این همه دست به سوی تو دراز است رضا !

باز مشت من و آغوش تو باز است رضا !

 

باز «من» دارد از آن دور تهی می‌آید

آن که می‌آید از آن دور جنازه است رضا !

 

زنده شد پیش نگاهت، تو خدایش شده‌ای

کفرِ «خورشید» پرستان پُرِ راز است رضا !

 

دست من نامه‌ای از توست، نوشته‌ست در آن:

به حرم آمدن مست مجــــاز است رضا.

 

من و انگور، دلی مست و نگاهی پرِ اشک

قبله در حسرتِ این راز و نیاز است رضا!

 

هشت رکعت وسط صحن تو افتاد به خاک

رقص عشق است، فقط شکل نماز است رضا !

 

هر دلی می‌رسد از راه شکسته ‌است… چقدر-

جاده‌ی عاشقیت حادثه ساز است! رضا !

 

آه! آواز خوش گوشه‌ی «نیشابور»ت

در مقامی پر از اندوه «حجاز» است رضا !

 

پیش پرهای کبوتر، آسمان دل تو

تا خدا، پنجره در پنجره باز است رضا !

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...