✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 1655
  • دیروز: 1274
  • 7 روز قبل: 6809
  • 1 ماه قبل: 31603
  • کل بازدیدها: 1029977

 



جرج جرداق مسیحی 200 بار نهج البلاغه را خوانده است❗️

 

 

 

 

 خود جرج جرداق میگوید:

یک روز در یک همایش فرهنگی ،یکی از دوستان مسلمانم کتابی به من هدیه داد و گفت این کتاب نوشته های یکی از امامان ماست.

جرج میگوید :از او پرسیدم این کتاب مربوط به چه زمانی است؟دوست مسلمانم گفت:1400سال پیش حدودا،نوشته شده.

✳️جرج میگوید با خودم گفتم مطالب1400سال پیش به چه درد ما می خورد،اما به رسم احترام و با خوشرویی این هدیه را گرفتم و به

منزل بردم.

 

 یک روز از روی بی حوصلگی کتاب نهج البلاغ را ورق زدم و نگاهی گذرا به مطالب کتاب انداختم.

 

 یک مطلبی خواندم که نظرم را جلب کرد:اینکه ماده اولیه همه کائنات و موجودات عالم از آب است.

⚡️اهمیتی ندادم وکتاب را کناری گذاشتم و دیگر سراغش نرفتم تا اینکه یک سال بعد در کنفرانسی بین المللی شرکت

کردم که دانشمندان، جدیدترین یافته های علمی خود را بیان میکردند.

 

 یکی از دانشمندان در مقاله علمی اش این نکته را گفت که تحقیقات علمی نشان می دهد که ماده تشکیل دهنده همه موجودات را

آب تشکیل میدهد.

 جرج جرداق میگوید با شنیدن این مطلب به یاد آن جمله نهج البلاغه افتادم و بعد از بازگشت فورا به سراغ آن رفتم و شروع

کردم به خواندن مطالب آن و بسیار تاسف خوردم که چرا از اهمیت این کتاب غافل بودم..

 

 هربار که این کتاب را میخواندم نگرشها و یافته ها و افقهای جدیدی از علوم مختلف برایم آشکار میشد.

جرج جرداق تا آخر عمرش موفق شد 200 بار نهج البلاغه رابخواند.

 

❗️اما ما مسلمانها تاکنون چند بار نهج البلاغه را خوانده ایم؟

یکبار؟ یک خطبه؟

آیا مولایمان را خوب میشناسیم؟

-

⚡️پشت جلد كتاب جرج جرداق مسيحى چنین نوشته است:

” اى على !

اگر بگويم تو از مسيح بالاترى ،

دينم نمى پذيرد . !

اگر بگويم او از تو بالاتر است ،

وجدانم نمى پذيرد. !

نمى گويم تو خدا هستى …!

پس خودت بگو به ما اى على:

تو كيستى…؟

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




اشرافیگری در کلام رهبری

 

 

 من و شما همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. یکی از شماها معلم بود، یکی دانشجو بود، یکی طلبه بود، یکی منبری بود، همه‌مان این‌طور بودیم؛

 

 اما حالا مثل عروسی #اشراف عروسی بگیریم، مثل خانه‌ی اشراف خانه درست کنیم، مثل حرکت اشراف در خیابانها حرکت کنیم!

 

 اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود، ولی ما ریشمان را گذاشته‌ایم، همین کافی است!؟ نه، ما هم #مترفین میشویم.

 

 واللَّه در جامعه‌ی اسلامی هم ممکن است #مترف به وجود بیاید. از آیه‌ی شریفه‌ی «واذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها» بترسیم. تُرف، #فسق هم دنبال خودش میآورد.

۷۰/۵/۲۳

 

  ترجمه آیه شریفه: و چون اراده کنیم شهری را هلاک گردانیم، خوشگذرانان آنانرا بسیار گردانیم (اشراف آن شهر را امر به تباهی کنیم) پس در آن شهر فساد کنند و بر اثرش، فرمان علیه آنان محقق شود تا آنرا ویران سازیم. (اسراء/۱۶)

 #مترف:اشرافیگرا #خوشگذران گنه کار

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




اجازه دهید در زمان سختی ها شخصی باشد که به شما کمک کند.

شما می دانید که این شخص دقیقا چه کسی است.

نباید توقع داشته باشید که این فرد مشکلات شما را حل کند.

فقط اجازه دهید در زمان بروز مشکلات در کنار شما باشد.

نباید لزوما شما را از داخل تاریکی بیرون بکشد

فقط در حدی که کمی روشنایی به شما بدهد تا مسیر درست را پیدا کنید.

همواره تنها نبودن را به خود یاد آوری کنید.

اصلا مهم نیست که وضعیتی که در آن قرار گرفته اید

چقدر پیچیده و یا عجیب غریب شده است ،

کسی در زندگی شما هست که در همان موقعیت قرار گرفته

و می خواهد شما را راهنمایی کند.

 

 عبارت تاکیدی

من این وضعیت را به عشق الهی می سپارم و به بهبود آن اطمینان کامل دارم

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

دلت را خانهٔ مـا کن ، مصفـا کردنش با من

به من درد دل افشا کن ، مـداوا کردنش با من

 

اگر گم کرده‌ای اِی دل ، کلید استجــابت را

بیا یک لحظه با ما باش ، پیــدا کردنش با من

 

بیفشان قطره‎ی اشکی که من باشم خریدارش

بیاور قطره‌ای اخــلاص ، دریـــا کردنش با من

 

اگر درها به‌ رویت بسته شـد ، دل برمکن بازآ

درِ این خانه دق‌البـاب کُـــن ، واکردنش با من

 

به ما گو حاجت خود را ، اجـابت می‌کنم آنی

طلب ‎کن هرچه می‌خواهی، مهیّـــا کردنش با من

 

بیا قبل از وقـوع مرگ روشن کن حسابت را

بیاور نیک و بد را جمـع، منها کردنش با من

 

چو خوردی روزیِ امروز ما را، شـکرِ نعمت کن

غم فردا مخور ، تأمیــن فـردا کردنش با من

 

به قـرآن آیهٔ رحمت فـراوان است ای انسان

بخوان این آیه را، تفسیر و معنا کردنش با من

 

اگرعمری گنه کردی، مشو نومید از رحمت

تو توبه نامه را بنویس، امضـا کردنش با من

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: “هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی” اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: “من پدر این درویش را در می‌آورم. که هر روز مزاحم آسایش ما میشود .” زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: “من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی". کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: “من از راه دور آمده‌ام و گرسنه‌ام” درویش هم همان از فتیر شیرین را به او داد و گفت: “زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم !” پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: “درویش! این چی بود که سوختم؟” درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم .

“حقا که تو راست گفتی :هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی.” .

آنچه را که امروز به اختیار میکاریم ، فردا به اجبار درو میکنیم …

.

پس در حد اختیار ، در نحوه ی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل

کنیم …

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




طبق معمول، از خودشان تعاریف غلطی ارائه داده و سپس به آن تعاریف خود می‌تازند! و البته هیچ قصدی به جز تهاجم علیه فرهنگ اسلامی ندارند، و الاّ برای‌شان هیچ فرقی ندارد که “درود” بگویند، یا “های” – امروزه درصد بالایی از کلمات متعارف در گفتار ما انگلیسی است که سابقه جنگ‌ها، مسلمان کشی و سلطه‌اش بر این مملکت کم نیست و هنوز دشمنی امریکا و بریتانیای انگلیسی زبان، نه تنها ادامه دارد، بلکه تشدید نیز شده است؛ اما در اذهان، جنگ بین «سلام و درود» راه می‌اندازند!

 

*- چون معنای “سلام” را ندانست، آن را عربی خواند و غلط معنی کرد و به تاریخ جنگ‌های عربی متصل نمود تا احساسات را بر شناخت غلبه دهد، و چون معنای “درود” را نیز ندانست، برایش قصه تعریف کرد که چه زمانی به کسی درود می‌فرستید و حاوی عشق محبت و انرژی مثبت شماست!

 

*- گفته است که “سلام” از ریشه “سلم” به معنای تسلیم و سر فرود آوردن است! در حالی که “سلام” از نام‌های خداوند متعال است که نه تسلیم کسی می‌شود و نه سر فرود می‌آورد.

 

« هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُالْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ » (الحشر، 23)

 

ترجمه: اوست خدايى كه جز او معبودى نيست، ملك است (سلطان فرمانرواى جهان هستى است)، قدوس است (منزه و پاك از هر عيب و نقص و شريك و فرزند است) سلام است (ذاتش سالم از عيب، صفاتش سالم از نقص و افعالش سالم از شر است) مؤمن است (توحيدگوى خود، مؤمن به حقيقت ذات و صفات خويش و ايمنى‏بخش از هر ظلم و بدى است) مهيمن است (امين، مسلط و فائق بر همه چيز، حافظ همه هستى و مراقب همه اشياء است) عزيز است (بى‏مثل و نظير، غالب شكست‏ناپذير، و بخشنده عزت است) جبّار است (داراى شأنى عظيم، جبران‏كننده هر شكست و ضرر، اصلاح گر حال موجودات و صاحب اراده قاهره بر اشياء است) متكبّر است (مستحق تعظيم و صاحب كبرياء و بزرگى باطنى و آشكار است)، منزه است خداوند از اينكه براى او شريك قرار مى‏دهند. (مرحوم آیت‌الله مشکینی رحمة الله علیه)

 

سلام:

 

الف - معنی سلام، یعنی “سلامتی"، و سلامتی یعنی “بی عیب و بی‌گزند شدن، دور شدن از هر نقصی و برخورداری از عافیت.

 

ب – نام خداوند متعال، “سلام” است، چرا که هستی و کمال محض می‌باشد و هیچ نیستی، نقص، حد، نیاز و کاستی به او راه ندارد.

 

ج – "اسلام” را از آن جهت “اسلام” نامیدند که آموزه‌ها و برنامه‌هایش از جانب “خداوندِ سلام"، و برای رشد و کمال فرد و جامعه و دور شدن‌شان از عیب‌ها و نقص‌های می‌باشد.

 

د – "اسلام” به معنای “تسلیم"، از آن جهت “اسلام” نامیده شده است که دوری از عیب و نقص، فقط با ایمان در قلب سلیم، و تسلیم به خداوند “سلام” محقق می‌گردد؛ نه با کفر، شرک، نفاق، تعلقات و محبت دنیا و متاع دنیا.

 

« وَإِنَّ مِن شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ * إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ » (الصافات، 84)

 

ترجمه: به درستى كه ابراهيم يكى از پيروان اوست * آگاه كه با دلى سالم (وارسته از تعلقات و ناپاکی‌ها) به درگاه پروردگارش شتافت.

 

سلام دعاست:

 

هنگامی که به کسی “سلام” گفته می‌شود، برای او به نام خدا، آرزوی سلامتی [جسم، روان، روح، دین، دنیا و آخرت] شده است که والاترین نمود برای خیر خواهی و محبت می‌باشد.

 

سلام در قرآن:

 

*- خداوند به بندگانش صالحش “سلام” می‌دهد؛ آیا العیاذ بالله مقابل آنها سر فرود آورده یا تسلیم شده است؟! یا برای آنان خیر، رشد، کمال و دروی از عیب‌ها و نواقص را اراده نموده است؟

 

« سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ / الصافات، 79» - «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ / الصافات، 109» - «سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ / الصافات، 120» - «وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ / الصافات، 181» - «سَلَامٌ عَلَى إِلْ يَاسِينَ / یس، 130».

 

*- خداوند علیم می‌فرماید که در مؤمنین در بهشت، گفتگوی لغو و بیهوده ندارند، بلکه به “سلام” می‌گویند «إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا / الواقعة، 26»؛ خب یعنی چه؟ یعنی مرتب مثل طوطی کلمه “سلام” را تکرار می‌کنند؟! یا یعنی به جز سخن حق و آنچه موجب رشد، کمال و بهجت است به یک دیگر نمی‌گویند؟

 

«لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا » (مریم، 62)

 

ترجمه: در آنجا جز سلام و درود (از فرشتگان و از يكديگر) هرگز كلامى لغو و باطل نمى‏شنوند و براى آنها در آنجا روزيشان بامداد و شبانگاه (مهيّا) است.

 

*- از نام‌های بهشت، “دارالسلام” است، یعنی جایگاه کمال و دور بودن از عیب‌ها و نقص‌ها و خلاص شدن از تعلقات فانی و بالتبع تباهی و فنا؛ و خداوند رحمان و رحیم، بندگانش را به چنین مقام و جایگاهی دعوت می‌کند:

 

« وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ » (یونس علیه السلام، 25)

 

ترجمه: و خدا [شما را] به سراى سلامت (بهشت سالم از فنا و زوال) فرا مى‏خواند، و هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مى‏كند.

 

***- پس “سلام"، نام خدا و بهترین دعای خیر می‌باشد که خیر خواهی صادقانه نیز نمودِ محبت خالصانه می‌باشد.

 

درود:

 

“درود” را نیز چون معادل “سلام” در فارسی گرفته‌اند، به همان معنای سلام، تحیت، آرزوی رحمت الهی و دعای خیر معنا کرده‌اند؛ وگرنه معانی دیگری نیز دارد، مانند: «چوب، تخته و درخت»؛ چنان که چوب‌تراش (نجار) را در فارسی «درودگر» می‌گویند. وقتی می‌گویند: «پدر خاقانی، به نام علی، در شروان، به شغل درودگری اشتغال داشت؛ یعنی چوب‌تراش و نجار بود» (رجوع شود به فرهنگ دهخدا، معین و …).

 

حذف سلام:

 

تلاش برای حذف کلمه‌ی “سلام"، اختصاصی به برخی از منکران خدا و مخالفان دین اسلام در ایران ندارد که به بهانه‌ی عربی بودن واژه‌اش به آن بتازند، بلکه یک تلاش هدفدار جهانی (و ماسونی) صورت گرفت که در پاورقی ذیل (مرتبط) به خوبی تشریح شده است.

 

 

موضوعات: اخلاقی و تربیتی  لینک ثابت




اغلب مردم زود فریب می خورند

چون تشنه ی آرامش فوری هستند

و دام هایی را که در پشت وعده های

بزرگ پنهان است نمیبینند…

 

نیکولو ماکیاولی

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

#امام_زمانم. .

 

اين روزها ديگر كسی ياد شما نيست

ديگر  كسی  با  نام هايت آشنا نيست

 

مثل  گذشته  نيست  ديگر  كارهامان

شبهای جمعه روی لبهامان دعا نيست

 

 حق با شما بوده اگر خيمه نشينی

 اين جا ميان ما برای تو كه جا نيست

 

تفریح بعضی ها مهم تر از نماز است

يك عده ای هم كارشان غير از ريا نيست

 

ديگر گذشت آن هفته های جمكرانی

ديگرسه شنبه های هفته با صفا نيست

 

در بند نفس خود گرفتاريم از بس …

كه لحظه هامان از گرفتاری جدا نيست

 

بیچارگی یعنی  همین  روزی  بفهمیم

در دفتر چشم انتظاران  نام  ما نیست

 

چیزی که از ما دیده ای تو بی وفائیست

چیزی که  ما  دیدیم  از  تو  مهربانیست

 

اصلا  چه کاری بهتر از روضه گرفتن؟

حالا  که روزی  گدایان  کربلا نیست

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 فضائل امیرالمؤمنین علی علیه السلام از کتب شیعه و سنی 

 

عمّار ياسر گويد: من به همراه #اميرالمؤمنان_على_عليه_السلام بودم در آن هنگام كه از سرزمين نخيله - كه در دو فرسنگى كوفه است - مى گذشت، ناگاه پنجاه مرد يهودى از نخيله بيرون آمده و گفتند: تو #على_ّبن_ابى_طالب امام هستى؟ 

حضرت فرمود: آرى. 

گفتند: در كتابهاى ما آمده: صخره اى است كه نام شش پيامبر بر آن نوشته شده، اينك ما به دنبال آن سنگ هستيم ؛ ولى آن را پيدا نمى كنيم، اگر تو امام هستى آن سنگ را براى ما پيدا كن. 

حضرت فرمود: دنبال من بياييد. 

عمّار گويد: آنان پشت سر حضرتش به راه افتادند تا اينكه به صحرايى رسيدند، ناگاه در آن صحرا، كوهى عظيم از ريگ ديدند، #على_عليه_السلام فرمود: 

أيّتها الريح! انسفى الرمل عن الصخرة. 

اى باد! ريگها را از روى سنگ پراكنده ساز! 

 

ساعتى نگذشت تا اينكه بادى وزيد، ريگها را پراكنده ساخت و سنگى ظاهر شد، حضرت فرمود: اين همان سنگ شماست. 

گفتند: آنچنان كه ما شنيده ايم و در كتابهايمان خوانده ايم، بر روى اين سنگ، نام شش پيامبر نوشته شده ؛ ولى ما آن اسامى را روى آن نمى بينيم. 

#على_عليه_السلام فرمود: 

نامهايى كه بر آن نوشته شده، در طرفى است كه بر زمين قرار گرفته، آن را برگردانيد (تا ديده شود). 

در اين هنگام يك گروه هزار نفرى تشكيل شده و به كمك همديگر يك دست گشتند تا آن سنگ را برگردانند، ولى نتوانستند. 

#على_عليه_السلام فرمود: كنار برويد! 

آنگاه دست مباركش را در حالى كه سوار بر مركب بود به طرف سنگ دراز كرد و آن را برگرداند. پس اسامى شش نفر از پيامبران صاحب شريعت را بر روى آن يافتند، آنان عبارت بودند از: آدم، نوح، ابراهيم، موسى، عيسى و محمّد عليهم السلام. 

در اين هنگام گروهى از يهود، به دست مبارك حضرتش ايمان آورده و گفتند: ما گواهى مى دهيم كه معبودى جز خدا نيست و محمّد، رسول خدا است و تو #اميرالمؤمنان، سرور جانشينان و حجّت خدا در زمين هستى. 

كسى كه تو را بشناسد #سعادتمند گشته و نجات پيدا خواهد كرد، و كسى كه با تو مخالفت نمايد #گمراه و سرگردان گشته و به سوى دوزخ سقوط خواهد كرد، مناقب و فضايل تو از حدّ و حدود بالاتر و آثار نعمت هاى تو از شمارش افزونتر است.

 منبع:

[۱]: فضائل ابن شاذان: ۷3

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




امام صادق(ع):

 

 چندين خاصيت ريحان 

 

 

 منفذهارا باز

 غذا را گوارا

 دهان را خوشبو

 اشتها بہ غذارا افزايش

 مقاوم بہ بيمارے جذام

 وهمہ امراض را ريشہ‌ڪن مےڪند.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




داستان_کوتاه

 

دکتر مرتضی شیخ، پولی به عنوان حق ویزیت از مردم نمی گرفت و هرکس هر چه می خواست، در صندوقی که کنار میزش بود می انداخت و چون حق ویزیت دکتر پنج ریال تعیین شده بود (خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان). اکثر مواقع بسیاری از بیمارانی که به مطب او مراجعه می کردند، به جای پنج ریالی، سرِ فلزی نوشابه داخل صندوق می انداختند تا صدایی شبیه به انداختن سکه شنیده شود…!

دختر دکتر نقل می کند:

“روزی متوجه شدم پدرم مشغول شستن و ضدعفونی کردن انبوه سرنوشابه های فلزی است! با تعجب گفتم: پدر! بازی‌تان گرفته است؟ چرا سرنوشابه ها را می شویید؟!

 

 پدر جوابی داد که اشکم را درآورد… ایشان گفت: دخترم، مردمی که مراجعه می کنند باید از سرنوشابه های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند.

این سرنوشابه های تمیز را آخر شب در اطراف مطبم می ریزم تا مردمی که مراجعه می کنند از این ها که تمیز است استفاده کنند.

آخر بعضی ها خجالت می کشند که چیزی داخل صندوق مطب نیاندازند.”

 

اومدم بنویسم روحش شاد! یک لحظه فکر کردم اگه روح آدمی با قلبی به این بزرگی شاد نباشه، روح کی میخواد شاد باشه؟! بهتر دونستم بنویسم راهش، اندیشه اش و کردارش پر رهرو باد…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چند خط #داستان_کوتاه 

 

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها با موضوع خدا در گرفت.

 

آرایشگر گفت: «من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.»

مشتری پرسید: «چرا باور نمی کنی؟»

 

آرایشگر جواب داد: «کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا بود درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.»

 

مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد؛

آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.

به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده که ظاهرش هم کثیف و به هم ریخته بود.

مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: «میدانی چیست؟ به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.»

 

آرایشگر گفت: «چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم و همین الان موهای تو را کوتاه کردم!!»

مشتری با اعتراض گفت: «نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.»

 

آرایشگر گفت: « خیر! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.»

مشتری تاکید کرد:

«دقیقا نکته همین است…

خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد!»

 

هر روز یک داستان

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ثانيه به ثانيه عمر را با لذت سپری کن

 

در هر کار و هر حال

 کار ، تفريح ،رانندگی ،آموختن، مطالعه، آشپزی،نظافت ، خوردن و آشاميدن، حرف زدن، سکوت و تفکر، مهمانی رفتن، نيايش و…

 

زندگی فقط در رسيدن به هدف خلاصه نشده

مابه اشتباه اينگونه ميانديشيم:

درسم تمام شود راحت شوم

غذايم را بپزم راحت شوم

اتاقم را تميز کنم راحت شوم

بالاخره رسيدم … راحت شدم

اوه چه پروژه ای … تمام شود راحت شوم

 

تمام شود که چه شود؟

مادامی که زنده هستيم و زندگی ميکنم هيچ فعاليتی تمام شدنی نيست بلکه آغاز فعاليتی ديگر است…

 

پس چه بهتر که در حين انجام دادن هر کاری لذت بردن  را فراموش نکنيم نه مانند يک ربات فقط به انجام دادن بپردازيم به تمام شدن و فارغ شدن …

 

 حتی هنگاميکه دستها را ميشوييم نيز ميتوانيم با لذت اينکار را انجام دهيم .

يکبار امتحان کنيد

آب چه زيبا آرام پوست دستتان را نوازش ميکند

به آب نگاه کنيد و لذت ببريد

وآنجاست که احساس خوب زندگی کم کم به سراغتان ميايد…

لذت باعث قدرتمند شدن ميشود به طرز باور نکردنی باعث بالا رفتن اعتماد به نفس ميشود…

 لذت بردن هدف زندگی است

تا ميتوانی همه کارها  را با لذت همراه کن… حتی نفس کشيدن که کمترين فعاليت توست

 

#هدف

#زندگی

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




????هر که در طایفه منتظران جا دارد

????چشم امید به بیداری فردا دارد

 

????ما که یک عمر دم از یاری مولا زده ایم

????گر چه گفتیم، ولی، وقت عمل جا زده ایم

 

????ما نفهمیده در این قائله سر بار شدیم

????عاشقی دردسری بود، گرفتار شدیم

 

????غیر هر جمعه که ما لحظه شماری کردیم

????تا به پایان برسد فاصله، کاری کردیم؟!

 

????ما نشستیم و فقط درد سرودیم از تو

????غزل ساده ی برگرد سرودیم از تو

 

????با حساب دل خود هر چه شمردیم نشد

????بی ریا هیچ دعایی به تو تقدیم نشد

 

????انتظار فرج و دیده ی تر کافی نیست

????ندبه و عهد به هنگام سحر کافی نیست

 

????آآآآآآآآی مردم پسر فاطمه تنهاست هنوز

????قرن ها رفته و او منتظر ماست هنوز

 

????یازده قرن گذشته ست و زمستان باقیست

????یوسفی رفته و تنها غم هجران باقیست

 

????گرچه گاهی دل او را به گنه لرزاندیم

????عهد خواندیم و بر آن عهد مصمم ماندیم

 

????شک نداریم که این معرکه رد خواهد شد

????شاید این جمعه همان جمعه که می آید شد ..

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




????یا اباصالح المهدی(عج)

 

منم و دوری از چشم تو و خون جگری

چه شود بر من مسکین بنمایی نظری

یاعلیکی به سلامم دهی ویا که زلطف

نام من هم تو به هنگام قنوتت ببری

 

    ????????????????

 

یارب چه شود زآن گل نرگس خبرآید

آن یارسفر کردهٔ ماازسفرآید

شام سیه غیبت کبری به سرآید

امید همه منتظران،منتظر آید

 

????اللهم عجل لولیک الفرج????

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 آسیه (زن فرعون) همسایگی حق تعالی را طلب کرد و گفت:

 رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنه؛ خداوندا! در همسایگی تو حجره ای می خواهم که در کوی دوست، حجره نیکوست.

 آری، نیکوست ولکن بهای آن بس گران است.

 آسیه گفت: باکی نیست، اگر بهایش به جای یک جان هزار جان باشد، دریغ نیست.

 پس آسیه را چهار میخ کردند و در چشم وی میخ آهنین فرو نمودند. او در این حال می خندید و شادمانی می کرد

 داستان های کشف الاسرار، ص 63

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




وَ یَقُولُ الْكافِرُ یَا لَیْتَنِی كُنْتُ تُرَاباً ۞ سوره نباء/ آیه ٤٠. در قیامت، کافر آرزو می‌کند؛ ای کاش جزء گروه «تُراب» بودم.

 رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) فرمودند؛  یَا لَیْتَنِی كُنْتُ تُرَاباً یَعْنِی مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلامُ اَوْ اَبِی‌تُرَابٍ عَلَیْهِ السَّلام.

  یعنی کافر آرزو می‌کند که؛ ای کاش علوی و از شیعیان ابوتراب (علیه السلام) بودم.

 

منابع:

علل الشرائع، ص ۱۵٦.

بحار الانوار، ج ۳۲، ص ٦٠.

تأویل الآیات، ج ۲، ص ۷٦١.

مجمع البحرین، ج ٢، ص ١٣.

شجرة طوبی، ج ۲، ص ۲۲۰.

انوار الاصول، ج ٢، ص ٣٣٠.

تفسیر القمّی، ج ۲، ص ٤٠٢.

مجمع البحرین، ج ۱، ص ۲۸٤.

تفسير البرهان، ج ٤، ص ٤٢٣.

تفسیر الصافی، ج ۵، ص ۲۷۸.

التفسیر الحدیث، ج ۵، ص ۱۰۷.

تفسیر نورالثقلین، ج ۵، ص ٤٩٧.

مستدرک سفینة البحار، ج ١، ص ٤٧٦.

درسات فی‌ علوم القرآن، ج ۱، ص ۱٤٣.

مناقب آل ابی طالب ع، ج ۲، ص ۳۰۵.

الشیعة فی احادیث الفریقین، ج ۱، ص ۱٦٨.

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




#رفع_دندان_درد_اورژانسی

 

✴️⇦•عصب دندان

 

❗️⚜عصب دندان جزء عصبهایے است ڪہ بسیار هوشمندانہ عمل میڪند و بلافاصلہ بعد از اینڪہ تهدیدے متوجہ آن بشود دور عصب لایہ ایے تشڪیل مےشود ڪہ از عصب محافظت ڪند.⚜❗️

 

????✍لذا هرگز بے حسے ڪامل براے آن اتفاق نمیوفتد و هر قدر هم داروے بے حسے بزنند بازهم شما درد رو دارید

 

????✍لذا بعد از عمل جراحے دندان  و یا دندان درد، براے تسڪین دندان درد بصورت فورے و اورژانسے چند تا توصیہ یادتون میدم انجام بدید و نتیجہ رو ببینید.

 

°❁°✍میتوانید میخڪ رو بجوشونید با آب ڪم خمیر ڪنید یا میخڪ رو لہ ڪنید  روے محل درد دندان قرار بدهید.

 

°❁°✍یڪ عدد سیرخام رو پوست بڪنید و باندازه‌ایے داخل گوش خودتون قرار بدید اگہ دندان سمت چپ است گوش چپ و اگہ دندان سمت راست است گوش راست.

 

°❁°✍اگر گل زوفا در منزل دارید مقدارے از آنرا بجوشانید و با آب زوفا مزمزمہ ڪنید و بعد بیرون بریزید.

 

°❁°✍اگر هستہ زرد آلو دارید با نمڪ دریا آسیاب ڪنید و با سرڪہ خمیر نمائید و روے دندان ضماد ڪنید.

 

°❁°✍یڪ راه ساده دیگہ‌اے هم هست سرڪہ و نمڪ رو در دهان نگہ دارید .

 

 ریشہ ایرسا رو در دهان مضمضہ ڪنید.

 

 یڪ حبہ قند رو پودر نمائید ڪمے بہ آن فلفل اضافہ ڪنید با قاشق روے شعلہ بگیرید تا ذوب شود و با هم مخلوط گردد و روے دندان ضماد نمائید.

 

❗️⚜موارد بالا ، هر ڪدام را بہ تنهایی انجام دهید تا نتیجہ مطلوب حاصل شود البتہ بهترین روش همان گذاشتن سیر داخل گوش است ڪہ بارها امتحان شده است.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 داستان “غذای بهشتی”

 

ابو محمّد عيسى بن مهدى جوهرى

مى گويد:

 

سال 268 هجرى قمرى به حج مشرّف شدم. اعمال حج را به جا آوردم، پس از پايان اعمال بيمار شدم. قبلاً شنيده بودم که مى توان امام زمان (عليه السلام) را ملاقات نمود واين موضوع برى من ثابت شده بود به همين منظور، با اين که بيمار بودم از (قلعه فيد) که نزديک مکه واقامت گاهم بود به قصد مدينه به راه افتادم.

 

در راه هوس ماهى وخرما کردم، ولى به جهت بيمارى نمى توانستم ماهى وخرما بخورم.

 

به هر نحوى بود خودم را به مدينه رساندم، در آنجا برادران ايمانى ام به من بشارت دادند که در محلى به نام (صابر) حضرت مهدی(عليه السلام) ديده شده است.

 

من به عشق ديدار مولا به طرف منطقه صابر حرکت کردم، وقتى به آن حوالى رسيدم، چند رأس بزغاله لاغرى ديدم که وارد قصرى شدند.

 

ايستادم ومراقب قضيّه بودم تا اين که شب فرا رسيد، نماز مغرب وعشا را به جا آوردم، و پس از نماز رو به درگاه الهى آورده و بسيار دعا وتضرّع نمودم، واز خدا خواستم که توفيق زيارت حضرت (عليه السلام) را نصيبم نمايد.

 

ناگاه در برابر خود خادمى را ديدم که فرياد مى زد: اى عيسى بن مهدى جوهرى! وارد شو!

 

من از شوق تکبير وتهليل گفتم، خدا را بسيار حمد وثنا نمودم، وارد حياط شدم، ديدم سفره غذايى گسترده شده است.

 

خادم به طرف آن رفت ومرا کنار آن نشاند وگفت: مولايت مى خواهد که از آنچه که در زمان بيمارى هنگام خروج از (فيد) هوس کرده بودى، ميل کنى.

 

من پيش خود گفتم: تا همين مقدار حجّت بر من تمام شد که مورد عنايت امام زمان (عليه السلام) قرار گرفته ام. اما چگونه غذا بخورم در حالى که مولايم را نديده ام؟

 

ناگاه صداى حضرت مهدی (عليه السلام) را شنيدم که مى فرمود: اى عيسى! از طعامت بخور! مرا خواهى ديد.

 

وقتى به سفره نگاه کردم، ديدم ماهى سرخ شده وکنار آن خرمايى که مثل خرماهاى شهر خودمان بود ومقدارى شير نهاده شده است.

 

باز با خود گفتم: من مريضم چطور ماهى وخرما را با شير بخورم؟

 

باز صداى حضرت مهدی (عليه السلام) را شنيدم که فرمود: اى عيسى! آيا به کار ما شک مى کنى؟ آيا تو بهتر نفع وضرر خودت را مى دانى يا ما؟

 

من گريستم و استغفار کردم، واز همه آن ها خوردم. اما هرچه مى خوردم چيزى از آن کم نمى شد، و اثر خوردن در آن باقى نمى ماند، غذايى بود لذيذ که طعم آن مثل غذاهى اين دنيا نبود. مقدار زيادى خوردم. دوست داشتم باز هم بخورم، اما خجالت مى کشيدم.

 

حضرت مهدی (عليه السلام) دوباره فرمود: اى عيسى! بخور! خجالت نکش! اين طعام بهشتى است وبه دست انسان پخته نشده است.

 

دوباره مشغول خوردن غذا شدم اما سيرى نداشتم. عرض کردم: آقا جان! کافى است.

 

حضرت مهدی (عليه السلام) فرمود: اکنون بيا نزد من!

 

من پيش خود گفتم: چگونه نزد مولايم بروم در حالى که دست هايم را نشسته ام؟

 

حضرت مهدی (عليه السلام) در همان حال فرمود: اى عيسى! آيا لک آنچه خورده ى باقى است؟

 

دستانم را بو کردم، عطر مشک وکافور داشت.

آن گاه نزديک تر رفتم ناگاه نور خيره کننده ى درخشيد وبراى چند لحظه گيج شدم. وقتى به حالت عادى برگشتم

 

حضرت مهدی (عليه السلام) فرمود: اى عيسى! اگر سخن تکذيب کنندگان نبود که مى گويند: او کجا است؟ وکجا به دنيا آمده است؟ وچه کسى او را ديده است؟ وچه چيزى از او به شما مى رسد؟ وبه شما چه خيرى مى دهد، وچه معجزه ى دارد؟ هرگز تو مرا نمى ديدى. بدان که آن ها با اين که امير المؤمنين (عليه السلام) را مى ديدند و نزد او مى رفتند چيزى نمانده بود که او را به قتل برسانند.

آنها پدران مرا اين گونه تکذيب کرده وآن ها را به سحر، تسخير جن وچيزهاى ديگر نسبت دادند.

 

اى عيسى! آنچه را که ديدى به دوستان ما بگو واز دشمنان ما پنهان دار!

 

عرض کردم: آقا جان! دعا بفرماييد من در اين اعتقاد ثابت بمانم!

 

فرمود: اگر خداوند تو را ثابت قدم نمى نمود، هرگز مرا نمى ديدى، بازگرد که راه يافتى!

 

من در حالى که خدا را بر اين توفيق سپاس مى نمودم وشکر مى کردم بازگشتم.

 

 بحار الانوار، ج 52، ص 68 ـ 70

 

غریب بودن امیرالمومنین علیه السلام از زبان امام مهدی علیه السلام

 

❣مهدی جان

نظری هم سوی ما کن…

مگه ما بدا دل نداریم آقاجانم

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




غالباً افراد به اشتباه برای این که جذابتر شوند، بیشتر شلوغ می کنند و با صحبت کردنِ زیاد و بی جا، به بی راه می روند.

 

سکوت، یک تأثیرِ ذهنی و روانی بسیار قوی می گذارد.

 

در سکوت، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد می کند و هر خلائی، جذب را سبب می شود.

 

آنها که بیشتر صحبت می کنند و کمتر می شنوند، از جذابیتِ خود می کاهند.

 

حال آن که سکوت و گوش دادنِ بیشتر، به واقع شما را عاقلتر و قابل اطمینان تر معرفی می کند و این زمینه ای مساعد برای صمیمیت و جذابیت بیشتر است.

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم