صبر باشد،اگراز اين دريا رهايي يابي به برکت رحمت خداست ،و اگر هلاک شدي به خاطر گناهان توست.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




“” روانشناسی مدرن “”

 

 

خارپشتی ازیک مار تقاضا کرد که بگذار

 من نیز در لانه تو ,مأواگزینم وهمخانه تو باشم

مارتقاضای خارپشت راپذیرفت

 و او را به لانه تنگ وکوچک خویش راه داد!

چون لانه مارتنگ بود

خارهای تیز خارپشت هردم به بدن نرم مار فرو می رفت

 و وی را مجروح می ساخت.

اما مار از سر نجابت دم بر نمی آورد

سرانجام مارگفت :

نگاه کن ببین چگونه مجروح وخونین شده ام

میتوانی لانه من را ترک کنی؟

خارپشت گفت من مشکلی ندارم

اگرتوناراحتی میتوانی لانه دیگری برای خود بیابی,

 

عادت ها ابتدابه صورت مهمان وارد میشوند

امادیری نمیگذرد که خودرا صاحبخانه می کنند

وکنترل مارا به دست می گیرند

مواظب خارپشت عادتهای منفی زندگیتان باشید

خودت باش نقاط مثبتت را فراموش نکن

 

دانستن ،قدرت است

ایمان ، قوت روح است

وحدت ، قدرت آفرین است

عشق ، پایدارترین قدرت جهان است

و……

پس در انرژیهای مثبت را، بر خودبگشا و

 عادتهای مثبت زندگیت را قدرت وقوت بخشید…

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ریشه انسانها

 

ریشه ی انسانها، فهم آنهاست

یک سنگ به اندازه ای بالا می رود،

که نیرویی پشت آن باشد …

با تمام شدنِ نیرو،

سقوط و افتادن سنگ طبیعی است!

ولی یک گیاه کوچک را نگاه کن که چطور از زیر خاک ها و سنگ ها

سر بیرون می آورد و حتی آسفالت ها و سیمان ها را می شکند و سربلند می شود …

هر فردی به اندازه ی این گیاه کوچک،

ریشه داشته باشد،

از زیر خاک و سنگ،

از زیر عادت و غریزه!

و از زیر حرف ها و هوس ها،

سر بیرون می آورد و افتخار می آفرینید …

 

ریشه ی ما، همان “فهم” ما است

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




رسول اعظم صلوات الله علیه و آله می فرمایند:

تصدّقوا و لو بتمرة فإنّها تسدّ من الجائع و تطفى ء الخطيئة كما يطفى ء الماء النّار.

صدقه بدهيد و گر چه يك خرما باشد زيرا رنج گرسنه اى را تخفيف ميدهد و گناه را خاموش ميكند چنان كه آب آتش را خاموش ميكند.

نهج الفصاحه

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 جملاتي كوچك، مفاهيمي بزرگ:

 

 

 اگر احساس افسردگی دارید، درگير گذشته هستید.

 اگر اضطراب دارید، درگير آینده!

  و اگر آرامش دارید، در زمان حال به سر مي بريد.

 پس در لحظه زندگی کنید…!

 

 قدر لحظه ها را بدانيد!

زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم.

 

 از کسی که به شما دروغ گفته نپرسيد: چرا؟

چون سعي مي كند با دروغ هاي پي در پي، شما را قانع كند!

 

 هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند!

پس مراقب گفتارتان باشيد…

 

 جاده زندگي نبايد صاف و هموار باشد

وگرنه خوابمان مي برد!

دست اندازها نعمت بزرگي هستند..

 

 و نكته آخر:

هيچ وقت فراموش نكنيد كه:

“دنيا تكرار نمي شود..!”

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ , ﺭﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺎ ﮔﻠﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺑﮕﻮﻳﺪ .

ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺎ ﮔﻠﻬﺎ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﺕ ﺁﻳﺪ؟

ﮔﻔﺘﻢ: ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮔﻠﻲ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ . ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﻲﺍﺵ؟؟؟

ﮔﻔﺖ: ﻛﺪﺍﻣﻴﻦ ﮔﻞ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﻳﻨﭽﻨﻴﻦ ﺑﻲﺗﺐ ﻭ ﺗﺎﺏ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟

ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺯﻳﺒﺎﺗﺮﻳﻨﻢ

ﮔﻔﺖ: ﮔﻞ ﺳﺮﺥ ﺭﺍ ﻣﻲﮔﻮﻳﻲ؟

ﮔﻔﺘﻢ: ﺳﺮﺧﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﻡ .

ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﻋﻄﺮ ﻛﺪﺍﻣﻴﻦ ﮔﻞ ﺷﺒﻴﻪ ﺍﺳﺖ؟

ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﻮﺷﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻮﻱ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻧﻤﻲﺷﻨﺎﺳﻢ .

ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﻳﺎﺱ ﻣﻲﮔﻮﻳﻲ؟

ﮔﻔﺘﻢ: ﺳﭙﻴﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻴﺰ ﻧﻤﻲﺩﺍﻧﻢ .

ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﻛﺪﺍﻣﻴﻦ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﻣﻲﺭﻭﻳﺪ

ﮔﻔﺘﻢ: ﺩﺭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﺮﻡ ﺩﻳﺪﮔﺎﻧﺶ ﻫﻴﭻ ﮔﻞ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻧﻤﻲﺭﻭﻳﺪ

ﺑﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺩﻳﺪﻡ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ،

ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﺑﻲﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .

ﺑﻲﺗﺎﺏﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﺎﺁﺭﺍﻣﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ ….

ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﮔﻞ ﻭ ﺁﻥ ﺑﻮﺗﻪ، ﺳﺮﺍﻏﺶ ﺭﺍ ﻣﻲﺟﻮﻳﺪ ….

ﮔﻔﺖ: ﺍﺳﻤﺶ ﭼﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻴﺎﻥ ﺩﻝ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟

ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻪ ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ ﻧﺎﻣﺶ ﻧﺪﻳﺪﻡ .

ﮔﻞ ﻧﺮﮔﺲ ﺭﺍ ﻣﻲﮔﻮﻳﻢ . ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﻲﺍﺵ؟؟

ﺑﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺩﻳﺪﻡ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ، ﺗﻮﺍﻥ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﺩ .

ﺑﺎﻟﻬﺎﻳﺶ ﺑﻪ ﺭﻭﺷﻨﻲ ﺷﻤﻊ ﻣﻲﺩﺭﺧﺸﻴﺪ .

ﮔﻮﻳﻲ ﺷﻌﻠﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ، ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻟﺘﻬﺎﺏ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ .

ﺗﻮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﻧﺪﺍﺷﺖ …

ﺑﻪ ﺳﺨﺘﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﻱ ﺑﺎﺩ ﻧﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﻳﺪﮔﺎﻧﻢ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ ….

ﺁﺭﻱ ….

ﺍﻭ ﮔﻞ ﻧﺮﮔﺲ ﺭﺍ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﺷﺮﺍﺭﻩﻫﺎﻱ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﻞ ﺯﻳﺒﺎ

ﻣﻲﺩﺍﺩ ….

ﺍﻳﻨﻚ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻡ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﻡ ﺁﺷﻨﺎ ﻭ ﻏﺮﻳﺐ ….

ﺩﺭ ﺻﺤﺮﺍﻫﺎﻱ ﻏﺮﺑﺖ , ﺗﺎ ﺁﺩﻳﻨﻪﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮ , ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪﺍﻡ،

ﺗﺎ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪﺍﻱ , ﺑﻪ ﺩﻳﺎﺭ ﺁﺷﻨﺎﻳﺖ ﻗﺪﻡ ﮔﺬﺍﺭﻡ …

ﻣﻬﺪﻱ ﺟﺎﻥ ….

ﭘﺮﻭﺍﻧﻪﻭﺍﺭﻡ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺗﺤﻤﻞ ﺩﻭﺭﻳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ….

ﻣﻮﻻﻱ ﻣﻦ ﻣﻲﺩﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺩﻳﮕﺮ ﺗﻮﺍﻥ ﺛﺎﻧﻴﻪﻫﺎ

ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ….

ﻣﻲﺩﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﺩﻳﮕﺮ ﺗﻮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ

….

ﻣﻲﺩﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺳﭙﻴﺪﻩﺩﻡ ﻭﺻﺎﻝ، ﻃﻠﻮﻉ ﻭ ﻏﺮﻭﺑﻲ ﭼﻨﺪ , ﺑﺎﻗﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ

ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺩﻳﮕﺮ ﺗﺎﺏ ﺳﺮﺧﻲ ﻏﺮﻭﺏ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ….

ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻧﮓ ﺭﻧﮓ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪﻫﺎﻱ ﺩﺭﻭﻏﻴﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﻡ …….

ﺍﺯ ﺁﺩﻳﻨﻪﻫﺎﻱ ﺳﺮﺍﺏ ﮔﻮﻧﻪﻱ ﺑﻲ ﻭﺻﺎﻝ ﺑﻪ ﺳﺘﻮﻩ ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ …….

ﺩﻳﮕﺮ ﺗﻮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ …….

ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻴﺎ

ﮔﻞ ﻧﺮﮔﺲ ﺑﻴﺎ

ﺍﻟﻌﺠﻞ ﺍﻟﻌﺠﻞ ﻳﺎ ﻣﻮﻻﻱ ﻳﺎ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟

ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ…

 

 

 ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟

 ﺑﺎﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ فقط به او گوش کن…

 

 

 ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟

خودت را با کسی مقایسه نکن…

 

 

 آرامش میخواهی؟

شکرگزار باش…

 

 

 ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍهی؟

کمک کن ؛ تو توانایی !

شاید همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن ندارند…

 

 

 ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍهی؟

با همه بی هیچ چشم داشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ…

 

 

 ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟

ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ ، هدف داشته باش…

 

 

 ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟

ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ .

 

 

  آراﻣش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟

ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش . ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ.

 

 

 

امیدوارم آرامش ، همنشین همیشگی شما باشد.                                               

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

✳ حضرت صاحب ( عج ) از ما می خواهد که اعتکاف و توسل و دعایمان برای خصوص فرج و ظهور آن حضرت واقع شود ، ولی ما به او خطاب می کنیم :

« عالم ز دست رفت ، تو پا در رکاب کن . »

و یا این که می گوییم :

« ای یوسف زهرا ، بیا .»

غافل از این که او هم از خدا می خواهد که بیاید . مگر

آ مدن او به دست اوست که از او می خواهیم از زندان بیرون بیاید ؟

 

بلکه همه باید از خدا بخواهیم تا اذن دهد او ظهور نماید .

خود او هم منتظر امر خدا و الهامات خداست ، تا ظهور کند و از غریبی و درماندگی نجات یابد ، زیرا گرفتاری او ، گرفتاری همه ی بشر و نجات او ، نجات همه و فرج برای همه است .

 

منبع : جناب عشق ، مجموعه سلوک ابرار 1 . رهنمودهای

آ یت الله بهجت (ره) .

 

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


...


من همیشه وقتی بچه بودم

به یه کار مامانم خندم میگرفت ..

که میشست روی زمین از روی فرش با انگشتاش آشغال هارو یکی یکی جمع میکرد

به خودم میگفتم چه مادر ساده ای دارم مگه ما جارو برقی نداریم جارو نداریم اخه این چه کاریه مامان با انگشت آشغال هارو جمع میکنه

تا این که بزرگ شدم و غرق غصه هام بودم و به مشکلاتم فکر میکردم

یه لحظه به خودم اومدم دیدم که دست هام پر از آشغاله

که از روی فرش جمع کردم اون وقت یادم اومد

که مادرم اون روزا غصه داشته و به مشکلاتش فکر میکرده…….

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




فردی ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :

ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟ “!

ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﻧﺪﺍﺩ .

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ :

” ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﮔﺮﺩﻭ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯽ؟ “

ﻭ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪ .

ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﻣﺠﺎﻧﯽ

ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ “.

ﺍﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻼﺧﺮﻩ ﮔﺮﺩﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ .

ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﮔﺮﺩﻭ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ

ﺑﺪﻫﯿﺪ “

ﻭ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﺩﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩ

ﮐﻪ ﮔﺮﺩﻭﯼ ﺳﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ .

ﮔﺮﺩﻭ ﻓﺮﻭﺵ ﮐﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ “:

ﺯﺭﻧﮕﯽ ! ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﯾﮑﯽ، ﯾﮑﯽ

ﻫﻤﻪ ﯼ ﮔﺮﺩﻭﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﮐﻨﯽ؟ “

ﻣﺸﺘﺮﯼ ﺳﻤﺞ ﮔﻔﺖ : “

ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺩﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻢ .

ﻋﻤﺮ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ.

ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺵ،

ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ.

ﻭﻟﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ،

ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ

ﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﯿﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮﺕ ﺍﺯ ﮐﻒ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ “

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﺳﺖ ….

ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ….

ﻧﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻧﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ….

ﭘﺲ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯾﺪ !!!!….

      ﺁﻧﭽﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻋﻮﺽ ﺍﯼ ﻫﻮﺷﯿﺎﺭ

ﻋﻤـــــــــﺮ ﻋﺰﯾﺰ ﺍﺳﺖ، ﻏﻨﯿﻤﺖ ﺷﻤﺎﺭ

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

حکایت کنند مرد عیالواری به خاطر نداری سه شب گرسنه سر بر بالین گذاشت.

همسرش او را تحریک کرد به دریا برود،

شاید خداوند چیزی نصیبش گرداند.

مرد تور ماهیگری را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به دریا می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد.

قبل از بازگشت به خانه برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک ماهی خیلی بزرگ به تورش افتاد.

او خیلی خوشحال شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد.

او زن وفرزندش را تصور میکرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ غافلگیر می شوند؟

همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گزاری میکرد،

پادشاهی نیز در همان حوالی مشغول گردش بود.

پادشاه رشته ی خیالش را پاره کرد و پرسید در دستت چیست؟

او به پادشاه گفت که خداوند این ماهی را به تورم انداخته است،

پادشاه آن ماهی را به زور از او گرفت و در مقابل هیچ چیز به او نداد و حتی از او تشکر هم نکرد.

او سرافکنده به خانه بازگشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود.

پادشاه با غرور تمام به کاخ بازگشت و جلو ملکه خود میبالید که چنین صیدی نموده است.

همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد، خاری به انگشتش فرو رفت،درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمیتوانست بخوابد…

پزشکان کاخ جمع شدند و قطع انگشت پادشاه پیشنهاد نمودند، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و چند روز به همین منوال سپری گشت.

پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعداز ازدیاد درد موافقت کرد.

وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی احساس آرامش کرد ولی بیماری دیگری به جانش افتاد…

پادشاه مبتلا به بیماری روانی شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی ظلمی نموده است که این چنین گرفتار شده است.

پادشاه بلافاصله به یاد مرد ماهیگیر افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند.

بعد از جستجو در شهر ماهیگیر فقیر را پیدا کردند و او با لباس کهنه و قیافه ی شکسته بر پادشاه وارد شد.

پادشاه به او گفت:

-آیا مرا میشناسی…!؟

-آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ از من گرفتی.

-میخواهم مرا حلال کنی.

-تو را حلال کردم.

-می خواهم بدانم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که وقتی ماهی را از تو گرفتم، چه گفتی ؟؟؟

 

 

گفت به آسمان نگاه کردم و گفتم :

پروردگارا…

او قدرتش را به من نشان داد،

تو هم قدرتت را به او نشان بده!

 

این داستان تاریخی یکی از زیباترین سلاحهای روی زمین را به ما معرفی میکند، این سلاح سلاح دعا است…

 

ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺳﺮﺩﯼ ﻣﻜﻦ

ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﻋﺸﻖ ، ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﻣﻜﻦ! …

ﻻﻑ ﻣﺮﺩﯼ ﻣﯽﺯﻧﯽ! ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺑﺎﺵ !

ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻋﺎﺷﻘﯽ ، ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺑﺎﺵ … !

ﺩﯾﻦ ﻧﺪﺍﺭﯼ ، ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺁﺯﺍﺩﻩ ﺑﺎﺵ!

ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﻻ ﻣﯽﺭﻭﯼ ، ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺵ ! …

ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﺩﯾﻦ ، ﺩﻛﺎﻥﺩﺍﺭﯼ ﻣﻜﻦ !

ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﻣﯽﺭﻭﯼ ، ﻛﺎﺭﯼ ﻣﻜﻦ! …

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺎﻃﻦ ﻧﻤﺎ!

ﺑﺎﻃﻨﯽ ﺁﻛﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍ ! …

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺎﺭﻑ ِ ﺑﯽ ﺧﺮﻗﻪﺍﯼ!

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻨﺪﻩﯼ ﺑﯽ ﻓِﺮﻗﻪﺍﯼ! …

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺁﻥﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﯿﺴﺘﯽ ،

ﺗﺎ ﻛﻪ ﻣﻌﺸﻮﻗﺖ ﻧﺪﺍﻧﺪ ﻛﯿﺴﺘﯽ! …

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

 راه درمان آن چیست؟

 

قضا شدن نماز صبح ، معلول علت هاي مختلفي مي باشد مهمترين عامل آن اين است كه انسان فراموش كرده است هدف خلقت او چيست و دين و عبادت چه نقشي در رسيدن به اين هدف دارد.

 

آيا در مواقعي كه قرار است صبح زود از خواب بلند شويد نيز نمي توانيد از خواب بلند شويد؟ مانند مواقعي كه براي رفتن به كوه و گردش با دوستان خود صبح زود برنامه ريزي نموده ايد ؟يا مثلا امتحان داريد!؟

 

 آيا تاكنون فكر كرده ايد چرا وقتي با دوستتان قرار داريد، فوراً بيدار مي شويد و چه بسا بدون كوك كردن ساعت و از مدتها قبل از ساعت قرار، خود به خود بيدار مي شويد و هيچ چيزي مانع بيدار شدن شما نمي شود، اما هنگامي كه مي خواهيد نماز بخوانيد و با خدا صحبت كنيد و قرار ملاقات با خدا داريد، اينطور نيست و هر كاري مي كنيد بيدار نمي شويد و اگر بيدار شويد، دوباره مي خوابيد؟ اما مشكل چيست؟

 

مشكل اين است كه

به قراري كه با دوستمان داريم بيشتر معرفت و ايمان داريم و رابطه با دوستان را بيشتر دوست داريم تا نسبت به خداوند. مشكل در ضعف ايمان است.

 

نمي دانيم خدا چيست و چه خاصيتي براي ما دارد. وقتي ياد دوست را در ذهن خود كوك مي كنيم، بدون ساعت بيدار مي شويم، ولي وقتي ياد خدا را در خود كوك مي كنيم، نمي توانيم بيدار شويم. اين يك مشكل فني ايماني است.

 

تمام كساني كه صبح بيدار مي شوند تنها به وسیله ی ساعت بيدار نمي شوند.. ساعت كمك مي كند، ولي ساعت به انسان انگيزه نمي دهد. اگر مي خواهيد صبح بيدار شويد، اول بايد عشق خدا را در خودتان كوك كنيد  …

 اما دیگر راهکارها:

 

1_هر چه معده در هنگام خواب شب سبك باشد، به هنگام صبح راحت تر مي توانيد از خواب برخيزيد.

 

از اين رو فاصله 2 ساعت بين خوردن شام و خواب ، فاصله مناسبي است . البته بهتر است غذايي كه ميل مي كنيد، نيز غذايي سبك و كم حجم باشد .

 

حضرت عيسي (عليه السلام) مي فرمايد : اي بني اسرائيل! پرخوري نكنيد؛ زيرا هر كه زياد بخورد، زياد مي خوابد و هر كه زياد بخوابد، كمتر نماز مي خواند و هر كه كمتر نماز بخواند، در زمره غافلان قلمداد مي شود.

 

 

2. بدن انسان به خصوص در شب به خواب كافي نياز دارد و اگر اين نياز برطرف نشود، در كار روزانه و … ايجاد خلل مي كند.

 

شب نشيني ها و خوابيدن دير هنگام ، در بيدار نشدن براي نماز و يا كسالت در آن بسيار مؤثر است. معمولا ً كساني كه تا دير وقت بيدارند، نمي توانند نماز صبح را بجا آورند. اگر هم بيدار شوند، طبيعي است كه نمازي با كسالت و خواب آلودگي بخوانند.

 

 

3. رعايت آداب قبل از خواب ، از جمله : وضو گرفتن ، خواندن سوره توحيد، ذكر صلوات، بخصوص خواندن آيه آخر سوره كهف

 

(قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلا صَالِحًا وَلا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا) و … از جمله اموري است كه خواب مؤمن را همراه با هدف و انگيزه مي كند و اين توجه و هدفمندي در بيداري صبح تأثيرگذار خواهد بود.

 

 همیشه قبل از خواب با امام زمان عج مناجات کنید و از ایشان بخواهید که شما را برای نماز صبح از خواب بیدار کنند و این توفیق نصیبتان شود.

 

 

4. براي بيدار شدن، ساعتي را كوك كنيد   و آن را دور از دسترس تان قرار دهيد تا هنگام زنگ زدن نتوانيد به راحتي آن را خاموش كنيد و مجبور شويد به سمت ساعت حركت كنيد.

 

در مواقعي كه زنگ ساعت شما را بيدار نمي كند، بهتر است به يكي از نزديكان سفارش كنيد كه شما را در ساعت مقرر بيدار كند. در ضمن براي ايجاد عادت مي توانيد مثلاً 20 دقيقه مانده به طلوع آفتاب بيدار شويد و نماز خود را بجا بياوريد و هر روز نماز خود را سعي كنيد به نماز اول وقت نزديك تر نمایيد.

 

برنامه ((باد صبا)) این امکان را فراهم کرده و میتوانید، قبل از اذان تا زمان طلوع آفتاب شهر خودتان، چند زنگ هشدار تنظیم کنید.

5. جهت پايبندي به تصميم تان، براي خود برنامه تنبيه بگذاريد. به عنوان مثال با خود عهد ببنديد كه هرگاه سر ساعت مورد نظر از خواب بلند نشديد، برنامه مورد علاقه تان را كه هر روز دنبال مي كرديد ترك نماييد.

 

 

6. يكي از كارهاي شيطان قبل از انجام هرعبادتي اين است كه آن را براي ما سخت جلوه مي دهد، مانند ذره بين كه اجسام كوچك را بزرگ نشان مي دهد و در اين صورت است كه با بزرگ نشان دادن چيزي، فرد در خود احساس ناتواني مي كند.پس صبور باشید و به یاری خداوند اتکا کنید.

 

 

7. همان طور كه انجام عبادت، ايمان را افزايش مي دهد، گناه نيز ايمان فرد را سست كرده و توفيق عبادت را از فرد مي گيرد. بر اين اساس بايد انسان از گناهان خود توبه حقيقي نمايد تا به انجام عبادت موفق شود.

 

 

8. در مورد آثار و پيامدهاي خواندن نماز هم تأمل كنيد؛ البته اگر قبل از نمازهاي روزانه و شب به هنگام خواب باشد، موثرتر است. اين مطلب را به عنوان اصل كلي در ذهن داشته باشيد، هر مقداري آگاهي ما در مورد مسئله اي افزايش يابد احتمال انجام آن كار (در صورت مثبت بودنش) نيز افزايش مي يابد.

 

 از اين رو

به اين مطالب دقت كنيد:

 

«وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ اولئك هُمُ الْوَارِثُونَ؛ و كساني كه بر نمازهايشان مواظبت مي كنند. آنان همان وارثانند

(وارثان بهشت)»

 

امام علي (عليه السلام)

مي فرمايند :

هيچ كاري نزد خداي عزوجل محبوبتر از نماز نيست. پس مبادا چيزي از امور دنيا شما را از اوقات نماز باز دارد ؛

زيرا خداي عزوجل مردماني را نكوهيده و فرموده است : الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاتِهِمْ سَاهُونَ ؛ همانان كه از نمازشان غافلند ، (يعني از اوقات نماز غافلند و به آن اهميتي نمي دهند)

 

پيامبر خدا

(صلي الله عليه و آله و سلم)

مي فرمايند :

هيچ بنده اي نيست كه به اوقات نماز و مواضع خورشيد اهتمام ورزد ، مگر اينكه آسودگي در هنگام مردن و از بين رفتن غم و اندوه ها و نجات از آتش را برايش ضمانت كنم.

 

 معرفي منابع

جهت مطالعه بيشتر :

1. صلوه الخاشعين، شهيد دستغيب.

2. اسرار نماز، محسن قرائتي.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




استاد پناهیان:

 

کربلا دیگر یک زیارتگاه نیست.

کربلا قرارگاه سربازان حضرت مهدی ارواحنا له الفداء است.

کربلا آمادگاه منتقمان خون اباعبدالله الحسین ع است.

کربلا پناهگاه مظلومان تاریخ، دیدگاه منتظران فرج و جولانگاه فرماندهان سپاه مقتدر عدالت است.

کربلا از زیارت وارث آغاز شده است و به زیارت وارثان زمین ختم میشود.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




خدای من

نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی

میان این دو گمم

هم خود را و هم تو را آزار میدهم

هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی

و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی

آنقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی “هیچ” یعنی “پوچ”

خدایا هیچ وقت رهـــایم نکن

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


سمی ترین کلمه “غرور” است،بشکنش …

سست ترین کلمه “شانس” است،به امید آن نباش …

شایع ترین کلمه “شهرت ” است،دنبالش نرو …

لطیف ترین کلمه “لطافت ” است،آن را حفظ کن …

ضروری ترین کلمه “تفاهم ” است،آن را ایجاد کن …

زیباترین کلمه “راستی” است،با آن رو راست باش …

زشت ترین کلمه “دورویی” است،یک رنگ باش …

رساترین کلمه “وفاداری” است،سر عهدت بمان …

آرام ترین کلمه “آرامش ” است،به آن برس …

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


ﺍﻛﺜﺮ ﺍﻓﺮﺍﺩﻯ که… ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺎﻙ ﻭ ﺻﺎﻑ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻃﺮ ﻣﺼﻔّﺎ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﻟﺄﺧﺮﻩ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﺎﻥ ﻃﻠﻮﻉ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺣﺎﻝ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ:

 

 ﺍﻭّﻝ ﺩﺭ ﺣﻴﻦ ﺗﻠﺎﻭﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺠﻴﺪ ﻭ ﺍﻟﺘﻔﺎﺕ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺁﻥ….

 

 ﺩﻭّﻡ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺗﻮﺳّﻞ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺎ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ

 ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﻓﻊ ﺣﺠﺎﺏ ﻭ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﻃﺮﻳﻖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﻟﻜﻴﻦ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻋﻨﺎﻳﺘﻰ ﻋﻈﻴﻢ ﺍﺳﺖ.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 

وحشت

 

 

 

گویند صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت.

 

نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند ‏كه بعد از نماز، بر منبر رود و پند گوید.

 

پذیرفت.

 

نماز جماعت تمام شد.

 

چشم ‏ها همه به سوی او بود.

 

مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر ‏نشست.

 

بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.

 

آنگاه خطاب به جماعت گفت:

 

ای مردم! هر كس از شما كه می‌‏داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!

.كسی برنخاست

 

گفت:

 

حالا هر كس از شما كه خود را آماده مرگ كرده است، برخیزد!

.باز كسی برنخاست

 

گفت:

 

شگفتا از شما كه به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید!‏

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




موفقیت هیچ رازی نداره

از تو شروع می شه

دوست خوب من ، زمانی که تصمیم می گیری شرایطت رو تغییر بدی ، شاید به خیلی چیزا فکر کنی

به راهکارها

به مشکلات

و…

 

اما یه قانون بیشتر وجود نداره:

“موفقیت به سن ، وضعیت فعلیت ، وضعیت گذشته” تو هیچ ارتباطی نداره

دقت کن ، هیچ ارتباطی

 

موفقیت شجاعت و شهامت میخواد

خواستن و خواستن و خواستن میخواد

 

موفقیت ، در یک کلام ، تو رو میخواد

اینکه وقتی هزار نفر بهت میگن نمیتونی ، فقط یک جمله بهشون بگی :

“بشین و تماشاکن

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت ترش میکنیم . . .

گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش میکنیم . . .

گاهی خیلی چیزارو داریم اما محو تماشای نداشته هامون میشیم . . .

گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم . . .

گاهی میشه بخشید اما با انتقام ادامش میدیم . . .

گاهی میشه ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدیم . . .

گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه میدیم . . .

و گاهی . . . گاهی . . . گاهی . . .  تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا نمیخوایم… بدونیم. . . .

کاش بیشتر مراقب خودمون، تصمیماتمون و گاهی . . . گاهی های زندگیمون باشیم . . .

کاش یادمون نره که فقط:

 

یک-بار-زنده-ایم-و-زندگی-میکنیم-فقط-یکبار!

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 ده نكته خوب از آقاي دکتر غلامعلی افروز 

١_ ترسناك ترين جاي جهان ذهن شماست.

٢_ عمل باشيد نه عكس العمل ، صدا باشيد نه انعكاس صدا .

۳_ مراقب بدن خود باشيد ، زيرا تنها جايي است كه تا آخر عمر در آن زندگي مي كنيد .

 

٤_ اجازه ندهيد رفتار ديگران آرامش دروني شما را بهم بزند .

 

٥_ آرزو كردن براي اينكه جاي شخص ديگري باشيد ، يعني ناديده گرفتن خودتان.

 

٦_ ارزش شما با رفتار ديگران با شما، تعيين نميشود.

 

٧_ اگر كسي كار اشتباهي انجام داد، همه خوبي هايش را فراموش نكنين.

 

٨_ قهرمان بودن يعني ايمان به خود، وقتي ديگران به شما اعتقادي ندارند.

 

٩_ كساني كه در گذشته زندگي مي كنند، آينده خود را محدود مي كنند.

 

١٠_ هيچ يك از ما برنده يا بازنده به دنيا نيامده ايم ، انتخاب كننده به دنيا آمده ايم.

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




خودت را به خدا بسپار…

تا بیداری ات آرام شود،همچون خواب…

خوابت شیرین شود،چون رویا…

رویاهایت قابل لمس شوند،چون واقعیت..

و واقیعتهای زندگی ات زیبا شوند،چون آرامش…

و آرامشت از جنس عشق شود،چون خدا…

و خدا همراهت شود،مثل همیشه…

از همیشه…

تا همیشه…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چندتا پیشنهاد خوب واسه صدقه و ثواب 

۱-چند تا صندلي بخر بزار تو مسجد تا ثواب كساني كه روش نماز ميخونن بهت برسه

 

۲-لب پنجره اتاقت كاسه اي اب و غذا براي پرندگان بزار و اينو عادت خودت كن ؛؛؛؛

 

۳-لباسها و پالتوهای که ازشون استفاده نمیکنی یا مقداری غذا و نوشيدنی رو بزار داخل یه کیسه و بده به یه فقیر

 

۴-در اتاقت قلكي بزار و هربار گناه كردي مبلغ كوچكي توش بنداز و بعد يك ماه درشو باز كن

و صدقه بده و هر ماه اينو تكرار كن

 

۵-دعای دخول و خروج از خونه رو چاپ كن و داخل آسانسور نصب کن تا هر كي داخل و خارج ميشه اونو بخونه و ثواب كسب كني:::

 

۶-يه مبلغي از حقوقت رو كفالت يتيم بكن ؛؛؛

 

۷-اگه جلو خونتون كارگرانی کار میکنن يه كارتن آب يخ ببر یا یه پارچ آب یا شربت واسشون ببر

و موقع ظهر ببر كه هوا خيلي گرمه ، نه زحمتي داره و نه پولي ميخواد :::

 

۸-وقتي بنزين پر ميكنی و كارگر پمپ بنزين اومد و بقيه پولت رو بهت داد ازش بپرس اگه مسلمونه ، پوله واسه خودت و اين واسه تو صدقه است و اگه مسلمون نيست پوله بهش بده تا علاقه مند به دين اسلام بشه ؛؛؛

 

۹-تو مسجد قرآن بزار تا ثواب خوندنش بهت برسه و هر حرف ده نيكي است ، فكرش رو بكن ثوابی كه گيرت مياد ؛؛؛؛

 

۱۰-بعد نوشيدن آب ، اگه آب زياد شد به نزديكترين گياهی كه پهلوته بده و نيت ثوابشو واسه عزیز مرده ای بكن

به همین سادگی ،،،

 

۱۱-شادی رو به قلب هر مسلمونی وارد كن مخصوصا اونایی كه غصه دارن ::::

 

۱۲-به هر كي رد ميشه لبخند بزن

و سلام كن به اونايی كه نشستن

چون سخن نيكو صدقه است؛؛

 

۱۳-نخواب مگر اينكه هركي بهت بدي كرده رو بخشيدي ،هر کی كه غيبت يا تهمت يا ظلم بهت كرده ،؛؛؛؛

 

۱۴- اين مطلب رو منتشر کن

شايد کسی یکی از اين كارا رو انجام داد و تو صاحب اجر بشی،

و در آخر یادت نره که :

 

فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ

 

پس هر کس هموزن ذرّه‌ای کار خیر انجام دهد [پاداش] آن را می‌بیند!

 

سوره مبارکه زلزال - آیه 7

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




انسانها در روز قيامت چگونه محشور ميشوند؟

 

آيا مي دانيد انسانها در روز قيامت به چه صورتهايي محشور ميشوند؟رسول خدا(ص) فرمودند: همه مردم (غير اهل تقوا) در روز قيامت،برهنه محشور ميشوند و خداي تعالي ده گروه از امت من را در روز قيامت از صفوف مسلمانان جدا مي کند و قيافه هايشان را تغيير مي دهند. اين ده گروه عبارتند از:

 

1- سخن چينان (که به شکل ميمون در مي آيند.)

 

 

2- حرام خواران (که به شکل خوک در مي آيند.)

 

 

3- ربا خواران (وارانه وارد محشر ميشوند.)

 

 

4- حاکمان جو ر (کور به عرصه محشر مي آيند.)

 

 

5- افراد خودخواه و خود پسند (گنگ و کر محشور ميشوند.)

 

 

6- عالمان بي عمل (زبانشان را مي جوند و چرک از دهانشان بيرون مي آيد.)

 

 

7- آزار دهندگان همسايه (با دست و پاي بريده وارد ميشوند.)

 

 

8- آنهايي که دوبهم زني کرده اند (به شاخه اي از آتش آويزان مي شوند.)

 

 

9- شهوت پيشگان و کساني که خمس و زکات خود را نمي پردازند (با بويي بد تر از مردار وارد محشر ميشوند.)

 

 

10- تکبر کنندگان (لباسهاي آتشين بر آنها مي پوشانند.)

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:

 

  حکایت اول:

از کاسبی پرسیدند:

چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟

گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟

 

  حکایت دوم:

پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود…

پدر دختر گفت:

تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم…!!

پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:

انشاءالله خدا او را هدایت میکند…!

دختر گفت:

پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!…

 

  حکایت سوم:

از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟…

گفت: آری…

مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛

یکی را شب برایم ذبح کرد… از طعم جگرش تعریف کردم..

صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد…!

گفتند: تو چه کردی؟

گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم…

گفتند: پس تو بخشنده تری…!

گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!

اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم…!!

 

  حکایت چهارم:

عارفی راگفتند:

خداوند را چگونه میبینی؟!

گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما  دستم را میگیرد…

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 نمک پاشیدن به غذای همسر

 

 

…مرد و زن نشسته اند دور ِ سفره .

 مرد قاشقش را زودتر فرو می برد توی كاسه سوپ و زودتر میچشد طعم غذا را و زودتر میفهمد كه دستپخت همسرش

بی نمک است????

 و اما زن چشم دوخته به او تا مُهر تاييد آشپزی اش را از چشم های مردش بخواند

????و مرد كه قاعده را خوب بلد است،

لبخندی ميزند و می گويد :"چقدر تشنه ام !”

 

زن بی معطلی بلند میشود و برای رساندن ليوانی آب به آشپزخانه ميرود.

سوراخ های نمكدان سر ِ سفره بسته است

 و به زحمت باز می شوند

و تا رسيدن ِ آب فقط به اندازه پاشيدن ِ نمك توی كاسه زن فرصت هست برای مرد.

 

زن با ليوانی آب و لبخندی روی صورت برميگردد و می نشيند .

 

مرد تشكر می كند، صدايش را صاف می كند و ميگويد:

❤” می دونستی كتاب های آشپزی رو بايد از روی دستای تو بنويسن؟ “❤

و مرد بارضایت سوپ بی نمک را می خورد. . . ☺

 

وزن سوپ با نمکش را با لبخند میخورد. . .

 

میدونید این زن خوشبخت کی بود ؟

 

همسر امام خمینی رحمه الله علیه

بیایم عاشقانه های اسلامی رو جایگزین فانتزی های بی ارزش غربی کنیم.

ان شاالله…

 

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




انواع دمنوشها همراه با خواص

 

دمنوش چای سبز نعناع فلفلی- که برای کاهش وزن وتناسب اندام وضد عفونی کننده دستگاه گوارش وضد نفخ وورم معده واسپاسم گوارشی ودرمان سرما خوردگی وسرفه و….

 

دمنوش چای سبز گل گاوزبان-برای سرطان وقلب وعروق واسپاسم وتصفیه خون والتهاب کلیه وبی اختیاری ادرارواعصاب وروماتیسم و….

 

 دمنوش توت فرنگی -دندان واستخوان وهضم غذاوپاک کننده روده ومثانه وتصفیه خون وفشارخون وسکته قلبی ولثه ….

 

دمنوش کرن بری- لب وسنگ کلیه عفونت ادراری وکلیوی و از بین بردن بافتهای سلولیت و….

 

دمنوش چای سیاه زنجبیل-تسکین دردهای روماتیسمی سردردوحالت تهوع ودارای ویتامین B .C .Dو……

 

 

دمنوش چای سبز لیمویی-کاهش تری گلیسیرین خون وگلودردوسرفهوسوزش معده وسوء هاضمه و…….

 

 

دمنوش چای دارچین -سیستم ایمنی بدن وتب وسرماخوردگی و کاهش قند خون ومسکن دردهای عضلانی وآرام بخش و….

 

چای سیاه وانیل -کاهش واهمه وافسردگی واضطراب والتهاب پوست وترمیم کننده پوست وتقویت میل جنسی و….

 

چای سبز وسیب ترش - تقویت سیستم بدن واعصاب وقلب وپیشگیری( علائم یائسگی والزایمر وپوکی استخوان )وکاهش کلسترون وتری گلیسیرین خون و…..

 

چای سبز به لیمو-برطرف کننده سرکیجه تپش قلب ضد( تشنج وآسم )وتقویت حافظه ومعده وآرام بخش وتسکین دهنده عصاب و….

 

8

 دمنوش بلوبری- از بین بردن چربی شکم وپهلو وتقویت کننده جسمی وروحی وسرشار از فیبرو. ……

 

چای زعفران -نشاط آور وضد (استرس وافسردگی)وکاهش (خونریزی رحمی ودردهای قاعدگی )ومحافظ سلولهای مغز و…

 

چای ترش-کاهش فشارخون وقندوچربی خون وشستشودهنده کبد ومنبع غنی آهن ورفع بیمایهای قلبی و..

 

چای سیاه نعناع-برای موهای زائدوبیماریهای ریوی وتنفسی وآسم وتسکین درد معده وروده ودرمان سوء هاضمه وبیماریهای پوستی واگزما و….

 

 

چای سبز وجینسینگ-تقویت قوای جنسی ونیروبخش وجلوگیری از پیری سلولها ورفع خستگی ونوسانات خلقی وبرطرف کننده استرس وسندرم پیش از قاعدگی و……

 

 

چای سبز الوورا-برای کاهش وزن وپوکی استخوان وغضروف سازوزخم معده وگوارش ودیابت وکم خونی و…

 

چای بهار نارنج-تنظیم کننده ضربان قلب وجلوگیری از سرماخوردگی وابریزش بینی وآرام بخش وخواب آور وتقویت دستگاه گوارش ودارای اثرات دیاز پام وضد سرفه …..

 

 

چای بادرنجبویه-تنظیم (گوارش وقلب ومغز وکبد ) وتقویت (حافظه ولثه ودندان )وآرام بخش ورفع کننده انسدادوگرفتگی رگهای مغز و…..

 

 

میکس بری - کاهش وزن وسرشارازفیبروکاهش کلسترولوفشارخون وآرام بخش وخنک کننده وکاهش التهاب وموثردربهبود ارتروز و….

 

 

چای سیاه وهل- برای تقویت معده وضد نفخ ودرمان ( آلرژی وسینوزیت وروماتیسم )معالجه ( سرماخودگی وتب وسرفه )واکسپکتورانت طبیعی

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چوپانى به مقام وزارت رسید.

 

  هر روز بامداد بر مى خاست و كلید بر مى داشت و درب خانه پیشین خود باز مى كرد و ساعتى را در خانه چوپانى خود مى گذراند.

 

  سپس از آنجا بیرون مى آمد و به نزد امیر مى رفت.

 

  شاه را خبر دادند كه وزیر هر روز صبح به خلوتى مى رود و هیچ كس را از كار او آگاهى نیست.

 

  امیر را میل بر آن شد تا بداند كه در آن خانه چیست.

 

   روزى ناگاه از پس وزیر بدان خانه در آمد. وزیر را دید كه پوستین چوپانى بر تن كرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مى خواند.

 

  امیر گفت: اى وزیر ! این چیست كه مى بینم ؟ وزیر گفت : هر روز بدین جا مى آیم تا ابتداى خویش را فراموش نكنم و به غلط نیفتم ، كه هر كه روزگار ضعف به یاد آرد ، در وقت توانگرى ، به غرور نغلتد .

 

  امیر ، انگشترى خود از انگشت بیرون كرد و گفت : بگیر و در انگشت كن ؛ تاكنون وزیر بودى، اكنون امیرى .

 

  بله ، هرکه هستی باش ،چوپان، وزیر یا وکیل، ولی توجه داشته باش :

 

  فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا …

 

  زندگی دنیا شما را نفریبد .

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




مرگ در کمینت هست

 

 

مرحوم حاج شیخ عباس می گوید : شنیده ام که مردى را فیل مستى در قفا بود او مى گریخت و فیل از پى او مى شتافت تا آنکه به او رسید. آن مرد مضطر شد، خود را در چاهى آویخت و چنگ زد به دو شاخه که در کنار چاه روئیده بود. پس ناگاه دید که دو موش بزرگ که یکى سفید است و دیگرى سیاه مشغول به قطع کردن ریشه هاى آن دو شاخه مى باشند. پس نظر در زیر پاى خود افکند دید که چهار افعى سر از سوراخهاى خود بیرون کرده اند، چون نظر به قعر چاه انداخت دید که اژدهایى دهان گشوده است که چون در چاه افتد او را ببلعد چون سر بالا کرد، دید که در سر آن دو شاخه اندکى از عسل آلوده است پس ‍ مشغول شد به لیسیدن آن عسل و لذت و شیرینى آن عسل او را غافل ساخت از آن مارها که نمى داند چه وقت او را خواهند گزید و از مکر آن اژدها که نمى داند وقتى که در کام او بیفتد حالش چگونه خواهد شد.

 

 

اما این چاه ، دنیاست که پر از آفتها و بلاها و مصیبت هاست و آن دو شاخ عمر آدمى ، و آن دو موش سیاه و سفید شب و روزند که عمر آدمى را پیوسته قطع مى کنند. و آن چهار افعى اخلاط چهارگانه اند که به منزله زهرهاى کشنده اند از سوداء و صفراء و بلغم و خون (1) که نمى داند آدمى که در چه وقت به هیجان مى آیند که صاحب خود را هلاک کنند، و آن اژدها مرگ است که منتظر است و پیوسته در طلب آدمى است و آن عسل که فریفته آن شده بود و او را از همه چیز غافل گردانیده بود لذتها و خواهشها و نعمتها و عیشهاى دنیاست .

 

مرحوم محدث قمی نی افزاید : از براى غفلت آدمى از مرگ و سختیی ها و اهوال بعد از آن و اشتغالش به لذات فانیه و از بین رونده دنیا، مثلى بهتر از این در انطباق آن با ممثل (2) آن ذکر نشده پس ‍ شایسته است که خوب تامل در آن شود تا شاید سبب تنبه از خواب غفلت شود.

 

و در خبر است که حضرت امیرالمؤ منین داخل بازار بصره شد و به مردمى که مشغول خرید و فروش بودند نظر افکند پس از گریه سختى فرمود: اى بندگان دنیا و عمال آن ، هر گاه شما روزها مشغول سوگند خوردن و سوداگرى باشید، و شبها در رختخواب باشید و در این بینها از آخرت غافل باشید پس چه زمانى زاد و توشه براى سفر خود مهیا مى کنید و فکرى براى معاد خود مى نمائید؟!

 

محدث قمی می گوید: مناسب دیدم این چند شعر را در اینجا ذکر کنم :

 

 

اى به غفلت گذرانیده همه عمر عزیز تا چه دارى و چه کردى عملت کو و کدام

 

توشه آخرتت چیست در این راه دراز که تو را موى سفید از اجل آورد پیام

 

مى توانى که فرشته شوى از علم و عمل لیک از همت دون ساخته اى با دَد34 و دام

 

چون شوى همره حوران بهشتى که تو را همه در آب و گیاه است نظر چون انعام

 

جهد آن کن که نمانى ز سعادت محروم کار خود ساز که اینجا دو سه روزیست مقام

 

 

و شیخ نظامى گفته است :

 

 

حدیث کودکى و خودپرستى رها کن کان خمارى بود و مستى

 

چو عمر از سى گذشت و یا که از بیست نمى شاید دگر چون غافلان زیست

 

نشاط عمر باشد تا چهل سال چهل رفته فرو ریزد پر و بال

 

پس از پَنجَه نباشد تندرستى بصر کندى پذیرد پاى سستى

 

چو شصت آمد نشست آمد پدیدار چو هفتاد آمد افتاد آلت از کار

 

به هشتاد و نود چون در رسیدى بسا سختى که از گیتى کشیدى

 

از آنجا گر به صد منزل رسانى بود مرگى به صورت زندگانى

 

سگ صیاد کاهوگیر گردد بگیرد آهویش چون پیر گردد

 

چو در موى سیاه آمد سفیدى پدید آمد نشان ناامیدى

 

ز پنبه شد بنا گوشت کفن پوش هنوز این پنبه بیرون نارى از گوش

 

 

و دیگرى گفته است :

 

 

 

از روش این فلک سبز فام عمر گذشته است مرا شصت عام

 

در سر هر سالى از این روزگار خورده ام افسوس خوشیهاى یار

 

باشدم از گردش دوران شگفت کانچه مرا داد همه پس ‍ گرفت

 

قوتم از زانو و بازو برفت آب ز رخ رنگ هم از مو برفت

 

عقد ثریاى من از هم گسیخت گوهر دندان همه یک یک بریخت

 

آنچه بجا ماند و نیابد خلل ار گناه آمد و طول امل

 

زنگ رحیل آمد از این کوچگاه همسفران روى نهاده به راه

 

آه ز بى زادى روز معاد زاد کم و طول مسافت زیاد

 

بار گران بر سر دوشم چه کوه کوه هم از بار من آمد ستوه

 

اى که برِ عفوِ عظیمت گناه در جلو سیل بهار است گاه

 

فضل تو گر دست نگیرد مرا عصمتت ار باز گذارد مرا

 

جز به جهنم نرود راه من در سقر انداخته بنگاه من

 

بنده شرمنده نادان منم غوطه زن لجه عصیان منم

 

خالق و بخشنده احسان توئى فرد و نوازنده به غفران توئى

 

 

رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: چهل ساله ها همانند زراعتى هستند که درو کردن آن نزدیک شده است و به پنجاه ساله ها باید گفت چه چیزى از پیش براى خود فرستاده اید و چه چیزى گذاشته اید؟ اى شصت ساله ها براى حساب بشتابید و هفتاد ساله ها خود را جزء مردگان بشمار آورید.

 

 

و در خبر است که خروس در ذکر خود مى گوید: اى غافلان ذکر خدا کنید و در یاد او باشید؛

 

هنگام سفیده دم خروس سحرى دانى که چرا همى کند نوحه گرى

 

یعنى که نمودند در آئینه صبح کز عمر شبى گذشت و تو بى خبرى

 

 

و شیخ جامى گفته است :

 

 

دلا تا کى در این کاخ مجازى کنى مانند طفلان خاکبازى

 

توئى آن دست پرور مرغ گستاخ که بودت آشیان بیرون از این کاخ

 

 چرا زان آشیان بیگانه گشتى چو دونان مرغ این ویرانه گشتى

 

بیفشان بال و پر ز آمیزش خاک بپر تا کنگره ایوان افلاک

 

ببین در قصر ازرق طیلسانان رداى نور بر عالم فشانان

 

همه دور جهان روزى گرفته به مقصد راه فیروزى گرفته

 

خلیل آسا درِ ملک یقین زن نداى لا احب الآفلین زن

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




حالات آقا نجفي قوچاني در زیارت پیاده کربلا

 

…. در همان سفر نيمه شعبان که به زيارت مي رفتم از خان شور شروع مي شد و در نخيله که مسافت ما بين سه فرسخ و نيم بود واقع گرديد و در

نخيله که سه فرسخ تا کربلا بود هوا گرم شده زوار مقداري مکث نموده ناهار خورده گذشتند من چون پياده و بي رفيق بودم در آنجا بـيشتر

مکث نمودم که خستگي رفع شود بلکه از زوال هم مقداري بگذرد و هوا پشت به سردي باشد و زوار هم جوقه جوقه مي رسند في الجمله مکثي

مي کنند و مي گذارند تا بعد از دو ساعتي من هم راه افتادم لکن بعد از آب خوردن زيادي چون تا کربلا آب نبود و من هم ظرفي نداشتم و

چون راه نزديک و زوار هم دسته دسته مي گذشتند.

اهميتي به آب برداشتن ندادم فقط مقداري آب جهت توشه راه در شکم جا دادم غافل از اينکه تا به حال شکم اما منت نگهدار نکرده و آنچه گيرش

بيايد فورا يد تصرف بر او بگشايد و بعد از ساعتي او را نيست و نابود نمايد مي خواهد مال حلال باشد و يا حرام از صغير باشد و يا از کبير پاک

باشد يا نجس هر چه به او برسد فرق نگذارد همه را هضم کند.

 

به قدر هزار قدمي کـه رفتم آفتاب از جلوي روي و گـرم رمل ها نيز داغ کـه کف پاها مي سوزد تشنگي بر من غلبه نمود خود را به جوقه زواري

رساندم که آب داريد.

 گفتند نه از آن گذشته و دويده به دسته ديگر خود را رساندم، آنها هم آب نداشتند،

به قدر نيم فرسخ دويدم و به چند دسته از زوار خود را رساندم و آب نداشتند،

بعد از آن مايوس و از يک طرف راه دويدن گرفتم و هر چه رطوبت در بدن بود تمام به عرق و حرکت عنيف و گرمي آفتاب خشکيد و به شدت

تشنه شدم.

حالا برق گنبد و سياهي باغات کربلا در منظره من پيداست،

من به فکر صحراي کربلا افتاده حالا تنهايي سيدالشهداء و آن لشگر عظيم که دور او را گرفته بودند

نظير اين گنبد براق ميان سياهي باغات با تشنگي زيادي که داشت نهايت مثل من در عالم خيال نزديک به حس صورت گرفت، مرا گريه شديد رخ

داد محض آن که صداي گريه مرا زوار نشنوند دويست قدمي از راه زوار دور شدم و مثل آهويي در اين بيابان دويدن گرفتم و صدا به گريه بلند و

اشک مثل باران به صورت و ريش و زمين ريزان بود،

گاهي صداي هل من ناصر آن حضرت را به گوش خيال مي شنيدم

و من هم صدا به لبيک با گريه بلند داشتم

و بر دويدن به شدت مي افزدوم به حدي که خود را بالکليه فراموش نمودم

و ديدم لشگر هجوم به خيمه هاي حسيني، شعله آتش و دود از خيمه ها بلند گرديد

و چشمها را به سياهي کربلا دوختم و حالات رنگارنگ آن صحراي غم انگيز بر من عبور مي داد

به خدا قسم که نمي فهميدم پاها در اين دويدن بـي اختيار به گودال مي افتاد و يا به روي خارها قرار مي گيرد، يک دفعه از ميان خيمه ها که رو به

طرف نجف است پراکنده شدند،

بعضيها چادر به پا پيچيده به زمين خوردند و من هم سر از پا نشناخته تا مگر برسم و خود را فنا کنم که ريشه علفي به پا بند شده به آن تندي که

مي دويدم محکم خوردم به زمين،

برخاستم با آن که پنجه پا مجروح شده بود ملتفت نشده،

شش دانگ حواس متوجه آن صحراي هولناک بود و از گريه و ناله و دويدن نايستادم در اين دو فرسخ و نيم مسافت، تا آن که در کوچه کربلا واقع

شدم و چشمم به در و ديوار و عمارت کربلا افتاد،

آن وقت به خود آمده از خجالت و حياي از مردم،

اشکها را پاک نموده و از دويدن ايستادم و کفشهاي بي پاشنه را به پا کشيدم و خاچيه را به دوش انداختم، از حوضخانه صحن سيدالشهداء وضو

گرفته داخل حرم شدم يک ساعتي زيارت نمودم،

بيرون شدم رفتم به زيارت ابي الفضل و از آنجا بيرون شدم ثانيا آمدم به صحن سيدالشهداء

همان طور به گوشه اي سرپا ايستاده بودم که بعضي از رفقا را ملاقات نمايم و ساعت دو به غروب بود و در آن بين صداي ساعتي که در صحن

سيدالشهداء بود از نمره ساعت کوچک صحن مشهد مقدس بود بلند شد، وقتي که خوب گوش به صداي زير او نمودم تا ده مرتبه اش تمام شد

ديـدم به طور فصيح مي گويد:

 

 هل من ناصر … هل من ناصر … هل من ناصر …

 

تا ده مرتبه اش تمام شد،

قشعريزه در بدن ما حادث شده گوش را تيز نموده که از کجا جوابي مي رسد يا نه

و چشمها پر اشک شد که جواب دهي پيدا نشد

که يک مرتبه از صحن ابي الفضل صداي ساعت بزرگ او به صورت بم و کلفت بلند گرديد:

 

لبيک …. لبيک …. لبيک …

 

تا ده مرتبه او هم تمام شد،

اشکها را پاک کرده گفتم هاي بگردم وفاداريت را باز تويي که جواب دادي،

خوشحال شدم کـه هنوز ناصر هست و از خوشحالي باز اشکها بيرون شد.

و يک مرتبه به فکر تشنگي بين راه افتادم و همان طور در عالم خيال با خود آمدم،

 آمدم، آمدم، تا وضو گرفتم و به حرمين زيارت نموده برگشته تا به همين نقطه که ايستاده ام ديدم در پنج نقطه اي آب نخورده ام و تشنه هم نيستم،

حالا اين از راه طبيعي به چه نحو ممکن است و من از کدام آب سير شده ام.

 

سياحت شرق

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چقد زیبااست. . . . .از شيخی پرسيدند:

“سخت ميگذرد”

چه بايد کرد؟

گفت: خودت که ميگويي

سخت “ميگذرد”

 سخت که “نميماند"!

پس خدارو شکر که “مي گذرد” و “نميماند”

ديروزت خوب يا بد “گذشت”

 و امروز روز ديگري است…

قدري شادي با خود به خانه ببر…

راه خانه ات را که ياد

گرفت

فردا با پاي خودش مي آيد …

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ناراحت شدن دست ما نيست…

اما ناراحت ماندن دست ماست..

 

به هيح كس اجازه نده كه آزرده خاطرت كند حتی خودت..

خودت را با زيبايی های محيط زندگيت درگير كن..

لذت های زندگيت رو جدی بگير هر روزی كه دوباره بتونی آفتاب رو ببينی روز شانس توست..

 

پس بخند و شاد باش شاد زندگی

کنید …!

 

 

             

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




داستان چشم برزخی دار شدن شیخ رجبعلی خیاط

 

سر و گوشش زیاد میجنبید.

 دخترخاله‌ی رجبعلی را میگویم.

عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود.

 عاشق پسرخاله‌‌ی جوان یک لا قبائی که کارگر ساده‌ی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم.

بدجوری عاشقش شده بود.

آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود.

 

رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد، اما عاشق سینه‌چاکش هم نبود.

دخترخاله‌ی عاشق مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتا به وصال او نائل شود.

و این فرصت مهیا شد!

 

آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد. رجبعلی رسید به خانه‌ی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟»

 و گفت: «منم، رجبعلی» و صدای دخترخاله را شنید که میگوید:

 «بیا داخل رجبعلی، خاله‌ات هم هست».

 رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخاله‌اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست!

تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب درب خانه قفل شده و دخترخاله هم ….

 

با خودش گفت: «رجبعلی! خدا می تواند تو را بارها و بارها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن».

پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این گناه را به خاطر رضای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن».

و توسط پنجره  از آن خانه فرار کرد و برگشت به خانه‌ی خود تا استراحت کند.

صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است !!

 

 

آری! چشم برزخی رجبعلی در اثر چشم‌پوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشم‌پوشی، آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی “شیخ رجبعلی خیاط” تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را.

 

چه اکسیر ارزنده ای است این قاعده!!

برای عارف شدن، نیاز نیست به چهل - پنجاه سال چله گرفتن و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا و ننوشیدن آن آشامیدنی.

نه اینکه اینها بی اثر باشند، نه! اما “اصل” چیز دیگری است.

 بیهوده نبود که مرحوم بهجت تاکید میفرمودند بر این نکته که:

راه واقعی عرفان “ترک گناه است …

 

 

 

 

مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می فرمود:

 

بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی اش کنی، خمش می‌کنی.

هر چه خم شود خالی تر می‌شود، اگر کاملا رو به زمین گرفته شود، سریع تر خالی می‌شود.

 

دل آدم هم همین طور است، گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم، از غصه، …

قرآن می‌گوید:

هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛ خم شو و به خاک بیفت.

” وَكُن مِّنَ السَّاجِدِین.”

سجده کن؛ ذکر خدا بگو ; این موجب می‌شود تو خالی شوی تخلیه شوی، سبک شوی…

 

ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

  امام صادق (ع)  :

 

  يك مؤمن چهار چيز بايد داشته باشد :

١- خانه وسيع ؛

٢- سوار و مرکب خوب ؛

٣- لباس زيبا ؛

٤- چراغ پر نور ؛

 

  شخصی پرسيد ما كه نداريم چه كنيم ؟

 

  حضرت فرمود :

  ١- منظور از خانه وسيع ، صبر است كه بيان گر روح و ظرفیت بزرگ است .

 

  ٢- مركب خوب ، عقل است .

 

  ٣- لباس زيبا ، حيا و عفت است .

 

  ٤- چراغ پر نور ، علم است كه ثمره آن بندگی است .

 

منبع: كافی، جلد ٦، صفحه ٥٢٥

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




“ما و قصه ی عکس هایمان”

 

سرگذشت ما و عکس‌هایمان سرگذشت جالبی است. چند دهه قبل در خانه‌ها عموما سه قاب بالای طاقچه اتاق بود: الله، علی (ع) و آقاجون! در واقع در جامعه‌ای که “مرد” محورِ امور بود تنها عکس پدر خانواده می‌توانست روی طاقچه باشد. آن هم بعد از الله و علی(ع).

با گذشت زمان به تدریج عکس‌های خانوادگی هم روی دیوارها و طاقچه ها جا باز کردند. عکس‌هایی که اعضای خانواده دست بر سینه در کنار آرامگاه امام رضا (ع) ایستاده بودند. در این عکس‌ها هم عموما پدر خانواده در مرکز عکس قرار داشت.

با تغییر و تحول جامعه به تدریج عکس‌های خانوادگی آتلیه‌ای با محوریت زن و شوهر هم در کنار آن عکس‌های روی دیوار و طاقچه ها رفتند.

معمولا خانواده‌ها یک آلبوم عکس داشتند که با عکس عروسی پدر و مادر شروع می‌شد. عکس‌ها مثل یک سریال تلویزیونی بودند. با آلبوم عکس، خانواده ابزاری برای بیان سرگذشت خودش داشت. آدم‌ها وقتی دلشان تنگ می‌شد آلبوم را ورق می‌زدند. وقتی مهمان می‌آمد آلبوم‌ها آورده می‌شد، تخمه می شکستند و دور هم عکس می‌دیدند. آدم‌ها برنامه‌ریزی می‌کردند که مثلا فلان روز به آتلیه بروند و عکس بگیرند. برای همین قبل و بعد از عکس گرفتن در آتلیه، تفریح می‌کردند. عکس گرفتن به معنای یک روز خوب بود. یکی از خاطرات خوب زندگی هم حرف‌زدن از فیگورهای عکاس‌ها یا خودمان موقع گرفتن عکس در آتلیه بود.

 

دوربین های شخصی که آمد با آن فیلم های 12 ، 24 و 36 تایی، دوره انتظار پرشدن حلقه و بردن به عکاسی و گرفتن از عکاسی را با خودش آورد.

خیلی اوقات پیش می‌آمد که عکس‌هایی از خودمان می دیدیم که خودمان نداشتیم. در مراسمی عکس گرفته بودیم و طبیعتا فقط صاحب دوربین عکس‌ها را داشت.

همه اعضای خانواده معمولا یک آلبوم داشتند و آدم‌ها با ازدواج می‌توانستند آلبوم عکس جداگانه‌ای داشته باشند. داشتن آلبوم عکس به معنای مستقل شدن از خانواده بود.

 

دوربین‌های دیجیتال که آمد، انقلابی بر پا شد و موبایل‌های دوربین‌دار که آمد انقلابی دیگر! امروزه با اینکه هر کس در ماه شاید صدها عکس بگیرد دیگر آلبومی وجود ندارد. چون آلبوم عکسی وجود ندارد، دیگر هویتی هم وجود ندارد. عکس‌ها گرفته می‌شوند ولی حتی یک بار هم نگاه نمی‌شوند. عکس‌ها مانند پودر رختشویی فقط مصرف می‌شوند. همه عجله می‌کنند تا لحظه‌هایشان را با عکس ثبت کنند، ولی چون این جمله باب شده است که “در لحظه زندگی کنید” معمولا به هیچ لحظه‌ای پس از ثبت شدن با عکس، رجوع نمی‌شود. لحظه‌ها فقط ثبت می‌شوند! گویی لحظه‌ها برای فراموش شدن ثبت می‌شوند تا برای در خاطر ماندن! جالب آنکه برخی از آدم‌ها عکس‌های قدیمی‌شان را هم اسکن می‌کنند در حالی که به ندرت هزاران عکسی را که بتازگی گرفته‌اند، می‌بینند. فقط عکس روی عکس است که انباشته می‌شود.

با تحولات جامعه، عکس‌های اقوام و فامیل کمتر و عکس با دوستان بیشتر شده است. دیگر از برخی از فامیل هیچ عکسی نداریم. هیچ عکسی. حتی وقتی که از دنیا می‌روند به سختی به یادشان می‌آوریم. “عکس گرفتن” بیشتر از “عکس دیدن” مهم شده است. آدم‌ها دیگر هم خوب عکس می‌اندازند و هم خوب عکس می‌گیرند.

تلفن‌های همراهِ دارای دوربین های قوی دو پیامد داشت: آنهایی که پشت دوربین بودند احساس کردند که استعداد عجیبی در عکاسی دارند و آنهایی هم که جلوی دوربین بودند با دیدن عکس خودشان از زمین و زمان گلایه کردند که چرا هنوز به عنوان یک” مدل” کشف نشده اند. در مقایسه با قدیم، امروز وقتی عکسی می‌گیریم اول خودمان را چک می‌کنیم. عکس‌هایی را که خوشمان نمی‌آید فورا حذف می‌کنیم. در قدیم آدم‌ها برای عکس گرفتن آماده می‌شدند. آرایش می‌کردند و به خودشان می‌رسیدند. امروزه عکس‌ گرفتن در موقعیت طبیعی باب شده است، ولی هیچکس طبیعی عکس نمی‌گیرد. از کوچک تا بزرگ می‌دانند که چطور باید عکس بگیرند. همه از نحوه لبخند زدن تا نحوه قرار دادن پاها جلوی دوربین از قبل ممارست کرده اند تا در موقعیت طبیعی مجبور نباشند فیگور عکس گرفتن بگیرند! در واقع آدم‌ها طبیعی عکس نمی‌گیرند بلکه ژست طبیعی عکس گرفتن را برای عکس گرفتن انتخاب می‌کنند.

به نظر می‌رسد امروزه دوره عکس گرفتن با دوستان هم در حال سپری شدن است. عکس‌ها تکی شده‌اند. خیلی از آدم‌ها فقط از خودشان عکس می‌گیرند! “من چقدر بی‌نظیرم!”

قصه را تمام کنم؛ از لنز دوربین های قدیم “ما” بیرون می‌آمد ولی از لنز دوربین‌های امروز “من” متولد می‌شود.

 

 

 (دکتر فردین علیخواه - جامعه شناس)

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ابری ام، بارانی ام، حال و هوایم خوب نیست

 

چشم سر، خیس است امّا چشم دل، مرطوب نیست

 

آفت عصیان به جان نخل دل افتاده است

 

علتش این است اگر محصول ها مرغوب نیست

 

سود بازار عمل از عُرف هم کمتر شده

 

ای دریغ اوضاع کار و بار من مطلوب نیست

 

این دل بی در اگرچه جای این و آن شده

 

غیر تو اصلا ً برای من کسی محبوب نیست

 

واقعا ً من دوستت دارم عزیز فاطمه!

 

غیر یوسف هر کسی که دلبر یعقوب نیست

 

با من ِ بیچاره هم حرفی بزن چیزی بگو

 

جنس این دل که دگر از جنس سنگ و چوب نیست

 

طاقت دوری ندارم، رحم کن بر عاشقت

 

صبر من مانند صبر حضرت ایّوب نیست

 

کربلا می خواهم آقا … التماست می کنم

 

نامه ام را مُهر کن هر چند که مکتوب نیست

#امام_زمان

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




نهایت مردانگی این است که :

حواست به گلی که خدا سپرده دستت باشد ..

◄ المَرأَةٌ رَیحانَةٌ ►

را که درک کردی ..

 

اجازه ی گذر هیچ نگاهی به زیبایی گلت را نمی دهی ..

نه اینکه همه ی نگاه ها را کور کنی …! نه ..

دور گلت حصاری می کشی به زیبایی و امنیت آسمان …

شیعه علی بودن ؛ غیرت علی داشتن را می طلبد ..

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




پيامبر صلى  الله  عليه  و  آله : دنيا سراى بلا و گرفتارى و محل گذران زندگى و زحمت است خوشبختان از آن دل كنده  اند و از دست بدبختان به زور گرفته مى  شود پس خوشبخت  ترين مردم، بى  ميل ترين آنان به دنيا و بدبخت  ترين مردم، مايل  ترين آنان به دنياست.

اَلدُّنيا دارُ بَلاءٍ وَ مَنزِلُ بُلغَةٍ وَ عَناءٍ قَد نَزَعَتْ عَنها نُفُوسُ السُّعَداءِ وَ انتَزَعَت بالْكُرهِ مِن أيدِى الأْشْقياءِ فَأَسعَدُ النّاسِ بِها أرغَبُهُم عَنها و أشقاهُم بِها أرغَبُهُم فيها؛

اعلام الدّين فی صفات المومنین ص 342 - بحار الانوار (ط-بیروت) ج74 ، ص185

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




راز شمـع چیست ؟؟؟ “

.

تا حالا دقت کردید که توی مراسم عرفانی و روحانی و جاهای مقدس چرا شمع روشن میکنن؟

تا حالا به این فکرکردید که چرا روی کیک تولد شمع میذارن و لحظه فوت کردن شمع میگن آرزو کن؟

راز شمع چیه؟…

عالم خلقت اگه تجزیه بشه به چهار عنصر میرسیم: آب، آتش، باد، خاک

در دل این چهار عنصر شعور الهی وجود داره

اگه موقع دعاکردن جایی باشیم که این چهارعنصر وجود داشته باشن استجابت دعا به شدت اتفاق میفته

شمعی که می سوزه این چهار عنصر رو با هم داره

موم شمع: خاک

شعله شمع: آتش

دود شعله: باد

موم ذوب شده: آب

وقتی موقع دعاکردن به شمع در حال سوختن نگاه میکنی به شعور الهی متصل تر میشی و در حالت آلفای ذهنی قرار میگیری… حالتی که در اون به شعور الهی و خدای درونت وصل میشی و دعا به راحتی به عالم بالا میره و به استجابت میرسه اگه با قوانین خیر هماهنگ باشه.

راز شمع اینه

برای همین در محراب ها و مکان های مقدس برای دعا کردن شمع روشن میکنن و روی

کیک تولد شمع میذارن و لحظه فوت کردنش میگن آرزو کن….

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




#یک_دقیقه_مطالعه

 

 

#شل_سیلور_اشتاین

 

قورباغه  به کانگورو گفت: من می توانم بپرم و تو هم. پس اگر با هم ازدواج کنیم بچه مان می تواند از روی کوه ها یک فرسنگ بپرد، و ما می توانیم اسمش را «قورگورو» بگذاریم.

 

کانگورو گفت: “عزیزم” چه فکر جالبی! من با خوشحالی با تو ازدواج می کنم اما درباره ی قورگورو، بهتر است اسمش را بگذاریم «کانباغه».

 

هر دو بر سر «قورگورو» و «کانباغه» بحث کردند و بحث کردند.

 

آخرش قورباغه گفت: برای من نه «قورگورو» مهم است و نه «کانباغه». اصلا من دلم نمی خواهد با تو ازدواج کنم.

 

کانگورو گفت: بهتر.

 

قورباغه دیگر چیزی نگفت. کانگورو هم جست زد و رفت. آنها هیچ وقت ازدواج نکردند، بچه ای هم نداشتند که بتواند از کوه ها بجهد و تا یک فرسنگ پپرد. چه بد، چه حیف که نتوانستند فقط سر یک اسم توافق کنند.

 

این قصه ی زیبا از شل سیلور استاین مفهوم جالبی دارد.

 

«پتانسیل موجود برای دستاوردهای بزرگ، قربانی اختلاف نظرهای کوچک می شود.»

 

هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با عقاید، باورها و دانشی که از محیط اطرافش می گیرد پر می شود. این کوزه اگر روزی پر شود یاد گرفتنِ آدمی تمام می شود. نه که نتواند، دیگر نمی خواهد چیز بیشتری یاد بگیرد. پس تفکر را کنار می گذارد و با تعصب از کوزه ی باورهایش دفاع می کند و حتی برای آن می میرد اما آدم غیرمتعصب تا لحظه ی مرگ در حال پر کردن کوزه است و صدها بار محتوای آن را تغییر می دهد.

 

اگر شما مدتی ست که افکارتان تغییر نکرده، بدانید که این مدت فکر نکرده اید. آب هم اگر راکد بماند فاسد می شود!

 

آنچه ما را ویران می کند باورهای غلط و تعصباتی است که به خودمان اجازه ی دگربینی و دگرگونی آنها را نمی دهیم.

 

 

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 ذکری برای جلوگیری از شنیدن غیبت

 

روزی یکی از اولیاء به الیاس و خضر علیهم السّلام شکایت کرد

که مردم بسیار غیبت می کنند و حال آن که غیبت از گناهان کبیره است و هر چقدر آن ها را نصیحت می کنم و از غیبت کردن منع می نمایم سخن مرا نمی شنوند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند.

 

حضرت الیاس علیه السّلام فرمود:

 

چاره این کار آن است که هر کس وارد مجلس شد به او بگو که بگوید:

«بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»

 

که در این صورت خداوند ملکی را بر اهل آن مجلس موکّل می گرداند که هرگاه کسی شروع به غیبت نماید آن ملک او را از آن باز دارد و از حق تعالی سؤال نماید تا آن قوم را از غیبت کردن نگاه دارد.

 

حضرت خضر علیه السّلام فرمود: چون کسی در وقت بیرون رفتن از مجلس بگوید

 «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»

 

  حق تعالی ملکی را می فرستد تا آن که نگذارد که اهل آن مجلس غیبت او را نمایند.

 

منبع:

۱. وسائل الشیعه، ج۷، ص۳۴۲.

۲. عرفان و عبادت، ص۳۵۵.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 اعتقادی⇦ توکل برخدا

 

 

  بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمِ

 

✳ امام رضا علیه السلام :

 

 ما حَدُّ التَّوکل؟ فَقال لی: اَن لا تَخافَ معَ اللهِ اَحَداً؛

 

 

  حد توکل چیست؟ حضرت فرمودند: اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی.

 

 

  جهاد النفس،ج 292

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




“ﺍﻟﻬﯽ “

ﺑـﻮﯼ ِﻧﺎﺏ ” ﺑﻬﺸـﺖ “ﻣﯿﺪﻫﺪ ﻫﻤـﮥ ” ﻧﺎﻣﻬﺎﯼ “ﻗﺸـﻨﮓ ِ ” ﺗــﻮ “

ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻣﺸﺎﻥ ﺭﻭﯼ ِﺯﺧﻤﻬﺎﯼ “ﺩﻟﻢ “

ﮔﻔـﺘﻪ ﺑـﻮﺩﯼ “ﺍَﻟﺠَّﺒﺎﺭ “

ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐـﻪ ” ﺟُـﺒﺮﺍﻥ ﻣــﯿﮑﻨﺪ ” ﻫﻤـﮥ

ﺷﮑﺴﺘﮕـﯿﻬﺎﯼِ ” ﺩﻟﺖ ” ﺭﺍﮔﻔـــــﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ” ﺍَﻟﻤُﺼَـﻮِّﺭ “

ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐــﻪ ﺍﺯ ُ"ﻧﻮﻣـﯿﺴـﺎﺯﺩ “

ﻫﻤﮥ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ “ﻭﯾـﺮﺍﻥ ” ﺷـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ ﺩﺭﻭﻥ ِ ” ﺩﻟﺖ “

ﮔﻔــﺘﻪ ﺑـﻮﺩﯼ ” ﺍﻟﺸّـﺎﻓـﯽ “

ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐـــﻪ ” ﺷِﻔﺎ ” ﻣـﯿﺪﻫﺪ ﺗﻤﺎﻡ ِ

” ﺯﺧﻤﻬـﺎﯼِ ﻋﻤﯿﻖ ” ﻭ ” ﻧﺎﻋـﻼﺝ ” ﺭﺍ

ﻫـﻮﺍﯼ ِ “ﺩﻟﻢ ” ﺳﺒﮏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑــﺎﺯﻣﺰﻣﻪ ﻧﺎﻣﻬﺎﯼِ ﺯﯾﺒﺎﯾﺖ

ﻧَﻔـﺲ ﻣﯿﮑﺸــﻢ ﺩﺭﻫﻮﺍﯼِ “ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﻬـﺎﯼِ ﻧﺎﺑﺖ “

“ﺍﻟﻬﯽ “

ﺳﭙﺎﺱ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ وخدایی میکنی…..

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ازپیامبرصلی الله علیه وآله  خطاب به سلمان روایت شده است که

 

ای

سلمان!برتو باد به قراعت قرآن،به درستی که قراعت قرآن کفاره برای گناهان وسپراز آتش جهنم وامان از عذاب آخرت است وکسی که قرآن راقراعت کند به ازای هرایه به او ثواب صد شهید وبه ازای هر سوره، ثواب پیغمبر عطا میشود

وبر قاری قرآن رحمت الهی نازل میشود وفرشتگان برای او طلب استغفار میکنند

وبهشت مشتاق دیدار اوست وخداوند از او راضی میشود…

ای سلمان

زمانی که یک مومن قرآن راقراعت میکند، خداوند درهای رحمتش را به روی او باز میکند وبه ازای هر حرفی که از دهان او خارج میشود،ملکی راخلق میکند که تا روز قیامت خداوند را برای او تسبیح میکند وبدرستی که نزد خداوند بعد از فراگرفتن علم، هیچ چیز محبوب تر از قراعت قرآن نیست

 

 

بحارالانوار، جلد 92 ص17و

جامع الاخیار

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

قال رسول الله - صلي الله عليه وآله - :

اول ما افترض الله علي امتي ، الصلوات الخمس و اول ما يرفع من اعمالهم ، الصلوات الخمس و اول ما يساءلون عنه ، الصلوات الخمس ؛

اولين چيزي كه خداوند بر امت من واجب كرد ، نمازهاي پنج گانه است و اولين چيزي كه از اعمال ايشان بالا برده مي شود ، نمازهاي پنج گانه است و اولين چيزي كه نسبت به آن مورد سؤ ال واقع مي شوند ، نمازهاي پنج گانه است .

(كنزالعمال ، ج 7 ، حديث 1885)

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلوة و اتوا الزكوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبة الامور ؛

ياران خدا كساني هستند كه هرگاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم نماز را برپا مي دارند و زكات را ادا مي كنند و امر به معروف و نهي از منكر مي نمايند و پايان همه امور از آن خداست .

(سوره حج ، آيه 41)

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت :

چرا به جای تحصیل علم ، چوپانی می کنی؟

چوپان در جواب گفت :

آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفته ام.

دانشمند گفت :خلاصه دانشها چیست ؟

چوپان گفت :پنج چیز است:

 

تا راست تمام نشده دروغ نگویم؛

تامال حلال تمام نشده، حرام نخورم

تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم.

تا روزیِ خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم.

تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم

 

دانشمند گفت : حقاً که تمام علوم را دریافته ای ،هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب حقیقت علم و حکمت سیراب شده است!!

 

         ابونصر فارابی

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




آرامش یعنی همین متن امیرالمومنین علیه السلام:

 

ای مالك ! بدان اگر مهربان باشی تورا به داشتن انگيزه های پنهان متهم ميكنند، ولی مهربان باش.

اگرشريف و درستكارباشی فريبت ميدهند ، ولی شريف ودرستكار باش .

نيكيهای امروزت را فراموش ميكنند، ولی نيكوكار باش .

بهترينهای خودت را به ديگران ببخش ، حتی اگر اندك باشد .

درانتها خواهی ديد آنچه می ماند ميان تو و خدای توست، نه ميان تو ومردم…….

 

نهج البلاغه

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 عطرخدا، حرفهایی از جنس آرامش

 

 

ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺷﻮﺍﺭﯼ ﺷﺎﺩ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ

ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻮﺩﻩ،

ﺣﺎﻝ ﺭﺍ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺖ،

ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻧﺎﻣﺸﺨﺺ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻣﯽﺑﯿﻨﻨﺪ …

 

” آرامش” به معنای آن نيست که صدايي نباشد،

مشکلي وجود نداشته باشد،

يا کار سختی پيش رو نباشد ؛

” آرامش” يعني در ميان صدا، مشکل و کار سخت، دلی آرام وجود داشته باشد …

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




خدای خوبم …

خطا از من است …

می دانم …!

از من که سالهاست گفته ام …

” ایاک نعبد “

اما به دیگران هم دلسپرده ام …!

 

از من که سالهاست گفته ام …

” ایاک نستعین “

اما به دیگران هم تکیه کرده ام …!

اما رهایم نکن …

بیش از همیشه دلتنگم …

به اندازه ی تمام روزهای نبودنم …

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺳﮑﻪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ

ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻢ

ﺑﻪ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ

ﺑﻪ ﺩﻟﻬﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ

ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﭘﯿﺮﻡ

ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻣﺎﺩﺭﻡ

ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﮐﺮﺩ

ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻢ

ﺑﻪ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ

ﺑﻪ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﻡ

ﮐﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ

ﺑﻪ ﻧﯿﻤﮑﺖ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻣﻬﺮ

ﺑﻪ ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻭﺻﻠﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﻧﺎﻥ

ﺑﻪ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻗﻬﺮ ﻧﺒﻮﺩ

ﺑﻪ ﭼﺮﺍﻍ ﻧﻔﺘﯽ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺭﻭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ

ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ

ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ

ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺁﻥ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺤﻞ

ﮐﻮﭺ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ

ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﻫﯿﭻ ﺳﮑﻪ ﺍﯼ

ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﮔﻮﺷﯽ ﺗﻠﻔﻨﯽ

ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭﺻﻞ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

زلزله

 

جابر جعفى مى گوید: زمانى که خلافت به بنى امیه (لعنهم الله ) رسید در روزهاى حکومت شان خون هاى زیادى به حرام بر زمین ریختند و هزار ماه بر منبرهایشان لعن امیرالمومنان (علیه السلام ) کردند و شیعیان آن حضرت را در شهرها به دار آویخته و مى کشتند و اصل و ریشه آن ها را نابود مى کردند. علمایشان نیز آن ها را به خاطر میل به حطام دنیوى تشویق و همراهى مى کردند و بیشترین آزارشان بر شیعیان لعن امیرمؤ منان (علیه السلام ) بود و هر کس آن حضرت را لعنت نمى گفت مى کشتند.

 

زمانى که این مشکلات بر شیعیان فراگیر و طولانى شد شیعیان به زین العابدین (علیه السلام ) شکایت بردند و گفتند: یابن رسول الله حاکمان بنى امیه ما را از شهرمان آواره ساختند و به طرز فجیعى ما را مى کشند و آشکارا در شهرها و حتى در مسجد رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) و بر منبرش لعن امیرالمؤ منین (علیه السلام ) مى گویند و کسى هم جلودار آن ها نیست و نهیشان نمى کند کسى هم نمى تواند آن ها را از این کار باز دارد. اگر هم کسى از ما لعن کننده را انکار کند مى گویند: این ترابى است (یعنی پیرو علی علیه السلام، ابو تراب ) و به گوش سلطان مى رسانند که او ترابى است و ابو تراب را به خیر یاد کرده است و او را حبس مى کنند و کتک مى زنند و سرانجام به قتل مى رسانند.

 

هنگامى که امام سجاد (علیه السلام ) این سخنان را شنید به آسمان نگاهى کرد و دعایی فرمود با این مضمون : «خداوندا منزهی تو و چقدر صبر داری و عظیم است مقام تو به درستی که تو به بندگانت مهلت میدهی و آنها فکر میکنند که آن ها را به خودشان و اگذاشته ای در حالی که تو تمام اینها را میبینی و شکی در تدبیر حتمی تو نیست و تو آگاه تری به آنچه میکنی اکنون من چگونه چیزی از تو بخواهم.» سپس فرزندش ابا جعفر محمد (علیه السلام ) را فرا خواند و فرمود: اى محمد فردا به مسجد برو و نخى که جبرئیل بر رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) آورده بردار و حرکت کمى بده ، مبادا تند حرکت دهى که همه مردم هلاک مى شوند.

 

جابر مى گوید: به خدا من از فرمایش امام تعجب کردم و نمى دانستم که چه مى گوید. شب بسیار طولانى اى را پشت سر گذاشتم و صبح روز بعد نزد امام باقر (علیه السلام ) آمدم و مشتاق بودم که امر نخ و حرکتش را ببینم .

 

هنگامى که به در خانه رسیدم امام باقر (علیه السلام ) خارج شد. سلام کردم و حضرت جواب سلامم را داد و فرمود: اى جابر چطور صبح به این زودى به این جا آمده اى ؟

 

عرض کردم : به خاطر فرمایش امام سجاد (علیه السلام ) که دیروز به شما فرمود: نخى که جبرئیل براى رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) آورده بردار و به مسجد رسول خدا ببر و کمى حرکت بده ، مبادا تند حرکت دهى که همه مردم هلاک مى شوند. امام باقر (علیه السلام ) فرمود: به خدا قسم اگر وقت معلوم و اجل محتوم و قدر مقدور نبود همه این مردم نگونسار را در یک چشم به هم زدن و لحظه اى در زمین فرو مى بردم ولى ما بندگان گرامى خداوند هستیم که فرمود: (در گفتار بر خداوند پیشى نمى گیرند و به امر او کار مى کنند).1

 

جابر مى گوید به امام عرضه داشتم : آقاى من چرا این کار را با ایشان مى کنید؟

 

فرمود: مگر دیروز نبودى و شکایت شیعیان را به پدرم نشنیدى که از آن ملعون ها چه مى گفتند. پدرم به من دستور داد تا آن ها را بترسانم شاید دست بر دارند.

پیش از آنان كسانى بودند كه مكر كردند، و [لى‏] خدا از پایه بر بنیانشان زد، در نتیجه از بالاى سرشان سقف بر آنان فرو ریخت، و از آنجا كه حدس نمى‏زدند عذاب به سراغشان آمد.

توبه

 

گفتم : چگونه آن ها را مى ترسانى در حالى که آن ها بى شمارند؟

 

امام باقر (علیه السلام ) فرمود: با هم به مسجد جدم برویم تا قدرت خداوند متعال که به ما اختصاص داده و بر ما منت نهاده به تو نشان دهم .

 

جابر گوید: با حضرت به مسجد رفتیم و در آنجا دو رکعت نماز خواند و روى بر زمین نهاد و کلامى فرمود. سپس سرش را بلند کرد و از جیبش نخ نازکى را بیرون آورد که بوى مشک از آن به مشام مى رسیدم و به چشم من از سوراخ سوزن کوچک تر آمد. به من فرمود: اى جابر سر نخ را به طرف خودت بگیر و نگه دار، مبادا آن را حرکت دهى .

 

دوباره امام (علیه السلام ) فرمود: نخ را نگه دار و حرکت نده .

 

جابر مى گوید: من نگه داشتم و حضرت حرکت کمى به آن داد که گمان کردم اصلا آن را حرکت نداده ، سپس فرمود: سر نخ را به من بده .گفتم : آقاى من چه کارى انجام دادى ؟

 

فرمود: واى بر تو! بیرون برو و ببین مردم در چه حالى هستند؟!

 

جابر مى گوید: از مسجد بیرون رفتم ، در حالى که مردم یک پارچه فریاد و ناله شده بودند و مدینه به لرزه شدیدى افتاده و لرزه آن ها را فرا گرفته بود. بیشتر خانه هاى شهر خراب شده و سى هزار مرد و زن - غیر از بچه هاى کوچک - تلف شده بودند. مردم در حالى که فریاد مى زدند و شیون و گریه مى کردند و مى گفتند: انا لله و انا الیه راجعون (خانه فلانى خراب شد و اهل آن مردند) و مردم را دیدم که در مسجد رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) مى گفتند: (هلاک بزرگى پیش آمده) بعضى مى گفتند: (زلزله شده) و برخى هم مى گفتند: (چطور خداوند ما را در زمین فرو نبرده در حالى که امر به معروف و نهى از منکر را ترک گفتیم و در میان ما فسق و فجور و ظلم به آل رسول (صلى الله علیه وآله ) آشکار شده است . به خدا قسم زلزله اى بزرگ تر و شدیدتر از این هم بر ما خواهد آمد مگر این که خود و آن چه را تباه کرده ایم اصلاح کنیم).

 

جابر مى گوید: من متحیر ماندم و مردم را نگاه مى کردم که گریه مى کردند و حیران مانده بودند. از گریه آن ها من هم به گریه افتادم ، در حالى که آن ها نمى دانستند که این زلزله از کجا آمده است .

 

خود را به امام باقر (علیه السلام ) رساندم ، دیدم که مردم در مسجد پیامبر او را احاطه کرده بوده و مى گفتند: اى پسر رسول خدا دیدى چه بر سر ما آمد؟! تو براى ما دعا کن .

 

حضرت فرمود: به نماز و دعا و صدقه پناه برید و دست مرا گرفت و مرا به همراه برد و فرمود: حال مردم چطور است ؟

 

گفتم : یابن رسول الله از من نپرس . خانه ها خراب شده و مردم هلاک شده اند و آن ها را به در حالى دیدم که از خداوند برایشان طلب رحمت کردم .

 خداوند به سبب ما اهل بیت  شما را نجات داد و به وسیله ما شما را هدایت فرمود و به خدا قسم ، ما شما را به سوى پروردگارتان رهنمون ساختیم .

 

حضرت فرمود: خدا آن ها را رحمت نکند. و فرمود: همانا به خاطر تو عده اى را باقى گذاشتم و همه را هلاک نساختم . اگر این چنین نبود به دشمنانمان و دشمن دوستانمان رحم نمى کردم . سپس فرمود: به خدا قسم اگر مخالفت با پدرم نبود حرکت را زیادتر مى کردم و همه آن ها را هلاک مى ساختم و بالایش را به پایین مى آوردم تا در این شهر در و دیوارى باقى نماند؛ ولى مولایم امر کرد که آن را در حال سکون حرکت دهم .

 

سپس حضرت بالاى مناره رفت و من آن حضرت را مى دیدم ولى مردم او را نمى دیدند که دستش رابالا آورد و دور مناره گرداند. دوباره مدینه به لرزه خفیفى در آمد و خانه ها ویران شد. آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «ذَلِكَ جَزَیْنَاهُم بِبَغْیِهِمْ وِإِنَّا لَصَادِقُونَ»2 ؛ این  را به سزاى ستم كردنشان، به آنان كیفر دادیم، و ما البتّه راستگوییم. وسپس این آیه را تلاوت کردند : «فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا…»3 ؛ پس چون فرمان ما آمد، آن [شهر] را زیر و زبر كردیم.

 

بعد این آیه را تلاوت فرمود: «قَدْ مَكَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللّهُ بُنْیَانَهُم مِّنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِن فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَیْثُ لاَ یَشْعُرُونَ»4 ؛ پیش از آنان كسانى بودند كه مكر كردند، و [لى‏] خدا از پایه بر بنیانشان زد، در نتیجه از بالاى سرشان سقف بر آنان فرو ریخت، و از آنجا كه حدس نمى‏زدند عذاب به سراغشان آمد.

 

جابر مى گوید: زن ها در زلزله دوم از پرده بیرون آمدند و گریه و زارى مى کردند و حجابى نداشتند و کسى هم متوجه آن ها نبود. زمانى که امام باقر (علیه السلام ) به آن ها نگاه کرد به حالشان رقت کرد و نخ را از جیب مبارک نهاد و زلزله آرام شد. سپس از مناره پایین آمد و مردم هم ایشان را ندیدند و دست مرا گرفت و از مسجد خارج شدیم . در راه به مغازه آهنگرى رسیدیم که مردم در دکان او جمع شده مى گفتند: همهمه اى در هنگام ویرانى نشنیدیم ؟

 

برخى مى گفتند: آرى همهمه زیادى به گوش مى رسید.

 

عده دیگرى مى گفتند: به خدا قسم ما سخنان زیادى شنیدیم ولى چگونگى آن را در نیافتیم .

 

جابر مى گوید: امام باقر (علیه السلام ) به من نگاهى کرد و تبسم نمود و فرمود: اى جابر، این به خاطر طغیان و سرگشى و ستم آن ها بود؟

 

گفتم : یابن رسول الله آن نخ عجیب چه بود؟

توبه

 

فرمود: (اندوخته اى از آل موسى و آل هارون که ملائکه آن را حمل مى کردند و جبرئیل (علیه السلام ) آن را آورده بود5. واى بر تو اى جابر، ما از سوى خداوند در مکان و درجه بالایى قرار گرفته ایم . اگر ما نبودیم خداوند متعال ، آسمان و زمین و بهشت و جهنم و خورشید و ماه و انسان و جنى نمى آفرید

 

 اى جابر، ما اهل بیتى هستیم که احدى با آن مقایسه نمى شود. هر کس ‍ شخصى از بشر را با ما قیاس کند کافر شده است .

 

اى جابر، خداوند به سبب ما شما را نجات داد و به وسیله ما شما را هدایت فرمود و به خدا قسم ، ما شما را به سوى پروردگارتان رهنمون ساختیم . پس ‍ امر و نهى ما را بپذیرید و در برابر آن چه برایتان آورده ایم نافرمانى نکنید، زیرا ما در برابر نعمت هاى خداوند، اجل و اعظم از آنیم که بر ما رد شود و هر چه به شما مى رسد از ماست . هر چه دریافتید خداى متعال را بر آن سپاس گویید و آن چه ندانستید به ما بسپارید و بگویید: (امامان ما به آن چه مى گویند داناترند).

 

سپس رو به امیر مدینه - که در آنجا از سوى بنى امیه مقیم بود - کرد که نگهبانانش اطراف او بودند و از او مراقبت مى کردند و فریاد مى زد: به نزد فرزند رسول خدا على بن الحسین (علیه السلام ) بروید و به سبب او به سوى خداوند (عزوجل ) تقرب جوئید و در نزدش تضرع و اظهار توبه و انابه کنید شاید خداوند عذاب را از شما بردارد.

 

جابر مى گوید: هنگامى که نگاه امیر به امام باقر (علیه السلام ) افتاد به سوى او شتاب کرد و گفت : اى پسر رسول خدا آیا نمى بینى بر سر امت جدّت محمد (صلى الله علیه وآله ) چه آمده است ؟! همگى هلاک شده و مردند. سپس گفت : پدرت على بن الحسین کجاست؟ تا از او درخواست کنم تا با ما به مسجد بیاید و به وسیله او به درگاه خداوند متعال تقرب جوییم تا بلا را از امت محمد (صلى الله علیه وآله ) بر دارد.

 

امام باقر (علیه السلام ) فرمود: ان شاء الله پدرم این کار را خواهد کرد ولى شما خودتان را اصلاح کنید و توبه و انابه کنید و از آن چه انجام مى دهید دست بردارید جز زیان کاران خود را از مکر خداوند در امان نمى دانند6.

 

جابر مى گوید: همگى نزد زین العابدین (علیه السلام ) رفتیم و ایشان نماز مى خواندند. منتظر شدیم تا اعمال مستحبى را هم انجام داد. سپس روبه ما کرد و آهسته به فرزندش امام باقر (علیه السلام ) فرمود: اى محمد نزدیک بود همه مردم را هلاک سازى .

 

جابر مى گوید: عرض کردم : آقاى من به خدا قسم من اصلا حرکت آن را احساس نکردم .

 

امام (علیه السلام ) فرمود: اگر حرکتش را احساس مى کردى هیچ آتش ‍ خورى بر روى زمین باقى نمى ماند. سپس پرسید: از مردم چه خبر دارى ؟ما اخبار مردم را عرضه داشتیم .

 

حضرت فرمود: این سزاى این است که کارهاى حرام را بر علیه ما حلال شمردند و به ما بى حرمتى کردند.

 

گفتم : اى پسر رسول خدا پادشاهشان پشت در است و از ما خواسته تا از شما خواهش کنیم تا به مسجد بیایید و مردم نزدتان آیند و تضرع کنند و از خداوند درخواست توبه و بخشش نمایند.

ما  اهل بیت از سوى خداوند در مکان و درجه بالایى قرار گرفته ایم . اگر ما نبودیم خداوند متعال ، آسمان و زمین و بهشت و جهنم و خورشید و ماه و انسان و جنى نمى آفرید.

توبه

 

امام سجاد (علیه السلام ) تبسمى کرد و این آیه را تلاوت نمود : «أَوَلَمْ تَكُ تَأْتِیكُمْ رُسُلُكُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا بَلَى قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاء الْكَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ»7 ؛  مگر پیامبرانتان دلایل روشن به سوى شما نیاوردند؟» مى‏گویند: «چرا.» مى‏گویند: «پس بخوانید. و [لى‏] دعاى كافران جز در بیراهه نیست.»

 

من گفتم : سید و مولاى من از این که نمى دانند این بلا از کجا آمده در تعجبم ؟

 

حضرت فرمود: بله و این آیه را خواند «الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا فَالْیَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاء یَوْمِهِمْ هَـذَا وَمَا كَانُواْ بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ» 8 ؛ همانان كه دین خود را سرگرمى و بازى پنداشتند، و زندگى دنیا مغرورشان كرد. پس همان گونه كه آنان دیدار امروز خود را از یاد بردند، و آیات ما را انكار مى‏كردند، ما [هم‏] امروز آنان را از یاد مى‏بریم.

 

اى جابر، به خدا قسم این نشانه هاى ماست و این یکى از آنهایى است که خداوند متعال در کتابش توصیف نموده است که: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَكُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ»9 ؛ بلكه حق را بر باطل فرو مى‏افكنیم، پس آن را در هم مى‏شكند، و بناگاه آن نابود مى‏گردد. واى بر شما از آنچه وصف مى‏كنید.

 

سپس فرمود: اى جابر، چه گمان مى برى بر قومى که سنت ما را میراندند و پیمان ما را ضایع کردند و دوست دار دشمنان ما شدند و حرمت ما را شکستند و در حق ما ظلم کردند و ارث ما را غصب کردند و دشمنان ما را یارى رساندند و سنت دشمنان ما را زنده کردند و روش فاسقان و کافران را تباهى دین و خاموش کردن نور حق پیمودند.

 

جابر مى گوید: گفتم : سپاس خدایى را که بر من منت گذاشت به شناختن شما و فضیلت شما و به من فرمان بردارى از شما را آموخت و توفیق دوستى دوستان شما و دشمنى با دشمنانتان را به عطا نمود.10

 

1- الانبیاء 6: 27.

 

2- الاءنعام 6: 146.

 

3- هود: 82.

 

4- النحل 16: 3.

 

5- البقره : 248.

 

6- الاعراف 99.

 

7- غافر : 50

 

8-الاعراف : 51 .

 

9- الانبیاء 21: 18.

 

10- نوادر المعجزات ، محمد بن جریر الطبرى الشیعى ص 120 - بحارالانوار ج 46 ص 279.

 

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




برای خندیدن وقت بگذارید… زیرا موسیقی قلب شماست.

 

برای گریه کردن وقت بگذارید… زیرا نشانه یک قلب بزرگ است.

برای خواندن وقت بگذارید… زیرا منبع کسب دانش است.

برای رؤیا پردازی وقت بگذارید… زیرا سرچشمه شادی است.

برای فکر کردن وقت بگذارید… زیرا کلید موفقیت است.

برای کودکانه بازی کردن وقت بگذارید… زیرا یاد آور شادابی دوران کودکی است.

برای گوش کردن وقت بگذارید… زیرا نیروی هوش است.

 

برای زندگی کردن وقت بگذارید… زیرا زمان به سرعت می گذرد و هرگز باز نمی گردد.

 

مأموریت ما در زندگی « بدون مشکل زیستن »

 نیست، « با انگیزه زیستن »

 است…

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

زنجیر و دست

 

سید ابن طاووس در منهج الدعوات مى نویسد که حضرت سیدالشهداء (علیه السلام ) فرمود من با پدرم در شب تاریکى به طواف خانه خدا مشغول بودیم. در این هنگام متوجه ناله اى جانگداز و آهى آتشین شدیم که شخصى دست نیاز به درگاه بى نیاز دراز کرده و با سوز و گدازى بى سابقه به تضرع و زارى مشغول است . پدرم فرمود اى حسین (علیه السلام ) آیا مى شنوى ناله گناهکارى را که به درگاه خدا پناه آورده و با قلبى پاک اشک ندامت و پشیمانى مى ریزد او را پیدا کن و پیش من بیاور.

 

ابا عبدالله (علیه السلام ) فرمود در آن شب تاریک گرد خانه گشتم تا او را میان رکن و مقام پیدا کرده و به خدمت پدرم آوردم . على (علیه السلام ) دیدند جوانى زیبا و خوش اندام با لباس هاى گران بها، فرمود تو کیستى؟ عرض کرد مردى از اعرابم . پرسید این ناله و التهاب و سوز و گدازت براى چه بود؟ گفت از من چه مى پرسى یا على (علیه السلام ) که بار گناه پشتم را خمیده و نافرمانى پدر و نفرین او توان را از من ربوده است.

 

فرمود حکایت تو چیست؟ گفت پدر پیرى داشتم که به من خیلى مهربان بود ولى شب و روز من به کارهاى زشت و بیهوده مى گذشت هر چه او مرا نصیحت مى کرد و راهنمائى مى نمود نمى پذیرفتم و گاهى هم او را آزار رسانده و دشنامش مى دادم یک روز پولى در نزد او سراغ داشتم و براى پیدا کردن آن پول نزدیک صندوقى که در آنجا پنهان بود رفتم تا پول را بردارم. پدرم از من جلوگیرى کرد. من دست او را فشردم و بر زمینش انداختم. خواست از جاى برخیزد ولى از شدت کوفتگى و درد یاراى حرکت نداشت. پول ها را برداشتم و در پى کار خود رفتم. در آندم شنیدم که گفت به خانه خدا مى روم و تو را نفرین مى کنم.

 

چند روز روزه گرفت و نمازها خواند پس از آن ساز و برگ سفر آماده کرد و بر شتر خود سوار شد و به جانب مکه بیابان را پیمود تا خود را به کعبه رسانید. من شاهد کارهایش بودم. دست به پرده کعبه گرفت و با آهى سوزان مرا نفرین کرد؛ به خدا سوگند هنوز نفرینش تمام نشده بود که این بیچارگى مرا فرا گرفت و تندرستى را از من سلب نمود. در این موقع پیراهن خود را بالا زد. دیدم یک طرف بدن او خشک شده و حس و حرکتى ندارد. جوان گفت بعد از این پیش آمد بسیار پشیمان شدم و نزد او رفته عذر خواهى کردم ولى او نپذیرفت و به طرف خانه خود رهسپار گشت. سه سال بر همین وضع گذراندم و دائم از او پوزش مى خواستم و او رد مى کرد. سال سوم ایام حج درخواست کردم همان جائى که مرا نفرین کرده اى دعا کن. شاید خداوند سلامتى را به برکت دعاى تو به من بازگرداند. قبول کرد و با هم به طرف مکه حرکت کردیم تا به وادى اراک رسیدیم.

 

شب تاریکى بود ناگه مرغى از کنار جاده پرواز کرد و بر اثر بال و پر زدن او شتر پدرم رمید او را از پشت خود بر زمین افکند. پدرم میان دو سنگ واقع شد و از تصادم به آنها جان به حق تسلیم کرد. او را همان جا دفن کردم و مى دانم این گرفتارى و بیچارگى من فقط به واسطه نفرین و نارضایتى اوست .

پدرم با آهى سوزان مرا نفرین کرد؛ به خدا سوگند هنوز نفرینش تمام نشده بود که این بیچارگى مرا فرا گرفت و تندرستى را از من سلب نمود

 

امیر المؤ منین (علیه السلام ) فرمود اینک فریادرس تو رسید. دعائى که پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به من تعلیم کرده به تو مى آموزم و هر کسى آن دعا که اسم اعظم الهى در آنست بخواند بیچارگى و اندوه و درد و مرض و فقر و تنگدستى از او برطرف مى گردد و گناهانش آمرزیده مى شود. طرفى چند از مزایاى آن دعا را على (علیه السلام ) شمرد که ابو عبدالله (علیه السلام ) گفت من از امتیازات آن دعا بیشتر از جوان بر سلامتى خویش مسرور شدم .

مفاتیح

 

آنگاه فرمود در شب دهم ذیحجه دعا را بخوان و صبحگاه پیش من آى تا تو را ببینم و نسخه دعا را به او داد. صبح دهم جوان با شادى و شعف بسوى ما آمد و نسخه دعا را تسلیم کرد. وقتى که از او جستجو کردیم سالمش یافتیم. گفت به خدا این دعا اسم اعظم دارد. سوگند به پروردگار کعبه دعایم مستجاب شد و حاجتم برآورده گردید. حضرت فرمود قصه شفا یافتن خود را بگو:

 

گفت در شب دهم همین که دیده هاى مردم به خواب رفت دعا را به دست گرفتم و به درگاه خدا نالیده اشک ندامت ریختم. براى مرتبه دوم خواستم بخوانم آوازى آمد که اى جوان کافى است خدا را به اسم اعظم قسم دادى و مستجاب شد. پس از لحظه اى به خواب رفتم.

 

پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را دیدم که دست بر بدن من گذاشت و فرمود: احتفظ بالله العظیم فانک على خیر؛ از خواب بیدار شدم و خود را سالم یافتم .(20)

 

دعائى که به او دادند همان دعاى مشلول معروف است که در مفاتیح ذکر شده است.

 

 

پی نوشت :

 

1- بحارالانوار، ج 9، ص 562.

 

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

آیت‌الله کشمیری نقل کرده است که آیت‌الله قاضی در اواخر عمرشان آن‌قدر رقت قلب پیدا کرده بود که هر چیزی را که می‌دیدند مثلاً غروب خورشید را که می‌دیدند برای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام گریه می‌کردند. یعنی آخر سیرشان به جایی رسیده بود که برای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام گریه کنند.

 

وقتی ایشان فوت کردند آیت‌الله کشمیری ایشان را در خواب می‌بیند و به ایشان می‌فرماید: چه خبر؟ آیت‌الله قاضی هم فرموده بودند: الحمدلله جایمان خوب است. بعد فرموده بودند: من حسرت می‌خورم از اینکه چرا هر روز زیارت عاشورا را فقط یک‌بار می‌خواندم.

 

زیارت عاشورا دم‌دستی نیست. زیارت عاشورا به عنوان رکن اساسی جلسه روضه است…

 

(حاج علی قربانی)

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 درکانادا پیرمردی را به خاطر دزدیدن نان به دادگاه احظار کردند. پیرمردبه اشتباهش اعتراف کرد ولی کار خودش را اینگونه توجیه کرد: خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم.

قاضی گفت: تو خودت می‌دانی که دزد هستی و من ده دلار تو را جریمه می کنم و میدانم که توانایی پرداخت آنرا نداری، به همین خاطر من جای تو جریمه را پرداخت میکنم.

درآن لحظه همه سکوت کرده بودند و دیدند که قاضی ده دلار از جیب خود درآورد و درخواست کرد تا به خزانه بابت حکم پیرمرد پرداخت شود. سپس ایستاد و به حاضرین درجلسه گفت:

همه شمامحکوم هستید و باید هرکدام ده دلار جریمه پرداخت کنید چون شما در شهری زندگی میکنید که فقیر مجبور می‌شود تکه ای نان دزدی کند!

درآن جلسه دادگاه ۴٨٠دلار جمع شدوقاضی آن را به پیرمردبخشید.

 امام علی(ع) میفرمایند:

اگر در شهر مسلمانان فقیری دیدی، بدان که ثروتمندان آن شهر مال او را می دزدند

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




طلوع خورشید از مغرب به هنگام ظهور یعنی چه ؟

در برخی از روایات مربوط به حوادث ظهور، سخن از طلوع خورشید از مغرب مطرح شده است. در این که مراد از این سخن چیست، مطالب مختلفی مطرح شده است از جمله اینکه مراد خود حضرت باشند، چنانکه در روایتی آمده است :مهدی خورشیدی است که از مغرب طلوع می کند(مراد از مغرب، مکه است).

بحار الانوار،ج52،ص195

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




وجود هیچکس غمها را از بین نمی برد اما کمک میکند با وجود غمها محکم بایستیم ، درست مثل

چترِ خوب که باران را متوقف نمیکند ، اما کمک میکند آسوده زیر باران بایستیم . .

ابرها به اسمان تكيه ميكنند، درختان به زمين و انسانها به مهرباني يكديگر………

گاهي دلگرمي يكی چنان معجزه ميكند كه انگار خدا در زمين كنار توست.

جاودان باد سايه کسانیکه كه شادي را علتند نه شريك،

و غم را شريكند نه دليل …

 

زندگیتان پر از آدم های خوب

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




«دارو»  و «دوست»…؛

هر دو دردها را تسکین می‌دهند…

با این تفاوت كه «دوست»…

نه قیمت دارد؛

نه نياز به بيمهٔ حمايتی ؛

چون خودش حمايت است…!

 

نه مقدار دارد ؛

نه تاريخ انقضا ،

بلكه هر چه قديمی‌تر باشد ، اثرش عميق‌تر و شفابخش‌تر است…!

 

هر دارو برای دردی مؤثر است ، و برای يک درد ديگر مُضِر…؛

اما دوست ، بر هر دردی دواست…! درود بر همه ی دوستان خوب

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

 

روزی تاجری با دوستش به شهری برای تجارت رفت و در معامله این تاجر سرش کلاه رفت و تمام اموال خود را از دست داد.به غیر از یک کتاب که انرا محکم در بقلش گرفته بود.دوستش به تاجر گفت چرا از این کتاب دل نمیکنی؟؟

او گفت:این کتاب پدرم است که اسرار تجارت را برایم نوشته و خیلی کتاب ارزشمندی است

دوستش گفت:اگر اسرار تجارت رو نوشته چرا گرفتی بقلت خوب بازش کن بخون ببین بابات چی نوشته برات

 

وقتی کتاب رو باز کردن تو کتاب نوشته بود:فرزند عزیزم به فلان شهر برای تجارت نروی اگر رفتی به فلان بازار نروی اگر به ان بازار رفتی با فلان شخص معامله نکنی که صددرصد سرت کلاه میگذارد

دوستش به تاجر گفت ای دل غافل دیدی اگه قبل از سفر کتاب رو خونده بودی سرت کلاه نمیرفت ما دقیقا به جای رفتیم که بابات گفته بود نرین.

 

 

این داستان خیلی اشناست.بله درسته ما همان تاجر هستین و کتاب همان  قران  خیلی ها بعد مرگشان که یکی میاد بالا سرشون قران میخونه با خودشون میگن ای دل غافل ما چرا این کتاب رو زودتر نخوندیم

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




انسان باید در گدایی از خدا سماجت کند

 

 هیچ دعایی را کوچک نشمارید ، شاید استجابت در همان دعا باشد . هر کس بعد از نماز، یک دعا پیش خدا محل دارد که حاجت بگیرد ، آن وقت بلند می شود و می رود. تا نماز را خواندی بلند نشو و نرو ، تعقیبات بخوان ، دعا بخوان . همانطور که بادبادک بدون دنباله بالا نمی رود، نماز هم بدون تعقیبات بالا نمی رود . بعد از نماز حتما تعقیبات بخوان. بنشین در خانه خدا و گدایی کن و حاجت بخواه . شاید همین امشب دعایت گرفت .انسان باید در گدایی از خدا سماجت کند . خود خدا می فرماید : شما بخوانید مرا، من مستجاب می کنم دعایتان را .

 

 آیت الله مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




بیست وپنج دلیل برای خندیدن؛

 

۱) خنده چهره را شاداب و زیبا می‌کند.

 

۲) خنده عمر را طولانی می‌کند.

 

۳) خنده سن افراد را کمتر نشان می‌دهد. (قابل توجه خانم‌ها!!)

 

۴) خنده رگ‌ها را گشاد می‌کند که در سلامتی مؤثر است.

 

۵) خنده با افزایش هورمون کورتیزول ایمنی بدن را در برابر بیماری‌ها زیاد می‌کند.

 

۶) خنده با شستن CO۲ از خون احساس مطلوبی ایجاد می‌کند.

 

۷) خنده کلسترول خون را کاهش می‌دهد.

 

۸) خنده گرفتن حمام اکسیژن است.

 

۹) خنده با افزایش هورمون سروتونین احساس سرخوشی ایجاد می‌کند.

 

۱۰) خنده با کاهش شمار ضربان قلب (HR) نقش مؤثری در سلامتی دارد.

 

۱۱) خنده تعادل ظرفیت هورمونی ایجاد می‌کند.

 

۱۲) خنده با شستن CO۲ از خون پوست را شاداب می‌کند.

 

۱۳) خنده از بیماری زخم معده و دوازدهه پیشگیری می‌کند.

 

۱۴) خنده نوعی ”دویدن بی‌حرکت“ است.

 

۱۵) خنده افراد چاق را لاغر می‌کند.

 

۱۶) خنده باعث می‌شود به دندان‌هایمان بیشتر توجه کنیم و در نظافت آنها بکوشیم.

 

۱۷) خنده چین و چروک صورت را از بین می‌برد.

 

۱۸)خنده با افزایش ترشح اندورفین از مغز باعث احساس سرخوشی می‌شود.

 

۱۹) خنده تحمل دردهای جسمانی را آسان‌تر می‌کند.

 

۲۰) خنده گرفتگی عضلانی را برطرف می‌کند.

 

۲۱) خنده باعث رفع خستگی می‌شود.

 

۲۲) خنده بر همه دستگاه‌های بدن اثر مثبت می‌گذارد.

 

۲۳) خنده ساده‌ترین روش برای پیشگیری از سرطان است.

 

۲۴) خنده بهترین ماساژ برای اندام‌های داخلی است.

 

۲۵) خنده بهترین پزشک انسان است.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




کدهاي بسيار خوب از قرآن 

▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓

 اگه فرزند صالح ميخواي:

رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ 

رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ 

▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓

 اگه ميترسي قلبت گمراه بشه:

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّاب

▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓

 اگه ميخواي شهيد از دنيا بري:

رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ   

▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓

 ☝اگه غم و غصه ي بزرگي داري:

حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ  

▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓  

  اگه ميخواي خودت و فرزندانت پايبند نماز باشيد:

رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ  

▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓

????اگه ميخواي همسر و فرزندانت بهت وفادار باشن:

رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا 

▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓

  اگه خونه ي خوب ميخواي:

رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبَارَكًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِين

▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓

  اگه ميخواي شيطان ازت دور باشه:

رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ 

▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓  

 اگه از عذاب جهنم ميترسي:

رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا 

▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓

 اگه ميترسي خدا اعمالت رو قبول نکنه:

رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ  

▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓▓

 اگه ناراحتي:

إنما أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّه 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 آیت الله بهجت

 

 فقرا در کمبودها و فقر و ناداری، باید صبر و شکیبایی داشته باشند؛

 

 و بدانند که آنها هم از نعمت های دیگری برخوردارند که اغنیا برخوردار نیستند.

 

  و ثروتمندان، بلاها و ابتلائات و گرفتاریهایی دارند که مستضعفان و محرومان ندارند!

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




گاهی باید فرو ریخته شوی برای ” بنای جدید”

.

بعضی ها آنقدر فقیر هستند که تنها چیزی که دارند پول است

.

همیشه خودت باش… دیگران به اندازه کافی هستند…

.

روی بالشی که از مرگ پرنده ها پر است نمی توان خواب پرواز دید…

.

انسانهای خوب همانند گلهای قالیند، نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن، دائمی اند!

.

بعضی آدما نقش صفر رو بازی میکنن تو زندگی، اگه ضرب بشن تو زندگیت همه چیزت رو از بین میبرن!

.

ﭘﻮﻝ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺪ ﻣﺎﺳﺖ…

ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ…

.

طلا باش تا اگه روزگار آبت کرد…روز به روز طرح های زیباتری از تو ساخته شود…

سنگ نباش…تا اگر زمانه خردت کرد، تیپا خورده هر بی سر و پایی بشوی!

.

ای کاش یاد بگیریم واسه خالی کردن خودمون….کسی رو لبریز نکنیم…

.

داشتن مغز دلیل بر انسان بودن نیست، پسته و بادام هم مغز دارند…

برای انسان بودن باید شعور داشت….

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




سوال :

 

آیا آیاتی در قرآن هست که اشاره مستقيم به امام زمان (عج) دارد؟

 

  پاسخ :

 

 آيات متعددي در شان امام مهدي (عج) هست كه امامان معصوم (ع) تفسير، تاويل و تطبيق اين آيات را بر وجود مقدس امام زمان (عج) و حكومت جهاني آن عدالت گستر بيان نموده اند . در زمينه ظهور و قيام آن حضرت و جامعه آرمانى مهدوى، می ‏توان توصيفات و اشارات زير را از قرآن به دست آورد :

 

 1. غلبه نهايى حقّ بر باطل و شكست جبهه كفر و فساد و نفاق (اسراء/81) ؛

 

 2. جانشينى و خلافت مستضعفان بر روى زمين و حاكميت صالحان و نيكان ( قصص/5؛ انبیا/105) ؛

 

 3. گسترش و فراگيرى دين حقّ در برهه‏ اى خاص از زمان(توبه/23) ؛

 

 4. از آن روز موعود، تحت عناوين ايام_اللّه (جاثیه/14 ؛ ابراهیم/5)، وقت_معلوم (حجر/ 36-38)، روز نصرت و پيروزى (عنکبوت/10) و طلوع فجر و سلامتى و… ياد شده است ؛

 

 5. در آياتى از آن حضرت با نام‏هاى نعمت_باطنى (لقمان/20)، بقية_اللّه (هود/86)، كلمه_باقيه (زخرف/28)، اولى_الامر (نساء/59) ؛ مهتدون (بقره/9) (مهدى) ؛ اقامه كننده نماز (حج/41)، مضطرّ (نمل/62)، جنب_اللَّه(زمر/56)، حزب_اللَّه(مجادله/22)، فجر (فجر/1)، «نهار اذا تجلى»(لیل/2) و… نام برده است.

 

 6. خداوند، [با مهدى موعود]، نور خود را كامل می ‏كند(صف/8) ؛

 

 7. در آن عصر، زمين بعد از مرگش، زنده می شود(حدید/17) ؛

 

 8. او منصور از جانب خدا و انتقام گيرنده از دشمنان است(شوری/41) ؛

 

 9. زمين، به نور پروردگار، روشن خواهد شد(زمر/69) ؛

 

 10. در روز پيروزى، ايمان آوردن كافران، سودى به حالشان نخواهد داشت (سجده/29) ؛

 

 11. هر چه در روى زمين است، تسليم و مطاع او خواهند شد(آل عمران/8) ؛

 

 12. حضرت مهدى «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» است(نور/35) ؛

 

 13. او تأمين كننده امنيت و آرامش در روى زمين است(نور/55).

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




شیطان …

یک دزد است …

و هیچ دزدی خانه خالی را سرقت نمیکند …

اگر شیطان زیاد مزاحمتان میشود …بدانید …

در قلبتان گنجینه ای است…

که ارزش دزدی را دارد…

                                                                              پس از آن درست نگهداری کنید …

                                                                             و آن گنجینه *""” ایمان"""* است…

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




همسرفقیری

 

بعضی بچه ها یتیم هستند و بعضی پدرفقیر. یتیم پدر ندارد. پدرفقیر پدر دارد ولی پدرش برایش پدری نمیکند. در زناشویی نیز همین است، بعضی همسر دارند، همسر ذلیل هم نیستند ولی همسرفقیرند. با چند مثال روشن میشود:

 

 

گاهی همسرت خیلی دوستت دارد، زور هم نمیگوید، برایت هم آرزوی بهشت دارد، ولی در عمل ناخواسته زندگیت را خراب میکند. اینجاست که همسرفقیر میشوی.

 

وقتی خانمی مدام در آشپزخانه هست و سرش به کارهای خودش، یا مدام در فکر کار بیرون و درسش است، شوهرش زن ذلیل نیست، بلکه زنفقیر است. مردی که مدام حواسش به تجارت است و به ظاهرش نمیرسد و شام با همسرش بیرون نمیرود، زنش شوهرفقیر است.

 

بسیاری از مردان ایرانی زنفقیر هستند و بسیاری زنان شوهرفقیر. بسیاری از مادران ایرانی دخترانشان را برای خانه داری تربیت میکنند نه برای یار و همسر شدن. این مادران غافلند از اینکه دامادشان اول همدل و همسر میخواهد نه آشپز، غذا را میتوان از بیرون خرید ولی دلدار را نه. یا پسرانشان را جوری تربیت میکنند که عاقبتش شوهرفقیری عروسشان است، ماشین دارد، خانه دارد، طلا میخرد ولی همدم نیست، شانه ای برای گریه کردن نیست.

 

همسری که چند نوع قندان در جهیزیه اش است و همه همیشه شسته و مرتب هستند و پر از قند ولی یک چای دم عصر با همسرش نمیخورد، قطعا طرف مقابلش همسرفقیر است. جالب است بعضی ها برای شکستن این قندان بلامصرف ناراحت هم میشوند. بگذار بشکند. دیگی که برای من نجوشد…

 

بعضی ها کباب پز دارند، خیلی هم مواظبند نشکند یا خراب نشود ولی هیچگاه فکر نمیکنند که با این، کبابی بپزم و یک عصر با همسرم تو حیاط نوش جان کنیم و لذت ببریم.

 

خش دل همسر مهمتر است یا خش روی ماشین. واقعا ماشینی که مواظبش باشی خانمت درب آن را محکم به هم نزند ولی در عوض دلش را در آن میشکنی به درد چه میخورد؟ اگر زد ضبطش را خراب کرد، بگو فدای سرت عزیزم، اگر سوارش شد و کوبید به دیوار، به محض اینکه شنیدی بگو خودت سالمی؟ بگو فدای سرت. میدانی چرا؟ چون همسرت است، فرم دیگری از خودت است.

 

لباسی که برای همسرت نپوشی تا شاد شود به درد چه میخورد. اگر همسرت زیبایی و خوش تیپی تو را دوست دارد، چرا معطلی؟ دوستی برای مشاوره نزد من آمده بود و گله میکرد از همسرش. میگفت در مجلسی خانوادگی بودیم و همسرم با اینکه جوانترین بود لباسش شبیه مسن ترین فرد بود. گفتم شاید جلو جمع خواسته سنگین باشد. گفت در خانه بدتر است. چقدر بد است مرد یا زن در خانه بسته به شغل مثلا بوی گازوئیل بدهد یا سر کله اش از تدریس گچی باشد یا همیشه بوی قرمه سبزی بدهد. نه ادکلنی نه کنار هم نشستنی نه درک احساسات طرف مقابل. به خودت برس، به خاطر خودت و همسرت.

 

مردان و زنان باید یادشان باشد که با همسرشان همخانه نیستند، بلکه همسرند. نگذاریم طرف مقابلمان احساس فقر و کمبود کند. ما نباید برای خودمان زندگی کنیم، بلکه باید برای همدیگر زندگی کنیم و همدیگر را شاد کنیم.

 

اگر همسر شدیم، باید همسری کنیم نه اینکه فقط به امورات خودمان برسیم، فرق نمیکند، چه زن و چه مرد، در همه زمینه ها، گفتگو، برنامه ریزی، همکاری، بیرون رفتن، زیبایی و آراستن. نگذاریم همسرمان احساس کند که ارزشش از ماشین یا قندان کمتر است.

 

با هم روزنامه بخوانیم، جدول حل کنیم، فکر کنیم، برنامه ریزی کنیم، بهانه ای برای دور هم بودن بتراشیم، غرورمان را زیر پا بگذاریم، احساس یکی بودن کنیم، خودمان را بشکنیم و برای هم زندگی کنیم، دل یکدیگر را بدست بیاوریم، لازم شد گذشت هم داشته باشیم. آنگاه اگر به امورات خودمان هم رسیدیم ایرادی ندارد. زن و شوهر مکمل هم هستند، هر دو حق زندگی دارند و هر دو باید از زندگی مشترک بهره مند شوند. این منافاتی با شخصیت‌ زن و مرد ندارد و نه مردسالاری است نه زن ذلیلی، این به معنای درست زندگی مشترک است.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




آیت الله فاطمی نیا :

 

اعمال وعبادات ما همگی نور دارد، باید اثر و نور این ها را با مراقبه و محافظت نگه داریم وازدست ندهیم.

 

 ما متاسفانه غالبا ولخرج هستیم؛ ولخرج نور‼

 

  اگر از عبادتی نوری کسب کنیم ، آن را حفظ نمیکنیم. فورا بارفتارمان آن را خرج میکنیم وازبین میبریم

 

نماز شب میخوانیم بعد غیبت میکنیم و نور نمازشب ازبین میرود، یک نورانیت هم اگر شب به ما بدهند، صبح خرجش میکنیم

 

یک دعا میخوانیم، با جواب تلخی که مثلا به مادرمان میدهیم، از بین میبریم!

 

 خلاصه هرعمل خیری نور دارد، اگر نور ها را حفظ کنیم، به تدریج این نورها جمع شده و قوی میشود و دارای آثار عالیه میگردد

 

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




میرزا_اسماعیل_دولابی

 

هر وقت که دیدی دارد غم وناراحتی درونت انباشته می شود،با خدا صحبت کن.

 

هر وقت دیدی کدر شده ای ،هر دعا وذکری که از پدر ومادرت یاد گرفته ای،همان را با لبت تذکر بده.

 

چرا لبت را روی هم بگذاری تا درونت دم کند وخسته ات کند؟

خدا دوست ندارد  که دوستان ونزدیکانش غمناک باشند.

 

او می خواهد آنها مسرور باشند،با بودن خودش،خدا غیور است.

 

امیدوارم همین که گردی پیدا می شود یک سبحان الله

بگویید ،آن گرد کنار می رود.

هر جا هم فیضی ونعمتی به شما رسید،

الحمدلله،

چون شکرش را به جا آورده ای،گرد نمی گیرد.

 

هر وقت خطایی خطور کرد وخواست کدرت کند،

استغفرلله. این سه ذکر را که بلدید ،هر وقت دیدی غم دارد تو را می گیرد با او صحبت کن.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




هر پادشاهی ابتدا یک نوزاد بوده….؛

هر ساختمانی ابتدا فقط یک طرح روی کاغذ بوده….؛

 

مهم نیست امروز کجایی…!

مهم اینه که فردا کجا خواهی بود…!

هر کسی در زندگی خود یک کوه اورست دارد که سرانجام یک روز باید به آن صعود کند…!!!

زمین خوردی!؟

عیبی ندارد…

برخیز….!!!

نگذار زمین به جاذبه اش ببالد….

سر به دو زانوی غم فرو مبر، سرت را بالا بگیر….

قدرت دستانی که به سویت دراز شده از یاد برده ای!!؟

کوله بارت ریخت!؟

عیبی ندارد….؛

سبک باشی راحت تر اوج می گیری….

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا‌‌(صلی الله علیه واله):

 

پاسخ

 

 چرا نمازصبح میخوانیم؟

صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان میماند.

 

 

 

 ‌چرانمازظهرمیخوانیم؟

ظهر، همه عالم تسبیح خدا می گویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که دراین ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه میشود.

 

 

 

 

 چرا نمازعصر میخوانیم؟

عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستورخداییم.

 

 

 

 چرا نماز مغرب میخوانیم؟

مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.

 

 

 چرا نماز عشا میخوانیم؟

خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.

 

 

 منبع: علل الشرایع شیخ صدوق ص ۳۳۷

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت


...


 امام سجاد(ع):

 

ﺳﻪ ﺣﺎﻟﺖ و ﺧﺼﻠﺖ در ﻫﺮ ﯾﻚ از ﻣوﻣﻨﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ در پﻨﺎﻩ ﺧﺪاوﻧﺪ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد و روز ﻗﯿﺎﻣﺖ در ﺳﺎﯾﻪ رﺣﻤﺖ ﻋﺮش اﻟﻬﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ و از ﺳﺨﺘﯽﻫﺎ و ﺷﺪاﯾﺪ ﻣﺤﺸﺮ در اﻣﺎن اﺳﺖ.

 

 

 

 

اوﹼل آن ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺮدم ﭼﯿﺰی را دﻫﺪ ﻛﻪ از آﻧﺎن ﺑﺮای ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯽﺧﻮاﻫﺪ (آﻧﭽﻪ ﺑﺮای ﺧﻮد ﻣﯽپﺴﻨﺪد را ﺑﻪ آﻧﺎن ﻋﻄﺎ ﻛﻨﺪ.)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دوﹼم آن ﻗﺪم از ﻗﺪم ﺑﺮﻧﺪارد ﺗﺎ آﻧﻜﻪ ﺑﺪاﻧﺪ آن ﺣﺮﻛﺘﺶ در راﻩ اﻃﺎﻋﺖ ﺧﺪاﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﻌﺼﯿﺖ و ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻧﯽ او

 

 

 

 

 ﺳﻮﹼم از ﺑﺮادر ﻣﻮﻣﻦ ﺧﻮد (ﺑﻪ ﻋﯿﺒﯽ ﻛﻪ در ﺧﻮد ﻧﯿﺰ دارد)ﻋﯿﺐ ﺟﻮﯾﯽ ﻧﻜﻨﺪ ﺗﺎ آﻧﻜﻪ آن ﻋﯿﺐ را از ﺧﻮدش دور ﺳﺎزد.

 

 

 

 ﺗﺤﻒ اﻟﻌﻘﻮل: ص 204، ﺑﺤﺎراﻻ ﻧﻮار: ج 75، ص 141، ح3

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




خداوندا…

 

همان گونه که چشم هایمان را از خواب بیدار کردی…

قلب های ما را از غفلت بیدار کن…

 

و همان گونه که جهان را به نور صبح منور گرداندی…

زندگی مان را به نور هدایت منور بگردان…

 

  خداوندا…

بنویس برای ما پاک شدن گناهان و پوشش عیوب و نرمی قلوب و بر طرف شدن غم ها و آسان شدن کارها را…

 

  خداوندا…

صبح مان و روزمان را سرشار از خیر و بخشش و مغفرت و توفیق و استواری و استقامت بر صراط بندگی‌ات قرار بده…

 

آمین یا رب العالمین…

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




چندگاهیست وقتی میگویم:

«و فی کل الساعة»

دلم میسوزد که همه ساعاتم از آن تو نیست.

 

وقتی میگویم:

«ولیا و حافظا»

احساس می کنم که امامم کنارم ایستاده.

 

وقتی میگویم:

«و قائدا و ناصرا»

به یاد پیروزی لشکرت، خرسند میشوم.

 

وقتی میگویم:

«و دلیلا و عینا»

یقین دارم که تو راهنما و ناظر اعمال منی.

 

وقتی میگویم:

«حتی تسکنه أرضک طوعا»

یقین دارم که روزی حکومت تو بر زمین گسترده میشود.

 

وقتی میگویم:

«و تمتعه فیها طویلا»

به حال آنانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو طعم عدالت را می چشند غبطه میخورم.

 

چندگاهیست دعای فرج را چندبار میخوانم:

 

تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد،

هم اشکم بریزد،

هم در جست و جویت باشم،

هم سرپرستم باشی،

هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم،

هم احساس کنم خدا در نزدیکی من است.

 

و باز هم از ته دل مخلصانه میگویم:

اللهم عجل لولیک الفرج

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت