✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 482
  • دیروز: 1152
  • 7 روز قبل: 5993
  • 1 ماه قبل: 23706
  • کل بازدیدها: 802888

 




۱- کتاب نمی خوانیم زیرا نیازی به کتاب احساس نمی کنیم.
۲ – کتاب نمی خوانیم زیرا دچار خود شیفتگی فرهنگی شده ایم (هنر نزد ایرانیان است و بس!).
۳- کتاب نمی خوانیم زیرا از شک کردن در پایه های نظری مان می ترسیم.
۴ – کتاب نمی خوانیم زیرا احساس می کنیم به قله های یقین رسیده ایم و دچار همه چیزدانی شده ایم.
۵- کتاب نمی خوانیم زیرا فکر می کنیم مسئله ی مبهمی وجود ندارد.
۶ – کتاب نمی خوانیم چون هنوز در دوره فرهنگ شفاهی به سر می بریم.
۷ – کتاب نمی خوانیم چون دچار تنبلی و بی حالی شده ایم .
۸ – کتاب نمی خوانیم زیرا بیش از حد ساده انگاریم و اهل تحلیل را به تمسخر می گیریم.
۹- کتاب نمی خوانیم زیرا هیچ چیز برای ما جدی نیست.
۱۰- کتاب نمی خوانیم زیرا به تدریج ،پیمانه ی معرفتی مان ظرفیت خود را از دست داده است و می پنداریم قله های علم را فتح کرده ایم.
۱۱- کتاب نمی خوانیم زیرا به تناقضات درونی مان آگاه نیستیم.
۱۲- کتاب نمی خوانیم زیرا ملتی شنیداری و مقلد هستیم .
۱۳- کتاب نمی خوانیم زیرا ارزش دانایی و آگاهی را نمی دانیم.
۱۴- کتاب نمی خوانیم زیرا: سطح خوشایندهای ما به نحو رقت آمیزی نزول کرده است.
۱۵- کتاب نمی خوانیم زیرا: نمی دانیم و نمی دانیم که نمی دانیم.
۱۶- کتاب نمی خوانیم زیرا: راه تقلید و پیروی و تبعیت را راحت تر یافته ایم.
۱۷- کتاب نمی خوانیم زیرا: تن به تحقیر ندانستن داده ایم و به این تحقیر هم عادت کرده ایم.
۱۸- کتاب نمی خوانیم زیرا: در فرهنگ جاری مان، گفت و گو را کنشی فضیلت مندانه نمی دانیم و مهارت گفت و گو نداریم.
۱۹- کتاب نمی خوانیم زیرا: زندگی پر هیاهو و نمایشی را برگزیده ایم.
۲۰- و بالاخره، کتاب نمی خوانیم زیرا، در مجموعه ی زندگی اجتماعی مان، دانا شدن و خردمندانه زیستن، جایی ندارد و دردی از ما دوا نمی کند.

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




گروهی از یهودیان نزد عمر آمدند و گفتند :((تو جانشین پیغمبری ,ما آمده ایم از
تو چیزهایی بپرسیم ,اگر جواب گفتی به تو ایمان می آوریم و پیرویت میکنیم.))
عمر گفت :بپرسید !
گفتند :ما را از قفل و کلید آسمان و کسی که همراهان خود را ترساند و پنج چیزی که که در رحم خلق نشده اند و یک و دو …. تا دوازده آگاه کن .
عمر ساعتی به فکر فرو رفت و سپس گفت :چیزی از عمر پرسیده ایدکه نمی داند .
علی (ع) سوالات شما را پاسخ می دهد . کسی را نزد امیر المومنین علی (ع) فرستاد , وقتی که حضرت تشریف آوردند ,عمر گفت : این یهودیان سوالاتی را از من پرسیدند که من پاسخ آنها را نمی دانم و تعهد کردم که اگر به آنها جواب داده شود مسلمان شوند .
امیرالمومنین علی(ع) به یهودیان فرمودند :سوالات شما چیست ؟
سوالات خود را به حضرت گفتند .
حضرت فرمودند :قفل آسمانها شرک به خداست و کلید آن (( لا اله الا الله )) است و آنکه همراهان خود را ترسانید مورچه ی سلیمان است . پنج چیزی که در رحم خلق نشده اند ((آدم , حوا , عصای موسی , قوچ ابراهیم , شتر صالح)) اما 1 یکی خدا , 2 تا آدم و حوا , 3 تا جبرئیل ,اسرافیل و میکائیل , 4 تا (تورات و انجیل و زبور و فرقان) , 5 تا نمازهای پنج گانه اند , 6 تا مدت زمان خلقت آسمانها و زمین است , 7 تا هفت آسمان است , 8 تا هشت فرشته اند که در عرش هستند , 9 تا نه آیه فرستاده بر موسی است , 10 تا ده وعده است که خدا به موسی داد که اول ,سی شبانه روز بود بعد آنرا به ده تمام کرد , 11 تا خواب یوسف بود که به پدرش یعقوب گفت : من در خواب یازده ستاره دیده ام و 12 تا چشمه هایی است که خدا به موسی فرمود : عصایت را به سنگ بزن و از آن دوازده چشمه آب جوشید .
یهودیان به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اسلام (ص) و ولایت آن حضرت اعترف کردند و مسلمان شدند .

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




همسر فرعون “
تصميم گرفت که عوض شود
و شُد یکی از زنان والای بهشتی….

پسر نوح تصميمي براي عوض شدن نداشت…
غرق شد و شُد درس عبرتی برای آیندگان…

اولي همسر يک طغيانگر بود
و دومي پسر يک پيامبر…!!!

براي عوض شدن هيچ بهانه ای قابل قبول نيست….
اين خودت هستي که تصميم مي گيري تا عوض شوي…

بعضي از چيزها دير که شد،
بي‌فايده هستند….
مانند بوسيدن پيشاني عزیزی که مرده است..

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




ﭘﺪﺭﯼ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ به فرزندش گفت:

ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻡ.
امیدوارم ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﻣﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯽ!

1) ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻣﻠﮑﯽ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﻭ ﺭﻭﯾﺶ ﺑﮑﺶ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺵ!

2) اﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺑﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ!

3) ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﯾﺎ ﺍﻓﯿﻮﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯽ ﺑﺎ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ!

ﻣﺪﺗﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﭘﺪﺭ، ﭘﺴﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ.
ﭘﺲ ﺑﻪ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺪر ، ﺁﻥ ﻣﻠﮏ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ ﭘﺲ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﺪ!

ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﺪ؛ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﺱ ﻭ ﺟﻮﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ.
ﺩﯾﺪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ! ﻋﻠﺘش را ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮔﻔﺖ:

“ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭﺍﯾﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ!”
ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﻧﺼﺎﯾﺢ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﯽ ﺑﺮﺩ..

میخواست ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﻮﺩ ﺩﻭﺩ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﻣﻮﺕ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﺑﻮﺩ!

ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺷﺪ..

ﮐﺎﺵ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻗﻄﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ..

” ﺳﻄﺮﯼ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﯿﺎﺩ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽ ﻧﻪ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺭفتنی..!”

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




زیباترین شعر مولانا :

عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو
خوب و بد مي گذرد واي به حال من و تو


قرعه امروز به نام من و فردا دگري
مي خورد تير اجل بر پر و بال من و تو


مال دنيا نشود سد ره مرگ كسي
گيرم كه كل جهان باشد از آن من و تو….


هر مرد شتربان اویس قرنی نیست
هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست


هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست


بر مرده دلان پند مده خویش میازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست


جایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست…

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




مهربان خدای من …

تورا سپاس که آسمان بی انتهایت راچون چتر مهربانی بر عالم گسترانده ای…و روز را روشن و شب را ایمن قرار دادی…
دستهایم را بالا می آورم

وبرای همه ی جهانیان عدالت و آزادی آرزو میکنم,برای آنچه که از دلم نیز میگذرد دعا میکنم …
محتاج عنایتت هستم …
در این شلوغی دنیا دلم را به چشمه ی
زلال خوبیها ونیکی ها پیوند بده …

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




آیت الله بهجت !

با تمام وجود گناه کردیم

نه نعمتهایش را ازما گرفت

و نه گناهانمان را فاش کرد

اگر بندگی اش را میکردیم چه میکردی ؟

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




اگر یک جلد کتاب بخوانید ممکن است به کتاب خواندن علاقه مند شوید.
اگر دو جلد کتاب بخوانید حتما به کتاب خواندن علاقه مند می شوید.
اگر سه جلد کتاب بخوانید به فکر فرو می روید.
اگر چهار جلد کتاب بخوانید در خلوت با خودتان حرف می زنید.
اگر پنج جلد کتاب بخوانید سیاهی ها را سفید و سفیدی ها را سیاه می بینید.
اگر شش جلد کتاب بخوانید نسبت به خیلی عقاید و نظرات بی باور میشوید و به توده های مردم و باورهایشان خشم می گیرید.
اگر هفت جلد کتاب بخوانید کم کم عقاید و نظرات جدید پیدا می کنید.
اگر هشت جلد کتاب بخوانید در مورد عقاید جدیدتان با دیگران بحث می کنید.
اگر نه جلد کتاب بخوانید در بحث ها یتان کار به مجادله می کشد.
اگر ده جلد کتاب بخوانید کم کم یاد می گیرید که با کسانی که کمتر از ده جلد کتاب خوانده اند بحث نکنید.
اگر صد جلد کتاب بخوانید دیگر با کسی بحث نمی کنید و سکوت پیشه می گیرید.
اگر هزار جلد کتاب بخوانید آن وقت است که یاد گرفته اید دیگر تحت تاثیر مکتوبات قرار نگیرید و با مهربانی در کنار دیگر مردمان زندگی می کنید و اگر کمکی از دستتان بر بیاید در حق دیگران و جامعه انجام میدهید و در فرصت مناسب سراغ کتاب هزار و یکم می روید

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




مسئله ای که از حضرت علی علیه السلام پرسیده شد؟

سوألى كه براى اكثر مردم ، مسلمون و غير مسلمون ، كوچيك و بزرگ حتما پيش اومده،اینه كه خدا از كجا اومده ، الان كجاست ؟

از چى درست شده و قبل از خدا چى بوده؟!!

اگر شما هم دوست داريد جواب اين سؤالها رو بگيريد بايد بدونيد عقل و درك و فهم ما قادر نيست به اون مرحله برسه ولى امام على (ع) در مقابل سؤال كفار راجع به خداوند به زيبايي جواب دادند وهم ضعف و عدم درك ما از وجود خداوند را شرح دادند .

سؤال كفار از امام على(ع)

در چه سال و تاريخى خدايت به وجود امد ؟

امام فرمود ؛ خداوند وجود داشته قبل از بوجود آمدن زمان و تاريخ و هرچيزى كه وجود داشته .

كفار گفتند:
چه طور ميشود؟ !
هرچيزى كه به وجود آمده يا قبلش چيزى بوده كه از او به وجود آمده ويا تبديل شده!!

امام على (ع) فرمود :
قبل از عدد ٣ چه عددى است ؟
گفتند ٢
امام پرسيد قبل از عدد ٢ چه عدديست ؟
گفتند ١
امام پرسيد و قبل از عدد ١ ؟
گفتند هيچ

امام فرمود چطورميشود عدد يك كه بعدش اعداد بسیاری هست قبل نداشته باشد ولی قبل ازخداوند كه خود احد و واحد حقيقى است نميشود چيزى نباشد ؟؟

كفار گفتند خدايت كجاست وكدام جهت قرار گرفته؟!!

امام فرمود همه جا حضور دارد
وبر همه چيز مشرف است .

گفتند چطور ممكن است كه همه جا باشى و همه جهت اشراف داشته باشى؟!

امام فرمود :
اگر شما در مكانى تاريك خوابيده باشيد صبح كه بيدار شويد روشنايي را از كدام طرف و كجا مي بینيد ؟

كفار گفتند همه جا و از همه طرف
امام فرمود پس چگونه خدايى كه خود نور سماوات و ارض است نميشود همه جا باشد؟؟

كفار گفتند : پس جنس خدا از نور است اما نور از خورشيد است خدايت از چيست !؟

چطور ميشود از چيزى نباشى همه جا هم باشى قدرت هم داشته باشى !؟

امام فرمود خداوند خودش خالق خورشيد و نور است ايا شما قدرت طوفان و باد را نديده أيد؟ باد از چيست كه نه ديده ميشود نه از چيزى است،در حالى كه قدرتمند است؟
خداوند خود خالق باد است.

گفتند :خدايت را برايمان توصيف كن.از چه درست شده ؟
ايا مثل آهن سخت است ؟
يا مثل آب روان ؟
ويا از گاز است و مثل دود و بخار است !؟

امام فرمود :
ايا تا به حال كنار مريضى در حال مرگ بوده ايد و با او حرف زده ايد ؟
گفتند : آرى بوده ايم وحرف زده ايم .
امام فرمود : آيا بعداز مردنش هم بااو حرف زديد ؟
گفتند نه چطور حرف بزنيم در حالى كه او مرده ؟!

امام فرمود : فرق بين مردن و زنده بودن چه بود كه قادر به تكلم وحركت نبود؟؟

گفتند :روح،روح از بدنش خارج شد.
امام فرمود شما آنجا بوديد و ميگوييد كه روح از بدنش خارج شد و مُرد.

حال آن روح را كه جلو چشم شما خارج شده برايم توصيف كنيد از چه جنس و چگونه بود !؟

همه سكوت كردند .
امام على (ع) فرمود: شما قدرت توصيف روحى كه جلو چشمتان از بدن مخلوق خدا بيرون آمده را نداريد؛ چطور قادر به فهم و درك ذات أقدس احديت و خداى خالق روح هستيد؟

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




حدیث_تربیتی

موضوع حدیث:اثر سرزنش زیاد فرزند

 

امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع) می فرمایند: هرگاه فرزندت را سرزنش کردی،جایی برای عذر اوردن از گناه برایش قرار ده تا قرار گرفتن در تنگنا او را به بد اخلاقی و سرسختی نکشاند.


منبع حدیث: شرح نهج البلاغه :ج 20 ص 333

موضوعات: روایات  لینک ثابت






توی اردوگاه تکریت۵، مسیول شکنجه اسرای ایرانی، جوانی بود بنام کاظم عبدالامیر
یکی از برادران کاظم اسیر ایرانیها، و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت، و انگار ایرانیها را مقصر همه مشکلات خودش می دانست!
کاظم آقای ابوترابی را خیلی اذیت می کرد. او می دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، به همین خاطر ضربات کابلی که نثارش می کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسراء داشت، اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می گذاشت!
کاظم از هر فرصتی برای شکنجه روحی، روانی و جسمی اسرا بویژه آقای ابوترابی استفاده می کرد
تنها خوبی کاظم شیعه بودنش بود. خانواده کاظم به روحانیون و سادات احترام می گذاشتند. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر رو برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی
یکروز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ آقای ابوترابی و گفت:بیا اینجا کارت دارم…
ما تعجب کردیم و گفتیم لابد شکنجه جدید و…
اما از آنروز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی زد.
وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم ، گفت:
کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود. بارها بهم گفته بود مبادا ایرانی ها را اذیت کنی، اما دیشب خواب حضرت زینب(س) رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم شکایت کرده.صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید: تو در اردوگاه ایرانی ها رو اذیت می کنی؟ ، حلالت نمی کنم…
حالا من اومدم که حلالیت بطلبم
کم کم محبت حاج اقا ابوترابی در دل کاظم جا باز کرد و شد مرید ایشون، بطوریکه وقتی قرار شد آقای ابوترابی رو به اردوگاه دیگری بفرستند کاظم گریان و بسیار دلگیر بود.
وقتی اسرای ایرانی آزاد شدند ، کاظم برا خداحافظی با اونا بخصوص اقای ابوترابی تا مرز ایران اومد.
او بعد از مدتی نتوانست دوری حاج اقا ابوترابی رو تحمل کنه و برای دیدن حاج آقا راهی تهران شد. وقتی فهمید حاج آقا توی سانحه تصادف مرحوم شدند به شدت متاثر شد و رفت مشهد سر مزارش و مدتها آنجا بود.
کاظم از خدا می خواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذره. حتی رفت سراغ برخی از اسرای ایرانی که شکنجه شون کرده بود و حلالیت طلبید. او حتی تا روستاهای خراسان رفت.
تا اینکه کاظم داستان ما مدتی قبل رفت سوریه و در دفاع از حرم حضرت زینب به شهادت رسید.
منبع:کتاب مدافعان حرم، کاری از گروه شهید هادی ص۲۴

#نتیجه:
هرچقدر هم کج رفته باشیم، با یه توبه واقعی و مردونه و جبران خطاها و دیون، میشه برگشت به دامن اهل بیت…

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




وقتی پیامبر گرامی در سفر معراج بودند ملکی به خدمت حضرت آمد و عرض کرد:
یا رسول الله من دو رکعت نماز به جا آورده ام که بیست هزار سال طول کشیده است،
پنج هزار سال در قیام،
پنج هزار سال در رکوع،
پنج هزار سال در سجده،
پنج هزار سال در تشهد بوده ام.
حال ثواب این نماز را هدیه می کنم به امت شما.

حضرت رسول صل الله علیه و آله وسلم فرمودند:

امت من احتیاج به نماز تو ندارند، بدان که به عزت خدا قسم هر کس از گنهکاران امت من یک بار صلوات بفرستند ثواب آن از بیست هزار سال طاعت تو بیشتر است.

✏️کتاب امالی صدوق، جلد 3

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




مهربان که باشیم
چشم‌هایمان پر می شود از حس خوب آرامش

مهربان که باشیم کویر به
حرمت قلبهایمان دریا می شود

یادمان نرود خدا از بالا نگاهمان می‌کند
و به ما لبخند خواهد زد

اگر کمی‌ مهربان باشیم…

خوب بودن سخت نیست

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ…

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻗﺪﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ…

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ،ﺭﻭﺑﺮﻭ
ﺷﺪﯼ ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ…

ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﭘﺎﺳﺨﺖ ﺭﺍ ﺩﻫﺪ…

ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺰ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺗﻮﺳﺖ…

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




آیت‌الله‌ بهجت قدس‌سره:


اگر بخواهیم محیط خانه گرم و با صفا و صمیمی باشد، فقط باید صبر، استقامت، گذشت، چشم‌پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.


در محضر بهجت، ج۱، ص۳۰۰

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی

 

در نظر مردان الهی و عالمان ربانی و به ویژه شیخ حسنعلی اصفهانی، خدمت به مردم و برآوردن حاجات آنان و تواضع و فروتنی در برابر آنان، از عالی‌ترین مصادیق عبادت خدا به شمار می‌رود.

هیچ گاه در خانه شیخ حسنعلی به روی بیماران، گرفتاران و مستمندان بسته نمی‌ماند و از این که مردم وقت و بی وقت برای حل مشکلات خود به منزل شیخ مراجعه می‌کردند، چهره درهم نمی‌کشید و حتی غیر مسلمانان از الطاف او برخوردار بودند و برای برآورده شدن حوایج خود به او متوسل می‌شدند.

فرزند وی در این‌باره می‌نویسد: «مرحوم پدرم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی ـ اعلی الله مقامه ـ در کلیه ساعات روز و شب، برای رفع حوایج حاجتمندان و درماندگان، آماده بودند.

وزی عرضه داشتم: خوب است برای مراجعه مردم، وقتی مقرر بشود. فرمود: پسرم! لیس عند ربنا صباح و لا مساء؛ آن کس که برای رضای خدا، به خلق خدمت می‌کند، نباید که وقتی معین کند.

پدرم در ابتدای شبها پس از انجام فریضه، به نگارش پاسخ نامه‌‌ها و انجام خواسته‌های مراجعان مشغول و سپس مدتی به مطالعه می‌پرداختند.

از نیمه‌های شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذکر و نوافل و تعقیبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشید، اندکی استراحت می‌فرمودند و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهیه و ساخت دارو برای بیماران می‌نشستند و بالاخره عصرها برای تدریس به مدرسه می‌رفتند و پس از آن نیز به پاسخ‌گویی و رفع نیازمندی محتاجان و گرفتاران مشغول بودند.»

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




متنی زیبا از پرفسور سمیعی

محله ما یک رفتگر دارد، صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم می کند و من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم، حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود.
همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است، گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی می کنم و او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند.
به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، بشدت لذت بخش تر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است.
تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد.

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 فریضه ای که هیچ گاه از بندگان ساقط نمیشود……(هیچ عذری پذیرفته نمیشود)

رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
جبرئیل نزد من آمده و عرضه داشت:

يا مُحمّدُ ! إنّ اللّهَ يَقولُ : فَرَضتُ الصَّلاةَ و وَضَعتُها عَنِ المَريضِ و فَرَضتُ الصِّيامَ و وَضَعتُهُ عَنِ المَريضِ و المُسافِرِ و فَرَضتُ الحَجَّ و وَضَعتُهُ عَنِ المُقِلِّ المُدقِعِ و فَرَضتُ الزَّكاةَ و وَضَعتُها عَمَّن لايَملِكُ النَّصابَ و جَعَلتُ حُبَّ عَلي بنِ ابيطالبٍ و لَيسَ فيهِ رُخصَةٌ .

ای محمد ! خدا میفرماید:
نماز را واجب کردم و آن را از مریض برداشتم
و روزه را واجب کردم و آن را از مریض و مسافر برداشتم
و حج را واجب کردم و آن را از فقیر مریض برداشتم
و زکات را واجب کردم و آن را از کسی که مالک حد نصاب نیست برداشتم

و حب و دوست داشتن علی بن ابیطالب (علیه السلام) را قرار دادم و هیچ رخصتی در آن نیست….

بحارالأنوار ۱۲۹/۲

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




بخشش را “بخش کن"… محبت را “پخش کن” …
غضب “پریشانی” است… نهایتش “پشیمانی” است …
شکیبایی… بر هر “دعوایی"، “دواست"…
هر چه “بضاعتمان” کمتراست … “قضاوتمان” بیشتر است…
با “خویشتنداری” … “خویشاوند داری” …
به “خشم” … “چشم” نگو …
سوء تفاهم، “تیر خطایی” است..که از “گمان” رها می شود!
انسان “خوشرو” … گل “خوشبو” ست.
“دوست داشتن” … را “دوست بدار".
از” تنفر ” …"متنفر"باش
به “مهربانی” .. “مهر” بورز
با “آشتی” …. “آشتی” کن
و از “جدایی” …"جدا “باش….
از دورویی “دوری” کن…

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت






 فضائل نماز اول وقت اشاره کرده و افزود: زیاد شدن رزق، برآورده شدن حاجات، برکت خانه، اتصال به نماز حضرت ولی عصر(عج) و پاسخ به ندای پرصلابت منجی بشریت در کنار کعبه از جمله فضائل نماز اول وقت می باشد

 حجت الاسلام محمدی با ذکر حکایتی از مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی خاطرنشان کرد:

 پیرمردی تهرانی نقل می کرد: در ایام جوانی برای زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) به مشهد رفته بودم؛ در ضمن مشتاق بودم که مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی را از نزدیک دیده و از وی دستورالعملی برای آینده زندگی ام بگیرم؛ بالاخره او را در روستای نخودک مشهد پیدا کردم. وی در باغچه ای نشسته بود.

✴️سلام کردم، جواب داد. عرض کردم: جناب شیخ! من سه حاجت دارم، آمده ام تا راه فراهم شدن آن ها را به من نشان دهید.

 گفتم: می خواهم در طول زندگی کسب و کار آبرومندی داشته و از راه حلال، روزی بخورم.جواب داد: نماز اول وقت بخوان.
در مرتبه دوم گفتم: از خدا می خواهم که همسری صالحه و عفیفه به من عنایت کند تا مادری شایسته برای فرزندانم باشد.پاسخ داد: نماز های خود را در اول وقت بخوان.
در سومین درخواست عرض کردم: دلم می خواهد در جوانی به حج مشرف شوم.در جواب گفت: نماز اول وقت بخوان.

 از شیخ خداحافظی کرده و ضمن عمل به دستور شیخ به تهران برگشتم؛ طولی نکشید که
 در سال اول، شغل آبرومند،
 در سال دوم، همسری متدینه و عفیفه نصیبم شد و
 در سال سوم به حج مشرف شدم.

شیــخ_نخـودکی_اصفهانی

 

موضوعات: اخلاقی و تربیتی  لینک ثابت




نبی مکرّم اسلام(ص):

وقتی خداوند اراده کند که به بنده‌ای خیر عنایت کند، هدیه‌ای را به سوی او می‌فرستد؛ مردم سؤال کردند: آن هدیه چیست؟! حضرت فرمود: مهمان! با رزقش وارد می‌شود و با رفتنش گناهان اهل خانه را می‌برد.

مستدرک‌الوسائل، ج۱۶ ،ص۲۵۸

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

 بيست نوع قلبي که در قرآن ذکر شده است:

 القلب السليم: و آن قلبي است مخلص براي خدا و خالي از کفر و نفاق و هرگونه پستي .
{ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ }

 القلب المنيب: و آن قلبي است که هميشه در حال برگشت و توبه به سوي خدا و از آن سو ثابت و پابرجاست بر طاعت خدا .{ مَنْ خَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ }

 القلب المخبت: و آن قلبي است فروتن و آرام به ذکر خدا .{ فتُخْبِتَ لَهُ قلُوبُهُمْ }

 القلب الوجل: و آن قلبي است که از ياد خدا مي لرزد که مبادا عمل وي به درگاه خدا قبول نشود و از عذاب خدا نجات نيابد .{ وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ }

 القلب التقي: و آن قلبي است که به احکام خدا احترام مي گذارد .{ ذَلِکَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ }

 القلب المهدي: و آن قلبي است که تسليم امر خدا و راضي به قضا و قدر پروردگار است .{ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ }

 القلب المطمئن: و آن قلبي است که با ياد خدا و توحيدش آرام مي گيرد .{ وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه }

 القلب الحي: و آن قلب زنده اي است که از شنيدن داستان هاي امت هاي گذشته که با گناه و طغيان هلاک شدند پند و اندرز مي گيرد .{ إِنَّ فِي ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ }

 القلب المريض: و آن قلبي است که دچار بيماري شک و نفاق شده و مبتلا شده به فسق و فجور و شهوت هاي حرام .
{ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ }

 القلب الأعمى: و آن دل کوري است که حق را نمي بيند و در نتيجه پند و اندرز نمي گيرد .
{ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ }

 القلب اللاهي: و آن دلي است که از قرآن غافل و مشغول لهو و لعب و شهوت هاي دنياست .
{ لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ }

 القلب الآثم: و آن دلي است که گواهي حق را کتمان مي کند و مي پوشاند .
{ وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن يَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ }

 القلب المتکبر: و آن دل مغرور و متکبري است که از توحيد و طاعت خداوند رويگردان است ، زورگو و جبار است به خاطر ظلم و طغيان .
{ قلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ }

 القلب الغليظ: و آن دلي است که عطوفت و رحمت و رأفت از آن برداشته شده .
{ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ }

 القلب المختوم: و آن قلبي است که هدايت را نمي شنود و تعقل نمي کند .
{ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ }

 القلب القاسي: و آن دلي است که به عقيده و ايمان نرم نمي شود و وعظ و ارشاد در آن تأثيري ندارد و از ياد خداوند رويگردان است .
{ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً }

 القلب الغافل: و آن قلبي است که مانع ذکر و ياد پروردگار است و هوا و هوسش را بر طاعت حق تعالي ترجيح مي دهد .
{ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا }

 الَقلب الأغلف: و آن دلي است که پوشيده شده است به طوري که اقوال و فرمايشات رسول اکرم صلى الله عليه و آله در آن نفوذ و رسوخ نمي کند .
{ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ }

 القلب الزائغ: و آن قلبي است که از حق و حقيقت اعراض مي کند .
{ فأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ }

 القلب المريب: و آن قلبي است که در شک و شکوک متحير و سرگردان است .
{ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ }

اللهم إجعل قلوبنا من القلوب السليمة المطمئنة البيضاء.. وثبتنا على الهدى والايمان

خدايا قلبهاي مارا قلب سليم ومطمئن و درحال توبه وبرگشت به خود و…بهترين قلبها قراربده و ما را بر هدايت و ايمان ثابت قدم بدار.

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




امام باقر علیه السّلام :

 الدُّعاءُ بَعدَ الفَريضَةِ أفضَلُ مِنَ الصَّلاةِ تَنَفُّلاً.

( الكافي ، ج ۳ ص ۳۴۲؛ )

دعا كردن پس از نماز واجب، برتر از خواندن نماز مستحبّى است.

موضوعات: روایات  لینک ثابت




امیرالمؤمنین علی(ع):

هیچ‌کس مزهٔ ایمان را نمی‌چشد تا اینکه دروغ را ترک کند، چه کوچک باشد چه بزرگ، و چه شوخی باشد یا جدّی.

اصول‌کافی، ج۲ ،ص۳۴

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

عارف وارسته مرحوم آیت الله کوهستانی (قدس سره) :


من حرف بیهوده زدن را کمتر از غذای حرام نمی دانم .
این جمله بر سر در مدرسه علمیه کوهستان،واقع در روستای
کوهستان از توابع بهشهر ، نصب شده است.
بر قله پارسایی.ص 423

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند فضای منزلتان خالی از نقاشی های کودکانه خواهد شد؛
دیگر اثری از شکلک های خندان بر روی دیوارهای خانه، حک کردن اسامی بر روی پارچه ی دسته ی مبل ها و طرح های لرزان انگشتی بر روی شیشه های بخار گرفته ی پنجره های خانه،وجودنخواهد داشت.
روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند دیگر اثری از هسته های میوه ها در زیر تخت ها وجود نخواهد داشت.
در آن روز می توانید مدادی را بر روی میز براي يادداشت كردن پیدا کنید و شيريني داخل یخچال باقي خواهد ماند.
روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند می توانید برای خود غذاهای بخارپز به جای ساندویچ هات داگ یا همبرگر درست کنید.
می توانید زیر نور شمع غذا بخورید بدون آنکه نگران دعوای فرزندانتان برای فوت کردن شمع ها باشید.
روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند زندگیتان متفاوت خواهد شد آنها آشیانه تان را ترک خواهند کرد و خانه تان آرام… ساکت… خالی و تنها خواهد شد.
در آن زمان است که به جای چشم انتظاری برای فرارسیدن «روزی» ؛
دیروزها را مرور خواهید کرد… یعنی در ان روزها ؛ دلتنگ امروزتان خواهید شد…
پس امروزتان را با آنها عاشقانه زندگی کنید…

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




يادت هست مادر…؟؟؟
.
.
اسم قاشق را گذاشتى…
قطار
هواپيما
كشتى…
.
.
تا يك لقمه بيشتر غذا بخورم شدى…
خلبان
ملوان
راننده…
.
.
به من ميگفتى:
عزيزم، غذا بخور تا زود بزرگشى…
مثه شير قوی شى…

.
.
حالا من بزرگ شده ام، تو بزرگتر…
حالا من قوى شده ام، اما تو ضعيف…
كاش من هيچوقت بزرگ نميشدم تا تو همونطور جوان بمانى…
كاش هيچوقت قوى نميشدم، كه الان ضعف را در صورت زيبات نبينم…
دستهايت را نوازش ميكنم، تا تمام خاطرات خوب زندگيم را بیاد آورم…


سلامتی مادر که خمیده ترین ایستاده دنیاست

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




پسر بچه فقیری وارد کافی شاپ شد و پشت میز نشست.
خدمتکار برای سفارش گرفتن به سراغش رفت. پسر پرسید:
بستنی شکلاتی چند است؟
خدمتکار گفت 50 سنت. پسرک پول خردهایش را شمرد بعد پرسید بستی معمولی چند است؟
خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پرشده بود و عده نیز بیرون کافی شاپ منتظر بودن با بی حوصلگی گفت :35 سنت
پسر گفت برای من بستنی معمولی بیاورید.
خدمتکار بی حوصله یک بستنی از ته مانده های بستنی های دیگران آورد و صورت حساب را به پسرک دادو رفت،
پسر بستنی را تمام کرد صورتحساب را برداشت و پولش را به صندوق پرداخت کرد و رفت..
هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت گریه اش گرفت ،پسر بچه درروی میز در کنار بشقاب خالی 15سنت انعام گذاشته بود در صورتی که میتوانست بستنی شکلاتی بخرد.
شکسپیر زیبا میگوید:
بعضی بزرگ زاده می شوند،
برخی بزرگی را بدست می آورند،و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند با خود دارند

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




همزمان با سراسر کشور در 21 تیر در روز حجاب و عفاف، طلاب مدرسه علمیه جوادالائمه در تجمه بزرگ حجاب و عفاف در شهر آبدانان حضور پیدا نمودن.

از طرف معاونت فرهنکی مدرسه

 

 

 

 

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




گاهی اوقات بر سر راه ِ آدمیزاد آدم هایى قرار می گیرند
که فراتر از یک دوست معمولی هستند،
كه می شود با آنها به هر چیز احمقانه ای بخندی…
دوست هایی هستند در زندگی که بی دغدغه، می شود بدون نقاب بر صورت با آنها معاشرت کرد
میشود یادت برود که میزبانی یا میهمان،
جایی که هستی خانه ی اوست یا خانه ی خودت،
حتی می شود ناگفته های دلت، آنهایی که جرات گفتنش به خودت هم نداری بهشان بگویی و مطمئن باشی می شنوند و نشنیده می گیرند !

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





واقف بودن به اینکه هر چه داریم
از رحمت خداست…
و هر چه نداریم ازحکمت خدا…

احساس خوشبختی یعنی همین!

خوشبختی رسیدن به خواسته ها نیست
بلکه لذت بردن از داشته است…

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




هر"پرهیزکاری"گذشته ای دارد!!!!!…..
وهر"گناه کاری"آینده ای!!!!!…..
پس قضاوت نکن………!!!
میدانم اگر…
قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم…
دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد… تا به من ثابت کند…
در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگر یم…
“پناه “؛
میبرم به “خدا “،
از عیبی که؛
“امروز “درخود میبینم
و؛
“دیروز “
“دیگران را “به خاطر…
“همان عیب"ملامت کرده ام…
محتاط باشیم، در “سرزنش “
و"قضاوت کردن “دیگران
وقتی…
نه از” دیروزاو"خبر داریم،
نه از"فردای خودمان"…

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




دیگران را ببخشید…
بی عقلی ،
تهمت ها،
خیانت
و بی ادبی
نشانه عدم بلوغ روحی انسان هاست.

انسان های نارس این موارد را زیاد دارند ؛
شما انسانی رسیده باشید!

با سبکبالی
و بدون اینکه قضاوت یا سرزنش کنید ،
و بدون اینکه از این حرفها ناراحت شوید…
از کنار این ها رد شوید …

اگر هوای دلتان ابری شد
و چشمهایتان باریدند،
بگذارید این اشک ها
باران رحمت
و بخشش باشند
برای انها که نمی دانند
و زمین دلشان خشک شده است

ان حال ست که دل بخشنده شما
چشمه جوشانی می شود
که به منبع عظیم لطف خدا متصل شده است.

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




‌ ‌ حرف مردم مانند
موج دریاست
اگر در مقابلش بایستی
خسته ات میکند!!
واگر با آن همراهی کنی
غرقت میکند!!
قرار نیست که همه آدمها شما را درک کنند
و این اشکالی ندارد.
آنها حق دارند نظر دهند و شما
کاملا حق دارید آنرا نادیده بگیرید.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





دو ابزار قدرتمندند…
«لبخند» راهی است، برای حل بسیاری از مشکلات…
«سکوت» روشی است، برای اجتناب از مشکلات بسیار…

“زندگی
مملو از بالا و پایین است”

رمزش آن است که در بالاها لذت ببریم و در پایین ها شجاع باشیم و استوار

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




جنس مخالف یا مکمل؟!

اما هیچ گاه نگفتند مخالف یعنی چه؟!
آیا واقعا زن و و مرد یعنی مخالف ؟!
مخالف نیستیم …
چون اگر مخالف بودیم هیچ گاه نیازمند وجود یکدیگر نبودیم …
هرگز از وجود هم به آرامش نمی رسیدیم…
هرگز نمیتوانستیم هم را دوست بداریم…
هیچ مخالفی همدل و همراه نخواهد بود …
مخالف نیست … مخالف یعنی دو قطب جدا از هم …
کاش به کلماتمان بیشتر توجه میکردیم …
ما مخالف نیستیم … ما مکمل همدیگریم…یعنی:
کامل کننده آرامش و نیازمند یکدیگر

پس بهتر اين است كه بگوييم جنس مكمل

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




انسانهای نا پخته همیشه میخواهند که در مشاجرات پیروز شوند…
حتی اگر به قیمت از دست دادن “رابطه” باشد…
اما انسانهای عاقل درک میکنند که گاهی بهتر است در مشاجره ای ببازند،
تا در رابطه ای که برایشان با ارزش تر است “پیروز” شوند…
دانستن اینکه چه موقع باید فاصله گرفت
و چه موقع باید نزدیک شد
کلید ماندگاری هر رابطه ای است.

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




هنگامی که در موقعیتی هستی که می توانی به کسی کمک کنی
خوشحال باش
زیرا خداوند
دعاهای او را از طریق تو اجابت می کند
به یاد داشته باش
هدف ما بر روی زمین
گم شدن در تاریکی نیست
بلکه نوری برای دیگران بودن است
تا شاید راهشان را از طریق ما پیدا کنند.

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




هرقدر بیشتر مجبور باشید برای چیزی انتظار بکشید، وقتی در انتها به آن می رسید، بیشتر قدرش را خواهید دانست.

هرقدر بیشتر مجبور باشید برای چیزی بجنگید، وقتی بدستش می آورید، برایتان قیمتی تر خواهد بود.
و هر قدر بیشتر مجبور باشید در زندگیتان مقابل رنج بردباری کنید،مقصدتان شیرین تر خواهد بود.
همه چیزهای خوب، ارزش صبر و مبارزه را دارند.



موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




#طب_اسلامی_علت_بیشتر_احکام

جالب است بدانید بیشتر احکام الهی بنابر بحث طبی پایه گذاری شده است

امام رضا علیه السلام میفرمایند:

خداوند تبارك و تعالى هيچ خوردنى و نوشيدنى را #حلال نكرده است مگر آن كه در آن منفعت و صلاحى بوده و هيچ خوردنى و نوشيدنى را #حرام ننموده

مگر آن كه در آ ن زيان و مرگ و فسادى بوده است پس هر چيز سودمندى مقوّى براى جسم، كه باعث تقويت بدن است حلال شده است.

 مستدرك الوسائل و مستنبط المسایل ج16، ص333

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




 

1- دست از انجام کارهایی که تمایلی به انجامشان ندارید بردارید

2- رک و صریح حرف بزنید

3- تلاش برای راضی نگه داشتن همه را متوقف کنید

4- منظور واقعی خود را بیان کنید

5- به غرایز خود اعتماد کنید

6- هرگز خودتان را تحقیر نکنید

7- الهامات خود را دنبال کنید

8- از نه گفتن بیم نداشته باشید

9- از بله گفتن بیم نداشته باشید

10- با خودتان مهربان باشید

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

در زمان آغا محمد خان قاجار، شخصى از حاکم شهر خود که با صدر اعظم نسبت داشت، نزد صدر اعظم شکایت برد.
صدر اعظم دانست حق با شاکى است گفت: اشکالى ندارد، مى توانى به اصفهان بروى.
مرد گفت: اصفهان در اختیار پسر برادر شماست.
گفت: پس به شیراز برو.
او گفت: شیراز هم در اختیار خواهر زاده شماست.
گفت: پس به تبریز برو.
گفت: آنجا هم در دست نوه شماست.
صدر اعظم بلند شد و با عصبانیت فریاد زد: چه مى دانم برو به جهنم.
مرد با خونسردى گفت: متاسفانه آنجا هم مرحوم پدر شما حضور دارد!!!

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




روزی شخصی اتومبیل اش را کنار خیابان متوقف کرد و از رهگذری که در آنجا ایستاده بود

پرسید ببخشید مثل اینکه گم شده ام ممکن است راه را نشانم بدهید

رهگذر گفت البته میخواهید کجا بروید
راننده پاسخ داد نمیدانم

رهگذر گفت اول باید بگویید میخواهید کجا بروید تا من بتوانم به شما بگویم چگونه به آنجا برسید

اگر زندگی شما جهتی ندارد از آن روست که شما جهتی برای آن مشخص نکرده اید

اگر زندگیتان تهی از دستاورد است از آن روست که نمیدانید در جستجوی چه هستید

اگر ندانی به کجا میروی مطمئن باش به جایی هم نخواهی رسید…!!!

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




سال ها گذشت…

فهميدم هميشه اونى كه ميخواى نميشه!
فهميدم هركسى كه باهاته الزاماً “دوستت” نيست!
فهميدم كسى كه تو نگاه اول ازش بدت مياد يه روزى ميشه صميمى ترين دوستت و بلعكس!
فهميدم كه بى تفاوتى بزرگ ترين انتقامه…
تنفر يه نوع عشقه، دلخورى و ناراحتى از ميزان اهميته!
غرور بزرگ ترين دشمنه،
خدا بهترين دوسته و خانواده بزرگ ترين شانسه!
سلامتى بالاترين ثروته…
آسايش بهترين نعمته…!
فهميدم “رفتن” هميشه از روى نفرت نيست…
هركى زبونش نرمه دلش گرم نيست!
هركى اخلاقش تنده، جنسش سخت نيست!
هركى ميخنده، بدون درد و غم نيست!
ظاهر دليلى بر باطن نيست…
فهميدم كسى موظف به اروم كردنت نيست…
فهميدم جنگ كردن با خيليا اشتباهه محضه…
فهميدم خيلى موقع ها خواسته هات، حتى باگريه و التماس، انجام شدنى نيست…
فهميدم گاهى اوقات تو اوج شلوغى تنهاترينى!
گاهى اوقات دلت تنگه اون آدماى دوست داشتنى سابق ميشه…
گاهی اوقات صمیمی ترین کست میشه غریبه ترین آدم!
گاهی اوقات با همه وجودت کسیو دوس داریو اون نمیبینتت…
گاهی اوقات باید رفت،
باید دل کند،
باید گذشت،
باید رد شد و عوض شد..

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




توقع خوب بودن در تمام لحظه ها را از کسی نداشته باش..
توقع آرام بودن و خوش رفتار بودن ..حق اشتباه را به تمام آدم ها بده ..
حق بد رفتاری، تندی ، و عصبانیت! حق اشتباهات کوچک ، بزرگ و حتی جبران ناپذیر!
واقعیت اینگونه است که رفتار آدم ها به مرور اتفاقاتی که برایشان می افتد تغییر میکند..
به مرور درد ها و سختی ها و رنج های کوچک و بزرگی که زندگی به آن ها تحمیل میکند..
مثلا تو نمیدانی دیروز برای من چگونه بود؟ پریروز ، هفته پیش اصلا..
حس آدم ها ، روی پیشانیشان حک نشده ..حد تحملشان هم ..شاید اتفاقی فرای تحمل، برای من بیفتد و تو حتی نفهمی فرای تحمل یعنی چه؟
آدم ها به همان اندازه که حق دارند دوست داشته باشند، به همان اندازه هم اجازه دارند متنفر باشند ..
کاش در لحظه ی انفجار آدم ها از غم ، از تمام سختی هایی که شاید به موجب قوی نبودن و تحمل های کَمِشان میکشند، آرام باشیم و باور کنیم که هیچ کدام از آدم های زمین مجبور نیستند قوی و محکم و شکست ناپذیر باشند ….

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




خوب بودن زیاد سخت نیست…
کافیست مهربانی کنی…
زبانت که نیش نداشته باشد و کسی را نرنجاند همین خوبیست…
وقتی برای همه خیر بخواهی همین خوبیست…
وقتی محبتت بی منت باشد…
وقتی عشق بورزی…
وقتی زیبایی اشخاص را ببینی…
وقتی خوبیهایشان را ببینی…
همین خوبیست…
مهم نیست که آدمها چگونه اند
مهم نیست که جواب سلامت را می دهند یا نه تو سلام کن
سر به سر دلشان بگذار
شیطنت کن
بخند
همین خوبیست…
مهم اینست که تو خوب باشی
آن ها روزی دلشان برای خوبی هایت تنگ میشود باور کن…….

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




به خدا گفتم: از بازی آدمهایت خسته شده ام! چرا مرا از خاک آفریدی؟ چرا از آتش نیستم !؟
تا هرکه قصد داشت بامن بازی کند، او را بسوزانم !

خدا گفت: تو را از خاک آفریدم
تا بسازی ! . . . نه بسوزانی !
تو را از خاک، از عنصری برتر ساختم . . . تا با آب گـِل شوی و زندگی ببخشی . . . از خاک آفریدم تا اگر آتشت زنند ! . . . بازهم زندگی کنی و پخته تر شوی . . . باخاک ساختمت تا همراه باد برقصی . . . تا اگر هزار بار تو را بازی دادند، تو برخیزی ! . . . سر برآوری ! . . .
در قلبت دانهٔ عشق بکاری ! . . .
و رشد دهی و از میوهٔ شیرینش زندگی را دگرگون سازی ! . . .
پس به خاک بودنت ببال . . .

و من هیچ نداشتم تا بگویم

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





گفتم:دعا چیست؟

گفتند:طلب نیاز از بی نیاز..

گفتم:التماس دعا چیست؟

گفتند:خوبان را در درگاه خدا

واسطه قراردادن

پس باافتخارمی گویم:

ای خوبان،ای بهترین ها

ازهمه شماالتماس دعا داریم

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




پدري فرزند خود را خواند

دفتر مشق او را كه بسيار تميز و مرتب بود نگاه كرد و گفت:

فرزندم چرا در اين دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشتي و آن را كثيف نكردي؟

پسر با تعجب پاسخ داد:

چون معلم هر روز آن را نگاه مي كند و نمره مي دهد.

پدر گفت: دفتر زندگي خود را نيز پاك نگاه دار، چون معلم هستي

هر لحظه آن را مي نگرد و به تو نمره مي دهد.

ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَري

 

« آيا انسان نمي داند كه خدا او را مي بيند

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




ﺩﺭ ﯾﮏ ﺩﻫﮑﺪﻩ ﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﯾﮑﻪ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﻨﺪ .
ﺍﻭﺑﺎﺧﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺘﻤﺎ
ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺑﻮﻗﻠﻤﻮﻥ ﻭ ﻣﯿﺰ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﺸﻨﺪ .

ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ
ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﺍﺩ , ﻣﻌﻠﻢ ﺷﻮﮐﻪ ﺷﺪ . ﺍﻭ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ
ﺩﺳﺖ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ؟ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻤﺎ ﻏﺬﺍ
ﻣﯿﺮﺳﺎﻧﺪ .

ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺪﻡ ﻣﯿﮑﺎﺭﺩ . ﻣﻌﻠﻢ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﺁﻥ
ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ؟ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ گفت:خانم این دست شماست.

ﻣﻌﻠﻢ ﺑﯿﺎﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺩﮎ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ
ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭘﯿﺶ ﺍﻭ ﻣﯿﺎﻣﺪ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﺳﺖ ﻧﻮﺍﺯﺷﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺑﮑﺸﺪ ..

ویکتور هوگو میگوید: ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﻣﺤﺒﺘﻬﺎ ﺍﺯ ﺿﻌﯿﻔﺘﺮﯾﻦ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﻫﺎ
ﭘﺎﮎ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ . .
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺫﺭﻩ ﻛﺎﻫﯿﺴﺖ ، ﻛﻪ ﻛﻮﻫﺶ ﻛﺮﺩﯾﻢ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﻡ ﻧﮑﻮﯾﯽ ﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺎﺭﺵ ﻛﺮﺩﯾﻢ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺠﺰ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻬﺎﺭ ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺠﺰ ﺩﯾﺪﻥ ﯾﺎﺭ ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺠﺰ ﻋﺸﻖ ،
ﺑﺠﺰ ﺣﺮﻑ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﺴﯽ?

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




گاهی باید زمین بخوری
تا ببینی………
کیا پشتتن……
کیا باعث رشدتن……..
کیا میرن……….
کیا همه جوره میمونن!!!!
گاهی لازمه جوری زمین بخوری ک زخمی بشی…….
زخماتو باز بزاری تا ببینی…….
کیا نمک می پاشن………
کیا مرهم می زارن……….
کیا با تو هم دردن………
کیا هم خود دردن………….
هیچ وقت تا زخمی نشی نمی تونی بفهمی کی چه رفتاری می کنه!!!!!

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت





روزی گروهی از غاری تاریک عبور می کردند. هیچ چیز معلوم نبود کمی جلوتر زیر پاهایشان سنگهای مختلفی احساس می کردند. در این لحظه بزرگشان گفت «اینها سنگ حسرت هستند».هر که بر دارد حسرت می خورد و هر کس برندارد باز حسرت خواهد خورد.برخی با خود گفتند:چه کاری است؟ برداریم و بر نداریم هر دو یک نتیجه می ده پس چرا بار خود را سنگین کنیم؟ برخی هم گفتند:ضرر که ندارد مقداری برای سوغات بر می داریم.وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگ های قیمتی…
آنها که برنداشته بودند سراسر حسرت شدند بقیه هم حسرت خوردند که چرا بیشتر برنداشته اند.
بله عزيزان ماه مبارک رمضان، مثل راه رفتن در چنین غاری است اگر بهره نگیرید حسرت می خورید….

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




اگر عقل امروزم را داشتم کارهای دیروزم را نمی کردم
ولی اگر کارهای دیروزم را نمی کردم عقل و تجربه امروزم را نداشتم !!!
رنجهایم را داخل کیسه ریختم و دم در گذاشتم
اما فرشتگان برایم باز فرستادند
معطر به عطر بهشتی. . .
تا هرگز یادم نرود روزی همین رنجها بود که راه نجات را به من آموخت
همین رنجها بود که راه درست زیستن را به من هدیه داد
رنجهایم را بوسه میزنم
و در صندوق گنجهایم میگذارم
گذر زمان جواهرشان میکند
از آنچه بر سرتان گذشته نهراسید
حتی فرار نکنید
بلکه دوستش بدارید
همان گذشته بود که امروز شما را ساخته
امروز را دریابید تا فردایی خوش بسازید
پس شاد زندگی کنید … ان شاءالله

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




*هر الف جایی و هرنقطه مکانی دارد…*

*هرگزازیتیمی* چگونگی مرگ پدرش را نپرس..!
*هرگز از پدرومادری*
سبب مرگ فرزندش رانپرس..!

*هرگزاز مردی که بیکاراست درجمع مردان نپرس:*
..چرا کار نمیکنی؟!!

*هرگز ازفقیری نپرس که ..*
پول میخواهی؟؟!!
*بلکه بدون اینکه او طلب کند به او پول بده وکمک کن که این در حفظ کرامت وعزت نفس او کمک میکند ،.*
. چون گهگاهی با تو روبرو خواهدشد..!

*هرگز از میهمانت نپرس:*
چی میل داری؟..آب وغذاچیزی میخوری.؟!.
*بدون سوال ازاو پذیرایی کن..*
*چون اگرپرسیدی اورا محروم میکنی. !*

*هرگز..هرگز.. برای خنداندن دیگران از دوست خودت استهزاء ومسخره نکن..!*
درهرحالی که باشد..
چون این درعالم دوستی خیلی دردآوراست.!

_همیشه خودت را جای طرف مقابل بگذار تا احساس اورا زندگی کنی..!_
*بیماری قسمت وسرنوشت است،*
و علاج تصمیم واراده خودت..

*ازدواج قسمت وسرنوشت است،*
وطلاق اراده وتصمیم خودت..
*و بودن اشخاصی در زندگی ات قسمت وسرنوشت*،و نگهداری آنها اراده وتصمیم خودت..!
تواگر مالک قسمت وسرنوشت نیستی،*

اما
صاحب تصمیم واراده هستی".

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣُﺮﺩﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ میُفته…!

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣُﺮﺩﻥ ﺑﺮﺍﻡ
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ؛
ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮒ ﻣﯿﮕﻔﺖ:
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻮﻋﺪﺵ ﻓﺮﺍ ﻣﯿﺮﺳﻪ،
ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺰﺭﺍﯾﯿﻞ ﻣﯿﺎﺩ ﺗﺎ ﺟﻮﻥ ﺁﺩﻡ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﻩ،
ﻭﻟﯽ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ!!
ﺍﺯ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ ﭼﺮﺍ ﺟﻮﻧﺖ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﻣﯿﮕﻪ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪﺍﻡ ﺭﻭ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ ﻭ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﺭﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺰﺍﺭﻡ…
ﺑﻌﺪ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﺶ ﺻﺤﻨﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺩ ﮐﻪ ﺟﻮﻥ ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪﺵ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺴﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ…!
ﻣﯿﮕﻪ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺧﻮﻧﻪﺍﻡ ﺭﻭ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻭﻝ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﺮﻡ؟
ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺧﯿﺎﻝ؛
ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﺶ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﮐﺎﺷﻮﻧﻪﺵ ﺁﺗﯿﺶ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﻫﺮﭼﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ، ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ میُفته،
ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﮐﻪ ﺟﻮﻧﺶ ﺭﻭ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﮐﻨﻪ…

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮒ میُفتم ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻠﺨﯽ ﻣﯿﺰﻧﻢ…
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﻣﯿﺎﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻪ؛

ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺰﺕ ﺯ ﮔﯿﺘﯽ، ﺑﺴﺎﻁ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﺮﭼﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺯ ﮐﺎﻻﻫﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ، ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻭﺟﺪﺍﻥ، ﺣﺴﺎﺏ ﺧﻮﯾﺶ ﺳﻨﺠﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﻧﮕﺮﺩﯾﺪﻧﺪ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﺮﺩ ﺑﺎﻃﻞ، ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﺍ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﺮﺻﻪ ﺧﺎﮎ، ﭼﻮ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪﻧﺪ ﻭ
ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ، ﺷﺮﺍﺏ ﻋﺸﻖ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺧﻼﺹ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ، ﺣﺮﯾﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﻮﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻋﺪﺍﻟﺖ، ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﻏﻠﺘﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺬﺭ ﺁﺩﻣﯿﺖ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﭘﺎﺷﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﺎ ﺩﺭ ﻭﺍﺩﯼ ﻋﺸﻖ، ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﻠﻐﺰﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ
ﺧﻮﺷﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺭﺍ، ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻧﺮﻧﺠﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ..

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

گاهی باید فرو ریخته شوی برای ” بنای جدید”
.
.
بعضی ها آنقدر فقیر هستند که تنها چیزی که دارند پول است
.
.
همیشه خودت باش… دیگران به اندازه کافی هستند…
.
.
روی بالشی که از مرگ پرنده ها پر است نمی توان خواب پرواز دید…
.
.
انسانهای خوب همانند گلهای قالیند، نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن، دائمی اند!
.
.
بعضی آدما نقش صفر رو بازی میکنن تو زندگی، اگه ضرب بشن تو زندگیت همه چیزت رو از بین میبرن!
.
.
ﭘﻮﻝ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺪ ﻣﺎﺳﺖ…
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ…
.
.
طلا باش تا اگه روزگار آبت کرد…روز به روز طرح های زیباتری از تو ساخته شود…
سنگ نباش…تا اگر زمانه خردت کرد، تیپا خورده هر بی سر و پایی بشوی!
.
.
ای کاش یاد بگیریم واسه خالی کردن خودمون….کسی رو لبریز نکنیم…
.
.
داشتن مغز دلیل بر انسان بودن نیست، پسته و بادام هم مغز دارند…
برای انسان بودن باید شعور داشت…
.
.
وقتی که نیاز بشر را وادار میکند تا از یتیم خانه دزدى کند، باید
باور کرد “دزد” اشتباه چاپی کلمه “درد” است

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شیطان را دید که خیلی ضعیف و لاغر شده است. حضرت از او پرسید: چرا به این روز افتادی؟

شیطان گفت: ای رسول خدا! از دست امت تو رنج می برم و در زحمت بسیار هستم.
پیامبر فرمود: مگر امت من با تو چه کرده اند!

شیطان گفت: ای رسول خدا! امت شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصائص را ندارم.

اول: هر وقت به هم می رسند سلام می کنند.
دوم: با هم مصافحه می کنند.
سوم: هر کاری را که می خواهند انجام دهند، ان شاءالله می گویند.
چهارم: از گناه استغفار می کنند.
پنجم: تا نام شما را می شنوند صلوات می فرستند.
ششم: ابتدای هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم گویند.

فضایل و آثار صلوات، ص 3

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




همه مداد‌رنگی‌ها مشغول بودند، به جز مداد سفید. هیچکسی به او کاری نمی‌داد. همه می‌گفتند: تو به هیچ دردی نمی‌خوری.

یک شب که مداد‌رنگی‌ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند، مداد سفید تا صبح کار کرد.

ماه کشید، مهتاب کشید و آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچکتر شد.
صبح توی جعبۀ مداد‌رنگی،‌ دیگر مداد سفیدی نبود. جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد.

هیاهوها گاهی گیج می‌کند آدم را، آنقدر که فکر می‌کنی شاید واقعا خبری در این شلوغی‌ها هست.

گاهی هم شاید خودت را انداخته باشی وسط شلوغی‌ها و دیده باشی واقعا خوب نیست.

گاهی هم شاید به جایگاه کسی در همان هیاهوها و رنگ‌ها حسرت خورده باشی. در آن وقت‌ها تو همان مداد سفیدی.

در این دنیا به جای آنکه جای دیگران را بگیری، بگرد و جای خودت را پیدا کن

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




 

روزی سقراط مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود. علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد: در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم. جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت. و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.

سقراط گفت : چرا رنجیدی؟ مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است .

سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد, آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟

مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود .

سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟ مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت. و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.

سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی .

آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست ؟

اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود. بیماری فکری و روان نامش غفلت است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد. و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده.

” بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است .

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




اگر به جاى محبتی که به کسی کردی
از او بی‌مهری دیدی،مأیوس نشو!

چون برگشت آن محبت را
از شخص دیگری در زمان دیگری
در رابطه با موضوع دیگری

خواهی گرفت “شک نکن”

تو فقط خوب باش و خوب بمان…

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ،
” ﺩﻝ ” ﺭﺍ ﺑﻪ “ﺩﻧﯿـــﺎ ” ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ

ﺧﺎﻧـــﻪ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ، ﺭﻭﯼ
“ﺗـــﺎﺭ ﻋﻨﮑـــﺒﻮﺗﯽ ” ﺳﺎﺧﺘﯿﻢ

ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺭﺍ،
ﮐﻪ ” ﺁﺩﻡ ” ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯾﻢ

ﭼﻬــــﺮﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﯾﻨـــــﻪ، ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﯿـــﻢ

ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ
“ﺧﻮﺩﺧــﻮﺍﻫﯽ ” ، ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﮕﯿﺮ ﺷﺪ

ﺑﯽ ﻣﺤـــﺎﺑﺎ، ﺳﻮﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ِ ” ﺷـــﺮﺍﻓـــﺖ ” ﺗﺎﺧﺘﯿﻢ

ﺣﺮﻣﺖ “ﺍﻧﺴـــﺎﻥ “،
ﺷﮑﺴـــﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﻬﺮﻩ

ﭘﯿﮑﺮ ﺑﯽ ﺟــــــﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ، ﺯﯾﺮ ﭘــــﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ

ﮔﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺩﺳﺖ
ﺧﻮﯾـــﺶ، ﮐﻨﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ

ﻧﻮﺣـــﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺮﺣـــــﯿﻢ ﻭ ﻋــــﺰﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﯿﻢ

ﺩﯾﺮ ﻓﻬــــﻤﯿﺪﯾﻢ ﺑﺎ “ﺧــــﻮﺩ “، ﻣﺎ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﭼﻪ ﺷﺪ

ﻣﺎ ” ﺷـــــــﺮﺍﻓﺖ ” ، ” ﺁﺩﻣـــــﯿﺖ ” ، ﻣﺎ ” ﺧــــﺪﺍ ” ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




ذهن ما مانند یک تلویزیون با صدها شبکه است ؛
و این ما هستیم که تصمیم می‌گیریم روی کدام شبکه باشیم!
شبکه رنجش ،
شبکه بخشش ،
شبکه نفرت ،
شبکه مهربانی ،
شبکه شادمانی،
یا شبکه برنامه تکراری دیروز !
تصمیم ما همان کنترل یا ریموت ماست.
پس، لحظاتت را با انتخاب بهترین شبکه‌ها سپری کن.
بدون شک زندگی‌ات زیبا خواهد شد

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

نجات از قالب هایی که ما را از خود حقیقی مان دور می کند.
نجات از قالب ها و نقاب هایی که به آنها عادت کرده ایم.
نجات از نقاب های تحمیلی
نجات از خود نبودن ها

نجات از من های کاذب
نجات از نقش آفرینی های دروغین
نجات از من می دانم های کاذب

نجات از هر فکری که ما را از خود حقیقی مان دور می کند

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




 

#چاره_جادو

حضرت علی (علیه السلام ) فرمود هر کس از خانه اش بیرون شد و انگشترش را به کف خود برگرداند و سوره #قدر را خوانده و ذکر زیر را بخواند در آن روز هیچ درشتی نبیند

.شخص جادو شده بخواند

آمنتُ بالله وَحدهُ لا شریک له و آمنتُ بِسِّر آل محمدٍ و علانیّتِهِم و ظاهرهم و باطنهم و اولهم و آخِرِهم.

برای ابطال هر گونه سحر و جادو
برای ابطال هر گونه سحر و جادو بر روی ظرف پر از آب و گلاب

 70 بار سوره فاتحه ،
70 بار آیت الکرسی ( توجه به 10 وقف ) ،
70 بار سوره جن ،

70 بار سوره کافرون ،
70 بار سوره اخلاص ،
70 بار سوره فلق و
70 بار سوره ناس

را خوانده و از آب آن به شخص سحر شده بخورانید و در داخل لگن با همان آب غسل کنید
موقع خوندن سوره ها میتونین از اطرافیان کمک بگیرین

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

حاج آقای نخودکی فرموند میخاین یه چیزی بهتون یاد بدم که قدرتش از علم کیمیا هم بالا تر باشه.
بعد هرنماز اینها را بخونید:

اول تسبیحات حضرت زهرا

دوم آیت الکرسی تاوهوالعلی العظیم

سوم 3 تا قل هو الله

چهارم 3 تا صلوات

پنجم آخر آیه 2 سوره طلاق از من یتق الله و آیه 3

و مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرا.۳ مرتبه

فرمود: هرچه من دارم از عمل کردن به این 5 مورد بعد از هر نماز دارم.

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




افلاطون راگفتند: چرا هرگز غمگین نمیشوی؟ گفت دل برآنچه نمی ماند نمی

بندم.فردا یک راز است; نگرانش نباش.دیروزیک خاطره بود; حسرتش

را نخور و امروزیک هدیه است; قدرش را بدان و از تک تک لحظه هایت لذت ببر

از فشار زندگی نترسید به یاد داشته باشید که فشار توده زغال سنگ را به الماس تبدیل میکنه..

نگران فردایت نباش خدای دیروز و امروز خدای فرداهم هست…مااولین باراست که بندگی میکنیم. ولی اوقرنهاست که خدایی میکندپس

به خدایی

اواعتمادکن وفردا و فرداها رابه اوبسپار

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری

در روزگاری دور آهنگری در بلخ می زیست که مثل همه ی آهنگران داستان های ایرانی تنش می خارید و هی بینی در کار حاکم وقت می کرد !!
حاکم محلی ، که از دست او به تنگ آمده بود نامه ای به مرکز می نویسد و شرح حال می گوید و درخواست حکم حکومتی برای کشیدن گوشش می خواهد و طبق معمول داستان را یک کلاغ چهل کلاغ می کند !!!
پادشاه که نه وقت بررسی داشت و نه حال بررسی ، نخوانده و ندانسته یک خط فرمان می نویسد مبنی بر اینکه به محض دریافت حکم گردن آهنگر را بزنید تا درس عبرتی برای همه باشد و بدانند جریمه ی تمرد و سرکشی چیست !! حکم صادره را به پای کبوتری بسته روانه می کنند ، کبوتر نامه بر بجای اینکه به بلخ پرواز بکند بطرف شوشتر حرکت می کند!!!
خلاصه اینکه حاکم شوشتر نامه را می خواند و اطرافش را خوب نگاه می کند و می بیند در شهرشان آهنگری نیست و از طرفی حکم حاکم است و کبوتر نامه بر هم که وظیفه شناس است و کار درست … !!! نتیجه می گیرد شاید در مرکز به مس ، آهن می گویند و برای همین تنها مسگر شهر را احضار و حکم حاکم را در مورد او اجرا می کنند !

 

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




 

از خدا پرسید: «خوشبختی را کجا می‌توان یافت؟»
خدا گفت: «آن را در خواسته‌هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.»
با خود فکر کرد و فکر کرد: «اگر خانه‌ای بزرگ داشتم بی‌گمان خوشبخت بودم.»
خداوند به او داد.
«اگر پول فراوان داشتم یقیناً خوشبخت‌ترین مردم بودم.»
خداوند به او داد.
اگر… اگر… و اگر…
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود.
از خدا پرسید: «حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.»
خداوند گفت: «باز هم بخواه.»
گفت: «چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست دارم.»
خدا گفت: «بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.»
او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می‌نشیند و نگاه‌های سرشار از سپاس به او لذت می‌بخشد.
رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا خوشبختی اینجاست؛ در نگاه و لبخند دیگران

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت
1 2 3 5