دين در لغت

در زبان فارسي به معناي كيش، آئين و تربيت است. در زبان عربي نيز اين واژه به معناي اطاعت، انقياد و آئين و شريعت آمده است[1]

دين جمع اديان(دين) نام براي هرچه بدان خدا را مي پرستند[2].

 دين: آئين، كيش. اسم است براي تمام آنچه كه بدان پرستش خدا كرده شود.

 ملت، مذهب. فقه: اعتقاد به قلب و اقرار به زبان و عمل به جوارح.

 سيرت، طريقه، روش. عادت، حال، كار: پرهيزگاري.

خداشناسي، حساب، محاسبه، مُلك، فرمانبرداري، سلطنت، زمامداري، فرماندهي، حكومت، كشورداري، قضا، دادرسي، تدبير، پايان كار را نگريستن، كارسازي، يوم الدين: روز حساب.

الدين جمع اديان فرمانبرداري(سرپيچي، نافرماني) ، پرهيزگاري، تقوا : دين به تمام احكام و مسائلي كه خدا را با آن مي پرستند. مشترك بين ايراني و سامي است.

«آئين، كيش» (لكم دينكم ولي الدين) دين براي شما دينتان است، براي من دين خودم.

سيرت، راه و روش، عادت، خلق و خو ي، حال و چگونگي، شأن كار، امر بزرگ، اجبار كردن، قهر، مكافات، مجازات، قضاوت، داوري، حكومت، سلطنت،قدرت، تدبير، حساب و داوري حق[3].”

دين: ملت، كيش، آئين، ورع و اطاعت، حساب، پاداش، جزا، مكافات، جمع اديان[4].



[1]علي اكبر دهخدا ، لغت نامه دهخدا، ذيل ماده دين، ص 25.
[2] حسن عميد، فرهنگ فارسي عميد، چاپ سپهر تهران، چاپ سوم، 1369، ص 673.
[3] محمد بندر ريگي، فرهنگ المنجد، انتشارات علمي، 1378،جلد 1، ص 129.
[4]. حسن عميد، فرهنگ فارسي عميد، انتشارات امير كبير، ص 673

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...