✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 409
  • دیروز: 823
  • 7 روز قبل: 8026
  • 1 ماه قبل: 26864
  • کل بازدیدها: 813605

 



درمحضراستاد

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
(حافظ)

چون مخلوقات بالذات فقیر و مهتاجند جز غنی بالذات کسی رفع فقر آنان را نخواهد کرد و این فقر که لازم ذاتی انان است همیشگی است چنین سلسله ابدی باشد یا نباشد ازلی باشد یا نباشد و از هیچ کس جز او کار گشایی نخواهد شد و هر کس هر کمال و جمالی دارد از خود نیست بلکه جلوه کمال و جمال اوست .
صحیفه امام خمینی (ره)
ج16ص208

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 در کدامین نخلستان هستی با دلدار خود به راز و نیاز نشسته ای؟

 در کدامین چاه سر فرو برده و راز دل می گشایی؟

 کاش می دانستیم بیت الاحزانت را کجا برپا کرده ای؟

 ای یوسف فاطمه!
 ی یار سفر کرده!

  االلهم عجل الولیک الفرج

 

السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدی یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے ْ الاَمان الاَمان

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




 

 نگاهی به سر تیتر فرمایشات امام خامنه ای در جلسه درس خارج فقه در سال تحصیلی جدید حوزه های علمیه (سه شنبه ۱۶ شهریور ماه ۹۵) :

 اولین ومهمترین وظیفه روحانیون «مقابله با نقشه دین‌ زدایی و عفت‌ زدایی» است.

 روحانیون باید با شناخت فضای مجازی و استفاده از فرصتهای آن ، معارف و مفاهیم اسلامی را تبیین کنند.

 «بصیرت» یعنی بدانیم جوانِ امروز چه نیازهایی دارد و بر لوح دل آماده و مشتاق او ، چه چیزی نقش بسته یا باید نقش ببندد؟

 دشمن از طریق تولید وترویج شبهات و تولید محتوای ضد عفت‌ و حیا ، به‌ دنبال انحراف جوانان مؤمن و سالم از اصل دین و دریدن پرده‌ های حیا است ، امروز این کار در بستر فضای مجازی انجام می‌شود.

 حوزه‌های علمیه و دانایان مذهب باید قابلیت مواجه شدن با لشکر عظیم دشمن را در خود ایجاد کنند.

 نا آشنایی برخی مبلغان دینی با ابزارهای جدید رایانه‌ای و همچنین عدم درک درست از اهمیت مسئله فضای مجازی در برخی مسئولان مایه تاسف است.

 فضای مجازی ، به صورت توأمان دارای منافع و مضرات بی‌شماری است که باید با استفاده از فرصتهای آن ، مفاهیم اسلامی را در سطح گسترده ترویج کرد.

 شناسایی شبهات روز و پاسخ به آنها از جمله کارهای مهم حوزه‌های علمیه است ، این کار هیچ منافاتی با فقاهت ندارد.

 باید برای پاسخ به شبهات دینی نیز همانند کاوشهای دقیق و پردامنه فقهی ، اقدام و عمل کرد.

✳️ - محوريابي و شاخص ها:

سر تیتر وظایف روحانیون در جنگ نرم در عرصه فضای مجازی :

1 - مقابله با نقشه دین زدایی و عفت زدایی.

2 - ضرورت شناخت فضای مجازی.

3 - شناخت شبهات در حوزه جنگ نرم و پاسخگویی به آنها.

4 - مجهز شدن به فنون و ابزارهای جنگ نرم نوین در بستر فضای مجازی.

5 - شناخت مضرات و منافع بیشمار فضای مجازی.

6 - ضرورت کاوش های پردامنه فقهی در زمینه فضای مجازی.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 
الهی
چه عزتی دارد
اینکه بنده توباشم..
وچه فخری بالاترازاینکه
توخدای من باشی!
توآنگونه خدایی هستی که
من دوست دارم
پس ازمن
آن بنده ای رابساز
که تودوست داری…
 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 
آنچه خواهید شنید:
مسلمانی به طولانی بودن سجده نیست.

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :


عابدترينِ مردم كسى است كه نسبت به همه مسلمانان يكرنگ تر و پاك دل تر باشد.


(اصول الكافي: 2/163/2)
 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 چه کسانی پل صراط و جهنم را نمی بینند؟!
#منبرمتنی

قالَ النبی (ص) إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَنْبَتَ اللَّهُ لِطَائِفَةٍ مِنْ أُمَّتِي أَجْنِحَةً فَيَطِيرُونَ مِنْ قُبُورِهِمْ إِلَى الْجِنَانِ يَسْرَحُونَ فِيهَا وَ يَتَنَعَّمُونَ كَيْفَ شَاءُوا فَتَقُولُ لَهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَلْ رَأَيْتُمْ حِسَاباً فَيَقُولُونَ مَا رَأَيْنَا حِسَاباً فَيَقُولُونَ هَلْ جُزْتُمْ عَلَى الصِّرَاطِ فَيَقُولُونَ مَا رَأَيْنَا صِرَاطاً فَيَقُولُونَ لَهُمْ هَلْ رَأَيْتُمْ جَهَنَّمَ فَيَقُولُونَ مَا رَأَيْنَا شَيْئاً فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ مِنْ أُمَّةِ مَنْ أَنْتُمْ فَيَقُولُونَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ص فَيَقُولُونَ نَشَدْنَاكُمُ اللَّهَ حَدِّثُونَا مَا كَانَتْ أَعْمَالُكُمْ فِي الدُّنْيَا فَيَقُولُونَ خَصْلَتَانِ كَانَتَا فِينَا فَبَلَّغَنَا اللَّهُ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ فَيَقُولُونَ وَ مَا هُمَا فَيَقُولُونَ كُنَّا إِذَا خَلَوْنَا نَسْتَحِي أَنْ نَعْصِيَهُ وَ نَرْضَى بِالْيَسِيرِ مِمَّا قَسَمَ لَنَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ يَحِقُّ لَكُمْ هَذَا

پيامبر خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ فرمود:
وقتى روز قيامت فرا رسد، خداوند به گروهى از امتم بال می دهد تا با آنها از آرامگاهشان به سمت بهشت پرواز كنند، در آنجا خوش و مرفّه «هر طورى كه بخواهند» به سر مى‏ برند، فرشتگان به آنها می گويند:
آيا شما حساب را دیدید؟ جواب مى‏ دهند؛ ما حسابى نديديم.
آيا در پل صراط مجازات شديد؟ جواب مى‏ دهند: ما پل صراطى نديديم.
سپس مى‏ گويند: آيا جهنّم را ديديد؟ مى‏ گويند: ما چيزى نديديم.
آنگاه فرشتگان مى‏ گويند: شما از امّت كدام پيامبريد؟ جواب مى‏ دهند: از امّت حضرت محمّد(ص).
فرشتگان مى‏ گويند شما را به خدا سوگند، بگوييد؛ كار شما در دنيا چه بود؟ مى‏گويند: ما دو خصلت داشتيم كه خداوند به خاطر آن اين مقام را با لطف و رحمت خود مرحمت كرد.
مى‏ پرسند: آن دو خصلت چه بودند؟ مى‏ گويند:
در خلوت از خدا شرم مى‏ كرديم مرتكب گناه شويم، ديگر آن كه
هر چه خداوند روزى ما كرده بود راضى بوديم.
فرشتگان مى‏ گويند، اين مقام زيبنده شماست.

مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، ص: 423

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




 شهیدی که بدنش با اسید هم از بین نرفت

 مجروح که شد، به اسارت دشمن در آمد و همانجا به شهادت رسید. بعثی ها او را دفن کردند و شانزده سال بعد، هنگام تبادل جنازه ‌ی شهدا با اجساد عراقی، جنازه محمدرضا شفیعی و دیگر شهدای دفن شده رو بیرون می ‌آورند تا به گروه تفحص شهدا تحویل دهند. اما جنازه محمد رضا سالم مانده، سالمِ سالم…

 صدام گفته بود این جنازه این طور نباید تحویل ایرانی‌ ها داده بشه. اونو سه ماه زیر آفتاب سوزان گذاشتند، اما تفاوتی نکرد، رو پیکرش آهک و اسید پاشیدند ولی باز هم بی‌ تأثیر بود..

 مادرش و یکی از همرزم هاش که همیشه باهاش بود و کامل می شناختش می گفت می دونین برا چی جنازه ش سالم موند؟

 گفت راز سالم موندن جنازه ش چند چیزه:

  اهتمام جدی به نماز شب داشت
  دائماً با وضو بود و مداومت بر غسل جمعه داشت
  هیچوقت زیارت عاشورایش هم ترک نمی‌ شد
  هر وقت برای امام حسین (ع) گریه می ‌کرد، اشک ‌هایش رو به بدنش می ‌مالید

 مادرش هم میگفت: به امام زمان (عج) ارادت خاصّی داشت و هر وقت به قم می ‌اومد، رفتن به جمکران را ترک نمی ‌کرد..

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




‌﷽

امام علی (ع) فرمودند:
چه بسا كسى كه با نعمت هايى كه به او رسيده ، به دام افتد ، و با پرده پوشى بر گناه ، فريب خورد ، و با ستايش شدن ، آزمايش گردد ؛ و خدا هيچ كس را به چيزى همانند مهلت دادن ، نيامرزد. 116
❣❣
دو تن به خاطر من به هلاكت رسيدند:
دوست افراط كننده ،
و دشمن دشنام دهنده.117
❣❣
دنياى حرام چون مار سمى است ، پوست آن نرم ولى سم كشنده در درون دارد ، نادان فريب خورده به آن مى گرايد ، و هوشمند عاقل از آن دورى گزيند.119

“حکمتهای زیبای نهج البلاغه”

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




علامه طباطبایی (ره) می فرمایند :

مراقبه یعنی توجه باطنی انسان به خدا و روی نگرداندن از آن در همه احوال. مراقبه این است که انسان در اوقات بیداری از اول صبح تا هنگام خواب از یاد خدا غافل نباشد و تمام گفتار و کردارش برای خداوند متعال و جلب رضای او باشد او را همه جا حاضر و بر کارهای خود ناظر بداند و خویشتن را در محضر او بیابد در روایت آمده است :

اعْبُد اللهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ (بحار ج 25 ص 204) خدا را آنگونه عبادت کن که گویی او را می‌بینی و اگر تو او را نمی‌بینی او تو را می‌بیند.
( در محضر علامه طباطبایی ص33)

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




‍ چرا عشق

راز عشق در جهان بیرون نثار آن به انسانها و موجودات است و راز عشق در جهان درون نثار آن به روح خدایی درونتان است که از سرچشمه الهی در کالبدتان حضور دارد. ولی آیا می دانید چرا عشق شاه کلید رشد معنوی است؟

زیرا عشق در تمامی مراحل سیر وسلوک در کنار سالک است این عشق توست که باعث می شود بتوانی اولین قدم را برداری.بدون عشق مسیری نبود پیوستگی وجود نداشت هر کسی در فکر خود بود جهان در گرداب پوچی می افتاد. این عشق است که تو را وادار می کند حرکت کنی این عشق توست که تو را خالص می کند و ناخالصی ها را می سوزاند عشق تو به مانند نیروی محرکه ای است که تو را از برای بودن به آن صورتی که باید بودی مدام تشویق می کند تا به آنجایی که به آن تعلق داری نائل شوی.آری عشق معجزه می کند عشق دگرگون می کند این را عمیقا بدان که وجود تو از عشق خداوندی است وجود تو عشق است تو هم عاشقی هم معشوق.فقط کاری که باید انجام دهی این است که سدها و موانع و مقاومت ها را از میان برداری، اجازه دهی تا عشق وارد عمل شود تا تو را در عشق مطلق غرق کند و در جریان عشق و رحمت به سوی خدا هدایت کند.

  

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




راههاي تقويت همدلي

هنگام همدلي به حركات و حالات چهره ي طرف مقابل توجه كنيد.

 ارتباط عاطفي خود را با اعضاي خانواده و دوستان قطع نكنيد.

با درك احساسات مخاطب به او بفهمانيد كه برايش ارزش و احترام قائل هستيد.

يادآوري تجارب مشابه در درك احساسات ديگران به شما كمك ميكند

. مشكلات خود را با ديگران در ميان بگذاريد.
 حرفهاي طرف مقابل را كاملا گوش دهيد تا او بفهمدكه از ديد او به مشكل نگاه ميكنيد.

هنگام همدلي با افراد ، خود را به جاي آنها بگذاريد.

از مقايسه كردن افراد ، با ديگران خودداري كنيد.
 در همدلي با افراد ، آنها را مقصر ندانيد
.
 از اطرافيان خود به خاطر رفتار همدلانه تشكر كنيد.

 هنگام همدلي از دلسوزي و ترحم و ارائه ي راه حل خودداري كنيد.

از دستور دادن به افراد و قضاوت كردن درباره ي آن هنگام همدلي پرهيز كنيد.

در همدلي با افراد افراط نكنيد.

هنگام همدلي از سرزنش كردن افراد بپرهيزید

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




برادر من

 خواهر من

    رفیق من

 

 

    تو را جان مادرت

 

پایت را از روی خون شهدا بردار ..

 

 

 

زیر پایت را ببین خون شهید حسین پور است که مي گفت :

 

“خواهرم سرخی خونم را به سیاهی چادرت بخشیدم….”

 

سرخي خونم يعني بی تابي حال مادرم…

 

سرخي خونم يعني اشـــك هاي مدام خواهرم…

 

سرخي خونم يعني غص هاي ناتمام پدرم…

 

سرخي خونم يعني بي قراري هاي برادرم…

 

سیاهی چادرت يعني

 

فقط…فقط…فقط   حجاب

 

 

………………………………….. .. 

 

 

زیر پایت را ببین خون شهید کاظمی است که مي گفت :

 

یک تابلو در خیابان ولیعصر بزنید و بنویسید :

 

 مردم ، شهدایی که در جنگ شهید شدند فردای قیامت جلوی شما را میگیرند و می گویند ما از شما طلبکاریم و شکایت داریم ..

 

………………………………….. .. 

 

پایت را از روی خون شهدا بردار زیر پایت را ببین خون شهید مهدی باکری است..

 

 او که شهردار بود و بجای ریاست همراه کارگران زمین اسفالت میکرد و عرق می ریخت و می گفت :

 

می خواهم با نفسم مبارزه کنم.

 

………………………………….. .. 

 

پایت را از روی خون شهدا بردار زیر پایت را ببین خون شهیدحسن باقری است..

 

 او همان است که می گوید :

 

بالاتر از سیاهی ، سرخی خون شهدا است..

 

 قوه محرکه شما باید خون شهدا باشد..

 

………………………………….. .. 

 

پایت را از روی خون شهدا بردار زیر پایت را ببین خون شهید کریمی است که پس می زند خانه سازمانی ای را که از سمت سپاه به او داده اند.

 

………………………………….. .. 

 

پایت را از روی خون شهدا بردار زیر پایت را ببین خون شهید متوسلیان است که می گفت :

 

من جنایایت و هتک حرمت دختران و زنان شهر صیدا را فراموش نمیکنم و این همان بغض فروخفته من است و لاغیر….

 

………………………………….. .. 

 

 

پایت را بلند کن ببین پا بروی خون چه کسانی گذاشته ای …

 

 

 

 

            از خدا پروا کنید؛

            تا پَر٬وا کنید.

 شهداشرمنده ایم

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




جنگ نرم یعنی تصرف قلب‌ها و ذهن ها؛ یعنی مقبولیت در ذهن‌ها و پذیرفته‌ شدن در قلب‌ها. اگر در جنگ سخت، سرزمین تصرف می‌شود، در جنگ نرم، قلب و ذهن افراد تصرف می‌شود.

 

الان فیلم و سریال و سینما میدان اصلی جنگ نرم است. اگر اینها بتوانند ذهن و دل جوانان ما را صید کنند ما در آینده نسل مریضی خواهیم داشت. اگر زمان آگاه نباشیم شکست خواهیم خورد. در ذهن انسان امروزی در دوره زمانی کوتاهی حجم عظیمی از داده ها جای می گیرد. ما باید حب و بغض ها را امروز مدیریت کنیم. این می شود جنگ نرم.

.

.

.

استاد حسن عباسی

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


...


یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت.

 

سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگاه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ و باز هم دست های حاضرین بالا رفت.

 

این بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید. 

و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




باید یاد بگیریم استاد تغییر باشیم

نه قربانی تقدیر……

در بازی زندگی اگر عوض نشویم

تعویض میشویم…

مرد باشی یا زن، مرگ تمامت می کند،

انسان باش تا جاودانه زندگی کنی…

باران رحمت خدا همیشه میبارد

تقصیر از خود ماست که کاسه هایمان را برعکس گرفته ایم….

ﭼﻪ زﯾﺒﺎ ﮔﻔﺖ ﭘﯿﺮﻣﺮد ﺧﯿﺎط : زﻧﺪﮔﯽ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ اﻧﺪازﻩ ﺗﻨﻢ ﻧﺸﺪ …

ﺣﺘﯽ زﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮدم ﺑﺮﯾﺪم و دوﺧﺘﻢ.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




کتاب معراج السعاده: به یاد ملا احمد نراقی رحمت الله علیه

 

آنکس که بداند و بخواهد که بداند / خود را به بلندای سعادت برساند.

آنکس که بداند و بداند که بداند / اسب شرف از گنبد گردون بجهاند .

آنکس که بداند و نداند که بداند / با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند !

آنکس که نداند و بداند که نداند / لنگان خرک خویش به مقصد برساند !!

آنکس که نداند و بخواهد که بداند / جان و تن خود را ز جهالت برهاند !!

آنکس که نداند و نداند که نداند / در جهل مرکب ابدالدهر  بماند !!

آنکس که نداند و نخواهد که بداند / حیف است چنین جانوری زنده بماند!!!

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




قضاوتهای حضرت امام علی علیه السلام

 

 نشگون

 

 

 

 

و نیز در همان زمانی که امیرالمومنین علیه السلام در یمن تشریف داشت به آن حضرت خبررسید که دختري از روي بازیچه دختر دیگري را

بر دوش گرفته و دختر سومی از پایینی نشگون گرفته و او بناگاه پریده ودختري را که بر دوش داشته انداخته و منجر به مرگ او شده است.

امام علیه السلام فرمود: یک سوم دیه مقتول به عهده آن دختري است که او را بر روي شانه برداشته و یک سوم دیگر به عهده دختري که از

او نشگون گرفته، و یک سوم هم بر عهده خودش که بطور بازیچه و عبث سوار شده است. این خبر به سمع مبارك رسول خدا صلی الله علیه

و آله رسیده آن را تائید نموده بر صحتش گواهی داد.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




خدایا

قسم به لحظه ای که دلم را می شکنند و جز تو مرهمی نیست

قسم به لحظه ای که مرا می فروشند و جز تو خریداری نیست

قسم به لحظه ای که تنهایم می گذارند و جز تو همراهی نیست

قسم به لحظه ای که دوستم ندارند وعاشقی جز تو نیست

من دوستت دارم

بار الهی مرهمم باش، خریدارم باش، یارم باش، عاشقم باش

که کسی جز تو دلسوزم نیست

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

چه کسی میداند؟؟؟

که تو در پیله ی تنهایی خود، تنهــــایی؟

چه کسی می داند

که تو در حسرت یک روزنه در فردایــی؟

پیله ات را بگشا،

تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایــی! ازصداي گذرآب چنان فهمیدم: تندتر ازآب روان، عمرگران میگذرد. زندگی رانفسی،ارزش غم خوردن نيست! آرزویم این است آنقدرسيربخندي كه ندانی غم چيست.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




زندگی یک پاداش است نه یک مکافات …

فرصتی ست کوتاه تا :

ببالی

      بیابی

            بدانی

                  بیاندیشی

                             بفهمی

                                     زیبا بنگری

 

و در نهایت در خاطره ها بمانی….

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




امام خميني(ره) :

 

جمهوري اسلامي ايران نبايد تحت هيچ شرايطي از اصول و آرمانهاي مقدس و الهي خود دست بردارد.ان شاء الله مردم سلحشور ايران کينه و خشم انقلابي و مقدس خويش را در سينه ها نگه داشته و شعله هاي ستم سوز آن را عليه آمريکاي جهانخوار و أذناب آنان به کار خواهند گرفت تا به لطف خداوند بزرگ پرچم اسلامي ناب محمدي (ص) بر بام همه عالم قد برافرازد و مستضعفان و پابرهنگان و صالحان،وارثان زمين گردند.

 

   ۶٧/٧/١١

 

صحيفه نور،ج٢١،ص٣۶.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




ﺑﺎﺭﺍﻟﻬﺎ ، ﻣﻨﺰﻝ ﺁﻥ ﺩﻟﺒﺮ ﯾﮑﺘﺎ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟

ﺁﻧﮑﻪ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ ﻏﻢ ﻫﺠﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺩﻟﻬﺎ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟

ﭘﺮﭼﻢ ﺳﺮﺥ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺑﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﮔﻨﺒﺪﺵ

ﭖﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺩ ﺻﺒﺎ ﺧﻮﻧﺨﻮﺍﻩ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ

ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟

ﺑﺎﺯ ﻓﺼﻞ ﮔﻞ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺑﺎﻏﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ

ﭘﺲ ﮔﻞ ﻧﺮﮔﺲ ﭼﻪ ﺷﺪ ﺁﻥ ﺩﻟﺒﺮ ﯾﮑﺘﺎ

ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟

*******************

ﻣﻬﺪﯼ ﺟﺎﻥ !

ﺍﮔﺮ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﯿﻤﻪ ﮔﺎﻫﺖ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺣﺮﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ … ، ﺗﻨﻬﺎ

ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﻄﺮ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺩﺭ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﺑﺮ ﺻﻮﺭﺗﻤﺎﻥ

ﺍﻓﮑﻨﻨﺪ ، ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﯿﻨﺎﯾﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﯾﻢ ، ﻭ ﺑﻪ ﻣﺴﺮﺕ ﺩﺭﺁﯾﯿﻢ ،

ﻭ ﺩﺭ ﺍﻣﻦ ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﭘﻨﺎﻩ ﮔﯿﺮﯾﻢ

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




از فراقت چشم‎هایم غرق باران می‎‎شود

عاشق هجران کشیده زود گریان می‎شود

درد غفلت یک طرف درد جدایی یک طرف

مشکلاتم یک به یک دارد فراوان می‎شود

از خودم ناراضی‎ام از بس که دنیایی شدم

دل اگر شد جایِ غیر از یار، ویران می‎شود

داروی این درد بی‎درمان فقط در دست توست

دردِ من با بوسه بر پای تو درمان می‎شود

یابن زهرا چاره‎ای کن مرگ دارد می‎رسد

آفتابِ رویِ تو پس کِی نمایان می‎شود؟

 

یا صاحب الزمان عج ادرکنی

ياغياث المستغيثين ادرکني

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




بسم رب الشهدا و الصدیقین”

 

دنیا را نمی خواهم… همه برای تو…

 

آب مال تو… هوا مال تو… نان مال تو… آسمان مال تو… خاک مال تو…

 

اما… اما نه… اندکی صبر کن… خاک را نه…

 

خاک را میخواهم… خاک کربلا را نمی دهم…

 

شلمچه را… نه،نمی دهم…

 

طلاییه… آن را هم نمی دهم…

 

هویزه،فکه،اروند،دهلاویه،فتح المبین،…

 

نه، هیچ یک را نمی دهم.

 

همه شان برای من کربلایند…

 

بوی بهشت دارند…

 

خون ها را نمی دهم، یاد شهدا را نمی دهم…

 

اگر بدهم،قلبم چه می شود؟برای چه بتپد؟

 

اگر روزی خواستی من را از کربلا و خوزستان جدا کنی،

 

و کربلا ها را از من بگیری،

 

بگیر…

 

اما… اما بهایش گزاف است.

 

فقط به قیمت شهادت…

 

                اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




شکر نابجای خداوند !!

—————————–

يه روز يه ترکه ميره سبزي فروشي تا کاهو بخره؛

اما عوض اينکه کاهوهاي خوب را سوا کند،

 کاهو هاي نامرغوب را سوا ميکنه و ميخره!!

ازش مي پرسند:

چرا اينکار را میکنی؟

در جواب میگه:

صاحب سبزي فروشي پيرمرد فقيري است؛

 همه مردم کاهوهاي خوب را ميبرند و اين کاهوها روي دست او ميمانند و من

بخاطر اينکه کمکي به او بکنم اينها را ميخرم؛

اينها را هم ميشود خورد!

اين “ترکه” کسي نبود جز

 عارف بزرگ “آقا سيد علي قاضي تبريزي (ره)”

عارفي که 30 سال مرتب در ذکر مي گفت:

 "استغفر الله".

مريدي به او گفت:

 چرا اين همه استغفار مي کني؟

 ما که از تو گناهي نديديم.

جواب داد:

 سي سال استغفار من به خاطر يک “الحمد لله” نابجاست!

روزي خبر آوردند بازار شهر آتش گرفته، پرسيدم: حجره من چطور؟

گفتند:

 مال شما نسوخته…

گفتم:

الحمدلله…

معنيش اين بود که مال من نسوزد مال مردم به درک!!

آن “الحمدلله” از سر “خودخواهي” بود

 نه “خداخواهي"!

——————————

*چه قدر از اين “الحمدلله” ها، گفتيم و فکر کرديم شاکريم …!!

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




سؤال: دین پدر و اجداد پیغمبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) چه بوده و این که مى گویند اینها به دین ابراهیم خلیل (علیه السلام) بوده اند منظور چیست و چرا دین مسیح را نپذیرفتند؟

 

  - پاسخ: مطابق مدارک و اخبارى که از پیشوایان ما به ما رسیده است، پدران و اجداد پیغمبر (صلى الله علیه وآله) همه موحّد و یکتاپرست بوده اند و منظور از پیروى از آیین ابراهیم (علیه السلام)هم همین است; زیرا ابراهیم (علیه السلام) یکى از قهرمانان بزرگ توحید و مبارزه کنندگان با بت پرستى و شرک بوده است و مجاهدت هاى این پیغمبر بزرگ در راه خداوند یگانه و بر انداختن آیین بت پرستى و شرک معروف است و لذا گاهى قرآن، ما مسلمانان را با این که داراى دین مقدّس اسلام هستیم ملّت ابراهیم و پیرو آیین ابراهیم مى نامد که منظور همان توحید خالص است.

 تنها آیینى که در محیط حجاز و در میان عرب ها معروف بود و پیرو داشت، همان آیین ابراهیم (علیه السلام) بوده است; و برخى از سنن ابراهیم، حتّى درمیان بت پرستان شایع بود و در زبان عرب به آیین ابراهیم، دین حنیف مى گفتند; آیین یهود و مسیح کمتر به خاک حجاز نفوذ کرده بود و فقط در مدینه و خیبر و مرزهاى یمن، گروهى کلیمى و مسیحى زندگى مى کردند، روى این قراین مى توان گفت که نیاکان پیامبر پیرو آیین ابراهیم بوده اند.

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




من اینجا مسافرم

جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند.

اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟…

زاهد گفت: مال تو کجاست؟جهانگرد گفت:من اینجا مسافرم.زاهد گفت: من هم.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




داستانی آموزنده و عبرت آور

ﺷﺨﺼﻲ ﺑﺎ ﻳﻚ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺭا ﺭﻧﺠﺎﻧﺪ.اﻣﺎ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ.

اﺯ ﺭاﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮاﻱ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ.اﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎﻱ ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ ﻭﺑﺎ اﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻛﺮﺩ.

ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮاﻱ ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻲ ﻛﻪ اﻭﻟﻲ ﺳﺨﺖ ﺗﺮ اﺯ ﺩﻭﻣﻲ اﺳﺖ. 

ﺟﻮاﻥ ﺑﺎﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ.

ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ : اﻣﺸﺐ ﺑﺎﻟﺸﻲ اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ. ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﻭﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ اﻱ ﻳﻚ ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭا ﻛﺮﺩﻱ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﮕﻮﻳﻢ.

ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭا ﺑﻪ ﻛﺎﺭﻱ ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯ ﺳﺮﻣﺎﻱ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﻭﻟﻲ ﺑﺎﺯﻫﻢ اﺩاﻣﻪ ﺩادﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻃﻠﻮﻉ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻛﺎﺭﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ. ﺑﺎﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺭﻓﺖ. ﻭﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩﻱ ﮔﻔﺖ : ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﭼﻪ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻢ? 

ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ.!!!!!

اﻭ ﺑﺎﺳﺮاﺳﻴﻤﮕﻲ ﮔﻔﺖ :اﻣﺎ اﻳﻦ ﻏﻴﺮ ﻣﻜﻦ اﺳﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ اﺯ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺑﺎﺩ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ.ﻭﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ.ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ ; ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ ﻛﻠﻤﺎﺗﻲ ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ ﻣﺜﻞ,ﭘﺮﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ. گاهی جبران سخنان نسنجیده نشدنی است

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




حجت الاسلام ماندگاری به سوال يكی از بينندگان برنامه سمت خدا  درباره آرايش كردن پاسخ جالبی داده است كه در ادامه می‌خوانيد!!!

 

سؤال: من دختری هستم که عاشق آرایش کردن هستم و آرایش هم برای دل خودم است. و آرایش من، برای جلب توجه دیگران نیست. من وقتی بیرون می روم به سر و وضع خودم می رسم تا دلم شاد بشود. آیا این کار من ایرادی دارد؟

 

پاسخ: کار ایشان اشکالی ندارد ولی کمال نامهربانی، بی انصافی و ناسپاسی به حضرت حق است. قرار نیست که هر کس به دل خودش عمل کند. قرار است که همه به امر خدا عمل کنند.

 

موتورسواری که در پیاده رو موتورسواری می کند و امنیت مردم را به خطر می اندازد، می گوید: دلم می خواهد به پیاده رو بروم و در واقع به خواسته  دلش عمل کرده است. کسی که در دم بیمارستان بوق می زند می گوید که من می خواستم شاد باشم بوق زدم و اِلا قصد کار دیگری ندارم. اگر این حرف ها عاقلانه است حرف این خانم هم عاقلانه است.

 

وقتی ما کاری می کنیم که به دیگران آسیب و ضرری می رسد، باید روی دل خودمان پا بگذاریم. اگر شما به حرف خدا گوش بدهید و حق کسی را ضایع نکنید می توانید به حرف دل تان عمل کنید. این خانم حرف خدا را ضایع کرده است زیرا در قرآن داریم که زنها نباید زینت و آرایش خودشان را آشکار کنند مگر برای همسران و محرم هایشان. در اینجا شما نمی توانید به دل تان عمل کنید زیرا ناسپاسی خدا می شود. این خانم به چهار گروه لطمه می زند:

 

۱- در خیابان جوان عفیف نمی خواهد به چهره ی این خانم نگاه کند بنابراین به خودش فشار می آورد و سرش را پایین می اندازد. پس این فرد اذیت می شود و حقش ضایع می شود زیرا می توانست راحت در خیابان راه برود. مثل فردی که وقتی آلودگی هوا وجود دارد مجبور است که ماسک بزند.

 

۲- به جوان بی بند و بار هم ظلم می شود زیرا این جوان وقتی خانم را در خیابان می بیند ازدواجش عقب می افتد چون مجانی دارد نیازش را برطرف می کند. فرد باید نیازش را با ازدواج تامین کند نه با هرزگی و چشم چرانی.

 

۳-چنین خانم هایی به ما می گویند که چرا ازدواج های مان عقب افتاده است. متاعی که باید گران بفروشند دارند مفت در خیابان حراج می کنند یعنی دارند به خودشان ظلم می کنند.

 

۴- به متأهل‌ها هم ظلم می شود زیرا آقایان متأهل چشم شان به این خانم می افتد که خیلی مرتب است ،وقتی به خانه می روند خانم را درآشپزخانه می بینند که خیلی مرتب نیست و بخاطر همین، قیافه ها را مقایسه می کند و شروع به بهانه گیری می کند و زندگی بهم می ریزد. پس بی حجابی حق الناس است و باید این خانم ها تغییر رویه بدهند.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




مردی به یکی از فرزندانش گفت:

ای پسرم میدانی بهشت مجانی است و جهنم را باید با پول بخری؟

پسر گفت: چگونه پدر؟

پدر جواب داد: جهنم با پول است!

-کسی که قمار بازی میکند پول میدهد!

- کسی که شراب میخورد پول میدهد! 

- کسی که سیگار میکشد پول میدهد!

- کسی که آهنگ و موسیقی گوش میدهد پول میدهد! 

- و کسی که به خاطر معصیت سفر میکند پول میدهد!

و ای پسرم بهشت مجانی است چون:

- کسی که نماز میخواند، مجانی میخواند

- و کسی که روزه میگیرد، مجانی روزه میگیرد

-کسی که استغفار میکند ، مجانی آن کار را میکند 

- و کسی که چشمانش را از گناهان میپوشاند و از خدایش میترسد مجانی این کار را میکند

الان چه تصمیمی داری؟ آیا میخواهی پولهایت را خرج کنی تا به جهنم بروی و یا اینکه مجانی به بهشت بروی

چه زیباست حکمت بزرگان

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




قضاوت های حضرت امام علی علیه السلام

 

 یک نفر در اب غرق میشود.

 

از حضرت علی (ع) سوال کردند:

 

 

شش نفر در آب فرات سرگرم بازي بودند، یکی از آنان غرق شد، نزاع را نزد امیرالمومنین علیه السلام بردند، دو نفر از آنان گواهی دادند که

آن سه نفر دیگر او را غرق کرده اند، و آن سه نفر گواهی دادند که آن دو نفر دیگر او را غرق کرده اند، امیرالمومنین علیه السلام دیه او را به

پنج قسمت مساوي تقسیم نمود، دو قسمت به عهده آن سه نفري که دو نفر بر علیه ایشان گواهی داده اند، و سه قسمت به عهده آن دو

نفري که سه نفر بر علیه ایشان گواهی داده اند.

شیخ مفید درارشاد پس از نقل این خبرمی گوید: در این قضیه هیچ قضاوتی تصور نمی شود که از قضاوت آن حضرت به صواب نزدیکتر باشد.

۱۴ ژوئن، ۲۱:۵۶ - الْاَنْجُمُ الزّٰاهِرَهِ: زد و خورد در حالت مستی

 

 

در زمان خلافت امیرالمومنین علیه السلام به آن حضرت گزارش رسید که چهار نفر در حال مستی یکدیگر را با کارد مجروح نموده اند. امام

علیه السلام دستور داد آنان را توقیف نموده تا پس از هشیاري به وضعشان رسیدگی کند، دو نفر از آنان در بازداشتگاه جان سپردند. اولیاي

مقتولین نزد امیرالمومنین علیه السلام آمده و خواستار قصاص از زندگان شدند، آن حضرت علیه السلام به آنان فرمود: شما از کجا می دانید

که این دو نفر زنده ایشان را کشته اند و شاید خودشان یکدیگر را مجروح نموده و مرده اند؟

گفتند: نمی دانیم، پس شما خودتان با استفاده از دانش خداداد يتان بین آنان حکم کنید.

امام علیه السلام فرمود: دیه آن دو مقتول به عهده هر چهار قبیله است و بعد از اخراج خونبهاي زخمهاي دو نفر زخمی، باقیمانده به اولیاي

آن دو مقتول رد می گردد. ) 1- شیخ مفید پس از نقل این خبر می گوید: این حکمی که آن حضرت علیه السلام درباره آنان فرموده تنها

حکمی است که براي رسیدن به واقع تصور می شود؛ زیرا گواهی نیست تا بدان وسیله قاتل از مقتول جدا شود. و نیز گواهی نیست تا ثابت

کند قتل عمدي بوده، و این حکم در مورد قتل خطا و اشتباه در قاتل است ؛ زیرا خونبهاي کشتگان را بر هر چهار قبیله قرار داده و دیه

زخمهاي مجروحین را از آن کم کرده است، و مقصود آن حضرت از اینکه فرموده: دیه آن دومقتول بر قبایل چهارگانه است این است که دیه

هر دو تا با هم، وگرنه دیه هر کدام از آنها بر سه قبیله دیگر است غیر ازقبیله خودش .(مولف). ارشاد مفید، قضایاه علیه السلام فی خلافته،

( من لا یحضر، کتاب الدیات، باب حکم الرجل یقتل الرجلین او… حدیث 7. تهذیب، کتاب الدیات باب الاشتراك فی الجنایات، حدیث 5)

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




از حضرت علی (ع) سوال کردند:

 

 

1) سنگین‌تر از آسمان چیست؟ فرمود: تهمت به انسان بی‌گناه.

 

2) از زمین پهناورتر چیست؟ فرمود: دامنه حق که خدا همه جا هست و بر همه چیز مسلط است.

 

3) از دریا پهناورتر چیست؟ فرمود: قلب انسان قانع.

 

4) از سنگ سخت‌تر چیست؟ فرمود: قلب مردم منافق.

 

5) از آتش سوزان‌تر چیست؟ فرمود: رؤسای ستمکاری که ملت را به خود وامی‌گذارند و هیچ فکر تربیت آنها نیستند.

 

6) از زمهریر سردتر چیست؟ فرمود: حاجت بردن پیش مردم بخیل.

 

7) از زهر تلخ‌تر چیست؟ فرمود: صبر در برابر نادان‌ها.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


...


جان لنون می گوید وقتی به مدرسه می رفتم، با پرسش زیر مواجه شدم بزرگ که شدی،میخواهی چه کاره شوی؟ من پاسخ دادم می خواهم خوشحال شوم. آن ها به من گفتند که مفهوم پرسش را متوجه نشده ام. من به آن ها گفتم: این شما هستید که مفهوم زنده گی را متوجه نشده اید. بهترین روزهایت را به کسانی هدیه کن که بدترین روزها در کنارت بوده اند …

بنام خداوندی که داشتن او جبران همه نداشته های من است

ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد، تا اینکه دروغی آرامم کند …

تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌! یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا …

خوبی بادبادک اینه که می‌دونه زندگیش فقط به یک نخ نازک بنده ولی بازم تو آسمون می‌رقصه و می‌خنده …

با کسی زندگی کن که مجبور نباشی یه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی …

انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست؛ بلکه انسان مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد!

مردمی که گل ها را دوست میدارند خود از آن گل ها دوست داشتنی ترند …

چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است …

دوره، دوره آدم هایی ست که همخواب هم می شوند ولی هرگز خواب هم را نمی بینند …

اگر گیاهان صدایی نداشته باشند به معنای آن نیست که دردی ندارند …

اگر میخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد باور محال بودنش را عوض کن …

برنده می گوید مشکل است، اما ممکن و بازنده می گوید ممکن است، اما مشکل …

آن اندازه که ما خود را فریب می دهیم و گمراه می کنیم، هیچ دشمنی نمی تواند …

حتی اگر بهترین فرد روی کره زمین هستید به خودتان مغرور نشوید چون هیچ کس از شخصی که ادعا می کند خوشش نمی آید …

برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به پیری داشتم، اکنون برای خوب به پا کردن آنچه که می دانم، احتیاج به جوانی دارم …"ژوبرت”

یادها فراموش نخواهند شد، حتی به اجبار و دوستی ها ماندنی هستند، حتی با سکوت …

دوستی کلام زیباییست که هرکس درکش کرد، ترکش نکند …

زندگی قانون باورها و لیاقتهاست، همیشه باور داشته باش که لایق بهترین هایی …

اگر مایلیم پیام عشق را بشنویم، بایستی خود نیز این پیام را ارسال کنیم …

زندگی یعنی: ناخواسته به دنیا آمدن مخفیانه گریستن دیوانه وار عشق ورزیدن

و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن …

زن مانند شیشه ی ظریف و شکستنی است هرگز توانایی مقاومت او را نیازمایید، زیرا ممکن است این شیشه ناگهان بشکند …

آموخته‌ام که هیچ‌گاه نجابت و تواضع دیگران را به حساب حماقت‌شان نگذارم …

گلایه ها عیبی ندارد، کنایه هاست که ویران می کند.

یادمان باشد که “اعتماد” المثنی ندارد، پس لطفا گمش نکنیم.

یه قلب پاک از تمام مکانهای دیدنی جهان زیباتر است.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

روزگاری، لقمان حکیم در خدمت خواجه ای بود. خواجه، غلام های بسیار داشت. لقمان بسیار دانا همواره مورد توجّه خواجه بود. غلامان دیگر بر او حسد می ورزیدند و همواره پی بهانه ای می گشتند برای بدنام کردن لقمان پیش خواجه.

 روزی از روزها، خواجه به لقمان و چند تن از غلامانش دستور داد تا برای چیدن میوه به باغ بروند. غلام ها و لقمان، میوه ها را چیدند و به سوی خانه حرکت کردند. در بین راه غلام ها میوه ها را یک به یک خوردند و تا به خانه برسند، همه میوه ها تمام شد و سبد خالی به خانه رسید. خواجه وقتی درباره میوه ها پرسید، غلام ها که میانه خوشی با لقمان نداشتند.

گفتند: میوه ها را لقمان خورده است.

 خواجه از دست لقمان عصبانی شد.

 خواجه پرسید: «ای لقمان، چرا میوه ها را خوردی؟ مگر نمی دانستی که من امشب، مهمان دارم؟ اصلاً به من بگو ببینم، چگونه توانستی آن همه میوه را به تنهایی بخوری؟!»

 لقمان گفت: من لب به میوه ها نزده ام. این کار، خیانت به خواجه است!»

 خواجه گفت: «چگونه می توانی ثابت کنی که تو میوه ها را نخورده ای؟ در حالی که همه غلام ها شهادت می دهند که تو میوه ها را خورده ای!»

 لقمان گفت: «ای خواجه، ما را آزمایش کن، تا بفهمی که میوه ها را چه کسی خورده است!»

 خواجه برآشفت: «ای لقمان، مرا دست می اندازی؟ چگونه بفهمم که میوه ها را چه کسی خورده است؟ هر کسی که میوه ها را خورده است، میوه ها در شکمش است. برای این کار باید شکم همه شما را پاره کنم تا بفهمم میوه ها در شکم کیست.»

لقمان لبخندی زد و گفت: «کاملاً درست است. میوه ها در شکم کسی است که آن ها را خورده است. اما برای اینکه بفهمید چه کسی میوه ها را خورده است، لازم نیست که شکم همه ما را پاره کنید!

 لقمان گفت:  دستور بده تا همه آب گرم بخورند و خودت با اسب و ما پیاده به دنبالت بدویم.

خواجه پرسید: «بسیار خوب، اما این کار چه نتیجه ای دارد؟»

 لقمان گفت: «نتیجه اش در پایان کار آشکار می گردد!»

 خواجه نیز فرمان داد تا آب گرمی آوردند و همه از آن خوردند و خود با اسب در صحرا می رفت و غلامان به دنبال او می دویدند.

 پس از ساعتی، لقمان و همه غلام ها به استفراغ افتادند. آب گرمی که خورده بودند، هر چه را که در معده شان بود، بیرون ریخت!

 خواجه متوجه شد که همه غلام ها از آن میوه ها خورده اند، جز لقمان. خواجه غلام ها را به خاطر خوردن میوه ها و تهمت ناروا زدن به لقمان، توبیخ کرد و لقمان را مورد لطف قرار داد.

 آری، وقتی یک بنده ضعیف مثل لقمان، چنین حکمت هایی دارد، پس آفریننده او که خداوند جهان است، چه حکمت ها دارد. و حکمت ها همه در پیش خداوند است.

 

منبع:tebyan.net

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




١۵ توصیه حاج میرزا اسماعیل دولابی را برای زندگی مومنانه:

 

١. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

 

٢. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

 

٣. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

 

۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

 

۵. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

 

 

۶. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

 

٧. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

 

٨. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

 

٩. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

 

١٠. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

 

١١. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

 

١٢.  لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

 

١٣. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت

۰یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله

 

١۴. دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل اااا است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”

 

١۵. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

ﺍﻣﺸﺐ ﻏﻢ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻭ ﭘﺮﯾﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻓﻼﻥ ﻣﺎﻝ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ ﻓﻨﺎ ﺭﻓﺖ

” ﻧﺨﻮﺭ “

ﺟﺎﻥ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﺍﺳﺖ .

ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﻫﻮﺷﯿﺪ …. ؟

ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﺑﭙﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﺨﻨﺪﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺳﺮ ﻫﺮ ﮐﻮﭼﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ .

ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ .

ﻧﻪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻭ ﻧﻪ ﺩﻩ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺻﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ

” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “

ﺳﺮ ﺁﻥ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﯾﺘﯿﻢ ﺍﺳﺖ

” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “

ﭘﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﮔﻠﯽ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﮔﻔﺖ :

” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “

ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﻬﺎ ﺳﺮ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩ ﻭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺖ :

” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “

ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺭﻓﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ !…..

ﮔﻮﺷﻪ ﺗﯿﺮﻩ ﺍﯾﻦ ﺗﺨﺘﻪ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭ ﺩﻝ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺩ

” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “

ﻣﺎﺩﺭﯼ ﮔﻔﺖ : ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﺩ !

ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻢ ﭼﻪ ﺑﭙﻮﺷﻨﺪ ….. ؟

ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ !

ﭘﺪﺭ ﺍﺯ ﺷﺮﻡ ﺳﺮﺵ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﻮﺩ !…..

ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ !……

” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




  پيامبر صلی الله علیه و آله  : اگر بسم اللّه  را قرائت كنى، فرشتگان، تا بهشت تو را حفظ مى  كنند و آن شفاى هر دردى است.

لَو قَرَأتَ بِسمِ اللّهِ تَحفَظُكَ الْمَلائِكَةُ إلَى الْجَنَّةِ و هُوَ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ؛

مستدرک الوسایل ج 4 ، ص 389 ، ح 4995

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت


...


 امید

سه نفر جواب آزمایش هایشان را در دست داشتند . به هر سه ، دکتر گفته بود که بر اساس آزمایشات انجام شده به بیماری های لاعلاجی مبتلا شده اند به صورتی که دیگر امیدی به ادامه زندگی برای آنها وجود ندارد .در آینده ای نزدیک عمرشان به پایان می رسد .آنها داشتند در این باره صحبت می کردند که می خواهند باقیمانده عمرشان را چه کار کنند . نفر اول گفت :…. « من در زندگی ام همیشه مشغول کسب و تجارت بوده ام و حالا که نگاه می کنم حتی یک روز از زندگی ام را به تفریح و استراحت نپرداخته ام . اما حالا که متوجه شده ام بیش از چند روزی از عمرم باقی نمانده می خواهم تمام ثروتم را در این چند روز خرج کامجویی و لذت از دنیا کنم. می خواهم جاهایی بروم که یک عمر خیال رفتنش را داشتم . چیزهایی را بپوشم که دلم می خواسته اما نپوشیده ام . کارهایی انجام دهم که به علت مشغله زیاد انجام نداده ام و چیزهایی بخورم که تا به حال نخورده ام .» نفر دوم می گوید : « من نیز یک عمر درگیر تجارت بوده ام و از اطرافیانم غافل بوده ام .

اولین کاری که می کنم اینست که می روم سراغ پدر و مادرم و آنها را به خانه ام می آورم تا این چند روز را در کنار آنها و همراه با همسر و فرزندانم سپری کنم . در این چند روز می خواهم به تمام دوستان و فامیلم سر بزنم و از بودن با آنها لذت ببرم . در این چند روز باقی مانده می خواهم نصف ثروتم را صرف کارهای خیر خواهانه و عام المنفعه بکنم . و نیمی دیگر را برای خانواده ام بگذارم تا پس از مرگ من دچار مشکلات مالی نشوند .» نفر سوم با شنیدن سخنان دو نفر اول لحظه ای ساکت ماند و اندیشید و سپس گفت : « من مثل شما هنوز نا امید نشده ام و امیدم را از زندگی از دست نداده ام . من می خواهم سالهای سال عمر کنم و از زنده بودنم لذت ببرم اولین کاری که من می خواهم انجام بدهم اینست که دکترم را عوض کنم می خواهم سراغ دکترهای با تجربه تر بروم من می خواهم زنده بمانم و زنده می مانم .

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




دانلود ادعیه صوتی با صدای زیبا و دلنشین استاد فرهمند دانلود

 

http://www.askdin.com/attachments/7500d1286528283-doaie-ahhd.mp3

ادامه ادعیه صوتی :

????-دعای اللهم عرفنی:  

http://www.askdin.com/attachments/2298d1274476644-1.mp3

????-دعای عهد نسخه قدیمی:

http://www.askdin.com/attachments/2299d1274476670-2.mp3

????-دعای اللهم اصلح:

http://www.askdin.com/attachments/2300d1274476683-3.mp3

????-دعای بعد از زیارت امام رضا( ع):

http://www.askdin.com/attachments/2301d1274476698-4.mp3

????-دعای الهی عظم البلاء:

http://www.askdin.com/attachments/2302d1274476711-5.mp3

????-دعای فرج امام زمان علیه السلام:

http://www.askdin.com/attachments/2303d1274476980-6.mp3

????-دعای جوشن صغیر:

http://www.askdin.com/attachments/2304d1274476999-7.mp3

????-دعای ندبه:

http://www.askdin.com/attachments/2305d1274477034-8.mp3

????-دعای نور:

http://www.askdin.com/attachments/2306d1274477047-9.mp3

????-دعای روز عید غدیر:

http://www.askdin.com/attachments/2307d1274477056-10.mp3

????-دعای روز مباهله:

http://www.askdin.com/attachments/2308d1274477250-11.mp3

????-دعای صباح:

http://www.askdin.com/attachments/2309d1274477260-12.mp3

????-دعای سحر:

http://www.askdin.com/attachments/2310d1274477268-13.mp3

????-دعای سمات:

http://www.askdin.com/attachments/2311d1274477279-14.mp3

????-دعاي سريع الاجابه:

http://www.askdin.com/attachments/2312d1274477290-15.mp3

????-دعای توسل:

http://www.askdin.com/attachments/2324d1274504528-16.mp3

????-دعای استغاثه به امام زمان( ع ):

http://www.askdin.com/attachments/2325d1274504542-17.mp3

????-مناجات مسجد کوفه:

http://www.askdin.com/attachments/2326d1274504551-18.mp3

????-صلوات امام کاظم( ع ):

http://www.askdin.com/attachments/2327d1274504560-19.mp3

????-صلوات امام زمان عليه السلام:

http://www.askdin.com/attachments/2328d1274504573-20.mp3

????-صلوات امام صادق عليه السلام:

http://www.askdin.com/attachments/2329d1274504692-21.mp3

????-زيارت ائمه بقيع:

http://www.askdin.com/attachments/2330d1274504700-22.mp3

????-زيارت ائمه (سامرا) سر من راي :

http://www.askdin.com/attachments/2331d1274504709-23.mp3

????-زيارت آل ياسين:

http://www.askdin.com/attachments/2332d1274504717-24.mp3

????-زيارت امين الله:

http://www.askdin.com/attachments/2333d1274504726-25.mp3

????-زيارت اميرالمومنين عليه السلام در روز يكشنبه:

http://www.askdin.com/attachments/2334d1274504866-26.mp3

????-زيارت امام هادي عليه السلام:

http://www.askdin.com/attachments/2335d1274504874-27.mp3

????-زيارت امام حسن عسکري عليه السلام :

http://www.askdin.com/attachments/2336d1274504882-28.mp3

????-زيارت امام جواد عليه السلام :

http://www.askdin.com/attachments/2337d1274504892-29.mp3

????-زيارت امام کاظم عليه السلام :

http://www.askdin.com/attachments/2338d1274504906-30.mp3

????-زيارت امام رضا عليه السلام:

http://www.askdin.com/attachments/2342d1274588831-31.mp3

????-دعاي اللهم بلغ :

http://www.askdin.com/attachments/2343d1274588843-32.mp3

????-زيارت جامعه کبيره :

http://www.askdin.com/attachments/2344d1274588851-33.mp3

????-زيارت مادر امام زمان عليه السلام :

http://www.askdin.com/attachments/2345d1274588868-34.mp3

????-قرائت آیة الکرسی :

http://www.askdin.com/attachments/2346d1274588879-35.mp3

????- زیارت عاشورا (جدید) :

http://www.askdin.com/attachments/2436d1274984766-ziarat_ashura-farahmand_yasinmedia.com.mp3

????- دعای عهد :

http://www.askdin.com/attachments/7500d1286528283-doaie-ahhd.mp3

????- زیارت حضرت ولی عصر در روز جمعه:

http://www.askdin.com/attachments/11808d1320391411-ziarate_rooze_jomeh.mp3

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




نقل میکرد:

این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ میشه آه در بساط نداریم.

زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند میشن میان کربلا، ما از کربلا بلندشبم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درس میشه.

بهش گفتم: زن اگه امام حسینم بخواست کاری بکنه تا الان کرده بود

 

میگفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم.

گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون میره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد.

همینجوری که استرس داشتم و نمیتونستم یه جا بند بشم و هی خودمو میخوردم:

دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن.

رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم:

دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟

آبرومونو بردی حالا برو جواب بده…

بازم کار خودشو میکرد و به من توجهی نمیکرد.

تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه میشدن و هی من نگران تر…

اذان مغرب شد…

وایسادن نماز خوندن…

عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ایشالله از فردا شروع میکنیم…

 

میگفت:

شام خودن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.

شال و کلا کردم برم نجف.

رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین…

من دیگه تحمل موندن و آبروریزی ندارم…

میرم نجف و تو کربلا نمیمونم…

فقط تو کربلا یه کار دارم!

زنم گفت: چی کار؟

گفتم: الان میرم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، میرم حرم عباس…

به عباس میگم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی…

 

هرچی زنم گفت: بمون نرو…

منو تنها نزار. محل نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمیرم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه…

(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)

خیلی تعجب کردم، گفتم: ساعت از نصف شبم گذشته، چطور میشه یه حجره باز باشه.

تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!

کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آ سید حسینه…

آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیه همین آسید حسینو میکردم…

خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو

آسید حسین سلام علیکم

جوابمو داد سلام علیکم.

گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟

بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!

 

اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو میدونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده

آسید حسین یه نگاهی بهم بهم انداخت

گفت:

چی میخوای؟

گفتم: چیو چی میخوام؟

گفت:برای روضت چی لازمته؟

گفتم:برنج میخوام،شکر میخوام، چایی میخوام، گوشت میخوام، هیزم میخوام، سیب زمینی میخوام، پیاز میخوام.فلان و فلان و فلان میخوام …

بهم گفت: بیا بردار برو

گفتم: چیو بردارم برم؟

گفت:همینایی که الان گفتی هرچه قدر میخوای ببر،

نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که میخوام…

گفتم: من پول ندارم آسید حسین

گفت: کی پول خواست از تو؟

سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی میخوای بار گاری کن بردار برو

همه چیو بار گاری زدیم

تموم شد

گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نزاشتی آبروم بره…

ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟

اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش

روشو کرد طرف حرم حسین صدا زد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید

تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگردشا…

 تا این موقعم بیدارن شاگرداش…

خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم

رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره

وقتی اومد دیدم دوتا شمعدونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن.

نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟

 

اینقد خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم…

بگیم آقا غلط کردیم نفهمیدیم. ببخشید، اما این دوتا شمعدونی تو دستام بود اذیتم میکرد.گفتم: میرم اینارو میدم به خانمم و بهشم میگم کارمون جورشده و برمیگردم حرم.

رسیدم سرکوچه دیدم گاری با بار جلو در گذاشته و زنم داره دورش میگرده و بال بال میزنه

(یه مساله هست اینجا، اگه شاگردای آسید حسین زودتراز این بنده خدا میرسیدن خونه، این بنده خدا باید توراه میدیدشون.اگه بعداز این بنده خدا میومدن.باید این بنده خدا میرسید خونش و اونا میومدن.)

رسیدم دم در خونه زنم بهم گفت: کجا ریش گرو گذاشتی؟

کجا نسیه آوردی؟

بهش گفتم: زن کارمون راه افتاده و درست شده،این شمعدونی هارو بگیر من برم از آقا معذرت خواهی کنم بعد که اومدم تعریف میکنم برات.

زنم گفت حالا از کی گرفتی اینارو؟

گفتم: از آسیدحسین.اون ایناروبهم داد.

زنم دادزد سرم که: مرد! ورشکست کردی دیونه شدی؟

گفتم:چرا؟

گفت:آسیدحسین20ساله مرده

گفتم: زن به عباس قسم من الان بین الحرمین درحجره ی آ سید حسین بودم

باورش نشد. گفت صبر کن خودم بیام ببینم چی شده.؟

رفتیم بین الحرمین، تا به حجره ی آسید حسین رسیدیم دیدم در حجره ی آسید حسین خاک گرفته،عنکبوتا تار بستن.یه وقت یادم افتاد خودم آسید حسینو غسل دادم، خودم کفنش کردم، خودم خاکش کردم.

به زنم گفتم تو برو خونه

خودم اومدم تو حرم حسین

چسبیدم به ضریح و گفتم آقا غلط کردم

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




خواص داروئی لیمو ترش

 

 

-یکی از خواص سیب این است که در حفظ طراوت و شادابی پوست موثر است.با استفاده از سیب میتوان خشکی پوست،ترک خوردگی پوست ،رنگ پریدگی و بسیاری از بیماری های پوستی طولانی و مزمن را از بین برد یا نشانه های آن ها را کاهش داد.به دلیل وجود ریبوفلاوین،ویتامین CوA ،  مواد معدنی مانند آهن،منیزیم،کلسیم و پتاسیم.

-فشارخون را منظم میکند.

-برای دندانها و لثه ها مفید است،اسیدهای موجود در سیب،هنگام جویدن باکتری های دهان را از بین برده و دندانها و لثه ها را تمییز میکند.

-جویدن سیب عضلات فک را قوی تر می سازد.

-از بروز نقرس و درد مفاصل پیشگیری میکند.پس از مصرف سیب اسید فرمیک افزایش میابد از این رو مصرف سیب به مبتلایان به درد مفاصل و نقرس توصیه می گردد.

-سبب مقوی مغز است ،به علت داشتن فسفر،اعصاب و مغز را تقویت میکند.

-خوردن سیب اثر آرام بخشی دارد

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




قضاوت های حضرت امام علی علیه السلام

 

 ماجرای یتیمه بی سرپرست

 

تفرقه بین گواهان و کشف جرم دختري بی گناه به نزد عمر آورده به زناي او گواهی دادند، و اینکه سرگذشت وي: در کودکی پدر و مادر را از

دست داده مردي از او سرپرستی می کرد، آن مرد مکرر به سفر می رفت، دختر بزرگ شده و به مرتبه زناشوئی رسید، همسر آن مرد

می ترسید شوهرش دختر را به عقد خود درآورد، از این رو حیله اي کرد و عده اي از زنان همسایه را به منزل خود فراخواند تا او را بگیرند و

خود با انگشت، بکارتش را برداشت.

شوهرش از سفر بازگشت، زن به او گفت: دخترك مرتکب فحشاء شده، و زنان همسایه را که در ماجرایش شرکت داشتند جهت گواهی

حاضر ساخت. مرد قصه را نزد عمر برد و مطرح نمود، عمر حکم نکرد و گفت: برخیزید نزد علی بن ابیطالب برویم. آنان برخاسته و همه با

هم به محضر امیرالمومنین علیه السلام شرفیاب شدند و داستان را براي آن حضرت بیان داشتند.

امیرالمومنین علیه السلام به آن زن رو کرد و فرمود: آیا بر ادعایت گواه داري؟

گفت: آري، بعضی از زنان همسایه شاهد من هستند، و آنان را حاضر ساخت. آنگاه حضرت شمشیر را از غلاف بیرون کشید و در جلو خود

قرار داد و فرمود: تمام زنها را در حجره هایی جداگانه داخل کنند، و آنگاه زن آن مرد را فراخوانده بازجوئی کاملی از او به عمل آورد ولی او

همچنان بر ادعاي خود ثابت بود، پس او را به اتاق سابقش برگرداند و یکی از گواهان را احضار کرد و خود،روي دو زانو نشست و به وي

فرمود: مرا می شناسی؟ من علی بن ابیطالب هستم واین شمشیر را می بینی شمشیر من است و زن آن مرد، بازگشت به حق نمودو او را امان

دادم، اکنون اگر راستش را نگویی تو راخواهم کشت.زن بر خود لرزیدو به عمرگفت: اي خلیفه! مرا امان ده،الان حقیقت حال را می گویم.

امیرالمومنین علیه السلام به وي فرمود: پس بگو.

زن گفت: به خدا سوگند حقیقت ماجرا از این قرار است: چون زن آن مرد، زیبایی و جمال دختر را دید، ترسید شوهرش با او ازدواج نماید از

این جهت ما را به منزل خود فراخواند و مقداري شراب به او خورانید و ما او را گرفتیم و خود با انگشت بکارتش را برداشت. در این موقع

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: الله اکبر! من اولین کسی بودم پس از حضرت دانیال که بین شهود تفرقه انداخته از این راه حقیقت را کشف

کردم، و سپس بر تمام زنانی که تهمت به ناحق زده بودند حد افتراء جاري کرد، و زن را وادار نمود تا دیه بکارت دختر چهارصد درهم را به

او بپردازد و دستور داد آن مرد، زن جنایتکار خود را طلاق گفته همان دختر را به همسري بگیرد و آن حضرت علیه السلام مهرش را از مال

خود مرحمت فرمود.

پس از اتمام و فیصله قضیه، عمر گفت: یا اباالحسن! قصه حضرت دانیال را براي ما بیان فرمایید.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: دانیال کودکی یتیم بود که پیرزنی از بنی اسرائیل عهده دار مخارج و احتیاجات او شده بود، و پادشاه آن

وقت دو قاضی مخصوص داشت که آنها دوستی داشتند که او نیز نزد پادشاه مراوده می نمود وي زنی داشت زیبا و خوش اندام، روزي پادشاه

براي انجام ماموریتی به مردي امین و درستکار محتاج گردید، قضیه را با آن دو قاضی در میان گذاشت و به آنان گفت: مردي را که شایسته

انجام این کار باشد پیدا کنید، آن دو قاضی همان دوست خود را به شاه معرفی نموده او را به حضورش آوردند، پادشاه آن مرد را براي انجام

آن ماموریت موظف ساخت. آن شخص آماده سفر شد ولی پیوسته سفارش همسر خود را به آن قاضی نموده تا به او رسیدگی کنند. مرد به

سفر رفت و آن دو قاضی به خانه دوست خود رفت و آمد می کردند، و از برخورد زیاد با زن به او دلبسته شده تقاضاي خود را با وي در میان

گذاشتند ولی با امتناع شدید آن زن مواجه شدند تا اینکه عاقبت به او گفتند: اگر تسلیم نشوي تو را نزد پادشاه رسوا می کنیم تا تو را

سنگسار کند.

زن گفت: هر چه می خواهید بکنید.

آن دو قاضی تصمیم خود را عملی نموده نزد پادشاه بر زناي او گواهی دادند، پادشاه از شنیدن این خبر بسی اندوهگین گردید و از آن زن

در شگفت شد و به آن دو قاضی گفت: گواهی شما پذیرفته است ولی در این کار شتاب نکنید و پس از سه روز وي را سنگسار نمایید!

در این سه روز منادي به دستور شاه در شهر ندا داد که: اي مردم! براي کشتن آن زن عابده که زنا داده حاضر شوید و آن دو قاضی هم بر

آن گواهی داده اند.

مردم از شنیدن این خبر حرفها می زدند، پادشاه به وزیر خود گفت: آیا نمی توانی در این باره چاره بیندیشی؟ گفت: نه تا این که روز سوم،

وزیر براي تفریح از خانه بیرون شد، اتفاقا در بین راهش به کودکانی برهنه که سرگرم بازي بودند برخورد نموده به تماشاي آنان پرداخت، و

دانیال که کودکی خردسال میان آنان با ایشان بازي می کرد، وزیر او را نمی شناخت. دانیال در صورت ظاهر به عنوان بازي، ولی در حقیقت

براي نمایاندن به وزیر، کودکان را در اطراف خود گرد آورد و به آنان گفت: من پادشاه و دیگري زن عابده، و آن دو کودك نیز دو قاضی گواه

باشند. و آنگاه مقداري خاك جمع نمود و شمشیري از نی به دست گرفت و به سایر کودکان گفت: دست هر یک از این دو شاهد را بگیرید و

در فلان مکان ببرید، و سپس یکی از آن دو را فراخوانده، به او گفت: حقیقت مطلب را بگو وگرنه تو را خواهم کشت. (وزیر این جریانات را

مرتب می دید و می شنید). آن شاهد گفت: گواهی می دهم که آن زن زنا داده است.

دانیال گفت: در چه وقت؟

گفت: در فلان روز.

دانیال گفت: این یکی را دور کنید. و دیگري را بیاورید، پس او را به جاي اولش برگردانده و دیگري را آوردند.

دانیال به او گفت: گواهی تو چیست؟

گفت: گواهی می دهم که آن زن زنا داده است.- در چه وقت؟- در فلان روز.

با چه کسی؟

با فلان، پسر فلان.

در کجا؟

در فلان جا.

و او برخلاف اولی گواهی داد. در این وقت دانیال فرمود: الله اکبر! گواهی دروغ دادند. و آنگاه به یکی از کودکان دستور داد میان مردم ندا

دهد که آن دو قاضی به زن پاکدامن تهمت زده اند و اینک براي اعدامشان حاضر شوید.

وزیر، تمام این ماجرا را شاهد و ناظر بود، پس بلادرنگ به نزد پادشاه آمد وآنچه را که دیده بود گفت.

پادشاه آن دو قاضی را احضار نموده به همان ترتیب از آنان بازجویی به عمل آورده و گواهیشان مختلف بود، پادشاه فرمان داد بین مردم ندا

دهند که آن زن بري و پاکدامن است و آن دو قاضی به وي تهمت زده اند و سپس دستور داد آنان را دار زدند.

و نظیر همین خبر را کلینی (ره) در کافی چنین نقل کرده: در زمان خلافت امیرالمومنین علیه السلام دو نفر با هم عقد برادري بستند؛ یکی

از آنان قبل از دیگري از دنیا رحلت کرد و به دوست خود وصیت کرد که از یگانه دخترش نگهداري کند، آن مرد دختر دوست خود را به

خانه برد و از او مراقبت کامل می نمود و مانند یکی از فرزندان خودش او را گرامی می داشت، اتفاقا براي آن مرد مسافرتی پیش آمده و به

سفر رفت. و سفارش دختر را به همسر خود نمود. مرد سالیان درازي سفر ماند و در این مدت دختر بزرگ شده و بسیار زیبا بود، و آن مرد

هم پیوسته در نامه هایش سفارش دختر را می نمود، همسر مرد چون جمال و زیبایی دختر را دید ترسید که شوهرش از سفر برگشته با او

ازدواج نماید از این جهت نیرنگی کرد و زنانی چند را به خانه خود فراخواند و آنان دختر را گرفته و خود با انگشت، بکارتش را برداشت.

مرد از سفر برگشت و به منزل رسید، سپس دختر را به نزد خود فراخواند، ولی دختر در اثر جنایتی که آن زن بر او وارد ساخته بود از

حضور به نزد مرد شرم می کرد و چون مرد زیاد اصرار نمود زنش به او گفت: او را به حال خود بگذار که مرتکب گناهی بزرگ شده و بدین

سبب خجالت می کشد نزد تو بیاید؛ و به دخترك نسبت زنا داد.

مرد از شنیدن این خبر سخت ناراحت شده و با قیاف هاي خشمناك به نزد دختر آمده به شدت او را سرزنش نمود و به وي گفت: واي بر تو!

آیا فراموش کردي آن محبتها و مهربانیهاي مرا؟! به خدا سوگند من تو را مانند خواهر و فرزند خود می دانستم و تو نیز اگر خود را دختر من

می دانستی، پس چرا مرتکب چنین کار خلافی شدي؟

دختر گفت: به خدا سوگند من هرگز زنایی نداده ام و همسرت به من تهمت می زند و ماجراي زن را براي مرد بازگو کرد. مرد دست دختر و

زن خود را گرفته به طرف خانه امیرالمومنین علیه السلام روانه گردید و ماجرا را براي آن حضرت علیه السلام بیان داشت و زن نیز به جنایتی

که مرتکب شده بود اعتراف کرد. اتفاقا امام حسن علیه السلام در محضر پدر بزرگوار خود نشسته بود، امیرالمومنین به او فرمود: بین آنان

داوري کن!

آن حضرت علیه السلام گفت: سزاي زن دوتاست؛ یکی حد افتراء براي تهمتش و دیگري دیه بکارت دختر.

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻤﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﺗﺎ

ﻫﺮ ﺭﻧﺠﯽ ﺑﻪ ﺭﺣﻤﺖ ..

ﻫﺮ ﻏﺼﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺷﺎﺩﯼ ..

ﻫﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ..

ﻫﺮ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﺑﻪ آﺳﺎﯾﺶ ﻭآﺳﺎﻧﯽ ..

ﻫﺮ ﻓﺮﺍﻗﯽ ﺑﻪ ﻭﺻﻞ ..

ﻫﺮ ﻗﻬﺮﯼ ﺑﻪ آﺷﺘﯽ ..

ﻫﺮ ﺯﺷﺘﯽ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ..

ﻫﺮ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﻧﻮﺭ ..

ﻫﺮ ﻧﺎﻣﻤﮑﻨﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﺠﺰﻩ ..

ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﻭ ﻫﺴﺘﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍ ..

آﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ

ﻏﺮﻕ ﻣﺤﺒﺖ ﻭﻧﮕﺎﻩ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﮔﺮﺕ

بفرما 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




بداهه/(دیدار رهبری با مداحان و شعرا) حین ترک حسینیه امام توسط یک شاعر:

آقا..

چقدربا همه کَس فرق می کنی

 

با طعم های نارَس و گَس فرق می کنی

 

وقتی نَفَس شماره میافتد به سینه ام

 

می بینمت که با همه کس فرق می کنی

 

احساسِ محض نیست،حقیقت،حقیقت است

ای عاری از هوا و هوس،فرق می کنی

 

هر بارروح تازه دمی در نهاد خلق

ای مقتدای تازه نفس فرق می کنی

 

حتی چک سفید به شاعر نمی دهی!

ای صاحب نهیب و جَرَس فرق می کنی

 

آب از سرم گذشت،به طوفان رسیده ام

ما را بخوان «شهید»،تو‌ پس فرق می کنی

 

تکبیر می زنم من،چونانکه مرغ حق

با مرغ های کنج قفس،فرق می کنی

 

موسی اگر به کوه و قبس رفت قصه نیست

موسای من به کوه و قبس،فرق می کنی

 

ای خار چشم دشمن و ای آبروی دین

قحط الرجال شد،تو و بس،فرق می کنی

 

از عمر من بکاه خدایا،بر او فزون

 

لبیک یا امام،ز بس فرق می کنی…

 

 

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




شهید آوینی :

 

زمانه عجیبی است ، برخی امام گذشته را عاشقند  نه امام حاضر را ! میدانی چرا؟!!!

 

امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر میکنند …

اما امام حاضر را باید فرمان برند …

و کوفیان ، عاشورا را اینگونه رقم زدند…..!

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

ﭼﻘﺪﺭﻓﺮﻕ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ 6 ﺗﺎﯾﯽ ﺁﻧﺮﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺑﯽ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ

ﺯﺭﺩ ﻣﯽ ﻛﺸﻴﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺭﺅﯾﺎﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﺒﺰ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻣﺎ

ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ 50 ﺭﻧﮓ، ﭼﺮﺍ ﻧﻘﺎﺷﻲ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ

ﻣﯿﮑﺸﻨﺪ؟!

ﻧﺴﻞ ﻣﺎ ﺑﺎﺯﯾﻬﺎﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ

ﺣﺴﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺁﻧﻬﺎﺋﻴﻢ، ﺍﻣﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺳﺒﺎﺏ

ﺑﺎﺯﯼ ﻫﻢ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ

ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻪ ﮔﺮﮔﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ ﻧﻪ ﺗﯿﻠﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻧﻪ ﭼﺮﺧﯿﺪﻥ ﻓﺮﻓﺮﻩ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺩﺭ

ﻇﻬﺮ ﮔﺮﻡ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺑﻲ ﺗﺠﻤﻞ ﻣﺎ ﺭﺍ

ﺩﻓﺘﺮ ﮐﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﺟﻠﺪ ﺯﻣﺨﺖ

ﭘﺎﮎ ﮐﻦ ﺟﻮﻫﺮﯼ ﮐﻪ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺑﺠﺎﯼ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﻥ

ﺗﺮﺍﺵ ﺭﮐﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻨﺪ

ﻣﺪﺍﺩ ﮔﻠﯽ ﮐﻪ ﻫﻢ ﺧﻂ ﮐﺶ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻢ ﺭﮊﻟﺐ

ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺗﺎﺷﻮ ﻭ …. ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﻓﺎﻧﺘﺰﯼ ﺩﯾﮕﺮ

ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻓﺘﺮﻫﺎ ﺳﯿﻤﯽ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺪﺍﺩﻫﺎ ﺍِﺗﻮﺩ، ﮔﭻ ﻣﺎﮊﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ

ﺗﺨﺘﻪ، ﻭﺍﯾﺖ ﺑﺮﺩ

ﻟﺬﺕ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻣُﺮﺩ

ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﯿﻮﻻﻫﺎ ﺟﺎﯼ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﭘﻼﺳﺘﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺎﺭﺑﯽ ﻫﺎ ﺟﺎﯼ

ﻋﺮﻭﺳﻜﻬﺎﻱ ﺩﺳﺖ ﺩﻭﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ

ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﻻﺳﮑﺎ ﺟﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﯾﺲ ﭘﮏ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ

ﭘﯿﺘﺰﺍ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺷﺪ

ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﮐﻮﮐﺐ ﺧﺎﻧﻢ ﻧﺮﻓﺖ

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




بارالها …

ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﯽ ﻋﺼﺎﺭﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ ، ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﻢ …

ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ …

ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥِ ﺩﺭﻭﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻧﺴﺎﺯﯾﻢ …

ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻖ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻋﺎﺩﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ …

به ما بياموز همان باشيم كه قولش را به تو داديم …

” انسان"!

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

ﭼﻮﺏ ﺗﻨﺒﻴﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﻣﺮﺋﻴﺴﺖ …

ﻧﻪ ﻛﺴﻲ ﻣﻴﻔﻬﻤﺪ ,ﻧﻪ ﺻﺪﺍﻳﻲ ﺩﺍﺭﺩ …

ﻳﻚ ﺷﺒﻲ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ …

ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺑﻐﺾ ,ﻧﻔﺴﺖ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ …

ﺧﺎﻃﺮﺕ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ …

ﻛﻪ ﺷﺒﻲ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ …

ﺑﺎﻋﺚ ﻭ ﺑﺎﻧﻲ ﻳﻚ ﺑﻐﺾ ﺷﺪﻱ

ﻭﺩﻟﻲ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻱ …

ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻓﻜﺮ ﻧﻤﻴﻜﺮﺩﻱ ﺑﻐﺾ

ﭘﺎﭘﻲ ﺍﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ …

ﻭ ﺷﺒﻲ ﻳﻚ ﺟﺎﻳﻲ …

ﻣﻴﻨﺸﻴﻨﺪ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﻧﻔﺴﺖ …

ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﺎﻻﺟﺒﺎﺭ …

ﻫﺮ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺻﺪﺑﺎﺭ …

ﻣﺤﺾ ﺁﺯﺍﺩﻱ ﺭﺍﻩ ﻧﻔﺴﺖ …

ﺑﻐﺾ ﺭﺍ ﻣﻴﺸﻜﻨﻲ …

ﺁﺭﻱ , ﺍﻳﻦ ﭼﻮﺏ، ﭼﻮﺏِ ﺧﺪﺍﺳﺖ .

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




خواص سبزی خوردن

 

اگر بدانیم که درمان و راه حل بهبود بسیاری از دردها تا این حد در دسترس ماست، سبزی خوردن را به وفور در وعده های غذایی مان جای می دهیم.

 

????ریحان: خاصیت آنتی اکسیدان دارد، اشتها آور، خلط آور و ضد تهوع است، باعث ترشح شیر مادر،  درمان تحریک های عصبی، خستگی، افسردگی، اضطراب و بی خوبی نقش بسزایی دارد.

 

????تره: تا حدی بیماری آسم را تسکین می دهد، تره در جلوگیری از بروز بیماری های قلبی نقش دارد و با افزودن تره به غذاهایی مثل گوشت و ماهی می توان بوی بد آن ها را کاهش داد.

 

????نعناع: ضد تهوع و استفراغ، ضد ویروس تبخال، ضد خارش، ضد تب، صفراآور و خارج کننده سموم بدن، ضد درد و مسکن می باشد.

 

????جعفری: این سبزی کاهش دهنده اسید اوریک بوده و در پایین آوردن فشار خون مفید است و خوردن آن به میانسالان بیشتر توصیه می شود همچنین دارای ویتامین c و مواد معدنی چون آهن و کلسیم را داراست.

تربچه: حاوی پتاسیم و ویتامین c و فیبر است خاصیت آنتی باکتریال و ضد قارچی دارد با جویدن تربچه فاکتورهای ضد سرطان موجود در آن فعال می شود.

 

گشنیز: گشنیز فشار و قند خون را کاهش می دهد، عطش و تهوع را رفع می کند.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 مرگ هاي ناگهاني

 

در كنار مصائب جمعي و گروهي ، بلاياي فردي و شخصي وجود دارد كه نه قابل پيش بيني است و نه قابل پيش گيري .

بي خبر و به طور ناگهاني مي آيد و برق آسا به زندگي خاتمه مي دهد. در روزگار گذشته اين قبيل وقايع بسيار روي داده كه بعضي از آنها در تاريخ ثبت گرديده و برخي به دست فراموشي سپرده شده است . در اين جا يك مورد از حوادث فردي ذكر مي شود.

يعقوب بن داود، وزير مقتدر و نافذالكلمه مهدي عباسي بود. برادري داشت به نام عمر بن داود كه او نيز به اعتبار برادرش مورد توجه مردم بود.

روزي عمر تصميم گرفت با جمعي از دوستان و بستگان خود به گردش بروند. وسايل آسايش فراهم آمد و مقدار لازم ، خوراك و ميوه هاي گوناگون آماده شد. اما در آن روز به طور ناگهاني عمر درگذشت و همه بستگان به شگفت آمدند.

علت مرگ اين بود كه سبدي از انگور نزد وي بردند، او دو حبه از خوشه اي برگرفت و به دهان افكند. بدون اين كه بر حبه ها دندان بزند و پوستشان را بشكافد، به پايين فرستاد، اما حبه ها در گلو ماندند، نه فرو رفتند و نه بيرون آمدند تا نفس عمر قطع شد و از دنيا رفت .

برادرزاده اش داود بن علي در عزاي او ضمن اشعاري گفت :

((عمر صبح در كمال سلامتي و خوشي با دوستان و بستگان به سر برد، اما اكنون ميت خانواده است و در قبري نزد آرامگاه پدرش كه از توده هاي سنگ و ريگ پوشيده شده ، آرميده است .))

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




 امام خامنه‌ای حفظه الله :

 

شما خیال نکنید که حالا بنده چون رئیس صدا و سیما را انتخاب می‌کنم، همه‌ی برنامه‌های صدا و سیما را می‌آورند، دانه‌دانه بنده نگاه کنم، امضاء کنم. نخیر، از خیلی از برنامه‌های صدا و سیما بنده راضی هم نیستم.

 

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




 

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم

از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!

.

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس

من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!

.

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند

من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!

.

همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن

از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!

.

سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست

من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!

.

تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم

از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!

.

طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است

از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!

.

شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد

من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!

.

به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاهم

مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!

.

دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن

که از نفرین و از عاق پدر بسیار میترسم!

.

هزاران بار رفتم، ولي شرمنده برگشتم

ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!

.

دمی وصلم ، دمی فصلم، دمی قبضم، دمی بستم

من از بیچارگیِ آخرِ این کار میترسم!

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




خدایا مرا ببخش!

 

به خاطر همه لحظه هایی که به یاد تو نبوده ام.

 

به خاطر همه سجده هایی که زود سر از مهر برداشته ام.

 

به خاطر همه درهایی که کوبیده ام و خانه تو نبوده اند.

 

به خاطر همه حاجاتی که از غیر از تو خواسته ام.

 

به خاطر همه آنچه به خاطر سعادت من از من خواستی و من اعتماد نداشتم.

 

به خاطر همه آنچه خواستی به من بفهمانی و من نفهمیدم.

 

به خاطر همه نعمتهایی که من شکر نکرده ام.

 

به خاطر همه چشم پوشیهایت که سوء استفاده کرده و گستاخ تر شده ام.

 

به خاطر همه آنچه در راه من خرج کرده ای و من هیچ در راه تو خرج نکرده ام.

 

به خاطر…

 

مرا ببخش

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّي إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ *

 

بگو آيا از شريكان شما كسى هست كه به سوى حق رهبرى كند بگو خداست كه به سوى حق رهبرى مى‏كند پس آيا كسى كه به سوى حق رهبرى مى‏كند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمى‏نمايد مگر آنكه [خود] هدايت‏شود شما را چه شده چگونه داورى مى‏كنيد .

 

یونس آیه 35

 

======================================

 

امام علی (ع) :

 

اَلسَّخاءُ وَالشَّجاعَةُ غَرائِزُ شَريفَةٌ، يَضَعُهَا اللّه  سُبحانَهُ فيمَن أَحَبَّهُ وَامتَحَنَهُ؛

 

 

سخاوت و شجاعت خصلت هاى والايى هستند كه خداوند سبحان آن دو را در وجود هر كس كه دوستش داشته و او را آزموده باشد مى گذارد.

 

 

غررالحكم، ج2، ص56، ح1820

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




وقـتـی ادم نـتـونـه احـسـاسـشـو بـگـه سـکـوت مـیـکـنـه…

حـرف نـمـیـزنـه…فـقـط نـیـگـاه مـیـکـنـه…

تـاشـایـد یـکـی حـرفـه دلـشـو بـزنـه…

ایـن هـمــون وقـتـایـیه کـه ادم چـوبـه دلـشـو خـورده…

مـیـتـرسـه دوبـاره بـهـش اعـتـمـاد کـنـه…

سـخـتـه دلــت بـخـاد امـا خـودت نـخـوای…

سـخـتـه دلـت بـخـاد امـا مـنـطـقـت اجـازه نــده….

ایـن روزا خـیـلی شـبـیـه سـکـوت مـبـهمـیــم…

سـکـوتـی از جـنـس یـه بـغـض…

یـه بـغـضـه قـدیـمـی…

یـه بـغـضـه کـهـنـه کـه اگـه سـر بـاز کـنـه یـه دنـیـا رو بـهـم مـیـریــزه..

درد ادمـا رو نـمـیـشـه دیــد…نـه ایـنـکـه نـشـه هـا نــه…رو نـمـیـکـنـن….

وقـتـی درد داشـتـه بـاشـی بـه یـه چـیـزی رو مـیـاری …

بـعضـی بـه نـوشـتن…

بـعـضـی هـا به کـار بـعـضـی خـونـدن بـعـضـی هـام به سـکــوت…

یـه سـکوت از جـنـس یـه بـغـض…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




قضاوتهای حضرت امام علی علیه السلام

 

 

زنی فتنه گر شیفته و دلباخته نوجوانی از انصار گردید، ولی هر چه کوشید جوان پرهیزکار را جلب توجه و عطف نظر کند نتوانست، از این رو

در صدد انتقامجویی بر آمده و تخم مرغی را شکسته با سفیده آن جامه خود را از بین دو ران آلوده ساخت و بدین وسیله جوان پاکدامن را

متهم کرده او را نزد عمر برد و گفت: اي خلیفه! این مرد مرا رسوا نموده است.

عمر تصمیم گرفت جوان انصاري را عقوبت دهد، مرد پیوسته سوگند یاد می کرد که هرگز مرتکب فحشایی نشده است و از عمر می خواست

تا در کار او دقت و تحقیق نماید، اتفاقا امیرالمومنین علیه السلام در آنجا نشسته بود، عمر به آن حضرت علیه السلام رو کرده و گفت: یا علی!

نظر شما در این قضیه چیست؟

آن حضرت به سفیدي جامه زن به دقت نظر افکنده وي را متهم نموده و فرمود: آبی بسیار داغ روي آن بریزند و چون ریختند سفیدي جامه

بسته شد، پس امام علیه السلام براي فهماندن حاضران اندکی از آن را در دهان گذاشت و چون طعمش را چشید آن را به دور افکند و سپس

11

به زن رو کرده، او را سرزنش نمود تا این که زن به گناه خود اعتراف نمود و از این راه مکر و خدعه زن را آشکار کرد و به برکت آن حضرت،

مرد انصاري از عقوبت عمر رها گردید.

و نیز زنی با سفیده تخم مرغ رختخواب هووي خود را آلوده ساخت و به شوهرش گفت: اجنبی با او همبستر شده است، ماجرا نزد عمر

مطرح گردید، عمر خواست زن را کیفر دهد، امیرالمومنین علیه السلام فرمود: آبی بسیار داغ بیاورند و چون آوردند دستور داد مقداري روي

آن سفیدي بریزند چون ریختند فورا جوش آمده و بسته شد، آن حضرت جامه را به نزد زن انداخت و به او فرمود:

این از نیرنگ شما زنان است و مکرتان بسیار است.

آنگاه به مرد رو کرده و فرمود: زنت را نگهدار که این از تهمتهاي آن زنت می باشد، و فرمود: تا بر زن تهمت زننده حد افتراء جاري کنند.

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




قضاوتهای حضرت امام علی علیه السلام

????توطئه ای که فاش شد

 

در زمام خلافت عمر دو نفر امانتی را نزد زنی به ودیعت گذاشتندو به وي سفارش نمودند که تنها با حضورهر دوي آنان ودیعه راتحویل دهد.

پس از مدتی یکی از آن دو به نزد زن رفته مدعی شد که دوستش مرده است و ودیعه را مطالبه نمود. زن در ابتداء از دادن سپرده امتناع

ورزید ولی چون آن مرد زیاد رفت و آمد می نمود و مطالبه می کرد، ودیعه را به وي رد کرد. پس از گذشت زمانی مرد دیگر به نزد زن آمده

خواستار ودیعه گردید، زن داستان را برایش بازگو نمود که نزاعشان در گرفت، خصومت به نزد عمر بردند، عمر به زن گفت: تو ضامن ودیعه

هستی. اتفاقا امیرالمومنین علیه السلام در آن مجلس د حضور داشت، زن از عمر خواست تا علی علیه السلام بین آنان داوري کند، عمر گفت:

یا علی! میان آنان قضاوت کن. امیرالمومنین علیه السلام به آن مرد رو کرد و فرمود: مگر تو و دوستت به این زن سفارش نکرده اید که سپرده

را به هر کدامتان به تنهایی ندهد، اکنون ودیعه نزد من است، برو دیگري را به همراه خود بیاور و آنرا تحویل بگیر، و زن را ضامن ودیعه

نکرد و از این راه توطئه آنان را آشکار نمود؛ زیرا آن حضرت علیه السلام می دانست که آن دو با هم تبانی کرده و خواسته اند هر دو نفرشان از

زن مطالبه کنند تا او به هر دو غرامت بپردازد.

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




شهیدی که ﻧﺎﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺻﺪﺍﻡ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ.

 

 ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺷﻬﯿﺪ ” ﻋﻠﯽ ﺍﻗﺒﺎﻟﯽ ﺩﻭﮔﺎﻫﻪ ” ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻠﻤﺒﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺮﺍﻕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﻨﮓ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ؛ ﻧﺎﺟﻮﺍﻧﻤﺮﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺻﺪﺍﻡ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ.

 

ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺗﺎﻡ ﮐﺮﻭﺯ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﺳﺖ .

 

ﻣﯽﺧﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻭﻃﻦ ﭘﺮﺳﺖ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺁﺷﻨﺎ ﺑﺸﯿﺪ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩ .

 

ﺑﺎ ﺟﻮﺍﻥ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺳﺮﻟﺸﮑﺮ ﺧﻠﺒﺎﻥ، « ﻋﻠﯽ ﺍﻗﺒﺎﻟﯽ ﺩﻭﮔﺎﻫﻪ » ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺠﯿﺐ ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﻮﯾﺪ.

 

 ???? ﺍﻭ ﺍﻫﻞ ﺭﻭﺩﺑﺎﺭ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﮔﯿﻼﻥ ﺑﻮﺩ . ﻭﯼ ﺩﺭ ۲۵ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺟﻨﮕﻨﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ بیست و هفت ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﺎ ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺮﮔردی ﺟﺰﻭ ﺍﻓﺴﺮﺍﻥ ﺍﺭﺷﺪ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺪ . ﺳﺮﻟﺸﮕﺮ ﺧﻠﺒﺎﻥ « ﻋﺒﺎﺱ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ » ﻭﺳﺮﻟﺸﮕﺮ ﺧﻠﺒﺎﻥ «ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺍﺭﺩﺳﺘﺎﻧﯽ » ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺗﺤﺖ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ .

 

ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺭﺁﻣﺮﯾﮑﺎ : ﻭﯼ ﺗﮑﻤﯿﻞ ﺩﻭﺭﻩ ﺧﻠﺒﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ۲۲۰ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۴۷ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﮕﺎﻩ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﻭﯾﻠﯿﺎﻣﺰ ﺷﻬﺮ ﻓﻨﯿﮑﺲ ﺍﯾﺎﻟﺖ ﺁﺭﯾﺰﻭﻧﺎﯼ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﺐ ﺭﺗﺒﻪ ﻧﺨﺴﺖ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ۴۰۰ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺧﻠﺒﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﺎﯾﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﻮﺩ .

 

ﺍﻣﺘﯿﺎﺯﺍﺕ ﺧﻠﺒﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﮕﺎﻩ ﻭﯾﻠﯿﺎﻣﺰ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ ﺷﺎﻣﻞ ﺭﮐﻮﺭﺩﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺎﯾﮕﺎﻩ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺛﺒﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﺑﻄﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎﻫﺎﯼ ﺟﻨﮕﯽ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺭﺍ ﺷﮕﻔﺖ ﺯﺩﻩ ﻧﻤﻮﺩ . ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻟﻘﺐ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ .

 

ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۵۳ ﺟﻬﺖ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺳﯽ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻋﮑﺲ ﻫﺎﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﻭ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻭ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺍﻋﺰﺍﻡ ﮔﺮﺩﯾﺪ .

 

???? ﺷﻬﺎﺩﺕ :

 

ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻭﻃﻦ ﺩﻟﯿﺮ ﺍﮐﺜﺮ ﺗﻠﻤﺒﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻧﯿﺮﻭﮔﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺮﻕ ﻋﺮﺍﻕ را ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻃﺮﺡ ﻫﺎﯼ ﻋﻤﻠﯿﺎﺗﯽ ﻭﯼ ﺑﺎﻋﺚ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺻﺎﺩﺭﺍﺕ ۳۵۰ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺗﻨﯽ ﻧﻔﺖ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﻪ ﺻﻔﺮ ﺑﺮﺳﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺻﺪﺍﻡ ﺟﻨﺎﯾﺘﮑﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ همین دلیل به ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺻﺪﺍﻡ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺑﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻧﯿﻤﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪ ﻭ ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺮ ﻣﻄﻬﺮﺵ ﺩﺭ ﻧﯿﻨﻮﺍ ﻭ ﻧﯿﻤﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺻﻞ ﻋﺮﺍﻕ ﻣﺪﻓﻮﻥ گردید .

 

 ⬇  ﺷﺮﺡ ﮐﺎﻣﻞ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ ﻭ ﺑرای ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﮔﻤﻨﺎﻣﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﻧﺎﻡ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩﺍﯾﻢ .

 

ﻭﯼ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﻤﺒﺎﺭﺍﻥ ﭘﺎﺩﮔﺎﻥ « ﺍﻟﻌﻘﺮﻩ » ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﻣﺰﺩﻭﺭﺍﻥ ﻋﺮﺍﻗﯽ ﺩﺭﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺿﺮﺑﺎﺕ ﻣﻬﻠﮑﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻣﺎﻩ ﺟﻨﮓ ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺟﻨﮕﯽ ﻋﺮﺍﻕ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺻﺪﺍﻡ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺭﻋﺐ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺳﺎﯾﺮ ﺧﻠﺒﺎﻧﺎﻥ ﮐﺸﻮﺭﻣﺎﻥ، ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﻮﺍﺯﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻭ ﻣﻮﺍﻓﻘﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﺳﺮﺍ، ﺑﻪ ﻓﺠﯿﻊﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﻭﺿﻊ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪ .

 

ﺑﺪﺳﺘﻮﺭ ﺻﺪﺍﻡ ﻣﻠﻌﻮﻥ، ﺩﻭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺟﯿﭗ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﺑﺎ ﻃﻨﺎﺏ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﭘﺮ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺮ ﻣﻄﻬﺮﺵ ﺩﺭ ﻧﯿﻨﻮﺍ ﻭ ﻧﯿﻤﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺻﻞ ﻋﺮﺍﻕ ﻣﺪﻓﻮﻥ ﺷﺪ .

 

ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺣﺪﯼ ﻭﺣﺸﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﮊﯾﻢ ﺑﻌﺜﯽ ﺩﺭ ﺗﻼﺷﯽ ﺑﯿﺸﺮﻣﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﭘﻮﺵ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﻫﻮﻟﻨﺎﮎ، ﺗﺎ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺍﺯ ﺍﻋﻼﻡ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺁﻥ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻃﯽ ۲۲ ﺳﺎﻝ ﻫﯿﭽﮕﻮﻧﻪ ﺍﻃﻼﻋﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻭﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻧﺒﻮﺩ؛ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺮﺩﺍﺩ ﺳﺎﻝ ۱۳۷۰، ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ  ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻋﻤﻠﯿﺎﺗﯽ ﻭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺗﯽ، ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺭﺳﺎﻟﯽ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺑﯿﻦﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺻﻠﯿﺐ ﺳﺮﺥ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﺍﻇﻬﺎﺭﺍﺕ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺮﺍﯼ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺧﻠﺒﺎﻧﺎﻥ ﺍﺳﯿﺮ ﻋﺮﺍﻗﯽ، ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﻋﻠﯽ ﺍﻗﺒﺎﻟﯽ ﺩﻭﮔﺎﻫﻪ ﻣﺤﺮﺯ ﺷﺪ .

 

ﭘﯿﮑﺮ ﻣﻄﻬﺮﺵ ﮐﻪ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻏﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﺤﺎﻓﻈﯿﻪ ﻧﯿﻨﻮﺍ ﻭ ﺑﺨﺸﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺯﺑﯿﺮ ﻣﻮﺻﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎ ﭘﯿﮕﯿﺮﯼ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺟﺴﺘﺠﻮﯼ ﺍﺳﺮﺍ ﻭ ﻣﻔﻘﻮﺩﯾﻦ ﻭ ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺑﯿﻦﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﺻﻠﯿﺐ ﺳﺮﺥ ﺟﻬﺎﻧﯽ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﯿﮑﺮﻫﺎﯼ ﻣﻄﻬﺮ ﺗﻨﯽ ﭼﻨﺪ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻠﺒﺎﻧﺎﻥ ﺷﻬﯿﺪ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ، ﭘﺲ ﺍﺯ ۲۲ ﺳﺎﻝ ﺩﻭﺭﯼ ﺍﺯ ﻭﻃﻦ،ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺣﺰﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﯾﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﻫﻤﺮﺯﻣﺎﻧﺶ ﺑﻪ ﻣﯿﻬﻦ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺎ ﺷﮑﻮﻩ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺻﺒﺤﮕﺎﻩ ﺳﺘﺎﺩ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻨﺠﻢ ﻣﺮﺩﺍﺩﻣﺎﻩ ۸۱ ﺩﺭ ﻗﻄﻌﻪ ﺧﻠﺒﺎﻧﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻫﺮﺍ ﺩﺭﮐﻨﺎﺭ ﺳﺎﯾﺮ ﻫﻤﺮﺯﻣﺎﻧﺶ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﺮﻓﺖ .

 

 

 

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




 

یه روز یه مهندس انگلیسی اومده بود برای سیستم تهویه ای حرم اقا امام رضا(ع) که وقتی داشت داخل صحنا رو بازدید میکرد چشمش خورد به پنجره فولاد اقا. رو کرد به مترجمش  چرا انقدر اینجا شلوغ و این دستمالها چیه که مردم به اون میبندن؟؟ گفت ما شیعه های ایران هر مشکلی داریم میایم اینجا و این دستمالا رو میبندیم تا مشکلمون زودتر حل بشه.

که دیدن مهندس کرواتشو ازگردنش در اورد و بست به پنجره فولاد اقا. که چند قدمی از کنار پنجره دور نشده بودیم که تلفنش زنگ خورد مترجم میگه دیدم مهندس حالش دگرگون شد نمی تونست حرف بزنه بعدازین که حالش بهتر شد گفتم اتفاقی افتاده دستاش میلرزید گفت خانمم بود ما تو خونه یه دختر فلج داریم زنگ زده میگه کجای بهش گفتم چرا گفت یه شخصی اومده بود جلوی در گفت من رضا هستم همسرتون منو فرستاده اومدم دخترتون ببینم برای چند لحضه اومد اتاق بچه یه نگاهی بهش کرد یه دستی رو سرش کشیدو گفت به اقاتون بگید مشکلش حل شد و رفت بعد ازین که برگشم اتاق بچه دیدم  ایستاده رو جفت پاهاش داره راه میره این اقا کی بود فرستادی وقتی رفتم جلوی در رفته بود ..

السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا

 

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




آقا سلام،

باز منم، خاک پایتان

دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان!

در این کلاس سرد، حضور تو واجب است.

این بار چندم است که استاد غایب است؟

نرگس شکفته است، تو را داد می زند

آقا بیا که فاصله فریاد می زند

این روزها نمی شود اندوهگین نبود

دلواپس نهایت تلخ زمین نبود

تب کرده مادرم ز غمت مدتی مدید

هذیان مادرم شده “آقا خوش آمدید”

آقا دلم عجیب تو را درد می کشد

دستم مدام واژه “برگرد” می کشد

امضاء: دو چشم خیس و دلی در هوایتان

دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان

 

❇  اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج  ❇

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




خدایا

به امید آمده ام ، خانه خرابم نکنی..

همه کردند جوابم، تو جوابم نکنی..

 

بارها آمده ام ، باز مرا بخشیدی..

با کلام ” برو ” ، این بار خطابم نکنی..

 

به گمان دگران ، بنده ی خوبی هستم..

پیش چشم همه عاری ز نقابم نکنی..

 

گر قرار است بسوزم، بزن آتش اما..

جلوی مردم این شهر عذابم نکنی…

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

شاعر : زنده یاد ابوالفضل سپهر

هنگام جنگ داديم صدها هزار دارا

شد كوچه هاي ايران مشكين ز اشك سارا

 

سارا لباس پوشيد ، با جبهه ها عجين شد

در فكه و شلمچه ، دارا بروي مين شد

 

چندين هزار دارا ، بسته به سر ، سربند

يا تكه تكه گشتند يا كه اسير و دربند

 

ساراي ديگري در ، مهران شده شهيده

دارا كجاست ؟ او در ، اروند آرميده

 

دوخته هزار سارا ، چشمي به حلقه در

از يك طرف و ديگر چشمي ز خون دل ، تر

 

سارا سؤال مي كرد ، دارا كجاست اكنون ؟

ديدند شعله ها را در سنگرش به مجنون

 

خون گلوي دارا آب حيات دين است

روحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمين است

 

در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا

در اين زمانه گشتند ده ها هزار« دارا »

 

هنگام جنگ دارا گشته اسير و دربند

داراي اين زمان با بنزش رود به دربند

 

داراي آن زمانه بي سر درون كرخه

ساراي اين زمانه در كوچه با دوچرخه

 

در آن زمانه سارا با جبهه ها عجين شد

در اين زمانه ناگه ، چادر( لباس جين ) شد

 

با چفيه اي كه گلگون از خون صد چو داراست

سارا ، خود از براي جلب نظر ، بياراست

 

آن مقنعه ورافتاد ، جايش فوكول درآمد

سارا به قول دشمن از اُمّلي درآمد

 

دارا و گوشواره ، حقّا كه شرم دارد!

در دستهايش امروز ، او بند چرم دارد

 

با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه رانديم

اما به ماهواره تا خانه اش كشانديم

 

يا رب تو شاهدي بر اعمالمان يكايك

بدم المظلوم ياالله ، عجّل فرجه وليّك

 

جاي شهيد اسم خواننده روي ديوار

آنها به جبهه رفتند اینها شدند طلبکار

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




محمد رضا شفیعی در شب عملیات کربلای 4 با اصابت تیر به ناحیه شکم مجروح می شود.

و چون همرزمش نتوانسته بود او را به عقب برگرداند، به دست عراقیها اسیر می شود.

یازده روز در اسارت به سر میبرد و در نهایت به خاطر جراحتش زیر شکنجه ی بعثی ها به شهادت رسیده و همانجا در کربلا دفنش می کنند.

بعد از شانزده سال جنازه ی محمد رضا را سالم از خاک در آورده بودند صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود.

پیکر پاک محمد رضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان های جسد هم از بین می رفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود.

وقتی گروه تفحص جنازه ی محمد رضا را دریافت می کردند سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می کرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم !

مادر شهید می گوید موقع دفن محمد رضا، حاج حسین کاجی به من گفت:

« شما می دانید چرا بدن او سالم است؟»

 گفتم:

«از بس ایشان خوب و با خدا بود. » ولی حاج حسین گفت:

« راز سالم ماندن ایشان در چهار چیز است: هیچ وقت نماز شب ایشان ترک نمی شد؛ مداومت بر غسل جمعه داشت؛ دائما با وضو بود و اینکه هر وقت زیارت عاشورا خوانده می شد، ما با چفیه هایمان اشکمان را پاک می کردیم ولی ایشان با دست اشکهایش را می گرفت و به بدنش می مالید و جالب اینکه جمعه وقتی برای ما آب می آوردند، ایشان آب را نمیخورد و آن را برای غسل نگه می داشت. » .

فرازى از وصيت نامه شهيد محمدرضا شفيعى .

” ای جوانان ، نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد و مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر در راه حسین و با هدف شهيد شد.”

 راستى عزيزان يادم رفت بگم:

  محمد تشنه شهيد شد

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




دلت که گرفت، دیگر منت زمین را نکش

راه آسمان باز است، پر بکش

او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را میخواند ؟

اگر هیچکس نیست، خدا که هست…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




  امید در آیات و روایات متعدد

 

28 آیه قرآن كریم درباره امید و امیدواری به رحمت حضرت حق است كانون علوم انسانی: 28 آیه قرآن كریم درباره امید و امیدواری به رحمت حضرت حق است و در آیات و روایات متعدد به معنای چشمداشت، انتظار، نگرانی، توقع، اعتماد، وعده و گمان آمده است     به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران (ایكنا) شعبه كانون‌های تخصصی قرآن كریم، در قرآن كریم 28 آیه وجود دارد كه درآن ریشه «رجو» به معنای امید در مشتقات و معانی متعدد به كار رفته است و آنچه از ترجمه‌های متعدد و تفاسیر بر می‌آید این است كه در اكثر این آیات از رجاء مفهوم امید و امیدواری حاصل می‌شود. در سوره شریفه بقره آیه 218 خداوند می‌فرماید: «همانانی‌ كه ایمان آورند و آنان كه مهاجرت كرده‌اند و در راه خدا جهاد نموده اند به رحمت الهی امیدوارند و خداوند آمرزنده مهربان است.» در جایی دیگر می‌فرماید «ولایإس من روح الله الا القوم الكافرون » از رحمت خدا به غیر از مردمی كه كافرند مأیوس نمی‌گردند، بنابراین لازم است كه شخص با ایمان از رحمت خدا مأیوس نباشد و از عذاب خدا نیز ایمن نشود، همچنان كه می‌فرماید: «یحذرالاخره ویرجورحمه ربه» از آخرت می‌ترسند و به رحمت پروردگارش امید دارند. در مجمع‌البیان ذكر شده است، امید و امیدواری به رحمت حضرت حق از اركان دین است و چیزی كه به عنوان ركن حساب شود از چونان ارزشی برخوردار است كه بدون آن پایه آن بنا سست و لرزان خواهد بود. همچنین امید در آیینه احادیث و روایات بسیاری از ائمه اطهار(ع) درباره امید و اثرات آن در زندگی نقل شده است، امام صادق(ع) می‌فرمایند:

«به لطف و عنایت خداوند امیدوار باش، ولی نه به نحوه‌ای كه تو را به معصیت بكشاند، از خدا بترس، ولی نه به گونه‌ای كه تو را از رحمتش مأیوس كند. همچنین فرمودند: «آن‌گونه از خدا بترس كه اگر اعمال نیك تو به اندازه حسنات همه جن و انس هم باشد، باز نگران باشی كه مبادا خداوند تو را به جهت بعضی لغزش‌ها مجازات كند و آن‌گونه به خدا امیدوار باش كه اگر به اندازه همه انس و جن هم مرتكب گناه باشی امید به بخشش داشته باشید.» از رسول خدا(ص) روایت شده است كه فرمود: «در روز قیامت خدای تعالی از بنده می‌پرسد آن زمان كه كار زشت و ناپسند را دیدی چه چیز تو را از انكار آن بازداشت، بنده خدا در جواب عرض می‌كند: «خدایا از مردم می‌ترسیدم و به تو امیدوار بودم.» رسول خدا(ص) فرمود: «درآن زمان خدای تعالی می‌فرماید كه گناهان را به تو بخشیدم.» حضرت امیر المؤمنین(ع) درباره رعایت اعتدال میان خوف و رجاء می‌فرمایند: بهترین اعمال رعایت اعتدال میان خوف رجاء است.» و مرحوم مجلسی در توضیح رجا و خوف در كتاب الایمان و الكفر می‌فرمایند: «خوب است

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




علامه محمد تقی جعفری (ره) میگفتند:

برخی ازجامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تاپیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ برای سنجش ارزش بسیاری ازموجودات،معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آنست.

معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آنست.معیار ارزش پول پشتوانه آنست؛ اما معیار ارزش انسانها درچیست؟ هر کدام ازجامعه شناسان،سخنانی گفته و معیارهای خاصی ارایه دادند. هنگامی که نوبت به بنده رسید،گفتم:

اگر میخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد،ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد. کسیکه عشقش یک آپارتمان 2طبقه است،در واقع ارزشش بمقدار همان آپارتمان است. کسیکه عشقش ماشینش است، ارزشش بهمان میزان است. اما کسیکه عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه خداست. علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان سخنان من را شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. هنگامیکه تشویق آنها تمام شد،

من دوباره بلند شدم و گفتم : عزیزان،این کلام علی (ع) بود

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

همه آب‌های دنیا هم نمی‌توانند یک کشتی را غرق کنند،  مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند؛بنابراین تمام نکات منفی دنیا  روی شما تأثیر نخواهد داشت، مگر اینکه شما اجازه دهید…

The entire waters of the world cannot drown a ship unless they permeate through it. Similarly, none of the adversities of the world can influence you unless you allow them inside.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

 وقتی زندگی مسیرش را به سمت دشوارتر شدن عوض می‌کند، شما به سمت قوی‌تر شدن تغییر مسیر دهید…

 When life starts heading toward hardships, you start heading for a more powerful character.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

 هرگز کسی را که پیوسته در حال پیشرفت است، دلسرد نکنید، ولو اینکه آن پیشرفت به کندی صورت گیرد.

 Never discourage the one who is making progress even if his progress is too slow.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




تاریخچه و نحوه ی شكل گیری گروهك پ‍‍ژاك

 

در اوایل دهه 70 میلادی،دانشجویان كرد و باشاخه جوانان انقلابی احزاب در تركیه ،به نام انجمن تحصیل كردگان دموكرات وطن پرست آنكارا به رهبری

????عبداله اوجالان????

 فارغ التحصیل دانشكده ی، علوم سیاسی، اعلام موجودیت كرده و به صورت مخفی، فعالیت خود را آغاز نمودند.

 

این تشكل دانشجویی دارای افكار ماركسیستی بود.

 

این گروه در سال 1974 نام خود را به

“apoucas”

یعنی پیروان اپو ،تغییر داد.

 

گروه مذكور در سال 1975 ،فعالیت سیاسی خود را در كردستان تركیه آغار نمودند.

و در سال 1977 منشوری را تحت عنوان مسیرانقلاب كردستان منتشر كرده

و در سال 1978 پس از تقویت ایدوئولوژی و تشكیلات خود و نفوذ بیشتر در بین قشر تحصیل كرده ،به طور رسمی به حزب کارگران کردستان(p.k.k) تغییر نام داد.

 

 

حزب کارگران کردستان،پس از 2 سال فعالیت سیاسی و به علت داشتن تفكرات ناسیونالیستی

و تجزیه طلبی

و به دنبال كودتای سال 1980 (1359شمسی) ،در تركیه ،غیر قانونی اعلام شده

 و فعالیت آن ممنوع شد.

 

به دنبال این موضوع، حزب مركز ،فعالیت خود را به ناچار از تركیه خارج و به لبنان و سوریه انتقال داد.

در مدت چند سال اقامت در لبنان و سوریه ،پس جذب نیرو و ایجاد سازمان نظامی

 به علت اختلاف دیدگاهها وشعارهای جدایی طلبانه ،

مشی جنگ مسلحانه را برگزیده

 ودر سال 1984 م رسمأ وارد مبارزه ی مسلحانه با دولت تركیه شد و شرق و جنوب تركیه را محل تاخت و تاز خود قرار داد.

 عبداله اوجالان  عضو موسس و دبیر كل حزب ،تا سال 1999 میلادی، مستقیمأ فرماندهی گروه را بر عهده داشت ،تا اینكه در اسفند۷۷(1999م)توسط سازمان اطلاعاتی تركیه (میت)با كمك موساد در یكی از كشورهای افریقایی دستگیر

و به تركیه انتقال داده شد

و به زندان محكوم گردید.

 در نیمه دوم سال 2003

(1382)،با برگزاری كنگره ی دوم ،k.D.k به كنگره خلق كردستان(كهك) تغییر نام داد.

این حزب ،همزمان با اعلام موجودیت در راستای كاهش از مشكلات داخلی و همچنین رسیدن به

???? هدف اصلی و نهانیِ ????خود ،

كه ????تشكیل كردستان بزرگ???? می باشد،

اقدام به تاسس حزب هایی به ظاهر مستقل برای هریك از كرستان ها نمود و ????شاخه ایرانی آن ????

با نام حزب حیات آزاد كردستان????پژاك???? اعلام موجودیت كرد.

 مخفف نام این گروه در ادبیات كردی پژاك، برگرفته از اولین حرف هر كلمه

 (پارتی ژیانی ئازادی كوردستان)

می باشد.

 

⭕پژاك ⭕

از مرزهای جغرافیایی بین مناطق كرد نشین عراق ، جنوب غرب كردستان،

مناطق كردنشین تركیه به عنوان شمال كردستان

و

مناطق كردنشین سوریه به عنوان غرب كردستان نام برد.

 

 ویژگی های تشكیلاتی پژاك

موجب گردیده است كه به علت آموزش ها و انضباط تشكیلاتی حاكم بر آن ،

نسبت به سایر گروه های كُرد فعال در ایران، از ریزش كمتری برخوردار باشد

 حوزه  ی مورد نظر پژاك در ایران ؛

علاوه بر استان ها و مناطق مرزنشین

 و كردنشین غرب كشور ، بخش وسیعی از استان های قزوین ،زنجان،همدان؛كرمانشاه،و خراسان را در بر گرفته است .

و به همین دلیل است كه پژاك ،تمامی اطلاعیه ها و بیانیه های خود را به دو زبان كردی و فارسی منتشر می كند.????

 اهداف پ.پ.ك به صورت كلان:

 

✨1-دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی✨

 

✨2-مخالفت با نظام جمهوری اسلامی✨

 

3-نفوذ و عضو گیری

 

✨4-دین گریزی و آلودگی اخلاقی✨

 

5-اخاذی و ایجاد مزاحمت برای مرز نشینان

 

✨6-افزایش قاچاق✨

 

7-متوسل شدن و ارتباط با بیگانگان

 

8-تلاش برای حاكمیت نظام كنفدرالیسم و دموكراتیك

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




هیچ میدانی چرا بی حـاصــلیــم…!؟!

 

چون که از “یاد شهیدان”

غـافــلیــــم….

 

عشق یعنی حرمت یک استخوان

 

یادگار از قامت یک نوجوان

 

آنکه با خون شریف اش رسم کرد

بر زمین!

 

جغرافیای آسمان….

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




کجایی یوسف زهرا

 

????خشک شد این مزرعه، باران نمی آید چرا؟

????جمعه هم آمد،ولی مهمان نمی آید چرا؟

????شیخ همراه چراغش منتظر مانده هنوز

????منتظر مانده ولی!انسان نمی اید چرا؟

????سامری گوساله بازی میکند،موسی کجاست

 

????ای خدا پس لوح ده فرمان،نمی آید چرا؟

 

????یکه تازی میکند قوم ثمود ولوط وعاد

????مانده ام من در جهان ،طوفان نمی اید چرا؟

????سوی چشمم کم شده از گریه های ندبه ام

????یوسف گم گشته ی کنعان نمی اید چرا؟

????من دعای عهد میخوانم به امید طلوع

????آفتاب نیمه شعبان نمی آید چرا؟……

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




السلام علیک  یابقیةالله

 

 

ای رهگذر کوچه احساس کجایی؟

محبوب ترین عابر شب های رهایی

 

تا خال لبت نقطه حساس وجود است

حساس ترین منطقه در منطق مایی

 

ای ناب ترین حادثه عشق در این بزم

دور از نظرت میکده را نیست صفایی

 

ای خوب ترین منظره در چشم ملائک

بر روی زمین ناب ترین عکس خدایی

 

دلتنگ تو اینبار گل و باغ و بهارند

ای کاش گل نرگس من زود بیایی

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 یا صاحب الزمان(عج)

 

 

یادم نمیرود که گذشته که بوده ام

 

من با صفای مهر تو محبوب میشوم

 

هرگز تو را ندیدم و شاید نبینمت

 

من با حروف اسم تو مجذوب میشوم

 

یک یا علی علی که شنیدی تو از لبم

 

از آن زمان غلام تو محسوب میشوم

 

نادیده اذن دادی ام آقا به نوکری

 

گفتی که روضه خان تو محسوب میشوم

 

بیهوده نیست این همه خرجم نموده ای؟

 

روزی هزار مرتبه معیوب میشوم

 

الطاف تو چه کرده به قلب کویریم

 

هر لحظه در کنار تو مرطوب میشوم

 

 اللهم عجل لولیک الفرج

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




ﺷﺒﻲ ” ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﺤﻤﻮﺩ ” ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ

ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ

ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ ! ﺑﻪ ﺭﯾﺲ ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ : ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ

ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ

ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻠﺖ ﺧﺒﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ …

ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺤﺎﻓﻆ ﻣﺨﺼﻮﺻﺶ ﺑﺮﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ,ﺩﺭ

ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ

ﻭ ﮔﺬﺍﺭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ

ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩ

ﻣﯿﺸﻭﻧﺪ ﻭ ﻫﯿﭻ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ ﺑﻩ ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ؟ ! ﻭﻗﺘﯽ

ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ

ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺪﺗﯽ

ﻧﯿﺰ ﺍﺯﻣﺮﮒ ﺍﻭ

ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ . ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ

ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :

ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﺪ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ : ﺍﻭ

ﻓﺮﺩﯼ ﻓﺎﺳﺪ ، ﺩﺍﯾﻢ

ﺍﻟﺨﻤﺮ ﻭ ﺯﻧﺎﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩ !

ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ

ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ

ﺗﺤﻮﯾﻞﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ

ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ

ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﺍ

ﺭﺣﻤﺘﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ ! ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻭ ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﺍﻥ

ﺑﻮﺩﯼ !!!

ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ

ﻫﺴﺘﯽ !

” ﺳﻠﻄﺎﻥ ” ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ :

ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ

ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﻭ

ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؟ !! ؟ ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺑﻠﻪ ،

ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ

ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻧﺎﻥ

ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺘﻢ ؛

ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ

ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻓﺮﻭﺷﯽ

ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﺮﯾﺪ ﻭ

ﻣﯿﺂﻭﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ

ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻣﯽﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﻟﺤﻤﺪﺍﻟﻠﻪ

ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ

ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﺭﺩﻡ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ ! ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ” ﺯﻧﺎﻥ

ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻡ ” ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ

ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ

ﺍﻣﺸﺒﺖ ! ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ

ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ

ﻧﮑﻦ ! ! ؟ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ

ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ

ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ

ﻓﺴﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ

ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ …

ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ : ﻣﺮﺩﻡ

ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺟﻮﺭ

ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ

ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ “

ﻏﺴﻞ ” ﻭ ” ﮐﻔﻨﺖ ” ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ

ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ

ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﻦ ، ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ

ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺎﺿﺮ

ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ !!!

” ﺳﻠﻄﺎﻥ ” ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ

ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :

ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ

ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ

ﻋﻠﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ! ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ

” ﺳﻠﻄﺎﻥ ” ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ

” ﻋﻠﻤﺎ ” ﻭ ” ﻣﺸﺎﯾﺦ ” ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺜﯿﺮﯼ

ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ

ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻓﻦ

ﮐﺮﺩﻧﺪ !!. ؟ .!!

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ …

ﺑﺪ ﮔﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺳﻮﺀﻇﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻭﺭ

ﺳﺎﺯ ﻭ “

ﺣﺴﻦﻇﻦ ” ﻭ ” ﺧﻮﺵ ﮔﻤﺎﻧﯽ ” ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺭﺍ

ﻧﺼﯿﺒﻤﺎﻥ ﺑﻔﺮﻣﺎ !

ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺭﻩ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﺑﮕﯿﺮﯼ ،

ﻋﻤﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﯿﺮﯼ ؛

ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮ ﺧﺮﺍﺑﺎﺕ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﭘﻨﺪ ،

ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ

 

موضوعات: اخلاقی و تربیتی  لینک ثابت




 

از شیخ مرتضی انصاری(ره) پرسیدند:

چگونه می‌شود یک ساعت فکر کردن بهتر از هفتاد سال عبادت باشد؟

فرمود:

فکری مانند فکر؛ حر بن یزید ریاحی در شب عاشورا…

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




خدایا

ببخشای نگاههای اشار‌ت‌آمیز

سخــــنان بی‌فایده

خواسته‌های بی‌مورد دل و

لغـــــزش‌های زبان را…

«بخشی از مناجات حضرت علی[ع]»

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




هر که با آل علی در پی شر می‌گردد

تیغ گم کرده و دنبال سپر می‌گردد…

سرنوشتت همه مغضوب دو صد ایل شدن

بنشیند به دلت حسرت قابیل شدن

بنشیند به دلت داغ مسلمان کشتن

داغ مالک کشی و بوذر و سلمان کشتن

«جواد شیخ الاسلامی»

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس….!!!

دمدمای غروب یک مرد کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه کوره راه. من و علی هم با تویوتا داشتیم از منطقه برمی گشتیم به شهر.

چشمش که به قیافه ی لرزان زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا.

پرسید: «کجا می رین؟»

مرد کُرد گفت: «کرمانشاه»

– رانندگی بلدی؟

– کُرد متعجب گفت: «بله بلدم!»

علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.»

مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند جلو و ما هم عقب تویوتا، توی سرمای زمستان!

باد و سرما می پیچید توی عقب تویوتا؛ هر دوتامون مچاله شده بودیم.

لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟»

اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی خنده اش را پنهان نکرد و گفت:

«آره می شناسمش، اینا دو – سه تا از اون کوخ نشینانی هستند که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس….

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




و امام زمان عليه  السلام :

أنَـا بَقِيـَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخـيرَةٌ مِنْ نُـوحٍ وَمُصْطفى مِنْ إبراهيمَ وَصَفْوَةٍ مِنْ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله.

غيبت نعمانى: 281، ح 67.

از آن حضرت آمده كه چنين گويد:

من باقيـمانده از آدم و ذخـيره نـوح و برگزيده از ابراهيم و خلاصه محمد [كه درود خدا بر آنان باد ]مى بـاشـم.

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




الهى،

آفتاب تابانت امروز نيز برآمد از پشت پنجره نگاهم ،

تا فروزان كند جانم با فروغ زندگى ؛

 

تا باقى روز در برد و باخت آن سپاسگزار تاريكى هايى باشم ،

كه نويد روشنى ست ؛

 

پروردگارا سپاس از صبح امروز، كه باز هم و باز هم ،

سلامت عزيزانم، قشنگترين هديه ى زندگى به من است ؛

 

و دل انگيزترين نغمه است، شنيدن صدای نفسهايشان ،

بر حرير زندگى و اين همه را سپاس و باقى هيچ ،

و ديگر تلاش من و مصلحت تو ؛

 

بار الها، باغچه ى من و باغ همسايه ام در امنيت تو

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




جریـــمه مشـــق امشــب…!

 

صـــد بار بنویس…!

 

آقایـی کــه یـــادش نبــــودم…!

 

در قُنـــوت نمـــازش {یـــادم} کـــرد…!!!

 

السلام علیک حین تحمد و تستغفر…!!!

 

 

اللهـــم عجــل لولیـــک الفـــرج

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




قالَ امام مهدی ( علیه السّلام ) :

خدایا٬ مرا از چشمان دشمنانم پنهان بدار٬ و من و دوستانم را گرد هم آر٬ و آنچه را به من وعده داده ای تحقق بخش٬ و در زمان غیبتم تا آنگاه که اذن ظهورم دهی نگهدارم باش٬ و آنچه از فرایض و سُنَّتهایت که از میان رفته است٬ به دست من احیا گردان٬ و ظهور من را تعجیل فرما.

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

 مَشهَد کِه میرَوَم دِلَم آرام میشوَد

با ذِکرِ یا رِضا هَمه چیز خوب میشوَد

 

مَشهَد کِه میرَوَم دِلَم اِنگار کَربَلاس

سَر تا سَرِه حَرَم هَمِه جا روضِه ای بِه پاس

 

مَشهَد کِه میرَوَم بِه خیالَم کِه مَکِه اَم

حاجی شُدَم بِه دورِ خُدا سیر، گَشتِه اَم

 

مَشهَد کِه میرَوَم  غَریبانه میشوَم

وَقتِ اَذان کِه شُد پُر اَز نالِه میشَوَم َمشهَد کِه میرَوَم هَمه ی دیدِه ها تَر اَست

زائِر دَخیلِه پَنجَرِه فولاد نِشَستِه اَست

 

گُفتَم زِ مَشهَدُو دِلِ مَن رَفت کَربَلا

خاصیتِ رِضاس کَربَلا میبَرَد مَرا…

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




 

يك شب دلم بهانه ي كرببلا گرفت

قلبم شكست و دور و برش را خدا گرفت

پس پا شدم به نيت روضه كه ناگهان

ديدم بهشت آمد و دست مرا گرفت

اي زائري كه مي روي آهسته تر برو

شوق غم حسين مرا هم فرا گرفت

اذن دخول خواندم و وارد شدم ولي

ديدم بهشت گوشه اي از عرش جا گرفت

در مجلسي كه جاي رسولان وحي بود

هر كس نشست خلوت غار حرا گرفت

روضه شروع شد همه ي عرش گريه كرد

حتي خدا دلش ز غم كربلا گرفت

بالاي عرش منبري از نور چيده شد

اقراء كه هر كه خواند دلش ارتقا گرفت

از بين شاعران درش محتشم كه خواند

از دست هاي سبز پيمبر عبا گرفت

شاعر نوشت بيتي و از دست مادري

يكشب براي هيئت خود كربلا گرفت

آن سر كه روي دامن معراج جاي داشت

آخر چه شد كه جا به سر نيزه ها گرفت

 

 

اللهم ارزقنا زيارت الحسين(ع)

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯾﺴﺖ که ﺯليخا ، ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ!

ﻫﺮ ﺯِ ﭼﺎﻩ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ ﯾﻮﺳﻒ ﮐﻨﻌﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ!

 

ﻋﺸﻖ ﻫﻢ ﺩﺭ ﭘَﺲِ ﭘﺴﺘﻮﺳﺖ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺳﻬﺮﺍﺏ

ﭘﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﮔﺮ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ،ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

 

ﺑﯿﮕﻨﺎﻫﯽ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺟُﺮﻡ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ

ﯾﻮﺳﻒ ﺍﺯ ﭘﺎﮐﯽِ ﺧﻮﺩ ﺣﺒﺲ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

 

ﻓﺎﻝ ﺣﺎﻓﻆ ﺯﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺨﺖِ ﺧﻮﺷﻢ ﺣﺎﻓﻆ ﮔﻔﺖ :

ﻧﺮﮔﺲ ﻣﺴﺖِ ﻏﺰﻝ حیف،، که ارزان ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

 

ﺑُﻠﺒُﻞ ﺍﺯ ﺷَﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺩﺭ ﭘَﺲِ ﮔُﻞ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺍﺳﺖ

ﺯﺍﻍ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺷﻌﺮ ﻏﺰﻟﺨﻮﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

 

(ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﯼ ﻣﺎ . . . )ﻋﺎﻗﻞ ﺑﺎﺵ

ﯾﺎﺭ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﺩرﺍﯾﻦ ﺩِﻟﮑﺪﻩ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺷﺪﻩ ﺍست…

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




كي شود در‎ ندبه هاي جمعه پيدايت كنم؟

” گوشه اي تنها نشينم تا تماشايت كنم ” م

ينويسم روي هرگل نام زيباي تو را “

تا كه شايد، اين شب جمعه ملاقاتت كنم ” بي قرارم

*مهديا*

از بهر ديدار رخت “

تا به كي از مادرت زهرا، تمنايت كنم؟ “

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




اگر از خودخواهی کسی به تنگ آمده ای، او را خوار مساز؛ بهترین راه آن است که چند روزی رهایش کنی.

 

گاهی شاپرکی را از تار عنکبوت میگیری تا خیلی آرام رهایش کنی،شاپرک میان دستانت له میشود….

نیت تو کجا و سرنوشت کجا

 

هنگامی که افسرده ای ،بدان جایی در اعماق وجودت ،حضور ” خدا ” را فراموش کرده ای…

 

لحظه ها ،

تنها مهاجرانی هستند

که هر گز بر نمی گردند

هرگز !

 

ﮔﻼﯾـﻪ ﻫﺎ ﻋﯿﺒﯽ ﻧـﺪﺍﺭد …

اما ﮐﻨــــﺎﯾﻪ ﻫــﺎ ﻭﯾـــ ــﺮﺍﻥ ﻣﯿـ کنـد

 

سه چیز را نگه دار:

گرسنگیت را سر سفره دیگران

زبانت را در جمع

و چشمت را در خانه دوست . .

 

عاشــق طرز فکر آدمهـــا نشویــد

آدمهـــا زیــبا فکـــر میکنند

زیـــبا حرف میزنند

امـــا زیــبا زندگـــی نمیکنند… !!

 

مراقب باش

بعضی حرف ها فقط قابل بخشش هستند

نه فراموش شدن !

 

آرزوهایت را کنار نگذار

دنیا بالاخره مجبور می شود با دلت کنار بیاید !

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




مرحوم شیخ رجبعلی خیاط میفرمود:

 

بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی اش کنی, خم اش می‌کنی.هر چه خم شود خالی تر می‌شود, اگر کاملا رو به زمین گرفته شود, سریع تر  خالی می‌شود.

 

 دل آدم هم همین طور است،

گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم، از غصه، آن هم به خاطر حرف‌های دیگران؛ طعنه‌های دیگران، …

????????????????????

 قرآن می‌گوید:

هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛ خم شو و به خاک بیفت.

” وَكُن مِّنَ السَّاجِدِین."   

 

سجده کن؛ ذکر خدا بگو ; این موجب می‌شود تو خالی شوی تخلیه شوی سبک شوی؛

—————————

این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است:

 

وَلَقَدْ نَعْلَمُ…….

ما قطعا می‌دانیم اطلاع داریم، دلت می‌گیرد، به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند؛

 

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ

سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن.

                   سوره ی حجر, آیه ی ۹۸

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




قضاوتهای حضرت امام  علی علیه السلام

 

در زمان خلافت عمر دو زن بر سر کودکی نزاع می کردند و هر کدام او را فرزند خود می خواند، نزاع به نزد عمر بردند، عمر نتوانست

مشکلشان را حل کند از این رو دست به دامان امیرالمومنین علیه السلام گردید.

امیرالمومنین علیه السلام ابتداء آن دو زن را فراخوانده آنان را موعظه و نصیحت فرمود ولیکن سودي نبخشید و ایشان همچنان به مشاجره

خود ادامه می دادند.

امیرالمومنین علیه السلام چون این دستور داد اره اي بیاورند،در این موقع آن دو زن گفتند: یا امیرالمومنین! می خواهی با این اره چکار کنی؟

امام علیه السلام فرمود: می خواهم فرزند را دو نصف کنم براي هر کدامتان یک نصف! از شنیدن این سخن یکی از آن دو ساکت ماند، ولی

دیگر فریاد برآورد: خدا را خدا را! یا اباالحسن! اگر حکم کودك این است که باید دو نیم شود من از حق خودم صرفنظر کردم و راضی

نمی شوم عزیزم کشته شود.

10

آنگاه امیرالمومنین علیه السلام فرمود: الله اکبر! این کودك پسر توست و اگر پسر آن دیگري می بود او نیز به حالش رحم می کرد و بدین

عمل راضی نمی شد، در این موقع آن زن هم اقرار به حق نموده به کذب خود اعتراف کرد، و به واسطه قضاوت آن حضرت علیه السلام حزن

و اندوه از عمر برطرف گردیده براي آن حضرت دعاي خیر نمود.

در اذکیاء ابن جوزي آمده: مردي کنیزي خریداري نموده، پس از انجام معامله، مدعی کودنی او گردیده خواست معامله را بهم زند، فروشنده

انکار می کرد، نزاع به نزد ایاس بردند، ایاس کنیزك را آزمایش نموده به وي گفت: کدامیک از دو پایت درازترست؟گفت:این یکی، ایاس

پرسید آیا شبی را که از مادر متولد شدي به خاطر داري؟ گفت: آري، در این موقع ایاس به خریدار روکرده،گفت:او را برگردان! او را برگردان!

و نیز آورده: مردي مالی را به نزد شخصی به ودیعت نهاد. و پس از چندي مال خود را از طرف مطالبه نمود، طرف انکار نموده منکر ودیعه

گردید، نزاع به نزد ایاس بردند. مدعی به ایاس گفت: من مالی را نزد این شخص به امانت گذاشته ام، ایاس پرسید؛ در آن موقع چه کسی

حاضر بود؟ گفت در فلان محل مال را به او تحویل دادم و کسی حاضر نبود، ایاس پرسید چه چیز آنجا بود گفت: درختی، ایاس به او گفت:

حال به نزد درخت برو و قدري به آن بنگر، شاید واقع قضیه معلوم گردد، شاید مالت را در زیر آن درخت خاك کرده و فراموش نموده اي و با

دیدن درخت یادت بیاید، مرد رفت، ایاس به منکر گفت: بنشین تا طرف تو برگردد. ایاس به کار قضاوت خود مشغول شده پس از زمانی به

آن مرد رو کرده، گفت: به نظر تو آن مرد به درخت رسیده؟ گفت: نه، در این موقع ایاس گفت: اي دشمن خدا! تو خیانتکاري، و مرد اعتراف

نموده گفت: مرا ببخش! خدا تو را ببخشد، ایاس دستور داد او را بازداشت کنند تا این که آن شخص برگشت، ایاس به او گفت: خصم تو

اعتراف نمود مالت را از او بگیر….

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چهار كلمه از چهار كتاب 

 

☀ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام:‏

????قَرَأْتُ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ فَخَيَّرْتُ مِنْ كُلِّ كِتَابٍ كَلِمَةً

????تورات و انجيل و زبور و قرآن را خواندم پس از هر كتاب كلمه اي را انتخاب كردم‏:

????مِنَ التَّوْرَاةِ مَنْ صَمَتَ نَجَا

????از تورات: هركه سكوت كند نجات يابد.

????وَ مِنَ‏ الْإِنْجِيلِ‏ مَنْ قَنِعَ شَبِعَ

????و از انجيل: هر كه قناعت كند سير شود.

????وَ مِنَ الزَّبُورِ مَنْ تَرَكَ الشَّهَوَاتِ فَقَدْ سَلِمَ عَنِ الْآفَاتِ

????و از زبور: هركه شهوتها را ترك كند از آفتها ايمن و سالم ماند.

????وَ مِنَ‏ الْفُرْقَانِ‏ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه (سوره طلاق /آيه 3)

????و از قرآن: هركه بر خدا توكل و اعتماد كند، او براي وي بس است.

 

 جامع الأخبار ؛ ص183

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




ﻓﻮﺍﯾﺪ ﺳﺮﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺪﻥ

ﻗﺮﻗﺮﻩ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺳﺮﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﺏ ﮔﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻠﻮﺩﺭﺩ

ﻣﻔﯿﺪ ﺍﺳﺖ .

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﺎﻣﭙﻮ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻮﻫﺎ، ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺳﺮﮐﻪ ﻣﻮﻫﺎ ﺭﺍ

ﺁﺑﮑﺸﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﻣﻮﻫﺎﯾﯽ ﻧﺮﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ .

ﻭﺍﻥ ﺣﻤﺎﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺏ ﮔﺮﻡ ﭘﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺳﺮﮐﻪ ﺑﻪ

ﺁﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﻨﯿﺪ، ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺭﺍﺯ

ﺑﮑﺸﯿﺪ؛ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺧﺸﮑﯽ ﭘﻮﺳﺖ

ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﭘﻮﺳﺘﯽ ﻧﺮﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ .

…………………………………….

ﯾﮏ ﻗﺎﺷﻖ ﭼﺎﯼ ﺧﻮﺭﯼ ﺳﺮﮐﻪ ﺳﯿﺐ ﺳﮑﺴﮑﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ

ﺑﯿﻦ ﻣﯽﺑﺮﺩ .

ﺻﺒﺢ ﮐﻤﯽ ﺳﺮﮐﻪ ﺳﯿﺐ ﻗﺮﻗﺮﻩ ﮐﻨﯿﺪ ﺳﭙﺲ ﺑﺎ

ﻣﺴﻮﺍﮎ ﺩﻧﺪﺍﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﺑﺰﻧﯿﺪ، ﻟﮑﻪﻫﺎﯼ ﺩﻧﺪﺍﻥ

ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺩﻧﺪﺍﻥﻫﺎ

ﻣﯽﺷﻮﺩ .

ﯾﮏ ﺟﺮﻋﻪ ﺁﺏ ﺳﺮﮐﻪ ﺳﯿﺐ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺧﺎﺻﯿﺖ

ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮑﯽ ﺁﻥ ﺑﺎﮐﺘﺮﯼﻫﺎﯼ ﻣﻌﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ

ﻣﯽﺑﺮﺩ .

ﯾﮏ ﻗﺎﺷﻖ ﭼﺎﯾﺨﻮﺭﯼ ﺳﺮﮐﻪ ﺳﯿﺐ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻟﯿﻮﺍﻥ

ﺁﺏ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﻨﻮﺷﯿﺪ ﮔﺮﻓﺘﮕﯽ ﺑﯿﻨﯽ

ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽﺭﻭﺩ .

……………………………………….

ﺳﺮﮐﻪ ﺳﯿﺐ ﭘﻮﺳﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﻟﮑﻪﻫﺎﯼ

ﺻﻮﺭﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽﺑﺮﺩ؛ ﺷﺐ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ

ﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﺏ ﺑﺸﻮﺋﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﭘﻨﺒﻪ ﺁﻏﺸﺘﻪ

ﺑﻪ ﺳﺮﮐﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﺑﯿﺪ.

ﺩﺭ ﻟﮕﻦ ﺁﺏ ﮔﺮﻡ ﮐﻤﯽ ﺳﺮﮐﻪ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ ﻭ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ

ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻣﺎﺳﺎﮊ ﺩﻫﯿﺪ ﺗﺎ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﭘﺎﻫﺎ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻭﺩ .

 

موضوعات: اخلاقی و تربیتی  لینک ثابت




تقصیر من است که تو کم می آیی/

وقتی که شوم اسیر غم می آیی/

 

این جمعه و جمعه های دیگرحرف است/

آدم بشوم تو شنبه هم می آیی/

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




 

 

گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟

گفت: «انَّ مع العسر یسرا»

“قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)

*

گفتم: واقعا؟!

گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»

حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)

*

گفتم: خب خسته شدم دیگه…

گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»

از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)

*

گفتم: انگار منو فراموش کردی!

گفت:«اذکرونی اذکرکم»

منو یاد کن تا یادت باشم.

*

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!

گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»

تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)

«انّی اعلم ما لاتعلمون»

من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30)

*

گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟

گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»

حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.

(یونس/ 109)

*

ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)

گفت: «الیس الله بکاف عبده»

من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




یک جمله زیبا از نلسون ماندلا

 

نقص یا کمبود زیبایی در چهره یک فرد را اخلاق خوب تکمیل ميكند…

 

اما کمبود یا نبود اخلاق را، هيج چهره ی زیبایی نمی تواند تکمیل کند…

 

پایه و بنای شخصیت انسان ها بر کردارشان میباشد، و زیباترین شخصیت ها متعلق به خوش اخلاق ترین انسان هاست…

 

(نلسون ماندلا)

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




پنج اصل برای قرار گرفتن در مسیر خود سازی

 

صمت و جوع و سهر و خلوت و ذکر به دوام نا تمامان جهان را کند این پنج تمام

 

صمت :  یعنی سکوت و به اندازه حرف زدن نه بیشتر و نه کمتر از حد نیاز

 

جوع:   یعنی نباید همیشه شکم را پر داشت غذا خوردن زیاد دل را تیره می کند و گرسنگی درون را بیدار می کند

 

سهر :  یعنی بیداری و هوشیاری و غافل نبودن( سحر یعنی قبل از اذان صبح بیدار بودن) چه در محیط کار چه منزل و غفلت نکردن تا پشیمان نشویم

 

خلوت :  یعنی در خود فرو رویم و گوشه گیری اختیار کنیم و به حسابرسی خود بپردازیم

 

ذکر به دوام :  یعنی همیشه حق بگوییم و حرف حق رابپذیریم و راه حق رابرویم نه صرفا ذکری را لقلقه زبان داشته باشیم که ان هم لازم است

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنيم

غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنيم

 

کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز

چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنيم

 

عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود

ما به این دنیای فانی زود عادت می کنيم

 

ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا

عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنيم؟

 

کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی

با همیم اما چرا احساس غربت می کنيم؟

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




 

 سومين مرحله از دوران زندگي انسان را حضرت رسول اعظم صلي الله عليه و آله دوره وزارت نام مي نهند، يعني چهارده تا بيست و يك سالگي كه به آن دوره بلوغ هم مي گويند. بيشتر لغت شناسان واژه بلوغ را به معني ادراك و رسيدن معني كرده اند. بلوغ مرحله حساسي است كه در آن بعضي تغييرات جسمي همراه با رشد عقلي و فكري صورت مي گيرد.دوره بلوغ دوره ناشناخته و اسرارآميزي است. تحولات جسماني، عاطفي و عقلاني، در اين دوره به حدي زياد است كه برخي روان شناسان آن را دوره طوفان و بحران نام گذاري كرده اند. اين دوره مثل دوره هاي ديگر از ويژگي هاي خاصي برخوردار است[1].



[1]. مريم اديب، تربيت ديني كودك و نوجوان، نكته ها و روش ها، ص 47

موضوعات: خانواده  لینک ثابت




تعريف دوران كودكي

كودك، موهبتي الهي است كه خود منشأ نعمت هاي بي شمار ديگر است. وجود كودك در خانه، فضاي آن خانه را از بركت و مهر و مودت لبريز مي كند. فرزند پاره ي تن والدين و گلي از گل هاي بهشت است.

حضرت علي عليه السلام مي فرمايند: فرزند شما در هفت سال اول، گل خوشبويي بر ساقه درخت وجودتان است. كودك يعني نشاط، زندگي، عشق و اميد. او گلي است كه به امانت به دست پدر و مادر سپرده شده تا در راه تكامل و پرورش او بكوشند، به منزل مقصودش برسانند و زمينه هاي رشد و بالندگي او را فراهم آورند.

پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله فرموده اند: فرزند صالح و شايسته دسته گلي از گل هاي بهشت است كه از جانب خداوند ميان بندگانش تقسيم شده است .

 

موضوعات: اخلاقی و تربیتی, خانواده  لینک ثابت




 

 دوراني است كه رفتار و نگرش ها با تغييرات اصولي روبرو مي شوند. چه بسا نوجوان هاي معاشرتي و اجتماعي كه گوشه انزوا و چه بسا نوجوان هاي درخود فرو رفته كه اجتماعي و معاشرتي مي شوند و در اين ميان بسياري از آنها براي ابراز وجود پرخاشگري مي كنند و براي نشان دادن استقلال خود رفتارهاي خصمانه بروز مي دهند[1].

دوره ي نوجواني طولاني ترين و انتقادي ترين دوره هاي شكل گيري شخصيت است. دوره اي است كه انسان در تحول ميان كودكي و بلوغ واقع مي شود كه فوق العاده احتياج به پشتيباني و رفتار عاقلانه و دوستانه بزرگترها دارد و در عين حال افسوس! كمتر از وقتي است كه قبلاً متمايل به چنين پشتيباني و حرف شنوي و اعتماد به تجربيات ديگران بود. پدران و مادران هم به نوبه خود كمتر از گذشته قادر به ياري فرزند خويش و بي خطر ساختن مشكل او كه چند سال از دوره نوجواني تا جواني او را پر
 مي كند، هستند.



[1] . مهدي قراچه داغي، پدر و مادر نوجوان، آموزش قدم به قدم براي تربيت مؤثر نوجوانان، تهران، چاپ اول، بهمن 1379، ص43

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت