ضرورت تربیت دینی هدفی را با خود به دنبال دارد و آن این است که تمام رشته های حیاتی آدمی به خدا وصل شود،هر عملی را به نام خدا و به خاطر خدا انجام گردد.آدمی در کار و فعالیت ،در رفتار و کردار خدا را در نظر داشته باشد،مسائل حلال و حرام را بیاموزد و حیاط مادی و نفسانی خود را بر مبنای حکم خدا جهت دهد .وخلاصه در تربیت دینی غرض آن است که انسان صالح پرورش یابد ،یعنی کسی که تمام نیرو های مادی و معنوی او در مسیر هدف باشد و جز در راه معبود گام بر ندارد.

در چنین تربیتی کوشش به ایجاد تعادل بین ماده ومعنی و رعایت اعتدال در فعالیت و رفتار جاری است و در سایه آن می خواهیم تشویق و اضطراب در زندگی نباشد،دلهره ها و ترس ها که منشاء بسیا ری از مفاسد و رذایل است از بین برود،بدبختیها زوال پذیرد و بین نفس انسان و زندگی آشتی بر قرار گردد.

کودک بیش از هر کس با مادر تماس دارد؛مفاهیم مذهبی واخلاقی را از او می آموزد و در رفتار،او را نمونه و الگوی خود قرار می دهد.بر این اساس ،پرورش مذ هبی و اخلاقی از وظایف اولیه مادر است.

تربیت مذهبی، باید در سال های اول زندگی پایه گذاری شود.پیش از آنکه دیگران ذهن کودک را مغشوش و آلوده نماید مادر باید مفاهیم خوب و بد را در ذهن کودک استوار و ریشه دار سازد.بذر های اعتقادی را در دل او بپاشد، خوی ها و رفتار های او را  بر اساس سنت الهی جهت دهد .

مادر با زبان ساده می تواند به کودک بفهماند که خدا او را می بیند ،کار های خوب و بدش را زیر نظر دارد و هیچ چیز از نظرش پنهان نیست و پاداش و کیفر جهان از سوی اوست .آنچه مهم است،این است که مادر بتواند بین کودک و خدا پیوند بر قرار سازد.

تربیت دینی کودک را باید ازسنی آغاز کرد که هنوز  ذهن او به عوامل آلوده محیط،انس نگرفته است و برای درک حقایقی مثل راستی ،درستی،زیبایی و….آمادگی دارد.دوران کودکی بهترین دوره برای رسیدن به این هدف است.مادر می تواند بذر تقوا و شرف ،خدا دوستی وخدا پرستی را درخرد سالی در سرشت کودک بپاشد و او را با زبانی ساده متوجه خدا کند و این کار فقط از راه رفتار مادر و انجام برنا مه های عبادی او وذکر داستان ها و بیان کیفیت آفرینش امکان پذیر است .

مادر می تواند خدا را منبع نیکی ها ،نیروها:رحمت ها و مهبّت ها به کودک معرفی کرده و ذهن و روان او را آماده ی پذیرش لطف و مهر او نماید و یا او را خدای سخت گیر، عقوبت کننده و کیفر دهنده معرفی نماید . طفل را از کودکی نباید از خدا ترساند ،بلکه همواره باید از مهر و عواطف او ،محبت ودوستی او، مواهب وزیبایهای اوبحث کرد.

کودک از خدایی که خشمگین، آزاررسان وجبار است و به هیچ وجه از حق خود صرف نظر نمی کند و کیفر می دهد، فراری و متنفر است .مادر باید بذر رحمت و امید را در دل کودک بکارد وحتی نا امیدی را گناهی بزرگ معرفی نماید.

مادر می تواند به طفل بفهماند که او می تواند با خدای خود صحبت کند ،راز دل بگوید، حرف بزند و زمینه دلبستگی او را به خدا چنان فراهم کند که طفل بزرگترین وظیفه اش را جلب رضای خداوند بداند و تابع او امر و نواهی او باشد .

نخست باید از مهر ومحبت ولطف خدا با کودک صحبت شود وجنبه هایی که زاییده این احساس است،چون آفریدن آسمان،خورشید،ماه،ستارگان،میوه ها،سبزیها،زیبایها،پدر ومادر مربان و….برای طفل بیان گردد.

سپس باید تلاش کرد که خوف خدا  هم در دل کودک بیفتد و ضرورت مجازات برای گناه را برای او گوش زد کرد. 

آموزش وظایف و سنت های دینی مانند نماز،روزه و….در مرحله ی بعد باید صورت گیرد .مادر باید تلاش نماید بدون اعمال خشونت،این اعمال را به کودک بیاموزد .بدیهی است این کار برای طفل در ابتدا جنبه بازی و تفریح داردولی تکرار و مداومت در آن باعث می شود که او به طور تدریجی بدان خو گیرد،از انجام آن احساس خستگی نکند ودر سنین بزرگسالی از آن لذت ببرد.

موضوعات: اخلاقی و تربیتی, خانواده  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...