#قایقت_رابه_چه_بسته ای!!!

 نقل است که نیمه شبی چند دوست به قایق‌سواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند.
سپیده که زد با هم درگفتگو برآمدند که چقدر راه رفته‌ایم؟ تمام شب را پارو زده‌ایم! باید مسیري خیلی طولانی را پیموده باشیم…
اما نور خورشید که دور و برشان را روشن کرد، دیدند درست در همان جایی هستند که شب پیش بودند!
آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند!
در اقیانوﺱ بی پایان هستی، انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید!
قایق تو به کجا بسته شده است؟
به بدنت؟
به افکارت؟
به ترسها و نگرانیهایت؟
به گذشته ات؟
به عواطفت…؟
ترس، طناب است.
نومیدی طناب است.
باورهای اشتباه طناب است.
خیلی چیزهای به ظاهر مهم، آنقدرها هم مهم نیستند.
باورهای غلط، نومیدی و ترس طنابهایی هستند که هرچقدر تلاش کنی، بدون باز کردنشان از خودت حرکت نمی کنی.
باید باور داشته باشی که خدا برایت خوشبختی، سلامتی، ثروت، خوشحالی و عاقبت بخيری می خواهد.
تلاش زمانی جواب می دهد که باورهای عالی داشته باشی.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...