✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 2279
  • دیروز: 1152
  • 7 روز قبل: 5993
  • 1 ماه قبل: 23706
  • کل بازدیدها: 802888

 



هرگز گره ام از علمت وا شدنی نیست

غیر از تو كسی در دل من جا شدنی نیست

 

باید تو به من اشك دهی ور نه عزیزم

این چشمه خشكیده كه دریا شدنی نیست

 

هر جا كه حسین است همان جاست بهشتم

پس هیچ كجا غیر تو زیبا شدنی نیست

 

مجنونم و از عمر خودم درك نمودم

یك لحظه بدون غم لیلا شدنی نیست

 

باید نفسی مرثیه خوانت شده باشد

ور نه دم عیسا كه مسیحا شدنی نیست

 

از نوكر بد هم كه بپرسید بگوید

ارباب به خوبی تو پیدا شدنی نیست

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




آیت الله مجتبی تهرانی (ره) می‎گفتند:

برای زیارتت تشریفات قرار نده؛ همین‎طور بگو این کار را با شما دارم.» به همسایه جوانی که بیکار شده بود، ‎

گفتند: شما برو شاه‎عبدالعظیم زیارت کن. زیارت که کردی بگو: آقا! من بیکارم، همین. هیچ چیز نمی‎خواهد بگویی

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




خداوندا!

اگر در کار تو چون و چرا کردم

و گر در نا امیدی تکیه جز بر کبریا کردم

خطا کردم…

حلالم کن

اگر اسمی بجز اسم تو آمد بر زبانم

من پشیمانم

اگردر نیک روزی غفلت از شکر و دعا کردم

و گر از فرش زیرم اندکی پا را فرا کردم

ببخشایم

نفهمیدم که عشق اول و آخر تویی

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد.

مار میگفت: انسانها از ترسِ ظاهر خوفناکِ من میمیرند؛ نه بخاطر نیش زدنم!

اما زنبور نمی پذیرفت.

 

مار، برای اثبات حرفش، به چوپانی که زیر درختی خوابیده بود؛ نزدیک شد و رو به زنبور گفت: من او را می گزم و مخفی میشوم ؛ تو بالای سرش سر و صدا و خودنمایی کن!

 

مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن بالای سر چوپان نمود.

چوپان فورا از خواب پرید و گفت: ای زنبور لعنتی! و شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد.

مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد از چندی بهبود یافت.

 

سپس دوباره مشغول استراحت شد که مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند:

اینبار زنبور نیش زد و مار خودنمایی کرد!

چوپان از خواب پرید

و همین که مار را دید، از ترس پا به فرار گذاشت!

او بخاطر وحشت از مار، دیگر زهر را تخلیه ننمود وضمادی هم استفاده نکرد…

چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد!

 

  بسیاری بیماری ها و کارها نیز همینگونه اند؛ و افراد فقط بخاطر ترس از آنها، نابود میشوند.

 

  “مواظب تلقین های زندگی خود باشید

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

 پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:

 

اِشتَدَّ غَضَبُ اللّه عز و جل عَلَى امرأةٍ ذاتِ بَعلٍ مَلَأتْ عَينَها مِن غَيرِ زَوجِها أو غَيرِ ذِي مَحرَمٍ مِنها ، فإنّها إن فَعَلَتْ ذلكَ أحبَطَ اللّه ُ كُلَّ عَمَلٍ عَمِلَتهُ ، فإن أوطَأتْ فِراشَهُ غَيرَهُ كانَ حَقّا عَلَى اللّه أن يُحرِقَها بِالنارِ بعدَ أن يُعَذِّبَها في قَبرِها .

 

زن شوهر دارى كه چشمش را از مردى جز شوهر خود ،

يا نامحرمى پُر كند ،

خشم خداوند عز و جل بر او فزونى گيرد ؛ كه اگر چنين كند ،

خداوند همه اعمال او را باطل گرداند و چنانچه به شوهر خود خيانت ورزد ،

بر خداست كه اورا بعد از عذاب در قبر ، به آتش دوزخ بسوزاند .

 

بحار الأنوار: 76 / 366 / 30

منتخب ميزان الحكمه: 248

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




…. از بیابان بوی گندم مانده است

عشق روی دست مردم مانده است

 

باز هم یک روز طوفان می شود

هر چه می خواهد خدا آن می شود

 

می روم افتان و خیزان تا غدیر

باده ها می نوشم از جوشن کبیر

 

آب زمزم در دل صحرا خوش است

باده نوشی از کف مولا خوش است

 

فاش می گویم که مولایم علیست

آفتاب صبح فردایم علیست

 

هر که در عشق علی گم می شود

 مثل گل محبوب مردم می شود

 

تا علی گفتم زبان آتش گرفت

پیش چشمم آسمان آتش گرفت

 

آسمان رقصید و بارانی شدیم

موج زد دریا و طوفانی شدیم

 

بغض چندین ساله ی ما باز شد

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

 

یا علی گفتیم و دریا خنده کرد

عشق ما را باز هم شرمنده کرد

 

یا علی گفتیم و گلها وا شدند

عشق آمد قطره ها دریا شدند

 

از سکوت و گریه سرشارم علی

تا همیشه دوستت دارم علی

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




به مناسبت   ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان گردهمایی مبلغین درتاریخ 11/7/95 در محل مدرسه علمیه خواهران برگزارشدبیش از 70 نفر ازمبلغین حضور به هم رساننددر این برنامه که امام جمعه محترم نماینده ولی فقیه در شهرستان بودند.تصریح کردند که چه خواهر طلبه وچه برادر طلبه باید کار تبلیغ را بر عهده داشته باشد.وکار تبلیغ  کار هر کسی نیست وزمینه های مختلف دلرد.منتها از ماها انتظار ویژه ای دارند.نماینده ولی فقیه بیان کردند که که ما مبلغین دین برای امتناع مخاطلب باید حرف برای گفتن داشته باشیم وبلاخره باید همان اتفاقاتی که در ماه محرم وعاشورا رخ داده با مستندات بیان کرده تا جذابیت برای مخاطبین داشته باشد ومهترین چیزی که باید یک مبلغ به آن توجه داشته باشد “لحن  زیبا وبیان خوب وغیره"توجه کند..

نماینده ولی فقیه تصریح کردند:که امام حسین را باید کاربردی معرفی کنیم.تقرب به خدا ورسول خدا وائمه وخود امام حسین “ع"در زمینه عنایت داشته وکمک می کنند.

ودر آخر کتابهای در رابطه با مداحی وسخنرانی جهت آشنایی واستفاده به خواهران معرفی شد.وهم چنین لوازم تحریری به عنوان هدایا به خواهران مبلغی که دارای فرزند دانش آموز بودند اهدا شد..

 

 

 

 

 

 

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




شب اول قبر به روایت یک دختر!

 

علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل کردند که: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» می‏گفت:

در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما، مادر یکی از دخترهای اَفَنْدی‏ها (سنی‏های دولت عثمانی) فوت کرد

این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه می‏کرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع کنندگان تا کنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله کرد

که همه حاضران به گریه افتادند.

هنگامی که جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد می‏زد: من از مادرم جدا نمی‏شوم هر چه خواستند او را آرام کنند،

مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا کنند، ممکن است جانش به خطر بیفتد.

سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاک انباشته نکنند،

و فقط روی قبر را با تخته‏ای بپوشانند و دریچه‏ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.

دختر در شب اول قبر، کنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده

است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است.

پرسیدند چرا این طور شده‏ ای؟

در پاسخ گفت: شب کنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند

و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب می‏داد،

سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد که پیامبر من محمد بن عبدالله(ص) است.

تا این که پرسیدند: امام تو کیست؟

آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود گفت: «لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم»

در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه می‏کشید.

من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع که می‏بینید که همه موهای سرم سفید شده در آمدم.

مرحوم قاضی می‏فرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند

(زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق می‏کرد و آن شخصی که همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم،

حضرت علی (علیه السلام) بوده‏ اند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا کرد.

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




دلــــــــــم می خواهد از دید بعضی آدمــــــــــها پنهان بمانم…

آدمــــــــــهایی که مــــــــــدام توی زندگیت ســــــــــرک میکشند !

و با ژست صمیمیت…

داشته هایت را می شــــــــــمارند!

احساساتت را خط کشی میــــــــــکنند!

اشتباهاتتان را سر زنش میــــــــــکنند!

به چیزهایی که خود ندارند حســــــــــادت میکنند!

دست می گذارند روی نقطه ضعف هایت و آنها را بزرگــــــــــتر میکنند !

هر کاری که لازم باشد می کنند تا تو را کوچک و بی رنگ و کــــــــــدر نشــــــــــان دهند…

 

 این آدمها آینه نیستند….

“خورده شیشه اند…!!!

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




زائر کوي رضايم روز و شب‏

در هواي آشنايم، روز و شب‏

رهسپار راه سبز راستي‏

راهي راه ولايم، روز و شب‏

جز زلال عطر روي يار نيست‏

در گذار لحظه‏ هايم، روز و شب‏

تا به اوج سبز گردون مي‏رسد

نغمه ‏ام، شورم، نوايم، روز و شب‏

سرخوشم از جرعه‏ ي ميناي او

مست از جام بلايم، روز و شب‏

تا به سمت عشق، روآورده ‏ام‏

زائر آيينه ‏هايم، روز و شب‏

تا به سوداي رضا دل بسته ‏ام‏

از همه عالم رهايم، روز و شب‏

يک صداي آشنا از دورها

مي‏کند هر دم صدايم، روز و شب‏

دل به دست عشق دادم، تا شود

در حريم عشق، جايم، روز و شب‏

جان سپار راه جاويد رضا

رهرو آل عبايم، روز و شب‏

بر گل رخساره‏ ي مولا قسم!

در هوايم در هوايم، روز و شب‏

دل رها کردم به دست روشني‏

تا شود کوي وفايم، روز و شب‏

در هوايش، در هوايش سرخوشم‏

ساکن کوي وفايم، روز و شب‏

قبله‏ ام تا خاک خوشبوي رضاست‏

از دل و از جان، جدايم، روز و شب‏

تا به سويش رونمودم «نسترن»

لحظه لحظه با خدايم، روز و شب‏

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




راه حسین، کوتاهترین راه رسیدن به بهشت است.

 

• خون جاری عاشورا، تا ابدیت در رگ و ریشه آزادگی جاری است.

 

• حسین، میزان سنجش صداقت آدمی است و قبول ولایت حسین، براتِ آزادی انسان از جهنم پلیدیهاست.

 

• عاشورا، عاشقانه ای آرام در قلب واقعه کربلاست.

 

• حسین، زیباترین نامی است که در شناسنامه بشر نوشته اند.

 

• عاشورا، صحنه نمایش فراگیر و فشرده تمامیت کارزار خوبی و بدی است.

 

• عاشورا، عرضه اثبات ظفرمندی انسان خداگونه بر سپاه ابلیس است.

 

• حسین، تفسیر بعثت، ترجمان نبوت و معنای امامت است.

 

• عاشورا، تداوم رسالت انسان در پهنه خلقت است.

 

• عاشورا، شراره عشق حق است که بر جان عاشقان حسین فرو می ریزد.

 

• ای خدا! جوششِ چشمه های عاشورا را در قلب ما جاری کن، و دل های ما را از زلال مهرش سیراب گردان.

 

• محرم، ماه محرم شدن در پیشگاهِ خدا و مَحرم شدن، با حسینیان است.

 

• عاشورا، انفجاری از نور بود و تابشی از حق، که بر اندیشه ها تجسم کرد.

 

• عاشورا، قرارگاه عشق است و پناهگاه عاشقان. کیست که از این معبر عبور کند و قرار و پناه نگیرد؟

 

• عاشورا، تکلیف است و عاشورایی شدن عمل به تکلیف.

 

• هیچ نقطه ای در هویت هستی نیست که از حرکت و شعر و شعور عاشورایی خالی باشد.

 

• عاشورا، از جاذبه ها دل کندن و به جذبه دوست رسیدن است.

 

• محرم، ماه تجدید حیات بشریت است.

 

• عاشورا یک نیم روز بیش نیست که در آن، شهادت به روشنی بر سر تکلیف خویش ایستاده است.

 

• شهادت، طرحِ کربلاست و اسارت، شرح آن!

 

• این شمعِ وجودِ حسین است که محفلِ محرم را پیوسته روشن نگاه می دارد.

 

• حسین، نام آورترین نام و نامدارترین سردار بر چکاد روشنی هاست.

 

• حسین، تندیس ایمان و عشق الهی است.

 

• حسین(علیه السلام) ، آرزوی جویندگان و آبروی یابندگان است.

 

• محرم، حریم حرم خدا و حرمت سنت حسین(علیه السلام) است.

 

• کربلا، عمیق ترین زخمی است که بر پیکر زمین نشسته، و رساترین فریادی است که در دهلیز تاریخ پیچیده است.

 

• حسین(علیه السلام) ، حماسی ترین شاهنامه جهان است.

 

• عاشورا، بغضِ گریه را می شکند و جام سینه را از خون لبریز می کند.

 

• محرم، ماه آمیختگی با حسین و آموختگی از حسین است.

 

• برای شناخت و معرفت حسین(علیه السلام) ، باید از مرزِ تاسوعا و عاشورا گذشت.

 

• حادثه عاشورا، کمر تاریخ را شکست و ماندگارترین باور را بر پهنه زمان نگاشت.

 

• محرم، سیاه پوش لحظه های عاشوراست.

 

• نام حسین(علیه السلام) را مشعل راهمان می کنیم تا در بیراهه های پرپیچ و خم گمراهی، گم نشویم.

 

• خون حسین(علیه السلام) و یارانش، قبله نمای کمال و سعادت است.

 

• آسمان نینوا، در محضر این همه خون، از وسعت آبىِ خویش شرمسار است.

 

• عاشورا، جاده‏اى پر عبور براى عاشقانه‏ هاى جگرسوزِ آب است.

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




روزي عبدالله‌بن يحيى بر اميرالمؤمنين (علیه السلام) وارد شد، صندلى (كرسى) در برابر آن حضرت بود، حضرت امر فرمود كه بر آن كرسى بنشيند. عبدالله نشست، لحظه‌اي نگذشت كه چيزى بر سرش افتاد و سرش ‍ شكست و خون جارى گشت.

 

حضرت امر فرمودند آب آوردند و خون سر او را شست‌وشو دادند و فرمودند: نزديك شو به من؛ آن‌گاه دست بر شكاف سرش گذاردند، در حالى‌كه عبدالله سخت بى‌تابى مى‌كرد، جراحت سر را به هم آوردند و بهبود يافت، گويا شكستگى وجود نداشت؛ پس از آن فرمودند: «اى عبدالله! سپاس ‍ خدايى را كه قرار داد گرفتاري‌ها را كفاره گناهان پيروان ما در دنيا، تا در فرمان‌بردن حق، سالم بمانند و سزاوار مزد و اجر شوند». عبدالله عرض ‍ كرد: يا اميرالمؤمنين! مجازات گناهان ما فقط در دنياست؟ حضرت فرمودند: «آرى؛ مگر نشنيده‌اى گفته پيامبر (صل الله علیه و آله) را كه فرمودند: الدنيا سجن المؤمن و جنة‌الكافر؛ دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است.»

 

خداوند پيروان ما را در دنيا از گناهانشان پاكيزه گرداند به‌وسيله مصائب و ناراحتي‌ها و به عفو خود، چنان‌كه مى‌فرمايد: «ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير»؛ آن‌چه مصيبت مى‌بينيد از كردار خود شماست، و بسيارى از آن بخشش مى‌كند. شورى/30»

 

آن‌گاه پيروان ما به قيامت وارد شوند و طاعت‌هاى آنان را زياد كند و لكن دشمنان ما را خداوند در دنيا جزاء دهد به طاعاتشان گرچه وزنى ندارد، زيرا طاعتشان اخلاص ندارد و چون وارد قيامت شوند، سنگينى گناهان و كينه‌هايشان به محمد و آل محمد و ياران واقعى آنان، بر شانه آن‌هاست و در آتش فرو روند.

 

عبدالله عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! استفاده كردم و به من آموختى؛ اگر به من مى‌فرموديد كه چه گناهى سبب محنت مجلس شد، بسيار نيكو بود كه ديگر مرتكب نشوم؟

 

حضرت فرمودند: «هنگام نشستن، بسم‌الله نگفتى، اين مصيبت كفاره گناهت گشت؛ مگر نمى‌دانى كه پيامبر از جانب خداوند مرا حديث كرد كه خداوند فرمايد: هر كارى كه در آن بسم‌الله گفته نشود، آن‌كار ناتمام خواهد ماند.»

 

عبدالله عرض كرد: پدر و مادرم فداى شما! ديگر بسم‌الله را ترك نمى‌كنم.

 

حضرت فرمودند: پس تو سعادتمند خواهى گشت! عبدالله عرض كرد: تفسير بسم‌الله چيست؟ حضرت فرمودند: «بنده چون بخواهد شروع در كارى كند، مى‌گويد: بسم‌الله، يعنى من به نام اين اسم، اين كار را انجام دهم، پس در هر كارى كه به بسم‌الله ابتداء كند، آن عمل مبارك خواهد بود.»

 

 

 

منبع : تفسيرالبرهان

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




شب اول قبر آيت‌‌الله شيخ مرتضي حائري قدس سرّه، برايش نماز ليلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازي که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم،. چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگي دنيايي چه خبر است؟!

پرسيدم: آقاي حائري، اوضاع‌تان چطور است؟ آقاي حائري که راضي و خوشحال به نظر مي‌آمد، رفت توي فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌اي دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن… وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل مي‌ديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشه‌اي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.

ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي مي‌آيد. صداهايي رعب‌آور و وحشت‌افزا! صداهايي نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست مي‌کرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بي‌انتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک مي‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه مي‌کشيد و مانع از آن مي‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف مي‌زدند و مرا به يکديگر نشان مي‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نمي‌آمد. تنها دهانم باز و بسته مي‌شد و داشت نفسم بند مي‌آمد. بدجوري احساس بي‌کسي غربت کردم: - خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسي را ندارم….

همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايي از پشت سرم شدم. صدايي دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقي دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوري را ديدم که از آن بالا بالاهاي دور دست به سوي من مي‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزديکتر مي‌شد آن دو نفر آتشين عقب‌تر و عقب‌تر مي‌رفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند. نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور. نوري چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمي‌توانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقاي حائري! ترسيدي؟

من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ‌ترک مي‌شدم و خدا مي‌داند چه بلايي بر سر من مي‌آوردند.

بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.

و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهي سرشار از عطوفت، مهرباني و قدرشناسي به من مي‌نگريستند فرمودند: - من علي بن موسي الرّضا(ع) هستم. آقاي حائري! شما 70مرتبه به زيارت من آمديد من هم 70مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبه‌اش بود 69بار ديگر هم خواهم آمد.(1)

1- ناقل آيت‌الله العظمي سيدشهاب‌الدين مرعشي نجفي ره

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




دلم براي محرم ، عجيب دلتنگ است

براي روضه ي شاه غريب دلتنگ است…

 

و عطر سيب حرم كنج شش گوشه

براي بوسه به قبر حبيب دلتنگ است…

 

برای خواندن یک جامعه به محضر عشق

برای ندبه و امن یجیب دلتنگ است…

 

برای اذن دخول و برای تل و خیام

برای روضه ی یابن الشبیب دلتنگ است…

 

برای هر دو حرم هم صفا و هم مروه

برای ساقی و چشم نجیب دلتنگ است…

 

میان مردم عالم به یاد قصه ی وصل

دلم چنان به خزان عندلیب دلتنگ است…

 السلام علیک یا ثار الله 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




خانه‌های آن کسانی می‌خورد در، بیشتر

که به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیشتر

 

عرض حاجت می‌کنم آن‌جا که صاحب‌خانه‌اش

پاسخ یک می‌دهد با ده برابر بیشتر

 

گاه‌گاهی که به درگاه کریمی می‌روم

راه می‌پویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر

 

زیر دِین چارده معصومم اما گردنم

زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر

 

گردنم در زیر دیِن آن امامی هست که

داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر

 

آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است

با سلامش می‌کند قم را معطر بیشتر

 

قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین

همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر

 

قصد این بار قصیده از برادر گفتن است

ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر

 

من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم

لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر

 

عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم

بودنم را می‌کنم این‌گونه باور بیشتر

 

مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد

هرکه بامش بیش، برفش… نه! کبوتر، بیشتر

 

چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است

این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر

 

پیش تو شاه و گدا یکسان‌ترند از هر کجا

این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر

 

ای که راه انداختی امروز و فردای مرا!

چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر

 

از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت

من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر

 

بر تمام اهل بیت خویش حسّاسی ولی

جان زهرا(س) چون شنیدم که به مادر بیشتر.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




مهر تو را به عالم امکان نمی دهم

 

این گنج پر بهاست ، من ارزان نمی دهم

 

گر انتخاب جنّت و کویت به من دهند

 

کوی تو را به جنّت و رضوان نمی دهم

 

نام تو را به نزد اجانب نمی برم

 

چون اسم اعظم است ، به دیوان نمی دهم

 

جان می دهم به شوق وصال تو یا حسین

 

تا بر سرم قدم ننهی ، جان نمی دهم

 

ای خاک کربلای تو مُهر نماز من

 

آن مُهر را به مُلک سلیمان نمی دهم

 

ما را غلامی تو بُوَد تاج افتخار

 

این تاج را به افسر شاهان نمی دهم

 

دل جایگاه عشق تو باشد ، نه غیر تو

 

این خانه ی خداست ، به شیطان نمی دهم

 

گر جرعه ای ز آب فراتت شود نصیب

 

آن جرعه را به چشمه ی حَیوان نمی دهم

 

تا سر نهاده ام چو “مؤیّد” به درگهت

 

تن زیر بار منت دونان نمی دهم

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




این همه دست به سوی تو دراز است رضا !

باز مشت من و آغوش تو باز است رضا !

 

باز «من» دارد از آن دور تهی می‌آید

آن که می‌آید از آن دور جنازه است رضا !

 

زنده شد پیش نگاهت، تو خدایش شده‌ای

کفرِ «خورشید» پرستان پُرِ راز است رضا !

 

دست من نامه‌ای از توست، نوشته‌ست در آن:

به حرم آمدن مست مجــــاز است رضا.

 

من و انگور، دلی مست و نگاهی پرِ اشک

قبله در حسرتِ این راز و نیاز است رضا!

 

هشت رکعت وسط صحن تو افتاد به خاک

رقص عشق است، فقط شکل نماز است رضا !

 

هر دلی می‌رسد از راه شکسته ‌است… چقدر-

جاده‌ی عاشقیت حادثه ساز است! رضا !

 

آه! آواز خوش گوشه‌ی «نیشابور»ت

در مقامی پر از اندوه «حجاز» است رضا !

 

پیش پرهای کبوتر، آسمان دل تو

تا خدا، پنجره در پنجره باز است رضا !

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




مرحبا زینب که طوفان کرده است

آنچه زهرا گفته بود آن کرده است

 

او به بحر العشق نوح کربلاست

عشق او فتح الفتوح کربلاست

 

خلق را زینب شناسی نیست نیست

فاطمه داند که زینب کیست کیست

 

گر چه خوش زادم حسینی منصبم

گر قبول افتد غلام زینبم…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 آموزش بندگي و زندگي

دستوراتي كه در نماز به جا آورده شود و گفته شود ، بندبند آن همه آموزنده است ، وهر بند آن راه و رشته اي در خداشناسي است ، و آيين و روش آموزش زندگي و بندگي است .

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

  طريق معرفت رب

معرفت نفس طريق معرفت رب است كه از سيد انبياء (ص ) و هم از سيد اوصياء (ع ) ماءثور است : من عرف نفسه فقد عرف ربه هر كس در خويشتن بيانديشد و در خلقت خود تفكر و تاءمل كند ، دريابد كه اين شخص محير العقول ، واجب بالغير است .

 

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




مناجات عاشقانه

الهي ! از من آهي و از تو نگاهي . الهي ! عمري آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم . الهي ! غبطه ملايكه اي را مي خورم كه جز سجود نمي دانند ، كاش حسن از ازل تا ابد در يك سجده بود . الهي ! تا كي عبدالهوي باشم ، به عزت تو عبدالهو شدم .

الهي ! سست از آن كه مست تو نيست كيست ؟ الهي ! همه اين و آن را تماشا كنند و حسن خود را ، كه عجيب تر از خود نيافت . الهي ! دل بي حضور چشم بي نور است ، اين دنيا را نمي بيند و آن ، عقبي را . الهي ! همه حيوانات را در كوه و جنگل مي بينند و حسن در شهر و ده . الهي ! هر كه شادي خواهد بخواهد ، حسن را اندوه پيوسته و دل شكسته ده . الهي ! آن كه خوب را حباله اصطياد مبشرات نكرده است ، كفران نعمت گرانبهائي كرده است . الهي ! مراجعات از مهاجرت به سويت تعرب بعد از هجرت است و تويي كه نگهدار دل هايي . الهي ! آن كه در نماز جواب سلام نمي شنود ، هنوز نمازگزار نشده ، ما را با نمازگزاران بدار . الهي ! خوشا آن كه بر عهدش استوار است و همواره محو ديدار است . الهي ! آن كس تاج عزت بر سر دارد كه حلقه ارادتت را در گوش دارد و طوق عبوديت را در گردن

 

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




٩ چيز که مانع ٩ چيز ديگر است:

 

** بسیار مهم، لطفا با ذهن باز بخوانید **

 

١. غرور، مانع يادگيري

٢. تعصب، مانع نوآورى

٣. کم رويي، مانع پيشرفت

٤. ترس، مانع ايستادن

٥. عادت کردن، مانع تغيير

٦. بدبيني، مانع شادي

٧. خودشيفتگي، مانع معاشرت

٨. شکايت، مانع تلاش گري

٩. خودبزرگ بيني، مانع محبوبيت

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﻔﺲ ﻭ ﻫﻮﺱ ﺟﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﻤﺰﺩﻧﯽ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﺁﻗﺎ ﺑﺒﺨﺶ ﮐﻪ ﺳﺮﻡ ﮔﺮﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ

ﮐﻤﺘﺮ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ

ﭼﺸﻢ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﮐﺠﺎ، ﺩﯾﺪﻥ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﮐﺠﺎ؟

ﺩﻝ ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ ﮐﺠﺎ، ﻭﺻﻒ ﺭﺥ ﯾﺎﺭ ﮐﺠﺎ؟

ﮐﺎﺵ ﺩﺭ ﻧﺎﻓﻠﻪ ﺍﺕ ﻧﺎﻡ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺑﺒﺮﯼ

ﮐﻪ ﺩﻋﺎﯼ ﺗﻮ ﮐﺠﺎ، ﻋﺒﺪ ﮔﻨﻪ ﮐﺎﺭ ﮐﺠﺎ؟

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




جـانـم حسـين(ع)

خونِ خوبان همه فدايِ حسيـــــــن

جان به قربانِ بچه هاي حسيــــــن

خوش به احوالِ هفت پشتِ كسي

كه شده نوكر و گداي حسيـــــــــن

 ميرسي در مسير ِ سِـير و سُلـــوك

آخر ِ سر به كربلايِ حسيــــــــــــن

 بخداوند قسم شفا بخش اســــت

تربت و نذري و غذايِ حسيــــــــــن

 بعدِ روضه عجيـــب مــيــچــســبــد

دو سه تا حَبه قند و چايِ حسيـــن

 همه يِ دلخوشيِّ من روضه سـت

پس نكن ناخوشم خدايِ حسيـــن

 تـــا مُـــحَـــرَم مـــــرا نــگــه داريــد

دلِ من تنگ شده برايِ حسيـــــن

 عـــاقـــبــت مــيكـُشَــد مـــرا داغ ِ

جسم ِ عريان و بوريايِ حسيــن

 اي خـدا بـعـدِ مـرگ اجازه بده

كه بيايم به روضه هـايِ حسين

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




بیخیال دنیا و اهلش دنیا ما اینجاسٺ..


چه معنا دارد ای سائل ، گدا چیزی بلد باشد

چه خوبِ خوب باشد او ، چه بدبخت و چه بد باشد

گدا وقتی گدا باشد خودش را هم نمی بیند

چرا که بهر دستانش فقط مولا مدد باشد

کجای عالم امکان گدا را تاج می بخشند ؟

دلیلی هم بیاور که کمی هم مستند باشد

تفاوت دارد آقای من و این جمع دیوانه

عطای حاتم طائی مگر پیشش عدد باشد؟

دو عالم را به همراه بولورین جام می بخشد

اگر سائل بیاید ، وَ ، گدایی را بلد باشد

علی گوید حسین و او فقط گوید ابوفاضل

ولی ذکر لب عباس فقط زینب مدد باشد

منم “داوود” که ترسانم ز حول قبر یا عباس

چه می شد جسم من با پرچمت در یک لحد باشد؟

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




بسم الله الرحمن الرحیم

 

دوست عزیز؛شما می توانید برای اطلاع از نظر مرجع تقلید خود در مسائل شرعی با دفاتر عظام تماس بگیرید…

 

مقام معظم رهبری در قم:

025-37746666

آیت‌الله سیستانی:

025-37836464

آیت‌الله شبیری زنجانی:

025-37740322

آیت‌الله صافی گلپایگانی:

025-37715511

آیت‌الله مکارم شیرازی:

025-37743110

آیت‌الله وحید خراسانی:

025-37740611

آیت‌الله فاضل لنکرانی:

025-37752752

آیت‌الله بهجت(ره):

025-37743271

آیت‌الله تبریزی(ره):

025-37736464

آیت‌الله مظاهری:

0311-4464691

 

پاسخ به مسائل شرعی از طریق

پیامک( (sms:

 دفتر مقام معظم رهبری

(هرگونه سوالی)

30001619

 

   دفتر آیت الله مکارم شیرازی

(فقط احکام)

10000100

 

 دفتر آیت الله مصباح

(پاسخ به هرگونه سوال

فقهی، اعتقادی، روانشناسی و…)

1000222333

 

 مؤسسهء در راه حق

(هرگونه سؤالی)

10000222333444

 

 مشاوره

و

پاسخ به مسائل شرعی

09650

09640

تماس ازتلفن ثابت ، رایگانه.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




قبل از شروع مراسم عقد، علي آقا رو به من كرد و گفت: شنيده ام كه عروس در مراسم عقد هرچه از خداوند بزرگ بخواهد، اجابتش حتمي است. نگاهش كردم و گفتم: چه آرزويي داري؟ در حالي كه چشمان مهربانش را به زمين دوخته بود، گفت: اگر علاقه اي به من داريد و اگر به خوشبختي من مي انديشيد، لطف كنيد و از خدا برايم شهادت را بخواهيد.

از اين جمله ي علي تنم لرزيد. چنين آرزويي براي يك عروس، در استثنايي ترين روز زندگي، بي نهايت سخت بود. سعي كردم طفره بروم، اما علي قسم داد در اين روز اين دعا را در حقش كرده باشم.

به ناچار قبول كردم… هنگام جاري شدن خطبه ي عقد از خداوند بزرگ، هم براي خودم و هم براي علي طلب شهادت كردم و بلافاصله با چشماني پر از اشك نگاهم را به صورت علي دوختم.

آثار خوشحالي در چهره اش آشكار بود. از نگاهم فهميده بود كه خواسته اش را بجاي آوردم. مراسم ازدواج ما، در محضر شهيد آيت الله مدني با حضور تعدادي از برادران پاسدار برگزار شد و نمي دانم اين چه رازيست كه همه ي پاسداران اين مراسم، داماد مجلس و آيت الله مدني، همگي به فيض شهادت نايل آمدند!

 

راوي : همسر شهيد علي تجلائي

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ !

ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺳﺘﻨﺪ …

ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﺴﺎﺯ …!

ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ

ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ؛

ﺩﺭ ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸﺎﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ،

ﺗﺎ ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﺎﺵ ﺑﻮﺩ؛

ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎﺷﯽ؛

ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺷﻮﻧﺪ…

ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ

ﻭﻟﯽ …!

ﺗﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺪ ﮐﺮﺩ،

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﮐﻢ ﻧﺒﻮﺩ…

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




نان خشک ولذت

 

همیشه برای غذا دادن به او مشکل داشتیم .اصلا اوخجالت می کشید بگوید من گرسنه ام یا برایم غذا تهیه کنید. غذا هم همیشه نبود.

آن روز بعدازظهر بود که وارد پادگان مریوان شد وبعد از حال واحوال سراغ کارهایش رفت.نزدیک های غروب، دیدم صورت دکتر سیاه شده وتب و لرز هم دارد.گفتم:(چی شده دکتر؟خدای ناکرده مریضید؟ )گفت:چیزی نیست . بیمارستان دور بود واگر می خواستیم به آنجا برویم،باید با گارد می رفتیم و می آمدیم. گفتم:"بفرستم بروند دکتری، چیزی بیاورند؟"گفت :(نه،نه عزیزم .فقط گرسنه ام ). گفتم:از کی؟گفت :فکرکنم سه روزی می شه.

رفتم تمام پادگان را گشتم غذایی پیدا نکردم شهر هم در محاصره بود و نمی شد بیرون رفت. روزها می شد اما شب ها نه.

هرچه گشتم حتی یک دانه خرما یا قندی که بشود چای را با آن شیرین کنم،پیدا نکردم . خجالت کشیدم برگردم.رفتم به خانمش که او هم آنجا بود،گفتم :"به دکتر بگو چیزی پیدا نکردم،اگر اجازه می ده بریم توی شهر براش خرید کنیم. “

گفته بود نه لازم نیست. بگردین نان خشک های ته سفره ی بچه ها رو برام بیارین.

رفتم نان خشک هایی را که که کپک نزده بود سوا کردم،آب زدم وبا شرمندگی گذاشتم جلوی او و گفتم خجالت می کشم بگم نوش جان.

تکه ای نان برداشت، گذاشت توی دهانش، چشم هایش را مانند کسی که مشغول خوردن بهترین غذاهاست بست و شروع به جویدن نان کرد.

بعد خندید و گفت “اگه می دونستی همین نان خشک چه طعمی داره،هیچ وقت به خودت اجازه نمی دادی همچین حرفی بزنی؟” وبعد با خونسردی ولذت نان خشک ها را خورد.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




نصیحت بزرگی خیلی ساله تو ذهنم مونده

میگفت: اگه مهمون خونه ای بودین و

صاحب خونه براتون چای آورد

رد نکنین

شاید این تنها چیزیه که برای پذیرایی از مهمونش داره

و اگه نخورین نمیدونه باید چیکار کنه….

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




،، من مشتری ثابت بازار حسینم

هرچند تهی دست خریدار حسینم

 

گِردِ رخ او نیک دلانند فراوان

بیچاره منم عبد گنه کار حسینم

 

در خانه ي خود داده به من منصب و جاهی

من حلقه به گوشم كه زوار حسینم

 

درچنته ی خود هیچ ندارم به جز اینکه

عمری است سیه پوش و عزادار حسینم

 

من وحشتی از تاریکی قبر ندارم

آن لحظه پی دیدن رخسار حسینم

 

آتش به من غرق گنه کارندارد

من گریه کن دست علمدار حسینم

 

تا سخت نگیرند به من لحظه مردن

گویم به همه نوکر دربار حسینم

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت


...


چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد. زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای آتش درست کردن استفاده می‌کرد و برای خود چای آماده می‌کرد. هر بار که او آتشی میان سنگها می‌افروخت متوجه می‌شد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است اما دلیل آن را نمی‌دانست.

چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دست‌گیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار می‌داد سرد بود تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود. تیشه‌ای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد. آه از نهادش بر آمد. میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی می‌کرد. رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و

گفت: «خدایا، ای مهربان، تو که برای کرمی این چنین می‌اندیشی و به فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کرده‌ای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم.»

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




يا صاحب الزمان(عج)

 

من دل شکسته ام تو چرا گریه میکنی؟

داری کدام بغض مرا گریه میکنی؟

 

گریان غروب ها به کجا خیره میشوی؟

هر روز صبح زود چرا گریه میکنی؟

 

دارم برای غربت تو گریه میکنم

داری برای غربت ما گریه میکنی؟

 

عمری ست ازتو غافلم و تو برای من

شبهای جمعه پیش خدا گریه میکنی

 

دلشوره های امشب من بی دلیل نیست

سربر کدام خاک؟کجا گریه میکنی؟

 

این ابرها همیشه که باران نمیشوند

شاید تو بغض کرده ای یا گریه میکنی

 

برگشته ایم خسته، شرمنده،فقیر…

یا ایها العزیز…چراگریه میکنی؟

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




آثار کمک به فقیر

 

عبدالله بن مبارک در سالی اراده رفتن به مکه داشت. روزی از کوچه ای عبور می نمود، ناگهان زنی را دید که مرغی مرده و گندیده از زمین برگرفت و در زیر چادر خود پنهان نمود.!

 

عبدالله گفت: ای زن این مرغ مردار را چرا برداشتی؟ زن گفت: نیازمندی و احتیاج مرا وادار کرد تا این کار را کنم! عبدالله چون این بشنید، زن را به منزل خود برد و پانصد دینار را که تهیه کرده بود به سفر حج برود به آن زن فقیر داد.

 

آن سال به حج نرفت. هنگامیکه حاجی ها برگشتند، او به استقبال آنها رفت. آنان می گفتند: ما ترا در سفر حج در عرفات و منی و جاهای دیگر دیده ایم.عبدالله نزد امام شرفیاب شد و ماجرای خود را نقل کرد، امام فرمود: آری خداوند بشکل تو ملکی را آفرید که زیارت خانه خدا کند.)۲)

 

۲. نمونه معارف ۲/۴۱۳- لئالی الاخبار ص ۲۵۳

 

منبع : یکصد موضوع ۵۰۰ داستان ، ج۱ ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




امر می کنم شیعه ی خود را!!

 

امام باقر )ع( به مردی از اهل آفریقا فرمود: حال راشد چه طور است؟ عرض کرد: وقتی که از وطنم آمدم، تندرست و زنده بود و بر شما سلام فرستاد.

 

فرمود: خدا او را رحمت کند! عرض کرد: راشد مرد؟ فرمود: آری.

 

گفت: در چه زمان؟ فرمود: دو روز بعد از آمدن تو از وطن. عرض کرد: به خدا سوگند مرضی نداشت! فرمود: مگر هر کس می میرد، به سبب مرض می میرد. ابوبصیر گوید: به امام عرض کردم: راشد کیست؟ فرمود: مردی از موالیان و محبّان ما بود، پس فرمود:

 

هر گاه چنان دانستید که از برای ما چشمهایی که ناظر بر شما باشد، و گوشهایی که شنونده ی آوازهای شما باشد، نیست، پس بد چیزی دانسته اید. به خدا سوگند بر ما چیزی از اعمال شما پوشیده نیست؛ ما را جمیعاً حاضر بدانید و خویشتن را عادت به خیر بدهید و از اهل خیر باشید که به آن معروف باشید؛ به درستی که من شیعه و اولاد خود را به این مطلب امر می کنم.)۱)

 

 

 

 

 

۱. منتهی الامال ۲/۹۶

 

منبع :۴۰۰ موضوع ۲۰۰۰ داستان ،ج۲ ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




تشییع عبد فرار

 

مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: در زمان عارف کامل آخوند ملا حسینقلی همدانی، شخصی به نام٬ عبد فرار ٬ که آدم بدی بود، در نجف بود. او وقتی در صحن وارد می شد، از بدیش بعضی ها می ترسیدند.

 

مرحوم آخوند به او برخورد کردند و از او پرسیدند: اسمت چیست؟ او گفت: مرا نمی شناسی؟ من عبد فرار هستم.بعد با خود گفت که آیا من٬ از خدا فرار کرده ام یا از رسولش؟! صبح جان به جان آفرین داد و مرد.وقتی صبح، آخوند نزد شاگردانش آمدند، فرمود: یکی از اولیای خدا وفات کرده است، به خانه اش برویم. آمدند خانه ی آدم لات یعنی عبدالفرار، و همه تعجب کردند.

 

آخوند در تدفین و تشییع جنازه شرکت کردند. بعد فرمودند: او وقتی بد بود که توبه نکرده بود. حال عبد فرار نصف شب توانست با توبه، همه ی گذشته ی خود را جبران کند.(۱)

 

 

 

 

 

۱. تربیت فرزندان ص ۴۲۱- استاد حسین مظاهری

 

منبع :۴۰۰ موضوع ۲۰۰۰ داستان ،ج۲ ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




یادگیری، افضل از دعا کردن

 

روزی پیامبر )ص( به مسجد آمدند و دو دسته را مشاهده کردند. گروه اوّل درباره تفّقه در مسائل دین مشغول بودند و گروه دوم، مجلس دعا بود و خدا را می خواندند و از او طلب و سؤال می کردند.

پیامبر )ص( فرمود: هر دو مجلس، نزدم خیر است؛ اما آن گروه که دانش را تعلیم می دهند و نادانان را می آموزند، برترند؛ زیرا که من برای آموزش علم دین مبعوث شدم و سپس با آن گروه نشست.)۱)

 

 

 

 

 

۱. منیة المرید شهید ثانی

 

منبع : یکصد موضوع ۵۰۰ داستان ، ج۳ ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تولی

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




نیستم آهو شهنشاها ضمانت میکنی؟

توشه ام خالیست آقا جان عنایت میکنی؟

 

دردها دارم ز ناپرهیزی نفس پلید

نه شنیدم از همه ؛ آیا طبابت میکنی؟

 

 

نامه ام پر گشته از اعمال زشت و ناصواب

روسیاهم نامه ای دیگر کتابت میکنی؟

 

کاظمین دور است قبر مادرت هم ناشناس

خواهرت را واسطه سازم شفاعت میکنی؟

 

راه را گم کرده ام ؛ اما بهر حال آمدم

مابقی راه را جانا هدایت میکنی؟

 

در دلم شور حسین است یا علی موسی الرضا

این تقاضای بزرگم را اجابت میکنی؟

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

 

- قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

 

- قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

 

- قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

 

شیخ نخودکی فرمود:

 

برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان.

 

برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.

 

و برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.

 

جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!

 

شیخ نخودکی فرمود : نماز اول وقت شاه کلید است …

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




حسین(ع) جان

 

 

حالم به جز نگاهِ تو بهتر نميشود

 

يک شب بدونِ ذِکرِ حسين سَر نميشود

 

 

میگِریَم از برایِ حرم رفتنم حُسين(ع)

 

نابرده رَنج گنج مُيسر نميشود

 

 

اللهم ارزقنا کربلا…

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




كسى نزد اميرمؤ منان على (عليه السلام) از عدم استجابت دعايش شكايت كرد و گفت با اينكه خداوند فرموده دعا كنيد من اجابت مى كنم ، چرا ما دعا مى كنيم و به اجابت نمى رسد ؟!

 …

امام در پاسخ فرمود: قلب و فكر شما در هشت چيز خيانت كرده لذا دعايتان مستجاب نمى شود:

 

 1- شما خدا را شناخته ايد اما حق او را ادا نكرده ايد، بهمين دليل شناخت شما سودى بحالتان نداشته.

 

 2- شما به فرستاده او ايمان آورده ايد سپس با سنتش به مخالفت برخاسته ايد ثمره ايمان شما كجا است؟

 

 3- كتاب او را خوانده ايد ولى به آن عمل نكرده ايد، گفتيد شنيديم و اطاعت كرديم سپس به مخالفت برخاستيد.

 

 4- شما مى گوئيد از مجازات و كيفر خدا مى ترسيد، اما همواره كارهائى مى كنيد كه شما را به آن نزديك مى سازد …

 

 5- مى گوئيد به پاداش الهى علاقه داريد اما همواره كارى انجام مى دهيد كه شما را از آن دور مى سازد …

 

 6- نعمت خدا را مى خوريد و حق شكر او را ادا نمى كنيد.

 

 7- به شما دستور داده دشمن شيطان باشيد (و شما طرح دوستى با او مى ريزيد) ادعاى دشمنى با شيطان داريد اما عملا با او مخالفت نمى كنيد.

 

 8- شما عيوب مردم را نصب العين خود ساخته و عيوب خود را پشت سر افكنده ايد .. . با اين حال چگونه انتظار داريد دعايتان به اجابت برسد؟ در حالى كه خودتان درهاى آنرا بسته ايد؟ تقوا پيشه كنيد، اعمال خويش را اصلاح نمائيد امر به معروف و نهى از منكر كنيد تا دعاى شما به اجابت برسد.

 

 اميرمؤ منان على (عليه السلام) : دعا كننده بدون عمل و تلاش مانند تيرانداز بدون زه است.

 

(نهج البلاغه حكمت 337)

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




دشمن اهل بیت در روز قیامت یهودی محشور می شود ……(از منابع عامه)

 

 

 

جابر بن عبدالله انصاری میگوید ، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خطبه میخواندند و شنیدم که فرمودند:

 

❇️ أيُّها النّاس ، مَن أبغَضَنا أهل البَيتِ حَشَرَهُ اللّهُ يَومَ القِيامَةِ يَهودياً فقلتُ : يا رَسولَ اللّهِ و إن صامَ و صَلّي ، قالَ : و إن صامَ و صَلّي……

➖➖➖➖➖➖

✴️ ای مردمان ! هر کس ما اهل بیت را دشمن بدارد ، خدا او را روز قیامت یهودی محشور میکند . گفتم: اگر نماز بخواند و روزه بگیرد چه؟ فرمود :

حتی اگر نماز بخواند و روزه بگیرد ……

 

 

➖➖➖➖➖➖

 

  مجمع الزوائد ، هيثمي ، ١٧٢/٩

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




معجزه زندگی دیگران باش….

.

بیقرار باش برای شادی ساختن در زندگی انسان ها…

.

دست های خدا باش برای برآوردن رویای انسان دیگری جز خودت…

.

خنثی نباش!

بی تفاوت نباش!

.

اگر دیدی کسی گره ای دارد و تو راهش را می دانی سکوت نکن!

.

اگر دستت به جایی می رسید دریغ نکن…

.

معجزه زندگی دیگران باش

.

.این قانون کائنات است !!!

.

معجزه زندگی دیگران که باشی بی شک کسی معجزه زندگی تو خواهد شد…!!

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




مردی نابینا زیر درختی بر سر دو راهي نشسته بود!

پادشاهی نزد او آمد، از اسب پياده شد و ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟»

پس از او  وزیر  پادشاه نزد مرد نابینا رسيد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟‌

سپس سربازي  نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:‌‌ احمق،‌راهی که به پایتخت می رود کدامست؟؟؟

 هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد. مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید: به چه می خندی؟ نابینا پاسخ داد: اولین مردی که از من سووال کرد، پادشاه بود. مرد دوم  وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.

مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟ نابینا پاسخ داد: فرق است میان آنها … پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد… ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد.

 طرز رفتار هر کس نشانه شخصیت اوست…

 

نه سفیدی بیانگر زیبایی است..

و نه سیاهی نشانه زشتی..

 

شرافت انسان به اخلاقش است…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




واقعا این شعر زیباست …..

 

 

کودکی در گوشه ای کز کرده بود ..

آتشی روشن ز کاغذ کرده بود ..

سوز سرما بود و کودک بی لباس ..

صورتش سرخ و نگاهش آس و پاس ..

صد تَرَک در دستهای کوچکش ..

خط پیری بر جبینِ کودکش ..

ضَجّه می زد ناله را در خویشتن ..

دردِ یک صد ساله را در خویشتن ..

ابر می بارید و سرما بس عجیب ..

باد هم شلاق می زد نانجیب ..

رهگذرها جملگی در کارِ خویش ..

یک به یک گمگشته در افکار خویش ..

زین میان یک تَن به کودک خیره بود ..

غصه ی کودک به جانش چیره بود ..

اشک در چشمان مستش حلقه بست ..

بر سر کودک کشید از مهر دست ..

مثل یک مجنون لباسش را درید ..

اشک ریزان بر تن کودک کشید ..

کودک بی چاره با یک آه سرد ..

با صدایی زخمی از چنگال درد ..

دیده بالا برد و با آن مرد گفت ..

از خدا کُت خواستم او هم شنفت ..

با خدا فامیل نزدیکید نیست ؟..

از کنار او مرا دیدید نیست ؟..

گفت آری بنده ی اویم رفیق ..

گر چه طاعت را از او کردم دریغ ..

خنده بر لبهای کودک نقش بست ..

داد بر آن مرد اشک آلود دست ..

گفت می دانستم از انجام کار ..

نسبتی داريد با پروردگار

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چه بخواهم چه نخواهم، شهدا می بینند

گاه در حال گناهم، شهدا می بینند

 

بی تفاوت شدم و عین خیالم هم نیست

بوی نان می دهد آهم، شهدا می بینند

 

غافلم که همه ی عمر گره خورده به هم

تیر شیطان و نگاهم، شهدا می بینند

 

از خدا دور شدم، دور خودم می چرخم

مدتی گم شده راهم، شهدا می بینند

 

مدعی بودم و هستم که شهادت طلبم

با همین روی سیاهم، شهدا می بینند

 

آنقدر سر به هوا بود دلم، یادم رفت

می رود هفته و ماهم، شهدا می بینند…

 

به امید شهادت…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 زبان حال شهدا..

 

 

گوش دِه یک لحظه بر من بدحجاب

پوشش تو،بوده مُزد انقلاب؟

میکنی بر پای خود شلوار تنگ

این،جوابت بوده بر مردان ِ جنگ؟

موی خود کردی برون از روسری؟

میکنی با ناز و عشوه دلبری؟

گشته ای مانند یک ضرب المثل؟

میکنی از چه دماغت را عمل؟

در خیالت دختری تک میشوی؟

بهر نامحرم،عروسک میشوی؟

داده ام خون،غرق آسایش شوی

در خیابان غرق آرایش شوی؟

داده ام خون،دل شود قاموستان

تا بماند در امان،ناموستان

لحظه ای پس گوش کن بر پند ِ من

کن حیا از خون و از سربند من…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




پند بهلول به هارون

 

 

 

 

روزی بهلول بر هارون وارد شد . هارون گفت ای بهلول مرا پندی ده . بهلول گفت ای هارون اگر در بیابانی که هیچ آبی در آن نیستو تشنگی بر تو غلبه نماید و غریببه موت شوی ، آیا چه میدهی که تو را جرعه ای آب دهند که عطش خود را فرو نشانی ؟

 

گفت صد دینار طلا . بهلول گفت: اگر صاحب آن به پول رضایت ندهد چه می دهی ؟

 

گفت: نصف پادشاهی خود را می دهم .

 

بهلول گفت پس از آنکه آب را آشامیدی ، اگر به مرض حبس الیوم مبتلا گردی و رفع آن نتوانی باز چه میدهی که کسی علاج آن درد را بنماید ؟

 

هارون گفت نصف دیگر پادشاهی خود را . بهلول جواب داد :

 

پس مغرور به این پادشاهی مباش که قیمت آن یکجرعه آب بیشنیست. آیا سزاوار نیست که با خلق خدای عزوجل نیکویی کنی ؟!

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




اي كسي كه وصال ما را ترك كرده اي، برگرد.

 

 

 

 

 

یه حدیث قدسی هست که خیلی عجیبه

آدمو از خجالت آب میکنه

خدا میگه :

 

“يا مطلقا في وصالنا، ارجع.

و يا محلفا علي هجرنا، كفر.

 

انما ابعدنا ابليس لانه لم يسجد لك،

فواعجبا، كيف صالحته و هجرتنا”

 

 

میدونی یعنی چی؟

فرض کن یه رفیقی داری که عاشقشی

و خیلی دوستش داری

براش همه کار میکنی

مثلا یه روز تو خیابون راه میری و میبینی

یه نفر داره با رفیقت دعوا میکنه

و شما میری جلو و برای دفاع از دوستت

با اون طرف دعوا میکنی کتک کاری میکنی

و دیگه باهاش قهر میکنی

چون دوستت رو زده.

 

اما بعد از چند روز میبینی دوست

و رفیقت داره با اون آدم راه میره

و میگه و میخنده، چه حالی پیدا میکنی؟

 

به دوستت میگی:

بابا من بخاطر تو با اون دعوا کردم

و حالا تو رفتی با اون رفیق شدی

و خوش میگذرونی؟!!!

 

قضیه ما و خدا هم همینطوره

معنی حدیث بالا همینه

 

خدا میگه:

 

من شیطان رو بخاطر اینکه بر تو سجده نکرد

از خودم روندم. اما تو حالا رفتی

با اون دوست شدی و منو ترک کردی؟؟؟!

 

“اي كسي كه وصال ما را ترك كرده اي، برگرد.

و اي كسي كه بر جدايي از ما سوگند خورده اي،

سوگند خود را بشكن.

ما ابليس را براي اين از خود رانديم

كه بر تو سجده نكرد …

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




چرا گوشت خوک و سگ در قرآن حرام اعلام شده است؟

 

 

یکی از مسائلی که همیشه مورد سوال است این است که چرا گوشت خوک و گوشت سگ در دین اسلام حرام اعلام شده است در این موضوع قصد داریم به برسی دلایل حرام شدن گوشت خوک و گوشت سگ بکنیم.

 

گوشت خوک دارای یک انگل بنام کرم تریشین است که می تواند از خوک یا موش به انسان منتقل بشود.این کرم در بافت عضلانی خوک وجود دارد و بعد از مصرف به انسان منتقل می شود و بعد از مصرف ابتدا در روده ساکن می شود و بعد از طریق مدفوع کرم های نر دفع می شوند و بقیه ترم ها از طریق خون به سایر نقاط بدن می روند و باعث ایجاد کیست آهکی می شوند و می تواند عوارضی مانند ب، تهوع ، اسهال ، قولنج ، عوارض ریوی، قلبی، مغزی ، چشم و حتی مرگ را به دنبال داشته باشد.[1]

 

نکته دیگر این است که این انگل با پختن از بین نمی رود و در میان محصولات گوشت پخته نیز وجود دارد[2]کرمها در هر چرخه می توانند 1500 لارو را در بدن انسان تولید کنند و در داخل خود آزاد کنند که منجر به ورم کردن قلب و مغز در نتیجه مرگ می شود[2]

 

تصویر مربوط به کرم در بافت عظلانی خوک است این کرم دارای اندازه 1.4 تا 1.6 میلیمتر است.

 

سگ بیولوژیکی ضعیف دارد و بسیار مستعد ابتلا به عفونت های انگلی است.[3]علاوه بر این مصرف گوشت سگ با هشت نوع بیماری در ارتباط است[3] و کرم تریشن از طریق سگها نیز قابل انتقال است و بافت های سگ نیز به راحتی آلوده تریشن می شوند.[4]

 

تصویر زیر مربوط به آثار کرم کریشن بروی چشم است

 

 

 

در همه آیات قرآن نام گوشت خوک با مردار خون آمده است که به کرم کریشن  اشاره می کند.

 

در سوره بقره آیه 173 نوشته شده است:

 

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿173﴾

 

[خداوند] تنها مردار و خون و گوشت‏ خوک و آنچه را که [هنگام سر بریدن] نام غیر خدا بر آن برده شده بر شما حرام گردانیده است [ولى] کسى که [براى حفظ جان خود به خوردن آنها] ناچار شود در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهى نیست زیرا خدا آمرزنده و مهربان است

 

در سوره مائده آیه سه نوشته شده:

 

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿3﴾

 

بر شما حرام شده است مردار و خون و گوشت خوک و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد و [حیوان حلال گوشت] خفه شده و به چوب مرده و از بلندى افتاده و به ضرب شاخ مرده و آنچه درنده از آن خورده باشد مگر آنچه را [که زنده دریافته و خود] سر ببرید و [همچنین] آنچه براى بتان سربریده شده و [نیز] قسمت کردن شما [چیزى را] به وسیله تیرهاى قرعه این [کارها همه] نافرمانى [خدا]ست امروز کسانى که کافر شده‏اند از [کارشکنى در] دین شما نومید گردیده‏اند پس از ایشان مترسید و از من بترسید امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت‏خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم و هر کس دچار گرسنگى شود بى‏آنکه به گناه متمایل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد] بى تردید خدا آمرزنده مهربان است .

 

سوره: العنام , آیه: 145

 

بگو در آنچه به من وحى شده است بر خورنده‏اى که آن را مى‏خورد هیچ حرامى نمى‏یابم مگر آنکه مردار یا خون ریخته یا گوشت‏ خوک باشد که اینها همه پلیدند یا [قربانیى که] از روى نافرمانى [به هنگام ذبح] نام غیر خدا بر آن برده شده باشد پس کسى که بدون سرکشى و زیاده‏خواهى [به خوردن آنها] ناچار گردد قطعا پروردگار تو آمرزنده مهربان است .

 

قُل لاَّ أَجِدُ فِی مَا أُوْحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿145﴾

 

  سوره: النحل, آیه: 115

 

جز این نیست که [خدا] مردار و خون و گوشت‏ خوک و آنچه را که نام غیر خدا بر آن برده شده حرام گردانیده است [با این همه] هر کس که [به خوردن آنها] ناگزیر شود و سرکش و زیاده‏خواه نباشد قطعا خدا آمرزنده مهربان است .

 

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخَنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿115﴾

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




پروردگارم

هدايتم كن! زيرا ميدانم كه گمراهي چه بلاي خطرناكي است.

 

خدايا! هدايتم كن! كه ظلم نكنم، زيرا ميدانم كه ظلم چه گناه نابخشيدني است.

 

خدايا! نگذار دروغ بگويم، زيرا دروغ ظلم كثيفي است.

 

خدايا! محتاجم مكن كه تهمت به كسي بزنم، زيرا تهمت، خيانت ظالمانه ئي است

 

خدايا! ارشادم كن كه بي انصافي نكنم، زيرا كسي كه انصاف ندارد شرف ندارد.

 

خدايا! مرا از بلاي غرور و خودخواهي نجات ده، تا حقايق وجود را ببينم و جمال زيباي تو را مشاهده كنم.

 

خدايا! پستي دنيا و ناپايداري روزگار را هميشه در نظرم جلوه گرساز، تا فريب زرق و برق عالم خاكي، مرا از ياد تو دور نكند.

 

خدايا! من كوچكم، ضعيفم، ناچيزم، به من ديدهاي عبرتبين ده، تا ناجيزي خود را ببينم و عظمت و جلال تو را براستي بفهمم و به درستي تسبيح كنم.

 

خدايا! ميخواهم فقيري بي نياز باشم، كه جاذبه هاي مادي زندگي، مرا از زيبايي و عظمت تو غافل نگرداند.

 

خدايا! به سوي تو ميآيم، از عالم و عالميان ميگريزم، تو مرا در جوار رحمت خود سكني ده

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




احادیث پزشکی

 

 

 

 امام صادق (ع) :

بر شما باد به كاهو خوردن، كه خونت را تصفیه میكند.

 

 امام صادق (ع) :

ترك نكنید شام خوردن را اگر چه سه لقمه با نمك باشد .

هر كس یك شب شام نخورد رگی از رگ های جسمش میمیرد و ابدا زنده نمیگردد

 

 امام رضا (ع) :

داخل شدن به حمام با شكم پر باعث قولنج میگردد.????

 

 امام صادق (ع) :

اگر مردم خاصیت سیب را میدانستند ، فقط با سیب به درمان مریض میپرداختند.

 

 امام صادق (ع) :

هر كس به بخورد تا چهل روز حكمت بر زبانش جاری شود.

 

 امام صادق (ع) :

 

هر كس غذا را با نمك شروع كند هفتاد درد و آنچه او نمی داند و خدا می داند از او دفع می گردد.

 

 امام صادق (ع) :

نان را گرامی بدارید كه برای ایجاد آن، همه ی موجودات بین عرش و زمین به كار افتاده اند.

 

 امام صادق (ع) :

هر چیزی زینتی دارد و زینت سفره سبزی است

 

 پیامبر اكرم (ص) :

بهترین آشامیدنی در دنیا و آخرت آب است

 

 امام صادق (ع) :

اگر آدم گرسنه انار بخورد، سیر میشود و اگر آدم سیر انار بخورد غذایش هضم میگردد

 

 امام علی (ع) :

هركس عمر زیاد میخواهد، صبح زود ناشتایی بخورد. 

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




ﮔﻔﺘﻢ: ﻋﺒﺎﺱ ﺁﻗﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟

ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ ،ﮐﻢ ﻭﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ. ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ.ﮔﻔﺘﻢ : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ ؟!ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ ،ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ.ﮔﻔﺘﻢ: ﻧﻪ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ. ﺧﺪﺍﺭﺯﺍﻗﻪ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ …

ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮﺩﯾﮕﻪ!ﮔﻔﺖ: ﺗﻮﻓﮑﺮﮐﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ.ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﻫﺎﻥ. ﻧﺎﻗﻼ ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ.ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟

ﮔﻔﺖ : ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭﻧﮑﺮﺩﯼ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭﮐﺮﺩﯼ.ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﻧﺪﺍﺭﻩ .. ؟ !ﻫﯽ ﺳﺠﺪﻩ می کنیم ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯﺧﻮﺏ ﺑﺎﻭﺭﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪﯾﮑﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺳﺖ ..ﺗﺎﺍﯾﻦ ﺷﮏ ﺑﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﻧﺮﺳﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﺪﺍﺕ ﻣﯿﺸﻦ ﺍﻻﺧﺪﺍ …

 

(ﺣﺎﺝ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺩﻭﻻﺑﯽ ‏ ﺭﻩ)

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




حدیثی تکان دهنده از امام صادق (ع) …

 

ایشان میفرمایند :

 

گناهی که نعمتها را تغییر میدهد،تجاوز به حقوق دیگران است.

گناهی که پشیمانی می آورد قتل است.

گناهی که گرفتاری ایجاد می کند ظلم است.

گناهی که آبرو میبرد شرابخواریست.

گناهی که جلوی روزی و” رزق” را می گیرد، زنا است.

گناهی که مرگ را شتاب میبخشد قطع رابطه با خویشان است.

گناهی که مانع استجابت دعا میگردد و زندگی را تیره و تار میکند،نافرمانی از پدر و مادر است.

 

 

علل الشرایع ج 2،ص584،ح 27

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




نصيحت امام صادق (علیه السلام)

 

 

 

امام صادق (ع) به غلامي داشت كه هر گاه امام به مسجد مي رفت ، همراه امام بود و استر امام را نگه مي داشت تا امام از مسجد بيرون آيد، به اين ترتيب سعادت ملازمت با امام صادق (ع) نصيب او شده بود. اتفاقا در آن ايام ، جمعي از شيعيان خراساني براي زيارت به مدينه آمده بودند، يكي از آنها نزد آن غلام آمد و گفت : من اموال بسيار دارم ، حاضرم بجاي تو غلامي امام كنم و تو صاحب همه آن اموال گردي ، نزد امام برو از او خواهش كن تا غلامي مرا بپذيرد، و سپس به خراسان برو و همه آن اموال مرا براي خود ضبط كن . غلام به حضور امام صادق (ع) آمد و عرض كرد: فدايت شوم ، مي داني كه خدمتكار مخلص هستم و سالها است بر اين خدمت مي گذرد، حال اگر خداوند خير و بركتي به من برساند، آيا شما از آن جلوگيري مي كنيد؟ امام فرمود: اگر آن خير نزد من باشد به تو مي دهم ، و اگر ديگري به تو رسانيد هرگز از آن جلوگيري نخواهم كرد. غلام قصه خود را با ثروتمند خراساني بيان كرد.

امام فرمود: مانعي ندارد اگر تو بي ميل شده اي ، ولي او خدمت را پذيرفته است ، او را بجاي تو پذيرفتم و تو را آزاد نمودم . آن غلام براي خداحافظي نزد امام آمد و خداحافظي نمود، و حركت كرد كه برود، چند قدم كه برداشت ، امام (ع) او را طلبيد و به او فرمود: به خاطر طول خدمتي كه نزد ما داشتي ، مي خواهم كه يك نصيحت به تو بكنم ، آنگاه مختار هستي ، آن نصيحت اين است كه وقتي روز قيامت شود، رسول خدا(ص) به نور خدا چسبيده ، و علي (ع) به رسول خدا(ص) چسبيده و ما امامان به اميرمؤمنان علي (ع) چسبيده ايم ، و شيعيان ما به ما آويخته اند، آنگاه هر جا ما وارد گرديم آنها نيز وارد گردند. غلام تا اين نصيحت را شنيد، پشيمان شد و گفت : من در خدمت خود باقي مي مانم ، و آخرت را به دنيا نمي فروشم ، سپس نزد آن مرد خراساني آمد، مرد خراساني از قيافه غلام دريافت كه پشيمان شده ، به او گفت : اين گونه كه چهره ات نشان مي دهد، آمادگي جابجائي نداري . غلام ، نصيحت امام را نقل كرد و گفت : اين نصيحت مرا منقلب كرد و از تصميم خود برگشتم ، آنگاه غلام ، مرد خراساني را نزد امام صادق (ع) برد، امام از محبت مرد خراساني تقدير كرد، و مقام ولاء و دوستي او را پذيرفت ، سپس دستور داد هزار دينار به غلام دادند.

 

 

داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد.

روزي  جوان هفده ساله ضعیف و نحیفي، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو»!

یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او.

آن بعثی گفت: «او اذان گفت».

برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه می‌کنی. من اذان گفتم».

مأمور بعثی گفت: «خفه ! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو»

برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد.

وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است».

به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید.

آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود.

 

ایشان می‌گفت: «می‌دیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه می‌شوم. نان را فقط مزه مزه می‌كردم که شیره‌اش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند، آب می‌آورد، ولی می‌ریخت مو روی زمین و بارها این کار را تکرار می‌کرد

 

می‌گفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم. گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخار می‌كنم که مثل فرزندتان آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم»

 

سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یا زهرا! افتخار می‌کنم. این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،‌این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن

 

 دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم. تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است

.

در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. او از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام

 

اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید: بیا که آب آورده‌ام

 

او مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیه) که آب را از دستش بگیرم

عراقی‌ها هیچ‌وقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) قسم نمی‌خوردند. تا نام مبارکت حضرت فاطمه   (سلام الله علیها )را برد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید: «بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند»

 

همین‌طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم را هم آورد. یک مقدار حال آمدم. بلند شدم. او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم

 

گفت: دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا(سلام الله علیه)  شرمنده کردی. الان حضرت زهرا(سلام الله علیه) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور اگرنه همه شما را نفرین خواهم کرد

 

حماسه‌های ناگفته(به روايت علي اكبر ابوترابي)،عبد المجيد رحمانيان،

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




 انسان زندگی می‌کند برای اینکه به خواسته‌هایش برسد اما در متن رسیدن به این خواسته‌ها، یک اتفاقی در زندگی انسان می‌افتد که باید حواسش به این اتفاق باشد و آن را مدیریت کند و آن اتفاق «پذیرش محدودیت‌هاست». به عنوان مثال، شما در بازی فوتبال تمام تلاش خود را صرف می‌کنید که گل بزنید اما در عین حال، محدودیت‌ هایی را هم در این بازی می‌پذیرید. مثلاً «خط زمین فوتبال» محدودیتی است که همه باید بپذیرند. لذا اگر توپ از زمین بازی بیرون رفت، دیگر کسی چانه نمی‌زند که «اوت نگیر و بگذار به بازی ادامه بدهم، نزدیک بود گُل بزنم»!

این مستطیل سبز فوتبال یک نمایی از زندگی ما است؛ در زندگی ما هم یک محدودیت‌هایی هست. می‌دانید کدام جوان‌ ها، جوان‌های آماده‌ای برای زندگی نیستند؟ جوان‌هایی که انگیزۀ قوی برای زندگی ندارند. و دوم؛ جوان‌هایی که حاضر نیستند محدودیت‌های زندگی را بپذیرند.

بعضی از جوان‌ها معلوم نیست در کدام مدرسه یا کدام خانواده تربیت شده‌اند! چون اینها حاضر نیستند هیچ محدودیتی را بپذیرند! اینها وقتی با محدودیت‌ها مواجه می‌شوند، اعصاب‌شان خُرد می‌شود. چنین فردی، آماده برای زندگی نیست.

 

موضوعات: اخلاقی و تربیتی  لینک ثابت




بشنو از چادر که در توصیف زن

تارو پودش با تو می گوید سخن

تاروپودم را شرافت تافته

تاشرافت را به عصمت بافته

درکلاس حفظ تقوا و شرف

دختران درند و چادر چون صدف

بهترین سرمایه زن چادر است

زانکه زن را زینت زن٬ چادر است

حفظ چادر در سرای اقتدار

 دختران راهست تاج افتخار

حفظ چادر حفظ دین و مذهب است

شیوه زهرا ودرس زینب است

حفظ چادر سد فحشا میکند

روسفیدی نزد زهرا میکند

حفظ چادر چاره سازه کار هاست

حافظ گل از هجوم خار هاست

حفظ چادر زخمهارا مرهم است

دست رد برسینه ی نامحرم است

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چرا پیامبر (ص) امام حسین را “چَشمِ پشه” خطاب فرمود؟

=============================

مناقب ابن شهر آشوب نقل می کند پیغمبر صلوات الله علیه و آله بالای منبرمسجد نشسته بودند و برای مردم موعظه می کردند.

یک وقت امام حسین که در آن زمان چهار، پنج ساله بودند از در وارد شدند، امام حسین علیه السلام آمدند پائین پله ی منبر ایستادند.

 ناگهان پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله شروع به گریه کردن نمودند و به حسین علیه السلام اشاره کرده فرمودند: تَرَقَ عَینَ البَقَه

یعنی: بیا بالا ( از پله های منبر بیا بالا ) ای چشم پشه !

در آن دوران هیچکس معنی این تعبیر را نفهمید . شاید بعد از هزار و چند سال!

قریب به صد و اندی سال پیش مرحوم فرهاد میرزا اعتماد السلطنه ( فرهاد میرزا معتمد الدوله فرزند عباس میرزا ) صاحب مقتل بسیار ارزشمند قَمقام زَخّاز و صَمصام بَتّار، ایشان به اروپا رفته بود. در اروپا میکروسکوپ تازه اختراع شده بود به ایشان گفتند که آقا تشریف بیاورید که یک وسیله ای اختراع شده به نام میکروسکوپ هر چیز ریزی که زیرش بگذارید درشت نمایی میکند و نشان میدهد. ما چشم یک پشه را جدا کردیم و گذاشتیم زیر این میکروسکوپ… بیایید نگاه کنید!

جناب فرهاد میرزا چشم خود را گذاشت روی میکروسکوپ و نگاهی کرد و در همان موقع کسی که پای دستگاه بود گفت: جناب آقای فرهاد میرزا، ما شمردیم ۱۹۵۰ شکاف در چشم پشه هست!!

یک دفعه دیدند فرهاد میرزا نشست روی زمین شروع کرد به گریه و به سر زدن!

همه گفتند چه شد فرهاد میرزا، ما که چیزی نگفتیم؟! ما گفتیم چشم پشه یک حالتی دارد شبکه شبکه است و سوراخ سوراخ، شمردیم و دیدیم ۱۹۵۰ شبکه دارد !!

فرهاد میرزا گفت شما ها نمی دانید! بعد از هزار و چهارصد سال معنای حرف پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله مشخص شد که چرا آن روز پیغمبر اکرم به اباعبدالله الحسین علیه السلام با عنوان چشم پشه خطاب کرد!

امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: بر بدن جد غریب ما ۱۹۵۰ زخم زدند.

راوی سئوال کرد یابن رسول الله مگر امکان دارد چنین چیزی ( مگر یک بدن چقدر طاقت دارد مگر یک بدن چقدر حجم دارد)

حضرت فرمودند: به خدا قسم نیزه برجای نیزه میزدند، شمشیر برجای شمشیر می زدند، تیر برجای تیر می زدند.

در اینجا به یاد بیتی شعر افتادم :

“زخم ها بر پیکرت حک گشته است

جسم بی جانت مشبک گشته است”

=======================

منابع:

1:(کفایة الأثر، ص81تا83)

2:منابق آل ابی طالب، ج3، ص388

3:بحارالأنوار، ج16، ص295 / ج36، ص313 / ج43، ص286 و…

4:(الطرائف، ترجمه داوود الهامی، ص370)

5:(پاورقی کتاب الإنصاف في النص على الأئمة الإثني عشرعليهم السلام، ترجمه رسولى محلاتى، ص309)

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




ﺩﺭ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﻣﺮﺩ ﻓﺎﺳﻘﻰ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺣﺘﻀﺎﺭ ﻭﺻﯿّﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺮﯾﺪ ﻧﺠﻒ ﺍﺷﺮﻑ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ ﺷﺎﯾﺪ

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺑﯿﺎﻣﺮﺯﺩ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﯿﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﺒﺨﺸﺪ.

ﭼﻮﻥ ﻭﻓﺎﺕ ﮐﺮﺩ ﻗﻮﻡ ﻭ ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ ﺍﻭ ﺣﺴﺐ ﺍﻟﻮﺻﯿّﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻏﺴﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺗﻰ ﮔﺬﺍﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺴﻮﻯ ﻧﺠﻒ ﺣﻤﻞ ﮐﺮﺩﻧﺪ .

ﺷﺐ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺧﺪّﺍﻡ ﺣﺮﻡ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﻧﻌﺶ ﯾﮏ ﻓﺎﺳﻖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺠﻒ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﻨﺪ، ﺑﺮﻭﯾﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺷﻮﯾﺪ ! ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺭ ﻣﻦ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﻨﺪ .

ﻓﺮﺩﺍ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺧﺪّﺍﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬّﺮ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺧﺒﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻧﺠﻒ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻧﺪ، ﮐﻪ ﻧﮕﺬﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﻌﺶ ﺁﻥ ﻓﺎﺳﻖ ﺭﺍ ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻨﻨﺪ، ﻫﺮ ﻗﺪﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﮐﺴﻰ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ .

ﺷﺐ ﺑﻌﺪ ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﺎﺳﻖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﺐ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﻧﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﯿﺂﯾﻨﺪ، ﺑﺮﻭﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﺍﻭ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﺰّﺕ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺟﺎﻫﺎ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ . ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺁﻗﺎ ﺷﺐ ﻗﺒﻞ ﻓﺮﻣﻮﺩﯾﺪ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﺣﺎﻻ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﺋﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺟﺎ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ ! ؟

ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺁﻧﻬﺎﯾﻰ ﮐﻪ ﻧﻌﺶ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﺷﺐ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﻋﺒﻮﺭﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﺮﺑﻼ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺑﺎﺩ ﻭﺯﯾﺪ ﺧﺎﮎ ﻭ ﻏﺒﺎﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺍﻭ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﺯ ﺑﺮﮐﺖ ﺧﺎﮎ ﮐﺮﺑﻼ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﺟﻤﯿﻊ ﺗﻘﺼﯿﺮﺍﺕ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﻣﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﺎﻣﻞ ﺣﺎﻟﺶ ‍ ﮔﺮﺩﺍﻧﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

 

حسین جان…!

غبار ماتم تو آبرو بمن بخشید …

به عالمى ندهم این غبار ماتم را …!

 

پی ﻧﻮﺷﺖ :

ﺗﺤﻔﻪ ﺍﻟﻤﺠﺎﻟﺲ - ﺍﻧﻮﺍﺭ ﺁﺳﻤﺎﻧﻰ ﺹ ۱۰۴

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ذكر چند معجزه از امام جعفر صادق عليه السلام

 

 

 

 

اول ـ در اطلاع آن حضرت است بر غيب

شـيخ طوسى از داود بن كثير رقّى روايت كرده كه گفت : نشسته بودم خدمت حضرت صادق عـليـه السـلام كـه نـاگاه ابتدا از پيش خود به من فرمود: اى داود! به تحقيق كه عرضه شـد بـر مـن عـمـلهـاى شـمـا روز پـنـجـشـنـبـه ، پـس ديـدم در بـيـن اعـمـال تو صله و احسان تو را به پسر عمت فلان پس اين مطلب مرا خشنود گردانيد همانا صـله تـو مـرا او را سـبـب شـود كـه عـمـر او زود فـانـى و اجـل او مـنـقـطـع شـود، داود گـفـت : مـرا پـسـر عـمـى بـود مـعـانـد و دشـمـن اهل بيت و مردى خبيث ، خبر به من رسيد كه او و عيالاتش بد مى گذرانند، پس براى نفقه او بـراتـى نوشتم و نزد او فرستادم پيش از آنكه به سوى مكه توجه كنم چون به مدينه رسيدم خبر داد مرا به اين مطلب حضرت امام جعفر صادق عليه السلام .

 

دوم ـ در نشان دادن آن حضرت است علامت امام را به ابوبصير

در ( كـشـف الغـمـّه ) از ( دلائل حـمـيـرى ) نقل شده كه ابوبصير گفت : روزى در خدمت مولاى خود حضرت صادق عليه السلام نشسته بـودم كـه آن حـضـرت فـرمـود: اى ابومحمّد! آيا امامت را مى شناسى ؟ گفتم : بلى ، وَاللّهِ الِّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ، تويى امام من . و دست خود را بر زانو يا ران آن حضرت نهادم . فرمود: راست گفتى امام خود را مى شناسى پس چنگ زن به دامان او و متمسك شو به او، پس ‍ گفتم : مى خواهم كه علامت امام را به من عطا فرماييد، فرمود: اى ابومحمّد! هنگامى كه به كوفه مـراجـعـت كردى خواهى يافت كه اولادى از براى تو [متولد] شده به نام عيسى و بعد از او اولادى ديگر شود به نام محمّد و بعد از اين دو پسر، دو دختر براى تو خواهد شد، و بدان كـه ايـن دو پـسـر تو نامشان نوشته شده نزد ما در صحيفه جامعه در عدد اسامى شيعيان و نـام پـدران و مـادران و اجداد و انساب ايشان و آنچه متولد شود تا روز قيامت . پس حضرت صحيفه اى بيرون آورد كه رنگ آن زرد بود و به هم پيچيده بود.

 

سوم ـ در اخبار آن حضرت است به مردن زنى بعد از سه روز

ابـن شـهـر آشـوب و قـطـب راونـدى روايـت كـرده انـد از حسين بن ابى العلاء كه گفت نزد حـضـرت صـادق عـليـه السـلام بـودم كـه خدمت آن حضرت آمد مردى با يكى از غلامان او و شـكـايت كرد به آن حضرت از زن خود و بدخلقى او، حضرت فرمود: بياور او را نزد من . چـون آن زن آمـد، حضرت به او فرمود كه چه عيبى دارد شوهر تو؟ آن زن شروع كرد به نـفـريـن كـردن بـه شـوهـرش و بـد گـفـتـن بـراى او. حـضـرت فـرمـود كـه اگر به اين حـال بـمانى زنده نخواهى ماند مگر سه روز، گفت : باكى ندارم به جهت آنكه نمى خواهم بـبـيـنم او را هرگز! حضرت فرمود به آن مرد: بگير دست زنت را همانا نخواهد بود مابين تو و او مگر سه روز. چون روز سوم شد آن مرد خدمت آن حضرت مشرف شد حضرت فرمود: زنـت چـه كـرد؟ گـفـت : بـه خـدا سـوگـنـد! الا ن او را دفـن كردم ، من پرسيدم كه چه بود حال ؟ او فرمود: او زنى بود تعدى كننده ، حق تعالى عمر او را قطع كرد و شوهرش را از او راحت نمود.

 

چهارم ـ در نجات دادن آن حضرت است برادر داود را از مردن به تشنگى

ابن شهر آشوب نقل كرده از داود رقّى كه گفت : بيرون شدند از كوفه دو نفر برادران من به قصد رفتن به مزار، در بين راه يكى از آن دو نفر را تشنگى سخت عارض شد به حدى كـه تاب نياورد از حمار افتاد. بار ديگر از حال او سرگشته و متحير شد، پس ‍ به نماز ايـسـتـاد و نـمـاز گـزارد و خـوانـد اللّه تـعـالى را و مـحمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم و امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليه السلام و ائمه عليهم السلام را يك يك تا رسيد به امام زمانش ‍ امام جعفر صادق عليه السلام . پس پيوسته آن حضرت را خوانده و به آن جناب التجاء برد كـه نـاگـاه ديـد مـردى بـالاى سـرش ايـسـتـاده مـى گـويد: اى مرد چيست قصه تو؟ پس او حال را براى او نقل كرد، آن مرد قطعه چوبى به او داد و گفت : بگذار اين را مابين لبهاى بـرادرت . چـون آن چـوب را گذاشت مابين لبهاى او، برادرش به هوش ‍ آمده و چشمان خود را گـشود و برخاست نشست و تشنگيش رفت . پس به زيارت قبر رفتند و چون برگشتند بـه كـوفـه ، آن بـرادرى كـه دعـا مـى كـرده بـه مدينه مشرف شد پس خدمت حضرت عليه السـلام رسـيـد حـضـرت فـرمـود بـه او بـنـشـيـن چـگـونـه اسـت حـال بـرادرت ، كـجـا اسـت آن چـوب ؟ عـرض كـرد: اى آقـاى مـن ! چـون بـرادرم را بـه آن حال ديدم غصه و غمم براى او سخت شد پس چون حق تعالى روحش را به او برگردانيد از بـسـيـارى خـوشـحـالى ديـگـر بـه چـوب نپرداختم و از آن غفلت كرده و فراموشش نمودم . حـضرت فرمود: همان ساعت كه تو در غم برادر خود بودى ، برادر من خضر عليه السلام آمـد نزد من ، من بر دست او فرستادم به سوى تو قطعه اى از چوب درخت طوبى ، پس رو كرد به خادم خود و فرمود بياور آن سبد را. چون سبد را آورد حضرت آن را گشود و از آن قـطـعـه چوبى بيرون آورد به عين همان چوب و نشان او داد و شناخت آن را آنگاه حضرت آن را رد كرد به جاى خود.

 

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




مادرم درحرمت بین دعاگفت: حسین

پدرم وقت زیارت به خداگفت: حسین

یک نفردرپس دیواربقیع گفت:  حسین

دیگری درحرم کرب وبلا گفت: حسین

دست سائل به در صحن شما میکوبد

شاه هستی وببین بازگداگفت: حسین

نوکری که به دلش داغ زیارت ماندو

ناامید از همه وازهمه جاگفت: حسین

نوکری که به غم عشق توبیمار شدو

بین آن روضه به امیدشفاگفت: حسین

نوکری که وسط هروله هاگفت:حسین

و همان کس که دگر بار سفر را بسته

باتعجب پدرش گفت:کجا گفت: حسین

صحن سقا، حرم عشق، دم شش گوشه

زیر آن قبه ودر شور و نوا گفت: حسین

وهمان کس که کنارحرمت جان دادو

وهمان تک نفس خاتمه راگفت: حسین

درشب اول قبرش که رسید اربابش

نوکرایستادوبه اوگفت شما!گفت:حسین…

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




طلبه ای از دنیا رفت چون او را در خواب دیدند

پرسیدند: حالت چطور است؟

او گفت : مواظب اعمال و گفته های خود باشید ،

زیرا؛ حساب و کتاب خدابسیار دقیق است روزی که باران می بارید

من گفتم: به به عجب باران به موقعی !

هنوز سر آن یک جمله گرفتارم و

به من می گویند : مگرما باران بی موقع هم داشته ایم ؟ …..

منبع:آداب الطلاب آیه الله مجتهدی تهرانی ص129

 

موضوعات: اخلاقی و تربیتی  لینک ثابت




“۸ نکته تربیتی در قرآن”

 

۱ . اگر قصد راهنمایی و تربیت کسی را دارید، در قدم اول از گفتار نرم و با محبت بهره گیرید; حتی اگر مخاطب شما فرعون سرکش یا سران لجوج کفار جاهلی باشند; (طه/۴۴ و شعرا/۲۱۵) . 

 

۲ . گفتارو رفتار آدمی در هر زمان و مکان، در حافظه الهی محفوظ است ; مراقب باشید; (لقمان/۱۶ و کهف/۳۰) . 

 

۳- نسبت به انسان های اطرافت، احساس مسئولیت کن و آنها را از کارهای بد بازدار و به کارهای خوب تشویق کن . این لازمه استحکام یک پیکر است و بنی آدم اعضای یکدیگرند; (لقمان/۱۷) .

 

۴- در رفتارهای اجتماعی دقت کن! مبادا با غرور رویت را از دیگران برگردانی یا مثل متبکران راه بروی ; مبادا تندرو و کندرو شوی ; میانه روی، بهترین روش است ; مراقب باش صدایت را بر سر کسی بلند نکنی و خلاصه در یک کلام، آدم باش ; (لقمان/۱۸و۱۹) . 

 

۵. قرآن کریم به شدت با پیروی از جمع (خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو) و حرکت به دنبال اکثریت، مخالف است . قرآن می گوید: اگر بخواهی از اکثریت مردم فقط به این خاطر که اکثریت هستند، پیروی کنی، بدون شک از راه خدا دور می شوی ; همیشه با چشمان باز تصمیم بگیر; (انعام/۱۱۶ و اسراء/۳۶) .

 

۶ . امانت داری یکی از ارزشمندترین ارزش های قرآنی است . حضرت موسی (ع) را به خاطر امانتداری و قدرتش، در خانه حضرت شعیب پناه دادند; (قصص/۲۶) و حضرت یوسف را به خاطر امانتداری وعلمش، بر خزانه مصر نشاندند; (یوسف/۵۵) و حتی رسول خدا (ص) که از سوی خداوند برگزیده شد، مشهور به امانتداری و به محمد امین معروف بود . 

 

۷ . اگر می خواهید مخاطبان به سوی شما جذب شوند، ابتدا به خودتان بپردازید! روح خشک و سنگین و بی لطافت، هیچ گاه در امر تربیت موفق نمی شود . مهربانی، دلسوزی و رقت قلب را در خود بپرورید تا مردم بی آن که شما متوجه شوید، در اطراف شما جمع گردند; (آل عمران/۱۵۹) .

 

۸ . آیا دوست دارید که دشمن خود را به یک دوست تبدیل کنید؟ به هر بدی که در حق شما کرد، با خوبی پاسخ گویید . این را قرآن تجویز می کند; آیه ۳۴ سوره فصلت را بخوانید!

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




کی می خواد پوتینشو واکس بزنه !»

 

به شوخ طبعی شهره بود …!!

 یک روز دیدم پوتین هاشو به گردن آویزان کردو داد می زد :

« کی می خواد پوتینشو واکس بزنه !»

 همه تعجب کردن ! آخه ممد آقا و این حرفا، به گروه خونش نمی خوره! کی متحول شده که ما خبر نداریم .

 خیلی از رزمنده ها پنهانی این کارو می کردن اما ممد دیگه علنیش کرده بود.

بالاخره طاقت نیاوردم و از پشت سرش حرکت کردم ببینم چی می شه .

یکی از رزمنده ها که اولین بار اعزامش بود وشاید ایثار رزمنده  ها رو شنیده بود اومد جلو گفت :

« من»

 ممد هم بلافاصله پوتینشو از گردنش بیرون آورد و گفت :

« پس بی زحمت اینو هم واکسش بزن!»

بی چاره رزمنده خشکش زده بود نمی دونست چی بگه!

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




سند ذکر «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ» کجاست؟

.

برخی می‏پرسند عبارت «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ» که پس از صلوات بر محمد و آل محمد (ص) فرستاده می‏شود، آیا در احادیث معصومان(ع) وارد شده و مَنصوص است و یا از چیزهایی است که علاقه ‏مندان و ارادتمندان به آقا امام زمان(عج)، خودشان، پس از صلوات، آن را اضافه کرده‏ اند؟

در پاسخ به این پرسش، به حدیث زیر توجه کنید که امام صادق علیه السلام می‏ فرمایند:

.

«مَنْ قالَ بَعدَ صَلوةِ الْفَجْرِ و بَعدَ صَلوةِ الظُّهرِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و اَلِ مُحَمَّد و عَجِّل فَرَجَهُمْ لَمْ یَمُتْ حَتّی یُدْرِکَ الْقَائِمَ مِن اَلِ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله و سلم؛

هر کس پس از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»، از دنیا نمی‏رود مگر آن که قائم آل محمد (ص) را درک می‏ کند.

 

بحار الانوار ج 53 ص176

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺷﺨﺼﯽ ﻋﺮﺽ ﻧﻤﻮﺩ: ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ

ﻧﺼﯿﺐ ﻣﺎ ﻓﺮﻣﺎ .

ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺷﻤﺎ ﻓﻌﻼ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺴﺘﯿﺪ،ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ

ﺑﻬﺸﺖ ﺧﺎﺭﺝ ﻧﺸﻮﯾﺪ .

ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ: ﻓﺪﺍﯾﺘﺎﻥ ﺷﻮﯾﻢ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﺴﺘﯿﻢ .

ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻣﺎ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﭼﺮﺍ !

ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺬﺕ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺍﻟﻪ

ﻭﺳﻠﻢ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ،ﺁﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻣﺎ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ

ﺍﺳﺖ،ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﯿﺮﺩ .. 

  ﺑﺤﺎﺭﺍﻻﻧﻮﺍﺭ، ﺝ 2، ﺹ 74

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 مثقال ذرّة

 

 در قیامت نوبت حساب کردن مثقال ذرّه هاست…

درشت ها که حساب کردن ندارند

 

 مثقال ذرّه که می گویند؛

 یعنی همان چند لحظه ای که

بوی عطر تو تمام مردی را به هم می ریزد…!

 

 مثقال ذرّه که می گویند؛

 یعنی همان چند لحظه ای که با ناز و عشوه برای نامحرمی می خندی ولی فکرش ساعت ها درگیر همان یک لبخند است…!

 

 مثقال ذرّه که می گویند؛

 یعنی همان چند لحظه ای که

حواست به حجابت نیست و جوانی نیز

 در آن حوالی است…!

 

 مثقال ذرّه حساب و کتاب زمانی است که؛

  باشوهرت بلند می خندی و دختر مجردی هم درحال شنیدن است…!

 

 مثقال ذرّه حساب و کتاب زمانی است که؛

 در پایان صحبت هایت با نامحرم

از روی ادب جانم و قربانت می پرانی

و رابطه ای را به همین اندازه سرد می کنی…!

 

 مثقال ذره؛

 یعنی همان چند لحظه ای که با فروشنده صمیمی می شوی!!!

 

????قدر این ها پیش ما خیلی کوچک است و به حساب نمی آیند…!!!

 

 مثقال ذرّه که می گویند

همین هاست!

 

 همین کارهای کوچکی که به چشم خیلی کوچک است

 

  امّا انتهایش را روزی که پرده ها کنار رفت، خواهیم دید…!!!

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

یا ارحم الراحمين…

 

 

من کیم؟ عبد گنه کار ، الهی العفو

من کیم؟ بنده ی سربار ، الهی العفو

 

منم آن کس که نمک خورد و نمکدان بشکست

نه که یک بار، چه بسیار ، الهی العفو

 

نفس من ول کُنِ من نیست! خدایا چه کنم؟

خسته ام زین همه آزار، الهی العفو

 

با گناهی که ز من سر زده، بین من و تو

چیده شد این همه دیوار ، الهی العفو

 

من زمین خورده ام و آمده ام توبه کنم

با چنین وضع اسفبار ، الهی العفو

 

بزنی یا نزنی، مال تواَم جان علی

پس بیا رحم کن این بار  الهی العفو

 

چیزی از سوختن من که نصیبت نشود

پس نجاتم بده از نار، الهی العفو

 

مهربانی کن و این بار مرا نیز ببخش

ذوالکرم…

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت


...


سید بحرالعلوم (ره ) به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد.

در بین راه راجع به این مساله , که گریه بـر امـام حسین (ع ) گناهان را می آمرزد, فکر می کرد.

همان وقت متوجه شد که شخص عربی که سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـید و سلام کرد.

بعدپرسید: جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته ای ؟ اگر مساله علمی است بفرمایید شاید من هم اهل باشم ؟ سـیـد بـحرالعلوم فرمود: در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای تعالی این همه ثواب به زائریـن و گریه کنندگان بر حضرت سیدالشهداء (ع ) می دهد? آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن ! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود.

سـلـطـانـی بـه همراه درباریان خود به شکار می رفت .

در شکارگاه از همراهیانش دور افتاد و به سـخـتی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد.

خیمه ای را دید و وارد آن خیمه شد.

در آن سیاه چـادر, پیرزنی را با پسرش دید

آنان در گوشه خیمه ﺑﺰ ﺷﻴﺮ ﺩﻫﻲ داشتند و از راه مصرف شیر این بز, زندگی خود را می ﮔﺬﺭاﻧﺪﻧﺪ

وقـتی سلطان وارد شد, او را نشناختند, ولی به خاطر پذیرایی از مهمان , آن بز را سربریده و کباب کردند.

سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد, از ایشان جدا شد و خود را به درباریان رسانید و جریان را برای اطرافیان نقل کرد

واز ایشان سؤال کرد: اگر بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش راداده باشم , چه عملی باید انجام بدهم ؟ یکی از حضار گفت : به او صد گوسفند بدهید.

دیگری که از وزراء بود, گفت : صد گوسفند و صد اشرفی بدهید

یکی دیگر گفت : فلان مزرعه را به ایشان بدهید.

سـلطان گفت : هر چه بدهم کم است , زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام .

چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند.

من هم باید هرچه را که دارم به ایشان بدهم.

بعد سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم , حضرت سیدالشهداء (ع ) هرچه از مال و منال و اهـل و عـیـال و پـسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد پس اگر خـداونـد بـه زائرین و گریه کنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد, نباید تعجب نمود, چون خدا که خـدائیش را نمی تواند به سیدالشهداء (ع )بدهد, پس هر کاری که می تواند, انجام می دهد, یعنی با صـرف نظر از مقامات عالی خودش , به زوار و گریه کنندگان آن حضرت , درجاتی عنایت می کند

در عین حال اینها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند.

چون شخص عرب این مطالب را فرمود, از نظر سید بحرالعلوم غایب شد

ﻣﻨﺒﻊ : اﻟﻌﺒﻘﺮﻱ اﻟﺤﺴﺎﻥ ج 1، ص 119، س 11

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

امروز در دفتر امام جمعه شهرستان ابدانان مدرسه علمیه جوادلائمه (ع) خواهران مراسم افتتاحیه سال تحصیلی جدید را همزمان  با حوزه علمیه جوادالائمه (ع) برداران برپا کردند.

در این مراسم ابتدا مدیریت مدرسه جوادالائمه (ع) خواهران خانم شاهمرادی به گزارشی از عملکرد مدرسه همراه با کارهای فرهنگی و پژوهشی مختلف را داشتند و بعد از آن فرماندار محترم  سپس امام جمعه شهرستان آبدانان به ایراد سخنرانی پرداخته اند.

و در آخر از طرف حوزه خواهران بیانه ای خوانده  شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




یکی ازشاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که

یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست…

 

استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر.

رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم.

رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده.

فرمودند اینکه کار همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟

رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم.

نزد استاد رفتم و اینرا گفتم.

لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود.

اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود،آنوقت هم آشپزي برايت دلنشين تر است،هم اينكه خانواده هر روز سر سفره يكي از ائمه نشسته اند.

 

 

بزرگی برای خانمهای کدبانو چند توصیه داشتند:

 

✅برای آشپزی هر روز به نیت معصوم آن روز غذا طبخ کنید مثلا روز جمعه که متعلق به امام عصر (عج)میباشد تمام وعده ها را به نیت آن حضرت آشپزی کنید

 

✅-ابتدا قبل از آشپزی وضو بگیرید

 

✅-هنگام وارد شدن به آشپزخانه بسم الله الرحمن الرحيم بگویید

 

✅-اگر دیدید کارهایتان زیاد است لاحول ولا قوه الا بالله بگویید

 

✅-هنگام روشن کردن آتش اجاق گاز بگویید اللهم اجرنا من النار (یعنی خدایا مرا از آتش دوزخت دور کن)

 

✅-هنگام استفاده از آب صلوات بر پیامبر (ص)بفرستید تا از شفاعتش بهرمند گردید واز اب حوض کوثر بنوشید

 

✅-اگر از میوه و سبزیجات وگوشت استفاده می کنید بگویید اللهم اسئلک الجنه (از خدواند در خواست بهشت کنید)

 

✅-هرچه را که با چاقو قطعه قطعه می کنید ذکر سبحان الله والحمدالله را بگویید

 

✅-هنگامی که کارهایتان به اتمام رسید شکر خدای رابجا آورید

 

 

✅واگر خسته شدید اعوذبالله گفته و بخدا پناه ببرید

 

که با این کار همیشه در حال ذکرخدواند هستید و کسی که در حال ذکر باشد مانند کسی است که در حال جهاداست که هم آشپزی می کنید وهم جهاد

 

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




مرحوم شيخ مفيد رضوان اللّه تعالى عليه به نقل از مفضّل بن عمر حكايت كند:

روزى در محضر مبارك امام جعفر صادق عليه السلام بودم ، از آن حضرت ضمن فرمايشاتى شنيدم كه درباره جريان ظهور و خروج قائم آل محمّد صلوات اللّه عليه چنين فرمود:

موقعى كه خداوند متعال حضرت قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف را جهت ظهور و خروج اجازه دهد.

حضرت در مكّه معظّمه بالاى منبر مى رود و مردم را به سوى خود دعوت مى نمايد و آن ها را به خداپرستى و معنويّت راهنمائى مى كند.

و دستور مى دهد بر اين كه جامعه بايد در مسير اجراء احكام و روش زندگى رسول خدا صلى الله عليه و آله حركت نمايد.

در همين بين خداوند متعال جبرئيل عليه السلام را مى فرستد و در محلّى به نام حطيم نزد امام عصر صلوات اللّه عليه حضور مى يابد و اظهار مى دارد: برنامه ات چيست ؟

و مردم را به چه چيزى دعوت مى كنى ؟

حضرت قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف برنامه و مسير حركت خود را با جبرئيل در ميان مى گذارد.

پس از آن جبرئيل مى گويد: من اوّل كسى هستم كه با تو بيعت مى كنم ؛ و سپس دست خود را در دست حضرت قرار مى دهد.

و سپس تعداد سيصد و سيزده نفر كه از شهرهاى مختلف جمع شده اند، با حضرت بيعت مى كنند.

بعد از آن ، حضرت در شهر مكّه باقى خواهد ماند تا تعداد اصحاب و يارانش به دَه هزار نفر برسد و پس از آن كه تكميل شد به سوى مدينه حركت مى نمايد.(1)

1- إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 288، روضة الواعظين : ص 265.

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




توکل بر خدایت کن ،

کفایت میکند حتما …

 

اگر خالص شوی با او ،

صدایت میکند حتما …

 

اگر بیهوده رنجیدی ،

از این دنیای بی رحمی ؛

 

به درگاهش قناعت کن ،

عنایت میکند حتما …

 

دلت درمانده میمیرد ،

اگر غافل شوی از او ؛

 

به هر وقتی صدایش کن ،

حمایت میکند حتما …

 

خطا گر میروی گاهی ،

به خلوت توبه کن با او ؛

 

گناهت ساده میبخشد ،

رهایت میکند حتما …

 

به لطفش شک نکن گاهی ،

اگر دنیا حقیرت کرد ؛

 

تو رسم بندگی آموز ،

حمایت میکند حتما …

 

اگر غمگین اگر شادی ،

خدایی را پرستش کن ؛

 

که هر دم بهترینها را ،

عطایت میکند حتما …

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




فواید خندیدن چیست ؟

 

 1- خنده فشار خون را کم می کند.

2- خنده باعث طولانی شدن عمر می شود.

3- خنده سن افراد را کمتر نشان می دهد.

4- خنده تعادل هورمونی ایجاد می کند.

5- خنده باعث افزایش هورمون کورتیزول شده، ایمنی بدن را در برابر بیماریها زیاد می کند.

6- خنده هورمون سوروتونین را افزایش داده و باعث احساس سرخوشی در انسان می شود.

7- خنده تعداد ضربان قلب را تنظیم می کند.

8- خنده باعث شفاف شدن پوست صورت می شود.

9- خنده قدرت یادگیری را افزایش می دهد.

10- خنده از بیماریهای زخم معده و اثنی عشر جلوگیری می کند.

11 - خنده در پیشگیری از سکتۀ قلبی و سکتۀ مغزی بسیار مؤثر است.

12 – خنده چروک صورت را ازبین می برد.

13- خنده باعث افزایش اندرفین مغز می شود و باعث احساس سرخوشی و شادی می شود.

14 – خنده باعث رفع خستگی می شود.

15 – خنده بهترین دارو برای درمان افسردگی است.

16- خنده با بازدم انجام می شود و این کار باعث خارج شدن 2 coاز خون می شود و احساس مطلوبی ایجاد می کند.

17- خنده نوعی تخلیۀ روانی بوده و تنشها و احساسات سرکوب شده را رها می سازد.

………….پس همیشه بخند

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




نماز برای طرف شدن فقر

روای می گوید: خدمت امام صادق ـ علیه السّلام ـ بودم كه یكی از اصحاب حضرت عرضه داشت یابن رسول الله فدایت شوم، مردی فقیرم. امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: روزهای چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را روزه بگیر و ظهر روز جمعه به پشت بام یا بیابانی كه كسی تو را نبیند برو و پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را زیارت كن و رو به قبیله بنشین و دست راست را روی دست چپ بگذار و بگو:

« خداوندا! تویی تو، و امید به غیر تو به نومیدی بدل شود، و آرزومندی به غیرت به نتیجه و مقصود نرسد ، تكیه گاه آن كه تكیه گاهی ندارد، من جز تو تكیه گاهی ندارم ، در كارم فرج و گشایشی قرار ده و مرا از جایی كه گمان ندارم و گمان دارم روزی ده».

بعد بر زمین سجده كن و بگو: «ای فریاد رس! از فضل خویش برایم ممری از روزی قرار ده». و آفتاب روز شنبه بر تو طلوع نكند، مگر با روزی تازه.

نبی اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ چون برای اهل بیتش مشكلی پیش می آمد می فرمود: ای اهل من! نماز بخوانید نماز بخوانید.[2]

 

[1] . مكارم الاخلاق، ص 332.

[2] . مكارم الاخلاق، ص 323.

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




 

1. نماز حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ

نماز حضرت دو ركعت است. در هر ركعت بعد از حمد پانزده مرتبه سوره قدر، و در هر یك از ركوع و بعد از سر برداشتن از آن و در سجود و بعد از سر برداشتن از آن و در سجده دوم و بعد از سر برداشتن از آن پانزده مرتبه سوره قدر را بخواند، بعد از آن ركعت دوم را مثل ركعت اولی انجام دهد.

اگر چنین كند منصرف شود، در حالی كه مابین او و خداوند گناهی نماند، مگر این كه بخشیده شود و هر چه را كه طلب كرده به او بدهند. و مستحب است بعد از آن دعا بخواند كه در مفاتیح ذكر شده است.

2. نماز حضرت علی ـ علیه السّلام ـ

و آن چهار ركعت است به دو تشهد و دو سلام. در هر ركعت بعد از حمد پنجاه مرتبه سوره توحید خوانده می شود.

از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ روایت كرده اند كه فرمود: «كسی كه این نماز را به جا آورد از گناهان بیرون آید مانند روزی كه از مادر متولد شده باشد و حاجتهای او برآورده شود».

3. نماز حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ

نماز حضرت دو ركعت است، در ركعت اول بعد از حمد صد مرتبه سوره قدر و در ركعت دوم بعد از حمد صد مرتبه سوره توحید می خواند و بعد از فارغ شدن از نماز تسبیحات حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ را انجام می دهد.

و وارد شده كه این افضل نمازهای مستحبی است و در اول شب ذی الحجه مؤكد است.

نماز دیگر: چهار ركعت نماز كند به دو سلام بخواند در ركعت اول بعد از حمد «توحید» پنجاه مرتبه و در ركعت دوم بعد از حمد «و العادیات» پنجاه مرتبه و در ركعت سوم بعد از حمد «اذا زلزلت» پنجاه مرتبه و در ركعت چهارم بعد از حمد «اذا جاء نصرالله» پنجاه مرتبه.

4. نماز امام حسن ـ علیه السّلام ـ

نماز امام حسن ـ علیه السّلام ـ در روز جمعه و آن چهار ركعت است مثل نماز امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ .

نماز دیگر: در روز جمعه و آن نیز چهار ركعت است در هر ركعت حمد یك مرتبه و توحید بیست و پنج مرتبه.

5. نماز امام حسین ـ علیه السّلام ـ

نماز حضرت امام حسین ـ علیه السّلام ـ چهار ركعت است، در هر ركعت سوره فاتحه پنجاه مرتبه و سوره توحید پنجاه مرتبه، و در ركوع فاتحه و توحید هر یك ده مرتبه، و چون از ركوع سر بردارد هر یك را ده مرتبه، و هم چنین دو سجده اولی و در بین دو سجده و در سجده دوم هر یك ده مرتبه، و چون از چهار ركعت فارغ شدی و سلام گفتی این دعا بخوان: «اللّهمّ انت الّذی استجبت لآدم و حوّاء…» تا آخر دعا كه فی الجمله طولانی است.

6. نماز امام زین العابدین ـ علیه السّلام ـ

نماز امام سجاد ـ علیه السّلام ـ چهار ركعت است، در هر ركعت حمد یك مرتبه و توحید صد مرتبه.

نماز دیگر: كه بنا به روایت قطب راوندی دو ركعت است، در هر ركعت بعد از حمد صد مرتبه آیه الكرسی خوانده می شود.

7. نماز حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ

نماز حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ دو ركعت است در هر ركعت حمد یك مرتبه و «سبحان الله و الحمد للّه و لا اله الّا الله و الله اكبر» صد مرتبه.

8. نماز حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ

نماز حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ دو ركعت است در هر ركعت حمد یك مرتبه و آیه «شهد اللهُ…» صد مرتبه.

نماز دیگر: چهار ركعت است، در هر ركعت بعد از حمد صد مرتبه تسبیحات اربعه خوانده می شود.

9. نماز امام كاظم ـ علیه السّلام ـ

نماز حضرت كاظم ـ علیه السّلام ـ دو ركعت است، در هر ركعت حمد یك مرتبه و توحید دوازده مرتبه. دعای آن حضرت در مفاتیح الجنان ذكر شده است.

10. نماز امام رضا ـ علیه السّلام ـ

نماز حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ شش ركعت است، در هر ركعت حمد یك مرتبه و بعد از حمد «هل اتی علی الإنسان…» ده مرتبه. دعای آن حضرت در مفاتیح الجنان ذكر شده است.

11. نماز حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ

نماز حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ دو ركعت است، و در هر ركعت حمد یك مرتبه و توحید هفتاد مرتبه. دعای آن حضرت در مفاتیح الجنان ذكر شده است.

12. نماز حضرت هادی ـ علیه السّلام ـ

نماز حضرت هادی ـ علیه السّلام ـ دو ركعت است، در ركعت اول سوره حمد و یس و در ركعت دوم سوره حمد و الرحمن.

نماز دیگر: دو ركعت است در هر ركعت بعد از حمد، هفتاد مرتبه سوره توحید.

13. نماز امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ

نماز امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ چهار ركعت است، در دو ركعت اول بعد از حمد پانزده مرتبه سوره زلزلت، و در دو ركعت آخری بعد از حمد پانزده مرتبه سوره توحید.

14. نماز حضرت صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ

نماز امام زمان ـ علیه السّلام ـ دو ركعت است، در هر ركعت حمد را یك مرتبه بخواند و «ایّاك نعبد و ایّاك نستعین» را صد مرتبه مكرر كند، بعد از آن حمد را تمام كند و سوره توحید را یك مرتبه بخواند. سپس دعای فرج را بخواند «اللّهمّ عظم البلاء و برحَ الخفاء…».[1][1] . سراج الشیعه، ص 102 و 103، مفاتیح الجنان، ص 78.

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺵ

ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻫﻠﺖ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻮ ﺑﯿﻔﺘﯽ

ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮔﺮﻩ ﺯﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﻭﺝ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ …

ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺯﯾﺎﺩ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ،

ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﮐﻨﯽ …

ﺯﺑﺎﻧﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﺶ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﺮﻧﺠﺎﻧﺪ

ﻫﻤﯿﻦ ﺧﻮﺑﯿﺴﺖ …

ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺧﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ

ﻫﻤﯿﻦ ﺧﻮﺑﯿﺴﺖ …

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺤﺒﺘﺖ ﺑﯽ ﻣﻨﺖ ﺑﺎﺷﺪ،

ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯﯼ،

ﻭﻗﺘﯽ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ،

ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ،

ﻫﻤﯿﻦ ﺧﻮﺑﯿﺴﺖ …

ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻧﺪ،

ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻼﻣﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﯾﺎ ﻧﻪ،

ﺗﻮ ﺳﻼﻡ ﮐﻦ

ﻫﻤﯿﻦ ﺧﻮﺑﯿﺴﺖ … ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﯽ

ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟﺸﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ …

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما (احزاب آيه 59)

ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مومنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است.

یعنی زن بایدهمه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف ازدسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد

********************************************

حجاب چشم

قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30)

ای رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.

قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31)

ای رسول به زنان مؤمن بگو تا چشم‎ها را از نگاه ناروا بپوشند.

********************************************

حجاب گفتاري در مقابل نامحرم

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32)

پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.

********************************************

حجاب رفتاري (راه رفتن) در مقابل نامحرم

 نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرماست.

به زنان دستور داده شده است به گونه‎ای راه نروند که با نشاندادن زینت‎های خود باعث جلب توجه نامحرم شوند

وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ(نور؛31)

و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود.

********************************************

از مجموع مباحث طرح شده به روشنی استفاده می‎شود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قایل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوه‌ی پوشش، نگاه، ‌ صحبت کردن و راه ‎رفتن است.

تویی که زیبایی زلیخایی داری…

ولی…

منش مریم گونه ات اجازه نمیدهد که از آن سوء استفاده کنی …

و نمی گذارد که زیباییت را دستمایه آزار دیگران کنی…

کاش کمی ازمنش تورا پسرانی داشته باشند که یادشان رفته باید “وارث نجابت یوسف” باشند.

 هوا که گرم می شود،اعتقاداتمان سرد می شود

گرمای هوا مساوی است با شال هایی که تنها نقش نمادین بر سر ایفا می کنند …

مانتوهای نازک بدن نما که سر جمع گاهی ارتفاعشان به نیم متر هم نمی رسد…

صندل هایی که ناخن های لاک زده را یدک می کشد…

تیشرت های تنگ با تصاویر نامناسب که گاهاً

نوشته هاشان بسیار زننده است و شلوار هایی که یا رنگ و رو رفته اند یا پاره در پاره اند و یا تنگ و کوتاه…

 

  اما عده ایی هم هستند که جنس بندگی شان از جنس اشرف مخلوقات هست 

پس به افتخارشان قلم به دست میگیرم و می‌نویسم که

 

تو را بانو نامیده‌ام????

بسیارند از تو بلندتر????

بسیارند از تو زلال‌تر

 اما بــانـو تویی 

درگرماحجابت همان است که بود ، حتی با زبان روزه

از خیابان که می‌گذری نگاه کسی را به دنبال نمی‌کشانی

کسی تاج بلورینت را نمی‌بیند

کسی بر فرش سرخ ِ زیر پایت نگاهی نمی‌افکند.

 

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم

می فرماید:

چه خوب فرزندانی هستند دختران

 

هر کس یکی از آنها را داشته باشد، خداوند آن را برای وی پوششی از آتش دوزخ قرار می‌دهد و هر کس دو تا داشته باشد، خداوند به خاطر آنان، او را وارد بهشت می‌سازد؛ و هرکس سه دختر یا مانند آن خواهر داشته باشد، جهاد و صدقه‌ای استحبابی از او بر می‌دارد.

 

هر خانه‌ای كه در آن دختر باشد، هر روز دوازده بركت و رحمت از آسمان ارزانی‌اش می‌شود؛ و زيارت فرشتگان از آن خانه قطع نمی‌گردد، در حالی كه در هر شبانه روز برای پدر آن دختران عبادت يكسال نوشته می‌شود.

 

 

مستدرك الوسائل

ج15

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




مست كردم كه كمي اسم تورا جار زنم

 

قصد كردم كه دم از حيدر كرار زنم……

 

اينقدر مست توام اسم خودم يادم نيست

 

هر كه خود راعبدكوي تو نخواند ادم نيست

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




نیت فرج

 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم من  الجن والانس من الاولین و الآخرین

 

روز جمعه، با استفاده از فرازی در زیارت شریف جامعه کبیره از خداوند متعال به واسطه صاحبان امروز طلب عفو می نماییم و با استعانت از ایشان قدم در راه کمال میگذاریم:

 

«یا ولیَ الله(یاحجةَ بنَ الحسنِ العسکری)، ان بینی و بین الله عز و جل ذنوبا لا یأتی علیها الا رضاکم»

 

«ای ولی خدا، همانا بین من و خداوند عز و جل گناهانی است که آن گناهان بخشیده نمی شود مگر به رضایت شما»

 

                 

«««اللهم العَنِ الجِبْتَ و الطاغوتَ و النَعْثَل

 

بی حد و عدد یاعلی مدد

من الازل الی الابد یاعلی مدد

من المهد الی اللحد یاعلی مدد

 

 

رحم الله من ینادی لبیک یاحسین

 

 

لعنت خداوند بر دشمنان اهلبیت علیهم السلام

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




من شیعه ام، من خاک پای مرتضایم

آری گدایم، من گدای مرتضایم

 

زد زرق و برق زندگی خنجر به پایم

مانده است در حلقوم غمبارم،صدایم

کاری نمی آید ز دست بی نوایم

باز آمدم بر درگه ربّم، خدایم

باز آمدم، وقتی به بن بستی رسیدم

خیلی ز دست نفس بدبختی کشیدم

 

با کوله بار معصیت دل تار شد باز

از زهر بسیار گنه، بیمار شد باز

با معصیت حال و هوایم زار شد باز

این بنده در پیش ملائک خوار شد باز

 

دنیا مرا سرگرم هیچ و پوچ کرده

حال مناجات از دل من کوچ کرده

 

بی معنویت زندگی بر باد رفته

غفلت فراوان است،مرگ از یاد رفته

خوش بر کسی که مثل “حرّ” آزاد رفته

با قلبی از حبّ علی آباد رفته

 

من شیعه ام، من خاک پای مرتضایم

آری گدایم، من گدای مرتضایم

با جوهر خون نام او بر دل نشسته

من مینویسم مرتضی، آقای خسته

من می نویسم، لیک با خط شکسته

حیدر نوشتم، اشک گفت از دست بسته…

 

 

“اللهم ارزقنا زیارة مولی الموحدین”

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




صافی های کلام

 

 

شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت:گوش کن میخواهم چیزی را برایت تعریف کنم،دوستی دیروز درباره تو میگفت که….همسایه حرف او را قطع کرد و گفت:قبل از اینکه برایم تعریف کنی که آن شخص درباره من چه گفته بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ایی یا نه؟؟…گفت کدام سه صافی

 

 

همسایه گفت : اول صافی"حقیقت”

 

 

آیا مطمین هستی که چیزی که میخواهی برایم تعریف کنی حقیقت دارد؟

 

 

او گفت نه!من فقط آنرا شنیده ام ،شخصی آنرا برایم تعریف کرده است

 

 

همسایه سری تکان داد و گفت:پس حتما آنرا از میان صافی دوم که “خوشحالی"باشد گذرانده ایی؟؟

 

 

یعنی چیزی که میخواهی تعریف کنی حتی اگر حقیقت نداشته باشد باعث خوشحالی ام میشود.او گفت:دوست عزیز فکر نکنم این حرف تو را خوشحال کند

 

 

همسایه گفت: پس اگر این حرف مرا خوشحال نمیکند پس حتما آنرا از صافی سوم که “فایده “باشد گذرانده ایی.

 

 

آیا چیزی که میخواهی تعریف کنی برایم فایده دارد و به دردم میخورد؟؟

 

 

او گفت با کمی تامل گفت:نه ،به هیچ وجه

 

 

 

 

 

همسایه عاقل گفت:پس اگر این حرف نه واقعیت دارد،نه خوشحال کننده است و نه برایم فایده دارد،پس آنرا پیش خود نگه دارد و بازگو نکن و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی!

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




همسر دارى به شيوه اسلامى

 

مرد و زن نشسته اند دور ِ سفره .مرد قاشقش را زودتر فرو می برد توی كاسه سوپ و زودتر میچشد طعم غذا را و زودتر میفهمد كه دستپخت همسرش بی نمك است و اما زن چشم دوخته به او تا مُهر تاييد آشپزی اش را از چشم های مردش بخواند و مرد كه قاعده را خوب بلد است، لبخندی ميزند و می گويد : “چقدر تشنه ام !”

زن بی معطلی بلند میشود و برای رساندن ليوانی آب به آشپزخانه ميرود. سوراخ های نمكدان سر ِ سفره بسته است و به زحمت باز می شوند و تا رسيدن ِ آب فقط به اندازه پاشيدن ِ نمك توی كاسه زن فرصت هست برای مرد.

زن با ليوانی آب و لبخندی روی صورت برميگردد و می نشيند . مرد تشكر می كند، صدايش را صاف می كند و ميگويد:

” می دونستی كتاب های آشپزی رو بايد از روی دستای تو بنويسن؟ “

و سوپ بی نمكش را می خورد ؛ با رضايت

و زن سوپ با نمكش را میخورد ؛ با لبخند!

.

میدونید این زن خوشبخت کی بود ؟

همسر امام خمینی …

 

(نقل شده در کتاب زندگی به سبک روح الله)

 

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




رهبرم به کجا می نگری؟

به چه می اندیشی؟

ای به قربان دو چشمت آقا

به سرانجام مسیر؟

یا در اندیشه ی روزی موعود؟

که دهی پرچم را

برسانی تو به دستان گل سر سبد آل علی(ع)

به کجا می نگری؟

به چه می اندیشی؟

به غریبی خودت؟

یا که در فکر شهادت هستی؟

گفتی بودی اینبار

که نگردد تکرار

قصه ی صلح امام مجتبی (ع)

وعده دادی مارا , به قیامی خونین

وعده دادی مارا , تو به یک عاشورا

به کجا می نگری؟

به چه می اندیشی؟

ای سراپا همه عشق…

ما تو را میخواهیم

ما همه عاشق رویت هستیم

در رهت می مانیم

و تو را یک رهبر

و تو را هدیه ای از سوی خدا میدانیم

و بدان ای آقا…

اگر از سر هامان , اگر از تن هامان

پشته ها جمع شود

نفروشیم به کس

تاری از موی شما

نتوانم هرگز

از مسیرت یک دم

تو بگو یک لحظه

دوری از روی شما

 

اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای مدظله

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما …
به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود.
یتیمان را پدر می شود و مادر، محتاجان برادری را برادر می شود، عقیمان را طفل می شود، ناامیدان را امید می شود،
گمگشتگان را راه می شود، در تاریکی ماندگان را نور می شود، رزمندگان را شمشیر می شود، پیران را عصا می شود، محتاجان به عشق را عشق می شود.
خداوند همه چیز می شود همه کس را… به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط پرهیز از معامله با ابلیس، بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها…
چنین کنید تا ببینید چگونه بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند، در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟
“آیا خدا برای بنده خویش کافی نیست؟”

*ملاصدرا*

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




شفاعت حضرت معصومه س

 

روایتی زیبایی از امام صادق ع است که ازجایگاه ویژه ای حضرت معصومه س خبرمیدهد

 

حضرت فرمودند

خدواندحرمی دارد که مکه است پیامبرحرمی دارد که مدینه است امیرمومنان حرمی دارد کوفه است …همانا بهشت هشت دردارد سه تای آن مربوط به قم است

دختری از فرزندمن (امام کاظم) درآنجادفن می شود که نامش فاطمه است تمام شیعیان من را اوشفاعت میکند

 

 

بحار57،ص229

 

دربرخی روایات آمده امام صادق ع فرمودند حرم ما اهلبیت قم است

 

بحار57ص216

 

موضوعات: اهل بیت(ع), روایات  لینک ثابت




اینکه خودتان و دنیایتان را چطور می‌بینید، انتخاب‌ها و عادت‌های آگاهانه شما هستند. عینکی که برای نگاه کردن به همه چیز به چشم می‌زنید، نحوه تفسیر شما از اتفاقات را رقم می‌زند. بنابراین تفسیرهاست که عمل می‌کنید. و همه اینها زندگی شما را می‌‌سازد.

می‌توانید تصمیم بگیرید که در چیزهای خیلی کوچک زندگی شادی و خوشبختی را ببینید. می‌توانید انتخاب کنید که همه اتفاقات را به طریقی مثبت تحلیل کنید. و انتخاب‌های شما مقدار شادی که در زندگی پیدا و ایجاد می‌کنید را تعیین می‌کند.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




اگر نمی توانی مدادی باشی که خوشبختی یک نفر را بنویسد
پس حداقل سعی کن پاک کنی باشی که غم کسی را پاک کند !
زندگی هنر نقاشی بدون پاک کن است
پس طوری زندگی کن که حسرت داشتن پاک کن را نخوری
در مقابل سختی ها همچون جزیره اى باش که دریا هم با تمام عظمت و قدرت نمى تواند سر او را زیر آب کند .
آدم های بزرگ قامتشان بلندتر نیست
خانه شان بزرگ تر نیست
ثروتشان بیشتر نیست
آنها قلبی وسیع و نگاهی مرتفع دارند.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




زن ها اگر شاد باشند قلب خانه می تپد
زن ها اگر موهایشان را شکل دهند ،
اگر صورتشان را آرایش کنند ،
اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند
زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند ، اگر شوخی کنند ، بخندند ،
همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند
اگر روزی زن خانه
چشمهایش رنگ غم بدهد
حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد
اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد
تمام اهل خانه را به غم کشیده است
آری زن بودن دشوار است
زنان ارمغان آور شادی ،
گذشت و خنده اند

 یادمان نرود قلب خانه باید بتپد..

 

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




 

#قایقت_رابه_چه_بسته ای!!!

 نقل است که نیمه شبی چند دوست به قایق‌سواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند.
سپیده که زد با هم درگفتگو برآمدند که چقدر راه رفته‌ایم؟ تمام شب را پارو زده‌ایم! باید مسیري خیلی طولانی را پیموده باشیم…
اما نور خورشید که دور و برشان را روشن کرد، دیدند درست در همان جایی هستند که شب پیش بودند!
آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند!
در اقیانوﺱ بی پایان هستی، انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید!
قایق تو به کجا بسته شده است؟
به بدنت؟
به افکارت؟
به ترسها و نگرانیهایت؟
به گذشته ات؟
به عواطفت…؟
ترس، طناب است.
نومیدی طناب است.
باورهای اشتباه طناب است.
خیلی چیزهای به ظاهر مهم، آنقدرها هم مهم نیستند.
باورهای غلط، نومیدی و ترس طنابهایی هستند که هرچقدر تلاش کنی، بدون باز کردنشان از خودت حرکت نمی کنی.
باید باور داشته باشی که خدا برایت خوشبختی، سلامتی، ثروت، خوشحالی و عاقبت بخيری می خواهد.
تلاش زمانی جواب می دهد که باورهای عالی داشته باشی.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




  #هفت قدم برای شاد بودن:

قدم اول:کمتر فکر کنید ,
بیشتر احساس کنید.


قدم دوم:کمتر اخم کنید,
بیشتر لبخند بزنید.


قدم سوم:کمتر صحبت کنید,
بیشتر گوش دهید.


قدم چهارم:کمتر قضاوت کنید,
بیشتر بپذیرید.


قدم پنجم:کمتر ببینید،
بیشتر انجام دهید.


قدم ششم:کمتر گلایه کنید,
بیشتر سپاسگزارباشید.


قدم هفتم:کمتر بترسید,
بیشتر دوست داشته باشید.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 
#خوب_باشیم

اگرقرار باشه خوبی ماوابسته به رفتاردیگران باشه، این دیگه خوبی نیست بلکه معامله است!

میشه پروانه بود و به هر گلی نشست
امابهتراست مهربون بود وبه هر دلی نشست

 


 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 دلایل ناراحتی همسرتان را بدانید

آقایان بخوانند
شاید همسرتان به نظر شما بی‌دلیل ناراحت است اما دلایلی وجود دارد که چنین خلق و خویی پیدا کرده است؛ دلایلی مانند نزدیک شدن به دوران ماهانه.

بنابراین در چنین زمان‌هایی از کوره در نروید و بهانه‌های آنها را رفتاری تلقی کنید که خیلی در اختیار آنها نیست.

اینجاست که آنچه شما را شوهری نمونه می‌کند درکی است که از همسرتان دارید. پس شوهری نمونه باشید و آنها را درک کنید.

 

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




  روشهايى براى كنار آمدن راحت‌تر با عصبانیت همسر:

 

  •   سریع قضاوت نکنیم
  •  كم كردن انتظارات
  •  صبور باشیم 
  •  گاهی سکوت کنیم
  •  فهميدن علت عصبانیت
  •  همدلی را فراموش نکنیم
  •  به حل مسئله فکر کنیم
  •  بيان كردن احساس خودمان
موضوعات: خانواده  لینک ثابت




#نیاز_مهم_مردان


بسیاری از خانومها فکر میکنن بزرگترین نیاز مردان به آنها نیاز جنسیه.

ولی حقیقت اینه که آقایون بیش از هر چیزی احتیاج به احترام اون هم از شریک زندگیشون دارن

به گونه ای رفتار و صحبت کنید که شوهرتون متوجه بشه براش ارزش زیادی قائل هستید.
مردها بر خلاف ظاهرشون مثل یه کودک هستند که میخواهند از آنها تعریف و تمجید کنید
اعتماد به نفس شوهرتون را با تائید تصوراتش نسبت به خودش تقویت کنید.

این باعث میشه همسرتون در مورد همه موارد با شما صحبت کنه.
اگر روزی یکبار بهش بگید دوستش دارید،احساس خوبی در او ایجاد میکنید.


 

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




 متداولترین روش ها و رفتارهایی که از سوی زن ها سبب توقف میل جنسی در آقایان می شود عبارتند از:

 

  1.   زن هایی که مثل پلیس های ترافیک عمل می کنند.
  2.   زنهایی که در بستر، بی تحرک هستند
  3.   زنهایی که به خودشان نمی رسند.
  4.    زنهایی که مداوم از خودشان و بدنشان بدگویی می کنند.
  5.   زنهایی که فقط به وضعیت مادی مرد توجه دارند.
  6.   زنهایی که درمورد دوست پسرهای قبلیشان حرف می زنند.
  7.   زنهایی که لباس زیر های زیبا نمی پوشند.
  8.  زنهایی که خیلی در بستر حرف می زنند.
  9.   زنهایی که تظاهر می کنند.
  10.   زنهایی که هیچوقت شروع کننده رابطه جنسی نیستند.

 

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




  #سیاست_های_زنانه



هرجا و هر زمانی دیدی جایی میری که بهت احترام نمیزارن یا جوابگوی محبت هات نیستن خودتو کم کم بکش کنار، خودتو به کاری سرگرم کن مثلا برو کلاس چرم دوزی بعد هم بهونه بیار که کار دارم

بعضی جملات هم خیلی تاثیر گزارن
تو اینجور مواقع اصلا نرید بعدا بگید ببخشید کار داشتم وگرنه حتما دوست داشتم بیام پیشتون اما نشد
یا بگید جسارت میکنم خیلی باهاتون راحتم, دارم میگم امروز شرایط مهمانی تو خونه رو ندارم

هرکی هم باهاتون خوب احوالپرسی نمیکنه عین خودش بشید
تو جمعشون هم زیاد نظر ندین، زیاد نگاهشون نکنید.
مثلا طلاهاشونو میبینی سریع نگو مبارکه یا لباسشونو بزارید آخر وقت بگید یا اصلا نگید.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




#زندگی …

بزرگی می گفت:
زنده بودن حرکتی است افقی،
از گهواره تا گور ….
اما زندگی کردن حرکتی است عمودی،
از فرش تا عرش …
زندگی یک تداوم بی نهایت اکنون هاست …

ماموریت ما در زندگی
” بی مشکل زیستن ” نیست،
” با انگیزه زیستن ” است …

” سلطان دلها ” باش،
اما دل نشکن …
پله بساز،
اما از کسی بالا نرو …
دورت را شلوغ کن،
اما در شلوغی ها خودت را گم نکن …

” طلا ” باش،
اما خاکی …

 

موضوعات: خانواده, مختلف  لینک ثابت
1 2 3 5 6