✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 277
  • دیروز: 986
  • 7 روز قبل: 6380
  • 1 ماه قبل: 31214
  • کل بازدیدها: 1028703

 



موضوعات: مختلف  لینک ثابت




موضوعات: مختلف  لینک ثابت




موضوعات: مختلف  لینک ثابت




موضوعات: مختلف  لینک ثابت




موضوعات: مختلف  لینک ثابت




موضوعات: مختلف  لینک ثابت




موضوعات: مختلف  لینک ثابت




موضوعات: مختلف  لینک ثابت




موضوعات: مختلف  لینک ثابت




دنیا شناسی امام علی (ع) و ترک دنیای حرام توسط ایشان
امام علی (ع) در این حکمت ها به موضوعات سیاسی ، اخلاقی، اعتقادی و معنوی می پردازد.

به گزارشحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛امام علی (ع) در این حکمت ها به موضوعات سیاسی ، اخلاقی، اعتقادی و معنوی می پردازد.

حکمت 76 نهج البلاغه:
حوادث اگر همانند یکدیگر بودند، آخرین را با آغازین ارزیابی می کنند.

حکمت 77 نهج البلاغه:
ضرار بن ضمرة ضبايى از ياران امام به شام رفت و بر معاويه وارد شد. معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت على (ع) را در حالى ديدم كه شب پرده هاى خود را افكنده بود و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزيده، به خود مى پيچيد و محزون مى گريست و مى گفت: اى دنيا اى دنياى حرام، از من دور شو، آيا براى من خود نمايى می كنى؟ يا شيفته من شده اى تا روزى در دل من جاى گيرى؟ هرگز مباد، غير مرا بفريب، كه مرا در تو هيچ نيازى نيست، تو را سه طلاقه كرده ام، تا بازگشتى نباشد، دوران زندگانى تو كوتاه، ارزش تو اندك و آرزوى تو پُست است. آه از توشه اندك و درازى راه و دورى منزل و عظمت روز قيامت.

حکمت 78 نهج البلاغه:
مردی شامى از امام پرسيد: آيا رفتن ما به شام، به قضا و قدر الهى است؟ امام پاسخ داد: واى بر او، شايد قضا لازم و قدر حتمی را گمان كرده اى؟ اگر چنين بود، پاداش و كيفر، بشارت و تهديد الهى، بيهوده بود. خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالى كه اختيار دارند و نهى فرمود تا بترسند، احكام آسانى را واجب كرد و چيز دشوارى را تكليف نفرمود و پاداش اعمال اندك را فراوان قرار داد با نافرمانى بندگان مغلوب نخواهد شد و با اكراه و اجبار اطاعت نمى شود و پيامبران را به شوخى نفرستاد و فرو فرستادن كُتُب آسمانى براى بندگان بيهوده نبود و آسمان و زمين و آنچه را در ميانشان است بى هدف نيافريد.

حکمت 79 نهج البلاغه:
حكمت را هر كجا كه باشد، فراگير، گاهى حكمت در سينه منافق است بى تابى كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مؤمن آرام گيرد.

حکمت 80 نهج البلاغه:
حكمت،گمشده مومن است، حكمت را فراگير هر چند از منافقان باشد.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




دنیا شناسی امام علی (ع) و ترک دنیای حرام توسط ایشان
امام علی (ع) در این حکمت ها به موضوعات سیاسی ، اخلاقی، اعتقادی و معنوی می پردازد.

به گزارشحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛امام علی (ع) در این حکمت ها به موضوعات سیاسی ، اخلاقی، اعتقادی و معنوی می پردازد.

حکمت 76 نهج البلاغه:
حوادث اگر همانند یکدیگر بودند، آخرین را با آغازین ارزیابی می کنند.

حکمت 77 نهج البلاغه:
ضرار بن ضمرة ضبايى از ياران امام به شام رفت و بر معاويه وارد شد. معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت على (ع) را در حالى ديدم كه شب پرده هاى خود را افكنده بود و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزيده، به خود مى پيچيد و محزون مى گريست و مى گفت: اى دنيا اى دنياى حرام، از من دور شو، آيا براى من خود نمايى می كنى؟ يا شيفته من شده اى تا روزى در دل من جاى گيرى؟ هرگز مباد، غير مرا بفريب، كه مرا در تو هيچ نيازى نيست، تو را سه طلاقه كرده ام، تا بازگشتى نباشد، دوران زندگانى تو كوتاه، ارزش تو اندك و آرزوى تو پُست است. آه از توشه اندك و درازى راه و دورى منزل و عظمت روز قيامت.

حکمت 78 نهج البلاغه:
مردی شامى از امام پرسيد: آيا رفتن ما به شام، به قضا و قدر الهى است؟ امام پاسخ داد: واى بر او، شايد قضا لازم و قدر حتمی را گمان كرده اى؟ اگر چنين بود، پاداش و كيفر، بشارت و تهديد الهى، بيهوده بود. خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالى كه اختيار دارند و نهى فرمود تا بترسند، احكام آسانى را واجب كرد و چيز دشوارى را تكليف نفرمود و پاداش اعمال اندك را فراوان قرار داد با نافرمانى بندگان مغلوب نخواهد شد و با اكراه و اجبار اطاعت نمى شود و پيامبران را به شوخى نفرستاد و فرو فرستادن كُتُب آسمانى براى بندگان بيهوده نبود و آسمان و زمين و آنچه را در ميانشان است بى هدف نيافريد.

حکمت 79 نهج البلاغه:
حكمت را هر كجا كه باشد، فراگير، گاهى حكمت در سينه منافق است بى تابى كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مؤمن آرام گيرد.

حکمت 80 نهج البلاغه:
حكمت،گمشده مومن است، حكمت را فراگير هر چند از منافقان باشد.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




جنگ نرم علیه نقش زن در بیداری اسلامی
اندازه فونت
چاپ
ایمیل این مطلب
 
امتیاز بدهید
1
2
 نقش زن و جنگ نرم علیه وی در بیداری اسلامی بپردازد. در این مقاله سعی شده است به چگونگی آمادگی برای بیداری اسلامی و موانع ایفای نقش زنان پرداخته شود. نویسنده آغاز راه بیداری را پایبندی به ارزش‌های اسلامی و اجرای آن در جامعه می‌داند و استکبار جهانی و نیز جامعه‌ای که زن در آن زندگی می‌کند را اولین چالش‌های فرا روی زن در مسیر بیداری اسلامی معرفی می‌کند. در ادامه از سریال‌های وارداتی و شبکه‌های ماهواره‌ای و وسایل ارتباطی جدید به عنوان دیگر عواملی که مانعی بر سر راه زن و بیداری اسلامی است نام برده می‌شود.امروزه نشست‌ها و تلاش‌های ارزشمندی برای بازگرداندن بیداری اسلامی به جوامع اسلامی صورت می‌گیرد؛ جوامعی که هر روز در اطاعت و فرمان‌پذیری شکل و مضمون جدیدی به خود می‌گیرند. برای اینکه این حدیث شریف «مردم خواب‌اند و آن‌گاه که بمیرند به خود می‌آیند»، [1] بر ما صدق نکند باید مواظب باشیم و بیدار. آنچه ما امروز در مناطق عربی اسلامی مشاهده می‌کنیم چیزی جز آغاز یک بیداری اسلامی در دنیای عربی اسلامی نیست. اما متأسفانه این خیزش در برخی از کشورها هنوز کامل نشده است و این در حالی است که این قیام در کشورهای دیگر به دست فرصت‌طلبان افتاده است؛ کسانی که تلاش دارند با ظاهر انقلابی خود این انقلاب را از مسیر اصلی منحرف کنند.

جدای از اینکه این انقلاب ثمربخش بوده یا نه، حضور مردان و زنان و کودکان در میدان التحریر و دیگر مناطق مشابه در جهان عرب به این معناست که دیگر مردم ظلم و خواری را تاب نمی‌آورند و خواستار آزادی و اجرای قوانین الهی و بهره‌مندی از حقوق بشر و آگاهی و شفافیت در اجرای ارزش‌های اسلامی و همچنین خواستار مقابله با خطرهای پیش روی امت اسلامی مانند فتنه‌های مذهبی که در گوشه و کنار جهان وجود دارد، هستند. این‌ها گام‌های اولیه به سوی بیداری اسلامی هستند.

ییداری اسلامی دارای دو مقوله فردی و اجتماعی است. در ابتدا باید بیدارسازی از فرد آغاز شود تا جامعه به سمت آن سوق پیدا کند و رفته رفته جامعه جهانی را هم در بر بگیرد. بدون شک در این امر عوامل متعددی به ما یاری می‌رساند که شاید بارزترین آنها اسلام است که ما را با دیگر ملت‌ها گرد هم می‌آورد. و متأسفانه استکبار پی به این نکته برده است که دین ما و ارزش‌های ما و فرهنگ ما همان نیروی ماست و در پی این است که با همه توان خود در بین ما شکاف ایجاد کند تا دست از این ارزش‌ها برداریم و در نتیجه بتواند بر سرزمین و ناموس و مقدسات ما سیطره پیدا کند و تاریخ و فرهنگ ما را جعل کند. در این راه و برای دست‌یابی به هدف خویش از ابزارهای زیادی بهره می‌گیرد. پس زبان حاکم، زبان جنگ، تهاجم، اشغال‌گری، سلب هویت و تاریخ و جغرافیاست. همانند چیزی که در فلسطین رخ داد. در حالی که شعار این بود: «افراد بزرگسال می‌میرند و کودکان فراموش می‌کنند.» [2] دو سال سپری شد تا اینکه این گفته شکست خود را در عمل ثابت کرد. اما بزرگسالان فلسطین بعد از آنکه آنچه رخ داده بود را در وجدان و روح و قلب کودکان خود حک نمودند، مردند. و این مثالی بسیار ساده از بی فایده بودن این نیروهای نظامی در کشتن یا زدودن آرمانی زنده در درون هوادران آن است.

دشمن این حقیقت را به خوبی درک کرده است، پس بازآمده تا جنگی دیگر و نوعی دیگر را علیه ما آغاز کند. جنگی که نه به ارتش نیاز دارد و نه به توپ و تانک. اما این جنگ از آن یکی بسیار قوی‌تر و خطرناک‌تر است و آن جنگ نرم است که امروز بسیار از آن گفته می‌شود و شاید ژوزف نای، رئیس مدرسه پژوهش‌های دولتی کندی در دانشگاه هاروارد، از نخستین کسانی باشد که از این جنگ سخن گفته‌ است. وی رئیس شورای ملی اطلاعات و نیز معاون وزیر دفاع آمریکا بوده است. وی استفاده از یک قدرت نرم را وسیله موفقیت در سیاست بین‌المللی می‌داند. نیرویی که در مقایسه با تمامی جنگ‌هایی که ایالات متحده آمریکا علیه دیگر کشورها به راه انداخته است برتر است؛ زیرا این جنگ به طور خلاصه، جنگ جذابیت و اقناع است نه جنگ اجبار. ژوزف نای از این نیرو به عنوان نیرویی یاد می‌کند که بر اساس یک نظریه از آغاز خلقت وجود داشته است. بنابراین، این جنگ مبارزه حق است با باطل و مبارزه با فریبی است که شیطان در جان و وجود انسان آن را به کار می‌بندد.

و شیطان همانی است که قسم یاد کرد و گفت: «به عزت تو سوگند همانا تمامی آنان را فریب می‌دهم مگر بندگانی از آنان که مخلص‌اند.» [3] اما شیطان در همین آیه اعتراف می‌کند که بندگان مخلص او را ناامید می‌کنند؛ کسانی که خداوند را مخلصانه عبادت می‌کنند. ما در برخورد با شیطان‌های جدید هم به ایمان و اجرای تعالیم دین نیازمندیم؛ زیرا وضعیت همان است که بود و واقعیت نیز یکی است. ما نیز به همان شیوه مورد هدف قرار گرفته‌ایم و این به واسطه پیش‌کشی باطل به شیوه‌ای جذاب و دوست‌داشتنی است. در مرحله نخست غرایز و خواسته‌‌ها و آمال انسان را هدف قرار می‌دهند و او را به ظرفی خالی از محتوای دین و تمدن اسلامی تبدیل می‌کنند. افرادی هستند که تلاش دارند اسلام را به وسیله ایجاد اختلافات مذهبی بین شیعه و سنی پاره پاره و کوچک کنند و در هر زمان و مکانی که فرصتی دست دهد، به این اختلافات دامن زنند و آتش این اختلافات را روشن‌تر کنند تا سود بیشتری ببرند و به اهداف خود برسند.

متأسفانه، هنوز شیطان شناخته‌شده نزد ما همان شیطان سنتی است؛ اما امروز شیطان‌ها زیاد شده‌اند و ابزارهای آنان نیز بیشتر. شیطان قدیمی خواست ما را اغوا کند تا مرتکب عمل حرام شویم و با سرنوشتی بد وارد جهنم شویم؛ اما امروز شیطان‌ها با شیوه‌های نرم و جذاب تلاش دارند تا مردم را وسوسه کنند و آنان را به زبان حال خویش تبدیل کنند و این در حالی است که شیوه‌های آنان نرمی بیشتری به خود گرفته است و در حال حاضر نیز ما در برابر خواست آنان اطاعت‌پذیری بیشتری داریم. اکنون راه حل چیست؟

راه حل فقط بیداری، پیوسته گوش به زنگ بودن و تأثیر‌پذیری فعال از سوی نخبگان علمی و دینی و فرهنگی است و این بخشی از حضور ما در این مکان است.

بنابراین، با وجود شیطان‌های جدید و شیوه‌هایی که بیش از پیش نرم‌تر می‌شود، این جنگ با نرمی و تأثیر‌گذاری خود تمامی عناصر تشکیل‌دهنده یک جامعه اسلامی را در بر می‌گیرد. حال می‌خواهیم توجه‌ها را به زن که همانا از ستون‌های اساسی و بنیادین هر جامعه اسلامی است، جلب کنیم.

چگونه است که امروز زن مسلمان هدف این جنگ نرم قرار گرفته است؟

نقش طبیعی زن در بیداری اسلامی

بیداری یک جامعه اسلامی از بیداری فرزندان آن جامعه و از تمام عناصر تشکیل‌دهنده آن آغاز می‌شود و اگر به ساختار جامعه خویش نگاهی بیندازیم حتماً درخواهیم یافت که همانا خانواده عنصر تشکیل‌دهنده واقعی همه جوامع است و نیز می‌دانیم که زن دریچه اطمینان خانواده است. گفته می‌شود که زن نیمی از جامعه است و ما می‌گوییم که زن همة جامعه است؛ زیرا زن نیمی از جامعه و سازندة نیم دیگر آن است. با توجه به اینکه زن هم مادر و تربیت‌کننده نسل است و هم می‌تواند پزشک، وکیل، سیاستمدار و … باشد و همچنین در خانواده و محیط اطراف و جامعه ﺗﺄثیر بسزایی دارد، اگر در سطح بالایی از فرهنگ و آگاهی باشد و بر اساس ارزش‌های اسلام به رشد و تربیت نسل بپردازد، خانواده ایمن باقی می‌ماند و در نتیجه جامعه سالم خواهد ماند و عکس این موضوع نیز صادق است.

اگر زن و جامعه فاسد شود، خانواده و جامعه نیز به سوی انحراف کشیده می‌شود. زنان هرچند که وظایفی مشابه وظایف مردان در کار ایفا می‌کنند، دارای قدرت ﺗﺄثیرگذاری ویژه‌ای در محیط خویش هستند. گاهی مادر بیشتر از پدر در پسر خود ﺗﺄثیر می‌گذارد و این در حالی است که دانش‌آموز پسر هنگام ارتکاب خطا در مقابل معلم زن بیشتر شرم‌زده می‌شود تا معلم مرد. در دیگر زمینه‌ها نیز این‌گونه است.

همه ما تلاش داریم تا ایمنی بدن خود را در مقابل امراض حفظ کنیم اما نباید فراموش کنیم که بر ما واجب است به ایمنی روح و اجتماع که ما را از بسیاری امراض اجتماعی و رفتاری در امان می‌دارد، توجه داشته باشیم. بدون شک زن نیز در کنار مرد می‌تواند در ساختن این مصونیت مشارکت کند و این امر از طریق ایفای نقش‌های متعددی است که خداوند سبحان و تعالی بر عهده زنان قرار داده است. آن‌گونه که در لبنان می‌گوییم زن در آنچه که جامعه در آن به سر می‌برد سهم شیر را دارد [4] و این امر به خوبی در بیشتر انقلاب‌های عربی در مصر و تونس و بحرین و یمن نمایان شده است.

قبل از آن نیز شاهد نمونه‌هایی از زنان مقاوم در لبنان و فلسطین بودیم و چقدر ما امروز نیازمند زنانی مانند الحاجه، مادر فرماندة شهید عماد مغنیه، هستیم. زنی که وظایف اجتماعی بیرون از خانه و تربیت مردانی که کاروان جهان را هدایت کرده‌اند را در خود جمع نمود. او مادر سه شهید است و آرزوی شهیدان بیشتری را دارد. این زن نمونه یک زن استثنایی است. یک بار از وی در روز مادر از کودکی عماد مغنیه پرسیدم و اینکه چگونه او را تربیت می‌کرد در پاسخ جواب بسیار زیبایی داد: برای تربیت او خود را ناچار دیدم که دوستان و نزدیکان او را که در خانه ما جمع می‌شدند و به بحث و گفت‌وگو مشغول بودند را تربیت کنم و از دور همه این امور را مشاهده می‌کردم.

دوست و دشمن اعتراف می‌کنند که این زن فرمانده‌ای قهرمان را تربیت کرد و شایسه‌تر آن است که بگوییم به دلیل کشته شدن فرزندان وی در راه آرمانی که بدان ایمان آوردند، دیگر برای وی فرزندی باقی نمانده و همچون مدرسه‌ای است برای دختران جوان از تمامی نسل‌ها. آیا کسی می‌تواند در این مسئله شک کند که این زن در نقشی که در بیداری اسلامی به او واگذار شده، موفق نبوده است؟ وی وجدان بسیاری از زنان و مادران شهدا در لبنان و کشورهای عربی را بیدار ساخت. و این چنین است مادر شهید بوعزیزی، آغازگر انقلاب مردم عرب. اما امروز در این دهکده جهانی آسان نیست که یک زن انسانی را تربیت کند که ذلت و خواری را نپذیرد و این در حالی است که سخنان او آتش انقلاب و آغاز بیداری نزد زنان در میدان تحریر مصر و میدان لولو بحرین و دیگر میدان‌های عزت و کرامت را شعله‌ور ساخت.

تأثیرات استثنایی مادارن شهدا را در ایجاد بیداری اسلامی و آگاهی‌بخشی یاد‌آور می‌شویم بدون اینکه بخواهیم ﺗﺄثیراتی را که زنان در عرصه‌های علم و طب و سیاست و اقتصاد به دست آورده‌اند فراموش کنیم. عایشه مصطفی، دختر نوزده‌ساله مصری، نمونه‌ای از آن است. دختری که با اختراع سامانه ویژه پرتاب سفینه‌های فضایی آینده بدون استفاده از قطره‌ای سوخت، نقل زبان‌ها شد. اختراع او دنیا را شگفت‌زده کرد و موضوع بحث دانشمندان فضایی در هر نقطه از جهان شد و این در حالی است که عایشه از تحقیقاتی که آژانس فضایی ناسا در حال انجام آن است، پیشی گرفت. زیرا این سازمان از برترین تکنولوژی‌ها در نیروی رانش ماهواره‌ها به جای موتور معمولی موشک بهره‌مند بوده است، آنچه باعث کاهش یافتن پسماندهای جهان شده و سبب افزایش سرعت سفینه‌ها می‌شود؛ همچنان که یک منبع مجانی انرژی پاک را شکل می‌دهد. آیا اینجا کسی می‌تواند در این مسئله شک کند که این دختر جوان به هر شکل در راه بیداری اسلامی و با داشتن الگویی نیکو و حجاب و علم دستاوردی را ارائه نداده است؟ در جهان عرب نمونه بسیار است و از هر زاویه که به زن بنگری می‌تواند نقطة روشن تحول در مسیر بیداری اسلامی باشد.

به شکل خلاصه بیداری اسلامی فقط یک نظریه نیست بلکه آن در مجموعه‌ای از اصول و آداب و رفتار یک جامعه که از آن ﺗﺄثیر می‌پذیرد، نمایان می‌شود.

موانع پیش روی زن در بیداری اسلامی

قبلاً یادآوری کردیم که زن در پی‌ریزی جوامع چه نقشی دارد و چگونه در نقش‌های راهبردی به سوی بیداری اسلامی به ایفای نقش می‌پردازد و حضوری فعال دارد. بنابراین، زن در خانواده، جامعه و ملت با انجام وظایف متعدد خود حضور داشته است. پس چه چیزی باعث ایجاد مانع در راه ایفای نقش زن در جامعه می‌شود؟ وظیفه‌ای که اگر تحقق یابد پیشرفت بزرگی در بیداری اسلامی کسب می‌کنیم. حقیقت این است که مستکبران از دستان خود کمتر استفاده می‌کنند و بیشتر عقل خود را در اندیشیدن خسته می‌کنند و تلاش دارند تا راه‌هایی برای سیطره بر امت اسلامی بیابند. بعد از آنکه ارتش آنها از این امر عاجز ماند، با نگاهی به عناصر قدرت در جامعه خود دریافتم که آنها (مستکبران) به سدی محکم از ارزش‌ها و اعتقاداتی که هواپیماهای آنان از عهده آن برنمی‌آیند، برخورد کرده‌اند. بدون شک سرچشمه این ارزش‌ها خانواده است و کلید خانواده زن می‌باشد. پس آگاهی زنان ما باعث خوشحالی استکبار نشد و امروز زن هدف اصلی قرار گرفته است.

بعد از زن نیز خانواده و جامعه هدف قرار گرفته‌اند و این زمانی است که قدرت‌های استکباری به خوبی فهمیده‌اند که زن عنصر قدرت در جوامع اسلامی است. استکبار جنگ‌های فزاینده و بی‌شماری را علیه زن به راه اندخته است؛ جنگ‌هایی که هدف آن عواطف و احساسات زن است، جنگ‌هایی که فطرت زن و تفکر درونی او را هدف قرار داده است و ابزارها نیز علاقه زن به وسایل نوظهور و خواست وی برای هرچه سریع‌تر به‌روز شدن را هدف قرار داده است. اما متأسفانه زنان خطر این عسل پیش‌کش آلوده به سم تمدن را به خوبی درک نمی‌کنند، امری که عواقب مصیبت‌بار آن را به شکل آنی و همچنین در درازمدت مشاهده می‌کنیم؛ آنچه باعث ایجاد مانع بر سر راه بیداری اسلامی می‌شود.

اما مانع‌تراشی در مسیر انجام وظایف زن در بیداری اسلامی به دو شکل پیگیری می‌شود:

1. این موانع از سوی قدرت‌های استکباری با آمریکایی نمودن ارزش‌ها و غربی کردن (اروپایی کردن) تفکرات و یهودی‌سازی تاریخ و سرزمین و ناموس مسلمانان صورت می‌گیرد. این در حالی است که تمامی دشمنان اسلام که منتظر اشتباه مسلمانان هستند برای به فساد کشاندن خانواده و فروپاشی ارزش‌ها متوسل به فساد زن شده‌اند و در نتیجة این فساد، جامعه و نظام دینی و ارزش‌ها به قهقرا می‌روند و این از کشنده‌ترین جنگ‌هاست.

2. متن جامعه‌ای که زن در آن زندگی می‌کند هدف قرار می‌گیرد. جامعه‌ای که به نوبه خود می‌تواند گمراه‌کننده باشد و گاهی بازیچه‌ای است برای اجرای آنچه با عنوان‌های مختلف از زن درخواست می‌شود، عناوینی مانند اسلام معتدل که از فرهنگ غربی استقبال می‌کند، اسلامی که خواهان پیوستن به غرب است. این نظریه به دنبال اجرای اسلام به شیوه خاص خود است و این امری است که بر اغلب نظام‌های حاکمیتی در جهان عرب حاکم است. کسانی که ساده‌ترین حقوق زن برای انتخاب و نامزدی در انتخابات را از وی سلب می‌کنند، او را از حقوقی که اسلام به وی داده است محروم می‌کنند. البته رفتار این دولت‌ها قابل سرزنش نیست و سازمان‌های حقوقی آمریکا و حتی سازمان‌های بین‌المللی خواهان اعطای حقوق زن در بعضی از کشورها نیستند؛ به این دلیل که این دولت‌ها به راحتی تسلیم طرح رژیم صهیونیستی بزرگ شده‌اند. در اینجا جامعه و سیاستمداران دشمنان حقیقی هستند که زن را در پیشرفت و بیداری خویش هدایت می‌کنند و در نتیجه زن قربانی دوگانگی ارزش‌هایی می‌شود که جامعه مطیع و تسلیم‌پذیر وی، بر او تحمیل می‌کند. به طور مثال در بسیاری از مناسبت‌های ملی، هرچند به صورت غیر عمد، خوانندگان زن و زنان رقصنده مهمانان افتخاری هستند و این امر باعث به وجود آمدن گونه‌ای از دنیاپرستی نزد بعضی از زنان و دختران جوان می‌شود. پس در نتیجه به سوی تقلید کورکورانه از این افراد گرایش پیدا می‌کنند با هدف اینکه همانند آنان شوند و از همان جایگاه برخوردار شوند و این مشکلی عظیم است.

امروزه ابزارها زیادی برای ایجاد مانع بر سر راه بیداری ملت‌های مسلمان به‌ویژه زنان قرار دارد و این در حالی است که ما در عصر جهانی‌سازی و عصر دهکده جهانی زندگی می‌کنیم، دهکده‌ای که تمامی بشر در آن زندگی می‌کند و این پیشرفت بزرگ و فزاینده در وسایل ارتباطی و تکنولوژی باعث شده است که فاصله‌ها نزدیک‌تر شده و امکان آشنایی منفی و مثبت با دیگر فرهنگ‌ها را فراهم بیاورد. اما زمانی که از جنگ نرم سخن می‌گوییم، روی سخن ما با موارد منفی‌ای است که در پیشرفت زن مانع ایجاد می‌کند. این موارد دارای شیوه‌ها و ابزارهایی مانند تلویزیون، اینترنت، دستگاه‌های تلفن و برنامه‌های آن، شعارهای غیر واقعی سازمان‌های بهداشتی و فرهنگی و حقوقی است که هدف این شعارها با حقیقت آنچه می‌گویند متفاوت است.

اکنون توجه شما را به بعضی از نمونه‌های کاربردی و روزمره که در جهان عربی و اسلامی که زن به وسیله آنها هدف قرار گرفته است جلب می‌کنم و این حقیقت چیزی است که مانع پیشرفت زنان در تکمیل مسیر بیداری اسلامی است.

نمونه‌ها را از واقعیت جهان، جایی که در آن زندگی می‌کنیم، اخذ کرده‌ایم و این نمونه‌ها تبدیل به پدیده‌های اجتماعی شده است؛ به دلیل اینکه در بیش از یک کشور عربی اسلامی حاکم شده است. بارزترین این نمونه‌ها در رسانه‌ها و وسایل متنوع آن و بعضی از وسایل ارتباطی نمایان می‌شود و در موارد زیر مشهود است:

1. سریال‌های وارداتی.

2. برنامه‌هایی که به طور گسترده با واقعیت ما تفاوت دارد.

3. برنامه‌ها و شبکه‌های ویژه آرایش و لباس و آشپزی و طراحی.

4. وسایل نوظهور ارتباطی و شبکه‌های ارتباط جمعی.

ابتدا باید اشاره کنیم که این شبکه‌ها گاهی خوراک رسانه‌ای و تبلیغاتی خود را به شیوه‌های حساب‌شده پخش می‌کنند و با آگاهی کامل می‌دانند که چه کسانی را با ابزارهای نرم خود هدف قرار داده‌اند. برای این امر بودجه‌هایی را در سطح دولت‌ها تخصیص می‌دهند تا به این‌گونه جنگ‌های نرم بپردازند و گاهی نیز این برنامه‌‌ها را به صورت تقلیید کورکورانه پخش می‌کنند و این در حالی است که در هر دو وضعیت، جامعه متحمل زیان می‌شود. ما در اینکه بعضی از شبکه‌ها از این نوع جنگ بری هستند شکی نداریم اما غفلت آنها و پیروی کورکورانه در آنچه غرب پخش می‌کند باعث به فساد کشیده شدن کارها می‌شود.نقش زن و جنگ نرم علیه وی در بیداری اسلامی بپردازد. در این مقاله سعی شده است به چگونگی آمادگی برای بیداری اسلامی و موانع ایفای نقش زنان پرداخته شود. نویسنده آغاز راه بیداری را پایبندی به ارزش‌های اسلامی و اجرای آن در جامعه می‌داند و استکبار جهانی و نیز جامعه‌ای که زن در آن زندگی می‌کند را اولین چالش‌های فرا روی زن در مسیر بیداری اسلامی معرفی می‌کند. در ادامه از سریال‌های وارداتی و شبکه‌های ماهواره‌ای و وسایل ارتباطی جدید به عنوان دیگر عواملی که مانعی بر سر راه زن و بیداری اسلامی است نام برده می‌شود.

 شناخت دین اسلام، پرهیز از تقلید کورکورانه، اراده و… را به عنوان ابزارهایی برای مقابله با جنگ نرم علیه زن معرفی می‌کند.

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه فرمودند:

اگر شیعیان ما دلهایشان با هم و یکی باشند .. برکت دیدار ما بر ایشان زودتر حاصل می شد …..

منبع : الا حتجاج ….. ج 2 … ص 499

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




موضوعات: مختلف  لینک ثابت




امام حسن مجتبی در کلام رهبر معظم انقلاب؛عامل شکست امام حسن(ع) نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود
بنده در قضایاى تاریخ اسلام این مطلب را مکررا گفته‌ام که، چیزى که امام حسن مجتبى علیه‌السلام را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسى نداشتند.
پایگاه بصیرت

 بصیرت: مقام معظم رهبری فرمودند: بنده در قضایاى تاریخ اسلام این مطلب را مکررا گفته‌ام که، چیزى که امام حسن مجتبى علیه‌السلام را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسى نداشتند.

بصیرت: آنچه در ذیل می‌خوانید بخشی از فرمایشات رهبر معظم انقلاب درباره امام حسن مجتبی(ع) است؛

مردم ما از صلح امام حسن چیز زیادى نمى‌دانند؛ فقط چند تا کلمه‌ شعارى مى‌دانند؛ درحالى‌که درباره این صلح کتاب نوشته شده و بحث و تحلیل شده است؛ درباره امام حسن، ذهن‌ها و فکرها باید حرف نو بگویند؛ اما همانها هم گفته نمى‌شود؛ اینها مایه تأسف است.

عامل شکست امام حسن(ع)نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود
خدا را شکر مى‌کنیم که ملت ما بیدار است. خدا را شکر مى‌کنیم که جوانان ما بیدارند. خدا را شکر مى‌کنیم که شما دانشجویان بیدارید. اما دانشجویان! بیدار بمانید. دانشجو باید احساس سیاسى داشته باشد، درک سیاسى داشته باشد، تحلیل سیاسى داشته باشد. بنده در قضایاى تاریخ اسلام این مطلب را مکررا گفته‌ام که، چیزى که امام حسن مجتبى علیه‌السلام را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسى نداشتند. چیزى که فتنه‌ خوارج را به‌وجود آورد و امیرالمؤمنین علیه‌السلام را آن‌طور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آن‌گونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسى در مردم بود والا همه‌ى مردم که بى‌دین نبودند. تحلیل سیاسى نداشتند. یک شایعه دشمن مى‌انداخت؛ فورا این شایعه همه جا پخش مى‌شد و همه آن را قبول مى‌کردند!(1)

غبارغلیظ نفاق در زمان امام حسن(ع)
دوران دشوار هر انقلابى، آن دورانى است که حق و باطل در آن ممزوج بشود. ببینید امیرالمؤمنین از این مى‌نالد: “ولکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنا لک یستولى الشّیطان على اولیائه “. در دوران پیامبر، این‌طورى نبود. در دوران پیامبر، صفوف، صفوف صریح و روشنى بود. آن طرف، کفار و مشرکان و اهل مکه بودند؛ کسانى بودند که یکى‌یکى مهاجرین از اینها خاطره داشتند: او من را در فلان تاریخ زد، او من را زندانى کرد، او اموال من را غارت کرد؛ بنابراین شبهه‌یى نبود. یهود بودند؛ توطئه‌گرانى که همه‌ى اهل مدینه - از مهاجر و انصار - با توطئه‌هاى آنها آشنا بودند. جنگ بنى‌قریظه اتفاق افتاد، پیامبر دستور داد عده‌ کثیرى آدم را سر بریدند؛ خم به ابروى کسى نیامد و هیچ‌کس نگفت چرا؛ چون صحنه، صحنه‌ روشنى بود؛ غبارى در صحنه نبود. این‌طور جایى، جنگ آسان است؛ حفظ ایمان هم آسان است. اما در دوران امیرالمؤمنین، چه کسانى در مقابل على(ع) قرار گرفتند؟ خیال مى‌کنید شوخى است؟ خیال مى‌کنید آسان بود که “عبداللَّه‌بن‌مسعود “، صحابى به این بزرگى - بنا به نقل عده‌یى - جزو پابندهاى به ولایت امیرالمؤمنین نماند و جزو منحرفان به حساب آمد؟ همین “ربیع‌بن‌خثیم ” و آنهایى که در جنگ صفین آمدند گفتند ما از این قتال ناراحتیم، اجازه بده به مرزها برویم و در جنگ وارد نشویم، در روایت دارد که “من اصحاب عبداللَّه‌بن‌مسعود “! این‌جاست که قضیه سخت است.
وقتى غبار غلیظ‌تر مى‌گردد، مى‌شود دوران امام حسن؛ و شما مى‌بینید که چه اتفاقى افتاد. باز در دوران امیرالمؤمنین، قدرى غبار رقیقتر بود؛ کسانى مثل عمار یاسر - آن افشاگر بزرگ دستگاه امیرالمؤمنین - بودند. هرجا حادثه‌‌اى اتفاق مى‌افتاد، عمار یاسر و بزرگانى از صحابه‌ پیامبر بودند که مى‌رفتند حرف مى‌زدند، توجیه مى‌کردند و لااقل براى عده‌اى غبارها زدوده مى‌شد؛ اما در دوران امام حسن، همان هم نبود. در دوران شبهه و در دوران جنگ با کافر غیرصریح، جنگ با کسانى که مى‌توانند شعارها را بر هدفهاى خودشان منطبق کنند، بسیار بسیار دشوار است؛ باید هوشیار بود.(2)

اگر امام حسن(ع) می جنگید و شهید می شد ، خونش به هدر می‌رفت
امام حسن مجتبى علیه‌السلام مى‌دانست که اگر با همان عده‌ى معدود اصحاب و یاران خود با معاویه بجنگد و به شهادت برسد، انحطاط اخلاقى زیادى که بر خواص جامعه‌ى اسلامى حاکم بود، نخواهد گذاشت که دنبال خون او را بگیرند! تبلیغات، پول و زرنگیهاى معاویه، همه را تصرف خواهد کرد و بعد از گذشت یکى دو سال، مردم خواهند گفت “امام حسن علیه‌السلام بیهوده در مقابل معاویه قد علم کرد. ” لذا، با همه‌ى سختیها ساخت و خود را به میدان شهادت نینداخت؛ زیرا مى‌دانست خونش هدر خواهد شد.
گاهى شهید شدن آسان‌تر از زنده ماندن است! حقا که چنین است! این نکته را اهل معنا و حکمت و دقت، خوب درک مى‌کنند. گاهى زنده ماندن و زیستن و تلاش کردن در یک محیط، به مراتب مشکلتر از کشته شدن و شهید شدن و به لقاى خدا پیوستن است. امام حسن علیه‌السلام این مشکل را انتخاب کرد.
وضع آن زمان چنین بوده است. خواص تسلیم بودند و حاضر نمى‌شدند حرکتى کنند. یزید که بر سر کار آمد، جنگیدن با او امکان‌پذیر شد. به تعبیرى دیگر: کسى که در جنگ با یزید کشته مى‌شد، خونش، به دلیل وضعیت خرابى که یزید داشت، پامال نمى‌شد. امام حسین علیه‌السلام به همین دلیل قیام کرد. وضع دوران یزید به گونه‌اى بود که قیام، تنها انتخاب ممکن به نظر مى‌رسید. این، به‌خلاف دوران امام حسن علیه‌السلام بود که دو انتخاب “شهید شدن ” و “زنده ماند ” وجود داشت و زنده ماندن، ثواب و اثر و زحمتش بیش از کشته شدن بود. لذا، انتخاب سخت‌تر را امام حسن علیه‌السلام کرد. اما در زمان امام حسین علیه‌السلام، وضع بدان گونه نبود. یک انتخاب بیشتر وجود نداشت. زنده ماندن معنى نداشت؛ قیام نکردن معنى نداشت و لذا بایستى قیام مى‌کرد. حال اگر در اثر آن قیام به حکومت مى‌رسید، رسیده بود. کشته هم مى‌شد، شده بود. بایستى راه را نشان مى‌داد و پرچم را بر سر راه مى‌کوبید تا معلوم باشد وقتى که وضعیت چنان است، حرکت باید چنین باشد.(3)

امام حسن (ع) و امام حسین فرقی با هم ندارند
اگر در زمان معاویه، امام حسین مى‌خواست قیام کند، پیام او دفن مى‌شد. این به خاطر وضع حکومت در زمان معاویه است. سیاستها به گونه‌اى بود که مردم نمى‌توانستند حقانیت سخن حق را بشنوند. لذا همین بزرگوار، ده سال در زمان خلافت معاویه، امام بود، ولى چیزى نگفت؛ کارى، اقدامى و قیامى نکرد؛ چون موقعیت آن‌جا مناسب نبود.

قبلش هم امام حسن علیه‌السلام بود. ایشان هم قیام نکرد؛ چون موقعیت مناسب نبود. نه این‌که امام حسین و امام حسن، اهل این کار نبودند. امام حسن و امام حسین، فرقى ندارند. امام حسین و امام سجاد، فرقى ندارند. امام حسین و امام على النقى و امام حسن عسکرى علیهم‌السلام فرقى ندارند. البته وقتى که این بزرگوار، این مجاهدت را کرده است، مقامش بالاتر از کسانى است که نکردند؛ اما اینها از لحاظ مقام امامت یکسانند. براى هر یک از آن بزرگواران هم که پیش مى‌آمد، همین کار را مى‌کردند و به همین مقام مى‌رسیدند.(4)

بزرگترین ضربه به اسلام، تبدیل حکومت از امامت به سلطنت بود
در صدر اسلام بزرگترین و مهمترین ضربه‌اى که بر اسلام وارد شد، این بود که حکومت اسلامى از امامت به سلطنت تبدیل شد. حکومت امام حسن و حکومت على‌بن‌ابى‌طالب علیهم‌السلام به سلطنت شام تبدیل شد! البته امام حسن مجتبى علیه آلاف التحیة والثناء آن روز به خاطر یک مصلحت بزرگتر - که حفظ اصل اسلام بود - مجبور شد این تحمیل را به جان بپذیرد. حکومت را از امام حسن گرفتند. وقتى حکومت از مرکز دینى خودش خارج شد و در اختیار دنیاطلبان و دنیاداران گذاشته شد، بدیهى است که بعد هم حادثه‌ى کربلا پیش مى‌آید. آن وقت حادثه‌ى کربلا حادثه‌اى نیست که بشود جلوش را گرفت؛ اجتناب ناپذیر مى‌شود. بیست سال بعد از آن‌که حکومت اسلامى از دست محور اصلى آن - که امامت است - گرفته شد، امام حسین فرزند پیامبر در کربلا با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیده شد. اساس حمله و نقشه‌ى دشمن این است که حکومت را از محور اصلى - محور امامت، محور دین - خارج کند. بعد خاطرش جمع است که همه کار خواهد کرد! (5)

اگر دشمن فشار بیاورد، حادثه کربلا را تکرار می‌کنیم
من به شما عرض کنم که امروز دشمن قادر نیست. امروز به برکت ملت هوشیارى مثل ملت ایران، به برکت افکار برانگیخته‌اى مثل افکار ملت ایران، به برکت انقلاب بزرگى مثل انقلاب اسلامى ایران، نه امریکا و نه بزرگتر از امریکا - اگر در قدرتهاى مادى باشد - قادر نیستند حادثه‌اى مثل حادثه‌ صلح امام حسن را بر دنیاى اسلام تحمیل کنند. این‌جا اگر دشمن زیاد فشار بیاورد، حادثه‌ کربلا اتفاق خواهد افتاد.(6)

درباره‌ى امام حسن، ذهنها و فکرها باید حرف نو بگویند
مردم ما از صلح امام حسن چیز زیادى نمى‌دانند؛ فقط چند تا کلمه‌ى شعارى مى‌دانند؛ درحالى‌که درباره‌ى این صلح کتاب نوشته شده و بحث و تحلیل شده است. من خودم چندین سال قبل از این، کتابى از شیخ راضى آل یاسین - از بزرگان علماى عراق - ترجمه کردم. ترجمه‌ى این کتاب در سال 1348 منتشر شده است؛ الان باید محتواى آن کهنه باشد. درباره‌ى امام حسن، ذهنها و فکرها باید حرف نو بگویند؛ اما همانها هم گفته نمى‌شود؛ اینها مایه‌ى تأسف است!(7)

سرور جوانان بهشت
پیامبر درباره‌ امام حسن و امام حسین شش، هفت ساله فرمود: “سیدى شباب اهل الجنه “؛ اینها سرور جوانان بهشتند. اینها که هنوز کودکند، جوان نیستند؛ اما پیامبر مى‌فرماید سرور جوانان اهل بهشتند. یعنى در دوران شش، هفت سالگى هم در حد یک جوان است؛ مى‌فهمد، درک مى‌کند، عمل مى‌کند، اقدام مى‌کند، ادب مى‌ورزد و شرافت در همه‌ى وجودش موج مى‌زند. اگر آن روز کسى مى‌گفت که این کودک به دست امت همین پیامبر، بدون هیچ‌گونه جرم و تخلفى به قتل خواهد رسید، براى مردم غیرقابل باور بود؛ همچنان که پیامبر فرمود و گریه کرد و همه تعجب کردند که یعنى چه؛ مگر مى‌شود؟!(8)

پی نوشت‌ها:

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




فرمایشات حضرت علی(ع)
ترسناکترین تنهایی خودپسندی است.

زبان خردمند در پس دل اوست و دل نادان در پس زبان اوست.

دل بی خرد در دهان او، و زبان خردمند در دل اوست.

ارزشِ مرد به اندازه همت اوست.

شجاعت و دلیری مرد باندازه حمیت و ننگی است که از کار زشت دارد.

عفت و پاکدامنی مرد باندازه غیرت اوست.

پیروزی به دوراندیشی است.

قناعت، مالی است که پایان نیابد.

زبان، درنده ای است که اگر بخود واگذار شود می گزد.

بزرگی آفریننده در اندیشه ات، آفریده را در دیده ات خُرد می نمایاند.

دنیا سرایی است که از آن بگذرند، نه خانه ای که در آن به سر برند.

آن که میانه روی گُزید، درویش نگردید.

دوستی ورزیدن نیمی از خرد است.

اندوه خوردن نیمِ کهنسال شدن است.

موجهای بلا را با دعا برانید.

کمیل! دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان. مال با هزینه کردن کم آید و دانش با پراکنده شدن بیفزاید.

آدمی در زیر زبان خود پنهان است.

گناه نکردن از درخواست توبه آسانتر است.

مردم دشمن آنند که نمی دانند.

با پاداش دادن به نیکوکار، بدکار را بیازار.

بدی را از سینه دیگری با کندن آن از سینه خود دور کن.

مردم! از خدایی بترسید که اگر گفتید می شنود و اگر در دل نهفتید، می داند.

آن که حساب نفس خود کرد، سود بُرد و آن که از آن غافل ماند، زیان دید.

بدترین توشه برای آن جهان، ستم بر بندگان ا ست.

تندخویی دیوانگی است؛ چرا که تندخو پشیمان می شود و اگر پشیمان نشود دیوانگی او پابرجاست.

اعتماد و دلبستگی به دنیا با آنچه از آن بچشم می بینی نادانی است.

کوتاهی در کار نیک با یقین به پاداش آن زیان است.

اطمینان به هرکس پیش از آزمودن او، کار مردم ناتوان است.

بدانید که از نعمتها فراخی مال است و بهتر از فراخی مال، تندرستی است و بهتر از تندرستی، دل از گناه محفوظ داشتن است.

کار نیک را به جای آرید و چیزی از آن را خرد مشمارید.

پیامهایی در ارتباط با فرمایشات گوهر بار حضرت علی(ع)

ارزش لحظه ه
لحظه ها، از غنی ترین و پُربهاترین سرمایه هایی هستند که تنها برای یکبار آدمی می تواند آن ها را شکار کند، اگر این فرصتها درگذرد و از آن ها استفاده ای نگردد، خسارتِ بی شماری برای آدمی بدنبال دارد، پس عاقلانه آن است که زمان را از دست ندهیم و در نهایت توان، از آن بهره برداری نماییم.

امام علی(ع) در این باره فرموده اند: «فرصت چون ابر گذران است، پس فرصتهای نیک را غنیمت بشمارید».

برترین بی نیازی
آرزوها و امیال آدمی پرده های حجاب غفلتند و آنانکه بیشتر بر آرزوهای محال خود پا می فشرند، بیشتر در دام گرفتاریها، اسیر خواهند شد. انسانهای آرزومند، همیشه احساسِ نیازمندی می کنند و برای رفع این نیاز، به هر سویی سر می کشند امّا غافل از آنکه بی نیازی در ترک نیازمندی هاست و ترک آزمندی، شریف ترین بی نیازی است. همان عبارتِ بلندی که حضرت علی(ع) فرمودند: «شریف ترین بی نیازی، وانهادن آرزوهاست».

دوست و توانایی
داشتن دوستانِ خردمند و راهنما، به آدمی احساسِ قدرت و توانایی می بخشد؛ آنانکه دوستانِ بیشتری دارند کمتر در معرض خطا و خطرند و آنانکه دوستان راستینی دارند بیشتر پشتوانه و توانمندی دارند، پس کسانی که از دوستانِ نیکو محروم مانده اند عجز و ناتوانی شان را به نمایش گذاشته اند. چه آنکه امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده اند: «ناتوان ترین مردم کسی است که توان دوست یابی ندارد».

سرمایه سودمند
برای انسان سرمایه ای پُرارج است که بتواند او را به نیکبختی و سعادت رهنمون سازد. سرمایه های مادی هرچند فرح انگیزند اما هیچ ذخیره ای چون عقل و خرد نمی تواند پُربها باشد. زیرا عقل، چراغ دانستن و دانایی است و هرکه بیشتر از خرد بهره گیرد، بیشتر سودمند خواهد شد چه حکیمانه امیرالمؤمنان(ع) بدان اشارت نموده اند که:

«هیچ ثروتی پُرسودتر از خرد نیست».

اهل دنیا
دنیا، محل گذر است و دنیائیان کاروانیان این راه. امّا آنانکه اهل دنیایند بسان غفلت زدگانی هستند که همواره در خواب نوشین دنیایی فرو می غلتند و از عاقبت امور غفلت می ورزند و در این حال آنان به راهی دیگر ره می سپرند؛ امیر کلام و بیان چه زیبا فرموده اند:

«اهل دنیا، مانند کاروانی هستند که ایشان را در حالی که خوابند می برند».

بهره وری از خِرد
خرد، دلیل دانایی و عقل، نشان وقار و وزانت است؛ هرکس از عقل و خرد خویش بهره مند گردد و بر اندوختن و آموختن همت ورزد و به اراده و اختیار راه نوردد؛ دیگر از گفتن و اظهار کردن دست می شوید تا بیشتر بشنود و تحصیل کنند، و چنین است خاصیت و خصوصیت هر عالم عاملی که هرچه بیشتر داند، کمتر نمایاند. از لسان مبارک حضرت علی(ع) نیز نقل است: «چون عقل و خرد به مرتبه کمال رسد، گفتار کم شود».

آموختن برتر از آموزاندن
ادب آموختن و ادب اندوختن زیباترین و عالی ترین فعلی است که انسان را شایسته تکریم و تعظیم می کند و نیز چنین است قدر و منزلت آنکه می آموزاند و تعلیم می دهد امّا متعلم بودن بسی گران تر و پُربهاتر از معلم بودن است چرا که چشمه سار همیشه جاری آموختن آدمی را از سکون و رکود باز می دارد و به حرکت و سیّال شدن در مسیر کشف خود و سرمایه های درونی خویش وادار می کند.

حضرت علی(ع) می فرمایند: «آن که خود را تعلیم دهد و ادب اندوزد، شایسته تر به تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و ادب آموزد».

آخرت مقدّم بر دنی
زندگی پلی است به سوی آخرت و آخرت بازتاب افعال و کردارها و غایت و نهایتی است جاودان برای آدمیان. پس باید در کار آخرت اندیشه کرد و زاد و توشه این سفر را هموار ساخت؛ هرکه بدنبال سامان دادن امور آخرتش باشد، بی گمان دنیایش نیز سامان یافته خواهد بود و چه زیبا بیان نموده است رهبر آزادگان جهان امیرمؤمنان(ع):

«آن که کار آخرت خود درست کند، خدا کار دنیای او را سامان دهد».

دین
دین انسان را از عذاب دوزخ و پشیمانی در جهان آخرت حفظ می کند. علاوه بر این، رعایت مسائل دینی، در دنیا هم، آدمی را از معصیت خداوند و در افتادن به لغزش ها و خطاها نگاه می دارد، هم چنان که او را از خواری دنیا هم حفظ می کند؛ چرا که دین دار نزد مردم هم عزیز و محترم است و اگر در راه دین آزاری به او برسد، در نظرها خوار و بی اعتبار نمی شود. حضرت امیر(ع) می فرمایند: «دین، نگاه دارنده است».

دنیاطلبی
اگر تلاش اقتصادی برای به دست آوردنِ مایحتاج معمول خانواده یا کمک به فقرا و مصرف کردن در راه های خیر باشد، کار پسندیده ای است؛ چرا که در حقیقت، نه طلب دنیا، که کوشش برای به دست آوردن ثواب اُخروی است. امّا کوشش برای به دست آوردن مال دنیا اگر از روی حرص و دلبستگی به دنیا باشد، کار منفی و نکوهیده ای است. صرف تمام اوقات در به دست آوردن مال دنیا، اسباب خواری انسان را در دنیا و آخرت فراهم می کند. حضرت علی(ع) می فرماید: «دنیاخواهی موجب خواری و ذلت است».

دین و دنی
رعایت شئون دینی انسان را نزد خداوند عزیز و گرامی می کند. از آن جا که نفوذ در دل ها به دست اوست، محبوب خدا در نزد بندگان خدا نیز محبوب خواهد بود. به همین سان، گناه، هواپرستی و دنیاخواهی منزلت اجتماعی شخص را پایین می آورد و او را در چشم دیگران کوچک می کند. حضرت امیر(ع) می فرماید: دین [انسان را] ارجمند، و دنیا [او را] خوار و ذلیل می سازد».

دنیا و آخرت
فراموش نکنیم که زندگی دنیا دو روزی بیش نیست و هرکس سرانجام، باید روزی این سرای فانی را به قصد زندگی جاوید اُخروی ترک کند. هرکس اندک بصیرتی داشته باشد، درمی یابد زندگی کوتاه دنیا ارزش این را ندارد که انسان تمام سرمایه خود را صرف آن کند و باید کوشش اساسی خود را در جهت امر آخرت به کار برد و عمر و جوانی را صرف آخرت و زندگی جاوید آن کند. حضرت امیر(ع) می فرماید: «دنیا دمی گذرنده و آخرت روزگاری پاینده است».

علم و حکمت
فطرت آدمی گواهی می دهد که انسان برای خور و خواب آفریده نشده است. برآوردن نیازهای طبیعی لازم است، اما افزون بر خوراک جسم، بی شک، جان آدمی نیز نیازمند خوراک معنوی است. حکمت خوراک معنوی انسان و موجب تعالی و لطافت روح است و جان های تاریک به پرتوِ دانش روشنی می یابند. به ویژه دانش های معنوی که سبب رشد و راه یابی به سعادت ابدی می باشد. امام علی(ع) می فرماید: «دانش یاری گر، و حکمت راه بر است».

عدل و جور
عدل و داد نزد هر روح آزاده دلپذیر، و ستم و بیداد بر جان ها گران و ناخوشایند است. همچنان که مردم عدل و انصاف را می پسندند و نسبت به دادگران رغبت نشان می دهند، از ظلم و ستم متنفّرند و از ستمگران دوری می گزینند. می توان گفت عدل و انصاف پنجره ای به سوی الفت و دوستی با مردم است و ستمگری باعث انزوا و خارج شدن از جادّه سلوک با مردم است. مولای متقیان(ع) می فرمایند: «عدالت دوست داشتنی و ستم نخواستنی است».

دوراندیشی و کاهلی
احتیاط و دوراندیشی انسان را از لغزش ها نگه می دارد و خطاها را کاهش می دهد. این صفت، به خصوص در تصمیم ها و اقدامات مهم لازم است. امّا برخی از کارها زمان مند هستند و طبیعتشان به گونه ای است که اقدام نکردن به موقع و سستی کردن در انجام آنها، موجبِ از دست رفتن فرصت و پشیمانی می شود.

این که کجا باید دوراندیشی پیشه کرد و کجا باید بدون فوت وقت اقدام نمود، چیزی است که به مرور زمان و با کسب تجربه فهمیده می شود. حضرت امام علی(ع) می فرماید:

«حزم و دوراندیشی سرمایه، و سستی و کاهلی تباه کننده مایه است».

حق گزاری
ادای حق مردم عین کرامت و بخشندگی است. هرکس حقوق و وظایفی که نسبت به خداوند دارد به جا آورد، و نیز حقوقی را که بندگان خدا بر گردن او دارند، ادا کند و جانب وفا نگه دارد، کریم است، هرچند بیش از این، کار دیگری نکند. در برخی احادیث آمده است که نهایت کرم و بخشش، ادای حقوق واجب است. مولای متّقیان می فرماید:

«حق گزاری، بخشندگی است».

مهربانی
وقتی بسیاری از مشکلات و تنش های روزمره ای که در محیط خانواده یا محلّ کار یا بین دوستان است ریشه یابی می شود، می بینیم اغلب به امور جزئی و پیش پا افتاده باز می گردد.

بیشتر اوقات اندکی گذشت و نرمخویی و بردباری راه حلّ مناسبی برای پیش گیری از اختلافات و کدورت هاست. مهربانی و محبت جوهره هر دوستی و رابطه سالمی است. قوام همه دوستی ها به محبّت است و با این نوشداروست که خارها گل می شود و دوستی ها پایدار می ماند. حضرت علی(ع) می فرماید: «دوستی، مهربانی و نرمخویی است».

تواضع و تکبّر
هرچند ممکن است در نگاه اوّل پذیرفتنی نباشد اما افراد فروتن، نزد مردم ارجمند و بلندمرتبه اند و مغروران و متکبران پیش خدا و بندگان او خوار و بی مقدارند. فروتنی کلید دوستی و کسب فیض است؛

افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب، زمینی که بلند است
خداوند انسان های متواضع را در دیده مردم رفعت می بخش

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ر این بخش از سرگرمی سایت نمناک جملات زیبا و دلنشینی را برای شما آماده کرده ایم.


جملات زیبا و کوتاه
صداقت نعمتی بسیار ارزشمند است، انتظارش را از مردم بی ارزش نداشته باش.

 

*…**…**…**…**…**…**…**…**…*

جملات زیبا و خواندنی

 

 

تنهایے تان را با ڪسے

قسمت ڪنید

ڪه سال ها بعد ،

شما را همین گونه ڪه هستید

دوستـــــ بدارد

با موے سپیدتان ،

شیـار زیر چشمتـان

و لرزش دستـــــ و دلتـــانـ

 

 

*…**…**…**…**…**…**…**…**…*

جملات آموزنده

 

 

به یکدیگر دروغ نگویید آدم است،

باور می کند دل می بندد

 

 

*…**…**…**…**…**…**…**…**…*

سخنان بزرگان

 

 

خواهان آنم که ضربان قلبتان

به لبخندهای مکرر تکرار شود

و هر آنچه به دل آرزو دارید

بی بهانه ای از آن شما باشد

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




عکس
سعدی در بیان حکایتی می گوید:

موسی علیه السلام ، درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده. گفت:ای موسی! دعا کن تا خدا عزوجل مرا کفافی دهد که از بی طاقتی به جان آمدم. موسی دعا کرد و برفت. پس از چند روز که از مناجات باز آمد، مرد را دید گرفتار و خلقی انبوه برو گرد آمده. گفت:این چه حالت است؟ گفتند:خمر خورده و عربده کرده و کسی را کشته. اکنون به قصاص فرموده اند.

«وَلَوْ بَسَطَ اللّه ُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوَ فِی الاَْرْضِ؛ اگر خداوند درِ هر نوع روزی را بر بندگانش می گشود، در زمین ستم پیشه می کردند». (شورا:27) موسی علیه السلام ، به حکمت جهان آفرین اقرار کرد و از تجاسر خویش استغفار.

سعدی
نگاه به فرودستان و شکر نعمت

سعدی گوید:

هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده، مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه درآمدم، دل تنگ. یکی را دیدم که پای نداشت. سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.

پیام متن:
بنابر سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله :به آن که از شما پایین تر است، بنگرید و به آن که از شما بالاتر است، منگرید؛ زیرا بدین وسیله قدر نعمت خدا را بهتر می دانید (و شکرگزار نعمت های خداوند خواهید بود).4

دعای مادر
از بایزید بسطامی، عارف بزرگ، پرسیدند:این مقام ارزشمند را چگونه یافتی؟ گفت:شبی مادر از من آب خواست. نگریستم، آب در خانه نبود. کوزه برداشتم و به جوی رفتم که آب بیاورم. چون باز آمدم، مادر خوابش برده بود. پس با خویش گفتم:«اگر بیدارش کنم، خطاکار خواهم بود.» آن گاه ایستادم تا مگر بیدار شود. هنگام بامداد، او از خواب برخاست، سر بر کرد و پرسید:چرا ایستاده ای؟! قصه را برایش گفتم. او به نماز ایستاد و پس از به جای آوردن فریضه، دست به دعا برداشت و گفت:«خدایا! چنان که این پسر را بزرگ و عزیز داشتی، اندر میان خلق نیز او را عزیز و بزرگ گردان».

پیام متن:
اشاره به جلب رضایت مادر و تأثیر دعای او در حق فرزند، و این که جلب رضایت مادر، آدمی را به مقام های والای معنوی می رساند.

تیزهوشی شاگرد ابن سینا
روزی ابن سینا از جلو دکان آهنگری می گذشت که کودکی را دید. آن کودک از آهنگر مقداری آتش می خواست. آهنگر گفت:ظرف بیاور تا در آن آتش بریزم. کودک که ظرف همراه نداشت، خم شد و مشتی خاک از زمین برداشت و در کف دست خود ریخت. آن گاه به آهنگر گفت:آتش بر کف دستم بگذار.

ابن سینا، از تیزهوشی او به شگفت آمد و در دل بر استعداد کودک شادمان شد. پس جلو رفت و نامش پرسید. کودک پاسخ داد:نامم بهمن یار است و از خانواده ای زرتشتی هستم. ابن سینا او را به شاگردی گرفت و در تربیتش کوشید تا اینکه او یکی از حاکمان و دانشمندان نام دار شد و آیین مقدس اسلام را نیز پذیرفت.

پیام متن:
آثار بزرگ منشی را از کودکی می توان در رفتار و زندگی بزرگان مشاهده رد.

گران بهاترین شی
شیخ ابی سعید ابی الخیر را گفتند:فلان کس بر روی آب می رود. شیخ گفت:«سهل است، وزغی و صعوه ای بر روی آب می برود.» شیخ را گفتند:فلان کس در هوا می پرد. شیخ گفت:«زغنی و مگسی نیز در هوا بپرد.» او را گفتند:فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می برود. شیخ گفت:«شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می شود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بجنبد و با خلق داد و ستد کند و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدا غافل نباشد».

پیام متن:
ارزش واعی انسان به این است که همواره به یاد خداوند باشد و هرگز حضور او را از یاد نبرد.

 

بندگی من یا آزادی تو؟
روزی خلیفه وقت، کیسه پر از سیم با بنده ای نزد ابوذر غفاری فرستاد. خلیفه به غلام گفت:«اگر وی این از تو بستاند، آزادی». غلام کیسه را به نزد ابوذر آورد و اصرار بسیار کرد، ولی وی نپذیرفت.

غلام گفت:آن را بپذیر که آزادی من در آن است و ابوذر پاسخ داد:«بلی، ولی بندگی من در آن است».

پیام متن:
گاهی ثروت های مادی آمی را بنده خود می کنند و او را از بندگی خدا خارج می سازند.

دلی خوش درگرو فراغت دل
یحیی بن معاذ روزی با برادری بر دهی بگذشت. برادرش گفت:اینجا خوش دهی است. یحیی وی را گفت:«خوش تر از این ده، دل آن کس است که از این ده فارغ است».

درگاه هماره گشوده
مرد صاحب دلی به درگاه الهی راز و نیاز می کرد و می گفت:«خداوندا، کریما، آخر دری بر من گشای!» رابعه عدویه این سخن بشنید و مرد را گفت:«ای غافل! این در کی بسته بود!

پیام متن:
درِ رحمت خداوند، همواره به روی بندگانش باز است.

چشم پوشی حکیم از ناسزاگویی دیگران
حکیمی را ناسزا گفتند. او هیچ جوابی نداد. حکیم را گفتند:ای حکیم، از چه روی جوابی ندادی؟ حکیم گفت:«از آن روی که در جنگی داخل نمی شوم که برنده آن بدتر از بازنده آن است».

پیام متن:
«وَ اِذَا خَاطَبَهُمُ الْجاهِلُون قالُوا سَلاما؛ (بندگان شایسته خداوند کسانی هستند) که چون نادانان با آنها روبه رو می شوند (و سخنان نابخردانه گویند،) به آنها سلام می گویند (و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند). (فرقان:62)

مراقب سخن مردم بودن
یکی از علما را پرسیدند که یکی با ماه رویی است در خلوت نشسته و درها بسته و نفس، طالب و شهوت، غالب. هیچ باشد که به قوت پرهیزکاری از او به سلامت بماند؟ گفت:«اگر از مه رویان به سلامت بماند، از بدگویان نمایند».

ببخشید تا آرام باشید
 

انتقام، اگر چه آرام کننده است! امّا اولاً ناپایدار است، ثانیاً آرامش کاذب ایجاد می کند، رابعاً کار انسان های ضعیف است،خامسا به خدا واگذار نمی شود. بهتر است بخشنده باشی. امّا اگر خواستی انتقام بگیری به خدا واگذار کن به یک نمونه تاریخی توجه کنید:

نقل شده، مرحوم شاه آبادی (ره) گاهی به کسانی که به او بی احترامی و یا توهین می کردند به آرامی پاسخ می داد و در واقع توهین آن ها را با توهین پاسخ می داد. البته بدون اینکه طرف مقابل صدای آن مرحوم را بشنود. فرزند مرحوم شاه آبادی علت را از پدر پرسید که شما با این مقام معنوی چرا چنین می کنی؟ گفت:پسرم من از روزی که انتقام خدا را با چشم خود دیدم، بنا را گذاشتم که چنین کنم. ماجرا از این قرار بود که روزی به حمّام (عمومی) رفته بودم. وارد خزینه شدم. آب سرریز شد و کمی به سر روی یکی از افسران پهلوی (شاه ایران) پاشیده شد. وی به شدت بر افروخته و به من توهین کرد. من که در جمع حاضران نخواستم و شاید نتوانستم پاسخ او را بدهم. به آرامی گفتم واگذارت می کنم به خدا. از حمّام بیرون شدم و به منزل آمدم. ساعتی بعد فردی به منزل ما مراجعه کرد و درخواست کرد که به درب حمام بروم. علت را پرسیدم. گفت خود خواهی دید. آن افسر را دیدم که به هنگام بالا آمدن از پله های حمام نقش بر زمین شده و زبانش بند آمده! گویی لال از مادر زاده شده! با ایما و اشاره از من طلب عفو می کرد. دعا کردم و از خدا خواستم او را ببخشد. تا دعای من خاتمه یافت. زبان در کام او به حرکت درآمد و به دست و پای من افتاد. از آن روز وقتی کسی توهینی و یا اساعه ادبی به من می کند. دیگر او را به خدا واگذار نمی کنم. خودم به آرامی پاسخش را می دهم تا خدا انتقام نگیرد که منتقم بزرگی است.

پرهیز از بازگویی بدی ها و خیانت ها
تکیه و تأکید بر ماجراهای توأم با جنایت و خیانت و بازگویی آن ها در مجالس و نشست های خانوادگی و فامیلی، به نوعی اشاعه مفاسد و منکرات تلقی شده و موجب فرو ریختن قباحت زشتی ها و پستی ها در ذهن زندگی ما خواهد شد. بیان خوبی ها و زیبایی های اخلاقی، علاوه بر آرامش گوینده موجب شادابی و نشاط و پراکندن مهر و دوستی در بین مخاطبان خواهد شد. حکایتی را با هم مرور می کنیم:روزگاری، عالم و عارفی سوار بر مرکب گرانبهایی از بیابانی عبور می کرد فردی را دید نالان. علت را پرسید، گفت من علیلم، توان راه رفتن ندارم. گرسنه ام نای ایستادن ندارم. راه را گم کرده ام. درمانده ام. راکب، از اسب فرو افتاد و راه مانده را سوار بر اسب کرد تا با خود به شهر مشابعت کند، فرد نالان، یک باره مهار اسب را به دست گرفت از آنجا دور شد. و قرار بر فرار گذاشت، راکب که دارایی خود را از دست داده می دید. با فریاد گفت:ای مرد جوان لحظه ای بایست و اسب و هر آنچه در خورجین آن است از آن تو باد گفت:چه می گویی؟ عالم گفت:این ماجرا را هرگز در جایی نقل نکن. چرا؟ چون؛ دیگر هیچ سواره ای به پیاده ای و هیچ فرد سالم و توانایی به ناتوانی کمک نخواهد کرد. جوان، از اسب پیاده شد و گفت درس بزرگی که امروز از تو آموختم، از همه ثروت هایی که می خواستم بدست آورم با ارزش تر است. تو به واقع عالم و عارف بزرگی هستی.

 

کلّه ای که پر کاه باشد ظلم می کند، نه کلّه آدمیزاد
روزی رهگذری از باغ بزرگی عبور می کرد، مترسکی را دید که در میانه باغ ایستاده و کلاهی بر سر نهاده و مانع نشستن پرندگان بر ثمرات باغ است. رهگذر گفت:تو در این بیابان دلتنگ نمی شوی؟ مترسک گفت:نه، چطور؟ روزگار برایت تکراری نیست؟ چه چیزی تو را خوشحال می کند؟ مترسک گفت:راست می گویی من هم گاهی از اینکه دیگران را بترسانم و آزارشان بدهم هیجان زده می شوم و خوشحال. مترسک گفت:نه تو نمی توانی ظلم کنی و یا از آزار دیگران خوشحال بشوی. رهگذر علت را پرسید مترسک گفت:کلّه من پر کاه است و کلّه تو پر مغز آدمی. برترین مخلوق عالم، مغز و ظرف ذهن توست. تو نمی توانی مثل من باشی. مگر اینکه کله ات پر کاه باشد.

 

شاید سگ از من شریفتر باشد.
روایت شده که در وادی طور به موسی (علیه السلام) (از جانب خداوند) ندا رسید که موسی، برو و پست ترین مخلوق مرا بیاور حضرت موسی (علیه السلام) رفت و سگی را یافت و قلاده ای را بر گردن او بست و با خود می آورد در بین راه با خود منکر کرد نکند این سگ از من شریف تر باشد؟! قلاده را باز کرد و سگ را رها کرد. به جانب طور روان شد. ندا رسید که:موسی به عزت و جلالم سوگند اگر سگ را با خود می آوردی نور نبوت را از وجودت خارج می ساختم.

بنابراین، برای رشد و بالندگی و درهم شکستن دشمن درون و فرو ریختن غرور و خود بزرگ بینی نباید دیگران را از خود پست تر و پایین تر تلقی کرد. روایت مذکور هشداری است به ماه که مبادا به مقام و مدرک و ثروت و زیبایی خود بنازیم و ببالیم. و در برابر آنان که به ظاهر از ما پایین ترند، فخر فروشی کنیم. فراموش نکنیم که تواضع از مهم ترین پیش نیازهای خودسازی و تزهیب نفس است.

سفال ماندنی، بهتر از کلامی نماندنی
نقل شده نادرشاه افشار، به سید هاشم خار کن (که از علمای بزرگ نجف بود) گفت:من تعجب می کنم که چرا این همه ثروت و شوکت و شهرت و لذت را واگذاشته و به عبادت و نیایش و خارکنی و ریاضت پرداخته ای؟ به راستی چرا از لذت روی برگرفته ای و به ریاضت روی آورده ای سید هاشم خار کن گفت:من هم تعجب می کنم که چگونه و چرا تو از آن همه لذت های عالی و ماندگار اخروی بریده و به لذت های فانی دینوی مانع لذت های عالی دینوی می شود. به راستی اگر دنیا طلای فانی باشد که نیست و اگر آخرت سفال باقی باشد (بلکه طلای باقی است) بهتر نیست سفال باقی را به طلای فانی ترجیح دهی؟ در حالیکه آخرت طلای باقی و دنیا سفال فانی است.

 

 بهترین تلاش، تلاش برای تغییر خود و نه دیگران است
بیشتر مجالس و نشست های خانوادگی با گفتگوهایی همراه است که برای ایجاد تغییر در دیگران انجام می شود. همه می خواهند دیگری تغییر کند. کسی به تغییر خود نمی اندیشد. شوهر برای تغییر فکر و عمل همسرش تلاش می کند و زن نیز برای متحول ساختن شوهر خود تلاش می کند و این دو برای تربیت و تزکیه فرزندان و… امّا بهترین راه تغییر دیگران، ایجاد تغییر و تحول در افکار و رفتار خود می باشد.

چه خوب وصیتی بوده این وصیت:

دانشمندی وصیت کرده که بر روی سنگ قبرش این جملات را بنویسند:کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم، وقتی بزرگ تر شدم، دیدم دنیا خیلی بزرگه، بهتر است کشورم را تغییر بدهم:در میانسالی تصمیم گرفتم شهرم را تغییر بدهم. آن را هم بزرگ یافتم در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را تغییر بدهم. اینک در آستانه مرگ فهمیدم که باید از روز اول به فکر تغییر خود می افتادم آنگاه شاید می توانستم دیگران و بلکه دنیا را تغییر دهم…

 

نقش ما، در دین گریزی دیگران
نقل شده است که شیخ محمد بافقی یزدی، مدتی بسیار می گریست. شاگردانش پرسیدند:استاد مدتی است زیاد متأثر و گریانید، چرا؟ گفت:گریه ام برای دین است که این همه در دنیا غیرمسلمان و بی دین درست کرده ایم؟! پرسیدند:چه ربطی دارد؟ شما چه نقشی در بی دینی دیگران داشته اید؟ گفت:عملکرد ناشایست و رفتار ناصحیح و گفتار نامطلوب ما باعث شده این همه غیر مسلمان به اسلام روی نیاورده و در راه نادرست خود گام بردارند، اگر ما شیعیان حضرت علی علیه السلام به راستی به آموزه های دینی خود عمل می کردیم؛ یک غیرمسلمان در دنیا باقی نمی ماند. همه مسلمان می شدند. چرا که انسان ها بر اساس فطرت خود، عشق، محبت، صحبت، عدالت، ظلم ستیزی، صداقت و معنویت که در اسلام وجود دارد را می ستایند. اگر ما به اسلام عمل می کردیم همه مسلمان می شدند.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




عکس       

 

 

عدالت ازجمله  مفاهیمی است که ابعاد  و بزرگی آن، همه افراد بشر را به تحسین واداشته است. انسان از وقتی که خود و جامعه را شناخته است، به ضرورت حضور ارزشمند  عدالت در زندگی، برای تعالی خود و اجتماع اش پی برده است. با آنکه کلمه  عدالت   دارای کاربردی فراگیر است، مع الوصف تعریف آن دارای فراز و نشیب هایی است که دستیابی به یک معنای ,واحد را برای ان  مشکل کرده است.  مسأله عدالت از دیرباز جزء مهمترین مباحث و دغدغه های بشر و ادیان الهی و اندیشمندان سیاسی بوده است.  و در این میان امام علی ( ع) در میان حکمران و حاکمان تاریخ بیشترین اهتمام را به عدالت داشته است  . مطالعه در تاریخ حکومت علوی و سیاست‌هایی که آن حضرت در مقاطع مختلف به کار بسته است به خوبی بیانگر این موضوع است  که امیرالمؤمنین(ع)، تنها آسیبی را که در مواجهة با آن هرگز تسامح و مماشات نکرد و با و برای ان همه  حوادث و ناملایمات سیاسی را به جان خرید و سرانجام جان خویش را برای آن ایثار کرد ،اصرار و بر اجرای عدالت  بود. عدالت اجتماعی را می توان به عنوان بزرگترین هدف از تشکیل حکومت اسلامی تلقی کرد. همچنین می بایست توجه داشت که  بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع کلمه در نظام حیات انسان بوده است، تا آنجا که از رسول خدا(ص) نقل شده که  کشور با کفر می ماند اما با ظلم ماندنی نیست.  انچه مسلم است این است که عدالت اجتماعی و سیاسی به قدری بااهمیت بوده و به سرنوشت ملتها و دولتها پیوند خورده که هیچ ملت و مکتب ومرامی و حتی هیچ  اندیشمند سیاسی و اجتماعی آن را نادیده نگرفته بلکه ان را برای جامعه واجب و لازم دانسته است . تا  انجا ییکه  حتی حکومتها و حکام جور نیز سعی بر آن داشته اند که ریاکارانه خود و نظامشان را مُتّصف به آن دانسته و هدف خود را عدالت اعلام نموده اند . به طور کلی می توان گفت که عدالت در همه سیستم‌های سیاسی، مورد توجه خاص بوده است  و به فراخور منویات و مفاهیم ایدئولوژیک تعریف و تحلیل می‌شوند به گونه‌ای که عدالت عملاً مدینة فاضله‌ای است که نظام سیاسی برای نیل به آن تمام همّ و جهد نظری و عملی خود را به کار می‌بندد. پس عدالت، هدف غایی تمامی تلاش‌های فکری و اجرایی را در عرصة سیاست و حکومت تشکیل می‌دهد. سعی ما در این مقاله بر آن بوده است که با آوردن چند تعریف ارایه شده برای عدالت، ابتدا چشم اندازی از ان را هرچند به صورت اجمالی تبیین و ترسیم کنیم و سپس به به  بررسی جایگاه عدالت در  دیدگاه امام علی علیه السلام بپردازیم . همچنین در این نوشتار تلاش کرده ایم، میزان اهمیت و اعتبار  امام به عدالت را از راه سیره  و گفتار آن حضرت به دست آوریم.

بررسي عدالت از ديدگاه امام علي(ع) با تكيه بر نهج البلاغه

مقدمه:

عدالت ازجمله  مفاهیمی است که ابعاد  و بزرگی آن، همه افراد بشر را به تحسین واداشته است. انسان از وقتی که خود و جامعه را شناخته است، به ضرورت حضور ارزشمند  عدالت در زندگی، برای تعالی خود و اجتماع اش پی برده است. با آنکه کلمه  عدالت   دارای کاربردی فراگیر است، مع الوصف تعریف آن دارای فراز و نشیب هایی است که دستیابی به یک معنای ,واحد را برای ان  مشکل کرده است.  مسأله عدالت از دیرباز جزء مهمترین مباحث و دغدغه های بشر و ادیان الهی و اندیشمندان سیاسی بوده است.  و در این میان امام علی ( ع) در میان حکمران و حاکمان تاریخ بیشترین اهتمام را به عدالت داشته است  . مطالعه در تاریخ حکومت علوی و سیاست‌هایی که آن حضرت در مقاطع مختلف به کار بسته است به خوبی بیانگر این موضوع است  که امیرالمؤمنین(ع)، تنها آسیبی را که در مواجهة با آن هرگز تسامح و مماشات نکرد و با و برای ان همه  حوادث و ناملایمات سیاسی را به جان خرید و سرانجام جان خویش را برای آن ایثار کرد ،اصرار و بر اجرای عدالت  بود. عدالت اجتماعی را می توان به عنوان بزرگترین هدف از تشکیل حکومت اسلامی تلقی کرد. همچنین می بایست توجه داشت که  بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع کلمه در نظام حیات انسان بوده است، تا آنجا که از رسول خدا(ص) نقل شده که  کشور با کفر می ماند اما با ظلم ماندنی نیست.  انچه مسلم است این است که عدالت اجتماعی و سیاسی به قدری بااهمیت بوده و به سرنوشت ملتها و دولتها پیوند خورده که هیچ ملت و مکتب ومرامی و حتی هیچ  اندیشمند سیاسی و اجتماعی آن را نادیده نگرفته بلکه ان را برای جامعه واجب و لازم دانسته است . تا  انجا ییکه  حتی حکومتها و حکام جور نیز سعی بر آن داشته اند که ریاکارانه خود و نظامشان را مُتّصف به آن دانسته و هدف خود را عدالت اعلام نموده اند . به طور کلی می توان گفت که عدالت در همه سیستم‌های سیاسی، مورد توجه خاص بوده است  و به فراخور منویات و مفاهیم ایدئولوژیک تعریف و تحلیل می‌شوند به گونه‌ای که عدالت عملاً مدینة فاضله‌ای است که نظام سیاسی برای نیل به آن تمام همّ و جهد نظری و عملی خود را به کار می‌بندد. پس عدالت، هدف غایی تمامی تلاش‌های فکری و اجرایی را در عرصة سیاست و حکومت تشکیل می‌دهد. سعی ما در این مقاله بر آن بوده است که با آوردن چند تعریف ارایه شده برای عدالت، ابتدا چشم اندازی از ان را هرچند به صورت اجمالی تبیین و ترسیم کنیم و سپس به به  بررسی جایگاه عدالت در  دیدگاه امام علی علیه السلام بپردازیم . همچنین در این نوشتار تلاش کرده ایم، میزان اهمیت و اعتبار  امام به عدالت را از راه سیره  و گفتار آن حضرت به دست آوریم.

بررسي عدالت از ديدگاه امام علي(ع) با تكيه بر نهج البلاغه

مقدمه:

عدالت ازجمله  مفاهیمی است که ابعاد  و بزرگی آن، همه افراد بشر را به تحسین واداشته است. انسان از وقتی که خود و جامعه را شناخته است، به ضرورت حضور ارزشمند  عدالت در زندگی، برای تعالی خود و اجتماع اش پی برده است. با آنکه کلمه  عدالت   دارای کاربردی فراگیر است، مع الوصف تعریف آن دارای فراز و نشیب هایی است که دستیابی به یک معنای ,واحد را برای ان  مشکل کرده است.  مسأله عدالت از دیرباز جزء مهمترین مباحث و دغدغه های بشر و ادیان الهی و اندیشمندان سیاسی بوده است.  و در این میان امام علی ( ع) در میان حکمران و حاکمان تاریخ بیشترین اهتمام را به عدالت داشته است  . مطالعه در تاریخ حکومت علوی و سیاست‌هایی که آن حضرت در مقاطع مختلف به کار بسته است به خوبی بیانگر این موضوع است  که امیرالمؤمنین(ع)، تنها آسیبی را که در مواجهة با آن هرگز تسامح و مماشات نکرد و با و برای ان همه  حوادث و ناملایمات سیاسی را به جان خرید و سرانجام جان خویش را برای آن ایثار کرد ،اصرار و بر اجرای عدالت  بود. عدالت اجتماعی را می توان به عنوان بزرگترین هدف از تشکیل حکومت اسلامی تلقی کرد. همچنین می بایست توجه داشت که  بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع کلمه در نظام حیات انسان بوده است، تا آنجا که از رسول خدا(ص) نقل شده که  کشور با کفر می ماند اما با ظلم ماندنی نیست.  انچه مسلم است این است که عدالت اجتماعی و سیاسی به قدری بااهمیت بوده و به سرنوشت ملتها و دولتها پیوند خورده که هیچ ملت و مکتب ومرامی و حتی هیچ  اندیشمند سیاسی و اجتماعی آن را نادیده نگرفته بلکه ان را برای جامعه واجب و لازم دانسته است . تا  انجا ییکه  حتی حکومتها و حکام جور نیز سعی بر آن داشته اند که ریاکارانه خود و نظامشان را مُتّصف به آن دانسته و هدف خود را عدالت اعلام نموده اند . به طور کلی می توان گفت که عدالت در همه سیستم‌های سیاسی، مورد توجه خاص بوده است  و به فراخور منویات و مفاهیم ایدئولوژیک تعریف و تحلیل می‌شوند به گونه‌ای که عدالت عملاً مدینة فاضله‌ای است که نظام سیاسی برای نیل به آن تمام همّ و جهد نظری و عملی خود را به کار می‌بندد. پس عدالت، هدف غایی تمامی تلاش‌های فکری و اجرایی را در عرصة سیاست و حکومت تشکیل می‌دهد. سعی ما در این مقاله بر آن بوده است که با آوردن چند تعریف ارایه شده برای عدالت، ابتدا چشم اندازی از ان را هرچند به صورت اجمالی تبیین و ترسیم کنیم و سپس به به  بررسی جایگاه عدالت در  دیدگاه امام علی علیه السلام بپردازیم . همچنین در این نوشتار تلاش کرده ایم، میزان اهمیت و اعتبار  امام به عدالت را از راه سیره  و گفتار آن حضرت به دست آوریم.

بررسي عدالت از ديدگاه امام علي(ع) با تكيه بر نهج البلاغه

مقدمه:

عدالت ازجمله  مفاهیمی است که ابعاد  و بزرگی آن، همه افراد بشر را به تحسین واداشته است. انسان از وقتی که خود و جامعه را شناخته است، به ضرورت حضور ارزشمند  عدالت در زندگی، برای تعالی خود و اجتماع اش پی برده است. با آنکه کلمه  عدالت   دارای کاربردی فراگیر است، مع الوصف تعریف آن دارای فراز و نشیب هایی است که دستیابی به یک معنای ,واحد را برای ان  مشکل کرده است.  مسأله عدالت از دیرباز جزء مهمترین مباحث و دغدغه های بشر و ادیان الهی و اندیشمندان سیاسی بوده است.  و در این میان امام علی ( ع) در میان حکمران و حاکمان تاریخ بیشترین اهتمام را به عدالت داشته است  . مطالعه در تاریخ حکومت علوی و سیاست‌هایی که آن حضرت در مقاطع مختلف به کار بسته است به خوبی بیانگر این موضوع است  که امیرالمؤمنین(ع)، تنها آسیبی را که در مواجهة با آن هرگز تسامح و مماشات نکرد و با و برای ان همه  حوادث و ناملایمات سیاسی را به جان خرید و سرانجام جان خویش را برای آن ایثار کرد ،اصرار و بر اجرای عدالت  بود. عدالت اجتماعی را می توان به عنوان بزرگترین هدف از تشکیل حکومت اسلامی تلقی کرد. همچنین می بایست توجه داشت که  بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع کلمه در نظام حیات انسان بوده است، تا آنجا که از رسول خدا(ص) نقل شده که  کشور با کفر می ماند اما با ظلم ماندنی نیست.  انچه مسلم است این است که عدالت اجتماعی و سیاسی به قدری بااهمیت بوده و به سرنوشت ملتها و دولتها پیوند خورده که هیچ ملت و مکتب ومرامی و حتی هیچ  اندیشمند سیاسی و اجتماعی آن را نادیده نگرفته بلکه ان را برای جامعه واجب و لازم دانسته است . تا  انجا ییکه  حتی حکومتها و حکام جور نیز سعی بر آن داشته اند که ریاکارانه خود و نظامشان را مُتّصف به آن دانسته و هدف خود را عدالت اعلام نموده اند . به طور کلی می توان گفت که عدالت در همه سیستم‌های سیاسی، مورد توجه خاص بوده است  و به فراخور منویات و مفاهیم ایدئولوژیک تعریف و تحلیل می‌شوند به گونه‌ای که عدالت عملاً مدینة فاضله‌ای است که نظام سیاسی برای نیل به آن تمام همّ و جهد نظری و عملی خود را به کار می‌بندد. پس عدالت، هدف غایی تمامی تلاش‌های فکری و اجرایی را در عرصة سیاست و حکومت تشکیل می‌دهد. سعی ما در این مقاله بر آن بوده است که با آوردن چند تعریف ارایه شده برای عدالت، ابتدا چشم اندازی از ان را هرچند به صورت اجمالی تبیین و ترسیم کنیم و سپس به به  بررسی جایگاه عدالت در  دیدگاه امام علی علیه السلام بپردازیم . همچنین در این نوشتار تلاش کرده ایم، میزان اهمیت و اعتبار  امام به عدالت را از راه سیره  و گفتار آن حضرت به دست آوریم.

بررسي عدالت از ديدگاه امام علي(ع) با تكيه بر نهج البلاغه

مقدمه:

عدالت ازجمله  مفاهیمی است که ابعاد  و بزرگی آن، همه افراد بشر را به تحسین واداشته است. انسان از وقتی که خود و جامعه را شناخته است، به ضرورت حضور ارزشمند  عدالت در زندگی، برای تعالی خود و اجتماع اش پی برده است. با آنکه کلمه  عدالت   دارای کاربردی فراگیر است، مع الوصف تعریف آن دارای فراز و نشیب هایی است که دستیابی به یک معنای ,واحد را برای ان  مشکل کرده است.  مسأله عدالت از دیرباز جزء مهمترین مباحث و دغدغه های بشر و ادیان الهی و اندیشمندان سیاسی بوده است.  و در این میان امام علی ( ع) در میان حکمران و حاکمان تاریخ بیشترین اهتمام را به عدالت داشته است  . مطالعه در تاریخ حکومت علوی و سیاست‌هایی که آن حضرت در مقاطع مختلف به کار بسته است به خوبی بیانگر این موضوع است  که امیرالمؤمنین(ع)، تنها آسیبی را که در مواجهة با آن هرگز تسامح و مماشات نکرد و با و برای ان همه  حوادث و ناملایمات سیاسی را به جان خرید و سرانجام جان خویش را برای آن ایثار کرد ،اصرار و بر اجرای عدالت  بود. عدالت اجتماعی را می توان به عنوان بزرگترین هدف از تشکیل حکومت اسلامی تلقی کرد. همچنین می بایست توجه داشت که  بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع کلمه در نظام حیات انسان بوده است، تا آنجا که از رسول خدا(ص) نقل شده که  کشور با کفر می ماند اما با ظلم ماندنی نیست.  انچه مسلم است این است که عدالت اجتماعی و سیاسی به قدری بااهمیت بوده و به سرنوشت ملتها و دولتها پیوند خورده که هیچ ملت و مکتب ومرامی و حتی هیچ  اندیشمند سیاسی و اجتماعی آن را نادیده نگرفته بلکه ان را برای جامعه واجب و لازم دانسته است . تا  انجا ییکه  حتی حکومتها و حکام جور نیز سعی بر آن داشته اند که ریاکارانه خود و نظامشان را مُتّصف به آن دانسته و هدف خود را عدالت اعلام نموده اند . به طور کلی می توان گفت که عدالت در همه سیستم‌های سیاسی، مورد توجه خاص بوده است  و به فراخور منویات و مفاهیم ایدئولوژیک تعریف و تحلیل می‌شوند به گونه‌ای که عدالت عملاً مدینة فاضله‌ای است که نظام سیاسی برای نیل به آن تمام همّ و جهد نظری و عملی خود را به کار می‌بندد. پس عدالت، هدف غایی تمامی تلاش‌های فکری و اجرایی را در عرصة سیاست و حکومت تشکیل می‌دهد. سعی ما در این مقاله بر آن بوده است که با آوردن چند تعریف ارایه شده برای عدالت، ابتدا چشم اندازی از ان را هرچند به صورت اجمالی تبیین و ترسیم کنیم و سپس به به  بررسی جایگاه عدالت در  دیدگاه امام علی علیه السلام بپردازیم . همچنین در این نوشتار تلاش کرده ایم، میزان اهمیت و اعتبار  امام به عدالت را از راه سیره  و گفتار آن حضرت به دست آوریم.

بررسي عدالت از ديدگاه امام علي(ع) با تكيه بر نهج البلاغه

مقدمه:

عدالت ازجمله  مفاهیمی است که ابعاد  و بزرگی آن، همه افراد بشر را به تحسین واداشته است. انسان از وقتی که خود و جامعه را شناخته است، به ضرورت حضور ارزشمند  عدالت در زندگی، برای تعالی خود و اجتماع اش پی برده است. با آنکه کلمه  عدالت   دارای کاربردی فراگیر است، مع الوصف تعریف آن دارای فراز و نشیب هایی است که دستیابی به یک معنای ,واحد را برای ان  مشکل کرده است.  مسأله عدالت از دیرباز جزء مهمترین مباحث و دغدغه های بشر و ادیان الهی و اندیشمندان سیاسی بوده است.  و در این میان امام علی ( ع) در میان حکمران و حاکمان تاریخ بیشترین اهتمام را به عدالت داشته است  . مطالعه در تاریخ حکومت علوی و سیاست‌هایی که آن حضرت در مقاطع مختلف به کار بسته است به خوبی بیانگر این موضوع است  که امیرالمؤمنین(ع)، تنها آسیبی را که در مواجهة با آن هرگز تسامح و مماشات نکرد و با و برای ان همه  حوادث و ناملایمات سیاسی را به جان خرید و سرانجام جان خویش را برای آن ایثار کرد ،اصرار و بر اجرای عدالت  بود. عدالت اجتماعی را می توان به عنوان بزرگترین هدف از تشکیل حکومت اسلامی تلقی کرد. همچنین می بایست توجه داشت که  بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع کلمه در نظام حیات انسان بوده است، تا آنجا که از رسول خدا(ص) نقل شده که  کشور با کفر می ماند اما با ظلم ماندنی نیست.  انچه مسلم است این است که عدالت اجتماعی و سیاسی به قدری بااهمیت بوده و به سرنوشت ملتها و دولتها پیوند خورده که هیچ ملت و مکتب ومرامی و حتی هیچ  اندیشمند سیاسی و اجتماعی آن را نادیده نگرفته بلکه ان را برای جامعه واجب و لازم دانسته است . تا  انجا ییکه  حتی حکومتها و حکام جور نیز سعی بر آن داشته اند که ریاکارانه خود و نظامشان را مُتّصف به آن دانسته و هدف خود را عدالت اعلام نموده اند . به طور کلی می توان گفت که عدالت در همه سیستم‌های سیاسی، مورد توجه خاص بوده است  و به فراخور منویات و مفاهیم ایدئولوژیک تعریف و تحلیل می‌شوند به گونه‌ای که عدالت عملاً مدینة فاضله‌ای است که نظام سیاسی برای نیل به آن تمام همّ و جهد نظری و عملی خود را به کار می‌بندد. پس عدالت، هدف غایی تمامی تلاش‌های فکری و اجرایی را در عرصة سیاست و حکومت تشکیل می‌دهد. سعی ما در این مقاله بر آن بوده است که با آوردن چند تعریف ارایه شده برای عدالت، ابتدا چشم اندازی از ان را هرچند به صورت اجمالی تبیین و ترسیم کنیم و سپس به به  بررسی جایگاه عدالت در  دیدگاه امام علی علیه السلام بپردازیم . همچنین در این نوشتار تلاش کرده ایم، میزان اهمیت و اعتبار  امام به عدالت را از راه سیره  و گفتار آن حضرت به دست آوریم.

بررسي عدالت از ديدگاه امام علي(ع) با تكيه بر نهج البلاغه

مقدمه:

عدالت ازجمله  مفاهیمی است که ابعاد  و بزرگی آن، همه افراد بشر را به تحسین واداشته است. انسان از وقتی که خود و جامعه را شناخته است، به ضرورت حضور ارزشمند  عدالت در زندگی، برای تعالی خود و اجتماع اش پی برده است. با آنکه کلمه  عدالت   دارای کاربردی فراگیر است، مع الوصف تعریف آن دارای فراز و نشیب هایی است که دستیابی به یک معنای ,واحد را برای ان  مشکل کرده است.  مسأله عدالت از دیرباز جزء مهمترین مباحث و دغدغه های بشر و ادیان الهی و اندیشمندان سیاسی بوده است.  و در این میان امام علی ( ع) در میان حکمران و حاکمان تاریخ بیشترین اهتمام را به عدالت داشته است  . مطالعه در تاریخ حکومت علوی و سیاست‌هایی که آن حضرت در مقاطع مختلف به کار بسته است به خوبی بیانگر این موضوع است  که امیرالمؤمنین(ع)، تنها آسیبی را که در مواجهة با آن هرگز تسامح و مماشات نکرد و با و برای ان همه  حوادث و ناملایمات سیاسی را به جان خرید و سرانجام جان خویش را برای آن ایثار کرد ،اصرار و بر اجرای عدالت  بود. عدالت اجتماعی را می توان به عنوان بزرگترین هدف از تشکیل حکومت اسلامی تلقی کرد. همچنین می بایست توجه داشت که  بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع کلمه در نظام حیات انسان بوده است، تا آنجا که از رسول خدا(ص) نقل شده که  کشور با کفر می ماند اما با ظلم ماندنی نیست.  انچه مسلم است این است که عدالت اجتماعی و سیاسی به قدری بااهمیت بوده و به سرنوشت ملتها و دولتها پیوند خورده که هیچ ملت و مکتب ومرامی و حتی هیچ  اندیشمند سیاسی و اجتماعی آن را نادیده نگرفته بلکه ان را برای جامعه واجب و لازم دانسته است . تا  انجا ییکه  حتی حکومتها و حکام جور نیز سعی بر آن داشته اند که ریاکارانه خود و نظامشان را مُتّصف به آن دانسته و هدف خود را عدالت اعلام نموده اند . به طور کلی می توان گفت که عدالت در همه سیستم‌های سیاسی، مورد توجه خاص بوده است  و به فراخور منویات و مفاهیم ایدئولوژیک تعریف و تحلیل می‌شوند به گونه‌ای که عدالت عملاً مدینة فاضله‌ای است که نظام سیاسی برای نیل به آن تمام همّ و جهد نظری و عملی خود را به کار می‌بندد. پس عدالت، هدف غایی تمامی تلاش‌های فکری و اجرایی را در عرصة سیاست و حکومت تشکیل می‌دهد. سعی ما در این مقاله بر آن بوده است که با آوردن چند تعریف ارایه شده برای عدالت، ابتدا چشم اندازی از ان را هرچند به صورت اجمالی تبیین و ترسیم کنیم و سپس به به  بررسی جایگاه عدالت در  دیدگاه امام علی علیه السلام بپردازیم . همچنین در این نوشتار تلاش کرده ایم، میزان اهمیت و اعتبار  امام به عدالت را از راه سیره  و گفتار آن حضرت به دست آوریم.

بررسي عدالت از ديدگاه امام علي(ع) با تكيه بر نهج البلاغه

مقدمه:

عدالت ازجمله  مفاهیمی است که ابعاد  و بزرگی آن، همه افراد بشر را به تحسین واداشته است. انسان از وقتی که خود و جامعه را شناخته است، به ضرورت حضور ارزشمند  عدالت در زندگی، برای تعالی خود و اجتماع اش پی برده است. با آنکه کلمه  عدالت   دارای کاربردی فراگیر است، مع الوصف تعریف آن دارای فراز و نشیب هایی است که دستیابی به یک معنای ,واحد را برای ان  مشکل کرده است.  مسأله عدالت از دیرباز جزء مهمترین مباحث و دغدغه های بشر و ادیان الهی و اندیشمندان سیاسی بوده است.  و در این میان امام علی ( ع) در میان حکمران و حاکمان تاریخ بیشترین اهتمام را به عدالت داشته است  . مطالعه در تاریخ حکومت علوی و سیاست‌هایی که آن حضرت در مقاطع مختلف به کار بسته است به خوبی بیانگر این موضوع است  که امیرالمؤمنین(ع)، تنها آسیبی را که در مواجهة با آن هرگز تسامح و مماشات نکرد و با و برای ان همه  حوادث و ناملایمات سیاسی را به جان خرید و سرانجام جان خویش را برای آن ایثار کرد ،اصرار و بر اجرای عدالت  بود. عدالت اجتماعی را می توان به عنوان بزرگترین هدف از تشکیل حکومت اسلامی تلقی کرد. همچنین می بایست توجه داشت که  بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع کلمه در نظام حیات انسان بوده است، تا آنجا که از رسول خدا(ص) نقل شده که  کشور با کفر می ماند اما با ظلم ماندنی نیست.  انچه مسلم است این است که عدالت اجتماعی و سیاسی به قدری بااهمیت بوده و به سرنوشت ملتها و دولتها پیوند خورده که هیچ ملت و مکتب ومرامی و حتی هیچ  اندیشمند سیاسی و اجتماعی آن را نادیده نگرفته بلکه ان را برای جامعه واجب و لازم دانسته است . تا  انجا ییکه  حتی حکومتها و حکام جور نیز سعی بر آن داشته اند که ریاکارانه خود و نظامشان را مُتّصف به آن دانسته و هدف خود را عدالت اعلام نموده اند . به طور کلی می توان گفت که عدالت در همه سیستم‌های سیاسی، مورد توجه خاص بوده است  و به فراخور منویات و مفاهیم ایدئولوژیک تعریف و تحلیل می‌شوند به گونه‌ای که عدالت عملاً مدینة فاضله‌ای است که نظام سیاسی برای نیل به آن تمام همّ و جهد نظری و عملی خود را به کار می‌بندد. پس عدالت، هدف غایی تمامی تلاش‌های فکری و اجرایی را در عرصة سیاست و حکومت تشکیل می‌دهد. سعی ما در این مقاله بر آن بوده است که با آوردن چند تعریف ارایه شده برای عدالت، ابتدا چشم اندازی از ان را هرچند به صورت اجمالی تبیین و ترسیم کنیم و سپس به به  بررسی جایگاه عدالت در  دیدگاه امام علی علیه السلام بپردازیم . همچنین در این نوشتار تلاش کرده ایم، میزان اهمیت و اعتبار  امام به عدالت را از راه سیره  و گفتار آن حضرت به دست آوریم.

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





حدیث ثقلین در منابع شیعه و سنی
گروه معارف: در مقاله فیضیان، قاری و مربی قرآن کریم، حدیث ثقلین در منابع روایی اهل سنت و شیعه مورد بررسی قرار گرفته شده است.
به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از استان مرکزی، محمدرضا فیضیان، قاری و مربی قرآن کریم، درباره حدیث شریف ثقلین، مقاله‌ای در اختیار ایکنا قرار داده که بخش اول آن منتشر شد و بخش دوم آن شامل منابع روایی، دیدگاه شیعه و سنی و اهمیت این حدیث منتشر می‌شود.

حدیث ثقلین در منابع روایی
حدیث شریف «ثقلین» از احادیث متواتر و صحیح و شناخته شده به حساب می‌آید که می‌توان آن را در منابع متعدد و بی‌شمار حدیثی مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت یافت. اما به جهت اختصار در اینجا با نگاهی گذرا به منابع فریقین از هر کدام از آنها نمونه هایی را ارائه خواهیم داد.
۱- محمد بن یعقوب الکلینی (م ۳۲۹ق) در کتاب کافی چنین نقل می‌کند: عن ابی عبدالله(ع) قال: …قال رسول الله(ص): انی تارک فیکم امرین، ان اخذتم بهما لن تضلوا: کتاب الله عزوجل وأهل بیتی عترتی؛
حضرت امام صادق(ع) روایت نمودند که پیامبر خدا(ص) فرمود: من در میان شما دو چیز را می‌گذارم که اگر به آن دو متمسک شوید، هرگز گمراه نشوید:(آن دو) کتاب خداوند عزوجل و اهل بیتم، یعنی عترت من هستند.
۲- شیخ صدوق(۳۰۵ ـ ۳۸۱ق) در کتاب کمال الدین چنین نقل می‌کند: عن زیدبن ارقم، قال: قال رسول الله(ص): انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی [أهل بیتی] فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛
زیدبن ارقم نقل می‌کند که پیامبر خدا(ص) فرمود: من در میان شما دو چیزی سنگین می‌گذارم که (آن دو) کتاب خدا (قرآن کریم) و اهل‌بیت من هستند و همانا آن دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا زمانی که در کنار حوض بر من وارد شوند.
۳- محمد بن مکی، معروف به شهید اول (۷۳۴ ـ ۷۸۶ق) در کتاب الدرة الباهرة من الاصداف الطاهرة از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل می‌کند: انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله وعترتی، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا؛
پیامبر اکرم(ص) فرمود: همانا من در میان شما دو چیز سنگین می‌گذارم: کتاب خداوند (قرآن کریم) و اهل بیتم که اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نشوید.
۴- علامه مجلسی (م ۱۱۱۱ق) نیز در کتاب بحارالانوار چنین روایت می‌کند: عن الامام الرضا(ع) قال: قال رسول الله(ص) انی تارک فیکم الثقلین: احدهما اعظم من الاخر: کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض وعترتی اهل بیتی، فانظروا کیف تخلفونی فیهم؛
حضرت امام رضا(ع) نقل می‌کند که پیامبر اکرم(ص)فرمودند: همانا من در میان شما دو چیز سنگین می‌گذارم که یکی از آنها از دیگری بزرگ‌تر است؛ کتاب خداوند (قرآن) که ریسمان کشیده شده از آسمان به سوی زمین است و اهل‌بیت و عترتم. پس بنگرید که چگونه سفارش مرا در مورد آنها رعایت می‌کنید.
گفتنی است که تقریباً در هر منبع روایی، تاریخی، تفسیری و… مذهب اهل بیت(ع) می‌توان حدیث شریف «ثقلین» را با تعابیر و الفاظ مختلف مشاهده و ملاحظه نمود و قطعاً منابع آن به موارد پنج گانه فوق منحصر نمی‌شود.

حدیث ثقلین در منظر شیعه
شیعیان این حدیث صحیح و متواتر را یكی از دلائل امامت و وصایت بلافصل حضرت امیر‌المؤمنین(ع) می‎دانند و آن را به هشتاد و دو طریق، با عبارات گوناگون از رسول خدا(ص) روایت كرده‎اند. این حدیث شریف خطوط مهمی را در برابر مسلمانان ترسیم می‎كند كه به قسمتی از آنها اشاره می‎شود:
۱- قرآن و اهل بیت(ع) همیشه همراه یكدیگر و جدایی ناپذیرند و آنها كه طالب حقایق قرآن‎اند، باید به اهل بیت(ع) رجوع كنند.
۲- همان گونه كه پیروی از قرآن بدون هیچ گونه قید و شرط بر همه مسلمانان واجب است، پیروی از اهل‌بیت(ع) نیز بدون قید و شرط واجب می‎باشد.
۳- اهل بیت(ع) معصوم‎اند؛ زیرا جدایی ناپذیر بودن آنها از قرآن از یك سو و لزوم پیروی بدون قید و شرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است؛
۴- پیامبر گرامی اسلام(ص) در این حدیث شریف فرمود:«این دو همیشه با هم هستند تا در كنار حوض كوثر نزد من آیند، این به خوبی نشان می‎دهد كه در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهل بیت(ع) به عنوان پیشوای معصوم وجود دارد و همان گونه كه قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایت‎اند، پس باید كاوش كنیم و در هر عصر و زمان آ‎نها را بیابیم؛
۵- از این حدیث شریف استفاده می‎شود كه جدا شدن یا پیشی گرفتن از اهل بیت(ع) پایه گمراهی است و هیچ انتخابی را نباید بر انتخاب آنها مقدم داشت.
۶- آنها از همه افضل و اعلم و برترند.

اهل سنت و حديث ثقلين
نظر اهل سنت درباره حديث ثقلين چيست؟
در صحيح مسلم كه از معروفترين منابع دست اول اهل سنت می‌باشد تا آنجا كه مهمترين صحاح شش‌گانه محسوب می‏شود، از «زيد بن ارقم» نقل می‏كند كه گفت: «قامَ رَسُولُ اللّه(ص) يَوْماً فينا خَطيباً بِماءٍ يُدعي خُمّاً ، بَيْنَ مَكَهَ وَالْمَدينَهِ ، فَحَمَدَاللّهَ وَاثْني عَلَيْهِ ، وَوَعَظَ وَ ذَكَرَ ، ثُمَ قالَ اَما بَعْدُ اَلا اَيُّهَا النّاسُ فَانَّما اَنَا بَشَرً ، يُوشَكُ اَنْ يَاْتِيَ رَسُولُ رَبّي فَاُجيبُ ، وَ اِنّي تارِكُ فيكُمْ ثِقْلَيْنِ اَوَلُهُما كِتابُ اللّهِ ، فيهِ الهُدي وَالنُّورُ ، فُخُذُوا بِكِتابِ اللّه وَاسْتَمْسِكُوا بِه ، فَحَثَّ عَلي كِتابِ اللّهِ وَرَغَّبَ فيهِ ، ثُمَ قالَ وَ اهْلِبَيْتي ، اُذَكِّرُكُمُ اللّهَ في اَهْلِبَيْتي، اُذَكِرُّكُمُ اللّهَ في اَهْلِبَيْتي ، اُذَكِرْكُمُ اللّهَ في اَهْلبَيْتي …»؛ (صحيح مسلم ۴/۱۸۷۳): رسول خدا (ص) در ميان ما برخاست و خطبه خواند، در محلی كه آبی بود كه خم ناميده می‏شد (غدير خم) و در ميان مكه و مدينه قرار داشت (در پاورقی صحيح مسلم آمده است كه غديرخم سه ميل تا جحفه فاصله دارد). پس حمد خدا را بجا آورد و بر او ثنا گفت و موعظه كرد و پند و اندرز داد، سپس فرمود«اما بعد، ای مردم من بشری هستم و نزديك است فرستاده پروردگارم بيايد و دعوت او را اجابت كنم و من در ميان شما دو چيز گرانمايه به يادگار می‏گذارم، نخست كتاب خدا كه در آن هدايت و نور است ، پس كتاب خدا را بگيريد، و به آن تمسك جوئيد– پيامبر(ص) تشويق و ترغيب فراوانی درباره قرآن كرد– سپس فرمود و اهلبيتم را به شما توصيه می‌كنم كه خدا را درباری اهلبيتم فراموش نكنيد، به شما توصيه می‌كنم كه خدا را درباره اهلبيتم فراموش نكنيد، به شما توصيه می‌كنم كه خدا را درباره اهلبيتم فراموش نكنيد(اشاره به اينكه مسئوليت الهی خود را در مورد اهلبيت(ع) فراموش نكنيد.) قرار دادن اهلبيت(ع) در كنار قرآن، به عنوان دو چيز گرانمايه و سه بار تأكيد كردن بر يادآوردن مسئوليت الهی در مورد آنان، نشان می‌دهد كه اين امر، با سرنوشت مسلمين و هدايت آنها و حفظ اصول اسلام، پيوند و ارتباط داشته و دارد، و گرنه در كنار هم قرار نمی‏گرفت.
مواردی كه اين حديث در كتب اهل سنت از پيامبر اكرم(ص) نقل شده عبارت است از: ۱ ـ در غديرخم هنگامی كه پيامبر(ص) از حجه‌الوداع برمی‌گشت برخاست و ضمن بيانات مفصل خود حديث ثقلين را بيان فرمود. ۲ ـ در ايام حج، روز عرفه، هنگامی كه پيامبر(ص) بر شتر خود سوار بود و خطبه می‏خواند، اين حديث را ايراد فرمود. ۳ ـ در «جحفه» كه يكی از ميقات‌های حج است و محلی است ميان مكه و مدينه اين حديث را ايراد فرمود. ۴ ـ در بيماری وفات، هنگامی كه آخرين وصايای خود را بيان می‌فرمود، توصيه به ثقلين كرد و فرمود:«اَيُّهَا النّاسُ يُوشَكُ اَنْ اُقْبَضَ قَبْضاً سَريعاً فَيُنْطَلَقُ بي، وَقَدْ قَدَّمْتُ اِليْكُمُ القَوْلَ مَعْذِرَهً اِلَيْكم اِلاّ اَنّي مُخْلِفً فيكُمْ كِتابَ رَبّي عَزَّوَجَلَّ ، وَ عِتْرَتي اَهْلَبَيْتي ، ثُمَّ اَخَذَ بِيَدِ عَلِّي (ع) فَرَفَعَها ، فَقال هذا عَلُّي مَعَ القُرآنِ وَالقُرآنُ مَعَ عَلٍّي لا يَفْترِقانِ حَتّي يَرِدا عَلَيّ الحَوْضَ فَاسْئَلُوهُما ما خُلَّقْتُ فيهِما (صواعق المحرقة/۷۵): ای مردم من به زودی از ميان شما خواهم رفت و من نسبت به همه شما اتمام حجت كردم، آگاه باشيد من در ميان شما كتاب پروردگار بزرگم، و عترتم، اهل بيتم را به يادگار می‏گذارم ، سپس دست علی(ع) را گرفت و بلند كرد و فرمود«اين علی(ع) با قرآن است و قرآن با علی است، و هرگز از هم جدا نمی‏شوند تا در كنار حوض (كوثر نزد من آيند) از آن دو سؤال كنيد، از آنچه در آن دو به يادگار گذاشتم». در اين حديث دقايق و ظرائفی است كه بر اهل معنی پوشيده نيست. ۵ ـ در «حجه‌الوداع» در «مسجد خيف» فرمود: «اَلا وَاِنّی سائِلُكُمْ عَنْ الثِقْلَيْنِ ، قالُوا يا رَسُولَ اللّهِ وَ مَا الثَقْلَيْنِ ؟! قالَ كِتابُ اللّه الثِقْلُ الاَكْبَرُ ، طَرَفُ بِيَدِاللّه وَ طَرَفُ بَاَيْديكُمْ ، فَتَمَسَّكُوا بِه لَنْ تَضِلُّوا وَ لَنْ تَزِلُّوا وَ عِتْرَتي وَ اهْلُبَيْتي ، فَانَّهُ قَدْ نَبَّانِيَ اللَطيفُ الخَبيرُ اَنَّهُما لَنْ يَفْتَرقا حَتّي يَرِدا عَلَيّ الحَوْضَ ، كَاِصْبَعي هاتَيْنِ! (بحارالانوار ۲۳/۱۲۹): آگاه باشيد من از شما از ثقلين سؤال می‌كنم!، عرض كردند ای رسول خدا ثقلين چيست؟ ! فرمود «ثقل اكبر» قرآن مجيد است كه يك سوی آن در دست (قدرت)خدا و سوی ديگرش در دست شما است، پس به آن تمسك جوييد كه هرگز گمراه نخواهيد شد، و هرگز لغزش نخواهيد داشت و «ثقل ديگر» عترتم و اهل بيتم هستند، زيرا خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا در كنار حوض كوثر نزد من آيند، مانند اين دو انگشت من كه در كنار هم قرار دارند»! ۶ ـ هنگام بازگشت از طائف(بعد از فتح مكه) پيامبر(ص) برخاست و خطبه‏ای خواند و اين حديث را بيان فرمود، و همين نكات مهم را يادآور شد.(صواعق ابن حجر، فصل اول ، باب ۱۱ آخر ص ۸۹(

اعلام صحت حدیث ثقلین از کتب اهل سنت
مسلم در صحیح خود آورده:
«همراه با حصین بن سبره و عمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم. بعد از این که در کنار او نشستیم حصین گفت: ای زید! ترا خیر بسیار نصیب شده است. پیغمبر را دیده‌ای و حدیث او را شنیده‌ای و همراه با آن حضرت جهاد کرده‌ای. ای زید! تو خیر بسیار دیده‌ای. برای ما شمه‌ای از آنچه از رسول الله (ص) شنیده‌ای باز گوی. زید گفت: ای برادرزاده! به خدا سوگند که سال من بزرگ و عهدم با رسول الله (ص) کهن شده و بسیاری از آنچه از او شنیده بودم فراموش کرده‌ام. پس آن چه برای شما می‌گویم بپذیرید و آنچه را نمی‌گویم مرا به گفتن آن مجبور نسازید. پس گفت: روزی پیغمبر خدای بین ما برای خواندن خطبه برخاست. ما در مکانی بین مکه و مدینه بودیم که «خم» خوانده می‌شود. پس حمد خدای و ثنای او را به جای آورد و به وعظ و ذکر پرداخت. سپس گفت: اما بعد، بدانید ای مردم که من هم بشرم و به زودی فرستاده خدای پیش من می‌آید و دعوت او را اجابت می‌کنم. من بین شما دو چیز گرانبها از خود بر جای می‌گذارم. نخستین آنها کتاب خداست که در آن هدایت و نور است. کتاب خدا را محکم در دست بگیرید و آن را رها نکنید پس درباره قرآن سفارش بسیار نمود و بدان تشویق و ترغیب فرمود سپس گفت: و اهل‌بیت من. درباره اهل‌بیت من همواره خدای را به یاد داشته باشید (این جمله را سه بار فرمود) حصین از زید پرسید: اهل‌بیت او چه کسانی هستند؟ مگر زنان او اهل‌بیت او نیستند؟ گفت: زنان او اهل خانه او بودند اما اهل‌بیت رسول الله (ص) کسانی هستند که بعد از او صدقه برایشان حرام است حصین گفت: آنان چه کسانند؟ گفت آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس. حصین گفت: آیا صدقه بر همه ایشان حرام است؟ گفت: آری. مسلم به اسناد دیگری از زید بن ارقم روایت کرده است که از او پرسیدند: آیا زنان پیغمبر هم اهل بیت او هستند؟ گفت نه به خدا قسم زن تا مدتی از زمان با مرد است. بعد او را طلاق می‌دهد و نزد پدر و مادر خود بر می‌گردد. اهل بیت او اصل و جماعت او هستند که صدقه بر ایشان حرام است».(صحیح مسلم ج۴ ص۱۸۷۳ المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشيری النيسابوری(المتوفى: ۲۶۱هـ)، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی، الناشر: دار إحياء التراث العربی - بيروت، عدد الأجزاء: ۵. مسند الإمام أحمد بن حنبل ج۲۳ ص۱۰ و ۱۱ المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: ۲۴۱هـ)، المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن التركي، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، ۱۴۲۱ هـ - ۲۰۰۱ م.)
ترمذی در سنن خود آورده است:
«رسول الله (ص) فرمود: من چیزی بین شما بر جای می‌نهم که اگر بدان چنگ زنید، بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو از دیگری عظیم‌تر است: کتاب خدا رشته‌ای است که از آسمان به زمین کشیده شده است. و دیگری عترت که اهل بیت من هستند. این دو هرگز از هم جدا نمی‌گردند تا بر سر حوض (کوثر) نزد من وارد شوند. پس بنگرید بعد از من با ایشان چگونه رفتار می‌کنید».(سنن الترمذی ج۵ ص۶۶۳ المؤلف: محمد بن عيسى بن سَوْرة بن موسى بن الضحاك، الترمذي، أبو عيسى (المتوفى: ۲۷۹هـ)، تحقيق وتعليق:أحمد محمد شاكر (جـ ۱،۲) ومحمد فؤاد عبد الباقي (جـ ۳)، وإبراهيم عطوة عوض المدرس في الأزهر الشريف (جـ ۴، ۵)، الناشر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي - مصر، الطبعة: الثانية، ۱۳۹۵ هـ - ۱۹۷۵ م، عدد الأجزاء: ۵ أجزاء. أسد الغابة في معرفة الصحابة ج۲ ص۱۳ المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم بن عبد الواحد الشيباني الجزري، عز الدين ابن الأثير (المتوفى: ۶۳۰هـ)، المحقق: علي محمد معوض - عادل أحمد عبد الموجود، الناشر: دار الكتب العلمية، الطبعة: الأولى، سنة النشر: ۱۴۱۵هـ - ۱۹۹۴ م، عدد الأجزاء: ۸ (۷ ومجلد فهارس). الدر المنثور ج۷ ص۳۴۹ المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي (المتوفى: ۹۱۱هـ)، الناشر: دار الفكر - بيروت، عدد الأجزاء: ۸.)
ابن کثير دمشقی، با اينکه نهايت اهتمام دارد که روايات مربوط به فضائل اميرالمومنين(ع) را تضعيف و متهم به وضع و جعل کند، می‌گويد:
«وَقَدْ ثَبَتَ فِي الصَّحِيحِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى الله عليه وسلم قَالَ فِي خُطْبَتِهِ بِغَدِيرِ خُمٍّ: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي، وَإِنَّهُمَا لَمْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ: در سند صحيح آمده که پيامبر اکرم (ص) مردم را به کتاب خدا و عترت (ع) توصيه کرده است».(تفسير ابن كثير، ج۷ ص۱۸۵ المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي (المتوفى: ۷۷۴هـ)، المحقق: محمد حسين شمس الدين، الناشر: دار الكتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون - بيروت، الطبعة: الأولى - ۱۴۱۹ هـ.)

چرا حدیث ثقلین دارای اهمیت و مفهوم گسترده‌ است؟
پاسخ اجمالی
«حدیث ثقلین»؛ از احادیث بسیار مهمى است که در موضوع ولایت و امامت، اگر بی‏نظیر نباشد، بسیار کم نظیر است. این حدیث از جهات مختلفی دارای اهمیت است که در ضمن نکاتی به آن اشاره می‌شود:
۱- از نظر دلالت بسیار قوى و روشن است و از نظر سند، روایت متواترى است که در منابع شیعه و سنى به صورت گسترده مطرح شده و از مجموع مصادر و منابع این روایت استفاده می‌شود که پیامبر اسلام(ص) نه یک بار بلکه بارها این حدیث را فرموده‌اند.
۲- به وسیله حدیث ثقلین ثابت می‌شود که «اولو الامر» در قرآن کریم ائمّه اطهار(ع) هستند که بر مردم واجب است که از آنها اطاعت و پیروی کنند، و اطاعت از آنها سعادت دنیا و آخرت را به دنبال دارد.
۳- پیامبر اکرم(ص)، عامل رستگارى و سعادت امت اسلامى را در این حدیث شریف، اطاعت و تمسک به قرآن کریم و اهل‏بیت عصمت و طهارت(ع) معرفى نموده‌اند. حدیث ثقلین، در واقع منشور رستگارى امت اسلامى است که بدون شک چنین رستگارى و سعادتى در گرو عمل به دستورات آنها و پیروى از آن دو امانت سنگین می‌باشد,۱۸ اما متأسفانه گروهی از امت اسلامى پس از پیامبر اسلام(ص) بین آن دو امانت بزرگ جدایى انداختند؛ به‌ طورى که عده‌اى از مسلمانان به دنبال قرآن رفته و اهل ‏بیت(ع) را کنار گذاشتند و عده دیگر نیز اهل ‏بیت(ع) را گرفته و قرآن را رها کردند و تنها گروهى به سفارش پیامبر اکرم(ص) عمل نموده و از قرآن و اهل ‏بیت(ع) اطاعت نمودند که بدون شک دسته اول و دوم در گمراهی بوده و رستگار نیستند و تنها گروه رستگار و سعادتمند، دسته سوم است که هم از قرآن و هم از اهل ‏بیت(ع) اطاعت می‌کنند.
۴- با توجه به محتواى حدیث شریف ثقلین نتیجه می‌گیریم که؛ بین قرآن کریم و اهل ‏بیت(ع) هیچ‌گونه اختلاف و تعارضى وجود ندارد؛ چون از نظر عقل و منطق، معرفى دو چیز متعارض با یکدیگر در کنار هم، قابل قبول نبوده و کار شایسته‌اى نیست. و اگر احیاناً بین قرآن کریم و سخنان اهل ‏بیت(ع) تعارضى مشاهده شود، این تعارض یا از آن راویان حدیث است و یا ما قادر به درک معناى حقیقى آنها نیستیم. خود اهل‏ بیت(ع) به طور کلى هیچ‌گاه بر خلاف قرآن کریم سخنى نمی‌گویند و بلکه آنها مفسران حقیقى قرآن کریم هستند. و اصولاً خود آنها دستور داده‌اند که هر چیزـ سخن، عمل و تقریرـ مخالف با قرآن کریم را کنار بگذاریم و به چنین مطالبى اعتنا نکنی


حدیث ثقلین در منابع شیعه و سنی
گروه معارف: در مقاله فیضیان، قاری و مربی قرآن کریم، حدیث ثقلین در منابع روایی اهل سنت و شیعه مورد بررسی قرار گرفته شده است.
به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از استان مرکزی، محمدرضا فیضیان، قاری و مربی قرآن کریم، درباره حدیث شریف ثقلین، مقاله‌ای در اختیار ایکنا قرار داده که بخش اول آن منتشر شد و بخش دوم آن شامل منابع روایی، دیدگاه شیعه و سنی و اهمیت این حدیث منتشر می‌شود.

حدیث ثقلین در منابع روایی
حدیث شریف «ثقلین» از احادیث متواتر و صحیح و شناخته شده به حساب می‌آید که می‌توان آن را در منابع متعدد و بی‌شمار حدیثی مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت یافت. اما به جهت اختصار در اینجا با نگاهی گذرا به منابع فریقین از هر کدام از آنها نمونه هایی را ارائه خواهیم داد.
۱- محمد بن یعقوب الکلینی (م ۳۲۹ق) در کتاب کافی چنین نقل می‌کند: عن ابی عبدالله(ع) قال: …قال رسول الله(ص): انی تارک فیکم امرین، ان اخذتم بهما لن تضلوا: کتاب الله عزوجل وأهل بیتی عترتی؛
حضرت امام صادق(ع) روایت نمودند که پیامبر خدا(ص) فرمود: من در میان شما دو چیز را می‌گذارم که اگر به آن دو متمسک شوید، هرگز گمراه نشوید:(آن دو) کتاب خداوند عزوجل و اهل بیتم، یعنی عترت من هستند.
۲- شیخ صدوق(۳۰۵ ـ ۳۸۱ق) در کتاب کمال الدین چنین نقل می‌کند: عن زیدبن ارقم، قال: قال رسول الله(ص): انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی [أهل بیتی] فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛
زیدبن ارقم نقل می‌کند که پیامبر خدا(ص) فرمود: من در میان شما دو چیزی سنگین می‌گذارم که (آن دو) کتاب خدا (قرآن کریم) و اهل‌بیت من هستند و همانا آن دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا زمانی که در کنار حوض بر من وارد شوند.
۳- محمد بن مکی، معروف به شهید اول (۷۳۴ ـ ۷۸۶ق) در کتاب الدرة الباهرة من الاصداف الطاهرة از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل می‌کند: انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله وعترتی، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا؛
پیامبر اکرم(ص) فرمود: همانا من در میان شما دو چیز سنگین می‌گذارم: کتاب خداوند (قرآن کریم) و اهل بیتم که اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نشوید.
۴- علامه مجلسی (م ۱۱۱۱ق) نیز در کتاب بحارالانوار چنین روایت می‌کند: عن الامام الرضا(ع) قال: قال رسول الله(ص) انی تارک فیکم الثقلین: احدهما اعظم من الاخر: کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض وعترتی اهل بیتی، فانظروا کیف تخلفونی فیهم؛
حضرت امام رضا(ع) نقل می‌کند که پیامبر اکرم(ص)فرمودند: همانا من در میان شما دو چیز سنگین می‌گذارم که یکی از آنها از دیگری بزرگ‌تر است؛ کتاب خداوند (قرآن) که ریسمان کشیده شده از آسمان به سوی زمین است و اهل‌بیت و عترتم. پس بنگرید که چگونه سفارش مرا در مورد آنها رعایت می‌کنید.
گفتنی است که تقریباً در هر منبع روایی، تاریخی، تفسیری و… مذهب اهل بیت(ع) می‌توان حدیث شریف «ثقلین» را با تعابیر و الفاظ مختلف مشاهده و ملاحظه نمود و قطعاً منابع آن به موارد پنج گانه فوق منحصر نمی‌شود.

حدیث ثقلین در منظر شیعه
شیعیان این حدیث صحیح و متواتر را یكی از دلائل امامت و وصایت بلافصل حضرت امیر‌المؤمنین(ع) می‎دانند و آن را به هشتاد و دو طریق، با عبارات گوناگون از رسول خدا(ص) روایت كرده‎اند. این حدیث شریف خطوط مهمی را در برابر مسلمانان ترسیم می‎كند كه به قسمتی از آنها اشاره می‎شود:
۱- قرآن و اهل بیت(ع) همیشه همراه یكدیگر و جدایی ناپذیرند و آنها كه طالب حقایق قرآن‎اند، باید به اهل بیت(ع) رجوع كنند.
۲- همان گونه كه پیروی از قرآن بدون هیچ گونه قید و شرط بر همه مسلمانان واجب است، پیروی از اهل‌بیت(ع) نیز بدون قید و شرط واجب می‎باشد.
۳- اهل بیت(ع) معصوم‎اند؛ زیرا جدایی ناپذیر بودن آنها از قرآن از یك سو و لزوم پیروی بدون قید و شرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه و گناه است؛
۴- پیامبر گرامی اسلام(ص) در این حدیث شریف فرمود:«این دو همیشه با هم هستند تا در كنار حوض كوثر نزد من آیند، این به خوبی نشان می‎دهد كه در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهل بیت(ع) به عنوان پیشوای معصوم وجود دارد و همان گونه كه قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایت‎اند، پس باید كاوش كنیم و در هر عصر و زمان آ‎نها را بیابیم؛
۵- از این حدیث شریف استفاده می‎شود كه جدا شدن یا پیشی گرفتن از اهل بیت(ع) پایه گمراهی است و هیچ انتخابی را نباید بر انتخاب آنها مقدم داشت.
۶- آنها از همه افضل و اعلم و برترند.

اهل سنت و حديث ثقلين
نظر اهل سنت درباره حديث ثقلين چيست؟
در صحيح مسلم كه از معروفترين منابع دست اول اهل سنت می‌باشد تا آنجا كه مهمترين صحاح شش‌گانه محسوب می‏شود، از «زيد بن ارقم» نقل می‏كند كه گفت: «قامَ رَسُولُ اللّه(ص) يَوْماً فينا خَطيباً بِماءٍ يُدعي خُمّاً ، بَيْنَ مَكَهَ وَالْمَدينَهِ ، فَحَمَدَاللّهَ وَاثْني عَلَيْهِ ، وَوَعَظَ وَ ذَكَرَ ، ثُمَ قالَ اَما بَعْدُ اَلا اَيُّهَا النّاسُ فَانَّما اَنَا بَشَرً ، يُوشَكُ اَنْ يَاْتِيَ رَسُولُ رَبّي فَاُجيبُ ، وَ اِنّي تارِكُ فيكُمْ ثِقْلَيْنِ اَوَلُهُما كِتابُ اللّهِ ، فيهِ الهُدي وَالنُّورُ ، فُخُذُوا بِكِتابِ اللّه وَاسْتَمْسِكُوا بِه ، فَحَثَّ عَلي كِتابِ اللّهِ وَرَغَّبَ فيهِ ، ثُمَ قالَ وَ اهْلِبَيْتي ، اُذَكِّرُكُمُ اللّهَ في اَهْلِبَيْتي، اُذَكِرُّكُمُ اللّهَ في اَهْلِبَيْتي ، اُذَكِرْكُمُ اللّهَ في اَهْلبَيْتي …»؛ (صحيح مسلم ۴/۱۸۷۳): رسول خدا (ص) در ميان ما برخاست و خطبه خواند، در محلی كه آبی بود كه خم ناميده می‏شد (غدير خم) و در ميان مكه و مدينه قرار داشت (در پاورقی صحيح مسلم آمده است كه غديرخم سه ميل تا جحفه فاصله دارد). پس حمد خدا را بجا آورد و بر او ثنا گفت و موعظه كرد و پند و اندرز داد، سپس فرمود«اما بعد، ای مردم من بشری هستم و نزديك است فرستاده پروردگارم بيايد و دعوت او را اجابت كنم و من در ميان شما دو چيز گرانمايه به يادگار می‏گذارم، نخست كتاب خدا كه در آن هدايت و نور است ، پس كتاب خدا را بگيريد، و به آن تمسك جوئيد– پيامبر(ص) تشويق و ترغيب فراوانی درباره قرآن كرد– سپس فرمود و اهلبيتم را به شما توصيه می‌كنم كه خدا را درباری اهلبيتم فراموش نكنيد، به شما توصيه می‌كنم كه خدا را درباره اهلبيتم فراموش نكنيد، به شما توصيه می‌كنم كه خدا را درباره اهلبيتم فراموش نكنيد(اشاره به اينكه مسئوليت الهی خود را در مورد اهلبيت(ع) فراموش نكنيد.) قرار دادن اهلبيت(ع) در كنار قرآن، به عنوان دو چيز گرانمايه و سه بار تأكيد كردن بر يادآوردن مسئوليت الهی در مورد آنان، نشان می‌دهد كه اين امر، با سرنوشت مسلمين و هدايت آنها و حفظ اصول اسلام، پيوند و ارتباط داشته و دارد، و گرنه در كنار هم قرار نمی‏گرفت.
مواردی كه اين حديث در كتب اهل سنت از پيامبر اكرم(ص) نقل شده عبارت است از: ۱ ـ در غديرخم هنگامی كه پيامبر(ص) از حجه‌الوداع برمی‌گشت برخاست و ضمن بيانات مفصل خود حديث ثقلين را بيان فرمود. ۲ ـ در ايام حج، روز عرفه، هنگامی كه پيامبر(ص) بر شتر خود سوار بود و خطبه می‏خواند، اين حديث را ايراد فرمود. ۳ ـ در «جحفه» كه يكی از ميقات‌های حج است و محلی است ميان مكه و مدينه اين حديث را ايراد فرمود. ۴ ـ در بيماری وفات، هنگامی كه آخرين وصايای خود را بيان می‌فرمود، توصيه به ثقلين كرد و فرمود:«اَيُّهَا النّاسُ يُوشَكُ اَنْ اُقْبَضَ قَبْضاً سَريعاً فَيُنْطَلَقُ بي، وَقَدْ قَدَّمْتُ اِليْكُمُ القَوْلَ مَعْذِرَهً اِلَيْكم اِلاّ اَنّي مُخْلِفً فيكُمْ كِتابَ رَبّي عَزَّوَجَلَّ ، وَ عِتْرَتي اَهْلَبَيْتي ، ثُمَّ اَخَذَ بِيَدِ عَلِّي (ع) فَرَفَعَها ، فَقال هذا عَلُّي مَعَ القُرآنِ وَالقُرآنُ مَعَ عَلٍّي لا يَفْترِقانِ حَتّي يَرِدا عَلَيّ الحَوْضَ فَاسْئَلُوهُما ما خُلَّقْتُ فيهِما (صواعق المحرقة/۷۵): ای مردم من به زودی از ميان شما خواهم رفت و من نسبت به همه شما اتمام حجت كردم، آگاه باشيد من در ميان شما كتاب پروردگار بزرگم، و عترتم، اهل بيتم را به يادگار می‏گذارم ، سپس دست علی(ع) را گرفت و بلند كرد و فرمود«اين علی(ع) با قرآن است و قرآن با علی است، و هرگز از هم جدا نمی‏شوند تا در كنار حوض (كوثر نزد من آيند) از آن دو سؤال كنيد، از آنچه در آن دو به يادگار گذاشتم». در اين حديث دقايق و ظرائفی است كه بر اهل معنی پوشيده نيست. ۵ ـ در «حجه‌الوداع» در «مسجد خيف» فرمود: «اَلا وَاِنّی سائِلُكُمْ عَنْ الثِقْلَيْنِ ، قالُوا يا رَسُولَ اللّهِ وَ مَا الثَقْلَيْنِ ؟! قالَ كِتابُ اللّه الثِقْلُ الاَكْبَرُ ، طَرَفُ بِيَدِاللّه وَ طَرَفُ بَاَيْديكُمْ ، فَتَمَسَّكُوا بِه لَنْ تَضِلُّوا وَ لَنْ تَزِلُّوا وَ عِتْرَتي وَ اهْلُبَيْتي ، فَانَّهُ قَدْ نَبَّانِيَ اللَطيفُ الخَبيرُ اَنَّهُما لَنْ يَفْتَرقا حَتّي يَرِدا عَلَيّ الحَوْضَ ، كَاِصْبَعي هاتَيْنِ! (بحارالانوار ۲۳/۱۲۹): آگاه باشيد من از شما از ثقلين سؤال می‌كنم!، عرض كردند ای رسول خدا ثقلين چيست؟ ! فرمود «ثقل اكبر» قرآن مجيد است كه يك سوی آن در دست (قدرت)خدا و سوی ديگرش در دست شما است، پس به آن تمسك جوييد كه هرگز گمراه نخواهيد شد، و هرگز لغزش نخواهيد داشت و «ثقل ديگر» عترتم و اهل بيتم هستند، زيرا خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا در كنار حوض كوثر نزد من آيند، مانند اين دو انگشت من كه در كنار هم قرار دارند»! ۶ ـ هنگام بازگشت از طائف(بعد از فتح مكه) پيامبر(ص) برخاست و خطبه‏ای خواند و اين حديث را بيان فرمود، و همين نكات مهم را يادآور شد.(صواعق ابن حجر، فصل اول ، باب ۱۱ آخر ص ۸۹(

اعلام صحت حدیث ثقلین از کتب اهل سنت
مسلم در صحیح خود آورده:
«همراه با حصین بن سبره و عمر بن مسلم نزد زید بن ارقم رفتیم. بعد از این که در کنار او نشستیم حصین گفت: ای زید! ترا خیر بسیار نصیب شده است. پیغمبر را دیده‌ای و حدیث او را شنیده‌ای و همراه با آن حضرت جهاد کرده‌ای. ای زید! تو خیر بسیار دیده‌ای. برای ما شمه‌ای از آنچه از رسول الله (ص) شنیده‌ای باز گوی. زید گفت: ای برادرزاده! به خدا سوگند که سال من بزرگ و عهدم با رسول الله (ص) کهن شده و بسیاری از آنچه از او شنیده بودم فراموش کرده‌ام. پس آن چه برای شما می‌گویم بپذیرید و آنچه را نمی‌گویم مرا به گفتن آن مجبور نسازید. پس گفت: روزی پیغمبر خدای بین ما برای خواندن خطبه برخاست. ما در مکانی بین مکه و مدینه بودیم که «خم» خوانده می‌شود. پس حمد خدای و ثنای او را به جای آورد و به وعظ و ذکر پرداخت. سپس گفت: اما بعد، بدانید ای مردم که من هم بشرم و به زودی فرستاده خدای پیش من می‌آید و دعوت او را اجابت می‌کنم. من بین شما دو چیز گرانبها از خود بر جای می‌گذارم. نخستین آنها کتاب خداست که در آن هدایت و نور است. کتاب خدا را محکم در دست بگیرید و آن را رها نکنید پس درباره قرآن سفارش بسیار نمود و بدان تشویق و ترغیب فرمود سپس گفت: و اهل‌بیت من. درباره اهل‌بیت من همواره خدای را به یاد داشته باشید (این جمله را سه بار فرمود) حصین از زید پرسید: اهل‌بیت او چه کسانی هستند؟ مگر زنان او اهل‌بیت او نیستند؟ گفت: زنان او اهل خانه او بودند اما اهل‌بیت رسول الله (ص) کسانی هستند که بعد از او صدقه برایشان حرام است حصین گفت: آنان چه کسانند؟ گفت آل علی و آل عقیل و آل جعفر و آل عباس. حصین گفت: آیا صدقه بر همه ایشان حرام است؟ گفت: آری. مسلم به اسناد دیگری از زید بن ارقم روایت کرده است که از او پرسیدند: آیا زنان پیغمبر هم اهل بیت او هستند؟ گفت نه به خدا قسم زن تا مدتی از زمان با مرد است. بعد او را طلاق می‌دهد و نزد پدر و مادر خود بر می‌گردد. اهل بیت او اصل و جماعت او هستند که صدقه بر ایشان حرام است».(صحیح مسلم ج۴ ص۱۸۷۳ المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسن القشيری النيسابوری(المتوفى: ۲۶۱هـ)، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی، الناشر: دار إحياء التراث العربی - بيروت، عدد الأجزاء: ۵. مسند الإمام أحمد بن حنبل ج۲۳ ص۱۰ و ۱۱ المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: ۲۴۱هـ)، المحقق: شعيب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن التركي، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، ۱۴۲۱ هـ - ۲۰۰۱ م.)
ترمذی در سنن خود آورده است:
«رسول الله (ص) فرمود: من چیزی بین شما بر جای می‌نهم که اگر بدان چنگ زنید، بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو از دیگری عظیم‌تر است: کتاب خدا رشته‌ای است که از آسمان به زمین کشیده شده است. و دیگری عترت که اهل بیت من هستند. این دو هرگز از هم جدا نمی‌گردند تا بر سر حوض (کوثر) نزد من وارد شوند. پس بنگرید بعد از من با ایشان چگونه رفتار می‌کنید».(سنن الترمذی ج۵ ص۶۶۳ المؤلف: محمد بن عيسى بن سَوْرة بن موسى بن الضحاك، الترمذي، أبو عيسى (المتوفى: ۲۷۹هـ)، تحقيق وتعليق:أحمد محمد شاكر (جـ ۱،۲) ومحمد فؤاد عبد الباقي (جـ ۳)، وإبراهيم عطوة عوض المدرس في الأزهر الشريف (جـ ۴، ۵)، الناشر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي - مصر، الطبعة: الثانية، ۱۳۹۵ هـ - ۱۹۷۵ م، عدد الأجزاء: ۵ أجزاء. أسد الغابة في معرفة الصحابة ج۲ ص۱۳ المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم بن عبد الواحد الشيباني الجزري، عز الدين ابن الأثير (المتوفى: ۶۳۰هـ)، المحقق: علي محمد معوض - عادل أحمد عبد الموجود، الناشر: دار الكتب العلمية، الطبعة: الأولى، سنة النشر: ۱۴۱۵هـ - ۱۹۹۴ م، عدد الأجزاء: ۸ (۷ ومجلد فهارس). الدر المنثور ج۷ ص۳۴۹ المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي (المتوفى: ۹۱۱هـ)، الناشر: دار الفكر - بيروت، عدد الأجزاء: ۸.)
ابن کثير دمشقی، با اينکه نهايت اهتمام دارد که روايات مربوط به فضائل اميرالمومنين(ع) را تضعيف و متهم به وضع و جعل کند، می‌گويد:
«وَقَدْ ثَبَتَ فِي الصَّحِيحِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى الله عليه وسلم قَالَ فِي خُطْبَتِهِ بِغَدِيرِ خُمٍّ: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي، وَإِنَّهُمَا لَمْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ: در سند صحيح آمده که پيامبر اکرم (ص) مردم را به کتاب خدا و عترت (ع) توصيه کرده است».(تفسير ابن كثير، ج۷ ص۱۸۵ المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي (المتوفى: ۷۷۴هـ)، المحقق: محمد حسين شمس الدين، الناشر: دار الكتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون - بيروت، الطبعة: الأولى - ۱۴۱۹ هـ.)

چرا حدیث ثقلین دارای اهمیت و مفهوم گسترده‌ است؟
پاسخ اجمالی
«حدیث ثقلین»؛ از احادیث بسیار مهمى است که در موضوع ولایت و امامت، اگر بی‏نظیر نباشد، بسیار کم نظیر است. این حدیث از جهات مختلفی دارای اهمیت است که در ضمن نکاتی به آن اشاره می‌شود:
۱- از نظر دلالت بسیار قوى و روشن است و از نظر سند، روایت متواترى است که در منابع شیعه و سنى به صورت گسترده مطرح شده و از مجموع مصادر و منابع این روایت استفاده می‌شود که پیامبر اسلام(ص) نه یک بار بلکه بارها این حدیث را فرموده‌اند.
۲- به وسیله حدیث ثقلین ثابت می‌شود که «اولو الامر» در قرآن کریم ائمّه اطهار(ع) هستند که بر مردم واجب است که از آنها اطاعت و پیروی کنند، و اطاعت از آنها سعادت دنیا و آخرت را به دنبال دارد.
۳- پیامبر اکرم(ص)، عامل رستگارى و سعادت امت اسلامى را در این حدیث شریف، اطاعت و تمسک به قرآن کریم و اهل‏بیت عصمت و طهارت(ع) معرفى نموده‌اند. حدیث ثقلین، در واقع منشور رستگارى امت اسلامى است که بدون شک چنین رستگارى و سعادتى در گرو عمل به دستورات آنها و پیروى از آن دو امانت سنگین می‌باشد,۱۸ اما متأسفانه گروهی از امت اسلامى پس از پیامبر اسلام(ص) بین آن دو امانت بزرگ جدایى انداختند؛ به‌ طورى که عده‌اى از مسلمانان به دنبال قرآن رفته و اهل ‏بیت(ع) را کنار گذاشتند و عده دیگر نیز اهل ‏بیت(ع) را گرفته و قرآن را رها کردند و تنها گروهى به سفارش پیامبر اکرم(ص) عمل نموده و از قرآن و اهل ‏بیت(ع) اطاعت نمودند که بدون شک دسته اول و دوم در گمراهی بوده و رستگار نیستند و تنها گروه رستگار و سعادتمند، دسته سوم است که هم از قرآن و هم از اهل ‏بیت(ع) اطاعت می‌کنند.
۴- با توجه به محتواى حدیث شریف ثقلین نتیجه می‌گیریم که؛ بین قرآن کریم و اهل ‏بیت(ع) هیچ‌گونه اختلاف و تعارضى وجود ندارد؛ چون از نظر عقل و منطق، معرفى دو چیز متعارض با یکدیگر در کنار هم، قابل قبول نبوده و کار شایسته‌اى نیست. و اگر احیاناً بین قرآن کریم و سخنان اهل ‏بیت(ع) تعارضى مشاهده شود، این تعارض یا از آن راویان حدیث است و یا ما قادر به درک معناى حقیقى آنها نیستیم. خود اهل‏ بیت(ع) به طور کلى هیچ‌گاه بر خلاف قرآن کریم سخنى نمی‌گویند و بلکه آنها مفسران حقیقى قرآن کریم هستند. و اصولاً خود آنها دستور داده‌اند که هر چیزـ سخن، عمل و تقریرـ مخالف با قرآن کریم را کنار بگذاریم و به چنین مطالبى اعتنا نکنی

موضوعات: مختلف  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم