✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 225
  • دیروز: 986
  • 7 روز قبل: 6380
  • 1 ماه قبل: 31214
  • کل بازدیدها: 1028703

 



 مأمون چون درمیان یک سلسله  تنگناها ،تصمیم گرفت خود را به خاندان پیامبر نزدیک سازد ،و بر همین اساس با تحمل ولیعهدی بر امام هشتم می خواست سیاست چند بعدی خود را به اجرا بگذارد از سوی دیگر ،عباسیان از این روش مأمون که احتمال می رفت خلافت  را از بنی عباس به علویان منتقل سازد ،سخت ناراضی بودند و به همین جهت به مخالفت با او بر خواستند و چون امام توسط مأمون  مسموم و شهید شد آرام گرفتند و خشنود شدند و به مأمون روی آوردند .مأمون کار زهر دادن به امام را بسیار سرّی و مخفیانه انجام داده بود و سعی داشت جامعه از این جنایت آگاهی نیابد و از همینرو برای پوشاندن جنایات خود تظاهر به اندوه و عزاداری می کرد ،اما با همه پرده پوشی و ریاکاری ،سر انجام بر علویان آشکار گردید که قاتل امام جز مأمون کسی نبوده است ،لذا سخت دل آزرده و خشمگین گردیدند و مأمون بار دیگر حکومت خویش را در معرض خطر دید و برای پیشگیری از عواقب  امر ،توطئه دیگری آغاز کرد و با تظاهر به مهربانی و دوستی نسبت به امام جواد -علیه السلام -تصمیم گرفت دختر خود را به حضرت تزویج کند تا استفاده ای را که تحمیل ولیعهدی بر  امام رضا (ع)در نظر داشت از این وصلت نیز بدست آورد بر اساس همین طرح بود که امام جواد (ع)را در سال  ه -ق یعنی یک سال پس از شهادت امام رضا (ع)از مدینه به بغداد آورد و به دنبال مذاکراتی که در جلسه مناظره امام با یحیی بن اکثم  گذاشت (و قبلا آن را نقل کردیم )دختر خود ((ام ّ الفضل )را به همسری حضرت در آورد ، هدف مأمون از اینکه دخترش را به همسری امام رضا(ع) درآورد وسپس دختر دیگرش را به امام جواد(ع) داد، گماشتن جاسوس در داخل خانه ایشان بوده است.

برگرفته از پایان نامه راضیه محمدی

شهادت حضرت امام جوادالائمه(ع) خدمات تمام دوستاران اهل بیت تسلیت باد

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




 پیشگفتار:

((شهادت پایان نیست ، آغاز است ،تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدس ان راه یابد. تولد ستاره ای است که پرتو نورش عرصه زمان را در می نوردد و زمین را به نور رب الارباب اشراق می بخشد.)) انکار همین دیروز که بود که مردانی از جنس نور به رهبری فرزندی از تبار حسین (ع) در آن روزگار و دورانی که غبار تردید ورخوت ستم شاهی بر دل ها سنگی می کرد،اسماعیل وار  به امر ابراهیم زمان به چا خاستند تا به ذبح کردن نفس و جان خود، به ندای حق گوش فرا دهند و از تاریکی ها به وادی نور هجرت نمایند. زمان گذشت و مردان پولادین سرزمین ما چون رود های پر خروش به هم پیوستند و دریا شدند، دریای هم دلی و هم ز هم زبانی . سال های پرشور 1357تا1359را که سرشار از جانبازی و فداکاری ها ملت بود، پشت سر گذاشته شد که تا اینکه جنگ دنیای کفر علیه طفل تازه متولد شده انقلاب اسلامی ایران آغازین گرفت و اینک مردان مرد در افقی نورانب تر به نداب ((هل من ناصر ینصرنی )) حسین زمانشان لبیک گفته و در میکده ی پیر جماران لا یتناهی از  شراب شهادت ،  ارحیق مختوم از دست روح خدا کشیدند تا قلب سنگی کفر را نشانه گیرند. مردان پولادین این دیار نیز به گرد هم حلقه زدند و در چشم بر هم زدن نهالی شجره طیبه بسیج را در اینه شهر غرس نمودند. لباس رزم بر تن پوشیده و با قلبی مطمئن مصداق آیه ی شریفه ی :((الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله))شده و رهسپار جبهه های حق علیه باطل شدند و در جنگی نابرابر با انجام عملیاتهای پیروز مندانه ای به لشکریان یزید زمان یورش بردند،در زیر باران و سرب باروت ، مصابیحی برای نشان دادن راه نور شدند. شباهت و هم سانی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی با انقلاب عظیم عاشورا ، این همه ایثار ها ، شجاعت ها ، صبوری ها و عظمت ها را رقم زد و صحنه هایی آفرید که در آن شور و شکوه عاشورایی به خوبی مشهود است.  

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

    

   

زندگینامه شهید علی عصمت

شهید عصمت در سال 1346در خانواده ی مذهبی محروم در شهر آبدانان دیده به جهان گشود پدر ایشان با تحمل زجر و مشقات فراوان او را پرورش داده تا به سن بلوغ رسیده اند شهید در سن 6 سالگی به تحصیل اشتغال ورزید و تا دوران اول راهنمایی که هم زمان با شروع انقلاب اسلامی بود تحصیلات خود را با موفقیت پشت سر نهاد شهید در دوران پیروزی انقلاب فعالیت فراوانی نمود چرا که او علاقه را مرگ به اسلام داشته و همین علاقه موجب آن شد که شهید در ردای روحانیت قدم به میدان گذارد عقیده و جهاد لذا با افتتاح حوزه ی علمیه به مسئولیت مدیریت و تدریس آن زیر نظر مستقیم حاج آقا حسینی امام جمعه ی محترم آبدانان بود شهید اولین فردی بود که افتخار ثبت نام وتحصیل در آن را به دست آورده اند و پس از ایشان تحصیل با موفقیت با کسب

گواهی ادامه ی تعلیم از استاد خود (حاج آقا حسینی )و حوزه ی علمیه اراک معرفی شدند.

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

زندگینامه شهیدعبدالله دارابی

 

 شهید عبدالله دارابی در سال 1350در خانواده ای مذهبی و محروم پا به عرصه ی وجود نهاد. دوران کودکی را در آغوش خانواده اش که پر از محبت و صفای اللهی بوده نمود. پدر وی بنا به وظیفه ی بشریش او را به مدرسه روانه نمود و شهید تحصیلات دوران ابتدایی را در زادگاهش به اتمام رساند شهید با اینکه در خانواده ای از قشر محروم و مستضعف جامعه زندگی می کرد معهذا محرومیت اقتصادی نتوانست سد راه او در جهت ارتقاء و کسب معارف اسلامی و خلاق خسته گردد . او قدری متدین بود فرایض مذهبی را به نحو مطلوب انجام می داد. نور و فروغ اللهی که در قلب عبدالله وجود داشت او را به سوی کسب علوم دینی هدایت نمود و شهید در این راستا ابتدا در حوزه ی علمیه ی آبدانان و سپس جهت ادامه ی تحصیل به حوزه ی علمیه اراک عزیمت نمود. او که به حقانیت نهضت اسلامی ایران و به دستائس شیطان بزرگ آمریکا آگاهی یافت. لذا تصمیم گرفت این بار در سنگر جبهه همراه دیگر هم رزمان خود درس واقعی را کسب نماید .

 

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

 

وصیت نامه شهید سید برزو کرمی

الحمدالله رب العالمین و صلاه و السلام علی سید انبیا و المرسلین و حبیب الله العالمین احمد و محمود ابوالقاسم محمد(ص)با درود و سلام به محضر مبارک امام امت و با درود و سلام بر تمامی اسارت و اولین مجروحین و شهدای جنگ تحمیلی مادرم ، مادر عزیزم در مرگ من ناراحتی و غمگینی از خودت نشان مده زیرا دشمنان ما خوشحال می شوند مادرم ما بر حقیم ، پدرم تو هم بدان که ما بر حقیم زیرا ما راحتی را می پیماییم که رسول خدا (ص) و حضرت علی و حسن و حسین(ع) و بتها امامان ما آن را پیموده اند و ما نیز باید دنباله رو آنها باشیم زیرا شیعه علی (ع) هستیم پدران و مادران و خواهران سعی کنید این راهی را که داریم طی می کنیم رها نکنید حتی اگر در این راه جان خود را از دست بدهیم تمام امامان ما در همین راه به شهادت رسیده اند اگر آن زمان یزیدها و معاویه ها و ابوسفیان ها بودند در این زمان نیز صدان ها و ریگانها و یا سرعرفات ها وجود دارند ما اگر امروز نمیمیریم فردا یا پس فردا خواهیم مرد پس چه بهتر همین امروز در راهی که خیر و خوبی و راه سعادت است بمیریم یا به قول خودمان اول و آخر مردن است و سعی کنید که امام را تنها نگذارید مانند اهل کوفه نباشید که اول خودشان امام را دعوت کردند و بعد خودشان امام را با شمشیر خودشان به شهادت رساندند و در ضمن جبهه را فراموش نکنید.

 

خاطرات:

در سال 1366در بسیج شهرستان آبدانان ثبت نام نمودم با عده ای از دوستان و هم کلاسان بعد از بدرقه  توسط مردم در بیرون شهر ، سوار مینی بوس کردند البته بعد از مراسم و سخنرانی توسط  امام جمعه ی وقت یکی از چهره های که دیدیم پدر شهید برزو کرمی(ره)بود که تا چشم گریان به استقبال (بدرقه ی)پسرش آمده بود ابتدا از او خواست که بماند و درسش را بخواند می گفت اینجا هم می شود خدمت کرد اما که برزو تصمیم خود را گرفته بود قبول نکرد پس پدر و پسر با هم وداع نمودند در بین راه آبدانان تا ایلام خیابان با هم بگو و بخند می نمودیم که انگار دنبال کاروان عروس بودیم تا ما را به یک پادگان بیرون از شهر ایلام بردند منطقه ی به نام ششدار آنجا به ما کفش و لباس نظامی می دادند و بعد از سخنرانی توسط مسئول عقیدتی سیاسی تیپ 114امیرالمونین به منطقه ی مهران اعزام شدیم و در آن جا ما را به جوار امام زاده سید حسن (ع) بردند ، ما را صف دادند و دو نفر که یکی از آنها بعداًََ فهمیدیم شهید قبادیان بود در بین ما می گشتند و افرادی را جدا می کردند افرادی که مقداری زبر و زرنگ بودند یا احیاناً از نظر جثه بزرگتر بودند و اعزام مجدد بودند نمی توانستیم چرا به شوی می گفتیم چاق و لاغرمان می کنند. 

نشود زمزمه خون شهیدان خاموش      سوز عرفانی این نغمه ، ز سازی دگر است

چگونه می توان از اسارت (( خاک ))آزاد شد ؟

چگونه می توان از بند (( حیات )) رها گشت ؟

با کدام جاذبه می توان از مدار (( زندگی )) بیرون رفت ؟

با کدام عشق می توان از محدوده (( ماندن )) به قلمرو هیجان بر انگیز (( رفتن )) سفر کرد ؟ ……

چه کسی می تواند برود ، تا (( بماند ))؟

چه باید کرد ، تا رنگ جاودانگی گرفت ؟

چگونه باید مرد ، تا جاودانه زیست ؟

چه باید خواند ، تا طنین آن در رواق (( تاریخ )) ماندگار شود ؟

کجا باید رفت که غایب از اینجا نیست ؟

چه رفتنی است که (( ماندن )) است ؟

چه غیبتی است که ((شهادت )) است ؟

چه مردنی است که (( حضور )) و (( حیات )) است ؟

کدام مرگ (( زندگی )) است ؟

حضرت علی (ع) فرموده است : (( ان خیر الموت القتل ))

گر بشکافی هنوز ، خاک شهیدان عشق ، آید از آن کشتگان ، زمزمه : دوست …. دوست …

کیمیای (( معنویت )) جبهه ها ، دگرگون کننده ترین عنصر برای انسان هاست و سبب سازترین عامل ، برای پیروزی ها و نصرت های الهی .

منظور همان الهی شدن انسانهاست ، خدائی شدن بنده های خاکی ، آسمانی شدن موجودات زمینی …

و اینها همه در سایه (( بنده خدا )) شدن است و آزاد شدن از بند (( خویش )) ، بریدن از علقه دنیا ، و رها گشتن از جاذبه حیات و پیوستن به دریای عظمت و خلود ، خود فتحی بزرگ است که در جبهه های ما ، حتی پیش از پیروزی های نظامی ، پدید می آید … فتح پیش از فتح !

و … (( فتح الفتوح )) همین است .

گشودن در قلعه های (( نفس پرستی )) و (( خودخواهی )) و (( عافیت جویی )) و (( رفاه طلبی )) و (( علاقه به زندگی )) و (( ترس از مرک )) و (( محبت مال و مقام )) و (( جاذبه شهرت و شهوت و شکم )) و (( عشق به دنیا )) و … چندین حصار نفسانی دیگر .

اینهاست خیبرهای ابلیس نشین ، که باید فتحشان کرد !

اینهاست قلعه های کمینگاه دل دنیا زده ، که باید با کلید (( عشق به شهادت )) گشود .

اینهاست پناهگاههای نفس وسوسه گر و نفاثه و خناس ، که باید درهم کوبید .

در شب حمله ، پیش از یورش بردن به خاکریز دشمن ، حمله به این دیوارهای عظیم شیطانی است که پیروزی آور است ، دیوارهایی که مانع رفتن و عبور انسان می گردد ، دژها و حصارهایی که از طیران و هجرت و شهادت ، باز می دارد و می ترساند .

شب حمله ، شب شکستن این خط است .

شب حمله ، عبور از این کانال های عمیق و خطرناک و صعب العبوری است که خیلی ها را به خود کشیده است !

شب حمله ، بریدن این سیمهای خاردار حلقوی و موانع ایذایی است ، با انبردست ایثار و شهادت طلبی و خداجویی .

شب حمله ، خنثی کردن این میادین وسیع (( مین )) است ، که کانونهای خطر یک رزمنده با اخلاص است .

شب حمله ، گذشتن از خط آتشی است که (( هوای نفس )) در میدان عمل و در وسعت عمر انسان ، برافروخته است .

شب حمله ، شب شکستن آئینه ای است که فقط جلوه های فریبای زندگی را به ما می نمایاند .

آنکس که در این میدان ، ضعیف باشد ، در جبهه جنوب و غرب هم ناتوان است .

آنکس که در پیچ و خم جهاد با نفس ، و نشیب و فراز غلبه بر خودخواهیها و دنیا طلبی ها ، هنوز گرفتار باشد ، از خم و پیچ منطقه عملیات ، از شیارهای کوهستانهای جبهه ، از پستی و بلندی های میدان عمل ، از ارتفاعات چند هزار متری و تپه های استراتژیک هم قدرت عبوز نخواهد داشت .

چرا که در این صحنه ها ، باید (( خود )) را سکوی پرش قرار داد .

باید (( نفس )) را به زیر پا گذاشت ، تا قامتی بلند به دست آورد ، و افق های دوردست تر را دید .

باید (( تن )) را نردبان معراج (( جان )) ساخت .

باید (( بدن )) را چاشنی حرکت و پرواز (( روح )) کرد .

آنکس که بر محبت پدر و مادر و زن و فرزند و خانه ، فامیل ، درآمد ، پس انداز ، ماشین ، موتور و دکه و پاساژ ، دفتر و دستک ، دوست و پست ، قیافه آرایی و شیک پوشی و خورد و خواب و رفاه و آسایش و استراحت و … غالب نشده باشد ، بر کفار متجاوز هم غالب نخواهد شد . چرا که این تعلقات ، هر کدام هزار دام برای اسارت جان و روانمان گسترده اند .

در این دو راهی ها و چند راهی ها کدام برگزیده می شود :

خدا و پیامبر و جهاد ؟ …. یا :

دنیا و خود و خویشان و منزل و مغازه و اعتبارو دارایی ؟

شب های حمله ، معجزه از جان گذشتن ، مکرر در مکرر به وقوع می پیوندد .

آنکس که برای دنیا کمتر کار کرده است ، به آسانی هم از آن می گذرد .

ولی … آنکس که تلاش شب و روزش ، فعالیت های فردی و اجتماعی اش برای دنیا بوده است ، گذشتن از دنیا هم برایش غیر ممکن ، یا مشکل است .

و این سخن رسول الله (ص) است که :

دشمن ترین دشمنانت ، همان نفس توست که در درون توست . و … شب حمله ، قبل از درگیری با کفار ، درگیری با (( خود )) است .

در جدال بین مرگ و زندگی ، بین اخلاص و ریا ، بین جنگیدن برای خدا یا نظر مردم ، بین خودنمایی و خداجویی ، آنکس که هنوز وابسته است ، پیروز نخواهد شد ، در این جدال می لغزد ، می ترسد ، مردد می شود ، یک گام به جلو و دو گام به عقب می رود ، فرار می کند ، بر می گردد ، مرتد می شود ، به (( رجعت )) می گراید .

و آنکس جبهه ها پیکار مرگ و زندگانی است           مزد شهادت ها حیات جاودانی است  

اینان ، در شب حمله ، قبل از عملیات هم فاتح اند .

چرا که قلعه (( خویش )) را فتح کرده اند .

شب حمله ، شب از جان گذشتن                شب حمله شب ، میثاق بستن

خدا را دیدن و خود را ندیدن                   بت وابستگی ها را شکستن

… چه می شنوم ؟!

صدای دعا و نیایش ، زمزمه گریه و توسل ، دعای کمیل و زیارت عاشورا ، نوحه خوانی و سینه زنی به یاد شهیدان ، عزاداری برای امام حسین (ع) …

نجوای محزون یک رزمنده در نمازشب ، هق هق گریه یک دلسوخته در سجده ، تمنای شهادت ، در قنوت ها …

… چه می بینم ؟!

تمرین برای عملیات فردا ، پاک کردن و آماده ساختن اسلحه ، جمع و جور کردن وسائل و تجهیزات ، در گوشه ای نشستن و وصیتنامه نوشتن ، سفارشات را به یکدیگر دادن ، تمنای شفاعت از همرزم ، در صورت شهید شدن ، سر و گردن هایی در هم ، نشان وداع ! چهره ای بر خاک ، پیشانی در سجده ، قامتی در پیشگاه خدا ، راکع ….

جمعی در حال نماز جماعت ، طلبه ای لباس رزم ، بر تن ، برادری بلند گوی تبلیغ ، در دست .

با هم می گویند :

(( دیدار بعدی نجف و کربلا … )) چه خبر است ؟

(( شب حمله )) است . شب شهادت ، و …. شب فتح .

اینان چه دیده اند که ما ندیده ایم ؟

اینان چه خوانده اند که ما نخوانده ایم ؟

اینان چه می دانند که ما نمی دانیم ؟

اینان ، قبل از شهادت ، شهیدند .

از چهره هایشان معلوم است که شهید خواهند شد .

یا رب شهیدان در شهادت چه دیدند       کز ما بریده ، سوی تو هجرت گزیدند ؟

پیـــرایه وابســتگی از تن بریــدنــد            آزاد گردیدند و سویت پر کشیدند

اینان که با خون ، وصیتنامه می نویسند ، ….

اینان که با خون ، شعر فتح می خوانند و سرود پیروزی می سرایند

اینان که در بستری از خون می خوابند و خواب شهادت می بینند

اینان که غسل شهادت می کنند ، اگر امدادهای غیبی ، به سراغ اینان نیاید ، چه کسانی پیروزند ؟

اینان مهاجران دیار نورند .

اینان ، مسافران وادی عرفانند . اینان طائران خونین بال ابدیت اند . 

اینان که سوی یارشان پرواز کردند              از پای جان ، بند اسارت باز کردند

در جام خون خود ، جمال یار دیدند              از شوق ، آهنگ سفر را ساز کردند

در آینه (( شب حمله )) چهره خود را بهتر می توان دید .

مقدار وابستگی ها و حریت ها را می توان شناخت .

در این آینه زلال و بی غبار ، صفاها ، صمیمیت ها ، اخلاص ها ، یکدست و خالص بودن ها ، بهتر مشخص است .

دلسوختگان شب زنده دار ، در جبهه ، این شب را ، غنیمت می دانند .

صدیقان سحر خیز و صادقان عاشق ، شب حمله را شب وصال می دانند .

شب حمله ، شب نور است و روشنایی ، شب معرفت است و شب معنویت ، شب دیدار است و حضور و شاهد بودن و شهید شدن و لقاء .

شب حمله شب دیدار مهدی است              به سنگر سر کشیدن ، کار مهدی است

چــــراغ محــفل سنـــــگر نـشینان                فروغ روشن رخسار مهدی است

 

 

شادی روح شهدا و امام شهدا

صلوات

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




مهدیا

جان ها شورانگیز از یاد دلربای توست،در برهوت دردناک تنهایی بیش از همیشه درشبستان شیدایی تو می کاوم و همچون هزاران شمع درانتظار یگ نگاه تو سوختند به پایان رسیدنم را در میان بیشه زار بی محبت روزگار نظاره گرم و دیدگانم را به دریچة امید یگانة هستی می دوزم و در خفقان فریادهای بی پاسخ ،خود را به شاخة طوبای  محبت تو می آویزم تاعطش وجودم را باعطر یاس های امید سیراب گردانی .امروز که جواب آینه ها سنگ است، زمانه عشق را در درون خود محو کرده و پرده ظلم بر رخسار بشر انداخته، دیده ای نمانده که در چشمانت بنگرد پس چگونه توانم که صدایت زنم و جواب لن ترانی شنوم. همچو همیشه مرا دریاب تا در منجلاب وحشی گنه فرو نروم و خود را به کهکشان رهایی و آزادی رسانم….

فرزانه یزدان پناه طلبه سال اول

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




اینان از تبار کفارصدراسلام می باشند که به زعم خود می خواند آفتابی که نورش عالم گیر است با یک فوت خاموش کنند ،ولی باید بدانند پیامبراسلام زمانی که درعربستان طلوع کرد یک وتنها بود واین طلوع چنان با عظمت بود که تمام سران کفر وزورگویان زمانش به خاک ذلت نشاند،این پیامبرعظیم شأنی که ازصدراسلام تاکنون لرزه بردل دشمنانش انداخت با چنین فیلم های وتوهین هایی نه تنهاذره ای ازعظمتش کاسته نمی شود بلکه روزبه روزبرعظمتش افزوده می شود ومانند آفتاب هرروزنورش جهانی ترمی شود که این خود دلیل ترس این کفارمعاصراز عظمت پیامبراست درواقع اینان مصداق آیه ختم الله علی قلوبهم وعلی سمعهم وعلی ابصارهم غشاوة ولهم غذاب عظیم می باشند ، که چنان درکفروعناد فرورفته اند که حس تشخیص تشخیص را ازدست داده اند وبه پیامبری توهین می کنند که قلب تمام مسلمانان جهان بانام بردن اسم مبارکش به تپش می افتدوباید بدانند که مسلمانان جهان درمقابل این عمل نابخردانه آنان سکوت نمی کنند وآتش خشم آنان دامن این کفار را خواهدگرفت ،چرا حق آمدنی است وکفرنابودشدنی است.

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




امام صادق(ع) از پدرانش علیهم السلام روایت نموده که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:

آن هنگام که فقیهان وحکیمان به یک دیگر نامه می نگارند به سه چیز سفارش می نمایند که چهارمی ندارد:

هرکه همتش سرای بازپسین باشد خداوند نیاز دنیای او را تأمین می کند، وهرکه باطن خویش بپالاید خداوند ظاهرش را اصلاح نماید،وهرکه میانه خود باخدا را بهبود بخشد خداوند میانه او ومردم را نیکو گرداند

                      ثواب الاعمال وعقاب الاعمال : شیخ صدوق(ره)

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




امام زین العابدین  (ع)  درصحیفه سجادیه در دعای خویش هنگام ورود به ماه رمضان، این ماه را “شهر القیام” نامیده اند

توفیق قیام درماه مبارک رمضان خواسته معصومین (ع) بوده است ، اینک ماه رمضان دربیان  ائمه معصومین (ع) ماه قیام نامیده شده است  احتمال دارد به خاطر یکی ازموارد ذیل باشد:

1-برای آنکه نمازهای مستحبی درشبهای آن بسیارخوانده می شودوسفارش زیاد برخواندن آنها شده  است.

2-ازآن جهت که چون سحور وخوردن سحری مستحب است وعموم مردم در دل شب برای تصمیم  برروزه  واجابت دعوت حق برمی خیزند

3-ازآن جهت که به طورکلی این ماه ،ماه قیام برای مبارزه با نفس وسوسه های شیطانی وحرکت درطریق سیروسلوک معنوی وخودسازی  است- که مناسب ترین را ه برکشاندانسان به سوی  مبارزات مخلصانه وفعالیتهای سیاسی اجتماعی برای خدا ودرراه خداست -زمینه خودسازی انقلابی دراین ماه بیشتر فراهم  است.

برگرفته از پایان نامه  مرجان راد  از طلاب  مدرسه علمیه جوادالائمه(ع)آبدانان

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




                     ارزش انسان

 روایت لطیفی را مرحوم کلینی از امام هفتم(ع)نقل فرموده:“  إن أبدانکم

لیس لها ثمن إلاالجنة،فلا تبیعوهابغیرها” بدن شما به اندازه بهشت

می ارزد،آن را به غیر بهشت نفروشید.که ضررخواهید کرد.مرحوم

محقق دامادمی فرماید این روایت ناظربه آن است که روح فوق بهشت

است ،روح بایستی به “عند ملیک مقتدر"برسدوبهترین راه برای

عنداللهی شدن روزه گرفتن است.

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




بیامهدی که با تویک آسمانیم             تودریایی ومارود روانیم

اگریک روزهم ابری ببارد              توخورشیدی ومارنگینکمانیم

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




فرآیند ایجاد مهارتها (فرآیند سلامتی) در زندگی
- آرزوی انسان خودآگاه در رسیدن از آنچه هست به آنچه باید، او را بر آن می‌دارد كه همواره در راه كمال رونده باشد. انّی ذاهب الی ربّی سیهدین (صافات/ 99) هستم اگر می‌روم، گر نروم نیستم. اما آیا طی این مسیر بدون نقشه و راهنما ممكن است؟

- مهم‌ترین عوامل برای طراحی یك نقشه، مبداء،‌ مسیر، مقصد و نهایت آن است. در آغاز باید به طلیعه راه، یعنی «من»، توجه كرد و این منشور را از زوایای مختلف نگریست. در ابتدا نظرمان را به بعد حیات طبیعی معطوف می‌داریم؛ زیرا یك مركب خوب می‌تواند مسافر را به منزل برساند.

- با تنظیم حدود و رعایت فاصله و احترام در ساحت عقل، سعی داریم با رضایتمندی حاصل از یك ارتباط سالم و مؤثر از میان خلق بگذریم تا به فراغتی برای خودیابی، خودنگری، خودقضاوتی و در نهایت به آن «یكی» كه می‌خواهیم و می‌جوییم برسیم.

در این مسیر اگر انسان نگاهش را به نگاه خداوند (سنت‌های لایتغیر) پیوند دهد، در یك جریان مستمر، واقعی، ثابت و پویا به اعتماد و آرامشی می‌رسد كه عبور از گردنه‌های صعب‌العبور با اطمینان برایش سهل و آسان می‌گردد.

پس توجه و آگاهی و ثبت و ارائه وقایع مسایل زندگی به صورتی سازمان یافته و طبقه‌بندی شده مرحله اول از كنترل، مهار و تسلط بر جسم و محیط و شرایط می‌باشد كه نه تنها مطالعه خویش را در زمان مشخص فراهم می‌كند، بلكه مطالعه سیر برای خود (كجا بوده‌ام؟ چه كرده‌ام؟ كجا هستم؟ به كجا خواهم رفت؟ را نیز امكان پذیر می‌نماید.

- فرآیند تغییر شخصیت (تثبیت شخصیت)
تداوم حركت آگاهانه = موجب تثبیت شخصیت است.

تعریف تغییر = یعنی دگرگونی هر پدیده‌ای از وضعیت موجود به وضعیت دیگر.

تغییر انسان از وضع موجود به سوی وضع مطلوب صورت می‌گیرد. بین وضع موجود و وضع مطلوب مورد نیاز، وضع مقدور می‌باشد. یعنی آنچه كه هستیم (باید بشناسیم) ، آنچه باید بشویم (باید ببینیم) و آنچه كه می‌توانیم.

تثبیت شخصیت[2] چهار پله دارد:

پله اول: تغییر بینشها پله دوم:تغییر گرایشها

پله سوم: تغییر رفتار فردی پله چهارم: تغییر رفتار اجتماعی.

- تمامی كمال انسانی در گرو تعلیم و تربیت است. «علّم الانسان مالم یعلم» (علق/5)

قرآنی علمی است كه منهای آن به كمال نمی‌رسد. امام خمینی (ره) می‌فرمایند:«اگر قرآن نبود باب معرفت الله بسته بود الی الابد».

- دوگانگی شخصیت و عوامل و راههای درمان آن
ریشه تمامی فسادها، انحرافها، شركها و اضطرابها دوگانگی شخصیت (منظور از دوگانگی نفاق است و منظور از چندگانگی شخصیت عدم ثبات و تزلزل شخصیت است).و یا چند گانگی شخصیت است.

دوگانگی شخصیت عوامل مختلف دارد:

1- غفلت: اولین عامل دوگانگی شخصیت، غفلت است. درمان آن ذكر است. برترین درمان آن نماز است. در سوره طه، حضرت موسی (ع) اولین دعایش را شرح صدر بیان می‌‌كند. برای اینكه بتواند خدا را بسیار یاد كند. جز با یاد خدا نه دل آرام می‌شود و نه عقل آرام می‌شود.

نهایت عقلانیت انسان نسبت به هستی حدس و گمان است. در تنهایی‌ترین لحظات و در عظیم‌ترین شلوغیها خدا را فریاد كنید.« و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم» (آل عمران / 101)

ذكر جریان داشتن ، پیوند داشتن و .. است . ذكر جریان پایدار است.«الا بذكرالله تطمئن القلوب»(رعد/ 28) نماز به منظور تحقق ذكر است. «اقم الصلوه لذكری» (طه/ 14).

نماز (ستون دین) جریان پایدار الهی است. در آیه 55 و 56 سوره نور خداوند می‌فرماید: كسانی كه اگر ما آنها را حاكم زمین كنیم نماز بپا می‌كنند.

2- جهل: دومین عامل دوگانگی شخصیت جهل است. [3] حقیقت هر چیز فقط نزد خداست. [4]

3- ظلم: سومین عامل دوگانگی شخصیت ظلم است. [5]

4- شرك: مادر همه بیماریها است. [6] دل بی‌قرار، هر كسی را می‌بیند جز خدا. انسان بنده آن است كه در بند آن است. برخی از راههای درمان آن عبارتند از: 1ـ ایمان2ـ تقوا 3ـ نماز4ـ ذكر و یاد مرگ

5- نفاق:‌ مولود شرك است. نفاق حفره‌ای است در درون آدمی كه توسط شرك ایجاد می‌شود. عمیقترین آنها در قلب است كه مخصوص‌ تردّد شیطان است. نفاق در كردار – گفتار – روان و قلب است.

شیطان از منفذ نفاق وارد قلب می‌شود و زنده می‌ماند. لذا تا زمانی كه شرك است شیطان هم در خانه دل پذیرایی می‌شود. مولا علی (ع) می‌فرمایند: «نفاق همزاد شرك است.» یعنی ماهیت آن دو یك چیز است.

در قرآن به كسی كه نفاق بر او سلطان شده است مذبذب می‌گوید. امام صادق(ع) از علامتهای شرك و نفاق «قساوت قلب – جمودالعین – اصرار برگناه و حریص بر دنیا» را نام می‌برد.

از راههای درمان نفاق می‌توان به: 1ـ ذكر موت 2ـ تخلیه با محاسبه 3ـ مراقبه 4ـ انفاق 5ـ حبّ ‌الله و … اشاره نمود. همچنین درمان شرك و نفاق، یك‌تایی – یك تویی – یك روئی – یك جویی و یك گویی است. اسلام از تنظیم حدود، حقوق و حرمت فردی آغاز می‌كند و انسان را همیشه با ارتباط با منبع نور، در حالت بیداری و علم‌آموزی نگه می‌دارد. علم‌آموزی از جانب خدا. چرا كه حقیقت هر چند فقط نزد خداست و ظهور تمام این موارد در رفتار من است. با كنترل زبان ریشه مشكلات را قطع می‌كنیم، با رعایت اصل پنج‌گانة:‌ «چه حرفی؟ به چه كسی؟‌ چه زمانی؟ چه مكانی؟ و چگونه؟» هر كلمه‌ای كه بار منفی داشته باشد فرمان‌دهندة آن شیطان است. «انما یأمركم بالسّوء و الفحشاء» (بقره – 169) در دعای ابوحمزه ثمالی، امام سجاد (ع) می‌فرماید: «خدا به تو پناه می‌برم از كسالت و از وارفتگی و از ترس و از غفلت و از دل‌سنگی و …» (تمام زشتیها را نام‌ می‌برد.)

مواد لازم جهت تغییر شخصیت عبارتند از:

1ـ تغییر بینشها 2ـ تغییر گرایشها 3ـ تغییر رفتارها

- تربیت قرآنی و تعریف آن از منظر قرآن (الگوی سلامت)
تربیت قرآنی یعنی طرح خدا برای هماهنگی انسان با هستی به منظور به فعلیت درآمدن استعداد خلیفـةالهی انسان. نظام تربیتی یعنی تلاوت و تزكیه و تعلیم كتاب و حكمت توسط پیامبر اكرم(ص) «هوالذی بعث فی‌الامّیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم و یعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفی ضلالٍ مبین» (جمعه / 2)

بحث تربیت قرآنی در عمل از انسان محوری آغاز می‌گردد و با سه رویكرد اول (اخلاق و رفتار)، رویكرد دوم (معرفت شناسی) و رویكرد سوم (معنویت و عرفان) فرد به شرایط مطلوب می‌رسد. شرایط مطلوب همان نفس الهی، خدایی بودن، خلیفـةالهی، اقناع عقل و رضایت دل، آئینه خدا شدن، مدینه فاضله آرمان شهر و … است.

رویكرد اول: اخلاق و رفتار: در فرآیند سلامتی رویكرد اول با طرح مهارتهایی همچون بعثت، عقلانیت، طبقه‌بندی ذهنی، نگرش سیستمی، نظم و انضباط، برنامه‌ریزی، سازماندهی، مدیریت زمان، جاری، موظف و ویژه، اهداف ده‌گانه، تكالیف هشت‌گانه، تسلط‌ها و مهارتهای چهارگانه، مكانیزم هدایت سئوال، بیان و سكوت، روابط مؤمنانه و سلوك جمعی، معبودیت، زندگی در لحظه اكنون، اصول گفتمان فرهنگی، مهار و تسلط و فراغت، ثبت و نگارش احوال و افكار و اوقات و اعمال، …. فرد را به سوی رویكرد دوم و سوم رهنمون می‌سازد.

الگوی سلامت
در مهارتهای زندگی قرآنی و یا در واقع مهارتهای زندگی سالم سه الگوی سلامتی پیش رو داریم:

1- راحتی 2- رضایت 3- آرامش

حال باید از خود پرسید: 1ـ آیا احساس راحتی و سلامت می‌كنیم؟

2ـ آیا از زندگی خود راضی هستیم؟ 3ـ آیا آرامش داریم؟

هر یك از سه الگوی سلامت در راستای سه بعد از ابعاد وجودی انسان پاسخگوی نیازهای مربوطه به آن بعد است. بطور مثال در بعد جسمانی و بدن (ساحت فیزویولوژی)، می‌توان راحتی را در میزان تعادل و صحیح بودن خواب، خوراك و بهداشت و ورزش و … جستجو كرد. كه در فصل اول از آن» به عنوان امور جاری نام بردیم. در بعد عقلانی و اجتماعی و انسانی خود (ساحت اندیشه و فكر) می‌توان رضایت را در سئوالات، انتظارات، شكها و تردیدها و … یافت. و بالاخره در بعد قلب و جان و روح انسانی (ساحت سایكولوژی و روان) آرامش را می‌توان از طریق توجه، مهار، تسلط و فراغت در سایه عقلانیت پی برد كه یك چنین نقطه اعتمادی را نمی‌توان در هیچ شرایطی دگرگون ساخت. و در فصل اول از آن بعنوان امور ویژه نام بردیم.

——————————————————————————–

.[1]انّی ذاهب الی ربّی سیهدین (صافات/ 99)

[2] - ولوانهم فعلوامایوعظون به لكان خیراً لهم و اشدّ تثبیتاً (نساء/ 66) اگر آنها به آنچه پندشان می دهند عمل می‌كردند برای آنان نیكوتر و در ثبات مؤثر بود.

[3]. بل انتم قوم تجهلون (نمل / 55)

[4]. قل انما العلم عندالله (احقاف / 23)

[5]. اءاله مع الله بل هم قوم یعدلون (نمل / 60)

[6]. ان الله لا یغفر ان یشرك به ویغفر مادون ذلك لمن یشاء و من یشرك بالله فقد ضل ضلاًً بعیداً (نساء / 116)

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




شعبان ماه بسیار شریفی است و منسوب بحضرت سید انبیاء (ص)، و آن حضرت این ماه را روزه می داشت و وصل می کرد به ماه رمضان و می فرمود: شعبان ماه من است هر که یک روز از ماه مرا روزه بدارد بهشت او را واجب شود، و از حضرت امام صادق(ع) روایت شده که چون ماه شعبان داخل می شد حضرت زین العابدین(ع) اصحاب خود را جمع می نمود و می فرمود ای گروه اصحاب من می دانید این چه ماهی است ؟ این ماه شعبان است و حضرت رسول(ص) می فرمود شعبان ماه من است پس روزه بدارید در این ماه برای محبت پیغمبر خود و برای تقرب بسوی پروردگار خود، بحق آن خدائی که جان علی بن الحسین بدست قدرت اوست سوگند یاد می کنم که از پدرم حسین بن عل(ع) شنیدم که فرمود شنیدم از امیرالمومنین (ع) که هر که روزه دارد شعبان را برای محبت پیغمبر خدا و تقرب بسوی خدا دوست دارد خدا او را و نزدیک گرداند او را بکرامت خود در روز قیامت و بهشت را برای او واجب گرداند.

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




آخرالزمان و امام مهدى، عليه‏السلام*

محمد دشتى

به انگيزه انتشار كتاب «امام‏مهدى، عليه‏السلام، از ولادت تا ظهور» نوشته سيد محمدكاظم قزوينى، ترجمه حسين فريدونى

ظهور موعود الهى و منجى بشر متضمن دو عنصر اساسى و به هم پيوسته است: زمان دوران اين تحول در رويداد جهانى (آخرالزمان) و وجود شخص منجى و متكفل اين امر عظيم (امام مهدى، عليه‏السلام).

«آخرالزمان‏» اصطلاحى است در فرهنگ اديان بزرگ دنيا، به معناى آخرين دوران حيات بشر و قبل از برپايى قيامت. در فرهنگ اسلامى، آخرالزمان هم دوران نبوت پيامبر اكرم، صلى‏الله‏عليه‏وآله، تا وقوع قيامت را شامل مى‏شود و هم دوران غيبت و ظهور مهدى موعود، عليه‏السلام، را. در دوران معاصر، عده‏اى از مفسران و متفكران مسلمان از قبيل: مرحوم علامه طباطبايى، استاد شهيد مرتضى مطهرى، سيد قطب، محمد رشيدرضا، شهيد سيد محمدباقر صدر و… با اتكا به آياتى از قرآن كريم (اعراف: 138، انبياء: 105، صافات: 171 و 172) استخلاف انسان در زمين، فرمانروا شدن نيكوكاران زمين (وراثت صالحان) و پيروزى حق بر باطل را به‏رغم جولان دائمى باطل به عنوان سرنوشت آينده بشر مطرح كرده‏اند و آيات و روايات مربوط به تحولات آخرالزمان را بيانگر نوعى فلسفه تاريخ مى‏دانند و به اعتقاد ايشان، عصر آخرالزمان عبارت است از دوران شكوفايى تكامل اجتماعى و طبيعى نوع انسان، چنين آينده‏اى امرى است محتوم كه مسلمانان بايد انتظار آن را داشته باشند و نبايد منفعل و دلسرد به «حوادث واقعه‏» بنگرند، بلكه با حالتى پر نشاط و خواهان صلاح جامعه انسانى و آگاه از تحقق اهداف تاريخى انتظار، بايد سرشار از اميد، آمادگى و كوشش در خور اين انتظار مقدس باشند. در چارچوب اين برداشت، آخرالزمان قطعه معينى از تاريخ نوع انسان است كه او بايد در آن حركت تكاملى تدريجى خود را تا تحقق وعده الهى ادامه دهد. (1) در حاليكه در كتب علماى متقدم همچون «كمال‏الدين‏» شيخ صدوق و «كتاب‏الغيبه‏» شيخ طوسى، رحمة‏الله‏عليه، چنين تفسيرى از تاريخ نبوده و تحولات آخرالزمان امرى است غير عادى كه در آخرين بخش از زندگى نوع انسان واقع مى‏گردد و به تحولات قبلى جامعه انسانى مربوط نمى‏شود. (2)

در نظر متاخران بينا بودن در مورد «نشانه‏هاى زمان‏» و ارزيابى رخدادها، در پرتو پيشگوييهاى آخرالزمانى كه در جامعه جريان دارد، ضرورى است . كما اينكه بسيارى از انديشمندان بر اين باورند كه جامعه انسانى اينك در آخرين مرحله غفلت از «ذات‏» و در اوج تحمل «جوهر مادى‏» و «كميت منطوى در كثرت‏» قرار دارد، و معتقدند هر چه بشر پيشتر مى‏رود; درك جمعى او از خير و عدل مطلق مفهوم تر و شفاف‏تر مى‏گردد.

شناخت «آخرالزمان‏» يا فرجام شناسى (Eschatologie)در اديان يهود، مسيحيت و زرتشتى نيز حائز اهميت است.

با عنايت‏به آنچه بيان شد، «آخرالزمان‏» پايان همه چيز نيست، بلكه ترميم جهان است. گويى جهان ناگهان تعادل خود را باز مى‏يابد و به حالت اوليه باز مى‏گردد. همه آشفتگيهاى ممكن اوجش در آخرالزمان است فقط در صورتى آشفتگى مطلق است كه فى نفسه و با ديدى افتراقى ملاحظه شود. ولى چنانچه اين بى نظميها در قبال نظم كل كه سرانجام همگى به آن باز مى‏گردند، قرار گيرد جنبه منفى خود را از دست مى‏دهد و جزو عوامل مقوم و به يك معنى فانى در مرحله ظهور مى‏شود.

به تعبير «رنه گنون‏» در كتاب «آخرالزمان يا عصر سيطره كميت‏» دوران دجال نهايت ظلم و شر است، ولى امر شر و منحوس ناپايدار و موقت است - هر چند كه نمى‏توانست جز آنچه واقعا هست چيز ديگرى باشد - و فقط جنبه خير و سعادت كه پايايى و قطعيت دارد و به سامان مى‏رسد، به قسمى كه محال است‏سرانجام غالب نشود.

نگاهى به دردها و آلام بشر انديشمند امروز و غربت او در زوال فطرت پاك آدمى چنين مى‏نماياند كه در ميان همه خواسته‏هاى ضد و نقيضش، امروز يكى هست كه همه در آن مشتركند. همه اقوام و ملل و رژيمهاى سياسى يكصدا خواهان «آزادى‏»اند. آزادى برابر با حضور ضرورت حقيقت در وجود آدمى. «آزادى‏»اى كه جوهر انسان مختار است و امكان عروج او را فراهم مى‏آورد. آزادى رهايى بخش (4) و مقوم انديشه و حكمت. رهايى انسانى كه مى‏خواهد خودش باشد، رها از گناه و رها از شرارت. آزادى اصيل و واقعى كه نهفته در اطاعت‏حق است. از اين رو دستيابى به سعادت به معناى دستيابى به رحمت و عدالتى است‏كه خداوندآن را مقرركرده‏است.

زندگى در جهانى متعالى است كه در آن آدمى به كمال حقيقى و واقعى‏اش برسد، و از اندوه و اضطراب پنهان (aneiety) كه مى‏داند نمى‏تواند امنيت‏حقيقى را با سازمان دادن به زندگى شخصى و اجتماعى به دست آورد. وقايع و مقدراتى وجود دارند كه آدمى نمى‏تواند آنها را در زير قدرت خود بگيرد. نمى‏تواند كارهاى خود را دوام بخشد، زندگى‏اش زودگذر است و فرجام آن مرگ. هيچگونه امنيت متاثر از اراده بشر وجود ندارد و دقيقا همين نگرانى اصيل است كه باعث مى‏شود انسانها با تمام وجود در آرزوى امنيت‏باشند. (5)

چرا امروز كه فن آورى و توانايى بشر نسبت‏به قرون گذشته و دهه‏هاى قبل پيشرفت چشمگير و غير قابل مقايسه‏اى نموده است و مباحثى همچون دموكراسى، قانون، حقوق بشر، جامعه مدنى و… بمراتب بيش از گذشته با ابتناى به تحليلها و فلسفه‏هاى گوناگون مطرح مى‏شود، با اين همه در غرب پيشرفته و فرهيخته سخن از هبوط آدمى، ظهور نيست انگارى و بلايا و مصائب جهانى، سر در گمى بى پايان آدمى در ساختار و دستور زبان و واژه‏هاى كلامى، مجهول انگارى جهان، پيچيدگى روزافزون شناخت هستى و دور از دسترس شدن تدريجى آن، افزايش مستمر تراژدى بشرى، حاكميت روز افزون عقلانيت ابزارى، از دست رفتن آخرين رمق حيات معنوى جهان و تبديل شدن انسان به توده‏ها (Mass) ، عصر غيبت‏ساحت قدس و فرا رسيدن زمانه شب عالم و… مى‏شود؟

آيا در نظم كنونى ارباب و رعيتى مدرن! شوريدگى انديشه بشرى و تلاطم بى وقفه روان او، در بازار پر ازدحام مكاتب فلسفى، روانشناسى، مردم شناسى، جامعه شناسى و… و افزايش سهمگين ميل به قدرت و استيلاى بر ديگران و تعارضات و مناقشات بى معنا و… و نهايتا سرخوردگى از همه چيز، رو به فزونى نيست؟

شايد تصور شود كه مقصود از ظهور حضرت مهدى، عليه‏السلام، پايان همه اين آلام در طرفة العين و به يك نگاه و اشاره ايشان است. اين البته از توان ايشان به دور نيست; اما شايد تحقق امر صورت ديگرى نيز داشته باشد. اگر گفته مى‏شود كه بسيارى از ابواب علم تا كنون گشوده نشده و به دست امام موعود باز خواهد شد; گشايش اين ابواب چه منظرى را پيش روى آدمى مى‏نهد؟ گسترش «ظهور ولايت‏» در سراسر جهان و استقرار يكپارچه و فراگير آن چه آثار و بركاتى دارد؟

چه تغيير و تحولى در افكار و انديشه‏ها و كنشها و واكنشهاى فردى و اجتماعى انسان عصر ظهور پيش خواهد آمد؟

آيا در روزگار «ظهور ولايت‏» نمى‏توانيم شاهد درمان اساسى روان آدمى و اعطاى «آزادى‏»، «امنيت‏» و «آرامش‏» واقعى باشيم؟

آيا نمى‏توان تصور نمود كه مغز شيرين «ايمان‏» و كنه عفن «گناه‏» برملا مى‏گردد و هم او، مفاهيم متعالى «زيبايى‏»، «زندگى‏» و حتى «اسلام‏» را نه در قالب الفاظى چند، بلكه با غوطه‏ورى در عمق و ذات آنها تبيين مى‏كند و شهد «حيات طيبه‏» را در كام تشنه انسانها فرو مى‏چكاند و عصر روشنايى را آغاز كرده، سر در گمى او را پايان بخشيده و آغازگر عصر ظهور ساحت قدس و تعالى انسان متكى به ايمان - و نه بى اختيار در امواج توده‏ها و مسيطر بر عقلانيت ابزارى و نه محكوم آن - خواهد بود؟

درباره حضرت مهدى، عليه‏السلام، كتابهاى فراوانى در ميان مسلمانان نگاشته شده كه در برگيرنده موضوعات ذيل‏اند:

آيات و احاديث مربوط به ابعاد مختلف زندگى حضرت، اثبات وجود آن حضرت، بشارات اديان، ولادت، غيبت، طول عمر، نواب اربعه، راه يافتگان به حضور ايشان، توقيعات مباركه، ضرورت شناخت ايشان، فلسفه مهدويت، ملاحم و فتن، علائم ظهور، وظايف منتظران، اصحاب و ياران، عصر ظهور، رجعت، ادعيه و نحوه توسل به آن حضرت، اشعار درباره امام عصر (6) و… اما ترديدى نيست كه بيشترين و دقيق‏ترين سهم به مؤلفان شيعى اختصاص دارد كه با اتكا به معارف اهل بيت، عليهم‏السلام، جزئيات بيشترى را درباره اين موعود عظيم و دوران ايشان ارايه مى‏نمايد.

و اما اينك كه در مرحله تحولات وسيع و پيچيده‏اى در سراسر جهان در پرتو نهضتى مبتنى بر انتظار شيعى قرار داريم، سنجش وضعيت و موقعيت، ضرورتهاى ديگرى را نيز ايجاب مى‏كند. زيرا به تشريح نظرى، جامعه شناسى و فلسفى موضوع نيازمنديم، هم به صيرورت اعتقاد به مهدويت در ميان اديان الهى و تذكر بر تحريف و غفلتى كه صورت گرفته است و به تعبير قرآنى، «يعرفونه كما يعرفون ابنائهم‏» (7) ، و هم تبيين ضرورت شناخت و بيان مشخصات دقيق امام، عليه‏السلام، و برنامه‏هاى ايشان و بويژه ارايه تركيبى از انتظار ظهور با سرنوشت‏بشر زمان غيبت در فرايند عملكرد اجتماعى امروز. بايد توجه داشت در اين جايگاه بسيار مهم و حساس، بايد از راه تركيب داده‏ها به نحو صحيح و خردورزانه و با پيراستن آن از خرافات و اوهام و قشرى‏گرى، همراه رويكردى عميق به اصل مظلوم «ولايت‏» و بويژه درك درست از «غيبت ولى خدا» و اثرات آن در زندگى فردى و اجتماعى، مجموعه‏اى را فراهم آورد كه ضمن عرضه مناسب معارف قرآنى و تعاليم و سنت اهل بيت، عليهم‏السلام، ظرافتها و نحوه حفظ ايمان در دوره آخرالزمان و غيبت را نيز مشهود سازد.

كتاب «امام مهدى، عليه‏السلام، از ولادت تا ظهور» با هدف معرفى اين وجود عاليقدر به خامه استوار دانشمند فقيد و محقق بزرگوار، مرحوم سيد محمدكاظم قزوينى در 24 فصل به شيوه‏اى تحقيقى و پر احساس به عربى نگاشته شده و توسط مترجم محترم آقاى دكتر «حسين فريدونى‏» به فارسى برگردانده شده است.

كتاب مزبور كه از تبويب مناسبى برخوردار است مطالب ارزنده‏اى درباره نام و نسبت‏حضرت مهدى، عليه‏السلام، بشارت به وجود مقدس ايشان، تولد و نهان زيستى كوتاه مدت و نايبان چهارگانه و ديداركنندگان ايشان در آن ايام، يبت‏بلندمدت و ديدار كنندگان حضرتش در اين ايام، طول عمر و علائم ظهور آن وجود مقدس، متمهديان، نحوه ظهور و استيلاى ايشان بر قدرتهاى روزگار ظهور، جامعه عصر ظهور، زمامدارى و پايان عمر مباركشان را به خوانندگان ارايه مى‏نمايد.

كتاب با استفاده از تجربيات كتب قبلى، از منابع ارزنده و دست اولى برخوردار است و به همت ناشر محترم و ذوق و سليقه وافر ايشان به نحو آراسته و پاكيزه‏اى حروف نگارى و صفحه آرايى شده و با فهرستهاى‏متعدد تكميل گرديده‏است.

از جمله خصوصيات كتاب و روش مؤلف چنين است كه تقريبا اكثر احاديث و اخبار مربوط به حضرت مهدى، عليه‏السلام، را آورده و سپس آنها را تحليل و بعضا تاويل و تفسير مى‏كند. اما كمتر حديثى را از حيث رجال سند مورد بررسى قرار مى‏دهد. هر چند كه اتكا بر اخبار، روش اصلى مؤلف محترم است اما نكته در خور توجه آن كه در همين چارچوب نيز سعى بر ارايه منطقى روايت و يا تاويل عقلانى آن مى‏نمايد. در بخش «زندگى جامعه در عصر ظهور» مباحثى مطرح شده است (8) كه بعضا از پشتوانه روايى و استدلالى محكم و روشنى برخوردار نيست و بيشتر نظر مؤلف محترم در قالب اما بايد توجه داشت علاوه بر آنكه اعتبار و سنديت‏برخى از اين روايات قابل تامل است، به تعبير برخى بزرگان، بسيارى از شرايط و يا علايم ظهور قطعى نيست و بدايى و تغيير يافتنى است. زيرا چه بسا، مردم با توجه به اين شرايط خود را در زمان امكان ظهور احساس نكنند در حاليكه توجه مستمر به امام، عليه‏السلام، و درخواست ظهور ايشان به هيچ وجه نبايد محدود به شرايط و اوضاع خاص باشد. اين امرى است كه تنها به اراده خداى يكتا بستگى دارد و لذا بايد تحقق آن را از مشيت الهى بى آنكه مانعى در كار باشد، درخواست نمود. از مهمترين مباحث درباره امام عصر، عليه‏السلام، بعد از شناخت آن حضرت، آشنايى با تعهدات و وظايفى است كه در قبال ايشان داريم. اين تعهد و عمل به آن در عنوان «انتظار» خلاصه مى‏شود و درك و تحليل عميق آن، بويژه شناخت دوران غيبت - كه خود ابتلايى بزرگ براى بشر بوده است - براى هر مؤمنى ضرورت دارد. اما به نظر مى‏رسد كه موضوع اساسى و مهم «انتظار». بيان وظايف مسلمانان در عصر غيبت از جمله مباحث ناگفته اين كتاب است. بر اين نكته بايد فقدان بحث مهم «ضرورت شناخت مهدى، عليه‏السلام‏» در اوايل كتاب و موضوع «توقيعات مباركه امام‏» را نيز بيفزاييم.

به هر حال، در مجموع كتاب از روح و طراوت ويژه‏اى برخوردار است كه قطعا برخاسته از شيفتگى مؤلف و مترجم محترم به ساحت مقدس امام عصر، عليه‏السلام، است. بدين سبب مطالعه كتاب مزبور براى طالبان معرفت امام غايب، قطعا مفيد و سودمند است همانند اثر ديگر مرحوم سيد محمدكاظم قزوينى درباره زندگى حضرت فاطمه زهرا، سلام‏الله‏عليها، و شهادت آن بزرگوار به ترجمه همين مترجم محترم قرين معنويت و عرض ارادت به ساحت قدس صمت‏خواهد بود.

——————————————————————————–

پى‏نوشتها:

1. ر. ك: مطهرى، مرتضى، جامعه و تاريخ.

2.ر. ك: دائرة‏المعارف بزرگ اسلامى، ج‏2، ص‏134-136.

3. ر. ك: دائرة‏المعارف جهان نوين اسلام (سخذ) ج‏1، ص‏440 تا 442.

4. ر. ك: سوره اعراف(7)، آيه‏157.

5.مجله ارغنون، ش‏5 و6، مقاله عيسى مسيح و اسطوره شناسى، ص‏109 تا139.

6. براى آشنايى بيشتر ر.ك: مهدى‏پور، على‏اكبر، كتابنامه حضرت مهدى، عليه‏السلام، اين كتابنامه مشتمل بر معرفى بيش از 2000 عنوان كتاب مستقل به زبانهاى مختلف است كه در دو جلد و 801 صفحه منتشر شده است.

7. سوره بقره(2)، آيه‏146.

8. فصل 21، ص‏613 تا 9655. براى آشنايى بيشتر در اين زمينه ر. ك: الصدر، محمد، تاريخ، بعدالظهور.

*. مقاله حاضر برگرفته از كتاب ماه، دى‏ماه‏1376 است.

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم