زندگی |
... |
زندگی، رازِ بزرگی است که در ما جاری ست
زندگی فاصلۀ آمدن و رفتنِ ماست
رود دنیا جاری ست
زندگی، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کفِ این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ!
زندگی، وزنِ نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرتِ بیهوده که بر دل داری
شعله گرمیِ امید تو را، خواهد کشت
زندگی درکِ همین اکنون است
زندگی شوقِ رسیدن به همان فردایی ست، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرفِ امروز، پُر از بودنِ توست
شاید این خنده که امروز دریغش کردی
آخرین فرصت همراهیِ با امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک به جا می ماند
زندگی، سبزترین آیه در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریاییِ یک قطره در آرامشِ رود
زندگی، حس شکوفاییِ یک مزرعه در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشۀ ماهی در تنگ
زندگی، ترجمۀ روشنِ خاک است، در آیینۀ عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصتِ بازیِ این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامشِ پُر مهرِ نسیم
پرده از ساحتِ دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسمِ پذیراییِ از تقدیر است
وزنِ خوشبختی من، وزنِ رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعرِ پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نانِ خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمۀ پاک حیات است ، میانِ دو سکوت
زندگی، خاطرۀ آمدن و رفتنِ ماست
لحظۀ آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدرِ این خاطره را دریابیم
فرم در حال بارگذاری ...