✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 839
  • دیروز: 936
  • 7 روز قبل: 7986
  • 1 ماه قبل: 31258
  • کل بازدیدها: 825100

 



 

 

يادمان باشد،

بی شمار محبت کنيم،

حتی اگر به هردليلی کفه ی ترازوی ديگران سبک تربود…

 

اگرقرارباشدخوبی ما،وابسته به رفتاردیگران باشد..

این دیگرخوبی نیست؛بلکه معامله است…

محبت تجارت پاياپاي نيست .٠

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




فاصله حرف تا عمل

 

 

مادر تنها کنج خانه نشسته بود،

و پسرک بی توجه غرق در فیسبوک این پست را گذاشت:

” همه هستی ام مادرم …” !

 

………………………………………………

 

 

دخترک در لاین عکس کارگری پیر را گذاشت و زیرش نوشت:

پدرای زحمتکش چند تا لایک دارن…؟

 

همزمان پدر پیرش صدایش کرد که دخترم ناهار آماده است…؟؟

 

دختر داد زد : من میل ندارم، صددفعه نگفتم وقتی تو اتاقم هستم انقد صدام نکنید…

 

راستی، پست دخترک کلی لایک خورده بود…!

 

………………………………………………

 

 

مرد تابلوی خاتم کاری شده زیبایی را که خریده بود،

روی دیوار نصب کرد…

 

همسرش گفت: حال برادرت را که بیمار است پرسیده ای…؟

 

با عصبانیت گفت: الان حوصله ندارم…

 

راستی روی تابلو نوشته بود:

“بیا تا قدر یکدیگر بدانیم…” !

 

………………………………………………

 

راستی هیچ فکر کرده ایم که چقدر

حرفهایمان در حقیقی ،

و پُست هایمان در مجازی ،

به پای عمل می رسد …؟!؟

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد،

مگر به ” فهم و شعور “

مگر به ” درک و ادب “

مهربانان …

آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند !

این قدرت تو نیست،

این ” انسانیت ” است.

 

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


...


در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه بروید.

در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون رو نبوسید.

در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نگید.

در برابر کسی که نداره از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید……….

 

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


...


استادی با شاگردش از باغى ميگذشت.چشمشان به يک کفش کهنه افتادشاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم  ……!!!! استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين☝️… مقدارى پول درون ان قرار بده  ….. شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همينکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ،پول ها را ديد با گريه ،فرياد زد خدايا شکرت …. خدايي که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى …. ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويي به نزد انها باز گردم و همينطور اشک ميريخت…. استاد به شاگردش گفت هميشه سعى کن براى خوشحاليت ببخشى نه بستاني…..

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




ﻣﻦ ﯾﮏ ﺑﺎﻧﻮﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻢ ،،،

ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﻣﯿﻮﻩ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﺍﺳﺖ …

ﺍﻭﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪ ﺳﭙﺲ ﺏ ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ …

ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻗﺪﻡ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺗﺎ ﯾﺎﺩﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻣﻮﻻﯾﻢ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺯﻥ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﮔﻠﯽ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﻧﻪ ﯾﮏ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ….

ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﭘﺪﺭﻡ ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻧﻪ ﺳﺎﻟﮕﯽ به ﻣﻦ ﻋﺰﺕ ﺑﻨﺪﮔﯽ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ به ﻣﻦ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﮐﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻻﯾﻖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺍﻭ ﻧﻪ

ﭼﻮﻥ ﺟﻮﺍﻫﺮﯼ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﭘﻮﺷﺶ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻭ ﻧﺎﮐﺴﯽ ﻻﯾﻖ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻭ ﻟﻤﺲ ﻣﻦ ﻧﺒﺎﺷﺪ

ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﯼ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ

ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺣﻖ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﺪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻫﻮﺱ ﮐﻨﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﻮﺿﻢ ﮐﻨﺪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺤﻮﻝ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺑﺴﺘﺮ ﻧﺮﻡ ﻋﺸﻖ ﺭﺍﻫﯽ ﺟﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻧﺸﻮﻡ

ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﻣﻬﺮ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﻧﺜﺎﺭ ﭘﺎﺭﻩ ﯼ ﺗﻨﻢ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺍﺟﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﻫﺒﺖ ،ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ ﮔﺬﺍﺷﺖ 

ﺩﯾﻪ ﯼ ﭘﺪﺭ ﻭﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ- ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ- ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﺎﻓﺎﺕ ﺷﻮﺩ

ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ

ﻣﻦ ﮔﻠﻢ

ﻣﻦ ﺑﻠﻮﺭﻡ

ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﻣﻦ ﺁﺩﺍﺏ ﺩﺍﺭﺩ …

ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﻓﻤﻨﯿﺴﺘﯽ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﮎ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ

ﻣﯿﮑﻨﺪ

ﻣﻦ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮﯼ !ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ

ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ بدوم ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺪﺭﻥ ! ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ

ﺑﮕﯿﺮﻡ

ﺟﺴﻢ ﻟﻄﯿﻔﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ

ﻣﻦ ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﺍﻡ ….

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 عاشقان الله جل جلاله

الهي من تو را ياري نکردم

به غير از معصيت کاري نکردم

جواني ام را امانت داده بودي

امانت را نگه داري نکردم

ذليلم,مسکينم,خوار و پستم

کنار سفره ي خوبان نشستم

به جاي شکر تو ديدي چه کردم

نمک خوردم نمکدان را شکستم

گذشتم من ز مرز بي حيايي

نبردي آبرويم را خدايي

ميان معصيت بودم شنيدم

صدايم ميکني بنده کجايي 

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




ارباب غریبم:

 

وقتی کسی ز هجر کسی پیر می شود.

حتی فضای خانه نفس گیر می شود.

 

عاشق که روی یار ندیدست دیده ای؟؟؟

دانی ز طعن همه تحقیر می شود؟!

 

ما رشته عنان به در دوست برده ایم.

بنشسته ایم تا که چه تقدیر می شود.

 

ابری که زار می زند و گریه می کند.

اشک غلام توست که تبخیر می شود.

 

هر روز انتظار"اذا الشمس کورت”

این آیه با فراق تو تفسیر می شود.

 

وقتی نگاه لطف به عشاق می کنی.

مژگان تو کمان دو صد تیر می شود.

 

من را ببخش وصف جمال تو می کنم.

نوکر کنار صاحب خود شیر می شود.

 

آن قلب خسته ای که بدست تو دادمش!

تا لحظه ی ظهور تو تعمیر می شود!!!!!

 

الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




چگونه با افراد بی حجاب برخورد کنیم تا آن ها را به سوی حجاب واقعی جذب کنیم ؟ طوری که با میل خود و با افتخار حجاب داشته باشند

 

پاسخ:‌ ?در ابتدا باید با اخلاق اسلامی‌و برخوردی دلسوزانه و محبت آمیز، اطمینان و اعتماد آنان را جلب نمائیم.

?بی حجابی یا بدحجابی هنجاری نیست که بتوان به راحتی و در مدت زمان کوتاه بر آن غلبه نمود، همان طوری که در دراز مدت میهن ما با این مفسد و بلای اجتماعی درگیر شده است، مبارزه با آن تا ریشه کن نمودن این بلای اجتماعی در دراز مدت امکان پذیر خواهد بود.

♦اگر زمینه های فرهنگی عوامل بدحجابی شناخته نشودو بستر لازم برای مقابله عاقلانه با آن فراهم نگردد، توفیقی در این ارتباط فراهم نخواهد شد.

 شخص بدحجاب بالاخره باید بفهمد شخصیت انسانی زن در چیست‼؟ آیا بدحجابی یا بی حجابی نوع فقر فرهنگی نیست؟ آیا بدحجابی نوعی توهین به شخصیت و منش زن و باورهای اصیل دینی او نمی‌گردد؟ آیا حجاب برای زن محدودیت است یا مصونیت؟ باید متون اسلامی‌ما که از حجاب سخن می‌گویند برای او معرفی گردد.

☑برخوردها منطقی و عاقلانه باشد نه ضربتی و خشونت آمیز. در این امر باید بی حجاب بفهمد ما خیر و صلاح او را می‌خواهیم. باید باور کند ما که به حجاب به عنوان دستوری اسلامی‌معتقدیم خیلی بهتر از او نیستیم و مصلحت او را می‌خواهیم و خوشبختی او را طلب می‌کنیم. ما پزشک و طبیبی مهربان و دلسوزیم نه معترض و مخالف و صرفاً انتقاد گرد.

 

♥باید او را به سوی قرآن که آیات مهمی‌در مورد لزوم حجاب دارد جلب نمائیم. تا نظری عاشقانه و متعهدانه نسبت به قرآن و روایات در مورد حجاب پیدا کند. از طرف دیگر او باید بپذیرد در کشور ما که با قوانین اسلام اداره می‌شود و خواست اکثریت جامعه لزوم پوشیدگی و حجاب است به نظر این اکثریت باید احترام گذارد و به آن عمل کرد. او باید بپذیرد فساد و بی بند و باری نیز می‌تواند معلول عارضه ای به نام بدحجابی یا بی حجابی هم باشد. پس باید با این عارضه اجتماعی مقابله ای منطقی و دردمندانه و دلسوزانه داشت. بالاخره ریشه کن کردن این بلیّه اجتماعی برنامه، زمینه سازی و اجرای منطقی و حساب شده می‌طلبد

??و در این راستا همه عوامل اجرائی لازم باید هماهنگ با هم وارد عمل شوند. رسانه های جمعی از قبیل صدا و سیما و مطبوعات، اجتماعات مذهبی و مبلغان دینی به وظیفه خود در این رابطه عمل نمایند. عوامل اجرائی آموزش لازم را ببینند که با برنامه صحیح و روش مطلوب بدون هرگونه پرداختن به روشهای خشونت آمیز و از روی دلسوزی وارد عمل شوند. مردم هم از حمایت لازم خودداری نکنند. ?منابع و کتب اسلامی‌در رابطه با حجاب مثل کتاب (مسئله حجاب) استاد مطهری و غیره در اختیار افراد بدحجاب قرار گیرد تا این مبارزه نتیجه ای مطلوب و ثمربخش داشته باشد.

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




گاهی دلم می خواهد بگریزم از اینجا!

 

حتی از اسمم، از اشاره، از حروف…

از این جهانِ بی جهت که میا، که مگو، که مپرس!

 

گاهی دلم می خواهد بگذارم بروم بی هر چه آشنا!

 

گوشه ی دوری گمنام

حوالی جایی بی اسم…

 

بعد بی هیچ گذشته ای

 

به یاد نیاورم از کجا آمده، کیستم، اینجا چه می کنم.

 

بعد بی هیچ امروزی

 

به یاد نیاورم که فرقی هست، فاصله ای هست، فردایی هست.

 

گاهی واقعا خیال می کنم

 

روی دست خدا مانده ام

خسته اش کرده ام.

 

راهی نیست

باید چمدانم را ببندم

راه بیفتم… بروم.

 

و می روم

 

اما به درگاه نرسیده از خود می پرسم

 

کجا…؟!

 

کجا را دارم، کجا بروم؟

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




عاقبت متفاوت ۷ دختر چادری :حتما بخونید

 

 

1.یکی از دختران که مانتویی بود ازدواج کرد شوهرش از او خواست که چادری شود و شد..

 

2. آن یکی به خواسته ی دوست پسرش چادری شد..

 

3. آن یکی دیگر پدرش گفته بود که اگر چادر سر نکند حق ندارد پایش را از خانه بیرون بگذارد…

 

4. آن یکی که خیلی هم تحصیل کرده بود به خاطر حجاب و پوشش نامناسبش کار مناسبی که در خور تحصیلاتش باشد گیرش نمی آمد…چادری شد و همزمان استخدام..!!!

 

5. آن یکی از خانواده ی اصیل و نجیبی بود ..با این که دختر صاف و دل پاکی بود..اما حجاب خوبی نداشت…خواستگاران فراوانی داشت..

ولی او از اینکه خواستگارها به اندام زیبا و لباس های زیبایش توجه می کردندخوشش نمی آمد…زیبایی هایش را با چادر پوشاند…و شاهزاده ی نجیب رویاهایش را یافت..

مردی نجیب و با اصالت…

 

6.آن یکی درسش زیاد خوب نبود…برای اینکه در چشم معلم و استاد باشد چادری شد…

و شاگرد اول کلاس..!!

 

7. آن یکی…

آن یک…

آن یکی چون خدایش گفته بود ” بپوشان خود را از دید نامحرم ” قربة الی الله گفت..

و چادر به سر کرد…

بعد از سالها….

                        

 

 

 

1. دختری که به خواست همسرش چادری شد…

 

مدتی بعد ازعقدشان شوهرش به او گفت که هر وقت باردار شد می تواند دیگر چادر سر نکند…

عروس خانوم باردار شد…و برای اینکه چادر دست و بالش را نگیرد دیگر چادر سر نکرد…

 

2.دوست پسر دخترک دیگر او را نخواست و دخترک نیز چادر را…

 

3.آن یکی با مردی ازدواج کرد که از چادر خوشش نمی آمد…

و حالا نیز حرف شوهر ارجحیت داشت بر حرف پدر…

و دخترک هم از خدا خواسته…

 

4.آن دختر تحصیلکرده هم وقتی حسابی ریشه اش را در دولت محکم کرد…

 

دیگر چادرش به کارش نیامد…

 

5.دختر دل پاک بد حجاب بعدا چادری شده …

آن چنان خودش را در دل مرد نجیب جا کرد …

و مردک را چنان توجیه کرد که چادر نشان بی اعتمادی مرد نسبت به زنش است و یواش یواش…

 

6.دخترک چادری شاگرد اول کلاس …

چادرش تا فارغ التحصیلی اش به زور دوام آورد..

و بعد از فارغ التحصیلی دیگر نیازی به چادر سر کردنش نبود…

 

 

7.آن دخترک که حرف خدایش را لبیک گفت…

چادرش معرفتش را بالا برد …

اوج گرفت تا آسمان…

 

او دیگر شده بود کعبه ای میان خیابان…

تا آخر عمر رنگ عشق گرفت…

شده بود همرنگ کعبه…

 

“و سلام بر همه ی بانوان و دخترانی که همرنگ کعبه اند”

 

و کوچه و خیابان های شهرمان را پر از یاد خدا می کنند

 

سلام بر تمام دختر و پسرهایی که حرمت چادر را نگه می دارند

 

سلام بر دخترانی که این روزها دائما از هر گوشه ای خبر همرنگ شدن پوششان با کعبه می رسد.

 

چادرتان و همرنگی تان با کعبه مبارک .

  دختران نجیب و بی نظیر مسلمان…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




خاصیت معجزه آسای موزهای گندیده و سیاه

.

.

از این به بعد موزهای خیلی رسیده و نرم را که پر از لکه های تیره هستند و اگر به هر کسی آنها را تعارف کنید نوعی توهین حساب میشود دور نریزید زیرا آخرین تحقیقات دانشمندان ژاپنی نشان می‌دهد که موزهای له شده و سیاه دارای ماده معجزه آسای تی _ان _اف میباشند که قدرت مبارزه با سلول های سرطانی و از بین بردن آنها را دارند و هر چقدر موز رسیده تر و سیاه تر باشد بیشتر دارای این ماده است.

بر اساس تحقیقات دانشمندان ژاپنی در میان میوه هایی که خاصیت ضد سرطان دارند مثل انگور -سیب- هندوانه - آناناس - گلابی- و خرمالو، موز خاصیت بیشتری در افزایش گلبول های سفید و قوی کردن سیستم ایمنی بدن و شکست دادن سلول های سرطانی دارد زیرا میزان ماده تی _ان _اف در موزهای رسیده از میوه های دیگر بیشتر است.

از این به بعد موزهای زرد و شاداب  را نخورید و صبر کنید تا سیاه و پژمرده شوند آنوقت آنها را بخورید زیرا موز رسیده هشت برابر بیشتر از موز نرسیده تی _ان _اف دارد به عبارت دیگر هشت برابر بیشتر خاصیت ضد سرطان دارد.

دانشمندان ژاپنی خوردن یک تا دو عدد موز را در روز توصیه میکنند.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




الهی”

بـوی ِناب"بهشـت"میدهد همـۀ “نامهای"قشـنگ ِ"تــو”

میگذارمشان روی ِزخمهای “دلم”

گفـته بـودی “اَلجَّبار”

یعنی کسی کـه"جُـبران مــیکند"همـۀ

شکستگـیهایِ “دلت” راگفـــــته بودی “اَلمُصَـوِّر”

یعنی کسی کــه از “ُنومـیسـازد”

همۀ آنچه را"ویـران"شـده اسـت درون ِ “دلت”

گفــته بـودی"الشّـافـی”

یعنی کسی کـــه"شِفا” مـیدهد تمام ِ

“زخمهـایِ عمیق"و"ناعـلاج"را

هـوای ِ"دلم” سبک میشود بــازمزمه نامهایِ زیبایت

نَفـس میکشــم درهوایِ “مهربانیهـایِ نابت”

“الهی”

تو را شکر که هستی وخدایی میکنی..

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ( ﻉ ) ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟ !

ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ،

ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟ !

ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﯿﻮﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ 3ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ طناب ﺑﺰﺭﮔﯽ

ﺑﺎﻓﺘﻪ

ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍي ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ

ﮐﻨﻢ

ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ طناب ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ

ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ …

ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﺯﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،

درب خانه حضرت داود(س)را زدن، وايشان اجازه ورود دادند،

ده نفر از تجار وارد شدند و هرکدام کيسه صد ديناري رو مقابل حضرت گذاشتن، و گفتن اينهارو به مستحق بدهيد.

حضرت پرسيد علت چيست؟؟؟

ايشان گفتند در دريا دچار طوفان شديم ودکل کشتي اسيب ديد وخطر غرق شدن بسيار نزديک بود که درکمال تعجب پرنده اي طناب بزرگ به طرف ما رها کرد. و با ان قسمتهاي اسيب ديده کشتي را بستيم.ونذر کرديم اگر نجات يافتيم هر يک صد دينار به مستحق بدهيم.

حضرت داود(س) رو به آن زن کرد و فرمود:

خداوند براي تو از دريا هديه ميفرستد، و تو او را ظالم مي نامي.

اين هزار دينار بگير و معاش کن و بدان خداوند براي حال تو بيش از ديگران آگاه هست…

خالق من بهشتي دارد،

«نزديک

زيبا و بزرگ»…

و دوزخي دارد به گمانم «کوچک و بعيد»

و در پي دليلي ست که ببخشد ما را،،،

گاهي به بهانه دعايي در حق ديگري…

شايد امروز آن روز بي دليل باشد،،،

دعايتان ميکنم.دعايم کنيد.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﭼﺎﺩﺭﻡ ﺗﺎﺝ ﺑﻬﺸﺘﯿــــﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳـــﺮﺩﺍﺭﻡ

 

ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯾﺴـــﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﻀـــﺮﺕ ﻣــﺎﺩﺭ ﺩﺍﺭﻡ

 

ﺗﯿــــﺮﻫﺎ ﺑﺮ ﺩﻝ ﺩﺷﻤــــﻦ ﺯﺩﻩ ﺑﺎ ﻫــــﺮ ﺗﺎﺭﺵ

 

ﻣــــﻦ ﻣﺤــﺎﻝ ﺍﺳــﺖ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺯ ﺳــــﺮﻡ ﺑـــﺮﺩﺍﺭﻡ

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی ودستهای خودت خیس نشود

چه زیباست

بی قیدوشرط عشق بورزیم

بی قصدوغرض حرف بزنیم

بی دلیل ببخشیم

وازهمه مهمتر

بی توقع

به تمام موجودات

محبت کنیم…

عجیب است که مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش میکنند

 اگر همین انرژی را صرف عشق ورزیدن به همراهانشان کنند، شیطان در تنهایی خود خواهد مرد.

 

 

                  “هلن کلر “

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺖ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﻴﺴﺖ              ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻫﻢ ﺯﻳﺒﺎﻳﻴﻪ ﺩﺭ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﻴﺴﺖ

 

 

ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﺑﺪ ﺣﺠﺎﺑﻲ ﺧﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ             ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ

 

 

ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﺑﺪ ﺣﺠﺎﺑﻲ ﺗﺮﮐﺶ ﺍﺳﺖ                 ﺑﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺩﻳﺪﻩ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﺳﺖ

 

 

ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﻋﺸﻮﻩ ﻭ ﻧﺎﺯﻭ ﺭﻳﺎ                    ﺍﻱ ﺩﺭﻳﻎ ﺍﺯ ﻋﻔﺖ ﻭ ﻳﮏ ﺟﻮ ﺣﻴﺎ

 

 

ﻧﺎﺯﻭ ﻋﺸﻮﻩ ﺟﻠﻮﻩ ﺍﻱ ﺣﻴﻮﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ              ﻗﻠﺐ ﻣﻮﻻ‌ ﺧﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﺩﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ

 

 

ﻗﻠﺐ ﻣﻮﻻ‌ ﺩﺭﺩ ﻧﺎﮎ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ              ﺑﺪ ﺣﺠﺎﺑﻲ ﺭﻳﺸﻪ ﮐﻦ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ ؟

 

 

ﺍﺯ ﺷﻬﻴﺪﺍﻥ ﻳﺎﺩﻱ ﺁﯾﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟           ﻳﺎ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﻭ ﭼﻔﻴﻪ ﺑﺮ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ!

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﻣﺮﺍ مستِ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ

   ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ؛عاشقِ دربستِ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍلله

      ﻣﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﺩرِ ﺧﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺑﺪ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ

         ﮐﻪ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺳﺖ ﻣﺮﺍ دستِ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ

            ﭘﺪﺭﻡ ﯾﺎﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺑﺎﺷﻢ

               ﻧﻮﮐﺮﺵ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﭘﺎبستِ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ

            ﺑﻪ یلِ ﺍﻡ ﺑﻨﯿﻦ،ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﻗﺴﻢ

          ﻫﺴﺖ،هستیِ ﻣﻦ ﺍﺯ هستِ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ

       ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺣﻮﺭ ﻭ ﻣﻠﮏ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﻨﺖ نبُوَد

    ﺟﻨﺖ ﺁﻧﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻨﺸﺴﺘﻪ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ

  ﺑﺎﺭﻫﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ

نوکرم،نوکرِ دربستِ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ

 

     بأبی أنت واُمی و نفسی یا اباعبدالله….

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




نصيحتى از آيت الله شاه آبادى

نماز جماعت که تمام شد بلند شدم و به محراب ایشان رفته و کنار ایشان نشستم. گفتم: حاج آقا من را نصیحتى کنید و نکته ای را برای من بفرمایید. ایشان فرمود: من دو نکته را به شما می گویم. هم خودت مراعات کن و به دوستان و بستگان خود نیز سفارش کن به این دو نکته عمل کنند.چون مردم از این دو نکته غافل هستند در حالیکه واقعا مشکل گشاست.

 

اول اینکه: هر روز یکمرتبه دعای توسل را بخوان، چون مردم ارزش و عظمت این کار را نمی دانند. در حالیکه می توانند همه حوائج خود را با همین دعای توسل برآورده کنند.

پرسیدم: چگونه می توانند حاجات خود را با این دعا برآورده کنند. فرمود: یک حاجت را در نظر بگیرند و برای برآورده شدن آن روزی یکبار دعاى توسل را بخوانند بعد از چند روز می بینند که دعایشان مستجاب شده و به حاجت خود رسیده اند. ایندفعه حاجت بعدی را در

نظر گرفته و این بار برای این حاجت دعای توسل را بخوانند و به همین ترتیب به تدریج همه حوایج خود را برآورده می کنند.

دوم اینکه: روزی 70 مرتبه سوره حمد را بخوانند که اگر چنین کنند. تمامی بیماری های خود را می توانند برطرف کنند. چرا که رسول خدا (ص) فرمود: اگر کسی از دنیا رفت و شما 7 یا 70 مرتبه سوره حمد را خواندی و او زنده شد. اصلا تعجب نکن. زیرا این اثر این سوره است.

 

ایشان فرمود: من از روزی که این ویژگی را از این سوره دیده ام اصلا به پزشک مراجعه نکردم و به محض اینکه مریض می شدم 70 مرتبه سوره حمد آن روزم را به نیت شفای آن بیماری می خواندم و شفا می گرفتم.

 

بنابراین من به شما توصیه می کنم که:

 

«روزی یکمرتبه دعای توسل و 70 مرتبه سوره حمد را فراموش نکن و در طول عمرت به ایندو پایبند باش و پیشمه دوستان و آشنایان خود نیز این دو مساله را مطرح کن و سفارش کن هر روز انجام دهند»

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




یه مردی لب جوی اب نشسته بود

دید یه سیب طرفش اومد. سیب روبرداشت وشست وخورد

یه دفعه گفت نکنه سیب غصبی باشه

رفت دنبالش تا دید به باغ سیبی رسید

ازصاحب باغ حلالیت خواست. اوگفت

نصف باغ مال منه سهمیه خودم بخشیدم

اما نصف دیگرمال برادرم توی عراقه

مردبه طرف برادر طرف رفت

وقتی پیشش رسید حلالیت خواست

گفت به شرطی

مردگفت هرچه باشد قبول

طرف گفت یه دختری دارم

کر. کور. شل. باید شوهرش بشی

مرد گفت یه شب بهم فرصت بده تا فکر کنم

طرف گفت قبول

مردتا صبح پیش خدا دعا کرد. گفت

خدایا. منکه کار بدی نکردم.

اگه جوابم نه باشه. باید از قیدحلالیت بزنم

اگه جواب بدهم یه زن. معلول به چه دردم میخوره

تاصبح دلشو یکی کرد

رفت طرف اون پدردختر معلول

بهش گفت قبول. من شوهرش میشوم

پدردختر. به دخترش گفت. چای بیار

دختر چای اورد یه دختر سالم. خوشکل. خوش صدا

سلام کرد وجواب سلام شنید

اون مردبه پدردخترگفت.

مگه نگفتی معلوله

پدرش گفت دروغ نگفتم

دخترم شل است. یعنی. برای گناه پا ندارد

دخترم کراست. یعنی تا حالا گناه نشنیده

دخترم کوراست.یعنی تا حالا گناه ندیده

مردبا شنیده این حرف خوشحال شد و ازخدا شکز کرد

نتیجه این ازدواج. بچه ایست به نام

موذن زاده اردبیلی. همون صاحب صدای اذان معروف. که خوش صداست

که اولش

توکلت حیی الذی لا یموت ولم یکن لحو ولین من ذنه وکبره تکبیرا

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﻰ…

           ﻳﮏ ﺭﻭﺯ…

                ﻳﮏ ﻣﺎﻩ…

                    ﻳﮏ ﺳﺎﻝ…

     ﻣﻬﻢ ﮐﻴﻔﻴﺖ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﺖ…

 

                ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ…

            ﺩﺭ ﻳﮏ ﺭﻭز…

               ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ…

        ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ…

 

            ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ…

       ﻳﮏ ﻋﻤﺮ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ…

               ﺍﻣﺎ ﺟﺰ ﺩﺭﺩ…

       ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ…

            ﺧﻮﺭﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ…

          ﻣﻰ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺖ…

   ﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﺍﺷﻨﺪ…

 

              اما ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ…

               ﻧﺎﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ…

                   ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ…

        ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﻯرا…

            ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ…

 

              ﺍﻳﻦ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ…

      ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ…

    ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻭﻧﺪ…

                   ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ…

        ﺣﺲ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ…

           ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﺴﺖ…

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

 پیامبر خدا فرمودند :

 

 جبرئیل نزد من آمد و گفت:

ای محمد، خداوند به تو سلام می رساند و میفرماید :

 

 نماز را واجب کردم

 ولی این تکلیف را از معذور و مجنون و طفل برداشتم 

 

 روزه را واجب کردم

 ولی ان را برای مسافر الزامی نکردم

 

 حج را واجب کردم

 ولی ان را از بیمار نخواستم

 

 زکات را واجب کردم

 ولی آن را از گردن نیازمند ساقط کردم.

 

 اما دوست داشتن و حب علی بن ابی طالب سلام الله علیه را واجب کردم و محبتش را بر تمام اهل آسمانها و زمین الزام نمودم

 بدون آنکه معذوریت و رخصتی در آن باشد.

 

 هرکس ذره ای از حب علی دور باشد به واجب الهی عمل نکرده است.

 

 بحارالانوار ج۴۰ص۴۶

 

 الفضایل ص۱۵۴و۱۵۵

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




اگر انسان کامل بخواهد به شکل مکتوب درآید صورتش می شود قرآن کریم؛

 

همانگونه که امیرالمومنین قرآن ناطق بودند. حال اگر این قرآن قرائتش و تفکر در آیاتش قلوب ما را متحول نمی کند، شک نکنید که زیارت انسان کامل، حضرت حجت هم قلوب ما را متحول نخواهد کرد!

 

اگر می خواهید حال خود را هنگام ملاقات حضرت حجت بدانید ببینید الآن در ملاقات با قرآن چه حالی دارید! اگر مشتاق قرآنید می توانید امیدوار باشید که مشتاق حضرت به حقیقی هم هستید؛

 

وگرنه اگر قرآن نزد شما مهجور است و با آن انسی ندارید و فکر می کنید که مشتاق حضرت حجت هستید، آن شخص امام زمان، زاده وهم و خیال خودتان است!

 

[آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی]

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




وقتی حضرت عیسی علیه السلام از خداونددر خواست کرد کسی را به او نشان دهد که نزد خدا محبوب تر از او باشد ، خداوند عیسی را به پیرزنی که در کنار دریا زندگی می کرد راهنمایی نمود . وقتی عیسی علیه السلام به سراغ آن خانم آمد ، دید در خرابه ای زندگی می کند وبا بدنی فلج و چشمانی نابینا در گوشه ای رها شده است . وقتی حضرت عیسی علیه السلام جلوتر رفت ودقّت کرد ، دید پیرزن مشغول ذکری است :

 

« الحَمدُ للهِ المُنعِمِ المُفضِلِ المُجمِلِ المُکرِمِ»

 

خدایا شکرت که نعمت دادی ، کرم کردی ، زیبایی دادی ، کرامت دادی .

 

حضرت عیسی علیه السلام تعجب کرد که اوبا این بدن فلج که فقط دهانش کار می کند ، چرا چنین ستایش می کند ؟ با خود گفت که او از اولیای خداست ومن بی اجازه وارد خرابه شدم ؛ برگردم ، اجازه بگیرم و بعد داخل شوم . به دم خرابه بازگشت و گفت : « السَّلامُ علیکُ یا أَمةَ الله» پیرزن گفت : « وعلیک السَّلام یا روح الله». عیسی پرسید : خانم ! مگر مرا می بینی ؟

 

گفت : نه . پرسید : پس از کجا دانستی که من روح الله هستم؟ پیرزن گفت : همان خدایی که به تو گفت مرا ببین ، به من هم گفت چه کسی می آید . عیسی با اجازه آن خانم وارد خرابه شد وپرسید : خداوند به تو چه داده است که این قدر تشکّر می کنی ؟ تشکّر تو برای چیست ؟ پیرزن گفت : یا عیسی ، آن چه به من داده بود از من گرفت ، آیا همین طور پس گرفته است ؟ آیا وقتی می خواست آن را از من بگیرد ، به من نگاه کرد وپس گرفت ؟ عیسی فرمود : آری ، اوّل به تو نگاه کرده وبعد پس گرفته است . پیرزن گفت : من به همان نگاه او خوشم . خدا این نگاه رابه دیگری نداشته وبه من کرده است ؛ پس جای شکر دارد .

چنین پیرزنی به خداوند وصل است در حالی که پیامبر هم نبود . در واقع استادِ حضرت عیسی علیه السلام شد . امّا وقتی برای ما مصیبتی پیش می آید ، فکر می کنیم خدا با ما قهر کرده است در حالی که برخی از آن ها جبران گناهان ماست تا خداوند متعال در آخرت ما را عذاب نکند ، برخی دیگر از گرفتاری ها به خاطر این است که از خدا غافل نشویم ، برخی دیگر هم به خاطر این است که خدا دوستمان دارد و می خواهد به خاطر صبر بر مشکلات ، پاداش بیشتری دریافت کنیم.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


...


خدا ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺗﻮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ﯾﺎ ﻧﻪ،

ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﯾﺎ ﻧﻪ،

ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﺶ ضجه ﺯﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ،

ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻓﺮﻕ ﻣﯿﮑﻨﺪ .

ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻕ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﺟﺪﻝ ﮐﺮﺩﯾﻢ؛

ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺗﺮﻡ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﯽ ﻣﻦ !

ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺧﺪﺍﯼ ﻫﺮﺩﻭﯾﻤﺎﻥ ﯾﮑﯿﺴﺖ

ﻓﻘﻂ ﺭﺍﻩ ﺍﺗﺼﺎﻟﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ .

ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺼﺎل ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﺰﻧﯿﺪ !

ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﯼ

ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺶ ﻭﺻﻞ ﺷﻮﺩ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﯿﻮﻩﯼ ﺗﻮ ….

خدا دوستدار آشناست. عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




دلائل شيعه براي اثبات ولایت امیرالمومنین امام علي عليه السلام:

 

 آیه تطهیر (سوره احزاب/آیه33)

 آیه مباهله ( سوره آل عمران/آیه61 )

 آیه ولایت (سوره مائده/آيه55)

 آیه صلوات (سوره احزاب/آيه57)

 آیه اهل الذکر(سوره انبياء /آيه7 ونحل آيه43)

 آیه مودت (سوره شوري/آيه23)

 آیه ودا (سوره مريم/آيه 96)

 آیه مسئولون (سوره صافات/آيه24)

 آیه خیر البریه( سوره بينه/آيه7)

 حدیث غدير( مسند احمد، ج4، ص372)

 حدیث عقد اخوت(سنن الترمذی،ج5، ص300)

 حدیث دارالحکمه (صحیح ترمذی ج2/ص214)

 حدیث ولایت (البدایة و النهایة، ج7ص381)

 حدیث ثقلین (صحیح مسلم ج7/ص122)

 حدیث خلافت( تاریخ مدینه دمشق ج42 ص42)

 حدیث وصايت (تذكرة الخواص،ص48)

 حدیث سفینه (المعجم الصغیر: ج1 ص139)

 حدیث علی مع الحق (نیشابوری ج3/ص124)

 حدیث رایت (صحیح البخاری، ج4، ص207 )

 حدیث جنگ خندق (تاریخ بغداد، ج13، ص19)

 حدیث خلفای دوازده گانه (فرائد السمطین ج2 ، ص132 (

 حدیث مرغ بریان(السنن الكبرى،ج5،ص107)

 حدیث منزلت (شواهد التنزیل ج 1 ص 195 )

 حدیث وراثت (ابن‌حبان، الثقات،ج1، ز)

 حدیث مدینه العلم

 حدیث أهل بیتی أمان لأهل الأرض (مسند الرویانی: ج2

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




حاضر نیستم با تمام دنیایم عوضش کنم…

حجابم مال من است…

حق من است…

چه در گرماهای آتش گونه…

و چه در سرماهای سوزناک…

نه به مانتوهای تنگ و کوتاه دل میبندم….

نه به پاشنه های بلند…

میپوشم سیاه ساده ی سنگین خودم را…

تاببرم دل ازامام زمانم….

و هرگاه که مرادرخیابان مینگرد به جای دردگرفتن قلبش…

لبخندی بیاید روی لبش…

یاصاحب الزمان…

اقای بی همتای من…

یک نگاه تو…

می ارزد به صدنگاه دیگران…

 

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




دریای من درون نگاهت شناورم

بر گنبد زلال ضریحت،کبوترم

 

می آمدم کنار تو ای ناجی بزرگ

هر وقت سقف فاجعه می ریخت بر سرم

 

شرمنده ام که این همهزخم کبود را

هر روز و شب به محضر پاکت می آورم

 

کی می شود همیشه صبورم!برگ سبز

یک آسمان ترانه برایت بیاورم

 

امشب دوباره رو به ضریحت نشسته ام

تو آسمان آبی و من یک کبوترم

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




آدم های بزرگ درباره ایده ها سخن می گویند

آدم های متوسط درباره چیزها سخن می گویند

آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند

 

 

آدم های بزرگ درد دیگران را دارند

آدم های متوسط درد خودشان را دارند

آدم های کوچک بی دردند

 

 

آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند

آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند

آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند

 

 

آدم های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند

آدم های متوسط به دنبال کسب دانش هستند

آدم های کوچک به دنبال کسب سواد هستند

 

 

آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند

آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد

آدم های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند

 

 

آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند

 آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند

آدم های کوچک مسئله ندارند

 

 

 

آدم های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی گزینند

آدم های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند

آدم های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

بدانید اگه کل کتب روانشناسی را بخونید به این 70 جمله می رسید:

 

1- روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش.

2- حداقل سالی یکبار طلوع آفتاب را تماشا کن.

3- برای فردایت برنامه ریزی کن.

4- از عبارت«متشکرم»زیاد استفاده کن.

5- بدان در چه وقت باید سکوت کنی.

6- زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان.

7- احمقانه رفتار مکن.

8- برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر.

9- اجناسی که بچه ها می فروشند را بخر.

10- همیشه در حال آموختن باش.

11-آنچه می دانی به دیگران بیاموز.

12- روز تولدت یک درخت بکار.

13- دوستان جدید پیدا کن اما قدیمیها را از یاد مبر.

14- از مکانهای مختلف عکس بگیر.

15- راز دار باش.

16- فرصت لذت بردن از خوشی هایت را به بعد موکول نکن.

17- به دیگران متکی نباش.

18- هیچ وقت در مورد رژیم غذاییت با کسی صحبت نکن.

19- اشتباه هایت را بپذیر.

20- بدان که تمام اخباری که می شنوی درست نیست.

21- بعد از تنبیه بچه هایت , آنها را در آغوش بگیر و نوازش کن.

22- گاهی برای خودت سوت بزن.

23- شجاع باش , حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی , هیچکس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد.

24- هیچوقت سالگرد ازدواجت را فراموش نکن.

25- به کسی کنایه نزن.

26- از بین کتاب هایت آنهایی را امانت بده که بازگشتشان برایت مهم نباشد.

27- به بچه هایت بگو که آنها فوق العاده اند.

28- سحر خیز باش

29- سعی کن همیشه خیلی هوشیار باشی , شانس گاهی اوقات خیلی آرام در می زند.

30- همیشه ساعتت را پنج دقیقه جلو بکش.

31-کسی را که امیدوار است هیچگاه نا امید نکن شاید تنها داروی او باشد

32-وقتی با بچه ها بازی می کنی سعی کن آنها برنده شوند

33-هیچگاه در دستگاه پیغام گیر تلفن پیام بی معنی و نامفهوم نگذار

34-وقت شناس باش

35-از افراد ناشایست دوری کن

36-در پول دادن به بچه هایت خسیس نباش

37-اصالت داشته باش

38-هیچ وقت به رقیبت اعتماد نکن

39-از حدی که لازم است مهربانتر باش

40-وقتی عصبانی هستی به هیچ کاری دست نزن

41-بهترین دوست همسرت باش

42-تا وقتی شغل بهتری پیدا نکرده ایی شغل فعلیت را از دست مده

43-سعی کن مفید ترین و با احساس ترین آدم روی زمین باشی

44-از کسی کینه به دل نگیر

45-برای تمام موجودات زنده ارزش قائل شو

46-شکست را به راحتی بپذیر.

47- وقتی پیروز شدی فخر فروشی نکن.

48- خودت را در گیر مسائل بی اهمیت نکن.

49- هرگز به کسی نگو که خسته و افسرده به نظر می آید.

50- همیشه به قولت وفادار باش.

51- تا می توانی جدایی ها را به وصل تبدیل کن.

52- عادت کن که همیشه حتی زمانی که ناراحت هستی خودت را سرحال نشان دهی.

53- زندگی را سخت نگیر.

54- هیچ وقت قمار بازی نکن.

55- وقتی با کار سختی روبرو شدی به خودت تلقین کن که شکست غیر ممکن است.

56- از وسایلت به خوبی محافظت کن.

57- انتظار نداشته باش که پول برایت خوشبختی بیاورد.

58- برای تغییر دادن دیگران بیش از این تلاش نکن.

59- همیشه خوش ظاهر و شیک پوش باش.

60- پلها را از بین نبر شاید مجبور شوی بار دیگر از رودخانه عبور کنی.

61- خودت را دست کم نگیر.

62- متواضع و فروتن باش.

63- در ماشینت را همیشه قفل کن.

64- قدرت بخشندگی را از یاد مبر.

65- نسبت به مردمی که به تو می گویند خیلی صادق و بی ریا هستی محتاط باش.

66- دوستی های قدیم را دوباره تازه کن.

67- سعی کن زندگی همواره برایت پیام داشته باشد.

68- کتاب مورد علاقه ات را برای بار دوم بخوان.

69- طوری زندگی کن که روی سنگ قبرت بنویسند: شخصی که از هیچ چیز در ز‌ندگیش پشیمان نبود .

70-بدان در چه وقت باید سکوت کنى……

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




جای گله ز فاصله ها گریه می کنم

با نام سیّدالشّهدا گریه می کنم

 

من که تمام عمر ز داغت گریستم

در بین قبر هم چه بسا گریه می کنم

 

باید هزار سال برای تو گریه کرد

قدر هزار سال تو را گریه می کنم

 

من سمت روضه می روم و عابری به من

می گوید: “التماس دعا ” گریه می کنم

 

تو خواستیّ و حاجت من شد روا حسین

بر نذر های گشته ادا گریه می کنم

 

حالا تو بخش بخش شدی «ح» شدیّ و «سین»

حالا تو را هِجا به هِجا گریه می کنم

 

تو در ازای اشک به من کربلا بده

من در ازای کرب و بلا گریه می کنم

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




نصيحتى از آيت الله شاه آبادى

نماز جماعت که تمام شد بلند شدم و به محراب ایشان رفته و کنار ایشان نشستم. گفتم: حاج آقا من را نصیحتى کنید و نکته ای را برای من بفرمایید. ایشان فرمود: من دو نکته را به شما می گویم. هم خودت مراعات کن و به دوستان و بستگان خود نیز سفارش کن به این دو نکته عمل کنند.چون مردم از این دو نکته غافل هستند در حالیکه واقعا مشکل گشاست.

 

اول اینکه: هر روز یکمرتبه دعای توسل را بخوان، چون مردم ارزش و عظمت این کار را نمی دانند. در حالیکه می توانند همه حوائج خود را با همین دعای توسل برآورده کنند.

پرسیدم: چگونه می توانند حاجات خود را با این دعا برآورده کنند. فرمود: یک حاجت را در نظر بگیرند و برای برآورده شدن آن روزی یکبار دعاى توسل را بخوانند بعد از چند روز می بینند که دعایشان مستجاب شده و به حاجت خود رسیده اند. ایندفعه حاجت بعدی را در

نظر گرفته و این بار برای این حاجت دعای توسل را بخوانند و به همین ترتیب به تدریج همه حوایج خود را برآورده می کنند.

دوم اینکه: روزی 70 مرتبه سوره حمد را بخوانند که اگر چنین کنند. تمامی بیماری های خود را می توانند برطرف کنند. چرا که رسول خدا (ص) فرمود: اگر کسی از دنیا رفت و شما 7 یا 70 مرتبه سوره حمد را خواندی و او زنده شد. اصلا تعجب نکن. زیرا این اثر این سوره است.

 

ایشان فرمود: من از روزی که این ویژگی را از این سوره دیده ام اصلا به پزشک مراجعه نکردم و به محض اینکه مریض می شدم 70 مرتبه سوره حمد آن روزم را به نیت شفای آن بیماری می خواندم و شفا می گرفتم.

 

بنابراین من به شما توصیه می کنم که:

 

«روزی یکمرتبه دعای توسل و 70 مرتبه سوره حمد را فراموش نکن و در طول عمرت به ایندو پایبند باش و پیش همه دوستان و آشنایان خود نیز این دو مساله را مطرح کن و سفارش کن هر روز انجام دهند»

 

ايشان خود دعاى توسل را بين نماز مغرب و عشاء ميخواندند.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




کعبه زیباست به شرطی که تو در کعبه در آیی

به حرم تکیه دهی روی به عالم بنمایی

 

دیده بر گل ننهم تا گل روی تو به بینم

دل به جنّت ندهم تا تو زمن دل بربایی

 

حاجی آن است که مُحرم شود و دُور تو گردد

زائر آن است که یک دم تو بر او رخ بنمایی

 

حجر الاسود و هجر و حرم و مروه و مسعی

همه چشم اند نگارا که تو از راه بیایی

 

کعبه کعبه است اگر دور جمال تو بگردد

مروه مروه است، به چشمش تو اگر پای بسایی

 

به حرم کار ندارم که دلم دور تو گردد

به صفا نیست صفا بی قدم تو، تو صفایی

 

خواستم تا که دعایی کنم از بهر ظهورت

چه دعایی کنم ای یوسف زهرا تو دعایی

 

به خدا کعبه بدون تو غریب است به کعبه

تو مگر از دل او زنگ غریبی بزدایی

 

به همین بیت قسم صاحب این بیت تو هستی

ای دلت عرش الهی تو همان بیت خدایی

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


...


گفتم عشق یعنی چه؟

 

 

گفت: یعنی قل هو الله احد

 

 

عشق یعنی ذکر الله الصمد

 

 

عشق یعنی ذکر بی حد و عدد

 

 

عشق یعنی یا علی مولا مدد

 

موضوعات: شعر و دلنامه, مختلف  لینک ثابت




سخنانی کوتاه اما جاودانه

 

 

Bill Gates

If you born poor, it’s not your mistake. But if you die poor it’s your mistake.

بیل گیتس:

اگر فقیر به دنیا آمده‌اید، این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمیرید، این اشتباه شما است.

 

 

Swami Vivekananda

In a day, when you don’t come across any problems, you can be sure that you are traveling in a wrong path.

سوآمی ویوکاناندن

در یک روز، اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شوید، می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت می‌کنید.

 

 

William Shakespeare

Three sentences for getting SUCCESS:

a) Know more than other.

b) Work more than other.

c) Expect less than other

ویلیام شکسپیر

سه جمله برای کسب موفقیت:

الف) بیشتر از دیگران بدانید.

ب) بیشتر از دیگران کار کنید.

ج) کمتر انتظار داشته باشید.

 

 

Adolph Hitler

If you win you need not explain, But if you lose you should not be there to explain.

آدولف هیتلر

اگر تو برنده باشی، نیازی نیست به کسی توضیحی دهی، اما اگر بازنده باشی، نیازی نیست آنجا باشی تا به کسی توضیحی دهی.

 

 

Alien Strike

Don’t compare yourself with anyone in this world. If you do so, you are insulting yourself.

آلن استرایک

در این دنیا، خود را با کسی مقایسه نکنید، در این صورت به خودتان توهین کرده‌اید.

 

 

Bonnie Blair

Winning doesn’t always mean being first, winning means you’re doing better than you’ve done before.

بونی بلر

برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست. برنده شدن به معنی انجام کار، بهتر از دفعات قبل است.

 

 

Thomas Edison

I will not say I failed 1000 times, I will say that I discovered there are 1000 ways that can cause failure.

توماس ادیسون

من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام. من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود.

 

 

Leo Tolstoy

Everyone thinks of changing the world, but no one thinks of changing himself.

لئو تولستوی

هر کس به فکر تغییر جهان است. اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست.

 

 

Abraham Lincoln

Believing everybody is dangerous; believing nobody is very dangerous.

آبراهام لینکلن

همه را باور کردن، خطرناک است. اما هیچکس را باور نکردن، خیلی خطرناک است.

 

 

Einstein

If someone feels that they had never made a mistake in their life, then it means they had never tried a new thing in their life.

انشتین

اگر کسی احساس کند که در زندگیش هیچ اشتباهی را نکرده است، به این معنی است که هیچ تلاشی در زندگی خود نکرده.

 

 

Charles

Never break four things in your life: Trust, Promise, Relation & Heart. Because when they break they don’t make noise but pains a lot.

چارلز

در زندگی خود هیچوقت چهار چیز را نشکنید.

اعتماد، قول، ارتباط و قلب. شکسته شدن آنها صدائی ندازد ولی دردناک است.

 

 

Mother Teresa

If you start judging people you will be having no time to love them.

مادر ترزا

اگر شروع به قضاوت مردم کنید، وقتی برای دوست داشتن آنها نخواهید داشت.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

عَنِ الصّادِقُ عليه السلام : …وَاللّه ِ عَبادَتُکُمْ فِى السِّرِّمَعَ اِمامِکُمُ الْمُسْتَتَرِ فى دَوْلَةِ الْباطِلِ وَ حالَ الْهُدْنَةِ، اَفْضَلُ مِمَّن يَعْبُدُاللّه َ عَزَّوَجَلَّ فى ظُهُورِ الْحَقِّ مَعَ الاِمامِ الظّاهِرِ فى دَوْلَةِ الْحَقِّ.

از امام صادق عليه السلام نقل شده است که فرمود: به خدا قسم عبادت پنهانى شما در زمان غيبت در حکومت باطل از عبادت کسى که خدا را در زمان امام حاضر و دولت حقّ عبادت مى کند برتر است.

يوم الخلاص، ص 243

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی, روایات  لینک ثابت





حکایت کنند مرد عیالواری به خاطر نداری سه شب گرسنه سر بر بالین گذاشت.
همسرش او را تحریک کرد به دریا برود،
شاید خداوند چیزی نصیبش گرداند.
مرد تور ماهیگری را برداشت و به دریا زد تا نزدیکی غروب تور را به دریا می انداخت و جمع میکرد ولی چیزی به تورش نیفتاد.
قبل از بازگشت به خانه برای آخرین بار تورش را جمع کرد و یک ماهی خیلی بزرگ به تورش افتاد.
او خیلی خوشحال شد و تمام رنجهای آن روز را از یاد برد.
او زن وفرزندش را تصور میکرد که چگونه از دیدن این ماهی بزرگ غافلگیر می شوند؟
همانطور که در سبزه زارهای خیالش گشت و گزاری میکرد،
پادشاهی نیز در همان حوالی مشغول گردش و ماهیگیری تفریحی بود.
پادشاه رشته ی خیال مرد فقیر را پاره کرد و با صدای بلند پرسید:
ای مردک در دستت چیست؟
او به پادشاه گفت که خداوند این ماهی را به تورم انداخته است،
به دستور پادشاه
آن ماهی به زور از مرد بیچاره گرفته شد و
در مقابل هیچ چیزی هم به او نداد و حتی
از او تشکر هم نکرد.
او سرافکنده به خانه بازگشت چشمانش پر از اشک و زبانش بند آمده بود.

پادشاه با غرور تمام به کاخ بازگشت و جلو ملکه به خود میبالید که چنین صیدی نموده است.
همانطور که ماهی را به ملکه نشان میداد
خاری از فلسهای. ماهی به انگشتش فرو رفت،درد شدیدی در دستش احساس کرد سپس دستش ورم کرد و از شدت درد نمیتوانست بخوابد…
پزشکان کاخ جمع شدند و قطع انگشت پادشاه پیشنهاد نمودند، پادشاه موافقت نکرد و درد تمام دست تا مچ و سپس تا بازو را فرا گرفت و چند روز به همین منوال سپری گشت.
پزشکان قطع دست از بازو را پیشنهاد کردند و پادشاه بعداز ازدیاد درد موافقت کرد.
وقتی دستش را بریدند از نظر جسمی احساس آرامش کرد
ولی
بیماری دیگری به جانش افتاد…

پادشاه مبتلا به بیماری روانی شده بود و مستشارانش گفتند که او به کسی ظلمی نموده است که این چنین گرفتار شده است.
پادشاه
بلافاصله به یاد مرد ماهیگیر افتاد و دستور داد هر چه زودتر نزدش بیاورند.
بعد از جستجو در شهر ماهیگیر فقیر را پیدا کردند و او با لباس کهنه و قیافه ی شکسته بر پادشاه وارد شد.
پادشاه به او گفت:
-آیا مرا میشناسی…!؟
-آری تو همان کسی هستی که آن ماهی بزرگ از من گرفتی.
-میخواهم مرا حلال کنی.
-تو را حلال کردم.
-می خواهم بدون هیچ واهمه ای به من بگویی که
وقتی ماهی را از تو گرفتم، چه گفتی ؟؟؟
????????????

گفت به آسمان نگاه کردم و گفتم :
پروردگارا…

او قدرتش را به من نشان داد،
تو هم
قدرتت را به او نشان بده!

این داستان تاریخی یکی از زیباترین سلاحهای روی زمین را به ما معرفی میکند، این سلاح سلاح دعا است..پس خشم را رها کن به انتقام فکر نکن احساسات خود را صدمه نزن وهمه کس را به یگانه پادشاه عالم بسپار وآسوده خاطر باش تا در های سعادت همیشه به رویت باز باشد .

ش

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




کفشهای تا به تا و وصله دار من کجاست؟

خاطرات خوب و شیرین بهار من کجاست؟

 

کوچه های خاکی و باهم دویدن هایمان

شور و شوق خنده ی بی اختیار من کجاست؟

 

کاهگل ها عطر دفترهای کاهی داشتند

خاک باران خورده ی ایل و تبار من کجاست؟

 

کو دبستان؟ کو کلاس درس؟ کو آن نیمکت؟

همکلاسی همیشه در کنار من کجاست؟

 

باغ سرسبز الفبا را چرا گم کرده ام؟

سطر سطر سیب های ” آب” دار من کجاست؟

 

آتش پیراهنت مانده ست در من سالها

ریزعلی! تنهای تنهایم قطار من کجاست؟

 

مانده جای ترکه اش بر روی دستم، کو خودش؟

درس سارا، درس شیرین انار من کجاست؟

 

رفت آن روباه مکار و پنیرم را ربود

زاغ خوش آواز روی شاخسار من کجاست؟

 

پس چه کس خط میزند مشق شبم را بعد از این؟

پای تخته مهربان آموزگار من کجاست؟

 

ثلث اول آشنایی، ثلث دوم دوستی

ثلث سوم دستخط یادگار من کجاست؟

 

باز هم پاییز شد بابای پیر مدرسه!

خش خش برگ درختان چنار من کجاست؟

 

کاش میشد باز هم برگشت تا آن روزها

خسته ام دلهای سنگی! روزگار من کجاست؟

 

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




ﺣﺎﮐﻤﯽ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻣﺶ ﮔﻔﺖ : ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ، ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ !

ﺣﺴﻨﮏ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ :

ﮔﻨﺪﻡ ﻭ ﺷﯿﺮ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﭼﻪ ﺷﺪ؟

ﮐﺎﺭ ﭼﻪ ﺷﺪ؟

ﻣﺴﮑﻦ ﭼﻪ ﺷﺪ؟

ﺣﺎﮐﻢ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﮐﺮﺩﯼ، ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ !!!

ﯾﮑﺴﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺣﺎﮐﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻔﺖ : ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻣﺸﮑﻼﺗﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ! ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ! ﮐﺴﯽ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪ ﮔﻨﺪﻡ ﻭ ﺷﯿﺮ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﻣﺴﮑﻦ ﭼﻪ ﺷﺪ !

ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ :  ﺣﺴﻨﮏ ﭼﻪ ﺷﺪ …؟؟

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




خنده باید زد به ریش روزگار

ورنه دیر یا زود پیرت می کند

سنگ اگر باشی خمیرت می کند

شیر اگر باشی پنیرت می کند

باغ اگر باشی کویرت می کند

شاه اگر باشی حقیرت می کند

ثروت ار داری فقیرت می کند

گاز را بگرفته زیرت می کند

عاقبت از عمر سیرت می کند

 

گر زدی قهقه به ریش روزگار

ریش را چرخانده شیرت می کند

دل به تو داده دلیرت می کند

خویشتن فرش مسیرت می کند

عشق را نور ضمیرت می کند

خاک اگر باشی حریرت می کند

کورش ار باشی کبیرت می کند

رستم ار باشی امیرت می کند

آشپز باشی وزیرت می کند

 

پس بخندید و بخندانید هم

خنده دنیا را اسیرت می کند…

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




خوش به حال شهدا نور صفا را دیدند

 

درشب واقعه مصباح خدا را دیدند

 

خوش به حال شهدا چشم ز دنیا بستند

 

در عوض بارگه هفت سماء را دیدند

 

خوش بحال شهدا بنده شیطان نشدند

 

در تجلی گه اخلاص خدا را دیدند

 

خوش بحال شهدا؛وای بحال من و تو

 

ما کجا و شهدا؛ بین که کجا را دیدند

 

ما پی تذکره کرب و بلا می گردیم

 

شهدا شاه ذبیحأ به قفا را دیدند

 

ما دعای فرج و ندبه زبر میخوانیم

 

شهدا مهدی خورشید لقا رادیدند

 

 ماهرویان ره صد ساله به یک شب رفتند

 

 قدمی پیش نهادند قدما را دیدند

 

خوش بحال شهدا عقده گشایی کردند

 

 اهتزاز علم عقده گشارادیدند

 

دست برسینه نهادند و سلامی دادند

 

 تاکه  فرماندهی کل قوا  را دیدند

 

 نام فرمانده کل شهدا عباس است

 

 ای خوش آن قوم یل شیر خدا رادیدند

 

موضوعات: شهدا, شعر و دلنامه  لینک ثابت




میان پرواز تا پرتاب تفاوت بسيار است،

پرواز که کنی، آنجا می رسی که خودت می خواهی اما

پرتابت که کنند، آنجا می روی که ديگران می خواهند.

پس پرواز را بیاموز…!!!

پرنده ای که “پرواز” بلد نیست،

به “قفس” می گوید، “تقدير” !

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


...


شاگرد مرحوم الهی قمشه ای نقل می کردند که

ایشان وقتی نهج البلاغه را درس می داند در قسمت هایی می گفتند که دعا کنید که به بهشت برویم و این درس را از خود امیرالمومنین بگیریم . اینکه می گویند : شبها به قبرستان رفتن مکروه است شاید وجهش این است که شبها مومنین را به پذیرایی می برند ، مزاحم آنها نشوید . وقتی شما برای زیارت سر قبر مومنی می روید ، صاحب قبر به شما که زائر او هستید توجه دارد و توجهش به وادی السلام کم می شود یا مانع رفتن به آنجا می شود . یکی از مادر شهدا شبها سر قبر شهیدش می رفت . یک بار خواب دید که در قبرستان همه آمده هستند که به مسافرت بروند و از پسرش پرسید که اینها کجا می روند ؟ پسرش گفت که آنها به زیارت امیرالمومنین می روند .( البته این یک موید است نه دلیل مطلب ) مادرش گفت که پس چرا تو نمی روی ؟ گفت : من به احترام شما نمی روم .از آن موقع دیگر مادر شهید شبها به سر قبر پسرش نمی رفت و می گفت که من نمی خواهم مانع این بشوم که پسرم به زیارت امیرالمومنین برود. پس شاید وجه اینکه رفتن به قبرستان در شب کراهت دارد این است که ما مانع پذیرایی ویژه نشویم . خدایا ، اگر در این ماه رمضان تا الان مورد رحمت الهی قرار نگرفته ایم ، در همین لحظه مورد رحمت خدا قرار بگیریم .

حجت الاسلام عالی

 

/منبع:سایت یا مجیر

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




یا صاحب الزمان به خدا دوست دارمت

هر جا به هر مکان به خدا دوست دارمت

 

مانند مادرت شده ای بی نشان چرا

آقای بی نشان به خدا دوست دارمت

 

طاووس جنتی گل زیبای خلقتی

ای زینتِ جنان به خدا دوست دارمت

 

ای گل همیشه غرقِ بهاری برای ما

فارغْ ز هر خزان ، به خدا دوست دارمت

 

از غصه و محن شده ای همچو مرتضی

تنهایِ در جهان به خدا دوست دارمت

 

هر شب برای عمه ی خود بغض میکنی

ای غرقِ در فغان به خدا دوست دارمت

 

کی میرسی ز ره ، گلِ خوشبوی فاطمه

الغوث و الامان به خدا دوست دارمت

 

روحم فدایتان و روانم نثارتان

پیدا و در نهان به خدا دوست دارمت

 

حتما تو میروی سحری سمتِ شهرِ قم

آقای جمکران به خدا دوست دارمت

 

شیعه دهد تمام وجودش به راهتان

اربابِ شیعیان به خدا دوست دارمت

 

لطف تو بوده من اگر هستم غلامتان

ای لطفِ بیکران به خدا دوست دارمت.

***اللهم عجل لولیک الفرج***

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) بالای بام خانه خرما تناول می کرد و در آن زمان حضرت در سنین جوانی بود ، سلمان  ( رضوان الله علیه ) در حیاط  آن خانه لباس خود را می دوخت ، حضرت دانه خرمائی به طرف او رها کرد .

 

سلمان گفت : ای علی (علیه السلام ) با من شوخی میکنی در حالی که من پیرمرد و شما جوان و کم سن و سال هستید ؟

 

علی ( علیه السلام ) فرمودند : ای سلمان ، مرا از نظر سن و سال کوچک و خودت را خیلی بزرگ خیال کرده ای ؟ قصه دشت ارژن را فراموش کرده ای ؟ چه کسی تو را در آن بیابان که گرفتار شیر درنده شده بودی نجاتت داد ؟

 

سلمان با شنیدن این کلمات از امیرالمومنین ( علیه السلام ) به وحشت افتاد و عرض کرد : از کیفیت آن جریان برایم بگوئید .

 

علی  ( علیه السلام )  فرمودند : 

 

تو وسط آب ایستاده بودی و از شیری که در آنجا بود می ترسیدی ، دست ها را به دعا بلند کردی و از خداوند متعال  نجات خود را طلبیدی ، خداوند هم دعایت را اجابت و مرا به فریاد تو رساند . من هم آن اسب سواری هستم که زره او بر روی شانه اش و شمشیرش به دستش بود و ضربه ای بر آن شیر وارد کردم که او را دو نیم کرد و تو خلاص شدی .

 

سلمان عرض کرد : نشانه دیگری در آنجا بود برایم بیان فرمائید .

 

حضرت دست به آستین برد و یک شاخه گل تازه بیرون آورد و فرمود : این همان هدیه تو است به آن اسب سوار ! سلمان  با دیدن آن گل بیشتر دچار حیرت و سرگردانی شد با عجله خدمت رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم )  شرفیاب شد و عرض کرد ای رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) من اوصاف شما را در انجیل خواندم و محبت شما در دلم جای گرفت ، همه ادیان غیر از دین شما را رها کردم و آن را از پدرم مخفی نمودم تا سرانجام متوجه شد و نقشه کشتن مرا کشید ولی دلسوزی او نسبت به مادرم مانع می شد و دائما چاره ای در قتل من می اندیشید و مرا به کارهای سخت و دشوار وادار می کرد ، تا اینکه فرار کردم ، به محلی به نام دشت ارژن  رسیدم در آنجا ساعاتی استراحت کردم احتیاج به آب پیدا کردم لباس های خود را بیرون آوردم و داخل رود خانه ای که در همان نزدیکی بود رفتم . ناگهان شیری آمد و روی لباس های من ایستاد . وقتی او را دیدم به وحشت افتادم و از خداوند متعال نجات خود را درخواست نمودم که ناگاه اسب سواری پدیدار شد و با یک ضربه شیر را به دو نیم کرد .

 

من از آب بیرون آمدم لباس به تن کردم و خودم را بر رکاب اسبش انداختم و آن را بوسیدم و چون فصل بهار بود صحرا و اطراف رودخانه پر از گل و سنبل بود شاخه گلی گرفتم و به او هدیه کردم و تشکر نمودم .چون گلها را گرفت از چشمان من ناپدید گشت  و اثری از او ندیدم ، از این جریان  سال  های زیادی می گذرد و من این قصه را برای احدی نگفته ام امروز علی ( علیه السلام ) تمام آن قضیه را بیان فرمود و همان شاخه گل را به من نشان داد ؟

 

رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند :

 

ای سلمان ، هنگامی که مرا به آسمان بردند تا جائیکه جبرائیل توقف نمود و من تا کنار عرش الهی بالا رفتم در حالی که پروردگارم بدون واسطه با من سخن گفت …

 

وقتی سفر معراج تمام شد و من به زمین برگشتم علی ( علیه السلام ) بر من وارد شد و پس از عرض سلام و تبریک به خاطر الطاف و عنایاتی که خداوند متعال در این سیر ملکوتی به من نموده از تمام گفتگوهای من با پروردگارم خبر داد .

 

بدان ای سلمان ، هر کدام از انبیاء و اولیاء از زمان حضرت آدم ( علیه السلام ) تا کنون که گرفتار شده است  علی ( علیه السلام ) او را از گرفتاری نجات داده است .

 

 نفس الرحمان صفحه ۲۷ ، محدث نوری

القطره جلد ۱ ، آیت الله علامه سیداحمد مستنبط ، صفحه ۲۸۲

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

گله هارابگذار!

ناله هارابس کن!

روزگارگوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!

زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را…

فرصتی نیست که صرف گله وناله شود!

تابجنبیم تمام است تمام!!

مرداد دیدی که به برهم زدن چشم گذشت….

یاهمین سال جدید!!

بازکم مانده به عید!!

این شتاب عمراست …

من وتوباورمان نیست که نیست!!

***زندگی گاه به کام است و بس است؛

زندگی گاه به نام است و کم است؛

زندگی گاه به دام است و غم است؛

چه به کام و

 چه به نام و

 چه به دام…

 زندگی معرکه همت ماست…زندگی میگذرد…

 

زندگی گاه به نان است و کفایت بکند؛

زندگی گاه به جان است و جفایت بکند‌؛

زندگی گاه به آن است و رهایت بکند؛

چه به نان

 و چه به جان

و چه به آن…

زندگی صحنه بی تابی ماست…زندگی میگذرد…

 

زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد؛

زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد؛

زندگی گاه به ناز است و جهانت بدهد؛

چه به راز

و چه به ساز

 و چه به ناز…

 زندگی لحظه بیداری ماست…زندگی میگذرد…

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




ماهیها چقدر اشتباه میكنند

قلاب علامت كدامین سؤال است كه بدان پاسخ مثبت میدهند؟!

آزمون زندگی ما پر از قلابهاییست كه وقتی اسیرش میشویم تازه میفهمیم ماهیها بی تقصیرند!!

هوس، حسد، كینه، خشم، انتقام، ترس، دروغ، نفرت…

من اسیر كدامین طعمه خواهم شد؟؟؟

خداوندا دانشی عطا فرما تا از كنار این قلابها بگذرم شاید دیگر فرصتی برای بازگشت به پاكی دریا نباشد!!

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




: قالَ علىٌّ عليه السلام: اَسْوَءُالنّاسِ حالاً مَنْ لَمْ يَثِقْ بِاَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لَمْ يَبْقَ بِهِ اَحَـدٌ لِسُوءِ فِعْلِهِ

 

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بدحال ترين مردم كسى است كه بخاطر بدگمانى اش، به هيچ كس اطمينان نمى كند، در نتيجه بخاطر بدرفتارى اش كسى براى او نمى ماند.

 

بحار الانوار، ج 75، ص 93

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت


...


 

اگر رؤیاهايتان را نسازيد، یك نفر استخدامتان مي کند، تا رؤیاهای او را بسازيد!

 

آنقدر خوب باشيد که ببخشيد، امّا

آنقدر ساده نباشيد که دوباره اعتماد کنید!

 

اگر احساس افسردگی دارید، درگير گذشته هستید.

اگر اضطراب دارید، درگير آینده!

و اگر آرامش دارید، در زمان حال به سر مي بريد.

پس در لحظه زندگی کنید…!

 

قدر لحظه ها را بدانيد!

زمانی می رسد که دیگر شما نمی توانید بگویید جبران می کنم.

 

یك نكته را هرگز فراموش نكنيد :

لطف مکرّر، حق مسلّم مي گردد!

پس به اندازه لطف کنيد…

 

از کسی که به شما دروغ گفته نپرسيد: چرا؟

چون سعي مي كند با دروغ هاي پي در پي، شما را قانع كند!

 

غصّه هایتان را با قاف بنویسيد تا هرگز باورشان نکنيد!

انگار فقط  قصّه است و بس…

 

هیچ بوسه ای جای زخم زبان را خوب نمی کند!

پس مراقب گفتارتان باشيد…

 

جاده  زندگي نبايد صاف و هموار باشد

وگرنه خوابمان مي برد!

دست اندازها نعمت بزرگي هستند…

 

و نكته آخر :

هيچ وقت فراموش نكنيد كه :

“   دنيا    تكرار    نمي شود . . . !   “

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

تعریف فشار قبر از دیدگاه عرفان:

جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی ، در کسری از ثانیه انجام میشود . این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمیکند . یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم میباشد . یه حس سبک شدن و معلق بودن .

بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود . شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است . زمان  در واقع قرارداد ما انسانهاست . این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرارداد میکنیم . اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است .

با مرور زندگی ، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود،  وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد . برخی از این وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خودنمایی میکند .میزان و لول وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است .

روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند . این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی . مثلا وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود . ولی به هرحال وابستگی ست .

این وابستگی ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد . یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد . یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد . اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد . چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند . به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد . فشاری که به “روح” وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود در واقع همان فشار قبر است . این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود . چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند . پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد . این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند از لحظه مرگ شروع گردد .

یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد .

بعد از مدتی روح متقاعد میشود که تلاش او بیهوده است و فشار قبر از بین میرود .

حضرت علی (ع) :

طوری زندگی کن که گویا هزارسال دیگر زنده ای و طوری هم زندکی کن که گویا فردا می میری …

وابستگی ها باعث میشود که روح ، شاید سالها نتواند از این مرحله بگذرد .   بحث روح های سرگردان و سنگین بودن قبرستانها بدلیل همین وابستگی هاست . گاهی تا سالها فرد فوت شده نمیتواند وابستگی به قبر خود و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند .

به امید اینکه بتوانیم به درک این شعر برسیم:

 

دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ …

 

 بگذار و بگذر

ببین و دل مبند

چشم بینداز و دل مباز

که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت …

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




پروردگارا

 امروز تحول را به خانه دلم مهمان کن،

 تابستان است و تا پاییزت چند قدم  بیشتر نمانده  و من امروز مهر را نیازمندم …

 امروز آغاز را بر من جاری ساز،

 بگذار امیدم جوانه زند،

 امروز از نو آغاز میکنم راهی را که در نیمه بازگشتم؛

از تو میخواهم راهنما و راهبرم باشی

 بی همتایم  کنارم باش…

الهی آمین

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﯼ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ   !؟؟

 

ﭘﺪﺭ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪﺗﻘﯽ ﻣﺪﺭﺳﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ:

 

ﻋﺼﺮ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍﯼ ﺳﺎﻝ 61 ﻫﺠﺮﯼ ، ﺷﯿﻄﺎﻧﮏ ﻫﺎ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺑﻠﯿﺲ 

 

ﺳﺮﮐﺮﺩﻩ ﯼ ﺁﻧﺎﻥ ، ﺑﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺪ

 

ﮔﻔﺘﻨﺪ:

 

 

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﯽ  ﺍﺯ ﭼﻪ ﺭﻭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ ﻭ ﮔﺮﯾﺎﻥ؟

 

ﮔﻔﺖ:

 

 

ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﻭﺍﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﻨﺪ

 

 

ﮔﻔﺘﻨﺪ:ﭼﻄﻮﺭ؟ 

 

 

ﻣﮕﺮ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻊ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ،

 

 

 ﺭﺍﻫﯽ ﺟﻬﻨﻢ ﺷﻮﻧﺪ؟ ﻭ ﻣﮕﺮ ﻧﺸﺪﻧﺪ؟

 

 

ﮔﻔﺖ:ﭼﺮﺍ ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺪ

 

 

 ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﻏﻔﻠﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ، 

 

 

ﺑﺎﺏ ﺭﺣﻤﺖ ﺍﻟﻬﯽ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

 

 

 ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻪ ﻧﺤﻮﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ [ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ]

 

 

 ﺟﺎﯼ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺍﻭ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ.

 

 

ﻣﻨﺒﻊ:ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎﯼ ﺭﻭﺡ ﻓﺰﺍ ﺹ 127

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




نمازهایم اگر “نماز” بود…

 

نمازهایم اگر “نماز” بود که موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش!

 

نمازهايم اگر نماز بود که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت!

 

اگر نمازم نماز بود، تبدیل نمی شد به یک فرصت طلایی برای خلق ایده های بکر!! تبدیل نمی شد به مناسب ترین زمان تحلیل رفتار فلان همکار! تبدیل نمی شد به ماشین حساب!!

 

نه.

نمازهایم"نماز” نیست.

 

اگر نماز بود، یک “کارواش قوی” می شد و با فشار می شست از دلم همه ی سیاهی ها را، لکه ها را.

 

اگر نماز بود، می شد “کیمیا” و مس وجودم را تبدیل می کرد به طلا…

 

اگر نمازم نماز بود،

می شد پل، می شد پناهگاه، می شد دارو، می شد مرهم، می شد درمان، می شد میعادگاه، می شد دانشگاه….

 

خدایا:

 

بر من منت بگذار و کاری کن نمازهایم، “نماز” شود….فقط همین !

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




بهتـــر از خامنـــه ای کیســـت کــه رهبــر باشد؟

 

امّــــت مصطفـــوی را ســــر و ســـــــرور باشد

 

بـــه جماعات ولایـــی چـــو علــــی نیســت ولی

 

این شعـــــــــار همــــــه از اصغــر و اکبـر باشد

 

عارف و واقف و سیّاس و سخن سنج و خطیب

 

عالـــم و عامــــــل و فنّـــــان و هنـــــرور باشد

 

حامـــــی مـــردم مستضعــــف عالــــم چو امام

 

هــــادم دشمـــــــن مستکبــــــــر ابتــــــر باشد

 

سخنانش همــــــه در معرفـت و شـور و شعور

 

گر بــــه تکـــــرار رســــــد قنــــد مکـرّر باشد

 

رهنمـــــودی که از آن لعـــــل شکر افشان داد

 

آرمـــــانشهـــــــــر ولا را در دیگـــــــــر باشد

 

در چنیــــــن مملکتی قبلـــــه ی ابدال و فحول

 

عالمی نیســــت که از خامنــــــه ای سر باشد

 

اعلم و اکرم و افضل چـــه کسی هست جز او؟

 

بنماییـــــــد اگـــــر در همــــــه کشــــور باشد

 

دانش آموختــــــه ی مکتب زهـــــرا و علــی(عليهم السلام)

 

تالـــی و ثانـــــی سلمــــــان و ابــــــوذر باشد

 

رهبــــری جامع الاطراف تـــــر از او به جهان

نیست ، گــــر هست کجــــــا قابل باور باشد؟

 

مفخر حــــوزه ی علمیّه چه در قم چه نجف

 

کس اگر دیــــده همیــــن نخــــــل تناور باشد

 

از بر عشــــق سري خـــــورد برآورد بهشت

 

دفتر حسن وی آن شیعـــــــه که از بر باشد

 

هر چه خوبان همه دارنـد بدو ارزانی است

 

منکر آن کــــور و کــــــر عامل منکر باشد

 

چه به لبنان چه فلسطیـن چه به افغانستان

 

همــــه جا ملجاء امّــــت چــــو پیمبر باشد

 

چه کس انــــدر همه آفاق توان کرد سراغ

 

که به دنبال علي(ع) در صف محشر باشد.

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




حاج آقا پناهیان:

شما باید خیلی شنیده باشین که آدم باید در انتخاب همسر دقت کنه ….

شما زیاد گوشتونو به این حرفا ندین!…

این از عجایب روزگار ماست …

ببینید رفقا …

ما توی روایات داریم که انتخاب همسر مهمه اما اون قدری که تو صداسیما میگن نیست !

…وقتی زیاد این حرف رو تو صداسیما بزنن

مردم کم کم به انتخابشون شک میکنن.. !

شک که کردن راحت دعوا میکنن …

راحت که دعوا شد …راحت طلاق گرفته میشه …

خجالت آوره آمار طلاق تو کشور ما …

بابا انتخاب همسر اونقدرها مهم نیست …

با هر کسی که ازدواج کردی اون بهترین کسی بوده که خدا برات انتخاب کرده ..!

آقا..اینجا تو قرآن می فرمایند :

ما زندگی انسان روخلق کردیم برا چی ..؟

زندگیتو خلق کردیم برا امتحان …

خب خدا بدونه تو داری می ری تو خونه ای که رشدت از بین میره خب نمیزاره ..!

انتخاب همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده …

استخاره هم نمیخواد ..

هرکی میخواد با کسی ازدواج کنه دو رکعت نماز بخونه

بعدش صدبار بگه استخیرک یا الله …

یه یا علی بگه بره جلو …

جور شد ؛ راحت بزار جور شه …

سخت گیری نکن …

هوای نفست دخالت نکنه سخت نگیری …

گاهی تو این انتخاب همسرها اینقده گناه میشه…

اینقده دلها شکسته میشه…

اینقدر شک و تردید به خدا میشه ….

… انتخاب همسر یه امریه که عجیب و غریب مقدر شده …

هر کسی نمی تونه با هرکسی ازدواج کنه …

خدا بدونه تو داری می ری تو خونه ای که رشدت از بین می ره خب نمی زاره ….

در مسئله خانواده ، قضیه رو از انتخاب همسر شروع نکنین…

مهمه،ولی زیادی به انتخاب درست اهمیت ندین …

اون وقت همه به انتخاباشون شک میکنن ..!

( مهم رفتار تو با خانواد ته ..! )

پیامبر (ص) می فرمایند:

هرکسی میخواد خدا رو طیب و پاکیزه ملاقات کنه با همسرش بره پیش خدا.

…هرکی میخواد باصفا ، پاکیزه …بره پیش خدا با همسرش بره…

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




هرگاه در زندگیت گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است.

زود برو با او خلوت کن و بگو: با من چکار داشتی که راهم را بستی؟

هر کس گرفتار است در واقع گرفتار یار است

 

 

عارف بالله دولابی

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




یک روز آموزگار از دانش‌آموزانی که در کلاس بودند پرسید:

آیا می‌توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟

برخی از دانش آموزان گفتند:

با بخشیدن، عشقشان را معنا می‌کنند.

برخی؛ دادن گل و هدیه

و برخی؛ حرف‌های دلنشین را، راه بیان عشق عنوان کردند.

 

شماری دیگر هم گفتند:

 

با هم بودن در تحمل رنج‌ها و لذت بردن از خوشبختی را، راه بیان عشق می‌دانند.

 

در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:

 

یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند، طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک‌ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه‌های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.

 

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید:

 

آیا می‌دانید آن مرد در لحظه‌های آخر زندگی‌اش چه فریاد می‌زد؟

 

بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!

 

راوی جواب داد:

 

نه، آخرین حرف مرد این بود که، عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.

 

قطره‌های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد:

 

همه زیست شناسان می دانند که ببر فقط به کسی حمله می‌کند که حرکتی انجام می‌دهد و یا فرارمی‌کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش، پیش‌مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه‌ترین و بی‌ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




مواظب باشیم دل‌ مان جایی نرود، که اگر رفت بازگرداندنش کار سختی است و گاهی محال است! اگر برگردد معمولاً مجروح و معلول باز می‌گردد،

مراقب باشیم! دل آدم، سر به هوا و خیلی عاشق‌ پیشه است و خیلی سریع انس می‌گیرد؛

اگر غفلت کنیم، می‌رود و خودش را به چیزهای بی‌ارزش وابسته می‌کند.

 

 

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


...


امام صادق عليه‏ السلام :

 

ثَلاثٌ مَنْ اَتَى اللّه‏َ بِواحِدَةٍ مِنْهُنَّ اَوْجَبَ اللّه‏ُ لَهُ الْجَنَّةَ: اَلاْنْفاقُ مِنْ اِقْتارٍ وَ الْبِشْرُ لِجَميعِ الْعالَمِ وَ الاِنْصافُ مِنْ نَفْسِهِ؛

 

هر كس يكى از اين كارها را به درگاه خدا ببرد، خداوند بهشت را براى او واجب مى ‏گرداند: انفاق در تنگدستى، گشاده ‏رويى با همگان و رفتار منصفانه.

 

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 103 ، ح 2

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




گوهر اهل ولا، عشق حسين است و بس

آنچـه کـه دارد خدا، عشق حسين است و بس

 

مـطلـع انوار حـق، مـخـزن الاسـرار حق

آيه صـدق و صـفا ، عشق حسين است و بس

 

فـلـک نجـات بشــر ، سـيره اهـل نظـر

ريشـه حـبّ خــدا ، عشق حسين است و بس

 

مـقصـد توحيـديان، مـنشأ حـسن جهان

مـايـه ايمــان مـا ، عشق حسين است و بس

 

راه گـشـاي هـمه، جـان و دل فـاطـمـه

زيـنـت آل عـــبا ، عشق حسين است و بس

 

رايحـه « هَـل أتي »، مـبدأ مـهر و وفـا

مـحـور اهل کـساء، عشق حسين است و بس

 

خـلـق همـه کـائنات، بـود ز يمـن نبـي

عشق علي مصطفي، عشق حسين است و بس

 

نيست به يوم النشـور، ترس به وقت عبور

شـافـع مـا در جـزا، عشق حسين است و بس

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




شهدا رفتند ما جامانده ایم

 

مااسیر “دال” دنیا مانده ایم

 

شهدا حیند والله یرزقون

 

در سرای ناب جنت خالدون

 

اونظرها میکند وجه اله

 

ما ز روبردیم ارواح گناه!

 

حرفها گفتیم اما بی عمل

 

ما همه زنبور اما بی عسل!

 

عشق هم بازی شدست,کو عاشقان؟

 

ره پر از خالی شدست,کو رهروان؟

 

حاج حسین آقای خرازی چه شد؟

 

آن علمدار و نماد عشق بازی ها چه شد؟

 

همت و صیاد و کاوه,باقری؟

 

حاج زین الدین,برونسی,کاظمی؟

 

تندگویان,باکری ها,میثمی؟

 

مصطفی چمران ودوران,کشوری؟

 

عاشقان رفتند ما جا مانده ایم

 

مافقط از روی قرآن خوانده ایم

 

عشق والله عین و شین وقاف نیست

 

عشق عکس رهبری در قاب نیست

 

در کلامند عاشق سید علی

 

عاشق پستند و میز و صندلی

 

عشق یعنی رهروان حیدری

 

عشق یعنی مادری پشت دری

 

عشق یعنی راه قرآن,کربلا

 

عشق یعنی شهدا,بی ادعا

 

عشق یعنی حاج حسین در کربلا

 

پیرو مولا حسین در نینوا

 

سر بدادند در ره صاحب زمان

 

سرفرازند در بر هفت آسمان

 

ورد لبهاشان فقط لبخند بود

 

نام زهرا زینت سربند بود

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




 قطره ایی از معجزات و کرامات بی پایان امام جواد علیه السلام

 

  طی الارض و آزاد کردن زندانی 

 شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه و طبرسی از محمد بن حسان و علی بن حسان از علی بن خالد روایت می کنند : زمانی که در سامرا بودم خبر آوردند که مردی که مدعی نبوت است از شام آورده و زندانی کرده اند. برای من شنیدن چنین سخنی گران بود. تصمیم گرفتم به زندانبانان محبت کرده _قلب آنان را به دست آورم - از اینرو با آنان رابطه برقرار کردم و آنان اجازه دادند تا با وی ملاقات کنم . چون به نزد او رفتم بر خلاف شایعات پخش شده او را فردی عاقل و فرهیخته یافتم .

 به او گفتم: فلانی! به تو نسبت ادعای نبوت داده اند و به همین دلیل نیز زندانی شده ای .

 وی گفت : هرگز چنین ادعایی نکرده ام .ماجرای من از این قرار است که در موضع معروف به راس الحسین علیه السلام در شام، جایی که سر مبارک حضرت امام حسین علیه السلام را در انجا نصب کرده اند، مشغول عبادت بودم که ناگهان شخصی به نزد من آمد و گفت بر خیز برویم .

 بلند شدم و به همراه وی حرکت کردم ، کمی که راه رفتیم خودم را در مسجد کوفه دیدم، فرمودند: 

 اینجا را می شناسی ؟ گفتم : بله مسجد کوفه است . او در آنجا نماز خواند من هم نماز خواندم. سپس با هم از آنجا بیرون آمدیم. کمی راه رفتیم، ناگهان خود را در مسجد مدینه مشاهده کردم.

 وی به رسول خدا صلی الله علیه و آله سلام کردند و نماز خواندند، من نیز با او نماز خواندم. سپس از آنجا خارج شدیم. مقداری با هم قدم زدیم که ناگاه خود را در مکه دیدم، او کعبه را طواف کرد ،من نیز طواف کردم . سپس از آنجا خارج شدیم، چند قدمی راه نرفته بودیم،که خود را در جای نخست، در شام و در حال عبادت الهی مشاهده کردم. آن مرد رفت، در شگفتی فرو رفته بودم که خدایا این چه کسی و این چه کرامتی بود؟

  یک سال از این واقعه گذشت که باز همان مرد آمد. از دیدن او خوشحال شدم. از من خواست که با وی همراه شوم و چون سال گذشته مرا به کوفه ، مدینه و مکه برد و به شام بازگرداند. وقتی خواست برود به او گفتم : تو را به خداوندی که چنین قدرتی را به تو عطا کرده است سوگند می دهم که بگویی کیستی ؟

 فرمودند: من محمد بن علی بن موسی بن جعفر (علیهم السلام) هستم .

 من این ماجرا را به دوستان و آشنایان بازگو کردم و این ماجرا پخش شد تا اینکه مرا دستگیر و به ادعای نبوت به اینجا آوردند .

گفتم: جریان تو را با محمد بن عبد الملک زیات در میان می گذارم .

گفت : بازگو کن 

من نامه ای به او که در آن وقت وزیر اعظم معتصم عباسی بود نگاشتم و موضوع را با وی در میان گذاشتم .

 وی در زیر نامه من چنین نوشت: نیازی به آزاد کردن او از سوی ما نیست. به کسی که در یک شب او را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و سپس به شام بازگرداند، بگو تا وی را از زندان رهایی بخشد .

 علی بن خالد می گوید : پس از مشاهده پاسخ وزیر معتصم عباسی و ناامید شدن از نجات او با خود گفتم :بایدا نزد او رفته و او را دلداری دهم . چون به زندان رفتم ، ماموران زندان مضطرب و پریشان از این سوبه آن سو می دویدند .

 جریان را پرسیدم : گفتند زندانی مدعی نبوت که در غل و زنجیر در پشت درهای بسته و قفل شده بود معلوم نیست به آسمان پر کشیده یا زیر زمین فرو رفته و یا مرغان هوا او را شکار کرده اند .

 علی بن خالد که فردی زیدی مذهب بود با مشاهده چنین واقعه ای به امامت امام جواد علیه السلام معتقد و از اعتقاد خوب و راسخی بر خوردار شد. 

 

 الخرائج و الجرائج ،ج1،ص380 - بحارالانوار،ج25،ص376 - الکافی ،ج1،ص492 - مدینة المعاجز،ج7 ، ص422 - البرهان ،ج2،ص493 - موسوعة الامام الجواد علیه السلام ج1،ص227

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




خواهرم 

وقتی حجاب را قبول داری و چادر سر میکنی

بدان دیگر برای خودت نیستی ، دیدی کسی ک خادم مسجد میشود مردم چطور کارهایش را تحت نظر دارند؟!اگر خطایی کند اسلام و مسجدی ها را زیر سوال برده با کارش !

.

خواهر عزیزم !  تناقضات با هم جمع بسته نمیشوند ،وقتی چادری ب سر داری دهانت را با بی ادبی آلوده نکن حتی اگر طرف مقابلت ارزشش را داشته باشد.

.

خواهر گلم!  وقتی چادر ب سر داری رسالتی ب دوش داری ک باید قوانین کشورت را حتی راهنمایی رانندگی را رعایت کنی ، پس از چراغ قرمز رد نشو و بدان ب موقع ب مقصد میرسی.

.

خواهر بزرگوارم !  چادرت نشانه زشتی نیست ! بهش ایمان داشته باش و دیگر با وجودش آرایش نکن “بانو” بی آرایش برای خدایت و بنده های خدایت زیبایی

.

خواهرم !  جلوی چادرت را محکم بگیر این ک باد بزند و لباس های تنگ زیر چادر نمایان شود این چادر سر کردنت را بیهوده جلوه میدهد مراقبش باش.

.

 خواهرم بانوی جامعه ام! کمک کن بوی مادر بار دیگر در کوچه ها بوزد، مطمئن باش عمه خانم و حضرت زهرا و حضرت رقیه خاتون ب یادت هستند و بدون خواستن اجابت میکنند فقط امرشان را اجرا کن تا زمین را با هم پر از عطر یاس کنیم .

.

 اینجا بهشت میشود با دقتت ای بانوی جامعه ام ای باغبان باغ بهشتی 

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد آیا به من اجازه میدهید که آرزوی مرگ بکنم؟

 

 

 حضرت فرمود: مرگ چیزی است که چاره ای از آن نیست و مسافرتی است طولانی که سزاوار است برای کسی که بخواهد به این سفر برود ده هدیه با خود ببرد.(ایا هدایا را اماده کردی)

 

 پرسید آن هدایا کدامند؟

 

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

 

 ۱- هدیه عزرائیل

 ۲- هدیه قبر

 ۳- هدیه نکیر و منکر

 4- هدیه میزان

 ۵- هدیه پل صراط

 ۶- هدیه مالک (خزانه دار جهنم)

 ۷- هدیه رضوان (خزانه دار بهشت)

 ۸- هدیه پیامبر

 ۹- هدیه جبرئیل

 ۱۰- و هدیه خداوند متعال

 

اما هدیه عزائیل چهار چیزاست :

 ۱. رضایت حق داران.

  ۲. قضای نمازها.

  ۳. اشتیاق به خداوند.

  ۴.آرزوی مرگ.

 

اما هدیه قبر چهار چیزاست :

 ۱. ترک سخن چینی.

 ۲. استبراء.

 ۳. تلاوت قرآن.

 ۴. نماز شب.

 

اما هدیه نکیر و منکر چهار چیزاست :

 ۱. راستگویی.

  ۲. ترک غیبت.

  ۳. حق گویی.

 ۴. تواضع در برابر همه

 

اما هدیه میزان چهار چیزاست :

 ۱. فرو خوردن خشم.

 ۲. تقوای راستین.

 ۳. رفتن به سوی جماعت.

  ۴. دعوت به سوی آمرزش الهی

 

اما هدیه صراط چهار چیزاست :

 ۱. اخلاص عمل.

  ۲. زیاد به یاد خدا بودن.

 ۳. خوش اخلاقی.

  ۴. تحمل کردن آزار دیگران

 

اما هدیه مالک(خزانه دار جهنم) چهار چیزاست :

 ۱. گریه از ترس خداوند.

  ۲. صدقه مخفی.

  ۳.ترک گناهان.

 ۴.خوش رفتاری با پدر و مادر

 

اما هدیه رضوان(خزانه دار بهشت) چهار چیزاست :

 ۱. صبر در ناملایمات.

  ۲. شکر بر نعمت.

  ۳انفاق مال در راه اطاعت خداوند.

  ۴.رعایت امانت در مال وقفی

 

اما هدیه رسول اکرم(ص) چهار چیزاست :

 ۱. دوست داشتن او.

 ۲. پیروی از سنت او.

  ۳. دوست داشتن اهل بیت او.

  ۴. زبان را از بدی ها حفظ کردن

 

 اما هدیه جبرئیل چهار چیزاست :

✅۱. کم حرف زدن.

✅2.کم خوردن.

✅ 3. کم خوابیدن.

 4. مداومت بر حمد

 

اما هدیه خداوند متعال چهار چیزاست :

 ۱. آمر به نیکی.

  ۲. نهی از بدی.

  ۳ . نصیحت و خیر خواهی برای مردم.

  ۴. و مهربانی کردن با همه

 

 

منبع : کتاب المواعظ العدديه. احاديث ده گانه

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

 در کتاب امالی شیخ طوسی از امام صادق و ایشان از پدرانشان علیهم السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هنگامي كه (در شب معراج) مرا به آسمان بردند، وارد بهشت شدم و در آن قصري از ياقوت سرخ ديدم كه بر اثر درخشش، از بيرون داخل آن ديده مي شد و در آن بنايي از درّ و زبرجد بود. گفتم: اي جبرئيل! اين قصر براي كيست؟ جبرییل گفت: اين براي كسي است كه سخن نيكو بگويد و روزه دائمي بگيرد و غذا بدهد و در شب در حالی كه مردم خوابند، به مناجات بپردازد.

 

حضرت علي عليه السلام عرضه داشت: اي پيامبر خدا! در ميان امت شما چه كسي طاقت انجام اين كارها را دارد؟

 ايشان فرمودند: اي علي نزدیک بیا؛ و آن حضرت به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نزديك شد. آن حضرت به او فرمود: آيا مي داني نيكو سخن راندن چيست؟ آن حضرت عرض كرد: خداوند و رسولش داناترند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: كسي كه بگويد: سبحان الله، و الحمد لله و لا إله إلا الله،‌ و الله اكبر. سپس فرمودند: آيا مي داني روزه دائمي گرفتن يعني چه؟

 آن حضرت عرض كرد: خدا و رسولش داناترند. ايشان فرمودند:‌ هر كس ماه رمضان را روزه بگيرد و يك روز آن را هم نخورد.

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: مي داني كه غذا دادن يعني چه؟ آن حضرت عرض كرد: خدا و رسولش داناترند. ايشان فرمودند: منظور از آن كسي است كه به دنبال كسب روزي خانواده برآيد و آبروي آنان را در برابر مردم حفظ كند.

 پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: آيا مي داني كه مناجات در شب و در هنگامي كه مردم خوابند يعني چه؟ آن حضرت عرض كرد: خدا و رسولش داناترند. ايشان فرمودند: منظور از آن كسي است كه نمي خوابد تا اين كه نماز عشاء را ادا كند و منظور از اين كه مردم خوابند، يهود و مسيحيانند، چرا که آنان ما بين اين فاصله را مي خوابند.

 

منبع: امالي طوسي ج 2 ص 73

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

 

 

مرحوم شيخ مفيد رضوان اللّه تعالى عليه حكايت نموده است :

روزى شخصى از حضرت جوادالا ئمّه ، امام محمّد تقى عليه السلام سؤ ال شد: چرا اكثر مردم از مرگ مى ترسند و و از آن هراسناك مى باشند؟

امام جواد عليه السلام در پاسخ اظهار داشت : چون مردم نسبت به مرگ نادان هستند و از آن اطّلاعى ندارند، وحشت مى كنند.

و چنانچه انسان ها مرگ را مى شناختند و خود را از بنده خداوند متعال و نيز از دوستان و پيروان و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام قرار مى دادند، نسبت به آن خوش بين و شادمان مى گشتند و مى فهميدند كه سراى آخرت براى آنان از دنيا و سراى فانى ، به مراتب بهتر است .

پس از آن فرمود: آيا مى دانيد كه چرا كودكان و ديوانگان نسبت به بعضى از داروها و درمان ها بدبين هستند و خوششان نمى آيد، با اين كه براى سلامتى آن ها مفيد و سودمند مى باشد؛ و درد و ناراحتى آن ها را برطرف مى كند؟

چون آنان جاهل و نادان هستند و نمى دانند كه دارو نجات بخش خواهد بود.

سپس افزود: سوگند به آن خدائى ، كه محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله را به حقّانيّت مبعوث نمود، كسى كه هر لحظه خود را آماده مرگ بداند و نسبت به اعمال و رفتار خود بى تفاوت و بى توجّه نباشد، مرگ برايش بهترين درمان و نجات خواهد بود.

و نيز مرگ تاءمين كننده سعادت و خوش بختى او در جهان جاويد مى باشد؛ و او در آن سراى جاويد از انواع نعمت هاى وافر الهى ، بهره مند و برخوردار خواهد بود

اختصاص شيخ مفيد: ص 55

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم

 

 

حضرت صادق علیه السلام فرزندى داشت، روزى در مقابل ايشان راه مي رفت که ناگهان غذا درگلويش گير كرد و از دنيا رفت. امام گريه كرده، فرمود: خدايا، اگر اين را گرفتى، بقيه را باقی گذاشتى و اگر گرفتارى مي دهى نجات نيز مي بخشى. بچه را پيش زنان بردند. همين كه چشمشان به او افتاد، شروع به ناله و فغان كردند. امام آنها را قسم داد كه فغان و ناله نكنند. وقتى او را براى دفن بردند، امام فرمود: منزه است خدایى كه فرزندان ما را مي كشد ولى محبت ما به او بيشتر مى‏شود، و پس از دفن فرمود: پسرم، خدا قبر تو را وسيع نمايد و تو را به خدمت پيامبر برساند. و فرمود: ما خانواده‏اى هستيم كه هر چه دوست داريم را براى کسانی که دوستشان داریم، از خدا تقاضا مي كنيم، او نيز به ما عطا مي كند. اگر او وضعى را كه ما دوست نداريم، برای محبوبان ما صلاح بداند، ما نیز راضى هستيم.

 

(بحار الانوار ج 47 ص 18)

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

{فاطمه}بادست خودبرگل نوشت،،،!

{مقنعه}دارندگلهای بهشت،،!

چهره گل ازنظرپوشیده است،،!

{چادر}عصمت به خودپیچیده است،،،!

زن کرامت می کنداحساس یاس،،!

عشق زیبامی شود،دراین لباس،،!

گرچه سهل وساده باشد،مثل آب،،!

“درک بایدکردمعنای{حجاب}،،!

بهره ای ازباغ بینایی ندید،،!

هرکه زن رادیدوزیبایی ندید،،!

حسن زن روشن چوگل درگلشن است،،!

حسن کلی{هو}ست،جزءاش درزن است،،!

برحجاب خویش دل باخته است،،!

عشق هم چادربه سرانداخته است،،!

هرزمان وقت عصمت کوشی است،،!

فرصت زیبای چادرپوشی است،،!

چیست گل،زن ،عطرریزد{عفتش}

نیست زیبایی زن جز{عصمتش}

 

 

 

 

 

چادرت نشانه غرورم ….دوستش دارم

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




استاد پناهیان

 

 

شیطان به‌صورت مداوم یا انسان را مایوس می‌کند یا مغرور! فکر و ذکر دائمی شیطان قرار دادن انسان در یکی از این دو حالت است! وقتی مأیوس می‌کند نمی‌گذارد آدم حرکت بکند، وقتی مغرور می‌کند، انسان را به شتابزدگی و بی دقتی دچار می‌کند؛ در هر دو صورت آمار اشتباهات انسان افزایش پیدا می‌کند.

 

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

زماني‌ در بچگي باغ انار بزرگی داشتيم

اواخر شهريور بود، همه فاميل اونجا جمع بودن .اون روز تعداد زيادي از كارگران بومي در باغ ما جمع شده بودن براي برداشت انار، ما بچه ها هم طبق معمول مشغول بازي كردن و خوش گذروندن بوديم! بزرگترين تفريح ما در اين باغ، بازي قایم باشک بود اونم بخاطر درختان زياد انار و ديگر ميوه ها و بوته اي انگوري كه در اين باغ وجود داشت، بعضی وقتا ميتونستي، ساعت ها قایم شی، بدون اينكه كسی بتونه پيدات كنه!  بعد از نهار بود كه تصميم به بازي گرفتيم، من زير يكی از اين درختان قايم شده بودم كه ديدم يكی از كارگراي جوونتر، در حالی كه كيسه سنگينی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی كه مطمئن شد كه كسی اونجا نيست، شروع به كندن چاله اي كرد و بعد هم كيسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره اين چاله رو با خاك پوشوند، دهاتی ها اون زمان وضعشون خيلی اسفناك بود و با همين چند تا انار دزدي، هم دلشون خوش بود!با خودم گفتم، انارهاي مارو ميدزي! صبر كن بلايي سرت بيارم كه ديگه از اين غلطا نكنی، بدون اينكه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازي كردن ادامه دادم، به هيچ كس هم چيزي در اين مورد نگفتم!غروب كه همه كار گرها جمع شده بودن و ميخواستن مزدشنو از بابا بگيرن، من هم اونجا بودم، نوبت رسيد به كارگري كه انارها رو زير خاك قايم كرده بود، پدر در حال دادن پول به اين شخص بود كه من با غرور زياد با صداي بلند گفتم: بابا من ديدم كه علي‌ اصغر، انارها رو دزديد و زير خاك قايم كرد! جاشم میتونم به همه نشون بدم، اين كارگر دزده و شما نبايد بهش پول بدين!پدر خدا بيامرز ما، هيچوقت در عمرش دستشو رو كسی بلند نكرده بود، برگشت به طرف من، نگاهی به من كرد، همه منتظر عكس العمل پدر بودن، بابا اومد پيشم و بدون اينكه حرفی بزنه، یه سيلی زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آب بكش، من خودم به علی اصغر گفته بودم، انارها رو اونجا چال كنه، واسه زمستون! بعدشم رفت پيش علی اصغر، گفت شما ببخشش، بچس اشتباه كرد، پولشو بهش داد، 20 تومان هم گذاشت روش، گفت اينم بخاطر زحمت اضافت! من گريه كنان رفتم تو اطاق، ديگم بيرون نيومدم!كارگرا كه رفتن، بابا اومد پيشم، صورت منو بوسيد، گفت ميخواستم ازت عذر خواهی كنم! اما اين، تو زندگيت هيچوقت يادت نره كه هيچوقت با آبروي كسی بازي نكنی… علی اصغر كار بسيار ناشايستي كرده اما بردن آبروي انسانی جلو فاميل و در و همسايه، از كار اونم زشت تره!شب علی اصغر اومد سرشو انداخته پايين بود و واستاده بود پشت در، كيسه اي دستش بود گفت اينو بده به حاج آقا بگو از گناه من بگذره!كيسه رو که بابام بازش كرد، ديديم كيسه اي كه چال كرده بود توشه، به اضافه همه پولايي كه بابا بهش داده بود…      

 

امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر: ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی

ارزش سکوت**

 

 استاد فاطمی نیا :

از صبح که پا میشه, فلان کس چی گفت, فلان کس چی کرد.., فلان روزنامه چی نوشت.. ول کن..

 

روایت داریم که اغلب جهنمی ها جهنمی زبان هستند, فکر نکنید همه شراب می خورند و از در و دیوار مردم بالا می روند, یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم. این آقا تو صفوف جماعت می نشینند آبرو میبرند.

امیرالمومنین به حارث همدانی فرمودند: اگر هر چه را که می شنوی بگویی , دروغگو هستی!

 

سیدی در قم مشهور بود به سید سکوت, با اشاره مریض شفا میداد از آیت ا.. بهاالدینی راز سید سکوت را پرسیدم, با دست به لبانش اشاره کردند و فرمودند:

 "درِ آتش را بسته بودند…”

 

علامه حسن زاده آملی:

تا دهان بسته نشود دل باز نمیشود و تا عبدالله نشوی عندالله نشوی آنگاه از انسان اگر سَر برود, سِر نرود . . . !

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




دفتر‌مشق دبستانم ببین،

 پر ز مهر آفرین،‌صد آفرین.

 راستی ما شعر باران داشتیم.

 توی‌جنگلهای گیلان داشتیم.

 گردش یک روز دیرین داشتیم،

شعر زیبایی ز گلچین داشتیم

 

 راستی آن دفتر کاهی کجاست؟

 عکس حوض آب پر ماهی کجاست؟

 

 روز‌خیس پر باران کجاست؟

 مایه سر سبزی بستان کجاست؟

 باز آیا ریز علی ها زنده اند؟

 در حوادث جامه از تن کنده اند؟

 

 کاش حالا‌خاله کوکب زنده بود،

 عطر نانش خانه را آکنده بود.

 ای معلم خاطر ویادت به خیر.

 یاد درس آب  بابایت به خیر.

 شمع نور افشان‌یاد کودکان،

 نامتان در لوح جان شد جاودان

 

 هر‌کجا هستید ، هستی نوش تان

‌ کامیابی گرمی آغوشتان…

 هم کلاسی های سال کودکم!

 دسته‌گلهایی ‌ز یاس و میخکم،

 باز از دل می کنم یاد شما،

 یاد قلب ساده شاد شما،

 باز باید یاد یک دیگر کنیم،

 تا به یادی، شاد، بک دیگر‌کنیم.

 آدمی سر زنده از یاد است ، یاد.

 رمز عمر آدمیزاد است یاد.

 شادتان می‌خواهم‌وشادم کنبد،

 همکلاسي های من یادم کنید.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 

  چقدر آدم دلش می گیرد وقتی دوستش بخاطر حجاب و چادر از او فاصله میگیرد

 

  دلت میگیرد وقتی بخاطر قبول نکردن عقایدشان باید محکوم شد…

 

  وقتی یکی از آشنایان هم به چادرت گیر بدهد! و تو احساس غریبی کنی

 

 بعد آرام آرام در دلت بگویی:

گر نگاهی کند به ما خانم فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

بعد آرام شوی..

 

 بگویی ما برای خدا و رضایت خدا زندگی می کنیم نه رضایت مخلوق

 

 حتی اگر بارها و بارها، همان آدمها حرفهایشان را تکرار کنند…

 تو لبخند بزن آرام باش  به حجاب زهراییمان افتخار میکنیم

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




عفیف بمان بانو …”

در را ببند و عاقلانه بیندیش ..،،

هرڪه عشقت را با اندامت سنجید،،

بدان اندام هاي دیگران هم عاشقش میڪند …

پس،،

عاشقانه و عفیفانه زندگي ڪن …

ڪسي ڪه لیاقت قلب عاشقت را داشته باشد،،

صداقت عشقت را با چرتڪه ي ” لذت ” نمیسنجـــــد . . .

 

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




میگویند : مرغیست به نام « آمـیــن » !

مرغی آسمانی ؛

در بلندترین نقطهٔ آسمان ،

آنجا که بخدا نزدیکتر است می پَـرَد !

و سخن می گوید !

او شنوا ترین موجود ِ جهان ِ هستی است !

هر چیز را که می شنود ،

دوبـاره ،

بنام فرد ِ گوینده ،

آنرا تکرار می کند ! و آمین می گوید !

این است که همهٔ آیین ها می گویند ؛

مراقب کلامت باش !

این است که می گویند ؛

تنها صداست که می ماند ! …

این است که می گویند ؛

دیگران را دعا کنید !

این است که اگر ؛

دیگرانی را نفرین کنیم ؛

روزی خود ِ ما !

دچار آن خواهیم بود !

مرغ آمین ؛

هر آنچه که بگوئـیـــم را ،

با اسم خود ِ ما ، جمع می کند !

و به خداوند اعلام می کند !

آنگاه در انتهای جمله ؛

آمـیــــــــن می گـــویـــد !!!

پس همیشه برای همه خیر و خوبی بخواهیم…برایتان بهترینها رو آرزو دارم

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

خدايا!

هر چه دوست داشتم، از من گرفتي

به هر چه دل بستم، دلم را شکستي

به هر چه عشق ورزيدم، آن را زايل کردي

هر کجا قلبم آرامش يافت، تو مضطرب و مشوشش نمودي

هر وقت که دلم به جايي استقرار يافت، تو آواره ام کردي

هر زمان به چيزي اميدوار شدم، تو اميدم را کور نمودي…

تا به چيزي دل نبندم و کسي را به جاي تو نپرستم و در جايي استقرار نيابم و به جاي تو به کسي ديگر، جايي ديگر و نقطه اي ديگر آرامش نيابم.

و فقط تو را بخواهم، تو را بخوانم، تو را بجويم و تو را بپرستم

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت


...


 حضرت محمد(ص)

 

 برّ الوالدین یزید فی العمر و الکذب ینقص الرّزق و الدّعاء یردّ القضاء ؛

 

 نیکى با پدر و مادر عمر را افزون کند و دروغ روزى را کاهش دهد و دعا قضا را دفع کند .

 

 نهج الفصاحه

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




عشق؛ تنها عامل عزت انسان

 

فراموش نکنیم که ملاک عزیز بودن انسان در نزد خدا در این نکته است که چقدر خداوند، او را به عشق خودش مشغول کرده است. اگر قلب انسان به عشق الله، زنده بوده و حیات انسانی داشته باشد، تمام شئونات دیگر زندگی‌اش نیز رنگ الهی گرفته ودر استخدام عشق بازی او با الله قرار می‌گیرند.

 

استادمحمد شجاعی

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!

من که بیدار شدم,این همه فریاد نزن!

 

توی ذهن تو نماز است فقط! میدانم

پدرم! چشم! فقط داد نزن!میخوانم!

 

من از امروز,مسلمانِ مسلمان,باشد!

کار هر روز وشبم خواندن قران,باشد!

 

هر چه گفتی تو قبول است,فقط راضی باش

پدرم! جان علی از پسرت راضی باش

 

کاش بنشینی و یک لحظه فقط گوش کنی!

کاش یک لحظه به حرف پسرت گوش کنی!

 

حَجَر از حافظه ها پاک شده…می فهمی؟؟

پسرت صاحب ادراک شده ,می فهمی؟

 

به خدا حق,همه ی آنچه تو می گویی نیست!

پدرم!حضرت حق آنکه تو می جویی نیست!

 

پدرم! ما همه در ظاهر دین بند شدیم

همگی منحرف از دین خداوند شدیم

 

غربت عقل نمایان شده امروز پدر!

نام عباس علی نان شده امروز پدر!

 

دین نگفته ست ز خون شهدا وام بگیر!

کربلا رسم کن از گریه کنان شام بگیر!

 

شش دهه هر شب و هر روز سرش را کندند

در خفا آآه! به ریش همه مان می خندند!

 

بردن نام علی رمز مسلمانی نیست

دین به اینقدر عزاداری طولانی نیست

 

علی از قوت جهان لقمه ی نانی برداشت

قدم خیر که برداشت نهانی برداشت

 

جانفدا؟ شیعه؟ محب؟ دوست؟ کدامی ای دوست؟

تو خودت حکم کن! اینجا چه کسی پیرو اوست؟؟

 

مال مردم خوری و گردن کج پیش خدا؟؟

در سرا با پری و توی حرم با مولا؟؟

 

کرکسان که به شکم بارگی عادت کردند

گرگها نیز به خونخوارگی عادت کردند!

 

مومن واقعی آنست که الگو باشد

آن زبان در خور ذکر است که حقگو باشد

 

هرکه پیشانی او زخم شده مومن نیست

پیر وادی شدن ای دوست! به سال و سن نیست!

 

دین تسبیح و مناجات و محاسن دین نیست!

به خدای تو قسم پیرو دین خودبین نیست!

 

دین کجا گفته که همسایه ی خود را ول کن؟

دین کجا گفته که دل را ز خدا غافل کن؟؟

 

دین کجا گفته که چون کبک ببر سر در برف؟

دین کجا گفته فقط مغلطه باشد در حرف؟؟

 

دین کجا گفته جواب سخن حق تیر است؟؟

دین کجا گفته که بیچاره شدن تقدیر است!؟

 

دین نگفته ست ببر آبروی مومن را

دین نوشته است بخر آبروی مومن را

 

به خدا سخت در انجام خطا غرق شدیم

ناخدا جان!همه در غیر خدا غرق شدیم

 

دل خوشی مان همه این است:مسلمان هستیم

فخر داریم که:ما پیرو قرآن هستیم

 

ما مسلمان دروغیم!… مسلمان فریب!

همه ی دغدغه مان این شده: گندم؟ یاسیب؟…

 

هر که از راه رسید آبروی دین را برد!

هر که آمد فقط از گرده ی این مذهب خورد!

 

آب راکد بشود، قطع و یقین می گندد!

غرب یکدست به دینداری مان می خندد!

 

در نمازت “خم ابروی نگار” آوردی!

با عبادات چنین, گند به بار آوردی!

 

هرچه را گم بکنی وقت نمازت پیداست

اصلا انگار نه انگار خدا آن بالاست!

 

چه نمازی ست که یک ذره خدایی نشده؟؟

این نمازی ست زمینی و هوایی نشده!

 

پاره کن رشته ی تسبیح و مرنجان دین را!

اینهمه کش نده این مد ” و لا الضااااااالین” را!

 

کاش از عشق بمیریم ولی فکر کنیم

کاش یک لحظه به رفتار علی فکر کنیم

 

چشم را وا بکن ای دوست! جوانمرد علی ست!

چاه می داد گواهی: پدر درد علی ست…

 

سعی میکرد حقوق همه یکسان باشد

سعی میکرد که هر لحظه مسلمان باشد

 

ای عقیل! از چه نگاه تو به این اموال است؟

دست بردار! علی بر سر بیت المال است!

 

او نمی خواست که دین بی در و پیکر باشد

دست باید بکشد گرچه برادر باشد!

 

روزها سوخت درآن داغی نخلستانها

مرد کار است علی… گوش کنید انسانها!

 

او دلیری ست که بیش از همه انسان بوده

او امیری ست که بابای یتیمان بوده

 

آه! دل را به طریق غلط انداختمش!

سالها شیعه ی او بودم و نشناختمش

 

کاش در دین گوارای خود اندیشه کنیم

کاش در مشرب آقای خود اندیشه کنیم…

 

فکر کن در سخن بی خلل پیغمبر:

“ساعتی فکر ز صد سال عبادت بهتر…”

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




توسل به امام جواد علیه السلام

 

 

بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از وی راهنمایی می‏خواستند. آن بزرگوار می‏فرمود: «سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد (علیه‌السلام) تقدیم کنید، حاجت ‏شما را خواهند داد. گاه امر می‏کرد صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب می‏دانست.»

 

 

 

منبع:

 

روح و ریحان، صص 101 و 102 .

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


...


از فرمایشات امام جواد علیه السلام :

سه چیز بنده را به مقام رضوان الهی میرساند

۱-استغفار زیاد

۲-فروتنی با مردم

۳-زیاد صدقه دادن

کشف الغمه جلد ۲

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




استاد پناهیان

 

راه توبه برای این باز است که انسان در این دنیا در حال تمرین و امتحان است، و الّا معصیت پروردگار عالم به هیچ‌وجه جبران پذیر نیست! انسان گناهکار خیلی تنهاست، چرا که تمام کائنات عاشق پروردگارند و با گناهکار دشمن می‌شوند، همان‌طور که کائنات با انسانِ مطیعِ خدا دوستی می‌کنند

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 

  امام خامنه ای

 

✔ امام بزرگوار فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است.

 این «شیطان بزرگ» خیلی حرف پرمغزی است.

✔رئیس همه‌ی شیطانهای عالم، ابلیس است؛ امّا ابلیس بنا به تصریح قرآن، تنها کاری که میتواند بکند این است که انسانها را اغواء میکند؛ بیشتر از اغواء، کاری نمیتواند بکند؛ انسانها را اغواء میکند، فریب میدهد، وسوسه میکند.

✔امّا آمریکا، هم اغواء میکند، هم کشتار میکند، هم تحریم میکند، هم فریب میدهد، هم ریاکاری میکند؛ پرچم حقوق بشر را بلند میکند، ادّعای طرف‌داری از حقوق بشر میکند [امّا] هر چند روز یک بار در خیابانهای شهرهای آمریکا یک بی‌گناهی، یک بی‌سلاحی به دست پلیس آمریکا به خاک‌وخون میغلتد؛ غیر از بقیّه‌ی جنایات و فجایعشان. این هم رفتارشان در ایران در دوران رژیم طاغوت و جنگ‌آفرینی‌هایشان، جنگ‌افروزی‌هایشان، به راه انداختن جریانهای جنگ‌افروز از قبیل همینهایی که حالا در عراق و سوریه و بقیّه‌ی جاها مشغول خرابکاری هستند؛ اینها کارهای آمریکا است.

✔حالا بعضی‌ها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیّات -که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟

دین به‌کنار، انقلابیگری به‌کنار؛ وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه میشود؟

 کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد که انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را به‌عنوان دوست، به‌عنوان مورد اعتماد، به‌عنوان فرشته‌ی نجات انتخاب بکند؟

 این‌[گونه‌] هستند؛ حقیقت امر این است.

✔ بله، خودشان را می‌آرایند؛ با ظاهر اتوکشیده، با کراوات، با ادکلن، با ظواهر بظاهر چشمگیر، خودشان را در چشم افراد ساده‌لوح جور دیگری جلوه میدهند؛ حقیقت رژیم آمریکا اینها است.

 این در مورد ما است؛ در مورد کشورهای دیگر هم همین‌جور است.

✔ملّت بزرگ ایران این شیطان بزرگ را از کشور بیرون کرد؛ نباید بگذاریم دوباره برگردد؛ نباید بگذاریم از در رفت، از پنجره برگردد؛ نباید اجازه بدهیم نفوذ پیدا کند؛ دشمنی اینها تمام نمیشود.

 

۱۸ شهریور ۹۴

 

 

سوالی از عمارنمایان

 

به نظر شما کسیکه رییس جمهور آمریکا را مودب می داند منحرف است

یا کسیکه هالوکاست را زیر سوال می برد

 

آیا کسیکه در ادبیات سیاسی از  استفاده کردن لفظ دشمن خجالت می کشد منحرف است

یا کسیکه تا روز آخرین روز دولتش با شیطان جنگید و شیاطین از وجودش هراس داشتند

 

آیا کسیکه به نیروهای انقلابی تهمت افراطی گری می زند منحرف است یا کسیکه دشمنان اسلام به او افراطی می گویند

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


مهم بودن” را

فراموش ڪنيد

تا آرامش نصيب تان شود

هرچه ڪمتر نيازمندِ

 تحسين ديگران باشيد

 بيشتر تحسين ميشويد

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 ثوابی بالاتر از ثواب زیارت امام حسین(ع)؟

 

علی بن مهزیار می گوید كه محضر امام جواد علیه السّلام عرض کردم:

 فدایت شوم زیارت حضرت رضا(ع)افضل است یا زیارت ابی عبد اللّه حسین بن علی علیه السّلام ؟

 

حضرت فرمودند:

 

زیارت پدرم افضل است زیرا حضرت

ابا عبد اللّه الحسین(ع) را هر گروهی از مردم زیارت می کنند ولی پدرم را زیارت نمی کند مگر شیعیان خاص و خالص ما.

 

كامل الزیارات،  ص 307

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




حضرت آیت الله روح الله قرهی:

 

  در روایتی داریم که پیامبر اکرم هر کسی را می دیدند که به پدر و مادرش احترام می گذارد ،

 

   می فرمودند :

 

  من فردای قیامت شفاعت تو را می کنم.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 شهيدى که به روى مادر چشم گشود

 

 پس از شهادت علی اصغر ،علی اکبر پیکر برادرش رو توی آرامگاه ابدی اش گذاشت و بعد از دفنش روی قبر خالى بغلی کوبید و گفت :

- علی اصغر اینجا رو برای من نگهدار.

انگار از شهادتش خبر داشت.

به پدرش هم گفت فعلا تابلو سفارش نده.

من که شهید شدم اونوقت یه تابلوی دوتایی سفارش بده.

کسی اون موقع باورش نشد اما 5 ماه بعد علی اکبر همون جایی دفن شد که خودش نشون داده بود.

 ماجراى چشم گشودن على اکبر به روى مادرش:

 مادر شهید دراین باره تعریف میکند:

 ” روز تشییع جنازه رفتم داخل قبر.

هیچ کس دیگری به جز من و علی اکبر داخل قبر نبود. سرم رو برم نزدیک صورتش .

گفتم خدایا تو رو به علی اکبر امام حسین قسمت می دم که یه بار دیگه چشمهاى علی اکبرم رو بهم نشون بدی.

دوست دارم چشمهاى پسرم رو یه بار دیگه ببینم .

 همون موقع بود که چشمهاى علی اکبر باز شد. به همون زیبایی بود که در شب دامادی اش بود .

خدا رو شکر کردم که آخرین خواسته ام در مورد فرزندم برآورده شد.

به کسی چیزی نگفتم و از قبر بیرون آمدم. تا چند سال بعدش هم به کسی حرفی نزدم اما از روی عکسهایی که گرفته شده بود همه متوجه مطلب شدند.”

 

 شهید علی اکبرصادقی متولد۱۴/۱/۱۳۴۴

شهرستان پاریز

 

♦برگرفته از کتاب: لحظه هاى آسمانى - غلامعلى رجايی

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




 

زن ها عجیب ترین موجوداتی هستند که

تا به امروز خلق شده اند!

زن ها مثل کوه میمانند اما از جنس پنبه!

یعنی همانقدر که میتوانند قد علم کنند و

خودشان را استوار جلوه دهند

به همان اندازه با یک اشاره ی کوچک

فرو می ریزند و دلشان میشکند!

زن ها ظریف اند ، نازک اند!

زن ها را باید فهمید!

نباید از کنارشان بی توجه گذشت!

باید بی هوا بهشان محبت کرد!

این موجودات عجیب

قرن هاست که باعث شده اند

خدا به چرخش دنیا خاتمه ندهد!!

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




ديديد بعضيا به هر درى ميزنن زندگی موفق و شادی ندارن؟

 

حالا يه سرى آدما هستن هر روز موفق تر و شادترن

 

میدونی که تفاوت یه آدم موفق و ناموفق فقط در ذهنشه؟

 

ذهن همه چيزه ، به هر چيزي فكر كني  همون ميشي .

 

 اين كانال آموزش ميده كه چجورى تفکر و باورهاتو عوض کنی تا همیشه شاد و موفق باشی

 

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


...


 نجاری بود که زن زیبایی داشت که پادشاه را مجذوب خود کرده بود

 

 

پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار را

فردا اعدام کنید

 

نجار آن شب نتوانست بخوابد …

 

همسر نجار گفت :                            

مانند هر شب بخواب …   

پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار “

 

کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد …

 

صبح صدای پای سربازان را شنيد…

چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم …

 

با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند…

 

دو سرباز با تعجب گفتند :

پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی …

 

چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت …

 

همسرش لبخندی زد و گفت :

 مانند هر شب آرام بخواب , زيرا پروردگار يکتا هست و درهای گشايش بسيارند  “

 

فکر زيادی انسان را خسته می کند …

 

 درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبير کننده کارهاست “.

 

ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن

یا خواب می مانی…!

یا از زندگی عقب

 

در هر شرایطی امیدت را به خدا از دست نده و هر لحظه منتظر رحمت بی کرانش باش

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




#داستان_فرشته_بیکار

 

روزی مردی خواب عجیبی دید، او دید که پیش فرشته‌هاست و به کارهای آنها نگاه می‌کند، هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه‌هایی را که توسط پیک‌ها از زمین می‌رسند، باز می‌کنند، و آنها را داخل جعبه می‌گذارند. مرد از فرشته‌ای پرسید، شما چکار می‌کنید؟

فرشته در حالی که داشت نامه‌ای را باز می‌کرد، گفت: این جا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می‌گیریم. مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می‌گذارند و آنها را توسط پیک‌هایی به زمین می‌فرستند .

مرد پرسید: شماها چکار می‌کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت‌های خداوندی را برای بندگان می‌فرستیم .

مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته‌ای بی کار نشسته است مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بی کارید؟

فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند، ولی فقط عده بسیار کمی جواب می‌دهند. مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می‌توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسیار ساده فقط کافیست بگویند: خدایا شکر

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

ﮐﺜﯿﻒ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻧﺠﺲ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ

 

ﺭﻭﺯﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺠﺲ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﺎﮐﯽ ﭼﯿﺴﺖ .

ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﻭﺯﯾﺮﺵ ﺭﺍ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻧﺠﺲ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﺠﺲ ﺗﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﻭ ﯾﺎ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﺪ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺗﺨﺖ ﻭ ﺗﺎﺟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﺪ .

ﻭﺯﯾﺮ ﻫﻢ ﻋﺎﺯﻡ ﺳﻔﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻭ ﭘﺮﺱ ﻭ ﺟﻮ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﻭ ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﯼﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺪﻓﻮﻉ ﺁﺩﻣﯽ ﺯﺍﺩ ﺍﺷﺮﻑ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﺑﺎﺷﺪ .

ﻋﺎﺯﻡ ﺩﯾﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺳﺆﺍﻝ ﮐﻨﻢ . ﺷﺎﯾﺪ ﺟﻮﺍﺏ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺖ !!!

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺻﺤﺒﺖ ﺑﺎ ﭼﻮﭘﺎﻥ ، ﺍﻭ ﺑﻪ ﻭﺯﯾﺮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :

ﻣﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ، ﺍﻣﺎ ﯾﮏ ﺷﺮﻁ ﺩﺍﺭﺩ !

ﻭﺯﯾﺮ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺷﺮﻁ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺬﯾﺮﺩ . ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻫﻢ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :

ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺪﻓﻮﻉ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﯼ !!!

ﻭﺯﯾﺮ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﺪ ، ﻭﻟﯽ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :

ﺗﻮ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﯽ ، ﺍﻣﺎ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺵ ﭘﺎﺳﺨﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ ، ﻏﻠﻂ ﺍﺳﺖ . ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻦ . ﺍﮔﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻗﺎﻧﻊ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺸﻨﯿﺪﯼ ، ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﮑﺶ .

ﺧﻼﺻﻪ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺗﺎﺝ ﻭ ﺗﺨﺖ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ !!!

ﺳﭙﺲ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :

” ﮐﺜﯿﻒ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻧﺠﺲ ﺗﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﻃﻤﻊ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻧﺠﺲ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺨﻮﺭﯼ ” !!!!

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




داستانك (تامل برانگيز ):

 

مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود ، بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست  کمکش کند تا خانه اش را بفروشد ، بعد از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند .

 

دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش ، یک آگهی نوشت و آنرا برای صاحب خانه خواند .

 

« خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته ، بام سه گوش ، تراس بزرگ مشرف به کوهستان ، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع .کاملا دلخواه برای خانواده های بچه دار »

 

صاحب خانه گفت دوباره بخوان !

مرد اطاعت کرد و متن آگهی را دوباره خواند و صاحب خانه گفت : این خانه فروشی نیست !!

 

در تمام مدت عمرم میخواستم جایی داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی ، ولی تا وقتی که تو نوشته هایت را نخوانده بودی نمی دانستم که چنین جایی دارم …

 

خیلی وقت ها نعمت هایی را که در اختیار داریم را نمی بینیم چون به بودن با آنها عادت کرده ایم

مثل سلامتی

مثل نفس کشیدن

مثل دوست داشتن

 

مثل پدر ، مادر ، خواهر و برادر ، فرزند ، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگه که بهشون عادت کردیم ولی نعمتهای بزرگ پروردگار مهربونمون هستن .

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




به امید اینکه بتوانیم به درک این شعر برسیم:

        

دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ …

 بگذار و بگذر

ببین و دل مبند

چشم بینداز و دل مباز

که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت …

نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده…

“صادقانه زندگی کنید”

 

ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم…

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




فشار قبر چیست

بخونید خیلی جالبه

       

استادالهی قمشه اي. فیلسوف بزرگ جهانی اینگونه می گوید

 که مرگ واقعی چگونه است وفشار قبر چیست

آیا فشار قبر واقعیت دارد؟

استادالهی قمشه اي

 

جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی ، در کسری از ثانیه انجام میشود . این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمیکند . یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم میباشد . یه حس سبک شدن و معلق بودن .

بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود . شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است . زمان  در واقع قرارداد ما انسانهاست . این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرارداد میکنیم . اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است .

با مرور زندگی ، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود،  وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد . برخی از این وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خودنمایی میکند .میزان وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است .

روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند . این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی . مثلا وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود . ولی به هرحال وابستگی ست .

این وابستگی ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد . یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد . یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد . اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد . چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند . به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد . فشاری که به “روح” وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود در واقع همان فشار قبر است . این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود . چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند . پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد . این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند از لحظه مرگ شروع گردد .

یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد .

بعد از مدتی روح متقاعد میشود که تلاش او بیهوده است و فشار قبر از بین میرود .

وابستگی ها باعث میشود که روح ، شاید سالها نتواند از این مرحله بگذرد .   بحث روح های سرگردان و سنگین بودن قبرستانها بدلیل همین وابستگی هاست . گاهی تا سالها فرد فوت شده نمیتواند وابستگی به قبر خود و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند .

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

نگو: ببخشید که مزاحمتان شدم!

بگو :از اینکه وقتتان را در اختیار من گذاشتید متشکرم !

نگو :گرفتارم !

بگو:در فرصتی مناسب در کنار شما خواهم بود !

نگو:خدا بدنده !

بگو :خدا سلامتی بده!

نگو:قابل نداره!

بگو:هدیه ایست برای شما!

نگو :شکست خورده ام !

بگو:تجربه کرده ام

نگو زشته !

بگو :قشنگ نیست !

نگو:بد نیستم!

بگو:عالییم!

نگو :خسته نباشی!

بگو:خدا قوت!

نگو :متنفرم !

بگو :دوست ندارم!

نگو:دشوار است !

بگو:آسان نیست!!

نگو:جانم به لبم رسید!

بگو:خیلی راحت نبود!

نگو:به تو ربطی نداره!

بگو:خودم حلش میکنم!

خوب سخن گفتن قلبها را تسخیر میکند‌.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




  مُهر امام زمان(عج)

 

در ایام نوجوانی، ایامی که حدود شانزده یا هفده سال داشت، چند تا نوار کاست پاپ  که مجوز وزارت ارشاد را داشتند  گرفته بود و توی خانه گاهی گوش می‌داد من مخالفت می کردم و چند بار به او اعتراض کردم که اینها را گوش نده، اما اعتنایی نمی کرد از راههای مختلف سعی می کردم قانعش کنم که خودش را با این چیزها مشغول نکند؛ حتی آیه «و الذین هم عن اللغو معرضون» سوره مؤمنون را روی یک تکه کاغذ نوشتم و داخل یکی از کاستها گذاشتم که ببیند و منصرف شود. 

هر چه می گفتم، می‌گفت این موسیقی، مجاز است و از ارشاد مجوز گرفته؛ تا اینکه یکروز متوجه جای خالی کاستها توی قفسه کتابها شدم. به رویش نیاوردم تا یکی دو روز گذشت و از او پرسیدم کاستها را چکارشان کردی؟ گفت ریختمشان دور گفتم تو که می‌گفتی اینها مجوز ارشاد دارند و مجازند گفت مگر مُهرامام زمان (عج) خورده پشتشان که مجاز باشند؟!

 

  شهید محمود رضا بیضائی

 

  نقل از برادر شهید

 

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




 

 

امام صادق عليه السّلام فرمودند:

اذا ادرکتَ هذا الزمان فادع بهذا الدعاء:

اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نفسَک فانّک اِنْ لَم تُعَرِّفْنی نَفسَکَ لَمْ أعرفْ نبیّک. اَللّهم عَرِّفْنی رَسُولَکْ فانّک اِنْ لَم تُعَرِّفْنی رَسُولَکْ لَمْ أعرفْ حُجَّتَک. اللهم عَرِّفْنی حُجَّتَک فانّک اِنْ لَم تُعَرِّفْنی حُجَّتَک ضَلَلْتُ عَنْ دینی.

 

 هر گاه زمان غیبت را درک کردی پس این دعا را بخوان:

خداوندا شناخت خودت را به من عطا کن، چرا که اگر تو خود را به من نشناسانی، نبیّت را نخواهم شناخت، خداوندا رسولت را به من بشناسان، چرا که اگر شناخت رسولت را به من عطا نکنی، حجت تو (امام زمان) را نخواهم شناخت، خداوندا حجتت را به من بشناسان، چرا که اگر او را به من نشناسانی از دینم گمراه می شوم.

 

الکافي، ج 1، ص 337

 

✍:این دعا در مفاتیح الجنان نیز ذکر شده است و در بعضی تشرفات،حضرت ولیعصر ارواحنافداه به خواندن آن در هر روز توصیه کرده اند.

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




دعای گوشه نشینان..

 

  دو شب قبل از اینکه مهدی به سفر دوم سوریه برود, برای مدد و خداحافظی به زیارت حضرت معصومه(س)رفته بودیم. هنگام برگشت از حرم در مسیر خانم محجبه ای را دیدیم با چشمان گریان چند جفت جوراب به دست داشت و میخواست بفروشد.آن خانم میگفت: بچه ام مریض است و این جوراب ها را از من بخرید و من به پولش احتیاج دارم.از آن لحظه ای که این خانم را با این حال دیدیم مهدی آشفته و پریشان حال شد.چند قدمی از کنار خانم فروشنده رد شدیم، که مهدی به من گفت که خیلی دلم سوخت,باید بروم همه جوراب های او را بخرم, با اینکه  ما به این جوراب ها احتیاج نداشتیم.

سراسیمه و با عجله خودش را به آن خانم نیازمند رساند. جورابها را خرید و گفت: خانم برو و دیگه اینجا نایست,برو پیش بچه ات.

آن خانم هم با دلی شکسته برای مهدی دعا کرد…

 والله قسم از آن لحظه به بعد به دلم افتاده بود که اگر گره ای یا قفلی در راه رسیدن مهدی به شهادت بوده الان دیگه باز شد.خیلی منقلب و آشفته شدم ولی دلم نیامد به مهدی این موضوع را بگویم.اما یک لحظه هم این فکر مرا آرام نمیگذاشت.

حالا میفهمم که خدا در آن شب خیلی واضح و روشن به دلم شهادت مهدی عزیزم را الهام کرده بود…

 

همسر شهید مهدی طهماسبی

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت


...


چند روز بود که صبح زود تا ظهر پشت خاك ریز می رفت و محور عملیاتی لشگر را تنظیم می نمود و روی منطقه تا جایی که برایش امکان داشت، کار را بررسی می کرد. هوای گرم جنوب؛ آن هم در فصل تابستان، امان هر کسی را می برید. یکی از همین روزها نزدیك ظهر بود که آقا مهدی از پشت خاك ریز به طرف سنگر بچه ها آمد و با آب داغ تانکر، گرد و خاك را از صورت پاك کرد و سر و صورتش را آبی زد و وضو گرفت و به داخل سنگر رفت. آقا رحیم که به جلسه آمده بود، با آمدن آقای مهدی سر پا ایستاد و دیده بوسی کردند .

در همین حین آقا رحیم متوجه لب های خشك آقا مهدی شد . رحیم به سراغ یخچال رفت و یك کمپوت گیلاس بیرون آورد، در آن را باز کرد و به آقا مهدی داد. آقا مهدی خنکی قوطی را حس کرد و رو به آقا رحیم گفت آیا امروز به بچه ها کمپوت داده اند؟ آقا رحیم گفت: نه آقا مهدی! کمپوت، جزء جیره امروزشان نبوده . باکری، کمپوت را پس زد و گفت: پس چرا، این کمپوت را برای من باز کردی؟ !رحیم گفت، چون حسابی خسته بودید و ترسیدم گرمازده شوید.

چند تا کمپوت اضافه بود، کی از شما بهتر؟! آقا مهدی با دل خوری جواب داد: از من بهتر؟! از من بهتر، بچه های بسیجی هستند که بی هیچ چشم داشتی می جنگند و جان می دهند. رحیم گفت: آقا مهدی، حالا دیگر باز کرده ام . این قدر سخت نگیر، بخور.آقا مهدی گفت: خودت بخور رحیم جان ، خودت بخور تا توى آن دنیا هم خودت جوابش را بدهی.

 

♦️ شهید مهدی باکری- برگرفته از پایگاه جامع عاشورا

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




 

 

  آیت الله«محمد علی اراکی» یکی از علمای بزرگ حوزه علمیه قم است، کسی در تقوی و عظمت مقام علمیش تردید ندارد.

 

  مولف کتاب گنجینه دانشمندان در جلد دوم نقل می کند:

 

  معظم له فرمودند:  دخترم که همسر حجة الاسلام آقای حاج سید آقای اراکی است می خواست تنها به مکه مکرمه مشرف شود و می ترسید نتواند، در اثر ازدحام حجاج طوافش را کامل و راحت انجام دهد.

 

  من به او گفتم: اگر به ذکر «یا حفیظ یا علیم» مداومت کنی خدا به تو کمک خواهد کرد. او مشرف به مکه شد و برگشت، در مراجعت یک روز برای من تعریف می کرد که من به آن ذکر مداومت میکردم و بحمدالله اعمالم را راحت انجام می دادم.

 

???? تا آنکه یک روز در هنگام طواف، بوسیله جمعی از سودانیها ازدحام عجیبی را در طواف مشاهده کردم. قبل از طواف با خود فکر می کردم که من امروز چگونه در میان این همه جمعیت طواف کنم، حیف که من در اینجا محرمی ندارم، تا مواظب من باشد، مردها به من تنه نزنند،

 

???? ناگهان صدائی شنیدم! کسی به من می گوید:  متوسل به «امام زمان»(ع) بشو تا بتوانی راحت طواف کنی.

گفتم:« امام زمان» کجا هستند؟

گفت: همین آقا است که جلو تو می روند.

نگاه کردم دیدم، آقای بزرگوار پیش روی من راه می رود و اطراف او قدر یک متر خالی است و کسی در آن حریم وارد نمی شود.

 همان صدا به من گفت: وارد این حریم بشو و پشت سر آقا طواف کن. من فوراً پا در حریم گذاشتم و پشت سر حضرت ولی عصر(ع) می رفتم و به قدری نزدیک بود که دستم به پشت آقا می رسید!

 

 آهسته دست به پشت عبای آن حضرت گذاشتم و به صورتم مالیدم، و می گفتم آقا قربانت بروم، ای «امام زمان» فدایت بشوم، و به قدری مسرور بودم، که فراموش کردم، به آقا سلام کنم.

 

  خلاصه همین طور هفت بار طواف را بدون آنکه بدنی به بدنم بخورد و آن جمعیت انبوه برای من مزاحمتی داشته باشد انجام دادم. و تعجب می کردم که چگونه از این جمعیت انبوه کسی وارد این حریم نمی شود.

 

  ملاقات با امام زمان(عج)

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت