نــمــاز اول وقتـــ

 

✔ « بندگی » ؛ هــدفــ خلقتــــ

 

 آيا تاكنون، در مقابل نيكى‏ها و كمك‏ها و دوستى‏هاى ديگران، تشكر كرده‏ايد؟ البتّه كه آرى.

 

✔ چرا؟

 

???? چون عقل و وجدان انسان، به سپاسگزارى از نيكان و نيكوكاران و تشكّر از محبّت‏ها و خوبى‏هاى ديگران، فرمان مى‏دهد.

 

 پس نعمت، سپاس را به گردن انسان مى‏گذارد، و درك و شعور و وجدان، عامل اصلى سپاسگزارى انسان است. حتّى اگر دوستى، كمك درسى به ما كند، كتاب و دفترش را به ما امانت دهد، سئوال‏هاى درسى ما را جواب داده، راهنمايى كند، در جبرانِ عقب‏ماندگى‏ها ما را يارى كند، وسيله درس خواندن ما را فراهم سازد، مشكل ما را برطرف سازد و … در همه اين موارد، خود را به او مديون و بدهكار مى‏دانيم و سعى مى‏كنيم تا به نحوى، نيكى‏هاى او را جبران و تشكّر كنيم.

 

 بدون شك، بالاترين و بهترين نعمت‏ها را خداوند در اختيار ما گذاشته است:

 

به ما عقل و جان و اراده و فكر و استعداد بخشيده،

 

 در راه زندگى، راهنمايانى براى سعادتمندى ما فرستاده،

 

✔ هستى و حيات ما، در دست اوست.

 

✔ همه چيز ما از آفريدگار ماست.

 

✔ او خالق است و ما بنده و مخلوق او.

 

✔ او بى‏نياز و تواناست، ما بنده‏اى نيازمند و ناتوان و محدود و ناچيز.

 

 اگر هم درسى مى‏خوانيم و دانشى مى‏آموزيم، در سايه لطف و مهربانى اوست كه به ما نيروى فراگيرى دانش و استعداد فهميدن داده است.

 

 اگر نفسى مى‏كشيم و به حيات خود ادامه مى‏دهيم، بخاطر امكاناتى است كه آن خداى خوب و دوست داشتنى و زيبا و كامل، براى ما فراهم كرده است.

 

 از يك «بنده محتاج» چه انتظارى مى‏رود، جز عبادت و پرستش؟

 

 از يك «مخلوق ناتوان»، چه توقّعى است، جز نيايش و توجّه و خضوع و اظهار بندگى و كوچكى و نياز، در آستان آن خالق بزرگوار؟

 

از يك انسان بهره‏مند از همه گونه نعمت‏هاى آشكار و نهان خداوند، چه انتظارى است، جز تشكّر از صاحب نعمت، كه خداوند است؟

 

✔ ما عاقليم و با وجدان، حقّ شناسيم و سپاسگزار، بنده‏ايم و نيازمند، و اگر در پيشگاه آفريدگارمان، سر بر خاك مى‏نهيم و «عبادت» مى‏كنيم و «نماز» مى‏خوانيم و «نياز» مى‏طلبيم و «راز» مى‏گوييم، براى اينست كه، «خدايى او» و «بندگى خود» را آشكار و ابراز كنيم.

 

✔ اگر عبادت نكنيم، از هدف اصلى خلقت دور شده‏ايم. چرا كه كمالِ آفرينش ما، پرستش خداوند است كه مى‏فرمايد:

 

 «و ما خلقت الجنّ والانس الاّ ليعبدون»

 

  من جنّ و آدمى را نيافريدم مگر براى آنكه مرا بندگى كنند.

 

✔ و در آيه ديگرى فرموده است:

 

  «و أنِ اعبُدونى، هذا صراط مستقيم»

 

  مرا عبادت كنيد، راه راست همين است.

 

  پس اگر بندگى خدا نكنيم و مطيع فرمانش نباشيم و از آئين آسمانى و جاويد او پيروى نكنيم، هم ناسپاسى كرده‏ايم، هم از رحمت او دور مى‏شويم و هم غفلت خود را از هدف زندگى و شناختن صاحب نعمت، نشان داده‏ايم.

 

   آنكه خدا را بندگى نكند، به بند شيطان و دام ابليس‏ها و طاغوت‏ها و قدرت‏هاى ضدّ خدايى مى‏افتد.

 

✔ بندگى خدا، انسان را چنان عزيز مى‏كند كه از بردگى قدرت‏هاى جبّار، رها مى‏سازد.

 

  “بندگی کن تا که سلطانت کنند … تن رها کن تا همه جانت کنند" 

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...