✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 530
  • دیروز: 1105
  • 7 روز قبل: 9865
  • 1 ماه قبل: 26303
  • کل بازدیدها: 809635

 

...


 

استاد ما علامه حسن زاده آملى مثالی میزدند ، میفرمودند : اگر به صحرایی بروی که مار افعی آنجا باشد ، فرار میکنی تا افعی تو را نزند ، حالا اگر کسی نامردانه پای تو را ببندد ، نمیتوانی فرارکنی ، افعی تو را میزند و میکشد ، ایشان میفرمودند :  وقتی گناه میکنی ، جوری گناه نکن که گناه پای شما را ببندد ، نتوانی فرارکنی ، حداقل دو رکعت نماز شب بخوان ، مناجاتی بخوان ، سعی کن در بن بست گیر نکنی که نتوانی فرار کنی . .

 

بعضی ها آنقدر گناه میکنند که خودشان را ضایع میکنند ، عزیزان من ؛ گناه نکنید ، از دست میروید

گنهکاران در قیامت به خداوند میگویند : ما در دنیا چیزهایی شنیده بودیم ، پشیمانیم ،میخواهیم برگردیم و اطاعت کنیم ، خدا میگوید : کجا برگردی ؟

دنیا را جمع کردم

زمین و آسمان را جمع کردم

حواستان باشد ، یک روزی این جهان جمع میشود ، انسان دوباره برنمیگردد .

 

 

  نقل از حضرت آیت الله احدی

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




1-آن که خود را نشناخت چگونه دیگری را می شناسد؟!

2-آنکه از صحیفه نفس خود آگاهی ندارد،از کدام کتاب و رساله طرفی می بندد؟!

۳-آن که گوهر ذات خود را تباه کرده است، چه بهره ای از زندگی برده است؟!

۴-آن که خود را فراموش کرده است،از یاد چه چیزی خرسند است؟!

۵-آن که می پندارد کاری برتر از خود_شناسی و خدا شناسی است،چیست؟!

۶-آن که در صقع ذات خود با تمثلات ملکی همدم و هم سخن نباشد،باید با چه اشباح و خیالات همدهن باشد؟!

۷-آنکه خود را برای همیشه درست نساخت،پس به چه کاری پرداخت؟!

۸-آن که از سیر انفسی به سیر آفاقی نرسیده است چه چشیده است و چه دیده است؟!

۹-آن که می انگارد در عوامل امکان، موجودی بزرگ تر از انسان، کدام است؟!

۱۰-آن که تن آراست و روان آلاست، به چه ارج و بهاست؟!

 

  منبع: صد کلمه

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


...


 

 روزی جبرئیل خدمت رسول الله صلی الله علیه و آله مشرف بود که حضرت آقا امیر المومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه وارد شد.

جبرئیل به جهت احترام آن حضرت برخاست رسول خدا صلی الله علیه و آله به جبرئیل فرمودند:

 آیا برای این جوان بر می خیزی؟

جبرئیل عرض کرد بلی زیرا که او حق تعلیم نسبت به من دارد.

حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمود ای جبرئیل آن تعلیم چگونه بوده است؟

جبرئیل عرض کرد وقتی که خداوند عالم مرا خلق کرد فرمودند: تو کیستی و اسم تو چیست و من که هستم و اسم من چیست؟

پس من در جواب متحیر شدم و سکوت اختیار کردم؛ سپس این جوان در عالم انوار حاضر شد و جواب را به من یاد داد و گفت بگو:

تو خدای بزرگ هستی و اسم تو جلیل است و من بنده ذلیل هستم و اسم من جبرئیل است.

 

 انوار النعمانية: 1/ 15

 

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




نــمــاز اول وقتـــ

 

✔ « بندگی » ؛ هــدفــ خلقتــــ

 

 آيا تاكنون، در مقابل نيكى‏ها و كمك‏ها و دوستى‏هاى ديگران، تشكر كرده‏ايد؟ البتّه كه آرى.

 

✔ چرا؟

 

???? چون عقل و وجدان انسان، به سپاسگزارى از نيكان و نيكوكاران و تشكّر از محبّت‏ها و خوبى‏هاى ديگران، فرمان مى‏دهد.

 

 پس نعمت، سپاس را به گردن انسان مى‏گذارد، و درك و شعور و وجدان، عامل اصلى سپاسگزارى انسان است. حتّى اگر دوستى، كمك درسى به ما كند، كتاب و دفترش را به ما امانت دهد، سئوال‏هاى درسى ما را جواب داده، راهنمايى كند، در جبرانِ عقب‏ماندگى‏ها ما را يارى كند، وسيله درس خواندن ما را فراهم سازد، مشكل ما را برطرف سازد و … در همه اين موارد، خود را به او مديون و بدهكار مى‏دانيم و سعى مى‏كنيم تا به نحوى، نيكى‏هاى او را جبران و تشكّر كنيم.

 

 بدون شك، بالاترين و بهترين نعمت‏ها را خداوند در اختيار ما گذاشته است:

 

به ما عقل و جان و اراده و فكر و استعداد بخشيده،

 

 در راه زندگى، راهنمايانى براى سعادتمندى ما فرستاده،

 

✔ هستى و حيات ما، در دست اوست.

 

✔ همه چيز ما از آفريدگار ماست.

 

✔ او خالق است و ما بنده و مخلوق او.

 

✔ او بى‏نياز و تواناست، ما بنده‏اى نيازمند و ناتوان و محدود و ناچيز.

 

 اگر هم درسى مى‏خوانيم و دانشى مى‏آموزيم، در سايه لطف و مهربانى اوست كه به ما نيروى فراگيرى دانش و استعداد فهميدن داده است.

 

 اگر نفسى مى‏كشيم و به حيات خود ادامه مى‏دهيم، بخاطر امكاناتى است كه آن خداى خوب و دوست داشتنى و زيبا و كامل، براى ما فراهم كرده است.

 

 از يك «بنده محتاج» چه انتظارى مى‏رود، جز عبادت و پرستش؟

 

 از يك «مخلوق ناتوان»، چه توقّعى است، جز نيايش و توجّه و خضوع و اظهار بندگى و كوچكى و نياز، در آستان آن خالق بزرگوار؟

 

از يك انسان بهره‏مند از همه گونه نعمت‏هاى آشكار و نهان خداوند، چه انتظارى است، جز تشكّر از صاحب نعمت، كه خداوند است؟

 

✔ ما عاقليم و با وجدان، حقّ شناسيم و سپاسگزار، بنده‏ايم و نيازمند، و اگر در پيشگاه آفريدگارمان، سر بر خاك مى‏نهيم و «عبادت» مى‏كنيم و «نماز» مى‏خوانيم و «نياز» مى‏طلبيم و «راز» مى‏گوييم، براى اينست كه، «خدايى او» و «بندگى خود» را آشكار و ابراز كنيم.

 

✔ اگر عبادت نكنيم، از هدف اصلى خلقت دور شده‏ايم. چرا كه كمالِ آفرينش ما، پرستش خداوند است كه مى‏فرمايد:

 

 «و ما خلقت الجنّ والانس الاّ ليعبدون»

 

  من جنّ و آدمى را نيافريدم مگر براى آنكه مرا بندگى كنند.

 

✔ و در آيه ديگرى فرموده است:

 

  «و أنِ اعبُدونى، هذا صراط مستقيم»

 

  مرا عبادت كنيد، راه راست همين است.

 

  پس اگر بندگى خدا نكنيم و مطيع فرمانش نباشيم و از آئين آسمانى و جاويد او پيروى نكنيم، هم ناسپاسى كرده‏ايم، هم از رحمت او دور مى‏شويم و هم غفلت خود را از هدف زندگى و شناختن صاحب نعمت، نشان داده‏ايم.

 

   آنكه خدا را بندگى نكند، به بند شيطان و دام ابليس‏ها و طاغوت‏ها و قدرت‏هاى ضدّ خدايى مى‏افتد.

 

✔ بندگى خدا، انسان را چنان عزيز مى‏كند كه از بردگى قدرت‏هاى جبّار، رها مى‏سازد.

 

  “بندگی کن تا که سلطانت کنند … تن رها کن تا همه جانت کنند" 

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




عمل ساده براي چند صد برابر كردن ثواب نمازها

 

 اذان واقامه :

 

باعث مي شود دو صف از فرشتگان، پشت سر مومن نماز بخوانند.

ثواب الاعمال صدوق ص٧٢

 

 ركوع كامل:

 

باعث نداشتن وحشت قبر مي شود.

ثواب الاعمال صدوق ص٧٣

 

 

 انگشتر عقيق:

 

دو ركعت نماز باعقيق معادل هزار ركعت بدون آن است.

عدة الداعي ابن فهدحلي ص٢٢٠

 

 مسواك :

 

دو ركعت نماز با مسواك بهتر از هفتاد ركعت نماز بدون مسواك است.

من لايحضره الفقيه صدوق

 

 

 خواندن سوره قدر:

 

خواندن سوره قدر در يكي از نمازها باعث آمرزش گناهان مي شود.

ثواب الاعمال ص٢٦٧

 

 

استنشاق ومزه مزه در وضو:

 

باعث آمرزش و غلبه بر شيطان است.

ثواب الاعمال صدوق ص٤٣

 

 عطر:

 

باعث مي شود ثواب نماز هفتاد برابر شود.

ثواب الاعمال ص١٢٠

 

 تسبيحات حضرت زهراء سلام الله عليها:

 

بهتر از هزار ركعت نماز نزد حضرت صادق (عليه السلام) است.

فلاح السائل ص١٥٥

 

 

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




امام حسین (ع) یا  صدام حسین

 

 

این داستان را بخوانید که کمتر کسی انرا شنیده است

به روایت شخصی که در این جریان حضور داشت :

در سال 1991میلادی وبعد ازورود نیروهای حرس الجمهوری به کربلا معلی و سرکوب انقلاب شعبانیه و گشودن اتش بر گنبد حسینی و ویرانی منتشر در هرمکان واجساد پراکنده در زیر اوار ساختمانها ،وماشین کشتارصدامی با زنجیرهای خود همه چیز را له میکرده و نیروهای ویژه با تجهیزات مخوف  هزاران جوان را بسوی قتلگاه میراندند

دوست پیر ما میگوید حدودا سه خودرو  بودیم که  تجهیزات صدامی مارا به جای نامعلومی میبردند ولی بسوی صحراهای خارج کربلا .

میگوید : در راه به نیروهای امنیتی دیگری برخوردیم که راهمان را به مسیری فرعی تغییر دادند ودر انجا مارا از ماشینها پیاده کردند در زمینی سوزان  میان تلهای از ماسه و با لگد های سربازان و قنداق اسلحه ها و فحاشیهای رکیک در برابر روی مجرمترین افراد صدام حسین   ،حسین کامل ملعون  خود را یافتیم .

با خود گفتیم  اینجا اخر خط است .قیافه ای منفور و مدعی و مشمئز کننده اش باعث میشد به زمین خیره شویم  تا زشتی وپلیدی چهره اش را نبینیم ولی زشتیهای الفاظ و عصبانیتش باعث میشد  به اونگاه کنیم .ودر هرلحظه میگفتیم  الان است که دستور گشودن اتش به سوی ما را صادر کند و تشهد را هر لحظه زیر لب زمزمه میکردیم .

نهایتا گفت  کدام شما با حسین  است ؟وکدام شما با صدام حسین ؟

مرد میگوید همه ما ازاین مقایسه بخود لرزیدیم در حالیکه ده ها دهانه اسلحه به سمت ما نشانه رفته بود .اندیشه ها و سبک سنگین کردنهای ما تمام نشده بود که جوانی حدودا 16ساله بپا خاست وبا صدای جریء وثبات  کلام گفت  من  با حسینم

حسین کامل مجرم به او گفت برو وانجا بایست

سکوتی ترسناک همه جا را فرا گرفت و ان مجرم بالای گردنهایمان قدم میزد و وبا غرور دست خود را بالا اورد که یکی از سگانش تفنگی دست اوداد  .مسلحش کرد وبسوی جوان نشانه رفت و تمام تیرها را در بدن ان جوان خالی کرد .جوان غرقه در خون بر زمین افتاد

بسوی ما برگشت وسوالش را تکرار کرد ؛کدام شما با حسین است و کدامتان با صدام حسین ؟

 

جوان دیگری با همان سن وسال برخاست و گفت من با حسینم

مجرم به او گفت برو کنار ان لاشه بایست

(طبیعتا منظورش همان شهید بود که بسویش تیر اندازی کرده بود )

جوان با قدمهایی استوار رفت ولی قبل از رسیدن بسویش تیراندازی کرد وان جوان دوم نیز غرقه بخون بر زمین افتاد .

مرد میگوید :حسین کامل مرعوب بود با وجود اینکه او فرمانده امر کننده و باز دارنده بود .سوالش راتکرار نکرد  ترسیده بود که از با حسین بودن همه غافلگیر شود .

مرد میگوید :سپس با زشتترین فحاشیها به ناموس و شرفمان و زنانمان به ماگفت برید گم شید .

 

باورمان نشد که مارا آزاد کرده مگر ازآنجا که لگدها بر سر وصورتمان شروع شد و ما بسرعت بدون اینکه بدانیم به کجا میرویم و در حالی که از ترس مدام به پشت سر نگاه میکردیم از انجا گریختیم  نگاهمان به ان دو شهید بود تا ملامح صورتهای پاکشان در ذهنمان نقش ببندد و حداقل بدانیم انها که بودند .

مرد با حالتی که خود رو مورد تمسخر واستهزا قرار میداد گفت ما جماعت صدام حسین به خانه هایمان رفتیم .

شب در خواب امام حسین (ع)را دیدم که می آمد و در پشت سرش تمام شهدا با تمام جبروت سوار بر اسبانی سفید بودند .امام پیش شهید دوم ایستاد و پیاده شد و اورا بوسید و بر روی اسب خود گذاشت سپس به شهدای همراهش  فرمود:این مرد با من  در ضریحم دفن شود .

سپس بسوی شهیدی که اول به شهادت رسید رفت و اورا بوسید و بر روی اسب یکی از شهدا گذاشت و فرمود :اما این را با بقیه شهدا در ضریحشان دفن نمایید .

یکی از شهدا پرسید ؛سرورم چرا ؟در حالی که هر دو باهم در راه خدا شهید شدند ؟

امام جواب داد:

بلی ولیکن  دومی مرگ را باچشم دید و سپس گفت من با حسینم .

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




به مناسبت میلاد پر برکت حضرت امام رضا (ع) امشب در ساعت 10 شب جشن بزرگی در پارک مسکن مهر شهرستان آبدانان توسط حوزه علمیه جواد الائمه(ع) خواهران شهرستان ابدانان با همکاری موسسه قرآنی سابقون و فرهنگ ارشاد اسلامی و کانون بسیج هنرمندان سپاه ناحیه آبدانان برگزار شد

در این جشن برنامه های متنوعی مثل مولودی- سخنرانی- ایستگاه نقاشی- مسابقه- قرائت شعر و… برگزار گردی.

این جشن تا پاسی از شب ادامه داشت

 

 

 

 

 

 

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




دیوانه و دلبسته اقبال خودت باش

 

سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش

 

یک لحظه نخور حسرت آنرا که نداری

 

راضی به همین چند قلم مال خودت باش

 

دنبال کسی باش که دنبال تو باشد

 

اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش

 

پرواز قشنگ است ولی بی غم و محنت

 

منت نکش از غیر و پروبال خودت باش

 

صد سال اگر زنده بمانی گذرانی

 

پس شاکر هر لحظه و هرسال خودت باش …

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 ما در اینجا یازده اشتباه دخترانه را برایتان بیان می کنیم تا بتوانید در تصمیم گیری خود برای ازدواج صحیج تر و کم خطاتر عمل کنید :

 

1 - اگر تا یک سنی ازدواج نکرده اید و حالا فکر می کنید دیر شده و دیگران شما را زیر ذره بین قرار داده اند و بعد فقط به همین دلیل، فورا به یک خواستگار بله می گویید، اشتباه می کنید.

 

2 - مقایسه همیشه کار را خراب می کند. اگر دائم خواستگارها را با هم یا با سایر افرادی که اطرافتان هستند و مورد تایید شما قرار گرفته اند، مقایسه کنید، مطمئنا نمی توانید تصمیم درستی بگیرید.

 

3 - اگر از آن دسته آدم هایی هستید که دو دستی به غم و غصه یا گذشته چسبیده اید، اشتباه می کنید. اگر به هر دلیل موقعیت هایی را در گذشته از دست داده اید، دیگر به آن فکر نکنید. پویا باشید و خودتان را برای آینده آماده کنید.

 

4 - بعضی ها به خودشان اجازه نمی دهند کسی را دوست داشته باشند و این مساله برایشان مشکل ایجاد می کند. مثلا ممکن است فردی از بسیاری جهات مورد تایید شما و دوست داشتنی باشد اما به دلیل حرف و حدیث بی منطق و دور از عقل دیگران، مورد تایید خیلی ها قرار نگیرد. در این شرایط اگر فرصت دوست داشتن و بله گفتن را از خودتان بگیرید، خطای بزرگی مرتکب شده اید.

 

5 - گاهی بعضی دختر خانم ها اعتماد به نفس پایینی دارند و فکر می کنند پر از اشکال هستند و مورد تایید دیگران قرار نمی گیرند، در حالی که اگر به نکات مثبت خودشان توجه کنند، از خیلی ها بهتر به نظر می رسند.

 

6 - در مواردی، دختر خانم ها انتظار دارند فورا عشق و علاقه شدید و رویایی بین آنها و همسر آینده شان به وجود بیاید و به عبارتی طرف مقابل فورا یک دل نه صد دل عاشقشان بشود. وقتی چنین توقعی دارند و زلزله مورد نظر آنها اتفاق نمی افتد، فورا دلسرد شده، عقب می کشند. اگر انتظار دارید در همان برخورد اول یک رابطه شدید عاشقانه به وجود بیاید؛ جلوی این ازدواج، یک پرچم قرمز بزرگ نگه داشته اید. با این کار واقع بینی را کنار گذاشته اید، در حالی که دنیای ما کاملا واقعی است.

 

7 - مرد ایده آل زندگی شما با مردهای به اصطلاح ایده آل فیلم ها کاملا فرق می کند. به عبارتی منتظر چنین موجوداتی نباشید، چون فقط به فیلم ها تعلق دارند.

 

8 - گاهی دخترها سراغ فردی می روند که هیچ شباهتی به آنها ندارد و فقط به یک دلیل خاص مورد تایید آنهاست. یادتان باشد تنها با یک خصوصیت نمی توان زندگی کرد.

 

9 - تمرکز روی نکات منفی خطای بزرگی است. یادتان باشد اگر به هر دلیلی درباره مردها احساسات منفی در شما وجود داشته، آنها را کنار بگذارید و با دیدگاه مثبت، انتخابی مناسب داشته باشید.

 

10 - بعضی دختر خانم ها که تحصیل و شغل مناسبی دارند، فکر می کنند به دلیل رفع نیاز مالی می توانند از موضع بالا صحبت کنند و به کمک یک مرد احتیاج ندارند. این دختر خانم ها با این طرز تفکر سد بزرگی مقابل خودشان ایجاد می کنند و نمی توانند درست انتخاب کنند، چون مدام دیگران را از خود می رنجانند.

 

11 - ایثار و فداکاری بیش از حد، به دیگران بیش از خود فکر کردن و نیاز دیگران را به خود مقدم دانستن اشتباه بزرگی است که بعضی دخترها مرتکب می شوند. اگر به هر دلیل بار مسئولیتی به دوش شماست قبول؛ اما باید اول به خودتان، نیازهایتان و آینده شخصی تان فکر کنید و موقعیت ها را از دست ندهید.

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چکیده_تمام_خردها

 

روزی روزگاری، پادشاهی بود که می خواست کلیه ی تعالیم خردمندانه ی روزگار خود را گردآوری کند. او تمام علمای کشور را فرا خواند و به آنها دستور داد تا در اسرع وقت این کار را انجام داده و حاصل کار را در قالب یک کتاب به وی ارائه دهند. آنها نیز تحقیق خود را شروع کردند و بعد از یک سال با در دست داشتن کتاب قطوری عنوان ” تعالیم خردمندانه” نزد پادشاه بازگشتند. پادشاه از این کار خشنود شد، اما از آنها خواست تا کتاب را فشرده تر کنند. بعد از مدتی در حالی که حجم کتاب را به یک فصل رسانده بودند بازگشتند. اما باز هم پادشاه گفت که کتاب را فشرده تر کنند. سرانجام حاصل کار یک جمله شد. وقتی پادشاه آن جمله را خواند بسیار خوشحال شد و گفت:” این خردمندانه ترین تعلیم روزگار است.”

 

آن یک جمله ی ساده این بود:” بهای هر چیز را باید بپردازی.”

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




چله نشینی چیست؟ نظر شیعه در باره چله نشینی چیست؟ طریقه صحیح آن چگونه است؟

 

پاسخ اجمالی

 

منظور از چله نشینی (عبادت اربعین) در سیر و سلوک عرفانی، مراقبت چهل روزه از خود است، تا از این طریق باطن فرد به آمادگی لازم جهت دریافت حکمت و علوم الاهی نایل شود. بسیاری از عرفا و علمای شیعه بر اساس آیات و روایات به عبادت اربعین اهمیت داده و خود بدان عمل کرده اند. بنابراین عبادت و اخلاص در بندگی خدا در مدت چهل روز از بهترین اعمال محسوب می شود، ولی آنچه از طرف خود عرفا هم تذکر داده شده، این است که چله نشینی نباید تبدیل به وسیله ای برای گریختن از جامعه و انزوا طلبی باشد.

 

پاسخ تفصیلی

 

منظور از چله نشینی (عبادت اربعین) در سیر و سلوک عرفانی، مراقبت چهل روزه از خود است، تا از این طریق باطن فرد به آمادگی لازم جهت دریافت حکمت و علوم الاهی نایل شود.

 

اهمیتی که در چله نشینی بر عدد چهل داده شده است، به خاطر اسرار و خواصی است که در این عدد است که باعث ظهور استعدادات و به کمال رساندن ملکات است. همچنان که انسان در چهل سالگی به کمال و بلوغ عقلی خود نایل می شود: «إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی‏ أَنْعَمْتَ عَلَیََّّ وَ عَلى‏ والِدَی‏»؛[1] و چون (انسان) به چهل سالگی برسد گوید پروردگارا مرا توفیق ده که بر نعمتت که بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشتى سپاس بگزارم.

 

عبادت اربعین، در قرآن نیز بیان شده در جایی که خداوند، وعده ای به حضرت موسی داد و در مدت چهل روز او را به میقات خود فراخواند: “فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَة".[2]

 

این عبادت و مراقبت اربعینی مورد توجه اهل سلوک بوده و در روایات نیز به آن اشاره شده است. از جمله این روایت: «من أخلص لله أربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه»؛[3] هرکس چهل روز خود را خالص برای خدا گرداند چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری خواهد شد. و این روایت از امام باقر(ع): “مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً أَوْ قَالَ مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الدُّنْیَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِکْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَه‏"؛[4] هیچ بنده ای ایمان خود به خدا را در چهل روز خالص نگرداند، مگر آن که پروردگار، او را نسبت به دنیا کم توجه کرده و دردها و درمان ها را نشانش خواهد داد. سپس، حکمت در قلب او استوار شده و زبان خود را نیز به حکمت خواهد گشود.

 

عرفا برای مراقبات لازم که در مدت چهل شبانه روز باید رعایت شود دستور العمل های خاصی توصیه کرده اند که به طور کلی شامل بیشترین پرهیز از خوردن، خوابیدن و سخن گفتن بوده و همت سالک در این مدت باید مصروف در ذکر مدام و عبادت باشد.البته می دانیم که بر اساس آموزه های دینی، چنین رفتارهایی باید در تمام عمر انسان مورد عمل قرار گیرد و محدود کردن آنها به چهل روز، تنها جنبه تمرین و تقویت روحی دارد.

 

گاهی در عرف چنین برداشت می شود که اربعین یا چله نشینی لزوما دارای شرط عزلت ظاهری نیز بوده و حتما سالک باید در مکانی خلوت و دور از مخالطت با مردم به عبادت مشغول شود که در این زمینه باید گفت که چنین الزامی وجود نداشته، بلکه اگر سالکی بتواند در عین حضور در اجتماع، اعمال خود را خالص نماید، مطمئنا از ارزش بیشتری برخوردار خواهد بود.

 

بسیاری از عرفا و علمای شیعه به عبادت اربعین اهمیت داده و خود بدان عمل کرده اند برای نمونه می توان به سید بحر العلوم همچنین مجلسی اول و دوم اشاره کرد:

 

در کتاب سیر و سلوک منسوب به بحر العلوم[5] چنین آمده است:«خاصیت اربعین در ظهور فعلیت و بروز استعداد و قوه و حصول ملکه امری است مصرح به در آیات و اخبار و مجرب اهل باطن و اسرار».[6] بحر العلوم در جای دیگری از این کتاب در مورد سیر و سلوک می نویسد: «بدانکه من بعد از اراده سلوک به عزم مجاهده اکبر و اعظم و اراده قدم نهادن در وادی ذکر، ابتدا همتی برآوردم و توبه از آنچه می کردم و ترک عادت و رسوم نمودم. در اربعینیات سر به جیب ذکر فرو بردم و در اربعینی نیز اربعین قرار دادم».[7]

 

همچنین ملا محمد تقی مجلسی در مورد عبادت اربعین می نویسد: «یکی از اعتراضات ایشان آن است که عبادت اربعین بدعت است و این باطل است؛ زیرا که بدعت آن است که مذکور شد و احادیث دال بر فضیلت عبادت اربعین بسیار است».[8]

 

بنابراین عبادت و اخلاص در بندگی خدا در مدت چهل روز از بهترین اعمال محسوب می شود، ولی آنچه از طرف خود عرفا هم تذکر داده شده این است که چله نشینی(به معنای عزلت) نباید تبدیل به وسیله ای برای گریختن از جامعه و انزوا طلبی باشد. عرفا در مورد عبادت اربعین، اهمیت اصلی را به مراقبات باطنی و عزلت قلبی در این مدت داده اند و جز در مواردی به چله نشینی با شرط عزلت ظاهری و انقطاع کامل از رابطه با مردم توصیه نکرده اند.

 

از جمله مولوی در برخی از اشعار خود اخلاص در توجه باطنی به خدا و اولیای خدا را مورد تاکید اصلی قرار داده و سالک را دعوت به ترک چله نشینی و رفتن به میان اجتماع نموده است:

 

سی پاره به کف در چله شدی

 

سی پاره منم ترک چله کن

 

مجهول مرو باغول مرو

 

زنهار سفر با قافله کن

 

[1]  الاحقاف، 15.

 

[2] اعراف، 142.

 

[3]  شعیری، تاج الدین، جامع الاخبار، ص 94، انتشارات رضی، قم، 1363 ه ش.

 

[4]  کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 16، ح 6، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.

 

[5]  بحر العلوم، محمد بن مهدی، رساله سیر و سلوک منسوب به بحر العلوم، انتشارات علامه طباطبائی، مشهد، 1417.

 

[6] همان ، ص 39.

 

[7]  همان ، ص 211.

 

[8]  مجلسی، محمد تقی، رساله تشویق السالکین، ص21، انتشارات نور فاطمه، 1375.

 

[9]  دیوان شمس.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﺎﺧﺘﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎ،

ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻋﺠﻠﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ …

 

ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ، ﺫﺍﺕ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ

ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ …

ﻭ ﺗﻮ ﻣﯿﺮﻧﺠﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ…

ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺗﻬﺎﯼ ﻋﺠﻮﻻﻧﻪ ﯼ ﺯﻭﺩ ﻫﻨﮕﺎﻣﺖ …

 

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ..

ﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ

ﺑﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ،

ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ…

 

ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯽ،

ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ

ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻧﺖ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ،

ﺯﻣﯿﻨﺖ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ…

ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺤﮑﻢ!

ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ

ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯼ …

 

ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻦ…

 

ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﺳت….

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




زندگی، رازِ بزرگی است که در ما جاری ست

زندگی فاصلۀ آمدن و رفتنِ ماست

رود دنیا جاری ست

زندگی، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم

دست ما در کفِ این رود به دنبال چه می گردد؟

هیچ!

زندگی، وزنِ نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرتِ بیهوده که بر دل داری

شعله گرمیِ امید تو را، خواهد کشت

زندگی درکِ همین اکنون است

زندگی شوقِ رسیدن به همان فردایی ست، که نخواهد آمد

 

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرفِ امروز، پُر از بودنِ توست

شاید این خنده که امروز دریغش کردی

آخرین فرصت همراهیِ با امید است

زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک به جا می ماند

زندگی، سبزترین آیه در اندیشه برگ

زندگی، خاطر دریاییِ یک قطره در آرامشِ رود

زندگی، حس شکوفاییِ یک مزرعه در باور بذر

زندگی، باور دریاست در اندیشۀ ماهی در تنگ

زندگی، ترجمۀ روشنِ خاک است، در آیینۀ عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصتِ بازیِ این پنجره را دریابیم

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامشِ پُر مهرِ نسیم

پرده از ساحتِ دل برگیریم

رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسمِ پذیراییِ از تقدیر است

وزنِ خوشبختی من، وزنِ رضایتمندی ست

زندگی، شاید شعرِ پدرم بود که خواند

چای مادر، که مرا گرم نمود

نانِ خواهر، که به ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

زندگی زمزمۀ پاک حیات است ، میانِ دو سکوت

زندگی، خاطرۀ آمدن و رفتنِ ماست

لحظۀ آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست

من دلم می خواهد

قدرِ این خاطره را دریابیم.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




در دهه چهل، #ریزعلی_خواجوی معروف به دهقان فداکار با اقدام به موقع خود از تصادف قطار با ریزش کوه جلوگیری کرد و جان دهها انسان را نجات داد.

 

چند وقت پيش در یک استانی، دزدی پیچ و مهره های ریل قطار، باعت شد قطار از مسیر خود خارج گردیده و جان دهها مسافر به خطر افتد…

 

گذر تاریخ به این شکل چقدر تاسف آور است !!!چه کرده ایم وچه جور انسانهایی را پرورش داد ه ایم ؟

 

کسی که داستان ریزعلی را خوانده پیچ ریل را باز می کند.!

 

اندیشمند بزرگ ، #ﺟﺒﺮﺍﻥ_ﺧﻠﯿﻞ_ﺟﺒﺮﺍﻥ می گوید :

 

ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﻬﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺗﻤﺪﻥ ﺳﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﻬﺪﻡ ﮐﺮﺩ:

 

ﺍﻭﻝ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ,

ﺩﻭﻡ ﻧﻈﺎﻡ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ

ﻭ ﺳﻮﻡ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎ .

 

ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﮑﺴﺖ

برﺍﯼ ﺩﻭﻣﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻣﻌﻠﻢ

و ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﻣﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ و اسطوره ها…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




شهید سید مرتضی آوینی:

 

از هزاران سال پیش، همه ی آنان که چون تو

بر این خاک زیسته اند، مرده اند؛

حال آن  که مرگ خویش را باور نمی داشتند.

تو نیز خواهی مرد و از مرگ تو هزاران سال خواهد گذشت

و دیگر کسی تو را به یاد نخواهد آورد،

جز خاک که عرصات حضور آسمانی توست.

 

کتاب نامه ای به یک دوست

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




پيامبر صلي الله عليه و آله:

 اِنَّ مِنْ خَيْرِ نِسائِكُمْ الْوَلودَ الْوَدودَ السَّتيرَةَ الْعَفيفَةَ الْعَزيزَةَ فى اَهْلِهَاالذَّليلَةَ مَعَ بَعْلِهَا الْمُتَبَرِّجَةَ مَعَ زَوْجِهَا الْحَصانَ مَعَ غَيْرِهِ الَّتى تَسْمَعُ قَوْلَهُ وَ تُطيعُ اَمْرَهُوَ اِذا خَلا بِها بَذَلَتْ لَهُ ما اَرادَ مِنْها؛

پيامبر صلي الله عليه و آله:

بهترين زنان شما، زنى است زايا، بسيار مهربان، باحجاب، پاكدامن، در ميانخويشاوندان خود عزيز و در برابر شوهرش متواضع باشد، خودش را براى شوهرشبيارايد و از ديگران حفظ كند، از شوهرش حرف شنوى داشته باشد و امر او را اطاعتنمايد و در خلوت خواسته شوهرش را برآورده نمايد.

من لايحضره الفقيه، ج3، ص 389،ح 4376

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




ای روشنای زندگی ..

 

دلم تنگ است برای خواندن تابلوهای کیلومتری مشهد ..

 

برای گذشتن از پیچ و روبرو

شدن با گلدسته ها و گنبدت ..

 

برای آن قدمهایی که هر لحظه آرامتر میشد و قلبی که ضربانش به گوش میرسید ..

 

دلم هوای آن اذن دخول با هق هق را دارد ..

 

هوای آن نمازهای شکسته ایی که میان غلغله ی جمعیت میخوانم و بعد کفش به دست راهی داخل میشوم ..

 

دلم یک ذره شده برای اظطراب لحظه های نزدیک شدن تا رسیدن به ضریح و برای ایستادن با گریه و دست به سر گرفتن هایم وقت نگاه به ضریح ..

 

دلم حتی تنگ شده برای بوسیدن “درب وردی"و برای رواق به رواق پشت سر گذشتن و رسیدن به “پنجره فولاد”

 

سرت را درد نیاورم آقـــــا جـــــان ..

 

من دلم پر زده برای یک مشهد ..

 

آقا جان …  نمیخوانی ام ؟؟

 

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




ای ولی نعمت من ، دلبر و دلدار رضا

می زند هر نفسم نام تو را جار رضا

 

هیچ کس جز تو مرا نیست خریدار رضا

کمکم کن بشوم مثل اباصلت رضا

 

آمدم کار مرا باز تو راه اندازی

وقت آن است به این بنده نگاه اندازی

 

از تو یک عمر فقط لطف و محبت دیدم

یا رضـــــا گفتم و یک عالمه رحمت دیدم

 

دم به دم بر سر این سفره عنایت دیدم

از غلامان تو آن قدر کرامت دیدم

 

معجزه می کند آنکه به تو وابسته شود

به محب تو محال است دری بسته شود

 

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 آموزنده

 

 

 

 

ﻣﺎﻫﯽ ﻣﻮﻥ ﻫﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻪ ﺗﺎ ﺩﻫﻨﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺁﺏ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺶ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺖ ﺑﮕﻪ …

 

ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺁﮐﻮﺍﺭﯾﻮﻡ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﭘﺮﯾﺪﻥ .. ﺩﻟﻢ ﻧﯿﻮﻣﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻨﺪﺍﺯﻣﺶ ﺍﻭﻥ ﺗﻮ، ﺍﻧﻘﺪ ﺑﺎﻻ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﭘﺮﯾﺪ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ

 

ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ !!…

 

ﺩﯾﺪﻡ ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﻮﻗﺴﺖ ﺑﺬﺍﺭﻣﺶ ﺗﻮﯼ ﺁﮐﻮﺍﺭﯾﻮﻡ  ﻭﻟﯽ ﺍﻻﻥ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﺸﺪﻩ.. ﯾﻌﻨﯽ ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻤﺶ ﺍﻭﻥ ﺗﻮ ﻗﻬﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ !!…

 

ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﻮﻧﻪ … ﺩﻭﺳﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ … ﺩﻭﺳﻤﻮﻥ ﺩﺍﺭﻥ …

 

ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻧﺎﺭﻭ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﯿﻢ!!!!

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 دروغ از دروازه تو نمی آید

 

در روزگاران قدیم پادشاهی تصمیم گرفت که دخترش را به دروغگوترین آدم کشورش بدهد . آدم های زیادی نزد پادشاه آمدند و دروغ های زیادی گفتند و او را خنداندند .

 

اما پادشاه همه ی آنها را رو کرد و گفت دروغ های شما باور کردنی هستند . تا اینکه جوانی دانا و باهوش تصمیم گرفت کاری کند تا پادشاه را مجبور کند تا او را داماد خودش کند . پولی تهیه کرد و سراغ سبد بافی رفت و از او خواست خارج از دروازه ی شهر بنشیند و سبدی ببافد که از دروازه ی شهر بزرگتر باشد و داخل دروازه نشود . بعد به سراغ پادشاه رفت و گفت: من دروغی دارم که هم باید بشنوید و هم باید آن را ببینید .

 

پادشاه گفت : بگو چه کنم ـ گفت با من به دروازه شهر بیائید با هم به دروازه رفتند جوان زیرک گفت ای پادشاه پدر شما پیش از مرگشان به پول احتیاج داشتند از پدر من وام خواستند و پدر من هم هفت بار این سبد را پر از سکه و طلا کرد و برای پدر شما فرستاد .

 

اگر حرف مرا باور دارید پس قرض ها را پس بدهید . اگر باور ندارید این دروغ مرا بپذیرید و دخترتان را به عقد من در آورید .

پادشاه تسلیم جوان زیرک شد و چاره ای جز این نداشت .

از آن زمان به بعد به هر کس که دروغ بزرگی بگوید می گویند : دروغش از دروازه تو نمی آید …

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت