✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 403
  • دیروز: 1129
  • 7 روز قبل: 10069
  • 1 ماه قبل: 26679
  • کل بازدیدها: 810764

 



 

 

 

‼️ دو حديث تكان دهنده از پیامبر اکرم(ص):

 

 ↫ هرگاه کسی نماز صبح را نخواند، فرشته‌ای از آسمان او را صدا می‌کند: ای زیانکار! و هرگاه نماز ظهرش را نخواند، فرشته ای به او می‌گوید: ای خیانتکار! و هرگاه شخص نماز عصر خود را نخواند، گوید: ای بی‌دین! و اگر نماز مغرب خود را نخواند، گوید: ای کافر!

و اگر شخص نماز عشاء را ترک کند، گوید: وای برتو که در تو هیچ خیر و منفعتی نیست.①

 

⛔️↫ در جهنم یک وادی است که از شدت عذاب آن، جهنمیان هر روز هفتاد مرتبه از آن می‌نالند!

‌‌√ در وادی، خانه‌ای از آتش و در آن خانه چاهی قرار دارد که در آن چاه تابوتی است و در آن تابوت ماری است که هزار سر دارد و در هر سری هزار دهان و در هر دهان هزار نیش است و این جایگاه کسانی است که نماز نمی‌خوانند و شراب می‌نوشند.②

 

#منابع:

①: وسائل الشیعه، ج 3، ص 31

②: لئالی الاخبار، ص 395

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




 

 

  یكى از ادیانى كه نامشان در قرآن آمده، «صابئین» هستند كه به حضرت یحیى‏ گرایش دارند وبراى ستارگان تأثیرى قائلند.

نماز و مراسم ویژه‏ اى دارند و هنوز در خوزستان گروهى از آنان هستند.

 

 این فرقه، رهبرى دانشمند ولى مغرور داشتند كه بارها با امام رضا(علیه السلام) گفتگو كرد، ولى زیر بار نمی ‏رفت.

 

 در یكى از جلسات، امام رضا (علیه السلام) استدلالى كرد كه او تسلیم شد و گفت: اكنون روح من نرم شده حاضرم مكتب تو را بپذیرم، ناگهان صداى اذان بلند شد، امام رضا(علیه السلام) جلسه را ترك كرد،

مردم گفتند: فرصت حساسى است، چنین فرصتى پیش نمی ‏آید، امام فرمود: اوّل نماز!

 او كه این تعهّد را از امام دید، علاقه‏ اش بیشتر شد. بعد از نماز گفتگویش را تكمیل كرد و ایمان آورد.

(بحار، ج 49، ص 175)

 

  کتاب 114

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

زندگی، رازِ بزرگی است که در ما جاری ست

زندگی فاصلۀ آمدن و رفتنِ ماست

رود دنیا جاری ست

زندگی، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم

دست ما در کفِ این رود به دنبال چه می گردد؟

هیچ!

زندگی، وزنِ نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرتِ بیهوده که بر دل داری

شعله گرمیِ امید تو را، خواهد کشت

زندگی درکِ همین اکنون است

زندگی شوقِ رسیدن به همان فردایی ست، که نخواهد آمد

 

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرفِ امروز، پُر از بودنِ توست

شاید این خنده که امروز دریغش کردی

آخرین فرصت همراهیِ با امید است

زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک به جا می ماند

زندگی، سبزترین آیه در اندیشه برگ

زندگی، خاطر دریاییِ یک قطره در آرامشِ رود

زندگی، حس شکوفاییِ یک مزرعه در باور بذر

زندگی، باور دریاست در اندیشۀ ماهی در تنگ

زندگی، ترجمۀ روشنِ خاک است، در آیینۀ عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصتِ بازیِ این پنجره را دریابیم

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامشِ پُر مهرِ نسیم

پرده از ساحتِ دل برگیریم

رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسمِ پذیراییِ از تقدیر است

وزنِ خوشبختی من، وزنِ رضایتمندی ست

زندگی، شاید شعرِ پدرم بود که خواند

چای مادر، که مرا گرم نمود

نانِ خواهر، که به ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

زندگی زمزمۀ پاک حیات است ، میانِ دو سکوت

زندگی، خاطرۀ آمدن و رفتنِ ماست

لحظۀ آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست

من دلم می خواهد

قدرِ این خاطره را دریابیم

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




حکايتي زيبا از مرحوم دکتر ناصر کاتوزيان, پدر علم حقوق ایران

 

 

 

چندي قبل که مهمان يکي از آشنايان بودم به او گفتم : خروسي داشتيد که صبح ها همه را از خواب بيدار ميکرد چکارش کرديد؟؟؟؟

گفت سرش را بريديم !!

همسايه ها همه شاکي بودند و ميگفتند :

خروس شما ما را صبح ها از خواب بيدار ميکند……..

آنجا بود که فهميدم هرکس مردم را بيدار کند سرش بريده میشود!

در روزگاري که همه از “مرغ” حرف مي زنند..

کسي از “خروس” نميگويد..

زيرا

همه به فکر سير شدن هستند

نه. بيدارشدن…

 

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




چرا امام زمان «عج» را نمی‌بینیم

 

 

  روزی از عارفی سؤال شد: چرا ما امام زمان را نمی‌بینیم؟

 

 عارف گفت: لطفا برگردید و پشت به من بنشینید. شاگرد این کار را انجام داد.

آیا الان می‌توانید مرا ببینید؟

 

  شاگرد عرض کرد: خیر، نمی‌توانم ببینم.

 

 عارف فرمود: چرا نمی‌توانی من را ببینی؟

  شاگرد گفت: چون پشت من به شماست.

 

 عارف فرمود: حالا متوجه شدید چرا نمی‌توانید امام زمان را بینید؟!

 

  چون شما پشتتان به امام زمان است، با گناه کردنها و نافرمانی‌ها به امام زمان پشت کرده‌ایم و در عین حال تقاضای دیدار امام زمان را داریم.

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 

اميرالمؤمنين علی علیه السلام :

 

 في قَولِ اللّهِ عز و جل «وَ لاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا»: لا تَنسَ صِحَّتَكَ وقُوَّتَكَ وَفَراغَكَ وشَبابَكَ ونَشاطَكَ أن تَطلُبَ بِهَا الآخِرَةَ؛

 

 درباره آيه ی:

و سهم خود را از دنيا فراموش مكن

 

☑️يعنى سلامت، توانايى، فرصت، جوانى و شادابى ات را فراموش مكن، تا با آنها، آخرت را به دست آورى.

 

  #أمالي_صدوق: ص ۲۹۹ ح ۳۳۶✨

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 جنگ صفين و امام مهدی(علیه السلام)

 

 

محى الدين اربلى مى گويد:

 

نزد پدرم نشسته بودم، مردى را کنار او ديدم که چرت مى زد. ناگهان عمّامه اش افتاد وزخم بزرگى که در سر داشت، نمايان شد.

 

پدرم از او پرسيد: اين زخم چيست؟

 

گفت: زخمى است که در جنگ صفّين برداشته ام!

 

ما گفتيم: چه مى گويى؟ قرن ها است که از واقعه صفّين مى گذرد؟

 

او گفت: در سفرى با شخصى همسفر شدم، در راه مصر بوديم، در غزّه (اسم محلى است در فلسطين) با او در مورد جنگ صفّين صحبت مى کردم.

 

او گفت: اگر من آن زمان در جنگ صفّين حضور داشتم شمشيرم را از خون على (عليه السلام) ويارانش سيراب مى نمودم.

 

من در پاسخ گفتم: من هم اگر در آن أيّام بودم شمشيرم را از خون معاويه ويارانش سيراب مى نمودم. حالا هم دير نشده است من وتو مى توانيم با هم در دفاع از على (عليه السلام) ومعاويه بجنگيم.

 

در اين اثنا، حالت جدّى به خود گرفته وبا هم در آويختيم، معرکه عجيبى برپا کرديم، ضربات کارى شمشير ميان من واو ردّ وبدل شد، من از ناحيه سر مجروح شده ودر اثر آن، از هوش رفتم. از خود بى خود شدم وافتادم ونفهميدم چقدر طول کشيد، ناگاه احساس کردم که کسى مرا با گوشه نيزه ى بيدار مى کند.

 

چشمانم را گشودم، او از اسب پايين آمد وبر زخم سرم دستى کشيد. احساس کردم که ديگر دردى ندارم. آن گاه رو به من کرد و فرمود: همين جا باش تا بيايم.

 

ناگهان از مقابل ديدگانم ناپديد شد.

 

مدّتى نگذشت که ديدم سر بريده دشمنم را در دست گرفته وچهار پايان او را با خود مى آورد.

 

وقتى به نزد من رسيد فرمود: اين سر دشمن تو است، چون تو ما را يارى کردى ما نيز تو را يارى کرديم. چنان که خداوند کسى که او را يارى کند او را يارى مى نمايد.

 

عرض کردم: شما که هستيد؟

 

فرمود: م ح م د بن حسن. وهر که از تو در مورد زخم سرت پرسيد بگو: در جنگ صفّين مجروح شده اى.

 

 بحار الانوار، ج 52، ص 75

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




زیارت واقعى(آیت الله بهجت فومنی)

 

وى مى گوید: ((روزى آقا فرمودند: در منطقه جاسب قم گروهى از کشاورزان در زمان گذشته با شتر و قاطر به زیارت حضرت ثامن الحجج علیه السّلام مشرف مى شوند و هنگام مراجعت و وارد شدن در محدوده جاسب پیرمردى از اهل محلّ را مى بینند که در گرماى روز کوله بارى از علف به دوش کشیده و با مشقّت بسیار به خانه مى رود، مسافرین مشهد مقدّس که او را مى بینند زبان به شماتت و سرزنش ‍ مى گشایند که : پیرمرد، زحمت دنیا را ول کن نیستى ، آخر بیا تو هم لااقل یک بار به مشهد مقدّس سفر کن . و این سخن را تکرار و او را بسیار توبیخ مى کنند.

 

پیرمرد خسته و پاک دل زبان مى گشاید و مى گوید: شما که به زیارت آقا رفتید و به آقا سلام دادید، جواب گرفتید یا نه ؟ مى گویند: پیرمرد، این چه حرفى است که مى زنى مگر آقا زنده است سلام ما را جواب بدهد؟!

 

پیرمرد مى گوید: عزیزان ، امام که زنده و مرده ندارد، ما را مى بیند و سخنان ما را مى شنود، زیارت که یک طرفه نمى شود.

 

آنان مى گویند: آیا تو این عُرضه را دارى ؟ وى مى گوید: آرى ، و از همان جا رو به سمت مشهد مقدّس مى کند و مى گوید: ((أَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا امام هشتم )) و همه با کمال صراحت مى شنوند که به آن پیرمرد به نام خطاب مى شود که : عَلَیْکُمُ السَّلام آقاى فلانى ))

 

و بدین ترتیب زائرین همگى خجالت کشیده و پشیمان مى شوند که چرا سبب دلشکستگى این مرد نورانى شدند.))

 

برگی از دفتر آفتاب//رضا باقی زاده پُلامی

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام

 روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند

 هر روز و گاه نيز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند

 مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست

عارف گفت شايد اقوام باشند

گفت نه

من هر روز از پنجره نگاه ميکنم

 گاه بيش از ده نفر متفاوت مي ايند بعدازساعتى ميروند.

عارف گفت کيسه اى بردار براى هرنفر يک سنگ درکيسه انداز

چند ماه ديگر با کيسه نزد من بیا تا ميزان گناه ايشان بسنجم .

مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد.

بعد از چند ماه نزد عارف آمد وگفت

 من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است

 شما براى شمارش بیایید.

عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه من نمی توانی بیاوری، چگونه میخواهی با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟

 حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن ..

چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستدارانش در کتابخانه او به مطالعه بپردازند .

{{ اى مرد آنچه ديدى واقعيت داشت

اما حقيقت نداشت }}

همانند توکه در واقعيت مومنی اما درحقيقت شيطان …

 

بياييد ديگران را قضاوت نكنيم

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

 

غواص به فرمانده اش گفت:

اگر رمز را اعلام کردي و تو آب نپريدم ،من رو هول بده تو آب!

 

فرمانده گفت :

 اگه مطمئن نيستي ميتوني برگردي.

 

غواص جواب داد:

نه ، پاي حرف امام ايستادم . فقط مي ترسم دلم گير خواهر کوچولوم باشه. آخه تو يک حادثه اقوامم رو از دست دادم و الان هم خواهرم را سپردم به همسايه ها تا درعمليات شرکت کنم.

 

والفجر8 ،اروند رود وحشي ، فرمانده تا داد زد يا زهرا ،

غواص قصه ي ما اولين نفري بود که توی آب پريد ! و اولين نفري بود که به شهادت رسيد!

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت




پيامبر صلى الله عليه و آله:

 

آيا شما را از بهترين افرادتان خبر ندهم؟ عرض كردند: چرا، اى رسول خدا. حضرت فرمودند: خوش اخلاق ترين شما، آنان كه نرمخو و بى آزارند، با ديگران انس می گيرند و ديگران نيز با آنان انس و الفت مى گيرند.

 

زهد ص ۳۰ ، ح ۷۵

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




وقتی روانپزشک اتریشی ویکتور فرانکل پس از سه سال اسارت در اردوگاه‌های کار اجباری آلمان نازی آزاد شد، به یک نتیجهٔ مهم علمی دست یافت که بعدها یکی از مکاتب روانشناسی به نام «معنا درمانی» شد.

 

او در پی تجربه شخصی و مشاهده زندانیان دیگر نتیجه گرفت که انسان‌ها قادر هستند هر رنج و مشقتی را تحمل کنند، مادام که در آن رنج و مشقت «حکمت » خاصی را درک کنند.

 

به عنوان مثال، اگر دو برادر همسان را به مدت سه سال هر روز به بدترین شکل کتک بزنند و به اولی بگویید کتک خوردنش جزئی از یک تمرین ورزشی است و به دومی هیچ دلیلی برای کتک خوردنش ارائه ندهید، برادر اول بعد از سه سال به ورزشکاری قوی با اعتماد به نفس بالا و برادر دوم به انسانی حقیر و سرشار از عقده‌ها و کینه‌ها تبدیل می شود.

 

کتک خوردن و رنج برای هر دو یکسان است اما تفاوت در حکمتی است که می تواند به رنج کشیدن‌ «معنا» بخشد. یکی به امید روزهای بهتر رنج می کشد و دیگری با هر ضربه خرُدتر و حقیرتر می شود.

 

اینکه چگونه با سختی‌ها و مشقت‌های زندگی کنار بیاییم و به آن‌ها واکنش نشان دهیم، نهایتاً محصول یک «تصمیم شخصی» است. می‌توانیم تصمیم بگیریم به سختی‌ها و مصائب اجتناب‌ناپذیر زندگی از منظر «معنا و حکمت» نگاه کنیم تا در پسِ هر ضربهٔ روحی و هر لطمهٔ جسمی تنومندتر، مقاوم‌تر و آگاه‌تر بیرون بیاییم یا اینکه تصمیم بگیریم در بهترین حالت یک «قربانی منفعل» با حیاتی  پر از غم باشيم.

 

 

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




اجر کسی که نزد سیدالشهدا علیه السلام کشته شود…

 

 

 

شخصی از آقا امام صادق علیه السلام پرسید:

اجر و ثواب کسی که نزد آن حضرت کشته شود چیست مثلا سلطان ظالمی بر وی ستم کرده و او را آنجا بکشد ؟

 

حضرت فرمودند:

اولین قطره خونش که ریخته شود خداوند متعال تمام گناهانش را می آمرزد و طینتی را که از آن آفریده شده فرشتگان غسل داده تا از تمام آلودگیها و تیرگیها پاک و خالص شده همانطوری که انبیاء مخلص ، خالص و پاک می باشند و بدین ترتیب آنچه از اجناس طین  اهل کفر با طینت وی آمیخته شده زدوده میگردد؛

 

 و نیز قلبش را شستشو داده و سینه اش را فراخ نموده و آنرا مملو از ایمان کرده و بدین ترتیب خدا را ملاقات کرده در حالیکه از هر چه ابدان و قلوب با آن مخلوط هستند پاک و منزه می باشد؛

 

 و برایش مقرر میشود که اهل بیت و هزار تن از برادران ایمانی خود را بتواند شفاعت کند و فرشتگان با همراهی جبرئیل و ملک الموت متولی خواندن نماز بر او میگردند و کفن و حنوطش را از بهشت آورده

ودر قبرش توسعه داده و چراغهایی در آن می افروزند و دربی از آن بهشت باز میکنند و فرشتگان برایش اشیاء تازه و تحفه هائی بدیع از بهشت می آورند؛

 

 و پس از هیجده روز او را به خطیرةالقدس (بهشت) برده پس پیوسته در آنجا با اولیاء خدا خواهد بود تا نفخه ای که با دمیده شدنش هیچ چیز باقی نمی ماند دمیده شود؛

 

و وقتی نفخه دومی دمیده شد و وی از قبر بیرون آمد اولین کسی که با او مصافحه میکند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمومنین علیه السلام و اوصیاء سلام الله علیهم بوده که به وی بشارت داده

 

 و میگویند :

 با ما باش و سپس او را کنار حوض کوثر آورده و از آن به او می نوشانند و سپس به هر کسی که او بخواهد و دوست داشته باشد نیز می آشامانند …

 

 

 کامل الزیارت، باب 44 ح 2 ص 405

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




زندگی وکودک

 

1-پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله :

بَيتٌ لا صِبيانَ فيهِ لا بَرَكَةَ فيهِ؛

خانه ‏اى كه كودك در آن نباشد ، بركت ندارد.

 

 

کودک وشیرخواری

 

2-پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله :

لَيسَ لِلصَّبىِّ لَبَنٌ خَيرٌ مِن لَبَنِ اُمِّهِ ؛

براى كودك ، هيچ شيرى بهتر از شير مادرش نيست.

 

 

3-امام صادق عليه ‏السلام :

 

اَلرَّضاعُ واحِدٌ وَ عِشرونَ شَهرا، فَما نَقَصَ فَهُوَ جَورٌ عَلَى الصَّبىِّ ؛

 

شيرخوارى ، 21 ماه است . پس هر چه كم شود ، ظلم بر كودك است .

 

 

 

رفتاربا کودک

 

4-پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و ‏آله :

مَن كانَ عِندَهُ صَبِىٌّ فَليَتَصابَ لَهُ ؛

هر كس با كودك سروكار دارد ، با او كودكانه رفتار كند.

 

 

5-امام على عليه‏ السلام :

 

مَن سَاَلَ فى صِغَرِهِ اَجابَ فى كِبَرِهِ ؛

هر كس در خردسالى سئوال كند، در بزرگ‏سالى ‏اش پاسخ مى ‏دهد .

 

محبت به کودک

 

6-پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله :

اَحِبُّوا الصِّبيانَ وَ ارحَمُوهُم ، وَ اِذا وَعَدتُموهُم شَيئا فَفُوا لَهُم ، فَاِنَّهُم لا يَدرونَ اِلاّ اَ نَّـكُم تَرزُقونَهُم ؛

كودكان را دوست بداريد و با آنان مهربان باشيد و هرگاه به آنان وعده داديد ، به آن وفا كنيد ، زيرا آنان ، روزى دهنده خود را كسى غير از شما نمى ‏دانند.

 

بازی وکودک

 

7-پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله :

عَرامَةُ الصَّبِىِّ فى صِغَرِهِ زيادَةٌ فى عَقلِهِ فى كِبَرِهِ؛

 

بازى گوشى كودك در خردسالى اش مايه فزونى عقل در بزرگسالى اوست.

 

 

8-امام كاظم عليه ‏السلام :

 

تُستَحَبُّ عَرامَةُ الصَّبىِّ فى صِغَرِهِ لِيَكونَ حَليما فى كِـبَرِهِ، ما يَنبَغى اَن يَكونَ اِلاّ هكَذا؛

 

خوب است بچّه در كودكى بازى‏گوش باشد تا در بزرگ‏سالى بردبار گردد و شايسته نيست كه جز اين باشد .

 

عبادت وکودک

 

9-امام باقر عليه‏ السلام :

 

اِنّا نَمُرُ صِبيانَنا بِالصَّلاةِ اِذا كانوا بَنى خَمسِ سِنينَ ، فَمُروا صِبيانَـكُم بِالصَّلاةِ اِذا كانوا بَنى سَبعِ سِنينَ، وَ نَحـنُ نَأمُرُ صِبيانَنـا بِالصَّـومِ اِذا كانوا بَنى سَبعِ سِنينَ بِما اَطاقوا مِن صيامِ اليَومِ اِن كانَ اِلى نِصفِ النَّهارِ اَو اَكثَرَ مِن ذلِكَ اَو اَقَلَّ، فَاِذا غَلَبَهُمُ العَطَشُ وَ الغَرَثُ اَفطَروا، حَتّى يَتَعَوَّدُوا الصَّومَ وَ يُطيقوهُ، فَمُروا صِبيانَـكُم اِذا كانوا بَنى تِسعِ سِنينَ بِالصَّومِ مَا استَطاعوا مِن صيامِ اليَومِ، فَاِذا غَلَبَهُمُ العَـطَشُ اَفطَروا ؛

 

ما كودكان خود را وقتى پنج ساله ‏اند ، به نماز امر مى‏ كنيم ؛ ولى شما كودكانتان را وقتى هفت ساله شدند ، به نماز امر كنيد . ما كودكان خود را وقتى هفت ساله ‏اند ، به روزه وامى‏ داريم ، به اندازه ‏اى كه توان دارند ، چه نصف روز باشد يا بيشتر يا كمتر . وقتى تشنگى و گرسنگى بر آنان چيره شد ، افطار مى‏ كنند تا اين‏كه به روزه ، عادت كنند و توان آن را بيابند ، ولى شما كودكانتان را وقتى نُه ساله شدند ، به اندازه ‏اى كه توان دارند ، به روزه وا داريد و وقتى تشنگى بر آنان چيره شد ، افطار كنند .

 

______________________________________

 

 

1-نهج الفصاحه ص 374

2-عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 34

3-كافى(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 40

4-من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 483

5-تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص60

6-كافى(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 49

7-نهج الفصاحه ص564

8-كافى(ط-الاسلامیه) ج 6، ص 51

9-كافى(ط-الاسلامیه) ج 3، ص 409

 

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

اميرالمؤمنين على عليه‏ السلام:

 

  بُكاءُ الْعُيونِ وَ خَشْيَةُ الْقُلوبِ مِنْ رَحْمَةِ اللّه‏ِ تَعالى ذِكْرُهُ ، فَاِذاوَجَدْتُموها فَاغْتَنِمُوا الدُّعاءَ وَ لَو اَنَّ عَبْدا بَكى فى اُمَّةٍ لَرَحِمَ اللّه‏ُ تَعالى تِلْكَ الاُْمَّةَ لِبُكاءِذالِكَ الْعَبْدِ؛

 

 گريه چشم‏ها و ترس دل‏ها ، از رحمت خداوند بلند نام است . بنابراين ، هر گاه اينها رادر خود يافتيد ، دعا كردن را غنيمت شماريد . اگر در ميان يك امّت ، يك بنده هم گريه كند ، خداوند متعال به خاطر گريه آن بنده ، بر آن امّت رحم مى‏ كند.

 

  #مكارم_الأخلاق، ص 317

 

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




عمر شما محدود است،

 پس آن را با زندگی کردن به جای دیگران هدر ندهید. به دام تعصب، یعنی زندگی با نتایج تفکر دیگران نیفتید. اجازه ندهید که هیاهوی نظرات دیگران، صدای نظرات درون تان را تحت الشعاع قرار دهد…

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




 

داستان بسیار خواندنی از:درسی که مرحوم حاج آقای کافی به زن بی حجاب دادند

 

مرحوم حضرت حجت الاسلام و المسلمین شهید حاج شیخ احمد کافی_رضوان الله تعالی علیه_ نقل می کردند:

 

داشتم می رفتم قم،ماشین نبود،ماشین های شیراز رو سوار شدیم.یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود.

هی دقیقه ای یک بار موهاشو تکون می داد(لازم به ذکر است قضیه برای قبل از انقلاب اسلامی می باشد و  لذا زنان بدون روسری و پوشش فراوان بودند)

و سرشو تکون می داد و موهاش می خورد تو صورت من! هی بلند می شد می نشست، هی سر و صدا می کرد.می خواست یه جوری جل توجه عمومی کنه.

 

برگشت،یه مرتبه نگاه کرد به منو و خانمم که کنار دست من نشسته(خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش)

گفت:آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟!

 

بردار یکی بشینه!!

نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه! گفتم:این خانم ماست.

گفت:پس چرا این طوری پیچیدیش؟!

همه خندیدند.

 

گفتم:خدایا کمکمون کن نذار مضحکه اینا بشیم.

یهو یه چیزی به ذهنم رسید.بلند گفتم:آقای راننده!

زد رو ترمز.گفتم:این چیه بغل ماشینت؟ گفت:آقا جون ماشینه!ماشین هم ندیدی تو آخوند؟!

گفتم:چرا دیدم ولی این چیه روش کشیدن؟گفت:چادره روش کشیدن دیگه

 

گفتم:خب چرا چادر روش کشیده؟! گفت:من باید تا شیراز گاز و ترمز کنم،جه می دونم چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنن،انگولکش نکنن،خط نندازن روشو..

 

گفتم:خب چرا شما نمی کشی رو ماشینت؟ گفت:حاجی جون بشین تو رو قرآن! این ماشین عمومیه کسی چادر روش نمی کشه..اون خصوصیه روش چادر کشیدن..

 

من هم زدم رو شونه شوهر این زنه و گفتم:این خصوصیه،ما روش چادر کشیدیم….

 

 

منبع:هفته نامه پرتو سخن ص 5 شماره 736

 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




 

1ـ ابن شهرآشوب گويد: وقتى امير مؤمنان(ع) بر عمرو بن عبدود دست يافت او را ضربت نزد و نكشت، او به على(ع) دشنام داد و حذيفه پاسخش داد، پيامبر(ص) فرمود: اى حذيفه ساكت باش، خود على سبب درنگش را خواهد گفت. آنگاه على(ع) عمرو را از پاى در آورد. چون به حضور رسول خدا(ص) رسيد پيامبر سبب را پرسيد، على(ع) عرضه داشت: او به مادرم دشنام داد و آب دهان به صورتم افكند، من ترسيدم كه براى تشفى خاطرم گردن او را بزنم، از اين رو او را رها كردم، چون خشمم فرو نشست او را براى خدا كشتم. (1)

 

2ـ علامه مجلسى(ره) گويد: صبحگاهى رسول خدا(ص) به مسجد آمد و مسجد از جمعيت پر بود، پيامبر فرمود: امروز كدامين شما براى رضاى خدا از مال خود انفاق كرده است؟ همه ساكت ماندند، على(ع) گفت: من از خانه بيرون آمدم و دينارى داشتم كه مى ‏خواستم با آن مقدارى آرد بخرم، مقداد بن اسود را ديدم و چون اثر گرسنگى را در چهره او مشاهده كردم دينار خود را به او دادم. رسول خدا(ص) فرمود: (رحمت خدا بر تو) واجب شد.

مرد ديگرى برخاست و گفت: من امروز بيش از على انفاق كرده‏ ام، مخارج سفر مرد و زنى را كه قصد سفر داشتند و خرجى نداشتند هزار درهم پرداختم. پيامبر(ص) ساكت ماند. حاضران گفتند : اى رسول خدا، چرا به على فرمود: «رحمت خدا بر تو واجب شد» و به اين مرد با آنكه بيشتر صدقه داده بود نفرمودى؟ رسول خدا(ص) فرمود: مگر نديده ‏ايد كه گاه پادشاهى خادم خود را كه هديه ناچيزى برايش آورده مقام و موقعيتى نيكو مى‏ بخشد و از سوى خادم ديگرش هديه بزرگى آورده مى ‏شود ولى آن را پس مى‏ دهد و فرستنده را به چيزى نمى‏ گيرد؟ گفتند: چرا، فرمود : در اين مورد هم چنين است، رفيق شما على دينارى را در حال طاعت و انقياد خدا و رفع نياز فقيرى مؤمن بخشيد ولى آن رفيق ديگرتان آنچه داد همه را براى معاندت و دشمنى با برادر رسول خدا داد و مى‏ خواست بر على بن ابيطالب برترى جويد، خداوند هم عمل او را تباه ساخت و آن را وبال گردن او گردانيد. آگاه باشيد كه اگر با اين نيت از فرش تا عرش را سيم و زر به صدقه مى‏ داد جز دورى از رحمت خدا و نزديكى به خشم خدا و در آمدن در قهر الهى براى خود نمى ‏افزود. (2)

 

3ـ على(ع) فرمود: گروهى خدا را از روى رغبت پرستيدند و اين عبادت تاجران است. گروهى خدا را از روى ترس و بيم پرستيدند و اين عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى شكر و سپاسگزارى پرستيدند و اين عبادت آزادگان است. (3)

 

4ـ و فرمود: خدايا، من تور را از بيم عذاب و طمع در ثوابت نپرستيدم، بلكه تو را شايسته بندگى ديدم و پرستيدم. (4)

 

5ـ و فرمود: دنيا همه ‏اش نادانى است جز مكانهاى علم، و علم همه ‏اش حجت است جز آنچه بدان عمل شود، و علم همه ‏اش ريا و خود نمايى است جز آنچه خالص (براى خدا) باشد، و اخلاص هم در راه خطر است تا بنده بنگرد كه عاقبتش چه مى‏ شود. (5)

 

 پى ‏نوشت‏ها:

1)مستدرك الوسائل 3/220 به نقل از مناقب.

2)بحار الانوار 41/ 18

3)نهج البلاغه، خطبه .237

4)بحار الانوار 41/ 14

5)سفينة البحار 1/401 ماده خطر.

 

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




 

چرا ائمه اطهار(ع) فرمودند که «ما از عالم برزخ برای شما بیمناکیم»؟ «ما نگران عالم برزخ هستیم»؟! «ولی در قیامت شفاعت و کمک ما به شما شیعیان و مؤمنان می رسد»؟!

 

 

مگر در عالم برزخ چه موانعی برای حمایت و کمک ائمه اطهار(ع) از دوستانشان وجود دارد؟

 

روایاتی از ائمه نقل شده که دلالت بر عدم وجود شفاعت در عالم برزخ می کند مثل :عَمرو بن‌ یزید میگوید:

 

به‌ حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌السّلام‌ عرض‌ کردم‌: من‌ شنیدم‌ که‌ شما می‌گفتید: تمام‌ شیعیان‌ ما با هر کرداری‌ که‌ دارند در بهشت‌ هستند».

حضرت‌ فرمود: این‌ قول‌ تو را تصدیق‌ میکنم‌، سوگند به‌ خداکه‌ همه‌ در بهشتند.

 

عرض‌ کردم‌: فدایت‌ شوم‌! گناهان‌، بسیار و بزرگ‌ اند.

 

حضرت‌ فرمود: امّا در قیامت‌ پس‌ همه شما در بهشتید بواسطه شفاعت‌ پیامبرِ مُطاع‌ یا به‌ شفاعت‌ وصیّ آن‌ پیامبر ؛ ولیکن‌ من‌ از برزخ‌ شما نگرانم‌ و در هراس‌ می‌باشم‌.

 

عرض‌ کردم‌: برزخ‌ چیست‌؟

 

فرمود: برزخ‌ عبارت‌ است‌ از عالم‌ قبر از وقتی‌ که‌ انسان‌ می‌میرد تا زمانی‌ که‌ قیامت‌ بر پا میشود».

(فروع‌ کافی ‌، ج‌ 1، ص‌ 66)

درتفسیر این گونه احادیث دو دیدگاه در بین مفسرین وجود دارد.

 

1-دیدگاه برخی مفسرین مثل علامه طباطبائی که شفاعت را مخصوص قیامت دانسته و آنهم آخرین موقف از مواقف قیامت که یا گنه کار به وسیله شفاعت مشمول آمرزش گشته و اصلا داخل آتش نمی شود و یا اینکه بعد از داخل شدن در آتش ،به وسیله شفاعت نجات می یابند .

 

2- در مقابل ، روایات دیگری است که بر حضور پیامبر و ائمه(ع) دربرخی مواقع مثل لحظه جان دادن ،شب اول قبر ، وقت سوال نکیر و منکر دلالت می کند. در مقام جمع بین این دو دسته از روایات می توان گفت

 

.شفاعت به عنوان یک قاعده کلی مربوط به قیامت و بعد از حسابرسی کامل می باشد که تمامی مومنین در انتظار شفاعت به سر میبرند و پیامبر ،ائمه اطهار و سایر شافعین به اذن الهی هر که را که بخواهند شفاعت می کنند ولکن در #برزخ شفاعت یک جریان کلی نبوده و به صورت #محدود برای #عده_ای #خاص می باشد.

 

و یا اینکه روایات #نافیه شفاعت مربوط به مرحله خاصی از برزخ باشد .

آیت الله مکارم در این باره می فرماید: ممکن است این روایات ناظر به مرحله خاصی از برزخ باشد یا اینکه اگر راه نجاتی برای بعضی در سایه مجاورت با اولیاء الله و مانند آن صورت گیرد جنبه استثنائی و محدود خواهد داشت.و شامل همه کسانی که لایق شفاعتند نمی شود.(پیام قرآن ،ج 6،ص 530) .

 

علامه طباطبائی در مقام توجیه، اینگونه موارد را از قبیل شفاعت ندانسته بلکه از قبیل تصرف و حکومت الهیه ای میداند که خدا به ائمه اعطاء نموده است .(تفسیر المیزان ،ج 1،ذیل آیه 48) .

 

عجیب اینکه ایشان هنگامی که سخن، از حقیقت شفاعت می گویند ، آنرا چنان توسعه داده که هر گونه تاثیر اسباب را در عالم تکوین و تشریع مشمول شفاعت می شمرد ولی در اینجا کمک و اعانت اولیاء الله را به گروهی از مومنان برای نجات آنها از مشکلات برزخ و قبر ،مصداق شفاعت نمی دانند.

 

به هر حال آنچه از مجموعه آیات و روایات به دست می آید این است که شفاعت به معنای وسیع کلمه در هر #سه_عالم (دنیا ، برزخ و آخرت) صورت می پذیرد. هر چند محل اصلی شفاعت و آثار مهم آن در قیامت و برای نجات از آتش دوزخ است .(پیام قرآن ، ج 6، ص526).

 

و بر فرض هم این نحوه از وساطت ائمه به قول علامه از قبیل تصرف و و حکومت الهیه باشد ، باز در نتیجه چیزی #جز شفاعت نیست حال به هر نامی خوانده شود.

نمونه هائی از شفاعت در دنیا

 

در داستان حضرت یوسف فرزندان از پدر خواستند در پیشگاه خدا برای آنان استغفار کند و حضرت یعقوب نیز پذیرفت.و این چیزی جز شفاعت نیست.

 

و نیز گروهی از مردم در همین دنیا به خاطر شفاعت پیامبران و اولیاء الله از عذاب دنیوی نجات یافته اند و این چیزی جز شفاعت نیست.

 

در مورد جهان برزخ نیز روایات بسیاری داریم که اعمال نیک آدمی همچون نماز ،روزه و #ولایت و امثال آن یا حضور اولیاء الله سبب #تخفیف آلام و مجازاتها می گردد.و یا دفن انسان مومنی در یک گورستان که دارای حسنات مهمی است سبب تخفیف مجازات گنهکاران آن گورستان می شود. 

 

بنابراین #شفاعت محدود به عالم خاصی نبوده و همه عوالم #سه گانه را در بر می گیرد. ولی #محل_اصلی آن #قیامت و در آستانه #عذاب الهی است.(همان منبع سابق).

 و شاید دلیل نگرانی ائمه نیز همین محدودیت دایره شفاعت در غیر آخرت است.

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




1-پيامبر اكرم (ص) فرمودند: هركه مسلمان فقيرى را براى بى چيزى كوچك شمرده و سبك گرداند حق خدا را سبك گردانيده، پس در خشم خداى عزّ وجل است تا او را راضى نمايد.

 

٢- امام جعفر صادق (ع) فرمودند: هركس كه مؤمنى را بخاطر ندارى فقرش پست و كوچك شمارد، خداوند روز قيامت او را در برابر خلايق رسوا كند و به زشتى شهره سازد.

” اصول كافى، جلد٤، صفحه ٥٦ “

 

٣- امام جعفر صادق (ع) فرمودند: مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً مِسْكِیناً أَوْ غَیْرَ مِسْكِینٍ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَاقِراً لَهُ مَاقِتاً حَتَّى یَرْجِعَ عَنْ مَحْقَرَتِهِ إِیَّاهُ

هركه مؤمن مستمند يا غير مستمندى را خوار شمارد، پيوسته خداى عزّ وجل او را خوار و دارد تا از خوار شمردن آن مؤمن برگردد.

” اصول كافى، جلد٥، صفحه ٣١٩ “

 

٤- معمّر بن خلاّد گويد: امام رضا عليه السلام به هنگام خوردن غذا، سينى بزرگى برايش آورده مى شد، و در كنار سفره اش قرار مى گرفت و آن حضرت از بهترين غذاهايى كه برايش آورده مى شد مقدارى را برمى گزيد و در آن مى نهاد، سپس آنرا براى فقرا مى فرستاد.

” بحارالانوار٤٩ ٩٧، ح١١ “

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت