✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 205
  • دیروز: 1129
  • 7 روز قبل: 10069
  • 1 ماه قبل: 26679
  • کل بازدیدها: 810764

 



 

 در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مردی بود که همیشه توکل به خدا می کرد و غالبا برای تجارت از شام به مدینه می آمد، یک روز دزدی، راه بر این مرد تاجر گرفت و شمشیرش را به قصد کشتن وی برکشید.

تاجر گفت: ای دزد! اگر مقصود تو مال من است حاضرم مالم را در اختیار تو بگذارم ولی مرا نکش. دزد گفت: تو را باید بکشم، اگر این کار را نکنم، اسرار مرا فاش خواهی کرد.

 تاجر که فهمید که کشته خواهد شد، به دزد گفت: پس به من مهلت بده تا دو رکعت نماز بخوانم، دزد قبول کرد، تاجر مشغول نماز شد و دست به سوی آسمان بلند نمود، عرض کرد: خدایا از پیغمبر تو شنیدم که فرمود: هر کس به خدا توکل کند و نام تو را ذکر کند در امان و سلامت خواهد ماند.

بنابر این در این صحرا یار و یاوری جز تو ندارم و به کرم تو امیدوارم چون این کلمات را بر زبان جاری ساخت و خود را به دریای توکل انداخت، ناگهان شخصی با عمامه سبز در حالی که سوار بر اسبی سفید بود ظاهر گشت، دزد، تاجر را رها کرد و به سوی آن سوار رفت آن شخص با یک ضربه شمشیر، دزد را به دو نیم کرد و او را از بین برد، سپس با کمال خوشروئی به نزد تاجر آمد و گفت:

ای کسی که به خدا توکل کردی! دشمن تو را کشتم و خدای متعال تو را از شر او راحت کرد.

 تاجر گفت: تو چه کسی هستی که مرا در این بیابان یاری نمودی؟

گفت: من توکل و اخلاص تو هستم که حق تعالی مرا به صورت ملکی آفریده، در آسمان بودم که جبرئیل به من گفت: صاحب خود را دریاب و دشمن او را هلاک نما، برای همین من فورا برای تو به زمین آمدم، در این موقع تاجر به سجده افتاد و شکر الهی را بجا آورد آن سوار غایب شد و تاجر به مدینه آمد واقعه را با جناب رسول الله عرض نمود، حضرت فرمودند: آری توکل این چنین است، توکل، انسان را به اوج سعادت می رساند و درجه متوکل به اندازه انبیا و اولیا و شهداست و نتیجه توکل، همای رستگاری و تقرب به خداست.

 

روایتها و حکایت ها: ص 100.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 آیت الله فاضل لنکرانی:

حمایت از مقام رهبری امروز واجبتر از زمان امام (ره) است ایشان ستون خیمه مرجعیت است اگر ایشان نبود ما هم نبودیم

 

 آیت الله گلپایگانی:چه کسی را بهتر از ایشان داریم که با تمام وجود مقابل دنیای زورگو و بی منطق ایستاده و دنیا هم از ایشان حساب میبرد و ما باید او را کمک کنیم.

 

 آیت الله مکارم:اگر مقام معظم رهبری حرمت نداشته باشد امروز هیچکدام از ما ایرانیها حرمت نخواهیم داشت. تبعیت از حکم حکومتی ولی فقیه بر مراجع تقلید هم واجب است.

 

 آیت الله نوری:خامنه ای کوثر است دشمن او ابتر است.

 

 علامه حسن زاده آملی: روزی علامه جلوی حضرت آقا دو زانو نشسته و ایشان را مولا خطاب میکنند، آقا ناراحت شده و به علامه میفرمایند این کار را نکنید علامه میفرمایند اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمیکردم

و در جای دیگر میفرمایند:

گوشتان به دهان رهبر باشد چون ایشان گوششان به دهان حضرت حجت است.

 

 آیت الله بهاالدینی:(در زمان عیادت حضرت آقا از آیت الله بهاالدینی) ، آیت الله از این دیدار بسیار به وجد آمدند و مقام معظم رهبری را با عنوان ((السلام علیک یا ودیعه الله)) سلام دادند .این در حالی است که رهبری از نظر سنی جای پسر آیت الله بهاالدینی است.

 

 آیت الله وحید خراسانی:من به آیت الله خامنه ای ارادت کامل دارم.

 

✅آیت الله گلپایگانی:تضعیف شما (رهبری) را حرام می دانم عمده عظمت شماست.

 

 آیت الله سیستانی:امروز آبروی اسلام وابسته به آبروی ایران است و آبروی جمهوری اسلامی وابسته به آبروی آیت الله خامنه ای است.

 

 آیت الله صدیقی:آقای بهجت به خود بنده فرمودند که در دیداری که با امام زمان داشتم از ایشان راجع به آقای خامنه ای پرسیدم و حضرت پاسخ دادند آقای خامنه ای از ماست.

.

در زمان سفر آقای خامنه ای به قم، آیت الله بهجت هم جزء جمعیت استقبال کنندگان آمده بودند یکی به آقای بهجت گفت آقا شما چرا با این سن وسال آمدید وسط این جمعیت؟ آقا فرمودند اگر مردم ميدانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمیماند.

 

 شهید آوینی:خون دادن برای امام خمینی زیباست اما خون دل خوردن برای امام خامنه ای زیباتر است.

 

 آیت الله فاطمی نیا:هرکس کوچکترین حرفی در تضعیف مقام رهبری بزند خدا او را نخواهد بخشید این مرد بزرگ عز اسلام است.

 

 آیت الله جوادی آملی: رهبری نه پست است نه مقام بلکه امام جامعه است، هر لفظی غیر از امام خامنه ای جفاست به ایشان.

 

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




برای اینکه خدا لطفش و رحمتش و آمرزشش شامل حال ما بشه،

 باید ❣اخلاص❣ داشته باشیم؛

و برای اینکه ما اخلاص داشته باشیم،

 سرمایه می خواد که از همه چیزمون بگذریم؛

و برای اینکه از همه چیز مون بگذریم،

 باید شبانه روز دلمون و وجودمون و همه چیز مون با ❣خدا❣ باشه.

انقدر پاک باشیم که خدا کلاً از ما راضی باشه.

قدم برمی داریم برای رضای خدا؛

 قلم بر می داریم روی کاغذ برای رضای خدا؛

حرف می زنیم برای رضای خدا؛

شعار می دیم برای رضای خدا؛

می جنگیم برای رضای خدا؛

همه چیز همه چیز همه چیز  خاص خدا باشه!

که اگر شد پیروزی نزدیک است.

چه بکشیم چه کشته بشیم، که اگر اینچنین باشیم پیروزیم.

 و هیچ ناراحتی نداریم و شکست معنا نداره برای ما…….

 

 شهید بزرگوار سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




هرگز منتظر “فرداى خيالى” نباش. سهمت را از “شادى زندگى” همين امروز بگير

 

فراموش نکن “مقصد” هميشه جايى در “انتهاى مسير” نيست!

“مقصد” لذت بردن از قدمهايی است که بین مبداتامقصد بر می‌داریم!

چایت را بنوش! 

نگران فردا مباش، از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




دلم گرفته….

هوای حرم اقا رو داره….

گر چه اهو نیستم اما پر از دلتنگیم

ضامن چشمان اهو ها به دادم میرسی؟؟؟؟؟

…..

من غریبم خودت ضامنم شو…

زائرت انتظار داره از تو…

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




خيلي زيباست!

 

 

«إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً »

 

راننده ترمز گرفت! دست‌انداز را که رد کرد، رو به مسافر بغل‌دستش گفت: این دست‌انداز‌ها اگر نبود، سَرِ تقاطع‌ها خیلی خطرناک می‌شد… خدا خیرشان دهد! گاهی هم، زندگی می‌افتد توی دست‌انداز! لابد خدا می‌خواهد از خطرِ روزگارِ پُرتقاطع، کم کند!… سختی ها را دست‌انداز می‌کند تا زندگی‌مان کم خطر‌تر شود…

 ‏ «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً »

 

 سوره انشراح آیه 6

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 

 ﻋﻦ ﻋﻤّﺎﺭ ﺑﻦ ﻳﺎﺳﺮ: ﻗﺎﻝ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ وسلم :

 ﻳﺎ ﻋَﻠِﻲﱡﱡ، ﺇﻥﱠﱠ ﺍﻟﻠﻪَ ﺗَﻌﺎﻟﻲ ﻗَﺪْ ﺯَﻳﱠﱠﻨَﻚَ ﺑِﺰِﻳﻨَﺔٍ ﻟَﻢْ ﺗُﺰَﻳﱠﱠﻦُ ﺍﻟﻌِﺒﺎﺩُ ﺑِﺰﻳﻨَﺔٍ ﺃﺣَﺐﱡﱡ ﺇﻟَﻲ ﺍﻟﻠﻪِ ﺗَﻌﺎﻟﻲ ﻣِﻨْﻬﺎ، ﻫِﻲَ ﺯﻳﻨَﺔُ ﺍﻟﺄﺑْﺮﺍﺭِ ﻋِﻨْﺪَ ﺍﻟﻠﻪِ ﻋَﺰﱠﱠﻭَﺟَﻞﱠﱠ: ﺍﻟﺰﱡﱡﻫْﺪُ ﻓِﻲ ﺍﻟﺪﱡﱡﻧْﻴﺎ، ﻓَﺠَﻌَﻠَﻚَ ﻟﺎ ﺗَﺰْﺭَﺍ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺪﱡﱡﻧْﻴﺎ ﺷَﻴْﺌﺎً ﻭَ ﻟﺎﺗَﺰْﺭَﺍ ﺍﻟﺪﱡﱡﻧْﻴﺎ ﻣِﻨْﻚَ ﺷَﻴْﺌﺎً ﻭَ ﻭَﻫَﺐَ ﻟَﻚَ ﺣُﺐﱠﱠ ﺍﻟﻤَﺴﺎﻛِﻴﻦَ، ﻓَﺠَﻌَﻠَﻚَ ﺗَﺮْﺿﻲ ﺑِﻬِﻢْ ﺃﺗﺒﺎﻋﺎً، ﻭَ ﻳَﺮْﺿُﻮﻥَ ﺑِﻚَ ﺇﻣﺎﻣﺎً.

 

 ﺍﺯ ﻋﻤّﺎﺭ ﺑﻦ ﻳﺎﺳﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ وسلم  ﻓﺮﻣﻮﺩ:

 

 ﺍﻯ امیر المومنین ! ﺧﺪﺍﻯ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻳﻨﺘﻰ ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻯ ﺑﻪ ﺯﻳﻮﺭﻯ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺰﻳﻦ ﻧﮕﺸﺘﻪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺯﻳﻨﺖ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺯﻫﺪ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻳﻨﺖ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ

 ﺧﺪﺍﻯ ﺑﺎ ﻋﺰﺕ ﻭ ﺟﻠﺎﻝ ﺍﺳﺖ.

 

ﭘﺲ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻃﻮﺭﻯ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺍﺯﺩﻧﻴﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﭼﻴﺰﻯ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ. ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻛﻴﻦ ﺭﺍ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩ، ﭘﺲ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻃﻮﺭﻯ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻛﻪ ﺭﺍﺿﻰ ﺷﺪﻯ ﻛﻪ ﺭﻫﺒﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎﺷﻰ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﭘﻴﺸﻮﺍﻳﻰ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﺸﻨﻮﺩﻧﺪ.

 

 

منبع:ﭘﺮﺗﻮﻯ ﺍﺯ ﻓﻀﺎﺋﻞ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ، ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ، ﺹ111

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




سجده در گوشۀ ایوان طلایی عشق است

 

نوکری بر سر کوی تو- خدایی- عشق است

 

هر کسی عاشق پابوسی لیلای خود است

 

در دم مرگ کنارم تو بیایی عشق است

 

ضامن آهوی صحرا شدنت جای خودش

 

اینکه در روز جزا ضامن مایی عشق است

 

تا ابد قبله نمای دل من سمت شماست

 

اینکه در کشور ما قبله نمایی عشق است

 

همۀ عرش و زمین را به گدایی بدهند!

 

باز میگوید از این خانه گدایی عشق است

 

کعبه وکرببلا هر یکشان عرش خداست

 

اینکه هم کعبه وهم کرببلایی عشق است

 

ای که در کشور ما عرش معلا داری

 

آنچه خوبان همه  دارند تو یک جا داری

 

 السلام علیک یا علی بن موسی الرضا 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




امام صادق(ع)

 

ان الله يحشر الناس على نياتهم يوم القيامة ؛

 

خداوند در روز قيامت ، مردم را بر نيتهايشان محشور مى كند .

 

بحارالانوار ، ج ۷۰ ، ص ۲۰۹

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


از شیخ مرتضی انصاری(ره) پرسیدند:

چگونه می‌شود یک ساعت فکر کردن بهتر از هفتاد سال عبادت باشد؟

فرمود:

فکری مانند فکر؛ حر بن یزید ریاحی در شب عاشورا.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




شعر امام رضا(ع) از زبان بیمار شفا گرفته:

 

دکتر نشست و گفت: که امروز بدتری!

پس از خدا بخواه که طاقت بیاوری

 

بابا نگاه کرد به بالا و آب شد

مادر سپرد بغض خودش را به روسری

 

گفتند: ” نا امید نشو! ما نمرده ایم

اینبار می بریم تو را جای بهتری”

 

حالم خرابتر شد و بغضم شکاف خورد

چرخید چشم خسته ی من سمت دیگری:

 

دیوار، قاب عکس… نسیمی وزید و بعد

افتاد روی گونه ی من ناگهان پری

 

خود را کنار عکس کشیدم کشان کشان

وا کردم از خیال خودم سویتان دری:

 

من بودم و سکوت و حرم- صحن انقلاب-

تو بودی و نبود به جز من کبوتری

 

لکنت گرفت قامت من بعد دیدنت

از هر طرف رسید شمیم معطری

 

ازمن عبور کردی و دردم زیاد شد

گفتم عزیز فاطمه من را نمی بری؟

 

گفتی بلند شو به تماشای هر چه هست…

دیدم کنار صحن نشسته ست مادری

 

فرمود: “در حریم منی یا علی بگو

برخیز تا به گوشه ی افلاک بنگری”

 

برخاستم …دو پای خودم بود…در مطب-

گرم قدم زدن شدم و سوی دیگری-

 

تکرار سجده ی پدری بود و آنطرف

تکرار “یا امام رضا” های مادری

 

دکتر نشست و دست به پاهای من گذاشت

دکتر به عکس خیره شده و گفت: محشری!

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




یاصاحب الزمان…..

 

به دنبال کسی هستم میان گریه ها هرشب

 

که میگویند میگرید غریب و بی صدا هرشب

 

کجا مجلس به پا کردی بیایم سینه زن باشم

 

بگیرم من نشانت از کدامین آشنا هر شب؟

 

تو را دیدند خیلی ها میان روضه ی زهرا

 

 

اگر این است، میخوانم فقط آن روضه را هرشب

 

تو را بین هیاهوی هوس گم میکنم هر روز

 

و پیدایت میکنم در روضه های کربلا هرشب

 

اگر من باعث این غیبت طولانی ات هستم

 

بگو تا مرگ خود را هم بخواهم از خدا هرشب

 

 

 "اللهم عجل لوليك الفرج”

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


هر نامی بر او بگذارید

مهم نیست

او کسی ست که بیشترین آرامش را در میان

شدیدترین شعله ها به آدمی میدهد…

آری او

 

همان پروردگار است…

 

آرامشی از جنس خدا برایتان آرزومندم…

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ریشه ضرب المثل از تو حرکت از خدا برکت:

 

این ضرب المثل در جایی کاربرد دارد که فردی همه چیز را به خدا واگذار کرده و کاری برای رسیدن به هدف نمی کند

ضرب المثل ها و عبارات زیادی وجود دارند که همین مفهوم رو دارند ولی شاید هیچ ضرب المثلی به اندازه این ضرب المثل به عبارت بالا نزدیک نباشه

خدا روزی رسان است ولی یک سرفه ای هم باید کرد

شخص ساده لوحی مکرر شنیده بود خداوند متعال ضامن رزق و روزی بندگان است . بهمین خاطر به این فکر افتاد که به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگیرد .

 

به همین قصد یکروز صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد .همینکه ظهر رسید از خداون طلب ناهار کرد ولی هرچه به انتظار نشست برایش ناهار نرسید تا اینکه شام شد و او باز از خدا طلب خوراکی برای شام کرد و چشم براه ماند.چند ساعتی از شب گذشته بود که درویشی وارد مسجد شد در پای ستونی نشست ، شمعی روشن کرد و از کیسه خود غذایی بیرون آورد و شروع به خوردن کرد . مردک که از صبح با شکم گرسنه از خدا طلب روزی کرده بود و در تاریکی چشم به غذا خوردن درویش دوخته بود ، دید درویش نیمی از غذای خود را خورد و عنقریب نیم دیگر را هم خواهد خورد .مردک بی اختیار سرفه ای کرد و درویش که صدای سرفه را شنید گفت : هر که هستی بفرما پیش . مرد بینوا که از گرسنگی داشت میلرزید پیش آمد و مشغول خوردن شد . وقتی سیر شد ، درویش شرح حالش را پرسید و آنمرد هم حکایت خود را تعریف کرد.

درویش به آن مرد گفت : فکر کن تو اگر سرفه نکرده بودی من از کجا میدانستم تو در مسجد هستی تا به تو تعارف کنم و تو هم به روزی خودت برسی ؟ شکی نیست که خدا روزی رسان است ولی یک سرفه ای هم باید کرد ….

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﻣﻨﻔﯽ ﺑﺎﻓﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ !!!

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻼﻣﯽ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﺭﺗﻌﺎﺷﯽ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﯼ

ﻭ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﺗﻮ ﻣﻮﺟﯽ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺨﺎﻃﺐ !

ﮔﺎﻫﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ …

ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺑﺮﺩ …

ﻭ … ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ !

ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺝ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﯾﺎ ﺑﻪ پاﯾﯿﻦ می ﺮﻭﺩ ﺧﻮﺩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ !

ﻣﮕﺬﺍﺭ ﻣﻮﺝ ﮐﻼﻣﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺰﻭﻝ ﺳﻮﻕ ﺩﻫﺪ …

ﺍﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻧﮕﻮ !

ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﺑﮕﻮ !

ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﯼ !

ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻪ ﺧﺸﻢ !

ﺁنچه ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﻼﻡ ﺗﻮ ﺟﺎﺭﯼ می ﺴﺎﺯﺩ …

ﻫﻤﻪ ﺁن چیزﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺴﺘﯽ !

ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﺎ ﻓﻘﻂ ﺧﻮبی هایت ﺟﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ …

ﺍﺯ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺗﯿﺮگی ها ﺑﺮ ﺁﯾﻨﻪ ﺩﻝ ﻣﺨﺎﻃﺒﺖ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ..

ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﯿﺮگی ها ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ …

 ﺗﻮ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﮕﺬﺍﺭ ﮐﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﯿﺮﻩ ﻭ ﺗﺎﺭ ﺷﻮﺩ !…

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮین هاﯾﺖ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﮐﻦ !

 

ﺟﻬﻨﻢ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺡ ﻧﺎﺭﺍﺿﯽ ﺍﺳﺖ .

ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻬﺸﺖ .

” ﺁﺭﺍﻣﺶ ” ﻫﻨﺮ نپردﺍﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﻞ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺳﻬﻢ ﺧﺪﺍﺳﺖ …

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 

روزي پلنگي وحشي به دهكده حمله كرده بود. مردی خردمند همراه با تعدادي ازجوانان براي شكار پلنگ به جنگل اطراف دهكده رفتند.

اما پلنگ خودش را نشان نمي داد و دائم از تله شكارچيان مي گريخت.

 

سرانجام هوا تاريك شد و يكي از جوانان دهكده با اظهار اينكه پلنگ داراي قدرت جادويي است و مقصود آنها را حدس مي زند،

خودش را ترساند و ترس شديدي را بر تيم حاكم كرد.

 

مرد خردمند با خوشحالي گفت كه زمان شكار پلنگ فرا رسيده است و امشب حتما پلنگ خودش را نشان مي دهد.

ازقضا پلنگ همان شب خودش را به گروه شكارچيان نشان داد و با زخمي كردن جواني كه به شدت مي ترسيد، سرانجام با تيرهاي بقيه از پا افتاد.

 

يكي از جوانان از مرد خردمند پرسيد:”چه چيزي باعث شد شما رخ نمايي پلنگ را پيش بيني كنيد؟

 

در حالي كه شب هاي قبل چنين چيزي نمي گفتيد!؟”

مرد خردمند گفت:

 

” ترس جوان و باور او كه پلنگ داراي قدرت جادويي است، باعث شد پلنگ احساس قدرت كند و خود را شكست ناپذير حس كند.

 

 

اين ترس ها و باورهاي ترس آور و فلج كننده ما هستند كه باعث قدرت گرفتن زورگويان و قدرت طلبان مي شوند.

پلنگ اگر مي دانست كه در تيم شكارچيان كساني حضور دارند كه از او نمي ترسند هرگز خودش را نشان نمي داد!”

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


...


جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: «چه می‌بینی؟»

 

گفت: «آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد.»

 

بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: «در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می‌بینی؟»

گفت: «خودم را می‌بینم!»

 

عارف گفت: «دیگر دیگران را نمی‌بینی، در حالی که آینه و پنجره هر دو از یک ماده اولیه ساخته شده‌اند. اما در آینه لایه نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی‌بینی. این دو شی شیشه‌ای را با هم مقایسه کن؛ وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می‌بیند و به آنها احساس محبت می‌کند.

 

اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت، کبر، غرور، پلیدی یا …) پوشیده می‌شود، تنها خودش را می‌بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه‌ای را از جلو چشم‌هایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.

 

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


...


شخصی چای را آن قدر کم رنگ می‌‌نوشید که به سختی می‌‌توانستیم بفهمیم که آب جوش نیست!

> چربی‌ و نمک هم اصلا نمی‌‌خورد! ورزش می‌‌کرد و وقتی از ا‌و علت این کار‌هایش را می‌‌پرسیدیم، می‌‌گفت که این‌ها برای سلامتی‌ بد است و سکته می‌‌آورد.

> ا‌و در چهل و پنج سالگی در اثر سکته قلبی درگذشت! .

> چندی پیش یک زندانی در امریکا از زندان گریخت.

> به ایستگاه راه آهن می رود و سوار یک واگن باری می شود.

> در واگن به صورت خودکار بسته می شود و قطار به راه می افتد.او متوجه می شود که سوار فریزر قطار شده است.

> روی تکه کاغذی می نویسد: این مجازات رفتار های بد من است, که باید منجمد شوم.

> وقتی قطار به ایستگاه می رسد, مامورین با جسد او روبرو می شوند.در حالی که فریزر قطار خاموش بوده است.

> منتظر هرچه باشیم،همان برایمان پیش می‌‌آید.

> منتظر شادی باشیم، شادی پیش می‌‌آید.

> منتظر غم باشیم، غم پیش می‌‌آید.

> هرگز پول را برای بیماری و مشکلات پس انداز نکنیم. چون رخ می‌‌دهد.

> پول را برای عروسی ، برای خرید خانه ، اتومبیل ، مسافرت و نظایر آن پس انداز کنیم.

> وقتی می‌‌گوئیم این پول برای خرید اتومبیل است، دیگر به تصادف فکر نکن…

> ژاپنی‌ها ضرب‌المثل جالبی دارند و می‌گویند:

> اگر فریاد بزنی به صدایت گوش می‌دهند !

> و اگر آرام بگویی به حرفت گوش می‌دهند !

> قدرت کلماتت را بالا ببر نه صدایت را !

> این “باران” است که باعث رشد گل ها می شود نه “رعد و برق” !

> در خانه ای که آدم ها یکدیگر را دوست ندارند ،

> بچه ها نمی توانند بزرگ شوند !

> شاید قد بکشند ،

> اما بال و پر نخواهند گرفت !

> ﻣﻴﺪﻭﻧید ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟

> ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﻳﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻳﻪ ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻰ ﺻﺪ ﻣﺘﺮﻯ و چهار ﺗﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ و ﻛﻠﻰ ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ ﺩﻳﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ

> خونه يعنى احترام و درك متقابل

> ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻬﺶ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻰ ﻳﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻴﺎﺩ ﺭﻭ ﻟﺒﺎﺕ

> خونه يعنى آرامش وامنيت

> ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ ﻳﻪ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎﻯ ﮔﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺴﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﻯ

> خونه يعنى فضايى خالى از خشم

> خالى از دود

> خالى از قرص خواب واسترس

> ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩﺵ ﻣﻴﺸﻰ ﻟﺒﺨﻨﺪ بزنى و لبخند ببينى

> ﻳﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﺘﺮﺍﮊﺵ ﺑﺎﻻ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻭﺳﻌﺖ ﻗﻠﺐ ﺁﺩﻣﺎﺵ ﺯﻳﺎﺩﻩ

> ﻫﻤﭽﻴﻦ ﺧﻮﻧﻪ ای ﺭﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﻴﻜﻨﻢ

> و چـقدر دیر می فهمیم که

> زندگی همین روزهاییست

> منتظر گذشتنش هستیم …!

> زندگی کوتاه است …

> زمان به سرعت می گذرد …

> نه تکراری … نه برگشتی …

> پس از هر  لحظه ای که می آید

> لذت ببرید … !

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


مادر نابينا كنار تخت پسرش در بیمارستان نشسته بود و مى گريست…

فرشته ى فرود آمد و رو به طرف مادر گفت:

اى مادر من از جانب خدا آمده ام.

رحمت خدا بر آن است كه فقط يكى از آرزو هاى ترا براورده سازد،

بگو از خدا چه مى خواهـى؟

مادر رو به فرشته كرد و گفت :

از خدا مى خواهم تا پسرم را شِفا دهد.

فرشته گفت:

پشيمان نمى شوى؟

 مادر پاسخ داد:

نه!

فرشته گفت:

اينك پسرت شِفا يافت ولى تو مى توانستى بينايى چشمان خود را از خدا بخواهى…

مادر لبخند زد و گفت تو درك نمى كنى!

 *

سال ها گذشت و پسر بزرگ شد و آدم موفقى شده بود و مادر موفقيت هاى فرزندش را با عشق جشن مى گرفت.

پسرش ازدواج كرد و همسرش را خيلى دوست داشت…

پسر روزى رو به مادرش كرد و گفت:

مادر نمى توانم چطور برايت بگويم ولى مشكل اينجاست كه خانمم نمى تواند با تو يكجا زندگى كند.

مى خواهم تا خانه ى برايت بگيرم و تو آنجا زندگى كنى.

 

مادر رو به پسرش كرد و گفت:

نه پسرم من مى روم و در خانه ى سالمندان با هم سن و سالهايم زندگى مى كنم و راحت خواهم بود…

مادر از خانه بيرون آمد، گوشه ى نشست و مشغول گريستن شد.

 

فرشته بار ديگر فرود آمد و گفت:

اى مادر ديدى كه پسرت با تو چه كرد؟

 حال پشيمان شده يى؟

 مى خواهى او را نفرين كنى؟

 مادر گفت:

نه پشيمانم و نه نفرينش مى كنم. آخر تو چه مى دانى؟

 فرشته گفت:

ولى باز هم رحمت خدا شامل حال تو شده و مى توانى آرزوى بكنى. حال بگو ميدانم كه بينايى چشمانت را از خدا مى خواهى، درست است؟

 مادر با اطمينان پاسخ داد نه!

فرشته با تعجب بسيار پرسيد: پس چه؟

 

 مادر جواب داد:

از خدا مى خواهم عروسم زن خوب باشد و مادر مهربان باشد و بتواند پسرم را خوشبخت كند،

آخر من ديگر نيستم تا مراقب پسرم باشم.

اشك از چشمان فرشته سرازير شد و اشك هايش دو قطره در چشمان مادر ريخت و مادر بينا شد…

هنگامى كه زن اشك هاى فرشته را ديد از او پرسيد:

مگر فرشته ها هم گريه مى كنند؟

 فرشته گفت: بلى!

ولى تنها زمانى اشك مى ريزيم كه خدا گريه مى كند.

مادر پرسيد:

مگر خدا هم گريه مى كند؟!

فرشته پاسخ داد:

خدا اينك از شوق آفرينش موجودى به نام مادر در حال گريستن است…!

 

هيچ كس و هيچ چيز را نمى توان با مادر مقايسه كرد.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




دیگران

 

در روستاهای جنوب هندوستان، ضرب المثل ساده ای رایج است:” اگر دو آدم خوب در جاده ی باریکی از کنار هم بگذرند، در آنجا سه راه بوجود خواهد آمد. اما اگر تنها یک نفر از آنها خوب باشد، دو راه و اگر هر دوی آنها بد باشند، فقط یک راه وجود خواهد داشت.” شاید این مطلب احتیاج به قدری توضیح داشته باشد. اگر هر دوی آنها خوب باشند، هر کدام به دیگری راه می دهد تا عبور کند، یعنی در واقع دو راه دیگر بوجود می آید و وسط راه را باز می گذارند، پس در آنجا سه راه بوجود می آید و آنها لبخند زنان از کنار یکدیگر می گذرند. اگر یک نفر آنها خوب و دیگری بد باشد، آنکه خوب است از راه خارج می شود تا راه را برای عبور آدم  بد باز بگذارد. بنا براین دو راه ایجاد می شود. ولی وقتی هر دو نفر بد باشند، آنها رو به روی هم قرار می گیرند و یکدیگر را هول می دهند و ” آهای برو کنار”، ” نه! نه! تو برو کنار” و بدین سان، فقط یک راه وجود دارد.

 

اگر آرامش می خواهید، پس خودتان را فراموش کنید. اول منافع دیگری را در نظر بگیرید؛ به طور مثال، با گفتن عبارت” چه کاری از من ساخته است؟ چگونه می توانم راحتی شما را فراهم کنم؟” بخشش هماهنگی می آورد، دوست بدارید و ببخشید. اول تامین آسایش و امنیت دیگری را در نظر داشته باشید. با این دو نوع نگرش، تمام دنیا برای ساکنانش یک زیستگاه عالی و مناسب می شود.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

  پیرمردی ضعیف و رنجور تصمیم گرفت با پسر و عروس و نوه ی چهارساله اش زندگی کند. دستان پیرمرد می لرزید، چشمانش تار شده بود و گام هایش مردد و لرزان بود.

 

 اعضای خانواده هر شب برای خوردن شام دور هم جمع می شدند اما دستان لرزان پدربزرگ و ضعف چشمانش خوردن غذا را برایش مشکل می ساخت. نخود فرنگی ها از توی قاشقش قل می خوردند و روی زمین می ریختند.یا وقتی لیوان را می گرفت شیر از داخل آن به روی میز می ریخت. پسر و عروسش از آن همه ریخت و پاش کلافه شدند.

 

 پسر گفت باید فکری برای پدربزرگ کرد. به قدر کافی ریختن شیر و غذا خوردن پر سروصدا و ریختن غذا بر روی زمین را تحمل کرده ام. پس زن و شوهر برای پیر مرد در گوشه ای از اتاق میز کوچکی قرار دادند. در آنجا پیر مرد به تنهایی غذایش را می خورد. در حالی که سایر اعضای خانواده سر میز از غذایشان لذت می بردند و از آنجا که پیرمرد یکی دو ظرف را شکسته بود، حالا در کاسه ای چوبی به او غذا می دادند.

 

 گهگاه آنها که چشمشان به پیرمرد می افتاد و متوجه می شدند همچنان که در تنهایی غذا می خورد، چشمانش پر از اشک است. اما تنها چیزی که این پسر و عروس به زبان می آوردند تذکرهای تند و گزنده بود که موقع افتادن چنگال یا ریختن غذا به او می دادند.

 

 اما کودک ۴ ساله شان در سکوت شاهد تمام آن رفتارها بود. یک شب قبل از شام مرد جوان پسرش را سرگرم بازی با تکه های چوبی دید که روی زمین ریخته بود. پس با مهربانی از اوپرسید:

پسرم داری چی می سازی؟

 

 پسرک هم با ملایمت جواب داد: یک کاسه ی چوبی کوچک. تا وقتی بزرگ شدم با اون به تو و مامان غذا بدم.و بعد لبخندی زد و به کارش ادامه داد.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




ماجرای_زن_و_مرد_و_بادمجان    

 

 

 شیخ علی طنطاوی ـ رحمت الله علیه ـ در خاطرات و یادداشت‌هایش می‌گوید:

 

 در دمشق مسجد بزرگی به نام مسجد جامع توبه وجود دارد که مسجدی با برکت و دارای اُنس و زیبایی است. بدین خاطر به آن مسجد توبه می‌گویند که آن‌جا قبلاً خانه‌ِی فحشا و منکرات بوده است، یکی از پادشاهان مسلمان در قرن هفتم هجری آن را خریده و ویرانش نمود و به جایش مسجدی ساخت.

 

????تقریباً هفتاد سال پیش، در این مسجد عالمی با عمل به نام شیخ سلیم سیوطی به تعلیم و تربیت مشغول بود؛ وی مورد اعتماد اهل محل بود و مردم در امور دینی و دنیوی به او مراجعه می‌کردند.

 

 

 

در آن‌جا شاگردی وجود داشت که در فقر، پرهیزگاری و عزت نفس ضرب المثل بود و در یکی از اتاق‌های مسجد می‌زیست.

باری دو روز بر او به حالت گرسنگی گذشت که چیزی برای خوردن نداشت و نه پولی که با آن غذایی بخرد؛ روز سوم احساس کرد که با مرگ فاصله‌ی چندانی ندارد. با خود اندیشید که چه کار کند

 

دید که هم اکنون در حالت اضطرار قرار دارد که شرعاً خوردن گوشت مردار و یا دزدی به اندازه‌ی نیازش جایز است. بنابراین دزدی را به اندازه‌ای که کمرش را راست نگه‌دارد، ترجیح داد.

 

 

 [طنطاوی می‌گوید: این داستانی واقعی است که من اشخاص آن را می‌شناسم و در جریان تفاصیل آن نیز قرار دارم و من فقط آن‌چه را که آن مرد انجام داد، بیان می‌کنم و حکمی به خوب و بد و یا جایز و ناجایز بودن کار او نمی‌دهم.]

 

 

 

این مسجد در یکی ازمحله‌های قدیمی واقع شده بود و خانه‌های آن‌جا به سبک قدیم به هم چسبیده و بام‌هایشان با هم متصل بود؛ طوری که شخصی می‌توانست از روی بام‌ها از اوّل محله تا آخر برود.

این جوان پشت بام مسجد رفت و رسید به خانه‌ای که هم‌جوار مسجد بود، در آن خانه چشمش به چند زن افتاد، فوراً چشمانش را پایین گرفت و دور شد.

 

 باز به سوی دیگر نگاه کرد، دید که خالی است و از آن بوی غذا می‌آید. هنگامی که آن بو به مشامش رسید، از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن ربا او را به طرف خود می‌کشید. خانه‌ها یک طبقه بیش نبود، لذا از پشت بام  به روی بالکن و از آن‌جا به داخل حیاط پرید.

 

 

 

شتابان به سوی آشپزخانه رفت و درِ دیگ را برداشت، دید درآن بادمجان‌های شکم پر (دلمه‌ای) قرار دارد. یکی را برداشت و از شدت گرسنگی پروایی به داغ بودن آن نداشت؛ از آن یک گاز گرفت و تا خواست آن را ببلعد، عقل و دینش برگشتند.

با خود گفت: پناه بر خدا! من طالب علم و مقیم مسجد هستم، باز وارد خانه‌های مردم شوم و دزدی کنم؟!

 

 

این کارش بر او سنگینی نمود و پشیمان شد و استغفار کرد و بادمجان را سر جایش گذاشت و از همان راهی که آمده بود، برگشت و وارد مسجد شد و در حلقه‌ی درس شیخ نشست؛ در حالی که از شدت گرسنگی نمی‌توانست آن‌چه را که می‌شنود، بفهمد.

وقتی که درس تمام شد و مردم پراکنده شدند، زنی در حالی که کاملاً پوشیده بود، آمد ـ در آن زمان زن بی حجاب اصلاً وجود نداشت ـ، با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه سخنانشان نشد.

 

 

 

شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و جز او کسی دیگر را نیافت. صدایش زد و پرسید: ازدواج کرده‌ای؟

گفت: نه.

پرسید: آیا می‌خواهی ازدواج کنی؟

او ساکت شد!

 

 

 شیخ دوباره پرسید: بگو می‌خواهی ازدواج کنی؟

گفت: سرورم! به خدا قسم من پول یک نان را هم ندارم، با چه ازدواج کنم؟

 

 شیح گفت: این زن به من خبر داد که شوهرش وفات کرده و او در این شهر غریبه است و به جز عموی پیر و فقیری کسی دیگر را در این‌جا و در این دنیا ندارد و او را با خودش آورده است ـ شیخ به او اشاره کرد که در کنار حلقه‌ی درس نشسته بود ـ و این زن خانه و زندگی شوهرش را به ارث برده است و دوست دارد تا طبق سنت خدا و رسولش با مردی ازدواج کند تا از تنهایی به در آید و مردان بدسرشت و حرامزادگان بر او طمع نکنند، آیا می‌خواهی با او ازدواج کنی؟

گفت: بله.

باز از زن پرسید: او را به عنوان همسر قبول می‌کنی؟

پاسخ او هم مثبت بود!

 

 

 

عموی زن و دو شاهد را فرا خواند و آن‌ها را به عقد هم‌دیگر درآورد و از طرف خود مهریه‌ی زن را پرداخت نمود و به او گفت: دست زن را بگیر و زن هم دست او را گرفت و او را به خانه‌اش برد.

وقتی وارد خانه شد، نقاب از چهره‌اش برداشت، مرد زیبایی و جوانی را در او مشاهده کرد و دید که این خانه همان خانه‌ای است که پیش از این وارد شده بود!

 

 

 زن پرسید: میل به خوردن داری؟

گفت: بله.

رفت و درِ دیگ را برداشت و همان بادمجان را دید و گفت: عجیب است؛ چه کسی وارد خانه شده و آن را گاز گرفته است؟

مرد به گریه افتاد و داستان خویش را برایش تعریف کرد.

 

 

زن گفت: این نتیجه‌ی امانت داری است؛ تو خود را از خوردن بادمجان حرام باز داشتی، الله ـ سبحانه وتعالیٰ ـ تمامِ خانه و صاحب‌خانه را به صورت حلال به تو عطا کرد!

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




یا علی گفتیم و زهرایی شدیم

کوثرش خواندیم و طوبایی شدیم

قطره ای از عشق او آمد به کف

ناگهان زین عشق دریایی شدیم

          قطره با زهراست دریا می شود

          هرچه ناپیداست پیدا می شود

یاعلی گفتیم و نورانی شدیم

فاطمه تابید و توفانی شدیم

حضرت صدیقه قرآن است و ما

نام او بردیم و قرآنی شدیم

          من ازو کسب طراوت می کنم

          با وضو او را تلاوت می کنم

یا علی گفتیم و خوش نیکو شدیم

جرعه نوش جام  الاهو  شدیم

تا سخن از حضرت صدیقه شد

با بهشت عشق رو در رو شدیم

          بزم زهرا جنت الماوای ماست

          قطره ای از کوثرش دریای ماست

یا علی گفتیم و معراجی شدیم

نور زهرا بود و منهاجی شدیم

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




#خواص_سوره_ها

 

برخی خواص سوره نوح

 

در تفسیر برهان آمده است:

 

 رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: هر کس این سوره( #نوح ) را قرائت کند و پس از آن، حاجت خود را درخواست کند، خداوند راه دست یابی حاجت او را فراهم کند.۱

 هر حاجتی که باشد، به خصوص درخواست فرزند.۲

 

۰۱خواص القرآن.

۰۲طب الائمه.

‏ برگرفته از کتاب فضایل و خواص سوره های قرآن کریم؛علی اکبر آشتیانی

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




پروردگارا….❤️

 

 عطای امروز تو بما مهربانی باشد

برایمان کافیست

 

خودت میدانی هرجا مهر باشد جورنیست

 

آنجا که دل باصفاباشد

انسانِ بی وفانیست

 

معبودا!…❤️

 

هدیه ی امروزتو بما تواضع و

بخشش باشد

 

یادم هست گفتی

جایی که بخشش باشد

دشمنی وکینه وجود ندارد

 

ای یزدان پاک بی همتا امروزرا بما عنایت کردی

پس توانایی شکررانیز بما عطاکن.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 از باغهای بهشتی بخورید

 

 از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که فرمودند: از باغهای بهشتی بخورید.

پرسیدند: باغهای بهشتی چیست؟

حضرت فرمودند: هر صبح و شام به یاد و ذکر او مشغول بودن، پس تا می توانید ذکر بگوئید و کسی که دوست دارد مقام خود را نزد خدا ببیند که مقام خدا نزد او چقدر است؟

و به چه میزان به ذکر خدا مشغول است، زیرا خداوند، آن اندازه به بنده اش مقام می دهد، که او به خداوند داده است؟

بدانید که بهترین اعمال و ذکرها نزد خدا و بهتر از آنچه آفتاب بر آن می تابد یاد خدا است و خودش خبر داده که من، همنشین کسی هستم که مرا یاد کرده باشد و چه مقامی بالاتر از اینکه خدا همنشین کسی باشد.

در روایات آمده که دنیا و شیطان به سراغ اجتماع ذاکران خدا نمی روند.ارشاد القلوب: ج 1، ص 159.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


 

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.

 

در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

 

مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!

 

او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

 

در راه مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.

 

مرد پاسخ داد: من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.

 

مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست درخواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.

 

مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.

 

مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.

 

مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

 

مرد دوم پاسخ داد: “من شیطان هستم". مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.

 

شیطان در ادامه توضیح می دهد:

 

من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم. وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهتان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانوانده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.

 

بنا براین، من از سالم رسیدن شما را به مسجد مطمئن شدم.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


زن جوانی در جاده رانندگی می کرد برف کنار جاده نشسته بود و هوا سرد بود. ناگهان لاستیک ماشین پنچر شد و زن ناچار شد از ماشین پیاده شود تا از رانندگان دیگر کمک بگیرد.

 حدود ﭼﻬﻞ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺍﻱ ﻣﻲ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﻮﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ .

ﺯﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﮐﻤﮏ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ .

ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻫﺎ ﻳﮑﻲ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺩ ﻣﻲ ﺷﺪﻧﺪ .

ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﭘﺎﻟﺘﻮﻱ ﮐﺮﻣﻲ ﺍﺻﻼ ﺗﻮﻱ ﺑﺮﻑﻫﺎ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ .

ﺑﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﻳﺶ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﺑﺮﻑﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ .

ﺷﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺗﺮ ﺩﻭﺭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﻴﭽﻴﺪ ﻭ ﮐﻼﻩ ﭘﺸﻤﻲﺍﺵ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺭﻭﻱ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﻳﺶ ﮐﺸﻴﺪ .

 بالاخره ﻳﮏ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻗﺪﻳﻤﻲ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ .

ﺯﻥ ، ﮐﻤﻲ ﺗﺮﺳﻴﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺮ ﺧﻮﺩﺵﻣﺴﻠﻂ ﺷﺪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﺶ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﻴﺪ .

ﺯﻥ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ، ﭘﻨﭽﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﮐﺴﻲ ﻫﻢ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺍﻭ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ .

ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﻣﺎﻱ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺍﻭ ﭘﻨﭽﺮﮔﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﺯﻥ ﺩﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﻤﺎﻧﺪ .

ﺍﻭ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﺸﮑﺮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی کمکش ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ .

ﺩﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺗﻖ ﺗﻖ ﺑﻪ ﺷﻴﺸﻪ ﺯﺩ و اشاره کرد که لاستیک درست شد.

ﺯﻥ ﭘﻮﻟﻲ ﭼﻨﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﭘﻮﻝ ﭘﻨﭽﺮﮔﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺭﺍ ، ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﻴﻦﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﻭﻱ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﺮﺩ ، ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ ﮔﺮﻓﺖ.

ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ، ﺑﺎ ﺍﺩﺏ ، ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺿﺎﻱ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ :

” ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ، ﺳﻌﻲ ﮐﻨﻴﺪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﮐﺴﻲ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ ﮐﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ . “

ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﻲ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻃﺮﻑﺍﻭﻟﻴﻦ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ .

ﺍﺯ ﻓﻬﺮﺳﺖ ﻏﺬﺍﻱ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻳﮑﻲ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﻫﺎﻱ ﺁﺧﺮ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ گارسونی ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﻪ ﻣﻴﻞ ﺩﺍﺭﺩ .

ﺯﻥ ، ﻏﺬﺍﻳﻲ 80 ﺩﻻﺭﻱ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ ، ﻳﮏ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ ﺻﺪ ﺩﻻﺭﻱ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺍﺩ .

ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﻴﺴﺖ ﺩﻻﺭ باقی مانده ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ .

ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺧﺒﺮﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻥ ﻧﺒﻮﺩ . ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ، ﺭﻭﻱ ﻳﮏ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﻱ ﺭﻭﻱ ﻣﻴﺰ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺘﻲ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﺪ .

ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ .

ﺩﺭ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺑﻴﺴﺖ ﺩﻻﺭ ﺑﻪ ﻋﻼﻭﻩ ﻱ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺩﻻﺭ ﺯﻳﺮ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﻱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﻧﺸﻮﺩ .

ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ : ” ﺳﻌﻲ ﮐﻦﺁﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺮﻱ ﻧﺒﺎﺷﻲ ﮐﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ . “

ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﭘﻮﻝ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺁﻫﻲ ﺩﺭ ﺑﺴﺎﻁ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ .

ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﮐﺮﺩ : ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻱ ﺯﻧﻲ ﺑﺎ ﭘﺎﻟﺘﻮﻱ ﮐﺮﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻪ ﻣﺒﻠﻎ ﮐﺎﻓﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ .

ﻗﻄﺮﻩ ﻱ ﺍﺷﮑﻲ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﻱ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺯﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺿﺎﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .

ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﯼ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ …

 

گاهی دلم می‌سوزد که چقدر می‌توانیم مهربان باشیم و نیستیم !

چقدر می‌توانیم باگذشت باشیم و نیستیم !

گاهی دلم می‌سوزد که چقدر می‌توانیم کنار هم باشیم و از هم فاصله می‌گیریم !

چقدر می‌توانیم دل به‌دست آوریم اما دل می‌سوزانیم !‍

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 داستان هایی کوتاه درباره ی نماز

 

 

جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

 

- قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

 

- قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

 

- قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

 

 

 

شیخ نخودکی فرمود:

 

برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان.

 

برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان.

 

و برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.

 

جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟!

 

شیخ نخودکی فرمود : نماز اول وقت شاه کلید است .

 

*******

 

ابوعثمان مى گوید: من با سلمان فارسى زیر درختى نشسته بودم ، او شاخه خشكى را گرفت و تكان داد همه برگهایش فرو ریخت . آنگاه به من گفت : نمى پرسى چرا چنین كردم ؟

 

گفتم : چرا این كار را كردى ؟

 

در پاسخ گفت :یك وقت زیر درختى در محضر پیامبر (ص) نشسته بودم ، حضرت شاخه خشك درخت را گرفت و تكان داد تمام برگهایش فرو ریخت . سپس فرمود:سلمان ! سۆ ال نكردى چرا این كار را انجام دادم ؟

 

گفتم : منظورتان از این كار چه بود؟

 

فرمود: وقتى كه مسلمان وضویش را به خوبى گرفت ، سپس نمازهاى پنچگانه را بجا آورد، گناهان او فرو مى ریزد، همچنان كه برگهاى این درخت فرو ریخت.

 

بحار ج 82، ص 319

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله !!!

 

.

.

.

 

.

.

.

 

.

در تفحص شهدا ، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد.

 

 گناهان یک هفته او اینها بود :

 

 شنبه : بدون وضو خوابیدم .

 یکشنبه : خنده بلند در جمع .

 دو شنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم .

 سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم .

 چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .

 پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .

 جمعه : تکمیل نکردن 1000 صلوات و بسنده به 700 صلوات .

 

راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد :

 دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم…

 

ما چی؟؟؟؟؟؟

کجای کاریم؟؟؟!!!!حرفامون شده رساله توجیه المسائل!!

 

 1- غيبت…تو روشم ميگم

2-  تهمت…همه ميگن

3-  دروغ…مصلحتي

4-  رشوه…شيريني

5-  ماهواره…شبکه هاي علمي

6-  مال حرام …پيش سه هزار ميليارد هیچه!

7-  ربا…همه ميخورن ديگه

8-   نگاه به نامحرم…يه نظر حلاله

9-   موسيقي حرام….ارامش بخش

10- مجلس حرام… يه شب که هزار شب نميشه 

11- بخل…اگه خدا ميخواست بهش ميداد 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 نجات از بلایا/سفارش آیت الله سید علی آقا شوشتری

 

 مرحوم عارف کامل،سید علی آقا شوشتری فرمودند:

حضرت صدیقه طاهره"ع” این ختم را تعلیم فرمودند و بسیار مجرب است.چون به شدت و بلیه ای مبتلا شدی با حضور قلب، ۱۰۰۱ مرتبه آیه کریمه{ رَبَّهُ اَنِّی مَسَّنِیَ الضُرُّ وَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرّٰاحِمِینَ} را با خضوع و خشوع و تضرع بخوانی،نجات خواهی یافت.

 هزارو یک تحفه،سید علی اکبر صداقت، ص ۴۰۵

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


 امیرالمومنین على عليه السلام میفرمایند:

 

تَحَرِّى الصِّدْقِ وَ تَجَنُّبُ الْكَذِبِ اَجْمَلُ شيمَةٍ وَ اَفْضَلُ اَدَبٍ؛

 

 

 

 راستگو بودن و پرهيز نمودن از دروغ، زيباترين اخلاق و بهترين ادب است.

 

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص217 ، ح4294

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 جمــــــــلات  نــ ـاب

 آیت الله مجتهدی تهرانی ؛

 

 روایت دارد که اگر انسان وضویش باطل شود و وضو نگیرد، جفا کرده است

 

 اگر وضو بگیرد و دو رکعت نماز مستحبی نخواند جفا کرده است،

 

 اگر دو رکعت نماز مستحبی بخواند و دستش را بلند نکند و حاجت از خدا نخواهد جفا کرده است

 

 و اگر خدا حاجت او را ندهد، خدا جفا کرده است و خدا می گوید که “من خدای جفاکار نیستم و حاجتت را می دهم”

 

  خدا گفته: “من حاجتت را می دهم”

 

         ولی ما سستی می کنیم

رهنمودهای اخلاقی آیت‌الله مجتهدی(ره)، پایگاه اطلاع‌رسانی دارالارشاد،

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 امام باقر (عليه السلام) فرمود:

 

  هنگامى كه در روز غدير خم پيامبر (صلى الله عليه وآله) دست على (عليه السلام) را گرفت بالا برد و او را به رهبرى بعد از خود معرفى كرد، ابليس (پدر شيطانها)فرياد زد كه در همه جهان شيطانها صداى او را شنيدند و به دورش جمع شدند و گفتند: اى بزرگ ما اين چه فريادى بود، ما هيچگاه چنين فرياد و شيونى از تو نشنيده بودم.

 

????ابليس در جواب گفت: امروز (روز غدير خم) كارى واقع شده كه اگر كامل گردد، هرگز احدى راه انحراف را نمى پيمايد (و آن كار را توضيح داد).

شيطانها گفتند: تو در كارها زيرك هستى و دوخت و دوز تو از همه بهتر است، چاره اين كار نزد تو است.

 

✨مدتى گذشت، منافقان گفتند: پيامبر از روى هوى و هوس سخن مىگويد و يكى از آنها به ديگرى گفت: آيا نمى بينى چشم پيامبر در سرش به اطراف مىگردد گويى (العياذ بالله) ديوانه است.

 

در اين وقت: ابليس فريادى كشيد، ولى اين بار فرياد او از روى خوشحالى بود، همه شيطانها دور او جمع شدند، به آنها گفت: براستى شما مىدانستيد كه من از قبل دوخت و دوز و نيرنگ را می دانستم.

 

آنها در پاسخ گفتند: آرى.

او گفت: آدم عهد شكنى (و ترك اولى در مورد نخوردن درخت) كرد ولى كافر به خدا نشد، اما اين منافقان عهد شكنى كردند و كافر به رسول خدا شدند.

 

  وسايل الشيعه ج 11 ص 379

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در حدیثی فرمود:

هر کس سوره #قمر را یک شب در میان قرائت کند، در هنگام رستاخیز چهره اش همچون ماه شب چهارده نورانی است.۱

 

۰۱مستدرک، ج 4، ص 350.

‏ برگرفته از کتاب فضایل و خواص سوره های قرآن کریم؛علی اکبر آشتیانی

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




✴ حضرت آیت الله مهدی احدی :

 

  بخدا عرفان بدون اهل بیت (علیهم السلام) ممکن نیست.

 

 عرفان یعنی اهل بیت (علیهم السلام)…..

 

  عرفان یعنی امام حُسین (علیه السلام)

 

  عرفان یعنی علیِ‌اصغر (علیه السلام) ……

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




#ﺑﺮﺍﯼ #ﺩﻓﻊ #ﭼﺸﻢ_ﺯﺧﻢ :

 

 

 

ﺍﯾﻦ ﺩﻋﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻊ ﭼﺸﻢ ﺯﺧﻢ ﻧﺎﻓﻊ ﺍﺳﺖ

ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺭَﺏَّ ﻣَﻄَﺮٍ ﺣَﺎﺑِﺲٍ ﻭَ ﺣَﺠَﺮٍ ﻳَﺎﺑِﺲٍ ﻭَ ﻟَﻴْﻞٍ

ﺩَﺍﻣِﺲٍ ﻭَ ﺭَﻃْﺐٍ ﻭَ ﻳَﺎﺑِﺲٍ ﺭُﺩَّ ﻋَﻴْﻦَ ﺍﻟْﻌَﻴْﻦِ ﻋَﻠَﻴْﻪِ

ﻓِﻲ ﻛَﺒِﺪِﻩِ ﻭَ ﻧَﺤْﺮِﻩِ ﻭَ ﻣَﺎﻟِﻪِ

ﻓَﺎﺭْﺟِﻊِ ﺍﻟْﺒَﺼَﺮَ ﻛَﺮَّﺗَﻴْﻦِ ﻳَﻨْﻘَﻠِﺐْ ﺇِﻟَﻴْﻚَ ﺍﻟْﺒَﺼَﺮُ

ﺧﺎﺳِﺌﺎً ﻭَ ﻫُﻮَ ﺣَﺴِﻴﺮ

ٌ

????ﻣﻨﺒﻊ : ﺑﺤﺎﺭﺍﻻﻧﻮﺍﺭ    

 

 

 

ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﻊ ﭼﺸﻢ ﺯﺧﻢ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺶ

ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ :

ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ : ﺍﮔﺮ

ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﭘﯿﺸﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﭼﺸﻢ

ﺯﺩﻥ ﺍﺳﺖ . ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ

ﭼﺸﻢ ﺯﺩﻧﺪ ﺳﻮﺭﻩ ﺣﻤﺪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻭ

‏( ﺑﻨﻮﯾﺴﺪ ‏) :

 

 

ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺃُﻋِﻴﺬُ ﻓُﻠَﺎﻥَ ﺑْﻦَ ﻓُﻠَﺎﻧَﺔَ ﺑِﻜَﻠِﻤَﺎﺕِ ﺍﻟﻠَّﻪِ

ﺍﻟﺘَّﺎﻣَّﺎﺕِ ﻣِﻦْ ﺷَﺮِّ ﻣَﺎ ﺧَﻠَﻖَ ﻭَ ﺫَﺭَﺃَ ﻭَ ﺑَﺮَﺃَ ﻭَ ﻣِﻦْ

ﻋَﻴْﻦٍ ﻧَﺎﻇِﺮَﺓٍ ﻭَ ﺃُﺫُﻥٍ ﺳَﺎﻣِﻌَﺔٍ ﻭَ

ﻟِﺴَﺎﻥٍ ﻧَﺎﻃِﻖٍ ﺇِﻥَّ ﺭَﺑِّﻲ ﻋَﻠﻰ ﺻِﺮﺍﻁٍ ﻣُﺴْﺘَﻘِﻴﻢٍ ﻭَ

ﻣِﻦْ ﺷَﺮِّ ﺍﻟﺸَّﻴْﻄَﺎﻥِ ﻭَ ﻋَﻤَﻞِ ﺍﻟﺸَّﻴْﻄَﺎﻥِ ﻭَ ﺧَﻴْﻠِﻪِ

ﻭَ ﺭَﺟِﻠِﻪِ ﻭَ ﻗﺎﻝَ ﻳﺎ ﺑَﻨِﻲَّ ﻻ

ﺗَﺪْﺧُﻠُﻮﺍ ﻣِﻦْ ﺑﺎﺏٍ ﻭﺍﺣِﺪٍ ﻭَ ﺍﺩْﺧُﻠُﻮﺍ ﻣِﻦْ ﺃَﺑْﻮﺍﺏٍ

ﻣُﺘَﻔَﺮِّﻗَﺔٍ .

 

 

ﻣﻌﻨﯽ ﺩﻋﺎ : ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍ ﻓﻼﻧﯽ ﭘﺴﺮ ﻓﻼﻧﯽ

ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﺮ ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺮ ﻫﺮ ﭼﺸﻢ ﺑﯿﻨﺎ ﻭ

ﻫﺮ ﮔﻮﺵ ﺷﻨﻮﺍ ﻭ ﻫﺮ ﺯﺑﺎﻥ

ﮔﻮﯾﺎ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺮ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺍﻭ ﻭ ﻟﺸﮕﺮ

ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻭ ﺳﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺩﺭ ﭘﻨﺎﻩ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺗﺎﻣﻪ ﺗﻮ

ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﮐﻪ

ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺻﺮﺍﻁ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ

ﺍﺳﺖ . ‏( ﯾﻌﻘﻮﺏ ‏) ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺩﻟﺒﻨﺪ

ﻣﻦ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﻭﺍﺭﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﺸﻮﯾﺪ ﻭ

ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﯾﺪ .

 ﻣﻨﺒﻊ : ﺑﺤﺎﺭﺍﻻﻧﻮﺍﺭ

 

 

 

 

ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﻊ ﭼﺸﻢ ﺯﺧﻢ :

ﺍﺯ ﻓﻀﻞ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﻧﻘﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ

ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻧﺰﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺁﻣﺪ ﻭ

ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﺯﺧﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﻫﻠﺶ

ﺁﻣﺪﻩ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺷﮑﻢ ﻭ ﺑﺪﻥ ﻭ

ﺳﺮ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺩﺭﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺷﺐ

ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ

ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﻢ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺗﻌﻮﯾﺬﯼ

ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﻨﯿﺪ ﺣﻀﺮﺗﺶ ﻓﺮﻣﻮﺩ

ﺯﻣﺎﻧﯿﮑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻭﺍﺟﺒﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﯼ ﺩﻭ

ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﺎﻣﻼ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮐﻦ ﻭ

ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﺸﻮﻉ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﮕﻮ :

 

ﺃَﻋُﻮﺫُ ﺑِﺠَﻠَﺎﻟِﻚَ ﻭَ ﻗُﺪْﺭَﺗِﻚَ ﻭَ ﺑَﻬَﺎﺋِﻚَ ﻭَ ﺳُﻠْﻄَﺎﻧِﻚَ

ﻣِﻤَّﺎ ﺃَﺟِﺪُ ﻳَﺎ ﻏَﻮْﺛِﻲ ﻳَﺎ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻳَﺎ ﻏَﻮْﺛِﻲ ﻳَﺎ

ﺭَﺳُﻮﻝَ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﻳَﺎ ﻏَﻮْﺛِﻲ ﻳَﺎ ﺃَﻣِﻴﺮَ ﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ

ﻳَﺎ ﻏَﻮْﺛِﻲ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ ﺑِﻨْﺖَ ﺭَﺳُﻮﻝِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺃَﻏِﺜْﻨِﻲ

ﺃَﻏِﺜْﻨِﻲ

ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﻟﯽ ﺳﺮﺕ

ﻣﺴﺢ ﮐﻦ ﻭ ﺑﮕﻮ :

ﻳَﺎ ﻣَﻦْ ﺳَﻜَﻦَ ﻟَﻪُ ﻣَﺎ ﻓِﻲ ﺍﻟﺴَّﻤَﺎﻭَﺍﺕِ ﻭَ ﻣَﺎ ﻓِﻲ

ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﺳَﻜِّﻦْ ﻣَﺎ ﺑِﻲ ﺑِﻘُﻮَّﺗِﻚَ ﻭَ ﻗُﺪْﺭَﺗِﻚَ ﺻَﻞِّ

ﻋَﻠَﻰ ﻭَ ﺁﻟِﻪِ ﻭَ ﺳَﻜِّﻦْ ﻣَﺎ ﺑِﻲ

 ﻣﻨﺒﻊ : ﺑﺤﺎﺭﺍﻻﻧﻮﺍر 

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




بستن چشم هايت چيزی را تغيير نمی دهد.

هيچ چيز فقط به خاطر اينكه تو آنچه را دارد اتفاق می افتد نمی بينی٬ ناپديد نمی شود.

در حقيقت بار ديگری كه چشم هايت را باز كنی اوضاع حتی خيلی بدتر خواهد بود.

دنيايی كه ما در آن زندگی می كنيم اين چنين است.

 

چشم هايت را كاملا باز نگه دار.

 

فقط يك ترسو چشم هايش را می بندد.

بستن چشم هايت و گرفتن گوش هايت زمان را متوقف نمی كند…

 

فقط قوی باش….

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


یه گل کاکتوس قشنگ تو خونه ام داشتم،اوایل بهش میرسیدم،قشنگ بود و جون دار،کم کم فهمیدم با همه بوته هام فرق داره،خیلی قوی بود،صبور بود،اگه چند روز بهش نور و آب نمیدادم هیچ تغییری نمیکرد،

منم واسه همین خیلی حواسم بهش نبود به خیال اینکه خیلی قویه و چیزیش نمیشه،

هر گلی که خراب میشد میگفتم کاکتوسه چقدر خوبه هیچیش نمیشه اما بازم بهش رسیدگی نمیکردم…

تا اینکه یه روز که رفتم سراغش دیدم خیلی وقته که خشک شده،ریشه اش از بین رفته بود و فقط ساقه هاش ظاهراشو حفظ کرده بود،قوی ترین گل ام و از دست دادم چون فکر کردم قویه و مقاوم…

مواظب قوی ترین های زندگی امون باشیم ما از بین رفتنشونو نمیفهمیم چون همیشه یه ظاهر خوب دارند،همیشه حامی اند،پشتت بهشون گرمه…

اما بهشون رسیدگی نمیکنیم،تا اینکه یه روز میفهمی قوی ها هم از بین میرن…

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


...


#صحيفه_سجاديه

#شماره_101

 

 دعاى مکارم الاخلاق

 

 بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و شدّت کینه کینه توزان را به محبت، و حسد اهل تجاوز را به مودّت، و بدگمانی اهل صلاح را به اطمینان، و دشمنی نزدیکان را به دوستی، و گسستن خویشاوندان را به خوشرفتاری، و رو بر تافتن نزدیکان را از یاری نمودن به یاری، و دوستی ظاهرسازان را به دوستی حقیقی، و خوارانگاشتن مصاحبان را به حُسن رفتار، و تلخی ترس از ظالمان را به شیرینی ایمنی مبدّل ساز.

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 حاج اسماعیل دولابی: هر وقت كسی شما را اذيّت كرد…

 

 چگونه می ‌شود انسان برای كسی كه اذيّتش كرده است استغفار كند و قلبش بزرگ شود؟ اين استغفار چگونه اين خاصيت را دارد؟ سِرّش اين است كه وقتی كسی انسان را اذيّت می كند انسان دلتنگ می شود. ناراحت می شود كه فلانی مرا اذيّت كرده است. قلبش تنگ می شود. وقتی برای او استغفار می كند قلبش راحت می شود، بزرگ می شود، خنك می شود. دل او باز می شود. می گفت اذيّتم كرده بود از دستش پكر بودم، دلم تنگ شده بود، ناراحت بودم؛ برای او استغفار كردم راحت شدم.

 

 هر وقت كسی شما را اذيّت كرد و ناراحت شديد، نمی خواهد به كسی بگوييد، بلكه استغفار كنيد؛ هم برای خودتان و هم برای كسی كه شما را اذيّت كرده است. بگو بيچاره كار بدی كرده است، اگر فهم داشت نمی كرد. وقتی استغفار می كنی خداوند دوست دارد، خودت باز می شوی، اصلا قلبت باز می شود.

 

 طوبای محبّت (مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی)

کتاب یک - مجلس چهارم - صفحه ٥١

 

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




#داستان_آموزنده

زنی زیبا و نازا پیش پیامبر زمانش میرود و میگوید از خدا فرزندی صالح برایم بخواه.

پیامبر وقتی دعا میکند و وحی میرسد او را نازا خلق کردم.

زن میگویدخدا رحیم است و میرود.

سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی می آید نازا و عقیم است.زن اینبار نیز به آسمان نگاه میکند و میرود.

سال سوم پیامبر وقت زن را با کودکی در آغوش میبیند.

با تعجب از خدا میپرسد :بارالها،چگونه کودکی دارد اوکه نازا خلق شده بود!!!؟

وحی میرسد:هر بار گفتم عقیم است ،او باور نکرد و مرا رحیم خواند. رحمتم بر سرنوشتش پیشی گرفت.

 

چه خوب بود اگر غم ها را در برابر رحمت الهی باور نمی کردیم…

توکلت علی الله

با دعا سرنوشت تغییر میکند…

از رحمت الهی ناامید نشوید اینقدر به درگاهی الهی بزنید تا در باز شود….

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




ﺁﻳﺖﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺠت(ره) :

ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻣﺎ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ،

ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ،

ﺍﺳﻢ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ.

ﻋﻨﺎﻭﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ،

ﭘﺴﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ

و ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺁﻳﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ،

ﻭﺯﻳﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ،

ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ.

ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺍﺻﻼ ﻣﻼﮎ ﻧﻴﺴﺖ،

ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺯﻳﺮ ﺍﺳﺖ :

 1..ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﺿﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ.

2.. ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍﺿﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ.

3.. ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻳﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﺍﻱ امام حسین و ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﺍﻧﺪ و عمل صالح انجام دادند ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ.

ﺳﭙﺲ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ :

ﺍﻱ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ!

 ﭘﺲ ﺷﻬﺪﺍ ﻭ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﭼﻪ؟

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻴﻔﺮﻣﺎﻳﻨﺪ :

ﻣﻘﺎﻡ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻧﻴﺴﺖ.

ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﻴﻢ،

ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﻴﻢ ﻭ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ ﮐﺠﺎ ﺧﻮﺷﺸﺎﻥ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ

ﻭ ﮐﺠﺎﻱ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺮﻭﻧﺪ؟

ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮐﻨﻴﻢ ﻭ ﺭﺿﺎﻳﺘﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﮐﻨﻴﻢ.

 

“اللهم ﺍﺭﺯﻗﻨﺎ ﺷﻬﺎﺩﺓ ﻓﻲ ﺳﺒﻴﻠﮏ

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

 

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

 

 

 

از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست

 

مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین

 

 

 

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

 

بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین

 

 

 

پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست

 

اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین

 

 

 

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب

 

کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

 

 

 

رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند

 

تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین

 

 

 

بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب

 

ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین

 

 

 

سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی

 

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

 

 

 

سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق

 

می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین

 

 

 

او وفای عهد را با سر کند سودا ولی

 

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

 

 

 

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

 

با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین

 

 

 

سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست

 

هر زمان از ما،یکی صورت نما دارد حسین

 

 

 

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند

 

عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

 

 

 

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت

 

داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین

 

 

 

بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشکست و خون

 

دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین

 

 

 

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای

 

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

 

 

 

دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز

 

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

 

 

 

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا

 

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

 

 

 

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار

 

کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ایت الله بهجت(ره):

استادم سید علی قاضی را در خواب دیدم به او گفتم چه چیزی حسرت شما دردنیاست که انجام نداده اید

ایشان فرمودند:حسرت میخورم که چرا در دنیا فقط روزی یک مرتبه زیارت عاشورا را میخواندم

وحشتناک ترين لحظه ى زندگى، لحظه ايست که انسان رادر سرازيرى قبرميگذارند.

 

شخصى نزدامام صاددق(ع)رفت و گفت من از ان لحظه بسيارميترسم، چه کنم؟

امام صادق(ع)فرمودند:زيارت عاشورا را زياد بخوان.آن مرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟

امام صادق فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد اللهم ارزقنى شفاعة الحسين يوم الورود؟یعنی خدايا شفاعت حسين(ع)را هنگام ورود به قبر روزى من کن.

زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين(ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.

 

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

 آفت اول :اگر مبتلا به شهوت شدى

راه حل :در نمازت تجديد نظر كن حتما دجار سهل انگارى در نماز شده اى

-بدليل ايه (فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوات )

 

 آفت دوم  اگر احساس بدبختى وعدم توفيق كردى

راه حل :در رابطه ات با مادرت تجديد نظر كن

دليل -ايه (وبربوالدتى ولم يجعلنى جبارا شقيا )

 

 آفت سوم اگر احساس تنگى وسخت شدن زندگى كردى

راه حل :رابطه ات با قران درست كن

دليل -ايه (ومن اعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكا)

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




- پيامبر صلى الله عليه و آله :

وَالّذى نَفسى بِيَدِهِ لاتَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّى تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا أولا أدُلُّـكُم عَلى شَئىٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَينَـكُم؛

به خدايى كه جانم در اختيار اوست، وارد بهشت نمى شويد مگر مؤمن شويد و مؤمن نمى شويد، مگر اين كه يكديگر را دوست بداريد. آيا مى خواهيد شما را به چيزى راهنمايى كنم كه با انجام آن، يكديگر را دوست بداريد؟ سلام كردن بين يكديگر را رواج دهيد.

مشكاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 123

 

 

- امام صادق عليه السلام :

مَن اَحصى عَلى اَخيهِ المُؤمِنِ عَيبا لِيَعيبَهُ بِهِ يَوما ما كانَ مِن اَهلِ هذِهِ الآيَةِ قالَ اللّه  عَزَّوَجَلَّ: اِنَّ الَّذينَ يُحِبّونَ اَن تَشيعَ الفِاحِشَةُ فِى الَّذينَ آمَنوا لَهُم عَذابٌ اَليمٌ فِى الدُّنيا وَ الآخِرَةِ وَ اللّه  يَعلَمُ وَ اَ نتُم لا تَعلَمونَ ؛

هر كس درصدد عيب جويى برادر مؤمنش برآيد، تا با آن روزى او را سرزنش كند، مشمول اين آيه است: كسانى كه دوست دارند، زشتى ها در ميان مردم با ايمان شيوع پيدا كند، عذاب دردناكى براى آنان در دنيا و آخرت خواهد بود و خداوند مى داند و شما نمى دانيد.

مستدرك الوسايل، ج 9، ص 110، ح 10379

 

 

-  پيامبر صلى الله عليه و آله :

يا عَلىُّ، مِن كَرامَةِ المُؤمِنِ عَلَى اللّه  اَنـَّهُ لَم يَجعَل لاَجلِهِ وَقتا حَتّى يَهُمَّ بِبائقَةٍ فَاِذا هَمَّ بِبائقَةٍ قَبَضَهُ اِلَيهِ ؛

اى على! از ارجمندى مؤمن در نزد خدا اين است كه برايش وقت مرگ، معيّن نفرموده است، تا زمانى كه قصد شرّى كند. آن گاه خداوند جانش را بستاند.

عيون أخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 36

 

 

- امام علی علیه السلام:

مَن أمَرَ بِالمَعروفِ شَدَّ ظَهرُ المُؤمِنِ وَ مَن نَهى عَنِ المُنكَرِ أَرغَمَ أَنفَ المُنافِقِ و أَمِنَ كَيدَهُ؛

هر كس امر به معروف كند به مؤمن نيرو مى بخشد و هر كس نهى از منكر نمايد بينى منافق را به خاك ماليده و از مكر او در امان مى ماند.

كافى(ط-الاسلامیه)، ج2، ص51

 

 

-پيامبر صلى الله عليه و آله :

اَلمُؤمِنُ يَأكُلُ بِشَهوَةِ أَهلِهِ، اَلمُنافِقُ يَأكُلُ أَهلُهُ بِشَهوَتِهِ؛

مؤمن به ميل و رغبت خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق ميل و رغبت خود را به خانواده اش تحميل مى كند.

كافى(ط-الاسلامیه)، ج4، ص12، ح6

بسم الله الرحمن الرحیم

 حدیث ؛

 قال الامام السجّاد عليه السلام :

لاحَسَبَ لِقُرَشيًّ و لاعَرَبِيٍّ إلاّبِتواضُعِ و لاكَرَمَ إلاّ بِتَّقوى ؛

 

قريشى و عرب را افتخارى نيست مگر به فروتنى ، و هيچ كرامتى نيست مگر به تقوا .

  بحار الأنوار ، ج ۷۰ ، ص ۲۸۷ .

 

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




از علامه جعفری پرسيدند چه شد که به اين کمالات رسيديد.

ايشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعريف می کنند که  هر چه دارند از کراماتی است که به دنبال اين امتحان الهی نصيبشان شده است.

ايشان می گويند:ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتيم.خيلی مقيدبوديم در ايام سرور،مجالس جشن بگيريم وايام سوگواری راهم مجلس عزا داشته باشيم.

شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا"سلام الله عليها".

اول شب نماز مغرب وعشا خوانديم.آن گاه با فکاهياتی مجلس جشن وسرور ترتيب داديم.آقايي بود به نام شيخ حيدر علی اصفهانی که معدن ذوق بود.بعد از شب نشستيم،شربت هم درست شد

 مدير مدرسه مان مرحوم آقا سيد اسماعيل اصفهانی هم آن جا بود.به آقا شيخ علی گفت:آقا!شب نميگذره حرفی داری بگو!

ايشان يک تکه کاغذ روزنامه در آورد.

عکس یک دختر بود که، زیرش نوشته بود ” اجمل بنات عصرها ” (زیباترین دختر روزگار)، گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می‌کنم.

اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید (از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد) و هزار سال هم زندگی کنید، با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا اینکه جمال علی (ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید. کدام را انتخاب می‌کنید.

سوال خیلی حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زیارت علی (ع) هم مستحبی.گفت: آقایان واقعیت را بگویید. جانماز آب نکشید، عجله نکنید، درست جواب دهید.

اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی، گفت: سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی‌ها؟ معلوم شد نظر آقا چیست. شاگرد اول ما نمره‌اش را گرفت! همه زدند زیر خنده.

کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم.آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می‌افتاد.

نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرموده‌اند: “یا حارث حمدانی من یمت یرنی ” (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می‌کند)

پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (ع) را ملاقات می‌کنیم! باز هم همه زدند زیرخنده، خوب اهل ذوق بودند. واقعاً سوال مشکلی بود.

یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی.

گفت: والله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار)

نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی‌توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم: من یک لحظه دیدار علی (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی‌دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره‌ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم.یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه‌ای که شیعه و سنی درباره امام علی(ع) نوشته در این مرد موجود است.

یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟

گفت: این آقا خود علی (ع) است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی‌دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی‌خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می‌خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند.

خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل (مدیر) را خطاب به آقا شیخ حیدر، گفت: آقا دیگر از این شوخی‌ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است.

منبع: جاودان اندیشه، نگرشی نو و کامل به سرگذشت علمی و عملی علامه استاد محمدتقی جعفری تبریزی ـ کریم فیضی تبریزی

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




فقط خداست كه …

میشود با دهان بسته صدایش كرد…

میشود با پای شكسته هم به سراغش رفت…

تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمیدارد…

تنهاكسی است كه وقتی همه رفتند میماند…

وقتی همه پشت كردند آغوش میگشاید…

وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود…

و تنها سلطانیست كه …

دلش با بخشیدن آرام می گیرد، نه با تنبیه كردن…!

همیشه و همه جا …

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





زﻥ ﻭﺷﻮﻫﺮﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ ﺭﻓﺘﻨﺪ..
ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ،
ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﻔﺘﺶ ﻋﺸﻘﺒﺎﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ..
ﺯﻥ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮔﻔﺖ :
ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﻭﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﻱ!!
ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻗﻔﺲ ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ
ﮐﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﻧﺪﮎ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ..
زﻥ ﮔﻔﺖ :
ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﯼ ﺍﻧﺪﻭﻫﺒﺎﺭﯼ!
ﺷﻮﻫﺮﺵ با لبخندی ﮔﻔﺖ:
ﺍﯾﻦ ﺑﻄﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺷﯿﺮ ماده ﺑﯿﻨﺪﺍﺯ
ﻭ ﺑﺒﯿﻦ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﭼﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ؟!
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ،
ﺷﯿﺮﻧﺮ ﻓﻮﺭﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ،
ﺑﺎ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﭙﺮ ﺍﻭ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻣﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ،
ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻧﺮ ﺍﺯ ﺟﻔﺘﺶ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﻭﯾﺪ،
ﺗﺎ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺭﺩ!!
ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ :
ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ ﻭ ﻇﺎﻫﺮﯼ ﻣﺮﺩﻡ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﯾﺒﺪ
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺩﺭﻭﻏﯿﻦ
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﯾﺒﻨﺪ،
هرگز ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﺮﯾﺐ ﻇﺎﻫﺮﻧﻤﺎﯾﯽ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ
ﺑﺮﺧﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻦ ﻭ ﻋﻤﻖ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﻫﻨﺮﻇﺎﻫﺮ ﺳﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﺍﻣﺎ دﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻪ..
میمون صفتان ” ﭼﻪ ﺯﯾﺎﺩﻧﺪ “

ﺷﯿﺮ ﺻﻔﺘﺎﻥ ” ﭼﻪ ﺍﻧﺪﮎ “..

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


...


  حضرت امام خامنه‌ای:

✏️ عزیزان! حقیقت مال شماست، شما رهرو حقیقتید. آینده مال شماست؛ ان‌شاءالله روزی خواهد رسید که این مشکلات هم به برکت ایستادگی شما کم خواهد شد و کمتر خواهد شد و بتدریج از بین خواهد رفت و ان‌شاءالله شما در قله قرار میگیرید.

  ۱۳۹۵/۰۲/۰۱

#امام_خامنه_ای | #جوان | #تمدن_نوین_اسلامی
ـ 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﺎﺧﺘﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎ

ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻋﺠﻠﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ،

ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ، ﺫﺍﺕ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ

ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ

ﻭ ﺗﻮ ﻣﯿﺮﻧﺠﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ

ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺗﻬﺎﯼ ﻋﺠﻮﻻﻧﻪ ﯼ ﺯﻭﺩ ﻫﻨﮕﺎﻣﺖ …

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ

ﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ،

ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ

ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯽ

ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ

ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻧﺖ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ

ﺯﻣﯿﻨﺖ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ

ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺤﮑﻢ

ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ

ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯼ …

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻦ

ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﺳﺖ

ﺫﻫﻨﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﭘﺮ ﻧﮑﻦ

ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻗﺸﻨﮕﺸﺎﻥ ﺩﻝ ﻧﺒﻨﺪ

ﻭ ﺍﺯ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻧﺎﺯﯾﺒﺎﯾﺸﺎﻥ ﻧﺮﻧﺞ ..

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

راه آسان برای بدست آوردن ثواب بعد از مرگ:

 

۱- به شخصی یک قرآن هدیه کن؛ هرگاه تلاوت کرد ثوابش به تو میرسد.

۲- به یک شفاخانه یک ویلچر هدیه کن. هر مریضی استفاده کرد ثوابش به تو میرسد.

۳- در تعمیر مسجد شرکت کن.

۴- در جای پر ازدحام، آب سردکن بگذار. هرکس آب بنوشد ثوابش به تو می رسد.

۵- یک درخت یا نهال بکار؛

هر انسان یا حیوان استفاده کند ثوابش به تو میرسد.

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




نمی توانم نگاهم را کنترل کنم!

 

✍یک جوان ازعالمی پرسید:

من جوان هستم ونمی توانم نگاه خود را از نامحرم منع کنم…

چاره ام چیست

 

عالم نیزکوزه ای پر از شیر به او داد و به او توصیه کردکه کوزه را سالم به جایی ببرد وهیچ چیز از کوزه بیرون نریزد واز شخصی درخواست کرد او را همراهی کند و اگر شیر را ریخت ؛ جلوی همه مردم او را کتک بزند !

 

جوان کوزه را سالم به مقصد رساند وچیزی بیرون نریخت…

 

✴عالم ازاو پرسید: چند دختر سرراه خود دیدی؟؟

 

جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم که مبادا جلوی مردم کتک بخورم و خار و خفیف بشوم…

 

عالم گفت این حکایت مومنی است که همیشه خدا را ناظر برکارهایش می بیند…

واز روز قیامت وحساب وکتابش که مبادا در نظردمردم خاروخفیف شود بیم دارد

 

آیاانسان نمی داندکه خدا او‌‌ را

می بیند!!

 

 سوره علق(آیه ۱۴)

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




زلال باشید وساده نه پیچیده ونامفهوم

 

 رفتار شما دیگران راگیج میکند بیشتر مقصود خود را بگویید

 

همیشه دلخوری ها را…

نگرانی ها را….

به موقع بگویید….

حرفهای خود را به یک دیگر با “کلام” مطرح کنید؛

نه با ” رفتار”

که از کلام همان برداشت می شود که شما می گویید؛ولی از رفتارتان هزاران برداشت….

قدر بدانید” داشتنها ” را

مهربان بودن مهمترین قسمت انسان بودن است .

 

امان از هزاران برداشت …

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




سرد و خاموش شو

 

 

 هرکس می‌دید، انگشت حیرت به دندان میگرفت که عجب!

چرا این خرمن نسوخته است!؟

خرمن ملا محمد کبیر سلطان آباد اراک را میگویم.

آتش آمده بود و همه خرمن‌های اطراف را سوزانده بود، اما موقع آتش سوزی، آن بزرگوار قرآن بدست گرفته بود و خدا را قسم داده بود که:

این خرمن، نان اهل و عیال من است…

و آتش سرد و خاموش شده بود

 

 

 قرآن کریم میفرماید:

 ای آتش! سرد و خاموش باش.(۱)

 

 

 

 

 خدای سبحان فرمود:

《یا ابْنَ آدَمَ! أَنَا أَقُولُ لِلشَّيءِ ڪُن فَیَڪُونُ أَطِعْنِي فِیمَا أَمرَتکَ أَجْعَلکَ تَقُولُ لِلشَّيءِ ڪُن فَیَڪُونُ》

  بنده‌ام! مرا اطاعت کن تا تو را مانند خویش سازم، من به چیزی بگویم بشو، میشود؛ تو را نیز چنین گردانم.(۲)

 

 

۱)سوره انبیا، آیه ٦۹        

۲) بحارالانوار (ط-بیروت)؛ ج۹۰؛ ص۳۷

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




مقابله با دام های شیطان

 

 

شیطان از جنس جن است واز آتش خلق شده است.قبل از اینکه از بهشت رانده شود خدا را بسیار عبادت میکرد به همین دلیل <<عزازیل >> نام گرفت.

حضرت علی (ع) فرمودند: شیطان هفتاد هزار سال خدا را عبادت کرد فقط یک نماز دو رکعتی او چهار هزار سال طول کشید.وقتی خدا انسان را از خاک آفرید و در آن روح دمید به تمام ملائکه دستور داد که بر آدم سجده کنند و همه سجده کردند به غیر از ابلیس.

 

شیطان به خدا گفت : من هفتاد هزار سال تو را عبادت کردم و خودت فرموده ای که هرکسی مرا عبادت کند عبادتش بی نتیجه نمیگذارم و عوضش را به او میدهم. خداوند فرمودند:هر چه میخواهی در دنیا به تو عطا میکنم.

 

شیطان گفت : اول اینکه اجازه بدهی تا قیامت زنده بمانم.

 

خداوند فرمودند: تا آن روز تو را مهلت میدهم.

 

دوم اینکه در مقابل هر یک از فرزندان آدم دو فرزند به من عطا کنی که برای هریک از اولاد آدم دو فرزند را مسلط کنم تا آنها را به گمراهی بکشانند خداوند باز هم قبول کرد.

 

سوم اینکه از تو میخواهم مرا در بدن اولاد آدم همچون خون جریان دهی که از هر جای بدن انسان بتوانم او را به معصیت بکشانم.

 

چهارم اینکه میخواهم اولاد آدم ما را نبینند.اما ما آنها را ببینیم.

 

پنجم اینکه میخواهم به من قدرتی دهی که به هر شکلی که میخواهم درآیم و هر کج که میخواهم بروم.

 

ششم اینکه میخواهم تا دم مرگ پیش اولاد آدم باشم ( یعنی حتی وقتی حضرت ملک الموت (س) برای قبض روح به سراغ انسان می آید شیطان هم حاضر میشود و انسان را وسوسه میکند)

 

امام باقر(ع) فرمودند: هنگامیکه انسان در حال جان کندن است خیلی تشنه میشود و در آن هنگام شیطان با یک لیوان آب می آید و می گوید اگر بر من سجده کنی و کافر شوی این آب را به تو میدهم وقتی نا امید میشود شیطان آب را میریزد و میگوید من از تو بیزارم و میرود.

 

هفتم اینکه از تو میخواهم که من را به سینه اولاد آدم مسلط گردانی تا او را وسوسه کنم.

 

خداوند در پایان می فرماید: تمام خواسه هایت را بر آورده میکنم ولی هر کسی پیرو تو باشد او را با تو به جهنم می فرستم.

 

بعد شیطان می گوید: ای خدا به عزت وجلالت سوگند که همه انسان ها را گمراه میکنم مگر عده ای معدودی که بنده خاص تو هستند.سپس گفت: حالا که مرا بیرون میکنی جایی برای زندگی کردنم معین کن.خداوند فرمودند: تو را در حمام ها و هر کجا که محل رفت و آمد مردم است قرار دادم.شیطان گفت : غذای من چه باشد ؟ خداوند فرمودند : سر هر سفره ای که بسم الله الرحمن الرحیم گفته نشود بنشین و با آنها که همچون حیوان گرسنه هستند غذا بخور.

 

حضرت امام محمد باقر (ع) در این باره میفرمایند : اگر اول غذا یادتان رفت << بسم الله>> بگویید آخر غذا بگویید تا شیطان هر چه خورده برگرداند.بعد شیطان گفت : که من احتیاج به آب دارم. خداوند فرمودند : آب تو شراب و هر چیز مست کننده باشد.بعد گفت : برای من کتابی قرار بده.خداوند فرمودند: کتاب تو وشم باشد( خالکوبی ها و کتاب های سحر و جادو) اولین کسی که سحر و جادو را به انسان آموخت شیطان بود. بعد شیطان گفت که برای من حدیثی قرار بده. خداوند فرمود : حدیث تو دروغ است.بعد گفت : برای من دام و وسیله شکار قرار بده.خداونند فرمودند : زنان را وسیله صید و به دام انداختن مردم قرار دادم.

 

روزی حضرت محمد (ص) شیطان را حاضر در مسجد الحرام دید پیش او رفت و به او گفت :ای ملعون چرا ناراحتی؟ شیطان گفت : چون این همه تلاش میکنم تا مردم را گمراه کنم ولی تو در روز قیامت آنها را شفاعت میکنی و تمام زحمات مرا به هدر میدهی به همین خاطر با تو دشمنم.حضرت فرمودند: از امتم چرا ناراحتی؟ شیطان گفت :

 

اول اینکه وقتی به هم میرسنند سلام میکنند که (سلام) اسم خداست و من از این اسم میترسم.

 

دوم اینکه وقتی همدیگر را میبینند به یکدیگر دست میدهند و تا دستهایشان از هم بیرون نیامده گناهانشان بخشیده میشود.

 

سوم اینکه: وقتی میخواهند غذا بخورند <<بسم الله>> می گویند و من دیگر نمیتوانم غذا بخورم و گرسنه میمانم.

 

چهارم اینکه: بعد از غذا خوردن <<الحمد الله>> میگویند.

 

پنجم اینکه : وقتی اسم تو می آید بلند بلند(صلوات) ختم میکنند و ثواب آن آنقدر زیاد است که من فرار میکنم.

 

ششم اینکه : وقتی میخواهند کاری بکنند<<ان شاء الله>> میگویند ومن دیگر نمیتوانم در آن کار دخالت کنم و آنها را بر هم زنم.

 

هفتم اینکه : صدقه میدهند و وقتیکه (صدقه) میدهند هم گناهانشان آمرزیده میشود و هم هفتاد نوع بلا را از خود دور میکند.

 

حضرت نبی (ص) در این مورد فرمودند : وقتی انسان دستش را در جیبش میکند تا صدقه بدهد هفتاد شیطان دست او را میگیرند تا او را منصرف نمایند.

 

هشتم اینکه: قرآن میخوانند و در خانه ای که قرآن خوانده میشود دیگر جایی برای من نمی ماند چون در آن خانه ملائکه رفت و آمد میکنند.

 

نهم اینکه : مرا زیاد لعنت میکنند وبا هر( لعنت ) یک زخم بر بدنم می افتد و تا زمانی که آن شخص را به گمراهی نکشانم آن زخم ها خوب نمیشوند.

 

دهم اینکه: هنگامیکه گناه میکنند سریع توبه میکنند و زحمات مرا به هدر میدهند.

 

یازدهم اینکه : عطسه که میکنند <<الحمدالله >>میگویند.

 

حضرت محمد(ص) فرمودند: عطسه از طرف خداوند وخمیازه از طرف شیطان است و وقتی عطسه میکنید باید<<الحمدالله>> بگویید.

 

وقتی انسان نماز میخواند شیطان از او دور میشود.بخصوص اگر سجده او طولانی باشد.شیطان از روی ناراحتی فریاد میکشد.

 

حضرت امام صادق(ع) فرمودند: هر کس نماز نخواند از شیطان پست تر است.چون شیطان یک خطا کرد و آن هم اینکه بر آدم سجده نکرد ولی انسان اگر نماز نخواند برای خدا سجده نمیکند.در میان همه نمازها به نماز صبح سفارش شده است. دلیل آن این است که در هنگام شب فرشتگان شب پیش انسان هستند و اعمال شب را مینویسندو هنگامیکه اذان صبح را میدهند فرشتگان شب میروند و جای خود را به فرشتگان روز میدهند.پس اگر نماز صبح را بخوانیم در دو پرونده ثبت میشود و آخرین عمل که همین نماز صبح است را فرشتگان مینویسند و اولین چیزی که در پرونده صبح ثبت میشود همان نماز صبح است.

 

همچنین از امام صادق(ع) منقول است :که از صفات مومن این است که<<بسم الله الرحمن الرحیم>> را در نماز بلند بگوید وهر کس بعد از تکبیرنماز وقبل از شروع حمد<<اعوذبالله من الشیطان الرجیم>> بگوید به اندازه هر مویی که در بدن است هزار حسنه برای او مینویسند.

 

حضرت پیامبر(ص)فرمودند: هرکس بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها(34 الله اکبر 33 الحمد الله 33 سبحان الله) را بگوید به خصوص اگر با انگشتان بشمارد همان دستهایش او را در روز قیامت شفاعت میکنند و ثواب این تسبیحات هزار رکعت نماز مستحبی افضل تر است.

مطمئنم که دگرگون شدید پس التماس دعا.

 میگن شیطان با بنده ای همسفرشد موقع نمازصبح بنده نماز نخوند موقع ظهر وعصرهم نمازنخوند موقع مغرب وعشاء رسید بازم بنده نماز بجای نیاورد

 موقع خواب شیطان به بنده گفت من باتو زیریک سقف نمیخوابم چون پنج وقت موقع نماز شد وتویک نماز نخوندی میترسم غضبی از آسمان براین سقف نازل بشه که من هم باتو شامل بشم

 بنده گفت توشیطانی ومن بنده خدا .چطور غضب برمن نازل بشه؟

  شیطان درجواب گفت من فقط یک سجده اونم به بنده خدانکردم ازبهشت رانده شدم وتاروز قیامت لعن شدم درصورتیکه تو از صبح تاحالا بایدچندسجده به خالق میکردی ونکردی وای به حال تو که ازمن بدتری…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﺧﺪﺍﻳﺎ !

ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺛﺮﻭﺗﻢ ﺩﺍﺩﻱ،ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﺍﻡﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ

ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﺍﻡ ﺩﺍﺩﻱ، ﻋﻘﻠﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ .

ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﮐﻪ ﻣﻘﺎﻣﻢ ﺩﺍﺩﻱ، ﺗﻮﺍﺿﻌﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ .

ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﺿﻌﻢ ﺩﺍﺩﻱ ﻋﺰﺗﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ .

ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺗﻢ ﺩﺍﺩﻱ، ﻋﻔﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ .

ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺗﻨﺪﺭﺳﺘﻴﻢ ﺩﺍﺩﻱ، ﺍﻳﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ .

ﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻛﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﻛﺮﺩﻡ، ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﻧﻜﻦ…..

 

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

دل شکستن هنر نمی‌باشد

 

 یاﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷـﺪ ؛

 

ﺑﺎ ﺷﮑﺴـﺘﻦ ﭘـﺎﯼ ﺩﯾـﮕﺮﺍﻥ،

 ﻣـﺎ ﺑﻬﺘـﺮ ﺭﺍﻩ ﻧﺨـﻮﺍﻫﯿﻢ ﺭﻓــﺖ!

 

ﮐﺎﺵ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﺪ ؛

ﺑﺎ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺩﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ،

ﻣﺎ خوشبخت ﺗﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﻢ…

 

ﮐﺎﺵ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ؛

ﺍﮔﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺷﮏ ﮐﺴﯽ ﺷﻮﯾﻢ ،

 ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻃﺮﻑ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ با ﺧﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻃﺮﻓﯿﻢ…

ﻭ این؛ “ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩن” است که زیباست

 

 

 

دل شکستن هنر نمی‌باشد

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


 

  چقدر نام خدا را میبریم ولی همه اندیشه مان خودما هستیم ؟،

  بهتر است یکبار وضو عشق بگیریم وخودمان را در مسیر الله، رحیم و
رحمان قرار دهیم . اگر ما مشتری باشیم بازار عالم دگرگون میشود.

  چه کلیدی بهتر از بسم الله که بتواند لطایف دل انسان را باز کند ؟
کلیدی که گنجینه دل انسان را باز میکند .

 جهان بیرون ما کثرت است ،زمین ،آسمان ،دریا ،کهکشان ها
جهان درون ما هم به دلیل هوی وهوسهای ما کثرت است ،پس
ما یک کثرت در درون داریم ویک کثرت در بیرون که باعث روان
پریشی در ما میشود.

  سلامت روانی انسان در گرو وحدت است و این یعنی عرفان
عرفان آرزوی رسیدن به وحدت است……..

  روز آن است که ما خویش به آن یار زنیم
نظری سیر بر آن روی چو گلنار زنیم

 عرفان حرکتی است بسیار سخت که باید از درکات کثرت ،قدم برداریم
بسوی وحدت .غم از جنس کثرت است وشادی نماد وحدت
  کارنماد حرکت به سوی وحدت است چون صورت نو بوجود میآورد .

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





برای براورده شدن حاجت ها: زیاد هم وقت نمگیره

تا هفت روز هر روز این اذکار را هریک را هزار مرتبه به این ترتیب بخوانید انشاء الله حاجت تان روا میشود.

شنبه: یا حَیُّ یا قَیومُ.

یکشنبه: اِیاکَ نَعبُدُ وَ ایاکَ نَستَعینُ.

دوشنبه: سُبحانَ اللهِ وَ الحَمدُ لِلّهِ.

سه شنبه : یا اللهُ یا رَحمانُ.

چهارشنبه : حَسبی اللهُ وَ نِعم الوَکیلُ.

پنج شنبه : یا غَفورُ یا رَحیمُ.

جمعه : یا ذالجَلالِ وَ الاِکرامِ. i

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


ذکر روز پنجشنبه لا اله  الا الله الملک الحق المبین》معنی》

(معبودی جز خدا نیس،پادشاه حق آشکار..)..

ًبارالها…

نیلوفر دلم راازساقه ی امیدبه خودت جدامکن.

خدای من…

آهوی دل آرزومندم رادرپنجه ی یاس گرفتارمخواه.

پروردگارخوبم…

بر شناسنامه ی دلم لحظه ای مهرناامیدی مزن،

کبوتر دل من بابالهای “امیدبه تو"مجال پروازدارد،میدانم بالهایش رالحظه ای شکسته نمیخواهی.

خدایا…

مبادانگین زیبای امید،ازانگشتردلم جداگردد.

من همیشه بانگاه به رب دلسوزی چون تودر"خوف ورجاء"هستم.

“یاارحم الراحمین”

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




الهی…

به تو پناه می برم از اینکه در آراستن صورتم چنان مشغول شوم که از اصلاح سیرت خود باز بمانم.

الهی…

سیرت را تو می‌بینی صورت را دیگران شرم دارم از اینکه محبوب دیگران باشم و منفور تو…

پس خدایا خوش سیرت و خوش اخلاقم کن اول محبوب تو باشم بعد بندگانت…

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




آيا هنوز هم نياموختي ؟!

که اگر همه ي عالم

قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند

و خدا نخواهد ،

” نمي توانند “

پس

به ” تدبيرش ” اعتماد کن

به ” حکمتش ” دل بسپار

به او ” توکل ” کن

و به سمت او ”قدمي بردار : سکوت گورستان راميشنوى؟

ميرسد روزي ک  در دسترس نخواهيم بود …!

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





به راحتی می‌شود در مورد اشتباهات دیگران قضاوت کرد،

ولی به سختی می‌شود اشتباهات خود را پیدا کرد.

به راحتی می‌شود بدون فکر کردن حرف زد، ولی به سختی می‌شود زبان را کنترل کرد.

به راحتی می‌شود کسی را که دوستش داریم از خود برنجانیم،

ولی به سختی می‌شود این رنجش را جبران کنیم.

به راحتی می‌شود کسی را بخشید، ولی به سختی می‌شود از کسی تقاضای بخشش کرد.

به راحتی می‌شود قانون را تصویب کرد، ولی به سختی می‌شود به آن‌ها عمل کرد.

به راحتی می‌شود به رویاها فکر کرد، ولی به سختی می‌شود برای به دست آوردن یک رویا جنگید.

به راحتی می‌شود هر روز از زندگی لذت برد، ولی به سختی می‌شود به زندگی ارزش واقعی داد.

به راحتی می‌شود به کسی قول داد، ولی به سختی می‌شود به آن قول عمل کرد.

به راحتی می‌شود اشتباه کرد، ولی به سختی می‌شود از آن اشتباه درس گرفت.

به راحتی می‌شود گرفت، ولی به سختی می‌شود بخشش کرد.

به راحتی می‌شود یک دوستی را با حرف حفظ کرد، ولی به سختی می‌شود به آن معنا بخشید.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...



هیچگاه به گستاخی دیگران پاسخ ندهید؛

کسانی که در برابر شما گستاخی می کنند، در واقع چهره خودشان را نشان می دهند، نه چهره شما را.

به دل نگیرید و بدون هیچ واکنشی بگذرید.
 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





بعضی آدمها ،
انگار چوب اند…
تا عصبانی می شوند، آتش میگیرند،
و همه جا را دودآلود میکنند،
همه جا را تیره و تار میکنند،
اشک آدم را جاری می کنند.

ولی بعضیها این طور نیستند؛
مثل عودند.
وقتی یک حرف میزنی که ناراحت میشوند، و آتش میگیرند،
بوی جوانمردی و انصاف میدهند ،
و هرگز نامردی نمیکنند.

این است که «هر کس را میخواهی بشناسی، در وقت عصبانیت، در وقت خشم بشناس.»

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


...


✔️خواندنی✔️

 

ﺩﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ اینگونه ﺷﮑﺎﺭ می کنند: ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ برنده مقداری ﺧﻮﻥ می ریزند ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ داده ﻭ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ می کنند. ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ می بیند، یخ را به طمع ﺧﻮﻥ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﺪ. ﯾﺦ روی تیغه کم کم ﺁﺏ می شود ﻭ ﺗﯿﻐﻪ ی تیز، ﺯﺑﺎﻥ سرد و بی حس شده ﮔﺮﮒ ﺭﺍ می بُرد. ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ می بیند ﻭ به ﺗﺼﻮﺭ و خیال این که ﺷﮑﺎﺭ و طعمه ﺧﻮﺑﯽ پیدا کرده ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ می زند اما نمی داند یا نمی خواهد بداند که با آن حرص وصف ناشدنی و شهوت سیری ناپذیر، دارد ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩش ﺭﺍ می خورد. ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ آن ﮔﺮﮒ زبان بسته ﺧﻮﻥ می رود تا به دست خودش کشته می شود. نه گلوله ای شلیک می شود، و نه حتی نیزه ای پرتاب می شود. اما گرگ با همه غرورش سرنگون ميشود. طمع، قدرت، تكبر، فخرفروشی، خيانت، جنايت، حب جاه و مقام و احساس بى نيازى و بی مسئولیتی درقبال هم نوع ميتواند هر انسانى را به سرنوشت این گرگ قطب گرفتار كند

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




به راستی که چقدر شبیه اند به یکدیگر عطرها و انسانها

هر کدام با بویی متفاوت

گرم

سرد

شیرین

تلخ

می گویند عطر را از فاصله ای نسبتا دور که بزنی،

بویش ماندگار تر است .

راست گفته اند

انسان ها را نیز از دور دوست بداری ماندنی ترند .

گویی این روزها نزدیکی لطف ماندن را کم می کند .

انسان ها شبیه عطرها هستند .

بعضی ها مشامت را می آزارند

بعضی ها فقط سرگیجه می آورند

بعضی ها فقط جلد زیبایی دارند

اما

بعضی ها کم هستند ولی ماندگاریشان زیاد

اینها خیلی با ارزش اند

و

هر جا که باشند با عطرشان همه را جذب می کنند

و

انسان حاضر است به هر قیمتی آن را داشته باشد .

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


صبـر

برای ما واژه غریبی است .

همیشه درگیر زود قضاوت هایی هستیم

که بهترین رابطه ها را خراب می کنند.

صبر کردن را باید آموخت.

صبر کردن را باید تمرین کرد.

وقتی

می خواهی چایی ات را بنوشی برای سرد شدنش عجله نکن ،

بگذار به آرامی سرد شود ،

از نفسهایت لذت ببر.

پشت چراغ قرمز ایستاده ای

عجلـه نکن.

دیر یا زود به مقصد میرسی.

مهم این است

یاد بگیری که صبـر کنی.

صبـر کردن دوای خیلی از دردهاست.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند
و رفتنش چیزی از آن کم …!
حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد
باید که جای پایش در این دنیا بماند
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود
نیامده ایم تا جمع کنیم
آمده ایم تا ببخشیم
آمده ایم تا عشق را ؛
ایمان را ؛
دوستی را ؛
با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم
آمده ایم تا جای خالی ای را پر کنیم
که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس !
بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت
آمده یم تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم …
پس بهترین بازی خود را به نمایش بگذاری.
 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

بعضی ها
آرامش مطلقند ………
لبخندشان ،،،
تلألو برق چشمانشان ……..
صدای آرامشان ……….
اصلِ کار ،،، تپش قلبشان ،
یک دنیا آرامشند ……
آنقدر عزیزند که میترسی تمام شوند ،،
بعضی ها …….
بودنشان……
همین ساده بودنشان……
نفس کشیدنشان…….
لبخند مینشاند گوشه لبمان
و من چقدر دوست دارم
این بعضی ها را…

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


...


 پا فشاری کن ، پایداری کن ، ادامه بده تو به نقطه ای خواهی رسید که اصول راز بخشی از ذات تو‌می شود.


  تو‌ از سخنان مردم آگاه میشوی. به ویژه هنگامی که از چیزهایی‌که نمیخواهند سخن می گویند.

 تو از کلماتی که خود نیز میگویی آگاه خواهی شد.

 وقتی به این نقطه رسیدی ، این نشانه آن است که تو در حال آگاه تر و آگاه تر شدن هستی. تو در حال خودآگاه تر شدنی.
 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 
امام حسین علیه السلام و شدت #خوف از #خدا

شدت خوف امام از خدا به حدی بود که هرگاه #وضو می گرفت رنگ #چهره اش دگرگون می شد و بدن مبارکشان به #لرزه می افتاد و می فرمود:

شایسته است که #مومن وقتی در پیشگاه خداوند قهار قرار می گیرد رنگ چهره اش زرد شود و بدنش به لرزه افتد.

کسانی که این حالت را در امام مشاهده می کردند، از این حالت امام در شگفت می شدند و می گفتند: #چقدر از #خدایت خوف داری؟!


امام می فرمود: “در روز #قیامت تنها کسانی در #امان هستند که در #دنیا از خدا خوف دارند.”

 خصائص الحسینیة

 


هر روز حداقل یک بند در وصف امام حسین علیه السلام از کتاب خصائص الحسینیه مرحوم آیت الله شیخ جعفر شوشتری

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




هوش و حافظه اگر چه در موفقيت کودکان نقش دارد اما خلاقيت چيز ديگريست. خلاقيت توانايي متفاوت ديدن است. همين تفاوت در نگاه باعث مي شود انسان بهتر از پس مشکلات زندگي بر آمده و زندگي شيرين تري را تجربه نمايد.

براي پرورش فرزنداني خلاق بايد به چند اصل مهم توجه کرد:

1- نبايد کودک را بخاطر کاري که اشتباه انجام داده سرزنش کرد. کودکي که از اشتباه کردن مي ترسد خلاقيت کمتري از خود نشان مي دهد.

2- اجازه بدهيم کودک بعضي از کارها را به شيوه خودش انجام دهد. هيچ چيز مانند قوانين خشک و دست و پاگير والدين و ديکته کردن الگوهاي تکراري و تجربه شده به کودکان مانع پرورش خلاقيت نيست. چه اشکالي دارد که ماست خوردن با چنگال را هم امتحان کند. چاره اي نيست بايد کمي بي نظمي و کثيفي را تحمل کرد. اگر خيلي نگران خراب شدن بعضي از وسائل منزل هستيد آنها را از جلوي چشم کودک برداريد تا مجبور نباشيد دائماً کودک را از دست زدن به آنها منع کنيد. زيرا امر و نهي زياد احساس آزاد بودن را از کودک سلب مي کند و خلاقيت او را از بين مي برد.

3- تخيل اساس خلاقيت است. از خيال پردازي کودکان واهمه نداشته باشيد و آن را انکار نکنيد. با تخيلات کودک همراه شويد و اجازه بدهيد با خيال راحت تخيلاتش را براي شما به تصوير بکشد.

4- نبايد کارهاي خلاقانه و متفاوت کودک را بيش از حد تشويق کرد. تشويق زياد باعث مي شود کودک خودش را در قله پيشرفت احساس کند و انگيزه خود را براي حرکت از دست بدهد.

5- خودباوري را در کودک خود تقويت کنيد. به کودک اجازه اظهار نظر بدهيد. بگذاريد احساس کند نظرش براي شما مهم است. در کارهاي خانه او را مشارکت دهيد. يادمان باشد تحقير, سرزنش, امر و نهي زياد و نظارت مستقيم والدين بر جزئي ترين کارهاي فرزندان استقلال و خودباوري فرزندان را از بين مي برد.

6- دنيا براي کودکان مجهولات زيادي دارد پس از سوالات پي در پي آنها کلافه نشويد. پاسخ مناسب به کنجکاوي هاي کودکان از آنها شخصيتي پرسشگر و خلاق مي سازد.
 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

روزی پسر بچه ای در ساحل، مشغول بازی با ماسه ها بود. چند کامیون و بیل پلاستیکی قرمز رنگ همراه خود داشت. در حال درست کردن جاده و تونل با ماسه های نرم بود که ناگهان سنگ بزرگی را سد راه خود دید. پسر بچه هر چه تلاش کرد، نتوانست سنگ بزرگ را کنار بزند.هر چه تلاش می کرد، سنگ فقط کمی تکان می خورد؛ ولی دوباره به سرعت سر جای اول خود باز می گشت.

سرانجام از فرط نا امیدی به گریه افتاد. پدرش تمام مدت از پشت پنجره ی خانه شان تلاش های او را نظاره می کرد. وقتی متوجه اشک های پسرش شد، کنار او آمد. با لحنی مهربان ولی محکم گفت:« پسرم چرا از همه ی توانت برای کنار زدن سنگ استفاده نکردی؟» پسرک هق هق کنان و نا امید گفت:« پدر همه ی تلاشم را به کار بستم؛ ولی موفق نشدم.»پدر با مهربانی گفت:« نه پسرم، تو از همه ی امکانات موجود استفاده نکردی؛ چون از من درخواست کمک نکردی.» سپس خم شد و سنگ را از سر راه پسرش برداشت.

آیا شما نیز به سنگ های بزرگ در راه زندگی تان برخورد کرده اید؟ آیا به دلیل موفق نشدن، دچار احساس خشم و نا امیدی شده اید؟ امید خود را از دست ندهید و دست از تلاش نکشید؛ چون اگر خوب به اطراف خود بنگرید، در خواهید یافت که دستان یاری بخش به سوی شما دراز شده اند. دستان یاری بخش خدا همیشه منتظر درخواست کمک شماست. در هیچ کجای زندگی، خود را تنها ندانید.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


...


برای اینکه شفاف باشی باید ببخشی.
همه را ببخش ،
حتی خودت را . . .

همیشه پر نور باش و پر مهر
حتی اگر زندگی بی رحم باشد و سخت
جدی نگیر ؛ نه خودت را و نه زندگی را . . .

در پی تغییر بیرون مباش
بر خویش نگر و پر باری اندیشه . . .

نگران قضاوت ها مباش ؛
خود را با خود بسنج
بدان تغییر خود راحت تر است ،
در اندیشه و عمل . . .

گذشته ها گذشته ؛
آنچه که شده بهترین بوده است.
شیرینی این لحظه ، حضور در زندگی بی همتاست . . .

پر امید باش و خوشبخت
هر لحظه را به بهترین تبدیل کن.
تمامی جهان هستی در توست ،
دوست من .

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




#ازدواج پيرمرد با دختر جوان :
 

پيرمردى تعريف مى كرد: با دختر جوانى ازدواج كردم ، اتاق آراسته و تميزى برايش فراهم نمودم ، در خلوت با او نشستم و دل و ديده به او بستم ، شبهاى دراز نخفتم ، شوخيها با او نمودم و لطيفه ها برايش گفتم ، تا اينكه با من مانوس گردد و دلتنگ نشود، از جمله به او مى گفتم :
بخت بلندت يارت بود كه همنشين و همدم پيرى شده اى كه پخته ، تربيت يافته ، جهان ديده ، آرام خوى ، گرم و سرد دنيا چشيده ، و نيك و بد را آزموده است كه از حق همنشينى آگاه است و شرط دوستى را بجا مى آورد، دلسوز، مهربان خوش طبع و شيرين زبان است .

تا توانم دلت به دست آرم
ور بيازاريم نيازارم

ور چو طوطى ، شكر بود خورشت
جان شيرين فداى پرورشت

آرى خوشبخت شده اى كه همسر من شده اى ، نه همسر جوانى خودخواه ، سست راءى ، تندخو، گريزپا، كه هر لحظه به دنبال هوسى است و هر دم رايى دارد ، و هر شب در جايى بخوابد، و هر روز به سراغ يارى تازه رود.
 
وفادارى مدار از بلبلان ، چشم
كه هر دم بر گلى ديگر سرايند

(آرى از بلبلها انتظار وفادارى نداشته باش ، كه هر لحظه روى گلى نشيند و سرود خوانند.)
بر خلاف پيرانى كه بر اساس عقل و كمال زندگى كنند، نه بر اساس خوى جهل و جوانى .
 
ز خود بهترى جوى و فرصت شمار
كه با چون خودى گم كنى روزگار

پيرمرد افزود: آنقدر از اين گونه گفتار، به همسر جوانم گفتم كه گمان بردم دلش با دلم پيوند خورده ، و مطيع من شده است ، ناگاه آهى سوزناك از رنج و اندوه خاطرش بر كشيد و گفت : ((آنهمه سخنان تو در ترازوى عقل من ، هم وزن يك سخنى نيست كه از قابله خود شنيدم كه مى گفت :
((زن جوان را اگر تيرى در پهلو نشيند، به كه پيرى !!))
 
زن كز بر مرد، بى رضا برخيزد
بس فتنه و جنگ از آن سرا برخيزد

كوتاه سخن آنكه : امكان سازگارى نبود، و سرانجام بين من و او جدايى رخ داد، او پس از مدت عده طلاق ، با جوانى ازدواج كرد، جوانى كه تندخو، ترشرو، تهيدست و بداخلاق بود او همواره از اين همسر جوانش ستم مى كشيد و در رنج و زحمت بود، در عين حال شكر نعمت حق مى كرد و مى گفت : (( الحمد لله كه از آن عذاب اليم برهيدم و به اين نعيم مقيم (ناز و نعمت جاويد) برسيدم .)) و زبان حالش اين بود:

با اين همه جور و تندخويى
بارت بكشم كه خوبرويى

با تو مرا سوختن اندر عذاب
به كه شدن با دگرى در بهشت

بوى پياز از دهن خوبروى
نغز برآيد كه گل از دست زشت

#حکایات گلستان سعدی
 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

 

 در دنيا اگر خودت را مهمان حساب كني و حق تعالي را ميزبان ، همه غصّه ها مي رود .

 چون هزار غصّه به دل ميزبان است كه دل ميهمان از يكي از آنها خبر ندارد .

 

 هزار غم به دل صاحبخانه است كه يكي به دل مهمان راه ندارد . در زندگي خودت را ميهمان خدا بدان تا راحت شوي .

اگر در ميهماني يك شب بلايي به تو رسيد شلوغ نكن و آبـــروي صاحبخـــانه را حفظ كن.

 

  محمداسماعیل دولابی

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


...


سلطان محمود غزنوی از یه بازاری ‌رد میشده میبینه دوتا کارگر با هم بحثشونه!!!!

به سربازاش میگه اونجا چه خبره !!!

میگن: قربان!!! اونا دوتا کارگرن که یکی همیشه مدح شما رو میگه.اون یکی هم دایم این ذکرو میگه: «هرچی خدابخواد همون میشه ،سلطان محمود خر کیه!!!»

 

سلطان محمود میگه امشب نشونش میدم سلطان محمود خر کیه!!!!

شب دستور میده یه مرغ درباری بپذن و توش یه الماس بذارن تا اونی ک مدحش میکرده به نون و نوا برسه…

وقتی‌سربازا غذا رو میبرن…

کارگر مدح گو میگه: صدرالعظم واسم غذا اورده بود سیرم این غذا رو بدین به این کارگر بغلیه..

فردا سلطان واسه طعنه زدن میاد میبینه کارگره تو کارگاهش داره کارگری میکنه !!!

میگه تو چرا نرفتی!!

میگه کجا؟! سلطان میگه غذای دیشب؟! میگه دادم : همسایه!!!

همسایه هم که رفته بود….

سلطان عصبانی دستور داد کارگرو ببرن تو قصر بزنن و با هر شلاق کارگره بگه« هرچی خدا بخواد همون میشه ،سلطان محمود خر کیه»

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




براي تنبلي و انسداد كبد

 

تنبلي و انسداد كبد جزء بيماري هايي هستند كه فرد مبتلا را دچار مشكلات زيادي مي كنند. اين مقاله را تدوين كرديم تا اين دو مسئله را به راحتي و البته كاملا طبيعي حل كنيم.

 

درمان تنبلي كبد:

 

براي تقويت فعاليت كبد غير فعال، يك كيلو گرم انجير را در دو ليتر آب جوشانيده و سپس يك قاشق غذاخوري عسل خالص و 7 قطره از روغن سياهدانه را به آن اضافه نموده و صبح و شب به مدت يك هفته ميل كنيد.

 

درمان انسداد كبدي:

 

صبح: مخلوط سكنجبين را با آب انار شيرين بخوريد.

 

عصر: خوردن سكنجبين عنصلي.

 

شب: دمكرده تخم كرفس(يعني يك قاشق چاي خوري تخم كرفس را در يك استكان آبجوش ريخته و صبر كنيد تا دم بكشد) بنوشيد.

 

 

 

لازم به ذكر است كه روش بالا براي انسداد قلبي و رماتيسم هم مفيد و نتيجه بخش است.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺯﻻﻝ ﺑﺎﺷﯽ ،

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻮﺭﯼ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ ، ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯽ

ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ ، ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯽ

ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﻫﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﻮﺩ ، ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺷﺪ

ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺎﮎ ﻧﯿﺕ ﺑﻮﺩﻥ

ﻭ ﭘﺎﮎ ﻧﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ،

ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﺀ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺧﯿﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ،

ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ،

ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ، ﺍﺯ ﺧﻮﺷﯽ ﺍﻭ ﻧﻤﯽ ﮐﺎﻫﺪ

ﻭ ﺑﯽ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺁﻧﻬﺎ ، ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﻭ ﮐﻢ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ

ﻭ ﺳﻼﻣﺖ ﺁﻧﻬﺎ ، ﻋﺎﻓﯿﺖ ﻭﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻠﺐ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪﮐﺮﺩ

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


موشي در خانه ي صاحب مزرعه تله موش ديد؛

به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد؛

همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطي ندارد؛

ماري در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزيد؛

از مرغ برايش سوپ درست کردند؛

گوسفند را براي عيادت کنندگان سر بريدند؛

گاو را براي مراسم ترحيم کشتند؛

و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه مي کرد؛

و به مشکلي که به ديگران ربط نداشت فکر مي کرد

“کلیله و دمنه”

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

اگر حق با شماست، به خشمگین شدن نیازی نیست؛ و اگر حق با شما نیست، هیچ حقی برای عصبانی بودن ندارید!

 

صبوری با خانواده عشق است،صبوری با دیگران احترام است،صبوری با خود اعتماد به نفس است وصبوری در راه خدا، ایمان است.

 

اندیشیدن به گذشته اندوه، و اندیشیدن به آینده هراس می آورد؛ به حال بیاندیش تا لذت را به ارمغان آورد.

 

 در جستجوی قلب زیبا باش نه صورت زیبا؛ زیرا هر آنچه زیباست، همیشه خوب نمی ماند؛ اما آنچه خوب است، همیشه زیباست.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﺍﻣﺎﻡ محمد ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩند: ﺍﺑﻠﻴﺲ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺑﻠﻨﺪ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ:

۱-ﺭﻭﺯی ﻛﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﻟﻌﻦ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ متعال ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ

۲-ﺭﻭﺯی ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪ

۳-ﺭﻭﺯی ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﺷﺪ

۴-ﺭﻭﺯ ﻏﺪﻳﺮ ﺧﻢ ﻛﻪ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻨﺼﻮﺏ ﺷﺪ.

 

 بحار الأنوار، جلد ۳۷، صفحه ۱۲۱

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


در سيره اخلاقي امام باقر(علیه السّلام) آمده است: روزي يك نفر مسيحي به آن حضرت جسارت كرد و گفت : «انت بقر؛ تو گاو هستي.»

امام بدون اينكه خشمگين شود، فرمود: «لا انا باقر؛ نه من باقرم.» مسيحي گفت: تو پسر آن زن آشپز هستي؟ امام فرمود: آري مادرم يك بانوي آشپز بود. آن مرد براي اينكه امام را عصباني كند، دوباره گفت: تو پسر زن سياه چرده، زنگي و دشنام گو هستي. امام پاسخ داد. اگر تو راست مي گويي، خدا مادرم را بيامرزد و اگر دروغ مي گويي، خداوند تو را ببخشد. وقتي آن مرد مسيحي بردباري و حلم بي پايان امام را مشاهده كرد كه با اين اهانت ها هرگز خشمگين نشد و كاملا بر نفس خود مسلط بود، زبان بر شهادتين جاري كرد و مسلمان شد

 

 المناقب، محمدبن شهر آشوب ج 4، ص.20

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


زيباترين آرايش برای لبان (راستگويی)

 

 زيباترين آرايش براى حنجره (دعا)

 

 زيباترين آرايش براى چشمان(شرم وحیا)

 

 زيباترين آرايش براى دستان(بخشش)

 

 زيباترين آرايش براى قلب (پاکی)

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

ﺭﻭﺯﯼ حضرت ﺍﻣﺎﻡ محمد ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﺑﺎ ﺍﺻﺤﺎﺑﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻃﺎﻭﻭﺱ ﯾﻤﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻭﺍﻧﺶ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:

 ‏« ﺁﯾﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯽﺩﻫﯿﺪ ﺳﺆﺍﻝ ﮐﻨﻢ؟‏»

ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ :‏

ﺑﻠﻪ، ﺑﭙﺮﺱ!

 

1- ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ :‏

« ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳﻮّﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻼﮎ ﺷﺪﻧﺪ؟‏»

 

ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ :‏

« ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﯼ ! ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯽﮔﻔﺘﯽ ﯾﮏ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻣﺮﺩﻡ؛ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪﻗﺎﺑﯿﻞ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﻫﺎﺑﯿﻞ ﺭﺍ ﮐﺸﺖ . ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﻓﻘﻂ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺁﺩﻡ ﻭ ﺣﻮﺍ ﻭ ﻫﺎﺑﯿﻞ ﻭ ﻗﺎﺑﯿﻞ ﭘﺲ ﯾﮏﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﻫﻞ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻼﮎ ﺷﺪﻧﺪ .‏»

 

ﻃﺎﻭﻭﺱ ﮔﻔﺖ :‏

« ﺑﻠﻪ، ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩﯾﺪ. ﻣﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ. ‏»

2- ﺑﻌﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ:

‏« ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﭘﺪﺭ

ﺟﻬﺎﻧﯿﺎﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻩ؟‏»

 

ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ :

‏«ﻫﯿﭻ ﯾﮏ! ﻣﺮﺩﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺴﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩﻡ ﯾﻌﻨﯽ‏« ﺷﯿﺚ ‏» ﻫﺴﺘﻨﺪ .‏»

 

3- ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ :

‏«ﭼﺮﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩﻡ، ‏« ﺁﺩﻡ‏» ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ؟ ‏»

 

ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ :

‏« ﭼﻮﻥ ﮔِﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ‏« ﺍﺩﯾﻢ‏» ‏(ﭘﻮﺳﺘﻪﯼ ﺭﻭﯾﯽ) ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪﺍﻧﺪ . ‏»

4- ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ :‏

«ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺣﻮّﺍ ،‏«ﺣﻮﺍ‏» ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ؟ ‏»

ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ :

‏« ﭼﻮﻥ ﺣﻮّﺍ ﺍﺯ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ‏«ﺣﯽّ‏» ﺧﻠﻖ ﺷﺪ .‏»

‏( ﯾﻌﻨﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩﻡ، ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺭﻭﺡ ﺷﺪ، ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﮔِﻞ ﺍﻭ ﺣﻮﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪ .‏»

 

5- ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ :

‏« ﺍﺑﻠﯿﺲ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﻟﯿﻠﯽ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟‏»

ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ :‏

«ﺍﺑﻠﯿﺲ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﯼ ﻋﺰّﻭﺟﻞ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺷﺪ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ. ‏»

 

6- طاووس ﭘﺮﺳﯿﺪ :

‏« ﺟﻦ ﺭﺍ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎم ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ؟‏»

 

امام ﻓﺮﻣﻮﺩ:

‏« ﺟﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ؛ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺟﻦﻫﺎ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻩﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻧﻨﺪ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ.‏»

 

7- ﭘﺮﺳﯿﺪ :‏

« ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﻭّﻟﯿﻦ ﺩﺭﻭﻍ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ؟‏»

 

ﻓﺮﻣﻮﺩ:

‏«ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺩﺭﻭﻍ ﺭﺍ ‏« ﺍﺑﻠﯿﺲ‏» ﮔﻔﺖ،ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ.

‏(ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻋﺮﺍﻑ ﺁﯾﻪ 12)

 

8- ﭘﺮﺳﯿﺪ :

‏«ﮐﺪﺍﻡ ﮔﺮﻭﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺣﻖ

ﺩﺍﺩﻩﺍﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﯾﻨﺪ؟‏»

 

ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏

«ﻣﻨﺎﻓﻘﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍﯾﯽ.‏»

ﺳﭙﺲ ﺁﯾﻪ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪ ﮐﻪ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻨﺎﻓﻘﯿﻦ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﻣﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍﯾﯽ … ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ .‏» ‏

( ﺳﻮﺭﻩ ﻣﻨﺎﻓﻘﻮﻥ، ﺁﯾﻪ/1‏)

 

9- ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ :‏

« ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﺮﺩ؟ ‏»

ﻓﺮﻣﻮﺩ: ‏« ﺁﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ، ‏«ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ ‏» ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺎﻝﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻋﺬﺍﺏ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﺗﺎ ﺑﻨﯽ ﺍﺳﺮﺍﺋﯿﻞ ، ﺗﻮﺭﺍﺕ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻨﻨﺪ؛ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ:‏« ﻣﺎ ﮐﻮﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﺎﯾﺒﺎﻧﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺳﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ . ‏»

( ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻋﺮﺍﻑ، ﺁﯾﻪ171‏)

 

10- ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ :

‏« ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩﯼ ﺧﺪﺍ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺟﻦّ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﺲ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﮐﯿﺴﺖ؟‏»

 

ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ :‏

« ﮐﻼﻏﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻗﺎﺑﯿﻞ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﺟﻨﺎﺯﻩﯼ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻨﺪ؛ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ :‏« ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﻼﻏﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺑﺴﭙﺎﺭﺩ .‏»

‏( ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺎﺋﺪﻩ، ﺁﯾﻪ 31 ‏)

 

11- ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ :‏

« ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻡ ﺧﻮﺩﻫﺸﺪﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭﻟﯽ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺟﻦ ﺑﻮﺩ، ﻧﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﻧﻪ ﻣﻼﺋﮑﻪ؟‏»

 

ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ :‏

« ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺑﻮﺩ.

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ:

‏« ﺁﻥ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﻣﻮﺭﭼﮕﺎﻥ، ﺩﺍﺧﻞ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺷﻮﯾﺪ ﺗﺎ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﻭ ﻟﺸﮑﺮﯾﺎﻧﺶ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻟﮕﺪ ﻧﮑﻨﻨﺪ، ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﻨﺪ .‏»

‏( ﺳﻮﺭﻩ ﻧﻤﻞ،ﺁﯾﻪ18‏)

 

12- ﭘﺮﺳﯿﺪ :‏

« ﮐﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺟﻦ ﻭ ﺍﻧﺲ ﻭ ﻣﻠﮏ ﻧﯿﺴﺖ؟‏»

 

ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ :

‏« ﮔﺮﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﯾﻮﺳﻒ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮔﺮﮒ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ .

‏( ﺳﻮﺭﻩ ﯾﻮﺳﻒ ﺁﯾﻪ17)

 

13- ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ :

‏« ﺁﻥ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﻤﺶ ﺣﻼﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﯾﺎﺩﺵ ﺣﺮﺍﻡ؟ ‏»

ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ :‏« ﺁﺏ ﻧﻬﺮ ﻃﺎﻟﻮﺕ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ :

‏« ﻃﺎﻟﻮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﻬﺮ ﺑﯿﺎﺷﺎﻣﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ. . . ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﮐﻒ ﺩﺳﺖ.

(ﺳﻮﺭﻩ ﺑﻘﺮﻩ ﺁﯾﻪ249)

 

 14- ﭘﺮﺳﯿﺪ :

‏« ﮐﺪﺍﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﺿﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻊ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺁﺷﺎﻣﯿﺪﻥ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ؟‏»

 

ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ :

‏« ﺁﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﺍﻭﺳﺖ ‏( ﺻﻠﻮﺓ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺩﻋﺎ ﺍﺳﺖ‏) ؛ ﻭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻩﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺮﯾﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ :‏« ﺑﮕﻮ ﻣﻦ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﺎﺷﻢ؛ ﭘﺲ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺳﺨﻦ ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﻢ .‏» ‏

( ﺳﻮﺭﻩ ﻣﺮﯾﻢ،ﺁﯾﻪ 26 ‏)

 

15- ﻃﺎﻭﻭﺱ ﭘﺮﺳﯿﺪ :‏

« ﺁﻥ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﻢ ﻭ ﺯﯾﺎﺩ

ﻣﯽﺷﻮﺩ؟ ﻭ ﺁﻥ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﮐﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ؟ ﻭ ﺁﻥ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﻢ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ؟‏»

 

ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ :‏

« ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻢ ﻭ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﻣﺎﻩ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻢ

ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﺩﺭﯾﺎﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﮑﻪ ﮐﻢ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ، ﻋﻤﺮ ﺍﺳﺖ .‏»

 

ﻣﻨﺎﺑﻊ :

[ﺑﺤﺎﺭﺍﻻﻧﻮﺍﺭ: 46، ﺹ 351 ، ﺡ5]

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

پیامبر اکرم ص میفرمایند :

چون روز قیامت شود، خداوند برای جمعی از امتم، پر و بال عنایت فرماید تا از قبر تا بهشت پرواز کنند، در بهشت حرکت کنند و از نعمت های آن بهره مند شوند،

فرشتگان به آنان گویند :شما حساب دیده اید، گویند نه، از صراط گذشته اید؟ گویند ما صراط ندیده ایم

فرشتگان گویند :جهنم دیده اید؟ چیزی ندیده ایم

پس فرشتگان گویند :شما را سوگند میدهیم به خدا، بگویید اعمال شما در دنیا چه بوده؟ گویند :

دو صفت در ما بود

1در خلوت از خداوند حیا میکردیم که گناه کنیم

2قانع و خوشنود بودیم بکم، از آنچه خدا قسمت نموده بود.

ملائکه گویند :این مقام حق شما است.

دو حدیث کوتاه از اثرات نگاه نکردن به نامحرم

 امام صادق (ع)فرمود:

هر کسی زنی را ببیند و (بلافاصله) دیده اش را به آسمان بدوزد یا چشم فرو بندد، چشم باز نگرداند مگر خداوند حوریان بهشتی را به عقد او در آورد. بحارالانوار ج ۱۰۱ص۳۷

پیامبر اکرم (ص) فرمود:

نگاه (به نامحرم) تیر زهرآلودی از تیرهای شیطان است و هر کس آن را از ترس خدا ترک کند، خداوند چنان ایمانی به او عطا کند که شیرینی اش را در دل خویش احساس کند.بحارالانوار ج ۱۰۱ ص۳۸

اصلا اگر می خواهی از نمازت لذت ببری نگاهت را بیش تر کنترل کن بعد ببین نماز دیگر برایت سخت نمی شود و ان موقع می توانی شیرینی عبادت و حس کنی .امتحانش مجانی است.

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت


...


دستان لرزانم را به آسمان بلند می‌کنم. سرم را در آسمان می‌چرخانم. جز نور نمی‌بینم.

فریاد می‌زنم و پژواک صدایم را نمی‌شنوم. چشمه چشمه اشتیاق از چشمانم جاری می‌شود. زمین می‌چرخد، آسمان می‌چرخد و من… من که تو را سال‌هاست در طوافم و تو ای قبله‌گاه راستین من که «یا مَن هو اَقربُ إِلیّ من حَبلِ الوَرید»ی، چگونه خویش را از تو دور ببینم؟!

خود را از بیابان‌های غفلت، به سوی سرزمین نور می‌کشم؛ به مکانی که بهترین بندگان، در این روز پرالتهاب، تو را می‌خوانند. صدای عشق می‌آید.

صدا، صدای حسین علیه‌السلام است و من که چون سنگ‌ریزه‌ای ناچیز، دل به اوج کلمات او بسته‌ام، آسمان و زمین، با حسین علیه‌السلام می‌خوانند و تمام صحرا تکرار می‌کند. فوج فوج فرشتگان، صحرای لم یزرع عرفات را پوشانده است.

بی‌سپاس، چگونه لب به سخن بگشاید، وقتی حسین علیه‌السلام ، نعمت‌های تو را می‌شمارد و سپاس می‌گوید؟!

الهی!

چگونه به درگاه تو روی آورم، وقتی خویش را آلوده پست‌ترین عصیان‌ها می‌بینم و در توشه عملم جز زشتی و سیاهی نیاندوخته‌ام؟دعای امام را شامل این ذرات ناچیز و بی‌ارزش عرفات کن که بر زمین، به امید عنایت تو نشستیم و حسین علیه‌السلام را شفیع قرار دادیم. تمام اجزای این خاک اشک می‌ریزند و تمام ذرات این صحرا فریاد می‌زنند: «اللهم انی ارغب الیک و اشهدُ بالرّبوبیّة لکَ مُقراً بِانکَ رَبّی و الیک مَرَدّی».

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




از خواجه عبدالله انصاری

 

بارالها…

از كوي تو بيرون نشود

 پاي خيالم

نكند فرق به حالم ….

چه براني،

چه بخواني…

 چه به اوجم برساني

چه به خاكم بكشاني…

 نه من آنم كه برنجم

نه تو آني كه براني..

نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم

نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي

در اگر باز نگردد…

نروم باز به جايي

پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي

كس به غير از تو نخواهم

چه بخواهي چه نخواهي

باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﺩﺍﺧـﻞِ ﺳـﺠــــﺎﺩﻩ ﺍﻡ ﯾـﮏ ﯾـﺎﺱ ﮐــﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺑـﯿــﺎ

ﺭﻭ ﺑـﻪ ﺳـﻮﯼ ﻗﺒـﻠﻪ ﺍﻡ،ﺍﺣﺴـﺎﺱ ﮐـﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺑـﯿـﺎ

ﺫﮐــﺮ ﺗـﺴـﺒﯿـﺤـﻢ ﺷﺪﻩ ﯾـﺎ ﺁﻝ ﻃـــﻪ ﺍﻟـﻌــــﺠــﻞ

ﯾـﺎﺃﻧـﯿﺲ ﻭ ﻣـﻮﻧـﺲ ﺍﯾـﻦ ﺑﯽ ﮐـﺴـﯿﻬـﺎ ﺍﻟـﻌــﺠـﻞﺍﺯ ﻓــﺮﺍﻕ ﻭ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺕ ﺳــﻮﺯِ ﺗـﺮﻧــﻢ ﺗــﺎﺑـﻪ ﮐـﯽ

ﺩﻟـﺨـﻮﺷﯽ ﻭ ﺑـﯿـﺨــﯿﺎﻟﯽ ﻭ ﺗـﺒـﺴـﻢ ﺗـﺎ ﺑـﻪ ﮐﯽﻻﯾـــﻖ ﻧــﺎﻡ ﺳــــــــﺮﻭﺩ ﺍﻧــﺘــﻈـــﺎﺭﺕ ﻧـﯿـﺴــﺘـــﻢ

ﺑﺎ ﻫﻤـﻪ ﺷـﺮﻣـﻨـﺪﮔﯽ ﺷـﺎﯾﺪﮐﻪ ﯾﺎﺭﺕ ﻧـﯿـﺴـﺘـﻢ

ﺑـﺎ ﻫـﻤـﻪ ﺷـﺮﻣـﻨـــــﺪﮔﯽ ﺍﻣـﺎ ﺩﻋـﺎﯾـﺖ ﻣـﯿـﮑـﻨـﻢ

ﺩﺭ ﺩﻝ ﺷـﺐ ﻫـﺎﯼ ﺁﺩﯾــﻨــﻪ ﺻـﺪﺍﯾﺖ ﻣـﯿـﮑـﻨـﻢ

ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻣـﯿـﺪ ﮐـﻪ ﺩﺭ ﺧـﯿـﻞ ﺩﻋــﺎﯾـﺖ ﺟـﺎ ﺷـﻮﻡ

ﮐـﺎﺵ ﻣـﻦ ﻫــــﻢ ﺟــــــــﺰﺀ ﺧـﯿــــــﻠـﯽ ﻫـﺎ ﺷــﻮﻡ)

ﺍﻟﻠــــﻬﻢﻋـﺠــﻞ ﻟـﻮﻟﯿــک الفرج

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




کربلا را دل تنگم…

 

 

 

هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد

 

نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد

 

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده

 

و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

 

به یاد چایی شیرین کربلایی ها

 

لبم حلاوت “احلی من العسل” دارد

 

چه ساختار قشنگی شکسته است خدا

 

درون قالب شش گوشه یک غزل دارد 

 

بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟

 

بگو محبت ما ریشه در ازل دارد

 

غلامتان به من آموخت در میانه ی خون

 

که روسیاهی ما نیز راه حل دارد.

 

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

راوی (حکیم بن عتیبه)گفت:

خدمت حضرت باقر(ع)بودم، خانه پر از جمعیت بود در این هنگام پیرمردی که تکیه بر عصای خود داشت وارد شد بر در خانه ایستاده، گفت: السلام علیک یابن رسول الله و رحمة الله و برکاته و سکوت کرد. حضرت باقر (علیه السلام) فرمود: علیک السلام و رحمة الله و برکاته.

پیرمرد رو به طرف حضار مجلس نموده بر همه سلام کرد و آنها جواب سلامش را دادند آنگاه متوجه حضرت شده و عرض کرد یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا به نزدیک خود جای ده.

فوالله انی لاحبکم و احب من یحبکم و والله ما احبکم و لا احب من یحبکم لطمع فی دنیا والله انی لا بغض عدوکم و ابرء منه والله ما ابغضه و ابرء منه لوتر، کان بینی و بینه والله انی لاحل حلالکم و احرم حرامکم و انتظر امرکم فهل تر جولی جعلنی الله فداک

به خدا سوگند شما را دوست دارم و دوستان شما را نیز دوست دارم، این علاقه و محبت من نسبت به شما و دوستانتان نه برای طمع در دنیا است.

 به خدا قسم دشمنان شما را دشمن دارم و از آنها بیزارم. این دشمنی و بیزاری که نسبت به آنها ابراز می‏کنم خدای را شاهد می‏گیریم که نه به واسطه کینه و خصومتی است که بین من و آنها باشد.

آنچه شما حلال بدانید حلال می‏دانم و آنچه حرام بدانید حرام می‏دانم

و انتظار فرج شما خانواده را می‏کشم

یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فدایت شوم با این خصوصیت آیا امید نجاتی برایم هست؟!

حضرت باقر (علیه السلام) فرمود: جلو بیا؛ او را پیش خواند تا در پهلوی خود نشانید. آنگاه فرمود: پیرمرد.

شخصی خدمت پدرم علی بن الحسین (علیه السلام) رسید همین سوالی که تو کردی از ایشان نمود. پدرم در جوابش فرمود: اگر از دنیا بروی وارد بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی و امام حسن و امام حسین و علی بن الحسین (علیهم السلام) می‏شوی، قلبت خنک خواهد شد و دلت از التهاب می‏افتد شاد خواهی شد و چشمهایت روشن می‏گردد، با کرام الکاتبین به خوبی و خوشی روبرو خواهی شد آنگاه که جانت به اینجا برسد (در این هنگام با دست اشاره به گلوی خود نمود) در زندگی نیز چیزهائی خواهی دید که باعث روشنی چشمت هست و با ما در مقامی بلند و ارجمند خواهی بود.

پیرمرد از شنیدن این مقامات چنان غرق در شادی شد که خواست برای مرتبه دوم عین جملات را از زبان امام (علیه السلام) شنیده باشد، از این رو عرض کرد یابن رسول الله چه فرمودید؟!

حضرت باقر (علیه السلام) سخنان خود را تکرار کرد. پیرمرد عرض کرد اگر من بمیرم بر پیغمبر و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین (علیهم السلام) وارد می‏شوم. چشمم روشن و دلم شاد و قلبم خنک می‏شود و کرام الکاتبین را با شادی و خوشی ملاقات می‏کنم وقتی جانم به گلویم برسد.

اگر زنده بمانم خدا چشمم را روشن می‏نماید و با شما در درجه‏ای بلند خواهم بود؟!

در این هنگام پیرمرد را چنان گریه‏ای گرفت که مانند ابر بهار اشک می‏ریخت و با صدای بلند، های های گریه می‏کرد. آنقدر گریه کرد که بر زمین افتاد. قطرات پیاپی اشک و ناله‏های جانگداز که حاکی از قلب پر محبت و ولای پیرمرد بود چنان اطرافیان را تحت تأثیر قرار داد که همه با صدای بلند شروع به گریه کردند. حضرت باقر (علیه السلام) رو به طرف پیرمرد نموده با دست مبارک قطرات اشک را از مژگانش می‏گرفت و می‏پاشید.

پیرمرد سربلند نموده و عرض کرد یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) دست مبارکت را به من بده. حضرت دست خود را به طرفش دراز کرد.

پیرمرد گرفته شروع به بوسیدن کرد و بر چشمهای خود گذاشت، سینه و شکم خویش را گشود، دست آن جناب را بر روی سینه و شکم خود گذاشت آنگاه از جای حرکت کرده سلام داد و رفت.

حضرت باقر (علیه السلام) تا موقعی که پیرمرد در حال رفتن دیده می‏شد او را با توجه مخصوصی تماشا می‏کرد، پس از آن روی به جمعیت نموده فرمود:

هر کس مایل است مردی از اهل بهشت را ببیند به این شخص نگاه کند، حکیم بن عتیبه راوی حدیث می‏گوید هیچ مجلس عزائی را ندیده بودم که از نظر سوز و گداز و سیلاب اشک شباهت به این مجلس داشته باشد.

 

 بحار الانوار، ج 46، ص 362

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

هرگز فکر نکنید با داشتن پول زیاد شما ثروتمند خواهید بود.

در دنیای امروزی ثروت فراتر از پول است.

 

ناپلون هیل در کتاب کلید طلایی 12 نوع ثروت را معرفی می کند که داشتن آنها ما را ثروتمند میکند.

 

 این ثروت های دوازده گانه عبارتند از:

 

 1.رویکرد ذهنی مثبت.

 

 2.تندرستی واقعی.

 

3.هماهنگی در روابط انسانی.

 

 4.رهایی از ترس.

 

5.امید به موفقیت.

 

 6.نیروی ایمان.

 

7.اشتیاق به بخشش

 

8.عشق ورزیدن به کار.

 

9.تعصب نداشتن به همه موضوعات.

 

 10.انضباط شخصی.

 

 11.توانایی درک دیگران.

 

 12.امنیت اقتصادی.

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم

من زنده ام و زندگی

ارزش رفتن دارد

آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم

گوش ناامیدی را کر کند

خوب میدانم که گاه کفشها،

پاهایم را میزند، میفشرد و به درد میاورد

امامن همچنان خواهم رفت

زیرا زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد

ماندن در کار نیست

گذشته های دردناک را رها میکنم و به آینده نامعلوم

نمی اندیشم

ولی این را میدانم؛

گذشته با آینده یکسان نیست

زندگی نه ماندن است نه رسیدن

زندگی به سادگی رفتن است

به همین راحتی،

زندگی چقدر آسان است…

زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد،،،

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ…

ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ؛

ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …

ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﯼ؛

ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﺭﻧﺞ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …

ﮐﻠﯿﺪ ﻟﺬﺕ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﻃﺮﺯ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺲ ، ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﻪ !…

ﯾﮑﯽ ، ﺩﯾﮕﻪ ﺷﯿﮏ، ﻧﻤﯽ ﭘﻮﺷﻪ ..

ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ..

ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﻤﯿﺪﻩ ..

ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﻤﯿﺮﺳﻪ …

ﯾﮑﯽ ﻣﺪﺍﻡ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﻩ ..

ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ، ﻋﮑﺲ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻩ !…

ﯾﮑﯽ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ !…

ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﻤﻴﭙﺬﻳﺮﻩ !…

ﻭ …..

ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺩﺭ ٣٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ٨٠

ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﻓﻦ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ !…

 

ﭘﺎﺋﻮﻟﻮ ﻛﻮﺋﻴﻠﻮ

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




امیدت را هیچگاه از دست نده دوست من.

تعدﺍﺩﻱ ﻣﻮﺵ ﺭﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺩﺍﺧﻞ ﻳﻚ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﺍﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ

ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻣﻮﺷﻬﺎ ﻓﻘﻂ ١٧ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ

ﺧﻔﻪ ﺷﺪﻧﺪ !!!

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻣﻮﺵ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ١٧ﺩﻗﻴﻘﻪ

ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻣﻮﺵ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ

ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻋﻠﻢ ١٧ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺗﺎ ﻣﺮﮒ ﻣﻮﺷﻬﺎ

ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺭﻭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ١٧ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺍﺯ ﺍﺏ ﺟﻤﻊ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭﺗﻤﺎﻣﻲ

ﺍﻧﻬﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ !!!!

ﻣﻮﺷﻬﺎ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻲ ﺗﻨﻔﺲ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﺏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ

ﺷﺪﻧﺪ !!!!!

ﺣﺪﺱ ﻣﻴﺰﻧﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ؟

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

٢٦ﺳﺎﻋﺖ ﻃﻮﻝ ﻛﺸﻴﺪ ﺗﺎ ﺍﻧﻬﺎ ﻣﺮﺩﻧﺪ

ﺍﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺳﺘﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺍﻣﺪ ﻭ ﻧﺠﺎﺕ ﭘﻴﺪﺍ

ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ،٢٦ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﻃﺎﻗﺖ ﺍﻭﺭﺩﻧﺪ !!!!!!

ﺍﻣﻴﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻭ ﺑﺎﻻﺗﺮﻳﻦ ﻗﻮﻩ ﻣﺤﺮﻙ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺳﺖ !!!!

ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﻴﺪﻥ

ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﻛﺎﺳﺒﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻭﺭﺷﻜﺴﺖ ﺷﺪﻧﺪ

ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻣﺮﻳﻀﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺷﻔﺎ ﭘﻴﺪﺍ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ

ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺗﻼﺷﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺛﻤﺮ ﻧﻨﺸﺴﺖ

ﻫﻤﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻓﻘﺪﺍﻥ ﺍﻣﻴﺪ ﺑﻮﺩﻩ !!!!!!!

ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﺩﺍﻱ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﺑﺎﺵ

ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﺑﺎﺵ !!

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 هر كس خواهان زندگي خوب

است، اين ده غنچه را بچيند:

 

۱. نشستن در سحرگاهان براي طلب آمرزش: ﴿وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ﴾ و آنان كه سحرگاهان طلب آمرزش مي نمايند.

 ٢. در خلوت نشستن براي تفكر و انديشيدن : ﴿وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ﴾  و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند.

 ٣. همنشيني با صالحان : ﴿وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم﴾

و با کسانی باش که پروردگار خود را صبحگاهان و شامگاهان می خوانند.

 ۴.  ذكر : ﴿وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا﴾

خداوند را بسيار ياد كنيد.

 ۵. دو ركعت نماز خاشعانه : ﴿الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ﴾ همان کسانی که در نمازشان خاشع (و فروتن) هستند

 ۶. تلاوت قرآن و تدبر در آن: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن﴾آيا در قرآن نمي انديشند.

 ٧. روزه گرفتن در روزهاي گرم: در حديث آمده است : « روزه دار غذا و نوشيدني خود را به خاطر من (خداوند) رها مى كند ..

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

چادرم باشد مرا معیار ایمان و شرف

 

 

همچو مروارید زیبایم درون یک صدف

 

 

دید نامحرم نیفتد لاجرم بر سوی من

 

 

افتخارم باشد این،زهرا بود الگوی من

 

 

مدعی گوید که چادر یک نشان فانی است

 

 

من ولی گویم که با چادر تنم اسلامی است

 

 

مدعی گوید که با چادر کلاست باطل است

 

 

من ولی گویم که ایمانم ز چادر کامل است

 

 

مدعی خواهد مرا بی دین کند با لفظ دوست

 

 

چادر من همچو تیر زهرگین،بر چشم اوست

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت