✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 193
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 4841
  • 1 ماه قبل: 22554
  • کل بازدیدها: 801736

 




رسول خدا صلی الله علیه و آله :
اَعدَلُ النّاسِ مَن رَضِیَ لِلنّاسِ مایَرْضی لِنَفسِهِ وَکَرِهَ لَهُمْ ما یَکْرَهُلِنَفْسِهِ؛
عادل ترین مردم کسی است که برای مردم همان را بپسندد که برای خود می پسنددو برای آنان نپسندد آنچه را برای خود نمی پسندد.

نهج الفصاحه، ح 340

موضوعات: روایات  لینک ثابت




هنگامی که در موقعیتی هستی ،
که می توانی به کسی کمک کنی،
خوشحال باش؛
زیرا خداوند دعاهای او را از طریق تو اجابت می کند…
به یاد داشته باش هدف ما بر روی زمین،
گم شدن در تاریکی نیست؛
بلکه نوری برای دیگران بودن است،
تا شاید راهشان را از طریق ما پیدا کنند…هنگام نیایش، به آنچه خدا به شما نداده، فکر نکنید…
به نعمت های بیشماری فکر کنید، که بدون نیایش به شما بخشیده است…

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

   رفع سرماخوردگی و زكام:خواندن سوره شرح

  درمان تاری ديد چشم: خواندن سوره انفطار

  رفع آبريزش چشم: خواندن سوره عبس

  درمان آب مرواريد: خواندن سوره بينه

  درمان بيماری كبد: خواندن سوره قصص

  رفع بی خوابی: خواندن سوره انبياء

  به خواب نرفتن: خواندن سوره نبأ

 بندآمدن ادرار: خواندن سوره شرح

 عدم سقط جنين: خواندن سوره قلم

  رفع درد گوش: خواندن سوره اعلی

  رفع وسواس: خواندن سوره ياسين

 درمان يبوست: خواندن سوره دخان

  درمان بواسير: خواندن سوره اعلی

  رفع درد مفاصل: خواندن سوره سجده

  قطع شدن تب: خواندن سوره سجده

   دفع شپش: خواندن سوره نبأ

  باردار شدن: خواندن سوره عمران

 رفع اضطراب و نگرانی: خواندن سوره انسان

  بيداری به موقع از خواب: خواندن سوره كهف

  زود سخن گفتن كودك: خواندن سوره اسراء

  قطع خونريزی بدن: خواندن سوره لقمان

 بركت مغازه: خواندن سوره غافر

 دوری حوادث بداز خانه: خواندن سوره مريم

  ايمن شدن از قدرت زورمندان: خواندن سوره جاثيه

  ايمن شدن از حوادث ناگوار: خواندن سوره مجادله

  كفاره گناه: خواندن سوره كهف

  عاقبت به خير شدن: خواندن سوره مؤمنون

  افزايش بركت خانه: خواندن سوره های مريم / واقعه

 توبه نصوح: خواندن سوره های تحريم / طلاق

  كاهش گريه نوزاد: خواندن سوره های غاشيه / ابراهيم

  ادای قرض: خواندن سوره های عاديات / تحريم

 رفع درد دندان: خواندن سوره های قلم / غاشيه

  رفع دل درد: خواندن سوره های توحيد / قصص
  گرفتن از شير مادر: خواندن سوره های ابراهيم / بروج

  رفع لرزه بدن: خواندن سوره های زلزله / قدر / شمس

  درمان درد قلب: خواندن سوره های انسان / قريش / فصلت

  رفع سردرد: خواندن سوره های سجده / فاطر / دخان

  بيماری طحال: خواندن سوره های غافر / ممتحنه / قصص

  آزادی زندانی: خواندن سوره های معراج / طور / حديد

  ايمن از جن: خواندن سوره های ناس / محمد / جن

  شاهد ظهور امام عصر (عج): خواندن سوره های اسراء / حديد / تغابن

  زايمان راحت: خواندن سوره های عمران / ذاريات / انشقاق

  افزايش شير مادر: خواندن سوره های حجر / ياسين / حجرات / ق

  افزايش حافظه: خواندن سوره های ياسين / فتح / قلم / حشر

  ايمن از چشم زخم: خواندن سوره های فلق / يوسف / ياسين / جن

  خير و بركت دو عالم:خواندن سوره های فتح / حجرات / طور / نصر
  رفع درد چشم: خواندن سوره های فصلت / الرحمن / منافقون / همزه

  ايمن از دزد: خواندن سوره های شعراء / توبه / مريم / فتح

  بيمه جان و ثروت و خانواده: خواندن سوره های نور / فتح / قدر / توحيد

  كاهش بيماری كودك: خواندن سوره های احقاف / بلــد / فلق / ناس

  ايمن از خطر در سفر: خواندن سوره های صف / علق / شوری / طور

  رفع تشنج و صرع: خواندن سوره های ليل / تحريم / ق / غافر / زخرف

  مورد احترام نزد مردم:خواندن سوره های زمر / احقاف / قمر / واقعه / شمس

  نورانی شدن چهره: خواندن سوره های فجر / قيامت / كهف / شوری / ياسين

  رفع تنگدستی: خواندن سوره های كهف / ياسين / واقعه / محمد / همزه

  مرگ آسان: خواندن سوره های همزه / يوسف / صافات / ق / ذاريات

  رفع فشار و عذاب قبر:خواندن سوره های نساء / احزاب / ياسين / قلم / تكاثر

  محفوظ از بلا: خواندن سوره های انعام / فلق / حديد / حشر / توحيد

 رفع ترس: خواندن سوره های زلزله / حجرات / مريم / فتح / عاديات

  برآورده شدن حاجات: خواندن سوره های حمد / نوح / كافرون / توحيد / انعام

  درمان بيماری: خواندن سوره های فلق / منافقون / لقمان / حمد / محمد

 ثروت و روزی وافر: خواندن سوره های همزه / شمس / صافات / حمد / حجر

 بخشش گناهان: خواندن سوره های توحيد / فجر / حمد / غافر / كافرون

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




اميرالمومنين علي عليه افضل السلام فرمودند؛
  فَإِنْ شٰارَكَهُ فِى حُبِّنٰا حُبُّ عَدُوِّنٰا، فَلَيْسَ مِنّٰا وَ لَسْنٰا مِنْهُ.

  اگر كسى در كنار محبت ما به دشمنان ما نيز محبت ورزد، چنـين كسى بى‌ترديـد از ما نيـست و ما هم از او نيسـتيم.

√ منابع روایت؛
تأویل الآیات، ص ۴۳۹.
الذریعة، ج ۲، ص ۴۴۱.
نهج السعادة، ج ۱۰، ص ۴۰.
بحار الأنوار، ج ۳۱، ص ۷.
بحار الأنوار، ج ۲۴، ص ۳۱۷.
ینابیع الحکمة، ج ۲، ص ۳۷.
تفسیر القمی، ج ۲، ص ۱۷۲.
تفسیر الأمثل، ج ۱۳، ص ۱۶۱.
تفسیر الصافی، ج ۴، ص ۱۶۲.

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 
مجموعه: خواص مواد غذایی

ضرات قند و شکر, عوارض مصرف قند و شکر

1_ سركوب سیستم ایمنی بدن.
2_ بر هم زدن تعادل املاح در بدن.
3_كاهش تمركز، بد خلقی و افزایش اضطراب.

4_ كاهش انعطاف پذیری و عملكرد بافتها.
5_ افزایش سطح تری گلیسریدهای خون.
6_ سبب فقر مس و كروم میشود.

7_ تداخل در جذب كلسیم، منیزیم و پروتئینها.
8_ پیری زود رس.
9_ پوسیدگی دندانها و بیماریهای لثه ای.

10_ افزایش چاقی، كلسترول خون و فشار سیستولیك قلب.
11_ كاهش ویتامین E در خون.
12_ كاهش هورمون رشد.

13- كاهش توانایی عملكرد آنزیمها.
14- كاهش ظرفیت یاد گیری - كاهش عملكرد حافظه.
15- بر هم زدن تعادل هورمونها.

16- نقش در ابتلا به بیماری دیابت.
17- سرگیجه و خواب آلودگی.
18- شكر یك ماده اعتیاد آور است.

19- كاهش پایداری عاطفی.
20- میتواند موجب یبوست و یا واریس گردد.
21- میتواند منجر به سرطان پروستات، سینه، تخمدانها و روده گردد.

22- افزایش بیماریهای قلبی - عروقی.
23- سردرد و میگرن.
24- افزایش هورمون استروژن در مردها.

25- افسردگی.
26- میتواند مانند الكل ایجاد مسمومیت كند.
27- باعث افزایش سطح دوپامین، سروتونین و نوراپی نفرین در خون میگردد.

28- میتواند ایجاد سنگ صفرا و سنگ كلیه كند.
29- میتواند آسم و یا آلرژی ایجاد كند.
30- میتواند به ساختار DNA آسیب وارد سازد.

منبع : gr-fl.com

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند: آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود: شما دو توهین به من کردید . اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند و از گرسنگی سنگ به شکم خود بسته بودند…
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛علی فروشی نکنیم…

یا امیرالمؤمنین علی(ع)

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

  معاویه وارد مکه شد، گروهی بر معاویه وارد شدند گفتند: آیا میدانی که ابن عباس تفسیر قرآن میکنه
معاویه گفت: خواب ابن عباس پسر عم پیغمبر بوده، او از هاشمیان است! اگر او نکند که تفسیر کند؟!

گفتند: تفسیر میکند آیات رو به نفع علی بن ابیطالب ! ما از این شاکی هستیم!

معاویه گفت: خودم رسما وارد مجلس میشوم و جمعشان را برهم میزنم.

معاویه وارد مجلس تفسیر ابن عباس میشود، ابن عباس با چنان کیفیتی تفسیر آیات میکرد که معاویه هیچ جای اعتراضی برخود ندید!
بعد از مجلس معاویه رو به ابن عباس کرد و گفت:
ابن عباس تو تفسیر آیات میکنی یا فضائل علی بن ابیطالب را بازگو میکنی؟!

ابن عباس گفت :
معاویه به من بگو کجای قرآن است که فضائل علی بن ابیطالب نیست؟ از خودت هم سوال میکنم جواب میدهی؟

“انَّما اَنتَ مُنذِرُ وَلِکُلِ قَومِ هاد” این آیه برای کیست معاویه؟

معاویه گفت :
رسول خدا فرمود منذر این امت منم و هادی وجود علی بن ابیطالب است! ولی ابن عباس حتما باید این آیه را بخوانی؟!

ابن عباس گفت : “اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرا” بگو این آیه برای کیست معاویه؟

معاویه گفت : این هم قصه ی طهارت و عصمت علی بن ابیطالب و اهل بیتش است، درست! ولی حتما باید این را بخوانی؟

ابن عباس گفت : “اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُه وَالَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ وَ یُوتونَ الزَّکوةَ وَ هُم رکِعون” معاویه این آیه برای کیست؟

معاویه گفت : زمانی که علی بن ابیطالب انگشتر در راه خدا داد این آیه بر حق علی نازل شد، قبول دارم! ولی حتما این را باید بخوانی؟

ابن عباس گفت : “عَمَّ یَتَساءَلون عَنِ النَّبَاِ العَظیم” معاویه بگو این آیه در حق کیست؟

معاویه گفت : رسول خدا فرمود خبر عظیم علی بن ابیطالب است که هم مردم ازش میپیرسند و هم من از علی خواهم پرسید، ولی ابن عباس حتما باید این را بخوانی؟

ابن عباس گفت : “وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعا وَ لا تَفَرَّقوا” بگو ببینم این آیه برای کیست؟

معاویه گفت : پیغمبر فرمود حبل الله علی بن ابیطالب است دست به دامن علی بزنید و جای دیگر نروید که گمراه میشوید. ولی باید همین را تفسیر کنی؟

ابن عباس گفت : “کَفی بِاللهِ شَهیدا بَینی وَ بَینَکُم” این آیه برای چیست معاویه؟

معاویه گفت : این قصه قصه ی علم علی بین ابیطالب است که خدا همه ی علم جاری رو در سیره ی او تعریف میکند، ولی لازم است حتما این را بخوانی؟

ابن عباس گفت : “قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ” بگو به من که این آیه برای کیست؟

معاویه گفت : این هم ماجرای مباهله با اهل نجران است که خدا در این آیه علی بن ابیطالب را نفس پیغمبر میخواند، ولی برای مردم حتما باید همین را بخوانی؟

ابن عباس گفت : “ساَلَ سائِلٌ بِعَذابِ واقِع” این آیه برای چیست معاویه؟

معاویه گفت : روز غدیر شخصی نزد رسول خدا آمد و گفت این سخنان از خودت بود یا از خدا؟ پیغمبر فرمود امر رسالت بود،

شخص رو به پیغمبر کرد و گفت به خدا بگو بر من عذاب وارد کند که تحمل ولایت علی را ندارم و خداوند جلوی همگان دشمن علی را هلاک کرد، ابن عباس قبول دارم! آیا باید همین آیه را بخوانی؟

ابن عباس گفت : “یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک” این آیه دیگر برای چیست معاویه؟

معاویه گفت : این هم ماجرای ابلاغ ولایت علی بن ابیطالب است قبول دارم! ولی این را حتما باید بازگو کنی؟

ابن عباس گفت : “اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم” معاویه به من بگو این دگر برای کیست؟

معاویه گفت : این آیه هم اکمال دیانت در پرتوی ولایت علی بن ابیطالب است ولی آیه ای دیگر بخوان نه این!

ابن عباس از جا بلند شد و گفت:

معاویه به من بگو کجای قرآن را بخوانم که فضل علی بن ابیطالب نباشد؟! کجا را بخوانم که از علی بیان نشده باشد؟!

معاویه گفت : اصلا ابن عباس بخوان “اِذا زُلزِلَتِ الارضُ زِلزالَها”

ابن عباس: معاویه در این مورد هم شرمنده تم که حتی این آیه هم فضل علی بن ابیطالب است!

معاویه گفت : علی در این آیه دگر چه میکند ابن عباس؟!

ابن عباس گفت : نشنیدی بعد از رسول خدا یک سال نگذشته بود که زلزله ای بر مدینه آمد که همه ی مردم از شدت وحشت از خانه به در شده بودند و علی در میانشان حاضر شد و خواند این آیه را و پایش را بر زمین کوبید و فرمود:
زمین ! ابوتراب بر تو امر میکند آرام گیر!

معاویه که از غضب بر خود میپیچید گفت:

ابن عباس راحت بگو تا قرآن باشد، علی هم خواهد بود…

بحار الانوار ج ۴۴ ص ۱۲۵

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




آیت الله العظمی گلپایگانی

به نقل از برخی از نزدیکان مرحوم آیت الله گلپایگانی، وقتی مشکلی برای این عالم پیش می آمد، ایشان به حدیث کساء متوسل می شدند و در مواقعی که کسی نزد ایشان می آمد و مشکلی داشت، ایشان یک جزوه حدیث کساء به او می دادند و می فرمودند: «از طریق توسل به حدیث کساء، مشکل خود رابرطرف کنید» .

حتی زمانی که جمعی از مسئولان مملکتی نزد ایشان رفتند و دربارۀ جنگ تحمیلی با ایشان صحبت کردند، ایشان در جواب فرمودند: « به حدیث کساء متوسل شوید».( به نقل از داماد ایشان حجت الاسلام سید رضا موحد ابطحی)

* آیت الله بها ءالدینی

یکی از شخصیتهای مهم مملکتی نقل می کرد: هنگامی که رژیم بعثی صدام بمباران شهر قم را آغاز کرد و مردم ناراحت شدند، به منزل آیت الله رضا بهاء الدینی رفتم و از ایشان راهنمایی خواستم، ایشان در جواب در خواست من بیان داشتند وقتی حمله هوایی به شهر دورود آغاز شد و مردم می ترسیدند و نزد من آمدند و راهنمایی خواستند من توسلی به حضرات معصومین(ع) پیدا کردم و به آنها عرض کردم که مردم بیچاره اند و شما خودتان برای رفع این نگرانی ها آنها را راهنمایی بفرمایید.

این توسل ادامه داشت تا اینکه از طرف حضرت زهرا (ص) اشاره ای شدکه به حدیث کساء متوسل شوید. من از مردم دورود خواستم که در تمام مساجد، مجلس حدیث کساء برپا کنند و مردم هم این برنامه را با توجۀ خاص اجرا کردند و در نتیجۀ آن بمباران شهر قطع شد.

*اثر شگفت حدیث کساء به اذعان یک خلبان

وقتی با یکی از خلبانان هواپیمایی که در آن منطقه سقوط کرده بود، مصاحبه کردند، می گفت: وقتی هو اپیما به این منطقه می رسید، به نظرمی آمد که همه جا را آب احاطه کرده و ما بمبها را بی هدف می ریختیم.

ایشان در سفارشی برای رسیدن به حوائج این گونه می فرمایند: «ما تجربۀ زیادی به دست آورده ایم و تجربه نموده ایم که برای رهایی از مشکلات راههایی وجود دارد وآن چهار چیز است. نذر کردن گوسفند برای فقرا، خواندن حدیث کساء، پرداخت صدقه و ختم صلوات.

* آیت الله قاضی

یکی از مراجع بزرگوار تقلیدنقل می کردند : آیت الله قاضی استاد عرفان و اخلاق علامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان، به حدیث کساء بسیار اعتقاد داشت و اگر کسی به ایشان مراجعه می کرد و از مشکلات خود برای ایشان می گفت، در جواب به خواندن حدیث کساء، سفارش می کردند

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ
وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
⬆العنكبوت64⬇
ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺩﻧﻴﺎ ﭼﻴﺰﻯ ﺟﺰ ﺳﺮﮔﺮﻣﻰ ﻭ ﺑﺎﺯﻯ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻭﺍﻗﻌﻰ ﺳﺮﺍﻯ ﺁﺧﺮﺕ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ!
 تفسير(نور)
 
1- ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ﺩﻧﻴﺎ، ﻫﺪﻓﺪﺍﺭ ﻭ ﺣﻜﻴﻤﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ، ﻟﻜﻦ ﻏﻔﻠﺖ ﺍﺯ ﺁﺧﺮﺕ، ﺩﻧﻴﺎ ﭘﺮﺳﺘﻰ ﻭ
ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ، ﺳﻔﻴﻬﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ. (ﻟﻬﻮ ﻭ ﻟﻌﺐ)
 
2- ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺳﻜﻮﺕ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﻟﺨﻮﺷﻰ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﺩم ﺟﺎﻳﺰ ﻧﻴﺴﺖ، ﮔﺎﻫﻰ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻧﻬﻴﺐ
ﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩ، ﺑﻪ ﻏﺎﻓﻠﺎﻥ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺩﺍﺩ. (ﻟﻬﻮ ﻭ ﻟﻌﺐ)
 
3- ﺩﺭ ﺷﻴﻮﻩ ﻯ ﺗﺒﻠﻴﻎ، ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺍﻣﺮ ﺯﺷﺘﻰ ﺭﺍ ﻧﻔﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ، ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ﺧﻮﺑﻰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺭﺍﺋﻪ
ﺩﻫﻴﺪ. (ﺍﻥّ ﺍﻟﺪّﺍﺭ ﺍﻟﺎﺧﺮﻩ)
 

4- ﺣﻴﺎﺕِ ﻭﺍﻗﻌﻰ، ﺣﻴﺎﺕ ﺁﺧﺮﺕ ﺍﺳﺖ. (ﺍﻟﺪّﺍﺭ ﺍﻟﺎﺧﺮﻩ ﻟﻬﻰ ﺍﻟﺤﻴﻮﺍﻥ)
 
5- ﻣﺮﺩم، ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺁﺧﺮﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﻝ ﻧﻤﻰ ﺑﺴﺘﻨﺪ. (ﻟﻮ ﻛﺎﻧﻮﺍﻳﻌﻠﻤﻮﻥ)
 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


امام صادق عليه السلام ميفرمايند :
 

شگفتا از آنچه امیرالمومنین على ابن ابيطالب عليه السلام با آن مواجه شد  

او با ده هزار شاهد و گواه ( در روز غدير ) نتوانست حق خود را بگيرد …

در حالى که هر فرد عادى با دو شاهد حق خود را ميگيرد.

 بحار الانوار ج 37 ص 140

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارشان نقل میکنند که از رسول خدا صلی الله علیه و اله شنیدند که ایشان فرمود :
شبی که پروردگارم مرا به معراج برد ،در بطنان عرش فرشته ای را دیدم که به دستان او شمشیری از نور بود ، او همانطور که علی ابن ابی طالب با شمشیر ذوالفقار بازی میکرد و جولان میداد با آن شمشیر نورانی بازی می کرد،و به درستی که ملائکه و فرشتگان زمانی که مشتاق دیدن چهره ی علی ابن ابی طالب علیه السلام می شدند به آن فرشته نگاه میکردند .پس به پروردگار عرضه داشتم :این برادرم و پسر عمویم علی ابن ابی طالب علیه السلام است ؟! پس خداوند فرمود : این فرشته ای است که آن را به صورت علی خلق کردم ،که مرا در بطنان عرش عبادت میکند و من می نویسم (تمام) حسنات و تسبیح ها و تقدیسات او را برای علی ابن ابی طالب علیه السلام تا روز قیامت .
 

عیون الاخبار ج 2 ص 131

موضوعات: روایات  لینک ثابت






 « مَنْ لَهُ حُسْنُ مَآبٍ »

«طُوبی لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ»؛( سوره رعد، آیه 29.)
«پاکیزه‌ترین (در زندگی) نصیبشان است، و بهترین سرانجام‌ها».
از رسول خداصلی الله علیه وآله، درباره این آیه سؤال شد، حضرت فرمود: این آیه در شأن امیرمؤمنان‌علیه السلام نازل شده است. و طوبی درختی است که اصل و ریشه آن، در خانه علی‌علیه السلام در بهشت و شاخه‌های آن در خانه دیگران است.( کشف الغمة، ج 1، ص 323؛ مائة منقبه، ص 137؛ الیقین، ص 249.)
امام صادق‌علیه السلام در زیارت حضرت فرمود:
«اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَنْ لَهُ طُوبی وَحُسْنُ مَآبٍ»؛( بحارالانوار، ج 97، ص 373؛ اقبال الاعمال، ص 608؛ مفاتیح الجنان، زیارت امیرالمؤمنین روز میلاد پیامبر.)
«سلام بر تو ای آنکه مقام طوبی (سرفرازی و بهجت) و نیکو منزل رجعت مخصوص اوست».

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




روز و شب فکر و خیالم شده آن یار کجاست؟
آن ذخیره گوهر عالم اسرار کجاست؟


آن سفر کرده چرا از سفرش بازنگشت؟
وآن که ما را به غمش کرده گرفتار کجاست؟


بی جمالش همه جا تیره بوَد تار بوَد
روشنی بخش جهان، منبع انوار کجاست؟


داد مظلوم که باید بستاند ز ستم؟
یار مظلوم چه شد؟ دشمن کفار کجاست؟


تشنه عدل بوَد این بشر روی زمین
یادگار علی آن حیدر کرّار کجاست؟


کاظمین و نجف و کرببلا نیست مگر؟
سامرا هم نبوَد؟ آن شه ابرار کجاست؟


جمکران، مشهد و قم است بقیع یا که حراء؟
بارالها! تو بگو آن گل بی خار کجاست؟


کار عشاق گره خورد خدایا مددی
آن که باید بگشاید گره کار کجاست؟


داغ وصلش به دل منتظران ماند که ماند
آن طبیبِ دل زار و تن بیمار کجاست؟


هرچه پرسید کیان هیچ جوابی نشنید
نشد آگه به خدا جایگه یار کجاست.

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




 

ای سراپا معصیت بس کن دگر بد باختی
خویش را در منجلابی از گنه انداختی

هرچه تو بد کرده ای من پرده پوشی کرده ام
این منم که دوستت دارم ولی نشناختی

آنقدر دلواپست بودم که دور از من شدی
بردی از یادم به دنیای خودت پرداختی

تنگ یا رب گفتنت بود این دلم بی معرفت
کاش چشمی سوی من یک لحظه می انداختی

هی تو را خواندم بیایی بین آغوشم ولی
پشت کردی بر من و بی وقفه هی می تاختی

من فقط خیر تو را میخواستم ای بی وفا
با همه دنیا به غیر از عاشق خود ساختی…

یک بغل احسان برای تو مهیا کرده ام
گرچه بد بودی ولی باتو مدارا کرده ام

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




قال َحُسَیْنِ بن علی علیه السلام: احْذَرُوا کَثْرَةَ الْحَلْفِ، فِإنَّهُ یَحْلِفُ الرَّجُلُ لِعَلَل أرَبَعَ: إمّا لِمَهانَة یَجِدُها فی نَفْسِهِ، تَحُثُّهُ عَلى الضَّراعَةِ إلى تَصْدیقِ النّاسِ إیّاهُ. وَ إمّا لِعَىّ فی الْمَنْطِقِ، فَیَتَّخِذُ الاْیْمانَ حَشْواً وَصِلَةً لِکَلامِهِ. وَ إمّا لِتُهْمَة عَرَفَها مِنَ النّاسِ لَهُ، فَیَرى أَنَّهُمْ لایَقْبَلُونَ قَوْلَهُ إلاّ بِالْیَمینِ. وَ إمّا لاِرْسالِهِ لِسانَهُ مِنْ غَیْرِ تَثْبیت.


فرمود: خود را از قسم و سوگند برهانید که همانا انسان به جهت یکى از چهار علّت سوگند یاد مى کند: در خود احساس سستى و کمبود دارد، به طورى که مردم به او بى اعتماد شده اند، پس براى جلب توجّه مردم که او را تصدیق و تأیید کنند، سوگند مى خورد.


و یا آن که گفتارش معیوب و به دور از حقیقت است، و مى خواهد با سوگند، سخن خود را تقویت و جبران کند.
و یا در بین مردم متّهم است ـ به دروغ و بى اعتمادى ـ پس مى خواهد با سوگند و قسم خوردن جبران ضعف نماید.
و یا آن که سخنان و گفتارش متزلزل است ـ هر زمان به نوعى سخن مى گوید ـ و زبانش به سوگند عادت کرده است.
تنبیه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام: ص 429، س 6.

موضوعات: روایات  لینک ثابت




آقـاے جـمـعــہ هـاے غـریـبــے ظـهـــور کـن ‌❖

بـــــا یک نگاه، عاشق خود را شهید کـــــن

ایـــــن جمعه را به یُمن قدم هات عید کـــــن

داغ ندیدنتـــــ به دل هر شقایـــــق ست

ایـــــن جمعه، داغ باغچه را ناپدید کـــــن

خورشیـــــد من! سرے به دعاهاے ما بـــــزن

از قطـــــره هاے کوچک باران خرید کـــــن

بـــــر روے هر چه مشق شب ماست خط بکـــــش

شبـــــ را ورق بزن، دل ما را سپید کـــــن

دستـــــے به ذوالفقار ببر، روے خاکـــــ را

پاکـــــ از وفور ابن زیاد و یزید کـــــن

“از دیـــــو و دَد ملولم و انسانم آرزوستـــــ”

امشبـــــ بیا و عالم ما را جدید کـــــن

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




هر وقت دلش هوای دریا می کرد

با پرچم یا حسین نجوا می کرد

 

هر جا گره ای به ریسمانش می دید

با گریه توسلی به زهرا می کرد

 

خوشبخت ترین عموی دنیا می شد

وقتی که رقیه را تماشا می کرد…..

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




لذت بردن را یادمان ندادند!
از گرما می نالیم
از سرما فرار می کنیم
در جمع از شلوغی کلافه می شویم
و در خلوت از تنهایی بغض می کنیم
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصیر غروب جمعه است و بس!
همیشه در انتظار به پایان رسیدن روزهایی هستیم که بهترین روزهای زندگیمان را تشکیل میدهند:
مدرسه…دانشگاه…کار…
حتی در سفر همواره به مقصد می اندیشیم بدون لذت از مسیر!
غافل از اینکه زندگی همان لحظاتی بود که میخواستیم بگذرند

آیا مشکل ما در فهم زندگیست؟

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




من برای خودم خط هایی دارم…

دور بعضی چیزها
زیر بعضی چیزها
و روی بعضی چیزها

گاهی خط قرمز
گاهی خط زرد
و گاهی خط سبز

دور بعضی آدمها را خط قرمز کشیده ام
آنها که همیشه سهمی از حس خوبم را به تاراج میبرند…
حسودها ..خودبین ها و مهمتر از همه آنها که همیشه به من دروغ گفتند…..

زیر بعضی ها را خط زرد میکشم….
آدمهایی که تکلیفت را با آنها نمیدانی.
مثل فصلها رنگ عوض میکنند و اعتباری نیست نه به تحسین و نه به تکذیبشان….

روی بعضی چیزها و آدمها را با برگهای سبز خطی میکشم, سبز سبز تا یادم بمانند و یادگار همیشگی ذهنم باشند….

آدمهایی ک شاید همه ی فرقشان و خاص بودنشان در نگاه و کلامشان باشد….
آدمهایی که ساده ی ساده فقط دوستشان دارم

این آدمها را باید قاب گرفت و از مژه ها آویخت تا جلوی چشمت باشند ،تا وجب به وجب نگاهت را شکرگزار بودنشان باشی….

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




کشاورزی یک مزرعه بزرگ گندم داشت; زمین حاصلخیزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.
هنگام برداشت محصول بود.
شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پیرمرد کمی ضرر زد.
پیرمرد کینه روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصمیم گرفت از حیوان انتقام بگیرد.
مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده به دم روباه بست و آتش زد. روباه شعله ور. در مزرعه به این طرف و آن طرف می دوید و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش…
در این تعقیب و گریز گندمزار به خاکستر تبدیل شد.
وقتی کینه به دل گرفته و در پی انتقام هستیم باید بدانیم آتش این انتقام دامن. خودمان را هم خواهد گرفت.

بیایید بخشش و گذشت را باهم تمرین کنیم.

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





◀چرا زنان مسلمان برای چادر، رنگ مشکی را انتخاب نموده‌اند؟

◀رنگ مشکی معانی زیادی دارد;
اگر به همه معانی و علت استفاده از رنگ مشکی در دیگر کشورها نظر بیفکنیم، دیگر تهمت غم و افسردگی به نمیدهیم.

◀رنگ مشکی رنگ اقتدار و بزرگی و برتری است
☜به همین دلیل در ورزش‌های رزمی کمربند مشکی به عنوان بالاترین درجه در نظر گرفته شده است.

◀رنگ مشکی رنگ دانایی است.
☜به همین دلیل جهت دانا نشان دادن قاضی‌ها و وکیل‌ها در جهان غرب همچنان از رنگ مشکی یا سورمه‌ای بسیار سیر که به مشکی می‌زند استفاده می‌شود.
☜لباس و کلاه فارغ‌التحصیل‌های بیشتر رشته‌ها نیز مشکی است.

◀رنگ مشکی رنگ تقدس است
☜به همین دلیل ردای کشیش‌ها، راهب‌ها و راهبه‌ها به رنگ مشکی است.

◀رنگ مشکی رنگ هیبت و عظمت است
☜به همین دلیل رنگ سنگ‌های کعبه و رنگ پرده آن مشکی‌انتخاب شده است تا عظمت آن بیشتر احساس‌شود.

◀رنگ مشکی رنگ نجابت و شرافت است.

☜و لذا یک زن مسلمان با استفاده از رنگ مشکی برای چادر و حجابِ برترِ خود،
اقتدار خود
دانایی خود
تقدس خود
هیبت و عظمت خود
نجابت و شرافت خود را
به همراه دارد♥

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

علی دست خدا بود
علی مست خدا بود
علی پرتو خورشید امامت
علی عطر خوش باغ کرامت
علی قامت مردی به قیامت
چه گویم که در مرحله گنگ است زبانم
خدا خواست که خود را بنماید
در جنت خود را به رخ ما بگشاید
علی،رهبر مردان صفا بود
علی،آینه ی پاک خدا بود
علی،معنی تسلیم و رضا بود
علی زینت شبهای دعا بود
دویده است عجب مهر علی در رگ جانم
علی گر چه خدا نیست
ولیکن زخدا نیز جدا نیست
برو سوی علی،تا که صفا را بشناسی
ببر نام علی تا که خدا را بشناسی
اگر آینه خواهی که به بینی رخ حق را
علی را بنگر تا که خدا را بشناسی

 تمام لذت عمرم همین است
که مولایم امیرالمومنین است

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




امیرالمؤمنین علی(ع)صحنه مرگ راچنین بیان می فرمایند:

درلحظه ی مرگ اطراف بدن شل می شودرنگ می پرد. مرگ می آید.زبان می گیرد.انسان هنوزمی بیندومی شنود ولی قدرت حرف زدن ندارد.فکرش کارمی کند.باخودفکرمی کندکه عمرش رادرچه راهی صرف وتباه کرده وایامش راچگونه سپری کرده است؟درآن لحظه ازاموال وثروت هایی که درطول عمرش جمع کرده یادمی کندوباخودمی گوید:این اموال راازچه راهی بدست آورده ام وفکرحلال وحرام آن نبودم اکنون گناه وحسابش بامن است ولذت وبهره اش بادیگرانُ ولی مامورمرگ همچنان روح اوراازاعضای اوجدامی کندتازبان وگوش هم ازکارمی افتدوفقط چشمانش می بیندوبه اطراف خودنگاه می کندوتلاش ووحشت حرکت اطرافیان خودرامشاهده می کند.دیگرنمی شنودوحرفی هم نمی زند.درلحظه آخرروح ازچشم هم گرفته می شودواومانندمرداری درمیان دوستان وبستگان می افتدوهمه ازاومی ترسندوازکنارش فرارمی کنندوپس ازاندکی اورابه خاک سپرده ازاودورمی شوندواورابه دست عملش می سپارندوبرای همیشه ازدیدارش چشم می پوشند.!
نهج البلاغه ، خطبه 109, بند۵

موضوعات: روایات  لینک ثابت




متن وصيت نامه امام حسين (ع)

« بسم الله الرحمن الرحيم …؛ اين وصيت حسين‌بي‌علي است به برادرش محمد حنفيه. حسين گواهي مي‌دهد به توحيد و يگانگي خداوند و اين که براي خدا شريکي نيست و محمد (ص) بنده و فرستاده اوست و آئين حق ( اسلام ) را از سوي خدا ( براي جهانيان ) آورده است و شهادت مي‌دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد پيوست و خداوند همه انسان‌ها را در چنين روزي زنده خواهد نمود. »

امام در وصيت نامه‌اش پس از بيان عقيده خويش درباره توحيد و نبوت و معاد، هدف خود را از اين سفر اين چنين بيان نمود:

« من نه از روي خودخواهي و يا براي خوشگذراني و نه براي فساد و ستمگري از شهر خود بيرون آمدم؛ بلکه هدف من از اين سفر، امر به معروف و نهي از منکر و خواسته‌ام از اين حرکت، اصلاح مفاسد امت و احياي سنت و قانون جدّم، رسول خدا (ص) و راه و رسم پدرم، علي‌بن‌ابيطالب (ع) است. پس هر کس اين حقيقت را از من بپذيرد ( و از من پيروي کند ) راه خدا را پذيرفته است و هر کس رد کند ( و از من پيروي نکند ) من با صبر و استقامت ( راه خود را ) را در پيش خواهم گرفت تا خداوند در ميان من و بني‌اميه حکم کند که او بهترين حاکم است.

و برادر ! اين است وصيت من به تو و توفيق از طرف خداست. بر او توکل مي‌کنم و برگشتم به سوي اوست. »

منبع: بحارالانوار، 44/329

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




علت سرخ بودن پرچم امام حسین ( ع ) چیست؟

در میان اعراب رسم بر این بوده کسی که خونش به ناحق و مظلومانه بر زمین ریخته می‌شد و انتقام آن به نحو شایسته‌ای گرفته نمی‌شد پرچم سرخی بر مزار او می‌گذاشتند. پرچم سرخ افراشته شده بر گنبد امام حسین علیه السلام نیز از همین باب می‌باشد.

در زیارتی که امام صادق علیه السلام به «عَطِیه» آموخت آمده است: «شدت همبستگی و پیوند سیدالشهدا با خدا به نحوی است که شهادتش همچون ریخته شدن خونی از قبیله خدا می‌ماند که جز با انتقام‌گیری و خونخواهی اولیا خدا، تقاص نخواهد شد».[۱] از همین روی است که امام حسین علیه السلام را ثارالله یعنی خون خدا می‌نامند و خونخواهانش را لثارات می‌نامند.

پس پرچم امام حسین علیه السلام هم به رنگ سرخ است تا نشان دهنده این موضوع باشد که منتقم خون آن بزرگوار خود خداوند تبارک وتعالی است و خون آن بزرگوار هرگز فراموش و پایمال نخواهد شد.

از طرف دیگر این رنگ بیدار کننده همه عاشقان و دلباختگان آن حضرت می‌باشد که بدانند که امامشان چگونه و با چه مظلومیتی به شهادت رسیده و همانند آن حضرت همیشه آماده جانفشانی در راه خدا باشند.

این پرچم زیبای امام حسین علیه السلام به رنگ سرخ است تا به من و شما و اهالی دنیا بفهماند که از روز تاسوعا که پرچم سرخ را بر فراز چادر حسین بن علی علیهما السلام برافراشتند تاکنون همچنان جنگ با کفار و قاتلین آن حضرت ادامه دارد و این امر تا ظهور امام زمان علیه السلام که منتقم خون آن بزرگوار است ادامه خواهد داشت.

از این‌روست که در فرازهای آخر دعای ندبه می‌خوانیم: «اَینَ الطّالِبُ بِدَمِ المَقتول بِکَربَلا»؛ (کجاست طلب کننده خون کشته کربلا؟) امام زمان شخصاً طالب خون بناحق ریخته جد مظلومش حسین بن علی علیهما السلام است و تا قیام ایشان همچنان پرچم خونخواهی مظلوم کربلا به دست با کفایت ایشان است.

امید است که انشاء الله ما هم جزو سربازان آن بزرگوار در زمان ظهورش باشیم تا از منتقمان خون سیدالشهداء قرارگیریم.

[۱]. بحار الانوار، ج۹۸، ص۱۴۸ و ۱۶۸

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ
إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ
⬆الأعراف٢٠١⬆
ﭘﺮﻫﻴﺰﮔﺎﺭﺍﻥ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﻫﺎﻯ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ، ﺑﻪ ﻳﺎﺩ (ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﻛﻴﻔﺮ ﺍﻭ) ﻣﻰ ﺍﻓﺘﻨﺪ؛ ﻭ (ﺩﺭ ﭘﺮﺗﻮ ﻳﺎﺩ ﺍﻭ، ﺭﺍﻩ ﺣﻖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻨﺪ ﻭ) ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺑﻴﻨﺎ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﻧﺪ.
تفسير(نور)

1- ﺷﻴﻄﺎﻥ، ﺳﺮﺍﻍ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﻯ ﺑﺎ ﺗﻘﻮﺍ ﻭ ﻣﺆﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ. ﺍﻥّ ﺍﻟّﺬﻳﻦ ﺍﺗّﻘﻮﺍ ﺍﺫﺍ ﻣﺴّﻬﻢ

2- ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ، ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻃﻮﺍﻓﻨﺪ. ﻃﺎﺋﻒ (ﻭﺳﻮﺳﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﻔﺴﺎﻧﻰ ﻭ ﺷﻴﻄﺎﻧﻰ، ﻣﺜﻞ ﻣﻴﻜﺮﺏ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻫﺎﻯ ﺿﻌﻴﻔﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻔﻮﺫ ﻛﻨﻨﺪ.)

3- ﮔﺎﻫﻰ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻋﻠﻤﺎ، ﻣﺮﺑّﻴﺎﻥ ﻭ ﻣﺼﻠﺤﺎﻥ، ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻤﺎﺱ ﻫﺎﻯ ﻣﺸﻜﻮﻙ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻟﻘﺎﻯ ﺧﻂ ﺍﻧﺤﺮﺍﻓﻰ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻫﺸﻴﺎﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﻯ ﺩﺷﻤﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﮕﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺒﺮﻧﺪ. ﺍﺫﺍ ﻣﺴّﻬﻢ… ﺗﺬﻛّﺮﻭﺍ

4- ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ، ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺼﻴﺮﺕ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗﺬﻛّﺮﻭﺍ، ﻣﺒﺼﺮﻭﻥ

5- ﻣﺘّﻘﻰ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﺟّﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺗّﻘﻮﺍ… ﺗﺬﻛّﺮﻭﺍ

6- ﮔﻨﺎﻫﻜﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﺍﻥ ﺷﻴﻄﺎﻥ، ﻛﻮﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﺠﺎﺕ ﻳﺎﻓﺘﮕﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺍم ﻫﺎﻯ ﺍﺑﻠﻴﺲ، ﺑﻴﻨﺎﻳﻨﺪ. ﻣﺒﺼﺮﻭﻥ

7- ﺍﮔﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﺧﻠﺎﻗﻰ، ﺳﻴﺎﺳﻰ، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻯ ﻭ ﻧﻈﺎﻣﻰ، ﭘﺎﻙ ﻭ ﻣﺘّﻘﻰ ﺑﺎﺷﺪ، ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪﻫﺎ ﻭﺗﻤﺎﺱ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺻﻔﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﺎﺭﺳﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﺗﺬﻛّﺮﻭﺍ، ﻣﺒﺼﺮﻭﻥ

8- ﺍﮔﺮ ﺗﻘﻮﺍ ﻭ ﺗﺬﻛّﺮ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﺱ ﺁﻧﻬﺎ، ﺁﺳﺎﻥ ﻭ ﻣﺆﺛّﺮ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﮔﻤﺮﺍﻫﻰ ﻣﻰ ﻛﺸﺎﻧﻨﺪ. ﺍﺧﻮﺍﻧﻬﻢ ﻳﻤﺪّﻭﻧﻬﻒ ﻓﻰ ﺍﻟﻐﻰّ

9- ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ، ﻧﻬﺎﻳﺖ ﻭ ﺣﺪّ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻳﻤﺪّﻭﻧﻬﻢ ﻓﻰ ﺍﻟﻐﻰّ

10- ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﻣﺘّﻘﻰ ﺭﺍ ﺗﺤﺖ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ، ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﺎﺕ ﻗﺒﻞ ﺧﻮﺍﻧﺪﻳﻢ، ﺍﻥّ ﻭﻟﻰّ ﺍﻟﻠّﻪ… ﻭ ﻫﻮ ﻳﺘﻮﻟّﻰ ﺍﻟﺼﺎﻟﺤﻴﻦ ﻭﻟﻰ ﺑﻰ ﺗﻘﻮﺍﻳﺎﻥ، ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺍُﺧﻮّﺕ ﺷﻴﻄﺎﻧﻰ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﺧﻮﺍﻧﻬﻢ ﻳﻤﺪّﻭﻧﻬﻢ ﻓﻰ ﺍﻟﻐﻰّ

11- ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﺎ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻪ ﮔﻤﺮﺍﻫﻰ ﻛﺸﺎﻧﺪﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻨﺠﻠﺎﺏ ﮔﻤﺮﺍﻫﻰ ﻓﺮﻭ ﻣﻰ ﺑﺮﻧﺪ. ﻓﻰ ﺍﻟﻐﻰّ ﻟﺎﻳﻘﺼﺮﻭﻥ
 
12- ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺻﻔﺘﺎﻥ، ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺍﻧﺤﺮﺍﻑ ﺑﻪ ﻛﺴﻰ ﺭﺣﻢ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﻧﻤﻰ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻟﺎ ﻳﻘﺼﺮﻭﻥ
 
برای شادی ارواح طیبه شهداوامام شهداصلوات
 
‏اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

جهت تعجیل درفرج آقاامام زمان(عج)،طول عمررهبرعزیزمان،شفابیماران ورفع گرفتاری های امت اسلام آیه شریفه زیر را۵مرتبه باهم میخوانیم
« أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ ويَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَليلاً ما تَذَكَّرُون.»

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
 
بدانید هیچ مردی با زن
نامحرم خلوت نمی کند جز آن که سومی آنها شیطان است و آن قدر آنها را وسوسه میکند تا در حرام بیفتند .
 نهج الفصاحه، ص 92

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




استـــــاد پناهیـــــان :
مواظب باشیم “دلـــــمان” جایی نرود که اگر رفت باز گرداندنش کار سختی است وگاهی محال است.
اگر برگردد معلول و مجروح و سرخورده باز میگردد .
مراقب باشیم “دل” ارام ،
سربه هوا وعاشق پیشه است
وخیلی سریع “انـــــس” میگیرد.
اگر غفـــــلت کنیم میرود و خودش را به چیزهای
“بی ارزش” وابسته میکند.
بدانـــــیم
“القلـــــب الحـــــرم اللـــــه”

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




نکته های استاد علی اکبر رائفی پور

تو بد دوره زمونه ای داریم زندگی میکنیم
زیستن سخته تو این دوره
ولی جایزه ش بزرگه
میگن تو آخرالزمان دین نگه داشتن،مثل نگه داشتن آتیش کف دسته
راست میگن…داریم میبینیم

اما نکته اینه که ما این وسط میخوایم باخته باشیم و
یه عمر آتش برای خودمون بخریم، یا پیروز ماجرا و اونی که به عشق امام زمانش از گناه گذشت؟

یوسف فقط یه زلیخا جلوش بود
الان جلو جوونا هزاران زلیخاست
جلو موسی یه فرعون بود،الان تو هر جامعه ای صدها فرعونه،صدها نمروده،صد ها قارونه
امروز دین داری مشکله
البته امام صادق ع میفرمان: کسی که در آخرالزمان دینش را حفظ کند،روز قیامت خدا مقامی به او میدهد که سلمان فارسی غبطه آن را میخورد.

امام باقر فرمود: ای جوان،خودتو به کمتر از بهشت نفروش.

سلمان علی دید وسلمان شد،پیغمبر دید و سلمان شد
ما کیو داریم میینیم تو جامعه امروز
کوسلمان؟ کو مقداد،کو مالک
خودتونو ارزون نفروشین.

میدونم هرزگی زیاد شده.هرجا نگاه میکنی گناهه.ولی تو این شرایط دین نگه داشتن خیلی ارزشمندتره ها!

 

یکی از شیعیان فرانسه با من تماس گرفته میگه:
صاحب کارم فهمیده من مسلمونم .شیفت کاری منو انداخته از قبل از نماز ظهر تا بعد از نماز مغرب.
گفته ببینم داری نماز میخونی اخراجت میکنم.
فکر کردم میخواد بگه میتونم نمازمو قضا بخونم یا نه.
خواستم بگم این مسائل فقهی رو از دفتر مرجع تقلیدت بپرس
گفت:نه نمازمو می‌خونم.من میتونم دستشویی برم.یه نایلون تو دستشویی قایم کردم.پهنش میکنم کنار توالت فرنگی.روی اون نایلون نماز میخونم.میخواستم بدونم تو همچین جایی نماز میخونم نمازم ایراد نداره؟
من نمیتونستم جواب این آدمو بدم.بهش گفتم با عقل و سواد من ثواب نماز تو با نماز خوندن مقابل خونه خدا برابره.
 

یکی دیگه تو فرانسه چون مفاتیح نداره.داره دعای کمیلو با دست مینویسه.به من میگه میتونی یه مفاتیح ترجمه فرانسه واسم بفرستی؟آرزومه.
بهش میگم خب بشین راز و نیاز کن.دعای کمیل میخوای چیکار؟
میگه از زبان علی راز و نیاز کردن قشنگه.
آدمایی هستن که اینجوری پرچم نگه داشتن.
ما چقدر آستانه تحملمون پایینه….
 

و  یک حرف خوب
. انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.
. اگر صدای بلند نشانگر مردانگی بود.. سگ سرور مردان بود..
واگر لختی و برهنگی نشانه زن بودن بود میمون ازهمه خانمتر بود…

.
 واقعا شيطان را در شهر نمي بيني؟
اينجا! لاي كم فروشي هاي بقال محل!
توي فحش هاي ركيك مرد همسايه؟
بين دست هاي گره خورده ي نامزدهاي بي شناسنامه؟ روي روسري هاي بادبرده ي دختركان بالا شهر!
تو واقعا صداي خنده هايش را نمي شنوي؟

لاي موسيقي هاي تند ماشين هاي شاسي بلند؟
توي دعواهاي بي انتهاي پدر و پسر گوشه ي خيابان؟ بين جيغ هاي پيرزن مال باخته!
تو واقعا جولان دادنش را ميان زمين و آسمان نمي بيني؟
نمي بيني دنيا را چقدر قشنگ رنگ آميزي كرده و بي آنكه من و تو بفهميم"جاهليت مدرن” را برايمان سوغات آورده است؟
نمي بيني توي مدرنيته ي بي سرو ته مان چقدرهمه ديوارها را پر از شعارهاي جور واجور كرده؟ توي وجود من و تو چقدر شك و شبهه انداخته است؟
قلقلك دادن هايش را حس نمي كني؟

توي رخت خواب گرم و نرمت موقع نماز صبح؟
وقت گاز دادن هاي پشت چراغ قرمز؟
زمان قايم كردن اسكناس هايت وقت ديدن صندوق صدقات؟
موقع باز كردن سايت هاي ناجور اينترنت؟
نفوذش را نمی بینی؟
میان آيين هاي شيطان پرستان روشنفكر؟
روي تيزي چاقوهايشان موقع مكيدن خون هاي همديگر؟
او همين جاست. هرجا كه حق نباشد. هرجا كه خدا نباشد. هرجا كه يادمان مي رود براي آمدن منجي مان و استقبالش كاري بكنيم!

واي! منجي ما چه حالي دارد وقتي به شيطان نخ مي دهيم…!؟

* ای مردم از گام های شیطان پیروی نکنید همانا او برای شما دشمنی آشکار است (بقره: 168)

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




دستورالعمل /علامه حسن زاده املي

 
1-اهم مراقبات این است که انسان واردات و صادرات دهانش را مواظب باشد.
 
آن لقمه نانی را که به دهان می گذارد، اگر از روی حساب نباشد هرزه خوار می شود و انسان هرزه خوار هرزه گو می گردد.
آن دهانی که وارداتش آلوده است صادراتش هم آلوده است.
 
2-دهان باب الله است!
صادرات و وارداتش را کنترل کنید.دهان گوش جان است، سعی کنید چانه تان را عقل بچرخاند.
 
3-اگر امر به معروف هم می‌خواهی بکنی خیلی آهسته ، مثل آینه باش …آینه داد نمی‌زند : یقه‌ات بد است !
وقتی روبروی آینه می‌ایستی ، جیغ نمی‌کشد : چرا موی سرت اینجوری است ؟!
خیلی سکوت محض است …
آهسته هیچکس خبردار نیست جز تو و آینه …
 
4-هراندازه که حقیقت قرآن درمتن جانت پیاده شد؛به همان اندازه حضرت بقیة الله دروجودت ظهورکرده که ظهورحضرت درجمجمه هاست اگرچه بعضیها فقط انتظار فرج از جمعه ها دارند.
 
5-در شگفتم از ادمی که در غربت یاد وطن اوراشکفته میکند ولی یاداخرت دردنیا وی را محزون.
 
6-ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪﻣﺎﻥ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪﺑﻪ ﻣﺎ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﺍﯼ ﮐﻨﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
ﺍﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺩﺍﺕ ﺧﻮﺩ ﺗﻮﺑﻪ ﮐﻨﯿﺪ،
ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻋﺎﺩﺕ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻮﺭ ﻭ ﻏﻠﻤﺎﻥﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺟﻬﻨﻢ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻋﻤﻞﺑﺎﯾﺪ ﺍﺣﺴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻟﯿﺒﻠﻮﮐﻢ ﺍﯾﮑﻢ ﺃﺣﺴﻦ ﻋﻤﻼ.
ﮔﻨﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﭘﯿﺶ ﭘﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩﭼﻮﻥ ﺳﺮﻗﺖ ﻭ ﮐﺬﺏ ﻭ ﻗﻤﺎﺭ ﻭ ﻧﺤﻮﻫﺎ، ﺗﺎ ﭘﻠﻪﭘﻠﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﻋﺒﺎﺩﺗﺶ ﺭﺍﮔﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩﮎﺫﻧﺐ ﻻﯾﻘﺎﺱ ﺑﻪ ﺫﻧﺐ
ﺳﻌﺪﯼ ﮔﻮﯾﺪ:
ﻋﺎﺑﺪﺍﻥ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﺗﻮﺑﻪ ﮐﻨﻨﺪ ﻋﺎﺭﻓﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺩﺕﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ.
 
7- عزیزان وقت نیست .. دیر میشود ! به انتظار ننشینید ، انسان با 40-50 سال عمر می خواهد خودش را برای ابد بسازد .ثلث آخر شب بسیار خوب است ، غذا هضم شده ، هوا تلطیف گشته ، خلوت با شب داشته باشید که انس با عالم غیب و ملکوت ببار می آورد .
 
8-سعی کنید با نامحرم رابطه نداشته باشید چه زن باشد ، چه مرد !!!
فرقى نمى کند هرکس با ” خدا ” ارتبا ط نــــدارد نــــا محرم است.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




مکان زندگى امام زمان(عج) کجاست؟
پاسخ اجمالی

در این زمینه ما با سه دسته روایت مواجه هستیم:
دسته اوّل از روایات که محل خاصى را براى سکونت آن حضرت معرفى نمی‌‏کنند. گر چه بعضى از روایات این دسته، جایگاه آن حضرت را بیابان‏ها و کوه‏ها می‌‏دانند. دسته دوم، زندگى به صورت ناشناس در بین مردم را طرح می‌‏کنند. دسته سوم از منطقه خاصى مثل مدینه یا کوه “رضوى” در مدینه و یا “مکه” و “ذى طوى” در پیرامون آن، نام می‌‏برند.
در این باره باید گفت: روایات این سه دسته هیچ گونه تنافى با هم ندارند؛ زیرا زندگى آن حضرت به شیوه عادى و معمولى است. چه مانعى وجود دارد که در اغلب اوقات در مدینه یا مکه باشد و در بعضى موارد به جهت ضرورت از مردم دورى گزیند و در کوه‏ها و بیابان‏ها به سر برد.
پاسخ تفصیلی

در این زمینه سه گونه روایت داریم که در ابتداى امر، هر یک با دیگرى مخالفت دارند.

الف- برخى از روایات محل خاصى براى سکونت آن حضرت مشخص نمى‏کنند و جایگاه آن حضرت را در بیابان‏ها و کوه‏ها معرفى مى‏کنند. مانند روایت ابن مهزیار که شیخ طوسى در کتاب غیبت خود آورده است.[1]

ب؛ دسته‌‏اى که منطقه‏ى خاصى را براى زندگى حضرت تعیین می‌‏کنند. مثلاً:

1. مدینه و پیرامون آن و یا کوه رضوى که در اطراف مدینه است.[2]علامه شوشترى در این باب می‌‏گوید: در نصوص معتبره رسیده که جایگاه آن حضرت در غیبت صغرا و کبرا، کوه رضوى است. این که کیسانیه مى‏پندارند که مقّر محمد بن حنفیه در کوه رضوى است، دلیل نمی‌‏شود که این کوه جایگاه حضرت مهدى (عج) نباشد؛ زیرا کیسانیه اخبارى که از پیامبر (ص) شنیده بودند و به تواتر ثابت شده بود که مهدى (عج) غیبتى دارد و…، آن را بر محمد بن حنفیه تطبیق کردند و اصولاً هر انحراف و شبهه‏‌اى، منشأش یک مطلب حقى است که مورد سوء استفاده قرار می‌‏گیرد.[3]

2. مکه و پیرامون آن. از برخى روایات، استفاده می‌شود که آن حضرت در مکانى به نام “ذى طوى” پیرامون مکه زندگى می‌‏کند و از همان جا نیز همراه یارانش قیام خواهد کرد.[4]

ج- دسته سوم، اخبارى که از جایگاه خاصى نام نمی‌‏برند. فقط بیان می‌دارند که آن حضرت با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگى می‌‏کند.[5]

حال که این سه دسته روایت را اجمالاً مرور کردیم با کمى دقت در می‌‏یابیم که بین آنها هیچ گونه تضاد و ناسازگارى وجود ندارد؛ زیرا اصل اوّلى بر این است که زندگى آن حضرت به شیوه عادى و معمولى باشد. به گونه‏اى که موجب حساسیت نشود و این نوع زندگى براى خود آن حضرت هم آسان‏تر است. البته این منافات ندارد که حضرت در بیشتر وقت‏ها در مدینه یا مکه باشد و گاهى به جهت ضرورت از مردم دورى گزیند و در کوه‏ها و بیابان‏ها بسر برد.[6]

[1] شیخ طوسى، غیبت، ص 266، به نقل از چشم به راه مهدى، ص 348.

[2] شیخ طوسى، غیبت، منشورات مکتبة بصیرتى، ص 102 و 103؛ بحارالانوار، ج 52، ص 153؛ اصول کافى، ج 1، ص 340.

[3] مجموعه مقالات و گفتارها پیرامون حضرت مهدى (عج)، ص 64.

[4] نعمانى، کتاب غیبت، ص 182، به نقل از، چشم به راه مهدى، ص 350.

[5] نعمانى، کتاب غیبت، ص 164. از این روایت استفاده مى‏شود که غیبت آن حضرت غیبت عنوانى مى‏باشد.

[6] ر.ک: چشم به راه مهدى، ص 351 - 347.
 

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




برای برطرف‌شدن ترس و مشکلات، فریب‌نخوردن از دیگران و بهره‌مندی از زینت‌های حلال دنیا چه ذکری مناسب است؟

پاسخ اجمالی

امام صادق(ع) می‌فرماید:

«عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ کَیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ ……….[1]

ترجمه: تعجب دارم از کسى که از چهار چیز می‌ترسد و چگونه به چهار چیز دیگر پناه نمی‌برد؟!
1. کسى که ترس بر او چیره شده چگونه به قول خداوند عزّ و جلّ که فرمود: «خدا ما را بس است و نیکو حمایت‌گرى است»[2] پناه نمی‌برد؛ زیرا که من از خداى عزّ و جلّ شنیده‌ام که به‌دنبال این بیان می‌فرماید: «پس با نعمت و بخششى از جانب خدا، [از میدان نبرد] بازگشتند، در حالى که هیچ آسیبى به آنان نرسیده بود».[3]

2. کسى که دچار مشکلى شده است، چگونه به سخن خدای عزّ و جلّ پناه نمی‌برد که [به حکایت از یونس پیامبر] فرموده: «معبودى جز تو نیست، منزّهى تو، راستى که من از ستم‌کاران بودم»؛[4] زیرا که من از خداوند عزّ و جلّ شنیده‌ام که به‌دنبال این بیان می‌فرماید: «پس [دعاى‏] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم، و مؤمنان را [نیز] چنین نجات می‌دهیم».[5]

3. کسى که در باره او مکرى به‌کار رفته است، چگونه به این گفتار خداوند تعالى پناه نمی‌برد: «و کارم را به خدا می‌سپارم؛ خداست که به [حال‏] بندگان [خود] بیناست»؛[6] زیرا خداوند عزّ و جلّ به‌دنبال این بیان می‌فرماید: «پس خدا از او در برابر پیامدهای خطرناک نیرنگ دشمنانش حمایت کرد».[7]

4. کسى که دنیا و زینت آن‌را می‌خواهد، چگونه به این سخن خداوند تعالى پناه نمی‌برد: «هر چه خدا بخواهد واقع می‌شود، نیرویى جز به [قدرت‏] خدا نیست»؛[8] زیرا خداوند عزّ و جلّ می‌فرماید: «اگر مرا از حیث مال و فرزند کمتر از خود می‌بینى، امید است که پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا فرماید، و بر آن [باغ تو] آفتى از آسمان بفرستد، تا به زمینى هموار و لغزنده تبدیل گردد».[9] و کلمه «عسى» که در این آیه آمده به معناى وجوب تحقّق متعلّق آن است.

[1]. شیخ صدوق، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ‏4، ص 392 – 393، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[2]. آل عمران، 173.
[3]. آل عمران، 174.
[4]. انبیاء، 87.
[5]. انبیاء، 88.
[6]. غافر، 44.
[7]. غافر، 45.
[8]. کهف، 39.
[9]. کهف، 39 - 40.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ و َالْأَقْرَبِينَ وَ الْيَتَامَىٰ وَ الْمَسَاكِينِ و َابْنِ السَّبِيلِ و َمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ. (بقره/215)

ﺍﺯ ﺗﻮ ﺳﺆ ﺍﻝ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻨﺪ؟ ﺑﮕﻮ: ﻫﺮ ﺧﻴﺮ ﻭ ﻧﻴﻜﻰ (ﻭ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ ﻣﺎﺩﻯ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﻯ) ﻛﻪ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ، ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻜﺎﻥ ﻭ ﻳﺘﻴﻤﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﺘﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﻭ ﻫﺮ ﻛﺎﺭ ﺧﻴﺮﻯ ﻛﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺩﻫﻴﺪ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ. ﻟﺎﺯم ﻧﻴﺴﺖ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﻛﻨﻴﺪ، ﺍﻭ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ.

  بسياري هستند كه به مستضعفين انفاق مي كنند، اما پدر و مادرشان در فقر هستند!!

↩ خداوند مي فرمايد:
✴ يَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلْ مَا أَنفَقْتُم مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ
از تو مي پرسند: چه چيز انفاق كنيم؟ بگو: انفاق كنيد از خير و خوبي براي والدين و …

↩ پیامبر اکرم فرمودند: آیا مي دانيد بهترين انفاق كدام است؟
گفتند خدا و رسولش بهتر مي دانند.
پیامبر فرمودند: انفاق به والدين بهترين انفاق است.

  ﺍﻧﻔﺎﻕ، فقط کمک مالی نیست. بلکه ﺍﺯ ﻫﺮ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺧﻮﺑﻰ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﻮﺍﻩ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﺧﺪﻣﺎﺕ، ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﻣﺎﺩﻯ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻣﻌﻨﻮﻯ. هر نوع کار خیری را شامل میشود.

  بعد از والدین، نوبت نزدیکان میرسد، سپس به ترتیب ﻳﺘﻴﻤﺎﻥ ﻭ ﻣﺴﺘﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ماندگان:

↩ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﻴﻢ:
ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﻯ ﺑﺴﺘﮕﺎﻥ، ﻧﻮﺑﺖ ﺻﺪﻗﻪ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻧﻤﻰ ﺭﺳﺪ (مکروه است).

  نکته پایانی: ﺍﻧﻔﺎﻕ ﭘﻨﺞ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ:

1- ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻭﺍﺟﺐ. ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺯﻛﺎﺕ، ﺧﻤﺲ، ﻛﻔّﺎﺭﺍﺕ، ﻓﺪﻳﻪ ﻭ ﻧﻔﻘﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ.

2- ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﺴﺘﺤﺐّ. ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﻤﻚ ﺑﻪ ﻣﺴﺘﻤﻨﺪﺍﻥ، ﻳﺘﻴﻤﺎﻥ ﻭ ﻫﺪﻳﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ.

3- ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺣﺮﺍم. ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺑﺎ ﻣﺎﻝ ﻏﺼﺒﻰ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﮔﻨﺎﻩ.

4- ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻜﺮﻭﻩ. ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺴﺘﺤﻖّ ﺩﺭ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ.

5- ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﺒﺎﺡ. ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ. ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺑﺮﺍﻯ ﺭﻓﻊ ﻓﻘﺮ، ﻭﺍﺟﺐ ﻳﺎ ﻣﺴﺘﺤﺐّ ﺍﺳﺖ.

بیاد مرحوم آیت الله مجتهدی که میگفتند:
دانی که چرا خدا تو را داده دو دست
من معتقدم که اندر آن سری هست
با یک دست به کار خویشتن پردازی
با دست دگر ز دیگران گیری دست…..

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




اندک اندک بعد جنگ دلها گرفت
باگناه کردن صفا از ما گرفت

اندک اندک کوچه ها بی نور شد
از اسامی شهیدان دور شد

اندک اندک جنگ نرم آغاز شد
با گنه ، درهای شهوت باز شد

اندک اندک بی حجابی باب شد
چادری شاگرد و بانوی فشن ارباب شد

چادری ها در مثل اُمّل شدند
موفشن ها در عوض چون گل شدند

اندک اندک اغتشاشی شد به پا
بی بصیرت ها شدند در آن رها

اندک اندک سینه ها شد تنگ تنگ
فتنه گرهامان شدند مردان جنگ

اندک اندک دشمنان رذل و پست
روز عاشورا شدند چون گرگ، مست

روز عاشورا بجای هروله
دیده ام هر مرد و زن در هلهله

کو کجاست عمار آن مرد غریب ؟
تا نگوید أین عمار آن حبیب

روزگارى شهر ما ويران نبود!
دين فروشى اينقدر ارزان نبود!
صحبت ازموسيقى و عرفان نبود!
هيچ صوتي بهتر از قرآن نبود!
دختران را بي حجابى ننگ بود!
رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود!
مرجعيت مظهر تكريم بود!
حكم او را عالمى تسليم بود….

اينك اما…

پشت پا بر دين زدن آزادگى است !
حرف حق گفتن عقب افتادگى است!
آخر اى پرده نشين فاطمه(س)!!
كى رسى برداد دين فاطمه(س)؟!
شهدا رفتند ما جامانده ایم

مااسیر “دال” دنیا مانده ایم

شهدا حیند والله یرزقون

در سرای ناب جنت خالدون

اونظرها میکند وجه اله

ما ز روبردیم ارواح گناه!

حرفها گفتیم اما بی عمل

ما همه زنبور اما بی عسل!

عشق هم بازی شدست,کو عاشقان؟

ره پر از خالی شدست,کو رهروان؟

حاج حسین آقای خرازی چه شد؟

آن علمدار و نماد عشق بازی ها چه شد؟

همت و صیاد و کاوه,باقری؟

حاج زین الدین,برونسی,کاظمی؟

تندگویان,باکری ها,میثمی؟

مصطفی چمران ودوران,کشوری؟

عاشقان رفتند ما جا مانده ایم

مافقط از روی قرآن خوانده ایم

عشق والله عین و شین وقاف نیست

عشق عکس رهبری در قاب نیست

در کلامند عاشق سید علی

عاشق پستند و میز و صندلی

عشق یعنی رهروان حیدری

عشق یعنی مادری پشت دری

عشق یعنی راه قرآن,کربلا

عشق یعنی شهدا,بی ادعا

عشق یعنی حاج حسین در کربلا

پیرو مولا حسین در نینوا

سر بدادند در ره صاحب زمان

سرفرازند در بر هفت آسمان

ورد لبهاشان فقط لبخند بود

نام زهرا زینت سربند بود
قایق هایی که از خط برمیگشتند…
کفشون یه رنگ دیگه ای میشد …
رنگ خووووون شهید…

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




شهید مصطفی احمدی روشن 

 اذان را گفته بودند، زود مهر برداشتم و رفتم برای نماز. برگشتم، مصطفی هنوز نیامده بود.

  مثل همیشه کله اش را کرده بود توی جامهری و مهرها را زیر و رو می کرد. دو تا مهر پیدا کرد، فوت کرد و یکی را داد دستم. گفتم «…این چیه؟» بشکن زد، گفت «…این مهر کربلاست. بگیر حالشو ببر.»

  خیلی وقت ها روی مهرها ننوشته بود «…تربت کربلا»
می گفتم «…از کجا فهمیدی مال کربلاست؟»
می گفت «…مهر کربلا از قیافه ش پیداست.»

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




 عشق فقط یک کلام…… مهدی صاحب زمان
ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺭﺳﻢ ﺗﺸﯿّﻊ ﺍﯾﻦ ﻧﺒﻮﺩ
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﮕﺎﺭ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺍ ﺯﺩﻭﺩ،
ﺷﯿﻌﻪ ﺍﯼ؟ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﭼﺮﺍ گوشت ﺷﺪﻩ؟
ﻋﻬﺪ ﻭ ﭘﯿﻤﺎﻧﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﺷﺪﻩ؟
ﺩﺭ ﺍﺯﻝ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺗﻮ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﯼ…
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟

ﺷﯿﻌﻪ ﻣﻮﻻﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﯾﺎﺩ ﮐﻦ
ﺍﺯ ﻏﻢ ﻫﺠﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﻦ
ﻫﯿﭻ ﺩﺍﻧﯽ ﺣﺎﻝ ﻣﻮﻻ ﭼﻮﻥ بوَد؟
ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺵ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﻭ ﻗﻠﺒﺶ ﺧﻮﻥ بوَد
ﻫﯿﭻ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﻠﺒﺶ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ؟
ﭘﺸﺖ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺑﺎﺭ ﻏﻢ ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ

ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ! ﺑﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﻏﻔﻠﺖ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ؟!
ﻏﺮﺑﺖ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻮﻻﯾﻤﺎﻥ؟

“ﻣﺎ” ﺯﺧﻮﺩ ﻣﻮﻻﯼ ﺧﻮﺩ را ﺭﺍﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ،
ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻮﯾﺶ ﻏﺎﻓﻞ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ
ﮔﺮﭼﻪ ﺍﺯ ﯾُﻤﻦ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ
ﻗﻠﺐ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ

ﺩﺳﺖ ﻣﻬـــــﺪﯼ(عج)ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺎﺳﺖ،
ﻗﻔﻞ ﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺮﺩﺍﺭ ﻣﺎﺳﺖ

ﻣﺎ ﻋﺒﯿﺪ ﻭ ﻋﺒﺪ ﺩﻧﯿﺎ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﯾﻢ
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﻣﻬـــــﺪﯼّ ﺯﻫﺮﺍ(س) ﮔﺸﺘﻪ ﺍﯾﻢ…
ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﻏﺼﻪ ﻣﻮﻻ ﺷﺪﯾﻢ
ﺟﻤﻠﮕﯽ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺷﺪﯾﻢ
ﺍﺯ ﺩﻋﺎ ﺑﻬﺮ ﻓﺮﺝ ﻏﺎﻓﻞ ﺷﺪﯾﻢ
ﺳﺨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺭﻩ ﺑﺎﻃﻞ ﺷﺪﯾﻢ !

ﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺑﻨﺪﮔﯽ
ﭘﺎﺳﺨﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ
ﻏﺎﻓﻠﯽ ﺍﺯ ﻏﺮﺑﺖ ﻣﻬﺪﯼ ﺍﮔﺮ
ﮔﺸﺘﻪ ﺍﯼ کوفی نداری خود خبر.

ﻣﻬـــــﺪﯼ ِﺯﻫﺮﺍ(س)ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﺳﺖ
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻧﺴﻞ ﺣﯿﺪﺭ ﺍﺳﺖ
ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻭ ﮐﺮﺑﻼﯾﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ
ﺑﻬﺮ ﺷﯿﻌﻪ ﺍﺑﺘﻼﯾﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ
ﮐﻞّ ﺍﺭﺽ ﮐﺮﺑﻼ ﯾﻌﻨﯽ همین
ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺣﺠﺖ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﺯﻣﯿﻦ !
ﺷﯿﻌﺎﻥ ‏« ﻫﻞ ﻣﻦ ﻣﻌﯿﻦ ‏» ﺁﯾﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ
ﺑﺸﻨﻮﯾﺪ ﺍﯼ ﺣﻖ ﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻭﺵ

ﮐﯿﺴﺖ #ﻣﻬـــــﺪﯼ(عج) ﺭﺍ ﮐﻨﻮﻥ ﯾﺎﺭﯼ ﮐﻨﺪ؟
ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ
ﮐﻮ ﺑُﺮﯾﺮ ﻭ ﮐﻮ ﺯﻫﯿﺮ ﻭ ﮐﻮ ﺣﺒﯿﺐ
ﺗﺎ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﺯﻫﺮﺍ(س) ﻏﺮﯾﺐ
ﮐﻮ ﺍﺑﻮﻓﺎﺿﻞ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﺷﻬﯿﺪ
ﺳﯿﺼﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﯼ ﺻﺤﺎﺑﯽ ﺭﺷﯿﺪ
ﻋﻮﻥ ﻭ ﺟﻌﻔﺮ، ﺍﻫﻞ ﻭﻻ ﻭ ﺩﺭﺩ، ﮐﯿﺴﺖ؟
ﺍﻧﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﺩﯼ ﻏﺮﺑﺖ، ﻣﺮﺩ ﮐﯿﺴﺖ؟

ﺻﺒﺢ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍﺳﺖ، ﺩﯾﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺷﻮﯾﺪ
ﺑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺼﺮ ﺧﻮﺩ، ﯾﺎﻭﺭ ﺷﻮﯾﺪ
ﺍﺳﺐ ﻫﺎﯼ ﺭﺯﻣﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﻦ ﮐﻨﯿﺪ
ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﺁﺫﯾﻦ ﮐﻨﯿﺪ
ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺭﻩ ﻭﻟﯽّ ﮐﺮﺩﮔﺎﺭ
ﻭﺍﺭﺙ ﺣﯿﺪﺭ، ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ

ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻋﺠﻞ ﻟﻮﻟﯿﮏ ﺍﻟﻔﺮﺝ
ﺍﻟﻌﺠﻞ ﯾﺎ ﻣﻮﻻی ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﻌﺼﺮ ﻭﺍﻟﺰﻣﺎﻥ(ﻋﺞ)

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




مثل خدا باش …
خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن !
مثل خدا باش ،
با مظلومان و درمانده گان دوستی کن …
مثل خدا باش ،
عیب و زشتی دیگران را فاش نکن …
مثل خدا باش ،
در رفتار باهمه ی مردم عدالت رارعایت کن …
مثل خدا باش ،
بدون توقع و چشمداشت نیکی کن …
مثل خدا باش ،
بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن …
مثل خدا باش ،
با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن …
مثل خدا باش ،
اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش …
مثل خدا باش ،
برای اطرافیانت دلسوزی کن …
مثل خدا باش ،
مهربان تر از همه …

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




ازپیامبرسوال شد؛
یارسول الله،ماهروقت گفتارمان بایکی پایان می پذیرد پایان کلاممان اورابه خدامی سپاریم ومیگوییم خداحافظ واگربدون خداحافظی ازاوجداشویم،نوعی بی ادبی می پنداریم،
شماوقتی درمعراج باخداهم صحبت شدید،پایان جمله که نمیتوانستید به ذات خدا عرضه بدارید:تورابه خدا می سپارم!
پس آخرین جمله ی ردوبدل شده بین شماوخدا چه بود؟
حضرت فرمودند:
پایان صحبت خداوندسبحان گفت ؛یاعلی؛
من نیزبه خدای خود،یاعلی،گفتم،
این آخرین جمله بین من وذات مقدس خدابود.

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی, داستان آموزنده  لینک ثابت




دلم تنگ است يامهدي کجاماندي؟
بگوديشب نمازت راکجاخواندي؟


کناربارگاه مرتضي بودي؟
وياکه زائرموسي الرضا بودي؟


بگودرمکه درحال دعاهستي ؟
ويامهمان شاه کربلا هستي؟


وياهرنيمه شب دلتنگ وتنهايي..
عزاداربقيع وقبرزهرايي؟


دلم تنگ است يامهدي براي ديدنت هردم
حلالم کن اگريکدم توراآزرده ات کردم


دراين دنياکه گرديده پراز نيرنگ ونامردي
دعايت ميکنم هرشب که فردايش توبرگردي…


*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَليِّکَ الفَرَج*

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




جوابي که همه را حيرت زده کرد:

پسر بچه به نزد خانواده اش رفته از آنها خواست که يک معلم براي او حاضرکنند تا به 3سوالي که داشت جواب بدهد.

بالاخره يک معلم براي ايشان پيدا کردند و بين پسربچه و معلم صحبتهاي زير رد و بدل شد؛

پسربچه: شما کي هستي؟ و آيا مي تواني به سه سوال بنده پاسخ دهي؟

معلم: من عبدالله، بنده اي از بندگان خدا هستم و به سوالات شما جواب خواهم داد، به اميد خدا.

پسربچه: آيا شما مطمئني جواب خواهي داد؟ چون اکثر علما نتوانستند به سه سوال من پاسخ بدهند!

معلم: تمام تلاشم را ميکنم و با کمک خدا جواب ميدهم.

پسربچه: سه سوال دارم،

سؤال اول: آيا در حال حاضر خداوندي وجود دارد؟ اگر وجود دارد شکل و قيافه آن را به من نشان بده؟

سؤال دوم: قضا و قدر چيست؟

سؤال سوم: اگر شيطان از آتش خلقت شده است، پس براي چي او در آخرت در آتش انداخته خواهد شد؟ چون بر ايشان تأثيري نخواهد گذاشت!

معلم کشيده ي محکمي را به صورت پسربچه زد،

پسربچه گفت: براي چي به من زدي و چه چيزي باعث شد که از من ناراحت و عصباني شوي؟

معلم جواب داد: من از دست شما عصباني نشدم و اين ضربه اي که به شما زدم جواب هر سه سوال شماست.

پسربچه: ولي من هيچي را نفهميدم.

معلم: بعد از اينکه شما را زدم چه چيزي حس کردي؟

پسربچه: حس درد بر صورتم دارم.

معلم: پس آيا اعتقاد داري که درد موجود است؟

پسربچه: بله.

معلم: پس آن را به من نشان بده.

پسربچه: نميتوانم.

معلم: اين جواب اول من بود.همگي به وجود خداوند اعتقاد داريم ولي نميتوانيم او را ببينيم.

سپس اضافه کرد که آيا ديشب خواب ديدي که من تو را خواهم زد؟

پسربچه: نه.

معلم: آيا گاهي به ذهنت آمد که من تو را روزي خواهم زد؟

پسربچه: نه.

معلم: اين قضا و قدر بود.

سپس اضافه کرد: دستي که با آن تو را زدم از چه چيزي خلق شده است؟

پسربچه: از گل.

معلم: وصورت تو از چي؟

پسرپجه: باز از گل.

معلم: جه چيزي حس کردي بعد از اينکه بهت زدم؟

پسربچه: حس درد داشتم.

معلم: آفرين، پس ديدي چطور گل بر گل درد وارد ميکند، اين با اراده خدا انجام ميشود،

پس با اينکه شيطان از آتش خلق شده، اما اگر خدا خواست اين آتش مکان دردناکي براي شيطان خواهد بود.

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




ًبارالها…
نیلوفر دلم راازساقه ی امیدبه خودت جدامکن.
خدای من…
آهوی دل آرزومندم رادرپنجه ی یاس گرفتارمخواه.
پروردگارخوبم…
بر شناسنامه ی دلم لحظه ای مهرناامیدی مزن،
کبوتر دل من بابالهای “امیدبه تو"مجال پروازدارد،میدانم بالهایش رالحظه ای شکسته نمیخواهی.
خدایا…
مبادانگین زیبای امید،ازانگشتردلم جداگردد.
من همیشه بانگاه به رب دلسوزی چون تودر"خوف ورجاء"هستم.
“یاارحم الراحمین”
لحظه هاتون سرشاراز عشق خدایی

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




فــقـــط ز نــرگــس چــشـمــت نـگــاه مــی خـواهـم

بــه قــدر یـک، دو، ســه لــحـظـه پـنــاه مـی خواهم

 

شــبــیــه بــرکــه ی کـوچــک کــه دور افـتـاده است

بـــــرای قــــاب دلــم عــکــس مــاه مــی خــواهــم

 

مـــیـــان راه وصـــالـــت هــمــیــشــه ســر گـــردان

شــــب چـــهـلـم عـهـد است، راه مــی خـــواهــم!

 

صــــدای مــــاه مـحرم بـــه گــوش هـا خورده است

ز دســت هــای تــو شـــالِ ســـیـــاه مـی خـواهـم

 

دمِ مــــــحـــــرم و آقــــا کـــمـــی دعـــــایـــم کـــن

دعــای خــیــر و کــمــی ســـوز و آه مــی خواهم…

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




یا علی گفتم جنونم باز هم بسیار شد

نقطه بودم حب حیدر دور من پرگار شد

 

معصیت کردم ولی هربار دستم را گرفت

اولش ستار شد، بعدش خودش غفار شد

 

یا من أرجوه لکل خیرِ من تنها علی است

باطن اذکار شد، او مخزنُ الاسرار شد

 

من نمی دانم چه سِری دارد ایوان نجف

هر کسی یکبار آمد بعد از آن بیمار شد…



موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




امروز با صحیفه سجادیه


( دعای حضرت در پناه بردن به خدا )
يَا غَنِيَّ الْأَغْنِيَاءِ، هَا، نَحْنُ عِبَادُكَ بَيْنَ يَدَيْكَ، وَ أَنَا أَفْقَرُ الْفُقَرَاءِ إِلَيْكَ، فَاجْبُرْ فَاقَتَنَا بِوُسْعِكَ، وَ لا تَقْطَعْ رَجَاءَنَا بِمَنْعِكَ، فَتَكُونَ قَدْ أَشْقَيْتَ مَنِ اسْتَسْعَدَ بِكَ، وَ حَرَمْتَ مَنِ اسْتَرْفَدَ فَضْلَكَ


اى بى نيازترين بى نيازان، اينك ما بندگان توايم در پيشگاه تو، و من از همه محتاجتر. پس به توانگرى خويش حال ما درويشان را نيكو گردان و به منع عطا قطع اميد ما مكن تا آن كسى كه از تو طلب سعادت مى كنى بدبخت نگردد و آن كه از فضل تو چشم عطا دارد نوميد نشود

موضوعات: روایات  لینک ثابت




حکمت 210 :

وَ قَالَ [عليه السلام] اتَّقُوا اللَّهَ تَقِيَّةَ مَنْ شَمَّرَ تَجْرِيداً وَ جَدَّ تَشْمِيراً وَ كَمَّشَ فِى مَهَلٍ وَ بَادَرَ عَنْ وَجَلٍ وَ نَظَرَ فِى كَرَّةِ الْمَوْئِلِ وَ عَاقِبَةِ الْمَصْدَرِ وَ مَغَبَّةِ الْمَرْجِعِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : از خدا بترسيد ، ترسيدن انسان وارسته اى كه دامن به كمر زده و خود را آماده كرده ، و در بهره بردن از فرصت ها كوشيده ، و هراسان در اطاعت خدا تلاش كرده ، و در دنياى زودگذر ، و پايان زندگى و عاقبت كار، به درستى انديشيده است .

موضوعات: روایات  لینک ثابت




امام صادق علیه السلام :
صدقه درهم افضل من صيام يوم؛
 يك درهم صدقه دادن از يك روز روزه مستحبى برتر و والاتر است
 من لا یحضره الفقیه ج 2 ، ص 84 ، ح 1794 - ثواب الاعمال ص 82

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 الهی…
به تو پناه می برم از اینکه در آراستن صورتم چنان مشغول شوم که از اصلاح سیرت خود باز بمانم.
الهی…
سیرت را تو می‌بینی صورت را دیگران شرم دارم از اینکه محبوب دیگران باشم و منفور تو…
پس خدایا خوش سیرت و خوش اخلاقم کن اول محبوب تو باشم بعد بندگانت…
#قاصد

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




صد مومن صبور هزار کافر را حریف است!
—————————————-؛
يٰا أَيُّهَا اَلنَّبِيُّ حَرِّضِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَى اَلْقِتٰالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صٰابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ اَلَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاٰ يَفْقَهُونَ ﴿۶۵﴾


اى پیامبر، مؤمنان را به جهاد برانگیز. اگر از[میان ] شما بیست تن، شکیبا باشند بر دویست تن چیره مى شوند، و اگر از شما یکصد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز مى گردند، چرا که آنان قومى اند که نمى فهمند. (۶۵) انفال

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





به نام خدا

سال های اخیر یکی از مهم ترین تمرین های من در زندگی تمرین بی خیال بودن است.

وقتی توی لیست خرید نوشته ام سیر و همسرم به جای یک بوته سیر با یک کیلو سیر برمی گردد، زن غرغروی درونم میخواهد سر خودش را بکوبد به دیوار که آخر بعد چندسال زندگی هنوز نمی داند سیر را بوته ای می خرند نه کیلویی! یکبار من اندازه ننوشتم… اما قبل از اینکه دهانش به غرغر باز شود زن بی خیال درونم لبخند می زند و می گوید: بی خیال! بیا فکر کنیم حالا این همه سیر رو چیکارش کنیم؟ و نتیجه اش می شود یک شیشه پودرسیر خانگی خوش عطر. غز نمی زنم، الکی اوقات تلخی نمیکنم ولی از دفعه بعد سعی میکنم یادم نرود که اندازه هرچیز را بنویسم حتی اگر خیلی واضح باشد.

وقتی از مهمانی برگشته ایم و تا پایمان به کوچه میرسد زن غرغرویی که تمام مدت مهمانی خودش را به خاطر فلان رفتار یا حرف شوهرش خورده می آید دهان باز کند و شکایت کند و تذکر دهد… زن بی خیال درونم سریع دستش را میگیرد که ولش کن! حالا که گذشت! کی یادش می مونه؟ ماهو نگاه کن که چه قشنگه امشب…

وقتی از حرف مادرشوهرم ناراحت شده ام و زن غرغروی درونم آماده است که به محض برگشتن شوهرش سر دردودل را باز کند، زن بی خیال درونم جلو می آید که بی خیال! چرا اوقات خودمونو تلخ کنیم؟ الکی شبت خراب میشه. کی این حرفا تاثیری داشته؟ حالا که گذشت. یه چایی خوشرنگ واسه شوهرت بریز بشینیم با هم فیلم ببینیم…

وقتی غذای مهمانیم خراب شده، کادوی دوستم را فراموش کردم، امتحانم را خراب کردم، یکی از ظرف های قشنگم را شکسته ام، دیروز دوساعت تمام آشپزخانه را شستم وحالا چاهش زده بالا…

توی تمام این موقعیت ها تا زن غرغرو شروع می کند به آه و ناله، زن بی خیال سر و کله اش پیدا می شود. اول یک چشمک زیرکانه می زند و بعد توی گوشم زمزمه می کند زن خوب زن بی خیال است! الکی اوقات خودت و شوهرت رو تلخ نکن. هیچی ارزششو نداره. همه اینا میگذره…

***

خیلی فکر کردم که به جای این تیتر جمله دیگری بگذارم. خیلی با خودم کلنجار رفتم که اینقدر مطلق و بدون شرط حرف نزنم اما نشد. تیتر بالا جمله ای است که من در هفته بارها سر اتفاقات مختلف با خودم تکرار میکنم و آنقدر توی ذهنم جاافتاده که نتوانم با جمله معقول تری عوضش کنم.

الان که چندین سال از زندگی مشترکم گذشته دیگر نه ذوق و شوق چشم بسته آن اوایل را دارم و نه گیجی و درماندگی سالهای بعدش را ، انگار بعد همه آن فراز و نشیب ها به پختگی و سکونی رسیده ام که نگاهم را نسبت به خیلی چیزها عوض کرده، مثل تعریف زن خوب!

حالا یکی از مهم ترین توصیه هایم به دوستان تازه متاهل و یکی از شاخصه های مهم زن محبوب در نگاهم همین بی خیال بودن است. همین بی خیال بودن عحیب و غریب و سوال برانگیز.

بی خیال بودن یعنی زندگی را باید ساده گرفت. از سر تلخی ها و خوشی ها و آسان و سختش راحت گذشت. نباید هی گیر کرد و گیر داد. بزرگ کردن مسائل پیش پا افتاده - وقتی بیشتر مسائل پیرامون ما پیش پا افتاده اند- یکی از بزرگترین اشتباهاتی است که ضررش پیش تر و بیشتر از هرکسی به خودمان میرسد. آدم هایی که زندگی را ساده میگیرند هم خودشان روزهای شادتری را سپری می کنند هم اطرافیانشان از بودن با آنها حس خوشبختی بیشتری دارند.

دیر یا زود به این نتیجه میرسیم که نمی شود همه چیز/همه کس ایده آل ما باشد. نمی شود اختلاف نظر نباشد، اشتباه نباشد، و آدم هایی که به این نتیجه می رسند آدم های خوشبخت تری هستند. آدم هایی که ساده می گیرند و ساده می گذرند. هیچ چیز را بزرگ نمی کنند. بلدند رود فراموش کنند و ذهنشان را از یک موضوع اعصاب خردکن خیلی سریع معطوف چیز دیگری می کنند.

مردها عاشق این زن ها هستند!

زن هایی که غر نمی زنند.

زن هایی که بیشتر اوقات راضی اند. برق خوشحالی توی چشم هایشان می درخشد. روزی پنح بار لب برنمی چینند و رو بر نمی گردانند.

بی بهانه شادند. سرخوشند.

زن هایی که به سختی می توان آنها را عصبانی یا ناراحت کرد.

این زن ها پناهگاه همسرشان هستند. همان هایی که وقتی مرد به چهره شان نگاه می کند غم عالم از دلش می رود.

شما چنین زن هایی سراغ دارید؟ چقدر نسلشان نایاب شده…

زن های امروز انگار دنبال بهانه برای خودخوری می گردند. از همه چیز ناراضی اند…

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

 ” خاموش بودن‌‍‍‍‌‌‍” نصف حکمت است.

 تعقیب نکردن ” دیگران ” ، نصف آرامش است.

 مداخله نکردن در ” کار دیگران ” ، نصف ادب است.

 من از دنیا فقط اینو دریافتم که :

 اونیکه ” قویتر بود ، کمتر زور میگفت ….

 اونیکه راحتر میگفت ” اشتباه کردم ” اعتماد به نفسش بالاتر بود…

 اونیکه ” صداش ” آرومتر بود ، حرفاش بانفوذتر بود…..

 اونیکه خودشو واقعأ ” دوست داشت ” ، بقیه رو واقعی تر دوست داشت….

 اونیکه بیشتر ” طنز ” میگفت ،به زندگی جدی تر نگاه میکرد….

 اونیکه به ” تفاوت ” بین انسانها واقف بود،بیشتر نقاط مشترک رو باهاشون پیدا میکرد.

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




زندگی بدون چالش ؛ مزرعه بدون حاصل است.
تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد؛ مرغ است.
زندگی ما با ” تولد” شروع نمی شود؛
با “تحول” آغاز میشود.
لازم نیست “بزرگ ” باشی تا “شروع کنی"،
شروع کن تا بزرگ شوی …

باد با چراغ خاموش کاری ندارد
اگر در سختی هستی بدان که روشنی.

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ راز این امیدواری و آرامشی که در وجودت داری چیست؟!
گفت ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، تصمیم گرفتم ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ کنم :

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ!

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ!

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ!

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ!

ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮﺑﯽ‌ها ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ‌ها ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ!

ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ پنج ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

الهی بحق بسم الله الرحمن الرحیم ادرکنی

ﺣﺎﻟﻢ عالی ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ،
ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﭼﺸﻢ ﮔﺸﻮﺩﻥ،
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ
ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،
ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩﻡ
ﺣﺎﻟﻢ عالی ﺍﺳﺖ،
ﭼﻮﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ،ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ
ﻭ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﻮﺭﺕ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﺪ
ﺣﺎﻟﻢ عالی ﺍﺳﺖ،
ﺯﯾﺮﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ،ﺣﺎﺻﻞ ﺗﺠﺴﻢ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.
ﻭ ﻣﻦ ﺧﯿﺮ ﻣﺤﺾ،ﺛﺮﻭﺗﯽ ﻻﯾﺰﺍﻝ،ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻏﯿﺮ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﻃﺎﻟﺒﻢ،
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺘﺮﺳﻢ.صبحتان آرام دوستان 

زیبااندیشم

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﯾﻨﺪﻩ زندگی کنی. ﭼﻮﻥ رویاهایت ﺁﻧﺠﺎﺳﺖ ﻭ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻓﺮﺻﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺍری ….
از رها کردن نترس
باور کن هيچ کس نمی تواند
چيزي که مال توست را از تو بگيرد
و تمام دنيا
نمي توانند چيزي که مال تو نيست را برايت حفظ كنند

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

 هنگام مواجه شدن با مشکلات ، یادت باشد که حتما راه حلی وجود دارد.

زیرا هر چیز با جفتش به وجود می آید.
بعد از هر سقوطی، صعودی و بعد از هر شبی، روزی وجود دارد.
ذهنت را روی راه حل ها متمرکز کن.

برای بیرون آمدن از یک اتاق؛
باید در را پیدا کنی،
نه این که به دیوارها فکر کنی !!!

زندگي زیباست

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




هر چه انسان تر باشیم زخمها عمیق تر خواهند بود.

هر چه بیشتر دوست بداریم بیشتر غصه خواهیم داشت .
بیشتر فراق خواهیم کشید و

تنهائی هایمان بیشتر خواهد شد!

شادی ها لحظه ای و گذرا هستند
شاید خاطرات بعضی از آنها تا ابد در یاد بماند ،اما رنجها داستانش فرق میکند،
تا عمق وجود آدم رخنه می کند و ما هر روز با آنها زندگی می کنیم.

انگار که این خاصیت انسان بودن است!

#اوريانا_فالا_چي

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

مادر بزرگم هميشه ميگفت:
چاه ،دستي پر نميشه. اون وقتا سنم كم بود و معني حرفشو نميفهميدم.
ميپرسيدم عزيز يعني چي ‘چاه دستي پر نميشه’؟
با همون لهجه ي كاشوني ميگفت: يعني اگر چاهي خشك باشه،
هر چقدرم توش آب بريزي نميتوني ازش آبي برداري.
خود ِچاه بايد آب داشته باشه.
امروز توي اين سن و سال معني اون حرفو كاملا ميفهمم.
اگر آدمي دوستت نداشته باشه، هر كاري هم براش بكني،
دوست نخواهد داشت. آدم بد ذات و نمی تونی ذاتش و عوض کنی.
رفتني رو اگه دنياتو هم به پاش بريزي، ميره…
خدا بيامرزتت عزيز
چاه هيچ وقت دستي پر نشد…

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




پسرک از پدر بزرگش پرسید :

- پدر بزرگ درباره چه می نویسی؟

#پدربزرگ پاسخ داد :
درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی، تو هم مثل این مداد بشوی !

#پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید :
- اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام !

#پدر بزرگ گفت : بستگی داره چطور به آن نگاه کنی، در این مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بیاوری، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی :

#صفت اول : می توانی کارهای بزرگ کنی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست، او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد.

#صفت دوم : باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیزتر می شود ( و اثری که از خود به جا می گذارد ظریف تر و باریک تر) پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی، چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.

#صفت سوم : مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنیم. بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست، در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری، مهم است.

#صفت چهارم : چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.

#و-سر-انجام-پنجمین-صفت-مداد : همیشه اثری از خود به جا می گذارد. پس بدان هر کار در زندگی ات می کنی، ردی از تو به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کار می کنی، هشیار باشی و بدانی چه می کنی

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 مهربان خدايم
وقتی دلم ناآرامست
میدانم جايی درزندگی
فراموشت کرده ام

 من جزتوکسی راندارم
جزتوهيچ کس"وهيچ چيزآرامم نمیکند


 پناهم باش،پناه دلی که جزتو
کسی راندارد..

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




خدا در گُل خدا در اب و رنگ است
خدا نقاش اين جمع قشنگ است

خدا ذات گُل و ذات قنارى است
خدا اثبات باران بهارى است

خدا در هرنظر ايينه ماست
همين حالا خدا در سينه ماست

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

كلماتى حضرت آدم(عليه السلام) به وسيله آن توبه كرد چه بود؟

جواب: بعد از ماجراى وسوسه ابليس و دستور خروج آدم(عليه السلام) از بهشت، آدم متوجه شد راستى به خويشتن ستم كرده، و از آن محيط آرام و پر نعمت، بر اثر فريب شيطان بيرون رانده شده، و در محيط پر زحمت و مشقت بار زمين قرار خواهد گرفت، در اينجا آدم به فكر جبران خطاى خويش افتاد و با تمام جان و دل متوجه پروردگار شد، توجهى آميخته با كوهى از ندامت و حسرت.
لطف خدا نيز در اين موقع به يارى او شتافت و چنان كه قرآن در آيات فوق مى گويد: «آدم از پروردگار خود كلماتى دريافت داشت، سخنانى مؤثر و دگرگون كننده، و با آن توبه كرد و خدا نيز توبه او را پذيرفت» (فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمات فَتابَ عَلَيْهِ).
«چرا كه او تواب و رحيم است» (إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ).
درست است كه آدم(عليه السلام) در حقيقت كار حرامى انجام نداده بود، ولى همين ترك اولى نسبت به او عصيان محسوب مى شد، او به سرعت متوجه وضع خود شد و به سوى پروردگارش بازگشت.
در اين كه «كلمات» و سخنانى را كه خدا براى توبه به آدم تعليم داد چه سخنانى بوده است در ميان مفسران گفتگو است.
معروف اين است كه: همان جملات سوره «اعراف» آيه 23 مى باشد: قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرين: «گفتند: خداوندا ما بر خود ستم كرديم، اگر تو ما را نبخشى و بر ما رحم نكنى از زيانكاران خواهيم بود».

در روايات متعددى كه از طرق اهل بيت(عليهم السلام) وارد شده است مى خوانيم: مقصود از كلمات، تعليم اسماء بهترين مخلوق خدا يعنى محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) بوده است، و آدم(عليه السلام) با توسل به اين كلمات از درگاه خداوند تقاضاى بخشش نمود و خدا او را بخشيد.

و اما این کلمات چنین بود

 الهی یا حمید به حق محمد (ص)

الهی یا عالی به حق علی (ع)

الهی یا فاطر به حق فاطمه (س)

الهی یا محسن به حق الحسن (ع)

الهی یا قدیم الاحسان به حق الحسین (ع)

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




هرگز احساس باتقوا بودن نکن,
هرگز تظاهر نکن که حق با توست,
هرگز گرفتار این دام نشو,
هرگز فکر نکن که دیگری خطا کار است.اگر احساس کنی که حق با توست همیشه دیگران را سرزنش میکنی.و میپنداری که آنان اشتباه میکنند.
هیچگاه کسی را محکوم نکن,
به خودت مغرور نشو,
مردم را همانگونه که هستند بپذیر.آنان اینچنین هستند و تو کیستی که بگویی آنان درست هستند یا نادرست؟
اگر آنان به خطا باشند رنجش را میکشند و اگر برحق باشند برکتش را میبرند, ولی تو کیستی که محکوم کنی؟
محکوم کردن تو نوعی نفس را در تو بوجود می آورد, برای همین است که مردم بسیار زیاد درباره خطاهای دیگران صحبت میکنند. این کار به آنان احساسی میدهد که خودشان درستکار هستند و دیگران در اشتباه.
مردم همیشه درباره گناهان و خطاهای دیگران صحبت میکنند.هر خطا و ضعفی که در زندگی دیگران باشد مردم درباره اش سخن پراکنی میکنند.آنان بزرگنمایی میکنند و از این کار لذت میبرند. همه این کارها به آنان احساس من خوب هستم میدهد.ولی این احساس آنها مانع خواهد بود.
 

هوشمند باش, با محبت باش, مهرورز باش و به دیگران بدون داوری کردن نگاه کن.
هرگز احساس فضیلت و برتری و قداست نکن, هرگز تصور نکن از دیگران بی گناه تر و معصوم تری.
معمولی باش.
هیچکس بمان, و در این هیچکس بودن میهمان غایی وارد میشود. در این هیچکسی تو خداگونه میشوی…

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




می گویند در قدیم دزد سر گردنه هم معرفت داشت:
روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه ی سکه ی مردی غافل را می دزدد
هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر آن نوشته است:
خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما

اندکی اندیشه کرد
سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند

دوستانش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد.
دزدکیسه در پاسخ گفت:
صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است
من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او
اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست می شد.ان گاه من دزد باورهای او هم بودم.
واین دور از انصاف است…!
.
.

و این روزها عده ای هم دزد خزانه مردمند و هم دزد باورهای شان

مسول عزیز
اگر می بری
سکه ها را ببر
نه باورها را…

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

 جوانک شاگرد بزاز، بی خبر بود که چه دامی در راهش گسترده شده. او نمی‏دانست این زن زیبا و متشخص که به بهانه خرید پارچه به مغازه آنها رفت و آمد می‏کند، عاشق دلباخته او است، و در قلبش طوفانی از عشق و هوس و تمنا بر پاست.

یک روز همان زن به در مغازه آمد و دستور داد مقدار زیادی جنس بزازی‏ جدا کردند، آنگاه به عذر اینکه قادر به حمل اینها نیستم، به علاوه پول‏ همراه ندارم، گفت: ” پارچه‏ها را بدهید این جوان بیاورد، و در خانه‏ به من تحویل دهد و پول بگیرد “.

مقدمات کار قبلا از طرف زن فراهم شده بود، خانه از اغیار خالی بود، جز چند کنیز اهل سر، کسی در خانه نبود. محمد بن سیرین - که عنفوان جوانی را طی می‏کرد و از زیبایی بی بهره نبود - پارچه‏ها را به دوش گرفت و همراه آن زن آمد. تا به درون خانه داخل شد در از پشت بسته شد.

ابن سیرین به داخل اطاقی مجلل راهنمایی گشت. او منتظر بود که خانم هر چه زودتر بیاید، جنس را تحویل بگیرد و پول را بپردازد. انتظار به طول انجامید. پس از مدتی پرده بالا رفت. خانم در حالی که خود را هفت قلم آرایش کرده بود، با هزار عشوه پا به درون اطاق‏ گذاشت.

ابن سیرین در یک لحظه کوتاه فهمید که دامی برایش گسترده شده ‏خواهش کرد، فایده نبخشید. گفت چاره‏ای نیست باید کام مرا بر آوری. و همین که دید ابن سیرین در عقیده خود پا فشاری می‏کند، او را تهدید کرد، گفت: ” اگر به عشق من احترام نگذاری و مرا کامیاب نسازی، الان فریاد می‏کشم و می‏گویم این جوان نسبت به من قصد سوء دارد. آنگاه معلوم است که‏ چه بر سر تو خواهد آمد “.

موی بر بدن ابن سیرین راست شد. از طرفی ایمان و عقیده و تقوا به او فرمان می‏داد که پاکدامنی خود را حفظ کن. از طرف دیگر سر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان و آبرو و همه چیزش تمام می‏شد. چاره‏ای جز اظهار تسلیم ندید. اما فکری مثل برق از خاطرش گذشت. فکر کرد یک راه‏ باقی است، کاری کنم که عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من‏ دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یک‏ لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم. به بهانه قضاء حاجت، از اطاق بیرون‏ رفت، بعد از کمی با سر و صورت و لباس آلوده از دستشویی برگشت. و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی درهم کشید و فورا او را از منزل خارج کرد.محمد خود را به نزدیکی آب روانی رساند و خود را شست، تنش برای همیشه بوی عطری بر خود گرفت از هرجا که عبور می کرد همه متوجه می شدند که محمد ابن سیرین از اینجا گذشته است. آری محمد با این نقشه پای بر نفس خویش نهاد و پوزه شیطان را بخاک مالید و از مهلکه نجات یافت.

محمد همان ابن سیرین معروف است که به تعبیر خواب معروف است. بزرگان و عارفان گویند هرکه بر شهوت خویش غلبه کند خداوند چون حضرت یوسف بر او علم خوابگزاری عطا نماید. و او نیز یکی از همان مردان بزرگ و وارسته است.

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




داستان‌کوتاه :
 

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در رابطه با موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند.
و وقتی به موضوع خدا رسید، آرایشگر گفت : “من باور نمی‌کنم خدا هم وجود داشته باشد".
مشتری پرسید: “چرا باور نمی‌کنی؟”

آرایشگر جواب داد: “کافی‌است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد، به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شد؟ اگر خدا وجود می‌داشت نباید درد و رنجی وجود داشت. نمی‌توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می‌داد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.”

مشتری لحظه‌ای فکر کرد اما جوابی نداد. چون نمی‌خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کاملٱ کثیف و به هم ریخته‌بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “می‌دانی چیست! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند!”
آرایشگر گفت: “چرا چنین حرفی می‌زنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم.”

مشتری با اعتراض گفت:” نه. آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند. هیچکس مثل مردی که بیرون است. با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی‌شد.”

آرایشگر: “اصلا این‌طور نیست ، آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی‌کنند.”

مشتری تائید کرد: “دقیقاً نکته همین است، خدا هم وجود دارد! فقط موضوع این است که مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند”

موضوعات: مختلف  لینک ثابت






▫️دعا نبايد تنها بازيچه‌ي زبان باشد و از سر عادت و تكرار ، گفته شود ، - اگر چه عادت به نيكويي نيز خواب است - بلكه بايد بند بند وجود آدمي را به بازي بگيرد و رگ و پي و انسان را متوجه خدايش كند . دعا بايد دعاگو را تكان دهد ،‌بلرزاند و از آنجا كه هست قدمي جلوتر ببرد.

▫️گاهي صرفاً دعايي رامي‌خوانيم و هيچ حسي به دنبال آن به ما دست نمي‌دهد و تحول و تغييري در خود نمي‌يابيم ، اما گاهي شده - خصوصاً مواقع اضطرار و گرفتاري - كه نه تنها زبانمان ، بلكه همه‌ي جوارحمان به خدا التماس مي‌كنند.

 خلاصه بايد دعا كننده باشيم نه صرفاً دعا گو !

 امام صادق « عليه السلام » فرمودند :
همانا خداوند عزوجل خوش ندارد كه مردم درباره‌ي حاجتي به يكديگر اصرار كنند ، ولي براي خودش آن را دوست دارد.(خداي عزوجل دوست دارد كه از او خواهش شود و از آنچه نزد اوست درخواست گردد.)

 كافي ، ج 4 ، ص 224.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





 

♦️حضرت صادق(ع):

 هر کس کار بدی بکند تا هفت ساعت از روز مهلت دارد پس اگر در این مدت سه مرتبه بگوید :

 « استغفرو اللهَ الَّذی لا اِله الّا هُوَ الحَیُّ القَیوم ذُوالجَلالِ وَالاِکرامِ و اَتوبُ اِلَیه » خدا گناهانش را بیامرزد.

 اصول کافی جلد 4 صفحه 171

موضوعات: روایات  لینک ثابت





روزی گروهی از غاری تاریک عبور می کردند. هیچ چیز معلوم نبود کمی جلوتر زیر پاهایشان سنگهای مختلفی احساس می کردند. در این لحظه بزرگشان گفت «اینها سنگ حسرت هستند».هر که بر دارد حسرت می خورد و هر کس برندارد باز حسرت خواهد خورد.برخی با خود گفتند:چه کاری است؟ برداریم و بر نداریم هر دو یک نتیجه می ده پس چرا بار خود را سنگین کنیم؟ برخی هم گفتند:ضرر که ندارد مقداری برای سوغات بر می داریم.وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگ های قیمتی…
آنها که برنداشته بودند سراسر حسرت شدند بقیه هم حسرت خوردند که چرا بیشتر برنداشته اند.
بله عزيزان ماه مبارک رمضان، مثل راه رفتن در چنین غاری است اگر بهره نگیرید حسرت می خورید….
ان شاالله همه ما در این ماه مبارک بهره کافی را ببریم.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

 –تنها امامی که شش ماهه به دنیا آمدند

 –تنها امامی که از هیچ بانویی شیر نخوردند و تغذیه ی ایشان تنها توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفته است

 –تنها امامی که روز ولادتشان،پدر و مادر و جد و نزدیکانشان برای ایشان گریه کردند

 –تنها امامی که در معرکه ی جنگ به شهادت رسیدند

 –تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید) یاد شده با اینکه همه ی ائمه ی ما شهید شده اند.

 –تنها امامی که در زمان حیات خود پدر دو شهید شدند( علی اکبر علیه السلام و علی اصغر علیه السلام )

 — تنها امامی که اربعین و زیارت اربعین دارند

 — تنها امامی که قبر مطهرشان بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تا اثری از آن باقی نمانَد!! اما همچنان پابرجاست

 — تنها امامی که بدون غسل و کفن دفن شدند

 — تنها امامی که سر مبارکش از بدن جدا شد.

 –تنها امامی که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه و شمشیر و سنگ بر بدن به شهادت رسیدند

 –تنها امامی که بعد از شهادتش،خانواده اش اسیر شدند.

 — تنها امامی که پدر و مادر و 9 نسلش معصوم بودند.

 –تنها امامی ک تولدش در ماهی است ک هیچ شهادتی درآن نیست و شهادتش در ماهی است که هیچ تولدی درآن نیست

 –تنها امامی که خوردن خاک قبرش اشکال ندارد

 –تنها امامی که دعا تحت قبه ی ایشان به اجابت می رسد

 –تنها امامی که امام زمان شبانه روز حداقل دو مرتبه بر او گریه می کند!

 –تنها امامی که سرعت و وسعت کشتی نجاتش از سایر امامان بیشتر است

 –تنها امامی که یک در بهشت به نام اوست: باب الحسین
خدایا به خون امام حسین ع قسمت میدهم هر کس این را کپی کرد غم دلش رو رفع کن و حاجت دلش را براورده کن. آمین

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

هر چقدر به امام حسین ع ارادت دارید کپی کنید….

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




روباهی از شتری پرسید: «عمق این رودخانه چه اندازه است؟»
شتر جواب داد: «تا زانو.»
ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا می‌زد به شتر گفت: «تو که گفتی تا زانو!»

شتر جواب داد: «بله، تا زانوی من، نه زانوی تو.»
هنگامی که از کسی مشورت می‌گیریم یا راهنمایی می‌خواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم. لزوما” هر تجربه‌ای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست.

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت





گفتم خدایاچگونه آغازکنم؟؟؟
گفت به نام من
گفتم خدایاچگونه آرام گیرم؟؟؟
گفت به یادمن
گفتم خدایاخیلی تنهایم؟؟؟
گفت تنهاترازمن؟
گفتم خدایاهیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟
گفت به جزمن
گفتم خدایاازبعضی هادلگیرم
گفت حتی ازمن؟
گفتم خدایاقلبم خالیست
گفت پرکن ازعشق من
گفتم دست نیازدارم
گفت بگیردست من
گفتم بااین همه مشکل چه کنم؟؟؟
گفت توکل کن به من
گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم
گفت نه،نزدیکترین به تو ،من
گفتم برای ارزوهایم چه کنم؟؟؟
گفت تلاش،به امیدمن
گفتم چگونه ازین دنیادل بکنم وبرم؟؟
گفت به امید دیدارمن
گفتم چگونه پایان دهم؟؟؟
گفت حافظ ونگهدارتو،من
گفتم خدایاچرا اینقدر میگويی من؟؟؟
گفت چون من ازتوهستم وتوازمن…

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




 

 می گویند ؛
شیطان، به درگاه فرعون آمد، و در را كوبید، فرعون گفت:

 كوبنده در كیست؟
شیطان گفت:
اگر خدا بودى، مى‌فهمیدى چه كسى در را مى‌كوبد،

 فرعون گفت: اى ملعون داخل شو،

 شیطان گفت:
ملعونى بر ملعونى وارد مى‌شود،
پس داخل شد، فرعون به او گفت:

 چرا بر آدم سجده نكردى تا رانده درگاه خدا و مورد لعن خدا واقع نشوى؟
 شیطان در جواب گفت:
چون مانند تو در صلب آدم بود،

 فرعون به او گفت:
آیا بدتر از من و از خودت بر روى زمین سراغ دارى؟
 شیطان در جواب گفت:
انسان حسود از من و از تو بدتر است. چون حسد عمل نیك انسان را مى‌خورد، همچنان كه آتش هیزم را مى‌خورد و مى‌سوزا

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


...


 

روزی سقراط مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود. علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد: در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت. و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.

سقراط گفت : چرا رنجیدی؟ مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است .

سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد, آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟

مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود .

سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟ مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت. و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.

سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی .

آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست ؟

اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود. بیماری فکری و روان نامش غفلت است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد. و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده.

” بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است . “

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




پادشاهي وزيري داشت كه هر اتفاقي مي افتاد وزیر
ميگفت:خيراست!!
روزي دست پادشاه درسنگلاخها گيركرد ومجبور شدند انگشتش را قطع كنند،وزيردر صحنه حاضر بودگفت:خيراست!
پادشاه ازدرد به خود ميپيچيد،از رفتار وزير عصبي شد،اورا به زندان انداخت،۱سال بعد پادشاه كه براي شكار به كوه رفته بود،در دام قبيله اي گرفتارشد كه بنا بر اعتقادات خود،هرسال ۱نفررا كه دينش باانها مختلف بود،سر ميبرندو لازمه اعدام ان شخص اين بودكه بدنش سالم باشد
وقتي ديدند اسير،يكي از انگشتانش قطع شده،وي را رها كردند
انجا بود كه پادشاه به ياد حرف وزير افتاد كه زمان قطع انگشتش گفته بود:خير است!
پادشاه دستور ازادي وزير را داد
وقتي وزير ازاد شد و ماجراي اسارت پادشاه را از زبان اوشنيد،گفت:خيراست!
پادشاه گفت:ديگرچرا؟؟؟
وزير گفت:از اين جهت خيراست كه اگرمرا به زندان نينداخته بودي و زمان اسارت به همراهت بودم،مرا به جاي تو اعدام ميكردند …
نتیجه هراتفاقی که برایتان می افتد خیری دران است اگربخدااطمینان داشته باشین…پس دیدتان راخیرکنیدچون کارگردان دنیاخداست…
… السابقون…

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 
اگرچه بارها پیمان شکستم
بریدم از تو با شیطان نشستم


اگر چه خویشتن را خوار کردم
همیشه در گنه اصرار کردم


اگر چه بنده ی ناچیز و پستم
اگر چه قلب مهدی را شکستم


اگر چه دل به غیر از تو سپردم
تو را وقت خوشی از یاد بردم


ولی ای مهربان هر دو عالم
تو با من بوده ای در شادی و غم


در رحمت به رویم باز کردی
من غرق گنه را ناز کردی


نبردی بین خوبان آبرویم
گناهم را نیاوردی به رویم

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

 عبید بن زراره می‏گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: گناهان کبیره کدام اند؟
آن حضرت فرمود: گناهان کبیره در نوشتار امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام هفت چیز است؛
کفر به خداوند، کشتن انسان، عاق پدر و مادر شدن، ربا گرفتن، خوردن مال یتیم به ناحق، فرار از جهاد و تعرب بعد از هجرت.
عبید می‏گوید: از امام پرسیدم: یک دِرهَم از مال یتیم خوردن، بزرگ‏تر است یا ترک نماز؟
حضرت فرمود: ترک نماز.
عرض کردم: ولی شما ترک نماز را از گناهان کبیره به حساب نیاوردید.!!
حضرت فرمود: اولین چیزی که از گناهان کبیره برایت گفتم چه بود؟
عرض کردم: کفر به خداوند. حضرت فرمود: همانا تارک نماز کافر است

  الکافی ج 2 ص278 / بحار الانوار، ج 84

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




برای رسیدن به خدا ، نه کتابی نیازاست و نه راهنمایی

فقط کافی است: شعاع مهربانیت را روز به روز بیشتر کنی ،

آنقدر که روزی بتوانی همه را در آن جای دهی ،

آن وقت تا خدا فاصله ای نیست . . .
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ !!!
ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺳﺘﻨﺪ ….
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﺴﺎﺯ ….
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ ….
ﺩﺭ ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸﺎﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺗﺎ ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﺎﺵ ﺑﻮﺩ !
ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎﺷﯽ !
گاهی دلتنگ بودنت شوند

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




مي گويند با هر كس بايد مثل خودش رفتار كرد !
شما گوش نکنید ، چون اگر چنين بود از منش و شخصیت هیچكس ،چيزى باقى نمي ماند !
هركس هر چه به سرت آورد فقط خودت باش…
نگذار برخورد نادرست آدمها ، اصالت و طبیعت تو را خدشه دار کند.
اگر جواب هر جفايى ، بدى بود که داستان زندگی ما خالى از آدم های خوب می شد !
اگر نمي توانى آدم خوبه ى زندگي كسى باشى…
اگر براى ياد دادن همان خوبى هايى كه خودت بلدى ، ناتوان هستی
اگر خوبى كردى و بدى ديدى…كنار بكش!!! …. اما بد نشو….
اين تنها كاريست كه از دستت بر مي آيد…
تو آدم خوبه ى زندگی خودت باش..
و با وجدانت آسوده بخواب

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

 از اميرالمومنين علي (ع) روايت شده است که دعا ي يستشير را پيامبر (ص) به من آموخت و امر کرد که آن را در همه حال در سختي و راحتي حفظ کنم و به خلفاء بعد از خودم تعليم نمايم .

سپس فرمود شما را به برخي از ثواب هاي اين دعا آگاه مي‌کنم:

 اول: کسي که اين دعا را بخواند خير و برکت از فرق سرش تا زمين از آسمان بر او مي بارد و او را انوار آرامش و رحمت مي پوشاند و براي اين دعا انتهايي جز عرش خدا نيست.

 دوم: هر کس سه نوبت اين دعا را بخواند خداوند هر حاجت خيري که داشته باشد در دنيا و آخرت برآورده گرداند.

 سوم: خداي تبارک و تعالي او را از عذاب قبر برهاند.

 چهارم: تنگي سينه او را برطرف نموده و به او شرح صدر عطا فرمايد.

 پنجم: چون روز قيامت فرا رسد، خواننده اين دعا سوار بر شتري تندرو و سفيد مزين و آراسته به مرواريد نزد حق برخيزد، و خداوند مي فرمايد همه کرامتها را به او بدهيد، و گويد: بنده ام در هر جاي بهشت که خواهي ساکن شو.

 ششم: اگر اين دعا بر مجنون خوانده شود همان ساعت از آن باز آيد.

 هفتم: اگر زني زايمان بر او مشکل شده باشد و اين دعا بر او خوانده شود خداوند زايمان او را آسان و فرزند را در طرفه العيني متولد گرداند.

 هشتم: اگر بر شخصي که عاق والدين شده بخواند همانا خداوند امور آن را اصلاح کند.

 نهم: هر بنده اي که چهل شب جمعه اين دعا را بخواند همانا خداوند آن را اصلاح کند.

 دهم: هر کس در هنگام خواب بخواند و بخوابد حتي اگر خوب نخوانده باشد. ولي به اميد ثواب باشد، خداوند به هر حرفي از اين دعا هزار فرشته کروبي که روي‌شان نوراني تر باشد از آفتاب و ماه شب چهاره بر او بفرسند.

 يازدهم: هر گنه کاري که مرتکب کبائر شده باشد و قبل از مردن اين دعا را بخواند شب بميرد يا روز همچون شهيد از دنيا رفته و اگر موفق به توبه نشده باشد خدا به کرم و عفوش او را بيامرزد.

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت





 
مردی داشت در جنگل‌های آفریقا قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دایم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید. به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنه‌ایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش می‌آید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم می‌زد داشت به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود. سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد.تا مقداری صدای نعره‌های شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه اژدهایی عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظه‌شماری می‌کند. مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر می‌کرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا می‌آیند و همزمان دارند طناب را می‌خورند و می‌بلعند. مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان می‌داد تا موش‌ها سقوط کنند اما فایده‌ایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیواره‌ی چاه برخورد می‌کرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد. خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیواره‌ی چاه قرار دارد و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و شیر و اژدها و موش‌ها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید.
خواب ناراحت‌کننده‌ای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابد و نزد عالمی رفت که تعبیر خواب می‌کرد و آن عالم به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است:
شیری که دنبالت می‌کرد ملک الموت(عزراییل) بوده…
چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است…
طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است…
و موش سفید و سیاهی که طناب را می‌خوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را می‌گیرند…
مرد گفت ای شیخ پس جریان عسل چیست؟
گفت: عسل همان دنیاست که از لذت و شیرینی آن مرگ و حساب و کتاب را فراموش کرده‌ای…

بار الها از فتنه‌های دنیا به تو پناه می‌بریم

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت





تابستان 1363 در شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادري به همراه دو دخترش برخورد كردم كه در حال درو كردن گندم‌هايشان بودند. فرمانده‌ي گروهان، ستوان آسيايي به من گفت:
مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع كنيم و برويم گندم‌هاي آن پيرزن را درو كنيم.
به او گفتم: چه بهتر از اين! شما برويد گروهان خود را بياوريد تا با آن پيرزن صحبت كنم. جلو رفتم .

پس از سلام و خسته نباشيد گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بيرون برويد تا به كمك سربازان گندم‌هايتان را درو كنيم. شما فقط محدوده‌ي زمين خودتان را به ما نشان دهيد و ديگر كاري نداشته باشيد. پيرزن پس از تشكر و قدرداني گفت: پس من مي‌روم براي كارگران حضرت فاطمه‌ي زهرا (سلام الله عليها) مقداري هندوانه بیاورم .

ما از ساعت 9 الي 11/30 صبح توسط پانصد سرباز تمام گندم‌ها را درو كرديم. بعد از اتمام كار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند. من هم از اين فرصت استفاده كردم و رفتم كنار پيرزن، به او گفتم: مادر چرا صبح گفتید مي‌روم تا براي كارگران حضرت فاطمه(س) هندوانه بياورم. شما به چه منظور اين عبارت را استفاده كرديد؟ گفت :
ديشب حضرت فاطمه‌ زهرا (سلام الله عليها) به خوابم آمد و گفت: چرا كارگر نمي‌گيري تا گندمهايت را درو كند؟

ديگر از تو گذشته اين كارهاي طاقت‌فرسا را انجام دهي. من هم به آن حضرت عرض كردم:

اي بانو تو كه مي‌داني تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسيده است و درآمدمان نيز كفاف هزينه
كارگر را نمي‌دهد، پس مجبوريم خودمان اين كار را انجام دهيم. بانو فرمودند: غصه نخور!
فردا كارگران از راه خواهند رسيد. بعد از اين جمله از خواب پريدم. امروز هم كه شما اين پيشنهاد را داديد، فهميدم اين سربازان، همان كارگران حضرت مي‌باشند. پس وظيفه‌ي خود ديدم از آنها پذيرايي كنم.

 بعد از عنوان اين مطلب، ناخودآگاه قطرات اشك از چشمانم سرازير شد و گفتم: سلام بر تو اي دخت گرامي پيامبر(سلام الله عليها) فدايت شوم كه ما را به كارگري خود قابل دانستي.
…………………
راوی : سرگرد مسلم جوادي ‌منش
منبع: كتاب نبرد ميمك، احمد حسينا، مركز اسناد انقلاب اسلامی،1381

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




همیشه آماده باش تا اشتباهات دیگران را ببخشی ـ بی ادبی‌شان را، خیانت‌شان را، بی‌عقلی‌شان را و تهمت‌شان را.
این‌ها نشانه‌ی عدم بلوغ روحی آدم‌هاست. آدم‌های نارس از این چیزها زیاد دارند.
تو رسیده باش و بالغ. با سبکبالی و بدون اینکه قضاوت کنی یا سرزنش، و بدون اینکه از این حرف‌ها آزرده شوی و آسیب ببینی، از کنار این چیزها رد شو.
اگر هوای دلت ابری شد و چشم‌های تو باریدند باران اشک‌ها را،
بگذار این اشک‌ها باران رحمت و بخشش باشد برای آن‌هایی که نمی‌دانند و زمین دل‌شان خشک و شوره‌زار است.
اینجاست که دل بخشنده‌ی تو چشمه‌ی جوشانی می‌شود که به منبع عظیم آب‌های لطف خدا متصل است.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





 
دو پیرمرد که یکی از آنها قدبلند و قوی هیکل و دیگری قدخمیده و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه داده بود، نزد قاضی به شکایت از یکدیگر آمدند.
اولی گفت: به مقدار 10 قطعه طلا به این شخص قرض دادم تا در وقت امکان به من برگرداند و اکنون توانایی ادا کردن بدهکاریش را دارد ولی تاخیر می اندازد و اینک می گوید گمان می کنم طلب تو را داده ام. حضرت قاضی! از شما تقاضا دارم وی را سوگند بده که آیا بدهکاری خودش را داده است، یا خیر. چنانچه قسم یاد کرد که من دیگر حرفی ندارم.
دومی گفت: من اقرار می کنم که ده قطعه طلا از وی قرض نموده ام ولی بدهکاری را ادا کردم و برای قسم یاد کردن، آماده هستم.
قاضی: دست راست خود را بلند کن و قسم یاد کن. پیرمرد: یک دست که سهل است، هر دو دست را بلند می کنم.
سپس عصا را به مرد مدعی داد و هر دو دستش را بلند کرد و گفت: به خدا قسم که من قطعات طلا را به این شخص دادم و اگر بار دیگر از من مطالبه کند، از روی فراموشکاری و نا آگاهی است.

قاضي به طلبكار گفت: اكنون چه ميگويي؟

او در جواب گفت: من می دانم که این شخص قسم دروغ یاد نمی کند، شاید من فراموش کرده باشم، امیدوارم حقیقت آشکار شود.
قاضی به آن دو نفر اجازه مرخصی داد، پیرمرد عصای خود را از دیگری گرفت. در این موقع قاضی به فکر فرو رفت و بی درنگ هر دوی آنها را صدا زد. قاضی عصا را گرفت و با کنجکاوی دیواره آن را نگاه کرد و دیواره اش را تراشید، ناگاه دید که ده قطعه طلا در میان عصا جاسازی شده است. به طلبکار گفت: بدهکار وقتی که عصا را به دست تو داد، حیله کرد که قسم دروغ نخورد ولی من از او زیرک تر بودم.

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


...


#امام_سجاد عليه ‏السلام فرمودند:

 

انَّ لِسانَ ابْنِ آدَمَ یُشْرِفُ عَلى جَمیعِ جَوارِحِهِ کُلَّ صَباحٍ فَیَقُولُ: کَیْفَ اَصْبَحْتُمْ؟ فَیَقُولُونَ: بِخَیْرٍ اِنْ تَرَکْتَنا، وَ یَقُولُونَ: اَللّهَ اَللّهَ فینا وَ یُناشِدُونَهُ وَ یَقُولُونَ: اِنَّما نُثابُ وَ نُعاقَبُ بِکَ؛

 

هر بامداد #زبان آدمیزاد بر دیگر اعضایش توجه مى‏ کند و مى‏ گوید: چگونه هستید؟ حالتان چطور است؟
آنها مى‏ گویند: اگر تو ما را رها کنى خوبیم، خدا را خدا را نسبت به ما به یاد آور
و او را به خدا قسم مى‏ دهند
و مى‏ گویند: پاداش و کیفر ما تنها به خاطر توست.

اصول کافى، ج 3، 134

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

 - 1مايه ناراحتى شیطان لعین است.
 - 2مايه استجابت دعا مى شود.
 - 3باعث نجات يافتن از فتنه ھاى آخر الزمان است.
 - 4باعث آمرزش گناھان است.
 - 5شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او مى شود.
 - 6نشانه انتظار اوست.
 - 7فرج مولاى ما حضرت صاحب الزمان علیه السلام زودتر واقع مى شود.
 - 8باعث طولانى شدن عمر است.
 - 9ھنگام مرگ به او مژده مى رسد و با او به نرمى رفتار مى شود.
 - 10باعث زياد شدن اشراف نور امام علیه السلام در دل او مى شود.
 - 11محبوبترين افراد نزد خداوند خواھد بود.
 - 12كردار بد او به كردار نیك مبدل مى شود.
 - 13دعاى امیر المومنین علیه السلام در حق او در روز قیامت است.
- 14بى حساب داخل بھشت شدن.
 - 15فرشتگان براى او طلب آمرزش مى كنند.
 - 16در امان است از تشنگى روز قیامت.
 - 17اين دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مھربانى خواھد بود.
 - 18باعث دورى غصه ھا مى شود.
  19اين دعا خوشايندترين اعمال نزد خداوند است.
 - 20در روز قیامت ھديه ھاى ويژه اى دريافت مى كند.
 - 21سبب كامل شدن دين است.
 - 22ثواب كسى را دارد كه زير پرچم حضرت مھدى علیه السلام شھید شده است.
 - 23با ائمه اطھار علیه السلام محشور مى شود.
 - 24نائل شدن به بالاترين درجات شھدا در روز قیامت.
 - 25رستگارى به شفاعت حضرت فاطمه زھرا علیه السلام را دارد.
 

موضوعات: اخلاقی و تربیتی  لینک ثابت




خدایا …
دریافته ام کسی که میگوید
“برایم دعا کن”
از روی عادت نمیگوید..!
کم آورده است…
دخل و خرجش دیگر باهم نمیخواند
صبرش تمام شده است
ولی دردهایش هنوز باقی مانده است
خدايا …
خودت در رحمتت را به روى همه
دردمندان باز كن ….

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت





 

 مرحوم حاج ملّا آقا جان می گوید :” من یک روز متوسل به حضرت علی اکبر علیه السلام – فرزند بزرگ حضرت سید الشهدا علیه السلام – شده بودم و از آن بزرگوار حاجت می خواستم. قلبم مملو از محبت او بود.

 ناگهان دیدم از گوشه اطاق ، مثل آنکه فرش می سوزد، دودی بلند شد و این دود، در گوشه اطاق به مقدار حجم یک انسان متراکم گردید. کم کم بالای آن دود، سری شبیه به سر یک انسان متشکّل شد. من متوجه شدم که او یکی از شیاطین است و با من کاری دارد.

 ناگهان با صدایی شبیه به صدای آهنی که بر آهنی بکشند و بسیار ناراحت کننده بود به من گفت:

  “من یکی از بزرگان جن هستم. می دانم نمی توانی محبت حضرت علی اکبر علیه السلام را از قلبت خارج کنی ولی اگر به زبان هم بگویی من او را دوست نمی دارم، من در خدمت تو قرار می گیرم.”

  من گفتم “تو که با این اندیشه، مسلمان نیستی و جزو شیاطین هستی و نمیتوانی در امور معنوی به من کمک کنی و در امور مادی هم اگر اختیار تمام کره زمین را به من بدهی من یک چنین جمله ای را نمی گویم”

  او فریادی که دل مرا از جا کند و حالت ضعف به من دست داد کشید و ناپدید شد

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

 آیت الله شاه آبادی (ره) :

  «سه آیه آخر سوره مبارکه حشر را تلاوت کنید تا ملکه شما شود و اولین اثری که از آن مترتب میشود، پس از مرگ و شب اول قبر است . وقتی که ملکین از طرف پروردگار برای سؤال و جواب می آیند، در جواب «من ربک؟»

  بگوئی: «هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهادة هو الرحمن الرحیم × هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون × هو الله الخالق البارئ المصور له الاسماء الحسنی یسبح له ما فی السماوات و الارض و هو العزیز الحکیم»

 وقتی این طور پاسخ بگویی ملائکه الهی مبهوت و متحیر میشوند، چون این معرفی حق است به زبان حق، نه معرفی حق به زبان خلق .»

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم.

روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم. دکتر گفت که این بار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید.

به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر…
بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر… بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر… تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفونت از این جا بالاتر نرفته.

لحن و عبارت ” برو بالاتر ” خاطره بسیار تلخی را در من زنده میكرد. خیلی تلخ.

دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می کردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی ها تعطیل. مردم ایران و تهران به شدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند.

عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه می کردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می کردند.

شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم. پدرم هر قیمتی که می گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر… برو بالاتر…

بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود. وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت :
- بچه پامنار بودم. گندم و جو می فروختم. خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم…

دیگر تحمل بقیه صحبت‌هایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که

 از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو

اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 آیت الله جوادی آملی:

 
حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است …

و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد.

اگر جامعه ای این درس رقت و عاطفه را ترک کرد و به دنبال غریزه و شهوت رفت❗️، به همان فسادی مبتلا میشود که در غرب ظهور کرده است؛ ♨️
لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم. 

از اینکه قرآن کریم میگوید هر گروهی اگر راضی هم باشند,

شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم میشود.. عصمت زن، حق الله است و به هیچ‌ شخصی ارتباط ندارد.(هیچکس نمی تواند بگوید من به بی حجابی راضی هستم…)

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




خداوندا…
وقت دشواری‌ها،
آن که صدایش می کنند،
تویی…
و وقت گرفتاری‌ها،
آن که دنبال پناهش می‌گردند،
تویی…

دری را که تو بسته ای،
کس دیگری باز نمی کند
و دری را که باز کرده ای،
کسی نمی بندد،
پس خودت درِ رهایی
را به رویم باز کن…

آمین یا رب العالمین….

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

او با اصرار از شوهرش می‌خواهد که طلاقش دهد.
شوهرش می گوید چرا؟
ما که زندگی‌ خوبی‌ داریم.
از زن اصرار و از شوهر انکار.
در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می‌پذیرد، به شرط و شروط ها.زن مشتاقانه انتظار می‌کشد شرح شروط را.
تمام ۱۳۶۴ سکهٔ بهار آزادی مهریه آت را می‌باید ببخشی.زن با کمال میل می‌پذیرد.
در دفترخانه مرد رو به زن کرده و می گوید حال که جدا شدیم. لیکن تنها به یک سوالم جواب بده.زن می‌پذیرد.مرد مي پرسد: چه چیز باعث شد اصرار بر جدائی داشته باشی‌ و به خاطر آن حاضر شوی قید مهریه ات که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم انداختن را بزنی؟
زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد: طاقت شنیدن داری؟
مرد با آرامی گفت: آری.
زن با اعتماد به نفس گفت: ۲ ماه پیش با مردی آشنا شدم که از هر لحاظ نسبت به تو سر بود. از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او، تا زندگی‌ واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم.
مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست.زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت. وقتی‌ به مقصد رسید کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد. نامه‌ای در کیفش بود. با تعجب بازش کرد.خطّ همسر سابقش بود. نوشته بود: فکر می‌کردم احمق باشی‌ ولی‌ نه اینقدر. نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده کرده بود رفت. منتظر بود که تلفنش زنگ زد. برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود. شمارهٔ همسر جدیدش بود. تماس را پاسخ گفت: سلام کجایی پس چرا دیر کردی؟
پاسخ آن طرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد. صدا، صدای همسر سابقش بود که می گفت: باور نکردی؟ گفتم فکر نمی کردم اینقدر احمق باشی‌. این روزها می توان با يك میلیون تومان مردی ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار از شرّ زنان احمق با مهریه‌های سنگینشان نجات یابند.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


امام علی (ع):
 اگر دل می سپاری،به چیزی بسپار که بیاَرزد.
 اگر عاشق می شوی،عشقت به چیزی باشد که از خودت ارزشمندتر باشد.
 اگر می خواهی دل، هوس های بیجا نکند،چشم خود را کنترل کن.
 غررالحکم،حدیث۱۰۱۶۴

موضوعات: روایات  لینک ثابت




ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﭘﺪﺭﺵ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ . ﺍﺯ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺩﺭ
ﺁﻥ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
«ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ؟ »
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ: « ﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺧﺎﺻﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؛ ﺧﻮﺩﻡ
ﻧﻤﺎﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ» .
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : « ﺧﻮﺏ ﻟﻄﻒ ﮐﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﭘﺪﺭ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻥ «!
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﯼ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
« ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ «!
ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩ؟
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﺑﻬﺘﺮﺍﺯﺍﯾﻦ ﺑﻠﺪ ﻧﺒﻮﺩﻡ
ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﺎﭼﺎﺭﯼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ.
ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ، ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺅﯾﺎ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺭﺩ .
ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ : «ﭼﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﯼ؟»
ﭘﺪﺭﺵ ﮔﻔﺖ: « ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺩﻋﺎﯼ ﺁﻥ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ «!
ﻣﺮﺩ، ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﻨﺎﺯﮤ ﭘﺪﺭﺵ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﭼﻪ ﺩﻋﺎﯾﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ؟
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ: « ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ،
ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺘﻢ : « ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ، ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ، ﯾﮏ
ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺮﺍﯾﺶ
ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺯﺩﻡ . ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ، ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺗﻮﺳﺖ . ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺗﻮ ﺑﺎ
ﺍﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ؟ »
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍﯼ ﺁﻥ ﭼﻮﭘﺎﻥ …
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻋﺎﯼ ﯾﮏ ﺩﻝ ﺻﺎﻑ،ﺍﺯﺻﺪﻧﻤﺎﺯ ﯾﮏ ﺩﻝ ﭘﺮﺁﺷﻮﺏ ﺑﻬﺘﺮﺍست.

نتیجــــــــــه :

ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺒﯿﻨﺪ،
ﺁﺭﺯﻭ ﮐﻨﺪ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺍﺯ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻮ !
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺍﺯ ﻧﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩ ﺩﺍﺭﯼ
،ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ …
ﺍﺯ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻧﮕﻮ !..
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺎ ﭘﺎﯾﺒﻨﺪﯼ ﺗﻮ،
ﺁﻧﺮﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﺩ …
ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻧﮕﻮ !
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﺒﯿﻨﺪ …
ﺍﺯ ﺍﺧﻼﻕ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻧﮕﻮ !
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺗﻮ ﺑﭙﺬﯾﺮﺩ …
ﺍﺯ ﺗﻌﻬﺪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻧﮕﻮ !
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺗﻮ،
ﺍﺯ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﺩ …
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺗﻮ،
ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﻨد

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

 ﻣﻔﻀّﻞ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﮔﻮﻳﺪ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺷﻨﻴﺪﻡ ﻛﻪ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩ

 ﺁﻳﺎ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﻳﻮﺳﻒ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﮔﻔﺘﻢ: ﻧﻪ، ﻓﺮﻣﻮﺩ

 ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺁﺗﺶ ﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻨﺪ ﺟﺒﺮﺍﺋﻴﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﭘﻴﺮﺍﻫﻨﻰ ﺑﻬﺸﺘﻰ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻛﺮﺩ ﻭ #ﮔﺮﻣﺎ ﻭ #ﺳﺮﻣﺎ ﺑﺮ ﻭﻯ ﺍﺛﺮ ﻧﻤﻰ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻭﻓﺎﺗﺶ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﻤﻴﻤﻪ ﺍﻯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﺁﻭﻳﺨﺖ ﻭ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﺑﺮ ﻳﻌﻘﻮﺏ ﺁﻭﻳﺨﺖ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻳﻮﺳﻒ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺁﻣﺪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺁﻭﻳﺨﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﻭﻳﺶ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻛﺎﺭﺵ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﻳﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﻣﺼﺮ ﻳﻮﺳﻒ ﺁﻥ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻤﻴﻤﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ، ﻳﻌﻘﻮﺏ ﺑﻮﻯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ

 ﻫﻤﺎﻥ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﺧﻄﺎﻛﺎﺭ ﻧﺪﺍﻧﻴﺪ ﻣﻦ ﺑﻮﻯ ﻳﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﺸﻤﺎﻡ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ.ﻭ ﺁﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﻴﺮﺍﻫﻨﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ

  ﮔﻔﺘﻢ: ﻓﺪﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﺷﻮﻡ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺁﻥ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﺩﺭ #ﻧﺰﺩ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺩﺭ #ﺩﺳﺖ ﺍﻫﻞ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺮﻭﺝ ﻗﺎﺋﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻭﺳﺖ. ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻋﻠﻢ ﻳﺎ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﺭﺙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻣﻨﺘﻬﻰ ﺑﻪ ﻣﺤﻤّﺪ ﺻﻠّﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠّﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
 کتاب شریف کمال الدین شیخ صدوق/باب ۵۸/صفحه۶۷۴/حدیث۲۹

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

 امام سجاد(ع) فرمودند:

 همانا مردم زمان غیبت که امامت او را پذیرفته اند و منتظر ظهور اویند، برتر از افراد همه ی زمان ها هستند.

 بحارالانوار ج ۵۲، ص ۱۲۲

موضوعات: روایات  لینک ثابت




  یکی خری گم کرده بود. سه روز روزه داشت به نیّت آن که خر خود را بیابد.
بعد از سه روز، خر را مرده یافت. رنجید و از سر رنجش روی به آسمان کرد و گفت که: «اگر عوض این سه روز که داشتم شش روز از رمضان نخورم پس من مرد نباشم! از من صرفه خواهی بردن؟»

(فیه ما فیه: مولانای جان)

 

این حکایت بیان حال کسانی است که طاعات و عبادات را چون کالایی برای فروش و رفع حوایج خویش به حق عرضه می کنند و بدان بر خدا منت می نهند و بر خلق فخر می فروشند و حال آنکه خداوند به دادن توفیق طاعت بر بندگان منت دارد.

برگرفته از کتاب “365 روز در صحبت مولانا”
به قلم دکتر حسین الهی قمشه ای

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




با توأم روز جمعه سلام!


سال‌هاست خبر خوشت را احتکار کرده‌ای


مرد باش! دلتنگی را حراج نکن!


یک جمعه هم که شده


بگذار دلمان کمی بخندد!

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




 

حـضـرت صادق (ع ) فرمود: همانا پيغمبر (ص ) باين دعا معالجه مى كرد مى فرمود: دست بر جاى درد

مى گذارى و مى گوئى :

أَيُّهَا الْوَجَعُ اسْكُنْ بِسَكِينَةِ اللَّهِ وَ قِرْ بِوَقَارِ اللَّهِ وَ انْحَجِزْ بِحَاجِزِ اللَّهِ وَ اهْدَأْ بِهَدْءِ اللَّهِ أُعِيذُكَ أَيُّهَا الْإِنْسَانُ بِمَا أَعَاذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عَرْشَهُ وَ مَلَائِكَتَهُ يَوْمَ الرَّجْفَةِ وَ الزَّلَازِلِ

منبع : اصول كافى جلد 4 صفحه : 355 رواية : 17

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 داستان آموزنده
 

 در دبستانی،معلمی به بچه ها گفت آرزوهاشونو بنویسن . اون نوشته های بچه ها رو جمع کرد و به خونه برد .
یکی از برگه‌ها ؛ معلم رو خیلی متاثر کرد . در همون اثنای خوندن بود که همسرش وارد شد و دید که اشک از چشمای خانمش جاریه . پرسید، چی شده؟ چرا اینقدر ناراحتی ؟
زن جواب داد، این انشا را بخوان؛ امروز یکی از شاگردانم نوشته . گفتم آرزوهایشان را بنویسند و اون اینجوری نوشته .
مرد کاغذ را برداشت و خواند. متن انشا اینگونه بود:

“خدایا، می‌خواهم آرزویی داشته باشم که مثل همیشه نباشد؛ مخصوص است. می‌خواهم که مرا به تلویزیون تبدیل کنی.می‌خواهم که جایش را بگیرم. جای تلویزیونی را که در منزل داریم بگیرم. می‌خواهم که جایی مخصوص خودم داشته باشم و خانواده‌ام اطراف من حلقه بزنند.می‌خواهم وقتی که حرف می‌زنم مرا جدّی بگیرند؛ می‌خواهم که مرکز توجّه باشم و بی آن که سؤالی بپرسند یا حرفم را قطع کنند بگذارند حرفم را بزنم. دلم می‌خواهد همانطور که وقتی تلویزیون خراب است و به آن می‌رسند، به من هم برسند و توجّه کنند. دلم می‌خواهد پدرم، وقتی از سر کار برمی‌گردد،

حتّی وقتی که خسته است، قدری با من باشد. و مادرم، وقتی غمگین و ناراحت است، به جای بی‌توجّهی، به سوی من بیاید. و دوست دارم، برادرانم برای این که با من باشند با یکدیگر دعوا کنند … دوست دارم خانواده هر از گاهی همه چیز را کنار بگذارند و فقط وقتشان را با من بگذرانند. و نکتۀ آخر که اهمّیتش کمتر از بقیه نیست این که مرا تلویزیونی کن تا بتوانم آنها را خوشحال و سرگرم کنم. خدایا، فکر نکنم زیاد چیزی از تو خواسته باشم. فقط دوست دارم مثل هر تلویزیونی زندگی کنم.”

انشا به پایان رسید.
مرد نگاهی به همسرش کرد و گفت، “عجب پدر و مادر وحشتناکی‌اند!”
زن سرش را بالا گرفت و گفت:

 این انشاء را دخترمان نوشته

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت
1 2 4 5