✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 606
  • دیروز: 1274
  • 7 روز قبل: 6809
  • 1 ماه قبل: 31603
  • کل بازدیدها: 1029977

 



ما_به_اندازه_ی_باورهایمان_دعا_میکنیم لذا وقتی به مریض میرسیم برای شفای او دعا میکنیم ولی برای زنده شدن مرده دعا نمیکنیم، چون باورمان نمیشود که مرده زنده شود،اما #انبیاء_باورشان_به_قدرت_الهی اینگونه نیست،لذا به اذن الله عیسی(س ) مرده را زنده می کند،

خدا چه کند که ما #باور_نداریم که خدا اجابت کردنش نه زمان بردار است نه مکان بردار.

 عطیه ای که خدا به انسان می دهد و عطا میکند #به_اندازه_ی_باور_و_نیتی_است که اوکرده اگر باورش این باشد که خدا #قدرت_مطلق است هیچ چیزی برای او دست نیافتنی نیست.

#علامه_طباطبایی
 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

▪️التماس دعاء یعنی چه▪️

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻮسی ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﺎ ﺯﺑﺎنی ﺩﻋﺎ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی ﺗﺎ ﺩﻋﺎﻳﺖ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺷﻮﺩ !
ﻣﻮسی ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ : ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﮕﻮ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺩﻋﺎﻛﻨﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی !!
.
(( و این است فلسفه ی التماس دعا))

” در این روز ها و شب ها
نگاهمان ﺑﻪ ﺩﻋﺎهاﯾﺘﺎﻥ است…”
التماس دعا

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




آیت الله بهجت:

جوانی می گفت : حضرت امیر علیه السلام چند کلمه در گوشم فرمود و من نمی دانستم چه می فرمایند ، ولی بعد دیدم که حافظ کل قرآن هستم .

 در محضر بهجت ، ج ۱ ، ص ۱۷

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




امیرالمومنین علی (ع):

به من خبر رسیده که زنانتان در بازار تنشان به تنه مردان بی ایمان و لاآبالی می خورد!


آیا غیرت نداریدکسی که غیرت ندارد خیری در او نیست.


کنز العمال، ج3، ص780



موضوعات: روایات  لینک ثابت





امام محمدباقر(ع):

از اوسئوال شد يابن رسول الله قائم شما كي خواهد آمد ؟

فرمود : هنگاميكه مردها مانند زنان و زنها شبيه مردان گردند و مردان به مردان و زنها به زنها اكتفا كنند.زنها بر زينها (موتور و دوچرخه) سوارشوند وشهادتهاي ناحق قبول و گواهي عادلان رد شود و مردم ريختن خون يكديگر و عمل زنا و خوردن ربا را آسان شمارند.

 بحارالانوار ج۱۳ ص961

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

در محضر استاد 

امام صادق(ع):

راه مستقیم آنست كه انسان را به محبّت خدا و دین او سوق دهد و مانع هواپرستى شود و از پیروى سلیقه‏ها و آراء شخصى در دین، جلوگیرى كند.
بحارالانوار،ج 24

اسلام آماده است که راه مستقیم انسانیت را به مردم،به جهان،ارائه بدهد و حتی الامکان هم خودش تعقیب کند برای برگرداندن منحرفین به راه راست اسلامی.

صحیفه امام خمینی(ره)
جلد 14 ص 342

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




مردم را مهیا کنید برای فداکاری

عزاداری به همان قوت خودش باید باقی بماند و گویندگان پس از اینکه مسائل روز را گفتند، روضه را همانطور که سابق می خواندند و مرثیه را همانطور که سابق می خواندند بخوانند و مردم را مهیا کنند برای فداکاری.
#امام_سید_روح_الله_موسوی_خمینی
#صحیفه_امام
#امام_خمینی
صحیفه نور،جلد 15،صفحه 204
بیانات امام خمینی(ره)در جمع خطبای مذهبی و اعضای انجمن اسلامی شهرداری تهران
مورخ:1360/08/04

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 مقایسه انفاق در “حج” و انفاق در “مسیر کربلا”

 عبدالله بن سنان می‌گوید:
به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم پدرت درباره انفاق در راه حج می‌فرمودند به هر درهمی که در این راه خرج کنی، برای آن هزار درهم حساب می‌شود.

 کسی که در مسیر زیارت امام حسین (علیه السلام) انفاق می‌کند برای او چیست؟

 حضرت فرمودند:
به هر درهمی که در این مسیر صرف می‌کند:
 هزار هزار هزار(تا ده مرتبه هزار را تکرار کردند) برای او حساب می‌شود و علاوه بر این رضایت و خشنودی خداوند و دعای خیر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)و حضرت علی (علیه السلام) و ائمه معصومین (علیهم السلام) برای اوست…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

#حضور_قلب_در_نماز

  حواس پرتی در نماز و درمان آن

   در نمازی كه می خوانیم، انواع تصورات خیالی وجود دارد، مگر كسانی كه قوه خیال را كاملا تربیت كرده و متمركز بر نماز كرده باشند.

 گاهی آنچه در نماز به ذهن خطور می كند، انجام كار خیری است؛ مثلا نمازگزار در این تصور است كه چگونه بعد از نماز سخنرانی كند و یا با فلان بزرگ یا دوست، چگونه گفت وگو كند.

 و یا انجام كار شری است، مثلا در این تصور است كه چگونه بر سر دیگری كلاه بگذارد و… .

  گاهی آنچه در خاطر و خیال می آید، صرف خیال است و آن یا خیال پسندیده است مثلا (در خاطر خود بگذراند كه پولدار شود تا بتواند گرسنگانی را سیر و برهنگانی را لباس بپوشاند و…) و یا خیال فاسد می باشد (مثلا در خاطر خود لذت گناه و چگونگی آن را بیاورد و با آن دلخوش كند).

  پس آنچه كه در قوه خیال ما می آید از این چهار حالت خارج نیست، اگر چه گاهی در نماز قوه خیال در امور پسندیده فعالیت می كند ولی در جهت كسب حضور قلب، خیال در امور پسندیده هم باید كنترل شود و از پرواز آن به امور مختلف، خوب نگه داشته شود تا قلب یكسره متوجه خداوند شود.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):

  دزدترین مردم «اَسْرَقَ النّاس» چه کسی است؟
دزدترین مردم آن کسی است که از نمازش می دزدد.

  وقتی می خواهد به سجده برود، «سینِ» «سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلی وَ بِحَمْدِهِ» را قبل از رفتن به سجده، «حانَ رَبِّیَ الْأَعْلی» را در سجده، «وَ بِحَمْدِهِ» را هنگام بلند شدن از سجده می گوید. این نماز باطل است؛ زیرا به صورت عمدی طمأنینه در آن رعایت نشده است.

 ولی اگر عمدی نباشد، و اشتباهاً ذکر را زودتر گفته باشد، نمازش باطل نیست، می تواند ذکر را دوباره تکرار کند؛ زیرا طمأنینه رکن است.

  کسی که از نمازش می دزدد و نمازش بدون طمأنینه است، نه رکوع صحیح دارد، نه سجده صحیح، نه بعد از نماز دعا دارد، نه تعقیب دارد،

 در واقع نمازش را مُچاله کرده و به گوشه ای پرتاب کرده است، مَثَل او مَثَل کسی است که لباس کهنه اش را در آورده و آن را مُچاله کرده و به گوشه ای پرت کرده است.

  بعضی ها هستند که تا نمازشان تمام می شود و سلام می دهند، سریع بلند می شوند و می روند، دستشان را بلند نمی کنند که از خداوند حاجتی بگیرند.

  شما همگیتان بعد از نماز یک دعا محل دارید که مستجاب می شود پس دستهایتان را بلند کنید و حاجت بگیرید

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 واکنش حضرت علی اکبر علیه السلام به رویارویی با شهادت

 پیام اهل بیت به ما این است: ای مردم دنیا این دنیا برای شما و شما برای این دنیا نیستید. این را باورکنید. این را بفهمید.
خُب، فهم این مطلب علم می‌خواهد، تدریس می‌خواهد، استاد می‌خواهد، کلاس می‌خواهد، هیئت فرهنگی می‌خواهد.

  اساس فرهنگ و قانون اساسی باید بیاید روی این مسائل نه روی گفتار و نوشتار و شعار.

  لذا در بین راه که کاروان حضرت رو به کوفه می‌آمدند، حضرت روی همان مرکب سواری چشم مبارکش روی هم رفت. بعد باز شد و فرمود: «إنّا لله و إنّا الیه راجعون». سه مرتبه گویا این آیه را خواند!. خُب، نزدیکش کی بود؟ علی اکبر.
  عرض کرد: بابا چه خبر شده؟ فرمود: چشمم روی هم رفت؛ سواری گفت: این کاروان دارد رو به مرگ می‌رود!. خُب، این جوان چی گفت؟! «فبشَّرناه بغلام حلیم».
عرض کرد: بابا! مگر ما رو به حق نمی‌رویم؟ ما بر اساس حق حرکت نکرده‌ایم؟ کاروان ما کاروان حق نیست؟ فرمود: چرا. عرض کرد: پس چه باکی است؟!.
  [ما که برای این دنیا ساخته نشده ایم] «خلق الموت و الحیاة لیبلوکم أیکم أحسن عملا»

  این جا جان حضرت هیجان پیدا کرد از این حرف. مثل وقتی که ابراهیم از پاسخ فرزندش؛ «یا أبت افعل ما تؤمر ستجدنی إن شاءالله من الصابرین» خوشحال شد، یک چنین بشارتی روح حضرت را شادمان کرد؛ دعا کرد. فرزندم خدا جزایی به تو بدهد بهترین جزایی از طرف پدری که به پسری داده می‌شود.

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




 متن شبهه
اگر امام حسین روز عاشورا پیروز شد چرا آن روز را جشن نمی گیرید؟ مگر شما اعتقاد و باور ندارید امام حسین الان در جایی بنام بهشت مشغول خوش گذرونی و عیش و نوش هست؟؟!! پس این همه گریه و زاری برای چیست؟ چرا عزاداری و گریه می کنید؟!!

 1-  شهادت، عالیترین حد کمال است که شادمانی می طلبد، اما عاشورا چهره های دیگری هم دارد. چهره غمبار عاشورا پاس نداشتن #حرمت امام توسط امت است، آنهم با ناجوانمردانه ترین نوع برخورد نسبت به شریف‏ترین انسان‏ها! گریه بر حسین(ع)، غلیان غم در مصیبت #ظلم و ستم بر بهترین مردم روی زمین است. ما بر #مظلومیت حسین(ع) می گرییم. بر #بی_یاوری و بی کسی او در میان امت جدش.. بر مصیبت هایی که #جهل و #دنیاپرستی مردمان بر او و عترت پیامبر(ص) روا داشتند. در روضه حسین(ع) بر #خودمان می گرییم. گریه ما، به خاطر نگرانی از آخرت شهدای کربلا نیست. بخاطر نگرانی از آخرت خودمان است. چنانکه امام حسین (ع) در مورد شهادت جانگداز خود فرمودند: «من کشته اشک ها هستم، مؤمنی به یاد من نمی افتد، مگر آن که اشک بریزد.» یعنی کشته شدم تا دلها #بیدار شوند. (گریه بر #ناسپاسی و جهل مردمان و برای #بیداری و رشد فکری و روحی جامعه) 

2- گریه زبان طبیعی ابراز شوق و اندوه و درد و عشق یک انسان است. انسانی که هرگز نمی گرید و گریستن را نمی داند   فاقد احساس و روح انسانی است. اشک چشم  نشانه رقت قلب است و کسی که از صحنه دلخراش منقلب نمی شود از قلب سلیم و روح متعادل برخوردار نیست. ☹️اگر كسي بر ظلم ها و جنایات رفته بر انسانیت و خونهای به ناحق ریخته شده در واقعه کربلا، محزون نشود باید تعجب کرد. واقعه خونین کربلا دل را می سوزاند و قلب و #عاطفه هر انسانی را به جوش وخروش می اندازد. مگر مي شود انسان باشي و از تصوّر فجايع عاشورا چشمت تر نشود؟   (گریه #طبیعی و #عاطفی بر مظلومیت شهدای کربلا)

3- هیچ انسان عاقلی در فراق و غم از دست دادن یا حتی دوری عزیزانش، جشن و سرور نمی گیرد..  گریه بر حسین(ع)، غلیان عاطفه ها در #فراق و غم از دست دادن فرزندان پیامبر(ص) و سمبل های انسانیت و شرافت است. در عاشورا، نه تنها انسانهای آزاده که همه خلقت آسمان و زمین و فرشتگان و خاک و پرندگان گریه می کنند. تنها بنی امیه و دشمنان اهل بیت از نسل قاتلان آن حضرت همچون وهابیت (#شجره_ملعونه) بر قتل امام حسین(ع) شاد و خوشحالند. (گریه #عاشقانه بر #فراق و محروم شدن از حضور بهترین انسانها)

4-  گریه بر حسین(ع)، گریه #سیاسی هم هست. گریه‌ها در عزای حسین(ع) و فرزندان و یارانش، نوعی #مبارزه و پاسخی به ظلم و ظالمان است. حسین(ع) سمبل ایثار و از جان گذشتگی است، کسی که مال خودش نبود و جانش را برای انسانیت و ارزشهای اسلامی فدا کرد و بهمین دلیل است که با اینکه در 1400 سال پیش شهید شده، اما زنده جاوید است و فراموش نمی شود و گذشت زمان بر داغ او تاثیری ندارد.   کربلا یکی از «شور انگیزترین حماسه های تاریخ بشریت» و سمبل «جنگ برای عقیده» است و عزاداری‌ها، رمز بقاء تشیع و روح حق طلبی است. (گریه #سیاسی)

5-  گریه بر حسین(ع) اعلان #وفاداری به اهداف مقدس یاران امام حسین و پیوند دل و جان با آنهاست. اشک منطق عشق است. دلدادگان حسین(ع) با اشک خود با او بیعت می کنند.✌شیعیان با اشک دیده خویش نوعی اعلام وابسته بودن به گروه حقّ و اعلان جنگ با گروه باطل را بیان می کنند و این قطره های اشک ها عهدی است با قطره های خون شهدای کربلا. (گریه #وفاداری و بیعت)
و دقیقا از همین روست که عزاداران، پس از مراسم روضه و گریه، احساس سبکی و نشاط روحی دارند. ماتم حسین(ع) با هر غم و ماتمی متفاوت است.. اصلا حسین جنس غمش فرق میکند..

 همه اینها سبب شده تا بزرگترین پاداش ها برای گریه بر امام حسین(ع) ذکر شود. امام رضا(ع): «گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین (ع) گریه کنند، زیرا گریستن براى او گناهان بزرگ را فرو مى‏ریزد». (جلاء العیون , علامهء مجلسى , ص ۴۶۲)

 

موضوعات: دینی مذهبی  لینک ثابت




شگفت انگیز ترین رفتار انسان

ﺍﺯ ﺍﻓﻼﻃﻮﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: «ﺷﮕﻔﺖﺍﻧﮕﯿﺰﺗﺮﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟»
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: «ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ، ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻥ ﻋﺠﻠﻪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ! ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺐ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﺯ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﯾﻪ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﺩ، ﺳﭙﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺯﭘﺲ‌ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ، ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﺮﺝ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ. ﻃﻮﺭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﻣﯽﻣﯿﺮﺩ! ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﺪ. ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﯿﺴﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﯾﺎ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﺍﺳﺖ.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





مرد جوانی به نزد ” ذوالنون مصری ” آمد و شروع کرد به بدگویی از صوفیان .
ذوالنون انگشتری را از انگشتش بیرون آورد و به مرد داد و گفت : این انگشتر را به بازار دست فروشان ببر و ببین قیمت آن چقدر است ؟
مرد انگشتر را به بازار دست فروشان برد ولی هیچ کس حاضر نشد بیشتر از یک سکه نقره برای آن بپردازد .
مرد دوباره نزد ذوالنون آمد و جریان را برای او تعریف کرد .
ذوالنون در جواب به مرد گفت : حالا انگشتر را به بازار جواهر فروشان ببر و ببین آنجا قیمت آن چقدر است .
در بازار جواهر فروشان انگشتر را به قیمت هزار سکه طلا می خریدند !
مرد شگفت زده نزد ذوالنون بازگشت و او را از قیمت پیشنهادی بازار جواهر فروشان مطلع ساخت .
پس ذوالنون به او گفت : دانش و اطلاعات تو از صوفیان به اندازه اطلاعات فروشندگان بازار دست فروشان از این انگشتر جواهر است .
قدر زر زرگر شناسد ؛ قدر گوهر ، گوهری !

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




نخستين ديدار

يكي از ياران شيخ نقل مي كند كه در حدودسالهاي1335 و1338 با تاكسي كار مي كردم . دو زن يكي بلند قد وديگري كوتاه قد سوار تاكسي شدندآن كوتاه قد ترك زبان بود وبا خود مي گفت ((من فارسي بلد نيستم كه بگويم منزلم كجاست .
هر روزسوار اتوبوس مي شدم و با دو ريال به منزل مي رسيدم ، اما امروز بايد پنج ريال به تاكسي بدهم )).
به او گفتم :ناراحت نباش ، من تركي بلد هستم . منزل اورا پيدا كردم و پول نگرفتم و روانه شدم .
چند شب بعد براي اولين بار در جلسه مرحوم شيخ شركت كردم . چند نفري بوديم كه در آن اطاق محقر نشستيم.
شيخ نگاهي به من كرد و با گريه فرمود : شبهاي جمعه تو از منتظران فرج قائم آل محمد (عجل الله فرجه )هستي .
اگر هستي ،مي داني كه چطور شد كه نزد من آمدي ؟
آن زن كوتاه قد را كه سوار كردي و به مقصد رساندي و از او پول نگرفتي در حق تو دعا كرد و پروردگار عالم هم دعاي اورا مستجاب فرمود.

ناگفته هایی از شیخ رجب علی خیاط

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت






استاد فاطمی نیا از شخصی نقل می کردند:
✳️ من در قسمت بایگانی اداره ای کار می کردم و پرونده های متعدد و بعضاً بسیار مهم می آمد و ما در آنجا قرار می دادیم، یک روز پرونده بسیار مهمی به دستم رسید، چند روزی که گذشت متوجه شدم آن پرونده گم شده است، هر چه گشتم پیدا نشد.

 

در آن گیر و دار که کاملا ناامید شده بودم، به بنده خبر دادند چون شما مسئول پرونده ها هستید اگر تا چند روز دیگر پیدا نشود، حکمی سنگین مانند حبس ابد در مورد شما اجرا می شود.

از این رو نزد یک نفر اهل دل رفتم، ایشان دستور ختمی دادند که انجام بده، همان توسل را انجام دادم.

 

روزی که قرار بود نتیجه بگیریم از پرونده خبری نبود با ناراحتی از منزل بیرون آمدم تا نزدیکی خیابان مولوی رفتم، دیدم پیرمردی جلو آمد و گفت: آقا! مشکل تو به دست آن شخص که عرق چین به سر دارد و در حال رفتن است، حل می شود.

 

بدون توجه به این شخص با شنیدن این کلمات به طرف ایشان دویدم و گفتم: آقا جان به دادم برس، گفته اند مشکلم به دست شما حل می شود.

پیرمرد نگاهی به من کرد و گفت: خجالت نمیکشی؟؟ چهار سال است شوهر خواهرت از دنیا رفته، یک مرتبه هم به خواهرت و بچه هایش سر نزده ای، انتظار داری کارت هم پیچ نخورد؟! تا نروی و رضایت آنها را جلب نکنی، مشکلت حل نمی شود.

 

بعد از شنیدن صحبت پیرمرد بلافاصله به منزل خواهرم رفتم.
وقتی در زدم، خواهرم همراه چند فرزند رنج دیده اش در را باز کرد ، متوجه شد من هستم، گفت: چطور شده بعد از چهار سال آمده ای؟!

 

گفتم: خواهر از من راضی باش و بچه هایت را از من راضی کن، رفتم مقداری هدیه گرفتم و آوردم و آنها را راضی کردم، فردا که به اداره برگشتم، به من خبر دادند که پرونده پیدا شده است…

این پیر مرد عرق چین به سر، کسی نبود جز عارف بزرگ مرحوم شیخ رجبعلی خیاط
 

پی نوشت:
1.با اقتباس و ویراست از کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی
سید علی مهدوی
منبع:حوزه

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 ابراز محبت یک درمانگر قدرتمند است.

«دکتر برنیز سیگل» می نویسد:
  

 «اگر من به بیمارانم بگویم که سطح خون گلوبین های ایمنی خود را بالا ببرند، هیچ یک نمیدانند چگونه باید این کار را انجام دهند.

اما اگر به آنها یاد بدهیم که خود و دیگران را دوست بدارند، در حقیقت بطور ناخودآگاه همین تغییرات در بدن آنها رخ خواهد داد..

هنگامیکه فرد ابراز محبت می  کند، سیستم ایمنی بدن او این قدرت را پیدا می کند که در برابر  بیماری ها بایستد.

 محبت، محل عبور موادشیمیایی مغز را تغییر میدهد و این امر بر مقاومت بدن تأثیرگذار است.

 #ابراز_محبت
 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




امانتی به دزد
 
مردی، هنگام سحر از خانهاش بیرون آمد تا به حمام برود. هوا هنوز روشن نشده بود و چشم مرد، به خوبی نمیدید مرد در بین راه، به دوستش برخورد. بعد از سلام و احوالپرسی، به او گفت: «ای برادر، اگر کاری نداری، بیا تا با هم به حمام برویم.»

دوست مرد، با تأسف سری تکان داد و گفت: «افسوس که من کار دارم و نمیتوانم با تو به حمام بیایم، اما تا نزدیک حمام تو را همراهی خواهم کرد.»

مرد خوشحال شد و هر دو راه افتادند. آنها بعد از مدتی به یک دو راهی رسیدند. دوست مرد، بدون اینکه چیزی بگوید یا از دوستش خداحافظی کند، از او جدا شد و از راه دیگری رفت.

نزدیک حمام، دزدی، خودش را نزدیک مرد رساند. مرد در میان تاریکی، او را نشناخت و خیال کرد که دزد، همان دوستش است که او را همراهی کرده است و حالا هم از حمام نیامدنش پشیمان شده و قصد دارد که وارد حمام شود. وقتی به حمام رسیدند، مرد جبهاش* را در آورد و آن را به دزد داد و گفت: «دوست من، این امانت را بگیر و نگهدار تا من از حمام بیرون بیایم.»
 
دزد از این کار مرد تعجب کرد اما به روی خودش نیاورد و جبه را از مرد گرفت. مرد پول زیادی را به آستین و جیب لباسش دوخته بود تا دزد آنها را نبرد. غافل از اینکه به دست خود، لباسش را تحویل یک دزد داده است!

مرد داخل حمام رفت و بعد از مدتی بیرون آمد حالا خورشید کاملاً بالا آمده بود و همه جا را روشن کرده بود. مرد به اطرافش نگاه کرد تا دوست خودش را پیدا کند و جبهاش را از او بگیرد، اما اثری از دوستش ندید. او غمگین و افسرده و ناراحت به سمت خانهاش راه افتاد. او خیال میکرد که دوستش پولهای او را دیده و لباس را با خودش برده است.

همانطور که مرد، نگران و ناراحت به سمت خانه میرفت، ناگهان دزدی که مرد اشتباهی لباسش را به او سپرده بود او را صدا زد و گفت: «آهای مرد! کجا میروی؟ بیا لباست را بگیر!»

مرد برگشت و با تعجب، جبهاش را در دست مرد غریبهای دید پرسید: « تو کیستی ای مرد؟ جبه من در دست تو چه کار میکند؟!»

دزد گفت: «من همان کسی هستم که تو جبهات را پیش او به امانت گذاشتی و وارد حمام شدی! حالا بیا و آن را بگیر که یک ساعت بیشتر است که از کار و زندگی افتادهام.»

مرد گفت: «مگر کار تو چیست!»

دزد گفت: «گار من دزدی است!»

مرد با تعچب بیشتری گفت: «هیچ سر در نمیآورم! جبه من در دست تو چه کار میکند؟!»

دزد گفت: «تو هنگامی که به داخل حمام میرفتی آن را به خیال اینکه من دوستت هستم، نزد من به امانت گذاشتی. من هم اینجا ایستادم تا تو بیرون بیایی و آن را به تو پس بدهم.»

مرد پرسید: «اگر دزد هستی، چرا آن را نبردی؟ مگر ندیدی که پولهایم را بر آستین و جیبهای آن دوختهام؟»

دزد گفت: «اگر هزار دینار زر هم در این لباس بود، من به آن دست نمیزدم، چون تو آن را به عنوان امانت به من سپردی. من گاهی دزدی میکنم، اما در امانت کسی خیانت نمیکنم. خیانت در امانت، راه و رسم جوانمردی نیست…»

مرد جبهاش را گرفت و با تعجب فراوان به سمت خانهاش رفت.
 
* جبه جامه بلند و گشاد که از روی لباسهای دیگر میپوشند.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




#داستان_ انبیاء
 

لبخند پیامبر

روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله،
به طرف آسمان نگاه مى كرد،تبسمى نمود.
شخصى به حضرت گفت:
يا رسول الله ما ديديم به سوى آسمان
نگاه كردى و لبخندى بر لبانت نقش بست،
علت آن چه بود؟

رسول خدا فرمود:
آرى! به آسمان نگاه مى كردم،
ديدم دو فرشته به زمين آمدند تا
پاداش عبادت شبانه روزى بنده با ايمانى
را كه هر روز در محل خود به عبادت
و نماز مشغول مى شد، بنويسند؛
ولى او را در محل نماز خود نيافتند.

او در بستر بيمارى افتاده بود.

فرشتگان به سوى آسمان بالا رفتند
و به خداوند متعال عرض كردند:
ما طبق معمول براى نوشتن پاداش
عبادت آن بنده با ايمان به محل نماز او
رفتيم ولى او را در محل نمازش نيافتيم،
زيرا در بستر بيمارى آرميده بود.

خداوند به آن فرشتگان فرمود:
تا او در بستر بيمارى است، پاداشى را كه
هر روز براى او هنگامى كه در محل نماز
و عبادتش بود، مى نوشتيد، بنويسيد
بر من است كه پاداش ‍ اعمال نيک او را

تا آن هنگام كه در بستر بيمارى است ،
برايش در نظر بگيرم

 داستان های بحارالانوار ج1 ،
محمد ناصری

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 به خاطر توبه گناهكار، باران فرستادم

 بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

در زمان حضرت موسى عليه السلام در بنى اسرائيل به جهت نيامدن باران قحطى شد مردم خدمت حضرت موسى رسيدند و گفتند: براى ما نماز استسقاء (نماز باران) بخوان. حضرت موسى عليه السلام برخواست كه با قوم خود براى دعاى باران بروند و بيشتر از هفتاد هزار نفر بودند هرچه دعا كردند باران نيامد.
حضرت موسى عليه السلام عرض كرد: خدايا چرا باران نمى آيد، مگر قدر و منزلت من نزد تو از بین رفته؟
خطاب رسيد: نه، ليكن ميان شما يک نفر است كه چهل سال مرا معصيت مى كند. به او بگو از جمعيت خارج شود تا باران رحمتم را نازل كنم.
موسى عليه السلام عرض كرد: الهى صداى من ضعيف است، چگونه به هفتاد هزار جمعيت برسد؟
 
خطاب شد: اى موسى تو بگو من صداى تو را به مردم مى رسانم حضرت موسى به صداى بلند صدا زد: اى كسى كه چهل سال است معصيت خدا را مى كنى از ميان ما برخيز و بيرون رو كه خداوند به جهت شومى و بدى تو باران رحمتش را از ما قطع كرده.
آن مرد عاصى برخواست نگاهى به اطراف كرد، ديد كسى بيرون نرفت. فهميد خودش بايد بيرون برود با خود گفت چه كنم اگر برخيزم و از ميان مردم بروم كه مردم مرا مى بينند و مى شناسند و رسوا مى شوم و اگر نروم كه خدا باران نمى دهد همانجا نشست و از روى حقيقت توبه كرد و از كرده خود پشيمان شد. يكدفعه ابرها آمده و به هم متصل شد و چنان بارانى آمد كه تمام سيراب شدند.
موسى عرض كرد: الهى كسى كه از ميان ما بيرون نرفت چگونه شد كه باران آمد؟

خطاب شد: سقيتكم بالذى منعتكم به به شما باران دادم، به سبب آن كسى كه شما را منع كردم و گفتم از ميان شما بيرون برود.
موسى عليه السلام عرض كرد: خدايا! اين بنده را به من بنما.
خطاب شد: اى موسى آن وقتى كه مرا معصيت مى كرد رسوايش نكردم، حال كه توبه كرده او را رسوا كنم؟ حاشا، من نمامين و سخن چينان را دشمن مى دارم، خود نمامى كنم؟

  قصص الله یا داستان هایی از خدا، تالیف، احمد و قاسم میرخلف زاده

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم