✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 305
  • دیروز: 636
  • 7 روز قبل: 5104
  • 1 ماه قبل: 28448
  • کل بازدیدها: 869647

 



گاهی دلم می خواهد بگریزم از اینجا!

 

حتی از اسمم، از اشاره، از حروف…

از این جهانِ بی جهت که میا، که مگو، که مپرس!

 

گاهی دلم می خواهد بگذارم بروم بی هر چه آشنا!

 

گوشه ی دوری گمنام

حوالی جایی بی اسم…

 

بعد بی هیچ گذشته ای

 

به یاد نیاورم از کجا آمده، کیستم، اینجا چه می کنم.

 

بعد بی هیچ امروزی

 

به یاد نیاورم که فرقی هست، فاصله ای هست، فردایی هست.

 

گاهی واقعا خیال می کنم

 

روی دست خدا مانده ام

خسته اش کرده ام.

 

راهی نیست

باید چمدانم را ببندم

راه بیفتم… بروم.

 

و می روم

 

اما به درگاه نرسیده از خود می پرسم

 

کجا…؟!

 

کجا را دارم، کجا بروم؟

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





عاقبت متفاوت ۷ دختر چادری :حتما بخونید

 

 

1.یکی از دختران که مانتویی بود ازدواج کرد شوهرش از او خواست که چادری شود و شد..

 

2. آن یکی به خواسته ی دوست پسرش چادری شد..

 

3. آن یکی دیگر پدرش گفته بود که اگر چادر سر نکند حق ندارد پایش را از خانه بیرون بگذارد…

 

4. آن یکی که خیلی هم تحصیل کرده بود به خاطر حجاب و پوشش نامناسبش کار مناسبی که در خور تحصیلاتش باشد گیرش نمی آمد…چادری شد و همزمان استخدام..!!!

 

5. آن یکی از خانواده ی اصیل و نجیبی بود ..با این که دختر صاف و دل پاکی بود..اما حجاب خوبی نداشت…خواستگاران فراوانی داشت..

ولی او از اینکه خواستگارها به اندام زیبا و لباس های زیبایش توجه می کردندخوشش نمی آمد…زیبایی هایش را با چادر پوشاند…و شاهزاده ی نجیب رویاهایش را یافت..

مردی نجیب و با اصالت…

 

6.آن یکی درسش زیاد خوب نبود…برای اینکه در چشم معلم و استاد باشد چادری شد…

و شاگرد اول کلاس..!!

 

7. آن یکی…

آن یک…

آن یکی چون خدایش گفته بود ” بپوشان خود را از دید نامحرم ” قربة الی الله گفت..

و چادر به سر کرد…

بعد از سالها….

                        

 

 

 

1. دختری که به خواست همسرش چادری شد…

 

مدتی بعد ازعقدشان شوهرش به او گفت که هر وقت باردار شد می تواند دیگر چادر سر نکند…

عروس خانوم باردار شد…و برای اینکه چادر دست و بالش را نگیرد دیگر چادر سر نکرد…

 

2.دوست پسر دخترک دیگر او را نخواست و دخترک نیز چادر را…

 

3.آن یکی با مردی ازدواج کرد که از چادر خوشش نمی آمد…

و حالا نیز حرف شوهر ارجحیت داشت بر حرف پدر…

و دخترک هم از خدا خواسته…

 

4.آن دختر تحصیلکرده هم وقتی حسابی ریشه اش را در دولت محکم کرد…

 

دیگر چادرش به کارش نیامد…

 

5.دختر دل پاک بد حجاب بعدا چادری شده …

آن چنان خودش را در دل مرد نجیب جا کرد …

و مردک را چنان توجیه کرد که چادر نشان بی اعتمادی مرد نسبت به زنش است و یواش یواش…

 

6.دخترک چادری شاگرد اول کلاس …

چادرش تا فارغ التحصیلی اش به زور دوام آورد..

و بعد از فارغ التحصیلی دیگر نیازی به چادر سر کردنش نبود…

 

 

7.آن دخترک که حرف خدایش را لبیک گفت…

چادرش معرفتش را بالا برد …

اوج گرفت تا آسمان…

 

او دیگر شده بود کعبه ای میان خیابان…

تا آخر عمر رنگ عشق گرفت…

شده بود همرنگ کعبه…

 

“و سلام بر همه ی بانوان و دخترانی که همرنگ کعبه اند”

 

و کوچه و خیابان های شهرمان را پر از یاد خدا می کنند

 

سلام بر تمام دختر و پسرهایی که حرمت چادر را نگه می دارند

 

سلام بر دخترانی که این روزها دائما از هر گوشه ای خبر همرنگ شدن پوششان با کعبه می رسد.

 

چادرتان و همرنگی تان با کعبه مبارک .

  دختران نجیب و بی نظیر مسلمان…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





خاصیت معجزه آسای موزهای گندیده و سیاه

.

.

از این به بعد موزهای خیلی رسیده و نرم را که پر از لکه های تیره هستند و اگر به هر کسی آنها را تعارف کنید نوعی توهین حساب میشود دور نریزید زیرا آخرین تحقیقات دانشمندان ژاپنی نشان می‌دهد که موزهای له شده و سیاه دارای ماده معجزه آسای تی _ان _اف میباشند که قدرت مبارزه با سلول های سرطانی و از بین بردن آنها را دارند و هر چقدر موز رسیده تر و سیاه تر باشد بیشتر دارای این ماده است.

بر اساس تحقیقات دانشمندان ژاپنی در میان میوه هایی که خاصیت ضد سرطان دارند مثل انگور -سیب- هندوانه - آناناس - گلابی- و خرمالو، موز خاصیت بیشتری در افزایش گلبول های سفید و قوی کردن سیستم ایمنی بدن و شکست دادن سلول های سرطانی دارد زیرا میزان ماده تی _ان _اف در موزهای رسیده از میوه های دیگر بیشتر است.

از این به بعد موزهای زرد و شاداب  را نخورید و صبر کنید تا سیاه و پژمرده شوند آنوقت آنها را بخورید زیرا موز رسیده هشت برابر بیشتر از موز نرسیده تی _ان _اف دارد به عبارت دیگر هشت برابر بیشتر خاصیت ضد سرطان دارد.

دانشمندان ژاپنی خوردن یک تا دو عدد موز را در روز توصیه میکنند.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





الهی”

بـوی ِناب"بهشـت"میدهد همـۀ “نامهای"قشـنگ ِ"تــو”

میگذارمشان روی ِزخمهای “دلم”

گفـته بـودی “اَلجَّبار”

یعنی کسی کـه"جُـبران مــیکند"همـۀ

شکستگـیهایِ “دلت” راگفـــــته بودی “اَلمُصَـوِّر”

یعنی کسی کــه از “ُنومـیسـازد”

همۀ آنچه را"ویـران"شـده اسـت درون ِ “دلت”

گفــته بـودی"الشّـافـی”

یعنی کسی کـــه"شِفا” مـیدهد تمام ِ

“زخمهـایِ عمیق"و"ناعـلاج"را

هـوای ِ"دلم” سبک میشود بــازمزمه نامهایِ زیبایت

نَفـس میکشــم درهوایِ “مهربانیهـایِ نابت”

“الهی”

تو را شکر که هستی وخدایی میکنی..

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...



...


ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ( ﻉ ) ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟ !

ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ،

ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯽ؟ !

ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﯿﻮﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ 3ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ طناب ﺑﺰﺭﮔﯽ

ﺑﺎﻓﺘﻪ

ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍي ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ

ﮐﻨﻢ

ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ طناب ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ

ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ …

ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﺯﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،

درب خانه حضرت داود(س)را زدن، وايشان اجازه ورود دادند،

ده نفر از تجار وارد شدند و هرکدام کيسه صد ديناري رو مقابل حضرت گذاشتن، و گفتن اينهارو به مستحق بدهيد.

حضرت پرسيد علت چيست؟؟؟

ايشان گفتند در دريا دچار طوفان شديم ودکل کشتي اسيب ديد وخطر غرق شدن بسيار نزديک بود که درکمال تعجب پرنده اي طناب بزرگ به طرف ما رها کرد. و با ان قسمتهاي اسيب ديده کشتي را بستيم.ونذر کرديم اگر نجات يافتيم هر يک صد دينار به مستحق بدهيم.

حضرت داود(س) رو به آن زن کرد و فرمود:

خداوند براي تو از دريا هديه ميفرستد، و تو او را ظالم مي نامي.

اين هزار دينار بگير و معاش کن و بدان خداوند براي حال تو بيش از ديگران آگاه هست…

خالق من بهشتي دارد،

«نزديک

زيبا و بزرگ»…

و دوزخي دارد به گمانم «کوچک و بعيد»

و در پي دليلي ست که ببخشد ما را،،،

گاهي به بهانه دعايي در حق ديگري…

شايد امروز آن روز بي دليل باشد،،،

دعايتان ميکنم.دعايم کنيد.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





ﭼﺎﺩﺭﻡ ﺗﺎﺝ ﺑﻬﺸﺘﯿــــﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳـــﺮﺩﺍﺭﻡ

 

ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯾﺴـــﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﻀـــﺮﺕ ﻣــﺎﺩﺭ ﺩﺍﺭﻡ

 

ﺗﯿــــﺮﻫﺎ ﺑﺮ ﺩﻝ ﺩﺷﻤــــﻦ ﺯﺩﻩ ﺑﺎ ﻫــــﺮ ﺗﺎﺭﺵ

 

ﻣــــﻦ ﻣﺤــﺎﻝ ﺍﺳــﺖ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺯ ﺳــــﺮﻡ ﺑـــﺮﺩﺍﺭﻡ

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی ودستهای خودت خیس نشود

چه زیباست

بی قیدوشرط عشق بورزیم

بی قصدوغرض حرف بزنیم

بی دلیل ببخشیم

وازهمه مهمتر

بی توقع

به تمام موجودات

محبت کنیم…

عجیب است که مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش میکنند

 اگر همین انرژی را صرف عشق ورزیدن به همراهانشان کنند، شیطان در تنهایی خود خواهد مرد.

 

 

                  “هلن کلر “

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺖ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﻴﺴﺖ              ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻫﻢ ﺯﻳﺒﺎﻳﻴﻪ ﺩﺭ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﻴﺴﺖ

 

 

ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﺑﺪ ﺣﺠﺎﺑﻲ ﺧﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ             ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ

 

 

ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﺑﺪ ﺣﺠﺎﺑﻲ ﺗﺮﮐﺶ ﺍﺳﺖ                 ﺑﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺩﻳﺪﻩ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺍﺳﺖ

 

 

ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﻋﺸﻮﻩ ﻭ ﻧﺎﺯﻭ ﺭﻳﺎ                    ﺍﻱ ﺩﺭﻳﻎ ﺍﺯ ﻋﻔﺖ ﻭ ﻳﮏ ﺟﻮ ﺣﻴﺎ

 

 

ﻧﺎﺯﻭ ﻋﺸﻮﻩ ﺟﻠﻮﻩ ﺍﻱ ﺣﻴﻮﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ              ﻗﻠﺐ ﻣﻮﻻ‌ ﺧﻮﻥ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﺩﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ

 

 

ﻗﻠﺐ ﻣﻮﻻ‌ ﺩﺭﺩ ﻧﺎﮎ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ              ﺑﺪ ﺣﺠﺎﺑﻲ ﺭﻳﺸﻪ ﮐﻦ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ ؟

 

 

ﺍﺯ ﺷﻬﻴﺪﺍﻥ ﻳﺎﺩﻱ ﺁﯾﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟           ﻳﺎ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﻭ ﭼﻔﻴﻪ ﺑﺮ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ!

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﻣﺮﺍ مستِ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ

   ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ؛عاشقِ دربستِ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍلله

      ﻣﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺎﺩرِ ﺧﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺑﺪ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ

         ﮐﻪ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺳﺖ ﻣﺮﺍ دستِ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ

            ﭘﺪﺭﻡ ﯾﺎﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺑﺎﺷﻢ

               ﻧﻮﮐﺮﺵ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﭘﺎبستِ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ

            ﺑﻪ یلِ ﺍﻡ ﺑﻨﯿﻦ،ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﻗﺴﻢ

          ﻫﺴﺖ،هستیِ ﻣﻦ ﺍﺯ هستِ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ

       ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺣﻮﺭ ﻭ ﻣﻠﮏ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﻨﺖ نبُوَد

    ﺟﻨﺖ ﺁﻧﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻨﺸﺴﺘﻪ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ

  ﺑﺎﺭﻫﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ

نوکرم،نوکرِ دربستِ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ

 

     بأبی أنت واُمی و نفسی یا اباعبدالله….

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





نصيحتى از آيت الله شاه آبادى

نماز جماعت که تمام شد بلند شدم و به محراب ایشان رفته و کنار ایشان نشستم. گفتم: حاج آقا من را نصیحتى کنید و نکته ای را برای من بفرمایید. ایشان فرمود: من دو نکته را به شما می گویم. هم خودت مراعات کن و به دوستان و بستگان خود نیز سفارش کن به این دو نکته عمل کنند.چون مردم از این دو نکته غافل هستند در حالیکه واقعا مشکل گشاست.

 

اول اینکه: هر روز یکمرتبه دعای توسل را بخوان، چون مردم ارزش و عظمت این کار را نمی دانند. در حالیکه می توانند همه حوائج خود را با همین دعای توسل برآورده کنند.

پرسیدم: چگونه می توانند حاجات خود را با این دعا برآورده کنند. فرمود: یک حاجت را در نظر بگیرند و برای برآورده شدن آن روزی یکبار دعاى توسل را بخوانند بعد از چند روز می بینند که دعایشان مستجاب شده و به حاجت خود رسیده اند. ایندفعه حاجت بعدی را در

نظر گرفته و این بار برای این حاجت دعای توسل را بخوانند و به همین ترتیب به تدریج همه حوایج خود را برآورده می کنند.

دوم اینکه: روزی 70 مرتبه سوره حمد را بخوانند که اگر چنین کنند. تمامی بیماری های خود را می توانند برطرف کنند. چرا که رسول خدا (ص) فرمود: اگر کسی از دنیا رفت و شما 7 یا 70 مرتبه سوره حمد را خواندی و او زنده شد. اصلا تعجب نکن. زیرا این اثر این سوره است.

 

ایشان فرمود: من از روزی که این ویژگی را از این سوره دیده ام اصلا به پزشک مراجعه نکردم و به محض اینکه مریض می شدم 70 مرتبه سوره حمد آن روزم را به نیت شفای آن بیماری می خواندم و شفا می گرفتم.

 

بنابراین من به شما توصیه می کنم که:

 

«روزی یکمرتبه دعای توسل و 70 مرتبه سوره حمد را فراموش نکن و در طول عمرت به ایندو پایبند باش و پیشمه دوستان و آشنایان خود نیز این دو مساله را مطرح کن و سفارش کن هر روز انجام دهند»

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





یه مردی لب جوی اب نشسته بود

دید یه سیب طرفش اومد. سیب روبرداشت وشست وخورد

یه دفعه گفت نکنه سیب غصبی باشه

رفت دنبالش تا دید به باغ سیبی رسید

ازصاحب باغ حلالیت خواست. اوگفت

نصف باغ مال منه سهمیه خودم بخشیدم

اما نصف دیگرمال برادرم توی عراقه

مردبه طرف برادر طرف رفت

وقتی پیشش رسید حلالیت خواست

گفت به شرطی

مردگفت هرچه باشد قبول

طرف گفت یه دختری دارم

کر. کور. شل. باید شوهرش بشی

مرد گفت یه شب بهم فرصت بده تا فکر کنم

طرف گفت قبول

مردتا صبح پیش خدا دعا کرد. گفت

خدایا. منکه کار بدی نکردم.

اگه جوابم نه باشه. باید از قیدحلالیت بزنم

اگه جواب بدهم یه زن. معلول به چه دردم میخوره

تاصبح دلشو یکی کرد

رفت طرف اون پدردختر معلول

بهش گفت قبول. من شوهرش میشوم

پدردختر. به دخترش گفت. چای بیار

دختر چای اورد یه دختر سالم. خوشکل. خوش صدا

سلام کرد وجواب سلام شنید

اون مردبه پدردخترگفت.

مگه نگفتی معلوله

پدرش گفت دروغ نگفتم

دخترم شل است. یعنی. برای گناه پا ندارد

دخترم کراست. یعنی تا حالا گناه نشنیده

دخترم کوراست.یعنی تا حالا گناه ندیده

مردبا شنیده این حرف خوشحال شد و ازخدا شکز کرد

نتیجه این ازدواج. بچه ایست به نام

موذن زاده اردبیلی. همون صاحب صدای اذان معروف. که خوش صداست

که اولش

توکلت حیی الذی لا یموت ولم یکن لحو ولین من ذنه وکبره تکبیرا

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﻰ…

           ﻳﮏ ﺭﻭﺯ…

                ﻳﮏ ﻣﺎﻩ…

                    ﻳﮏ ﺳﺎﻝ…

     ﻣﻬﻢ ﮐﻴﻔﻴﺖ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﺖ…

 

                ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ…

            ﺩﺭ ﻳﮏ ﺭﻭز…

               ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ…

        ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ…

 

            ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ…

       ﻳﮏ ﻋﻤﺮ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ…

               ﺍﻣﺎ ﺟﺰ ﺩﺭﺩ…

       ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ…

            ﺧﻮﺭﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ…

          ﻣﻰ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺖ…

   ﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﺍﺷﻨﺪ…

 

              اما ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ…

               ﻧﺎﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ…

                   ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ…

        ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﻯرا…

            ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ…

 

              ﺍﻳﻦ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ…

      ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ…

    ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻭﻧﺪ…

                   ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ…

        ﺣﺲ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ…

           ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﺴﺖ…

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 

 پیامبر خدا فرمودند :

 

 جبرئیل نزد من آمد و گفت:

ای محمد، خداوند به تو سلام می رساند و میفرماید :

 

 نماز را واجب کردم

 ولی این تکلیف را از معذور و مجنون و طفل برداشتم 

 

 روزه را واجب کردم

 ولی ان را برای مسافر الزامی نکردم

 

 حج را واجب کردم

 ولی ان را از بیمار نخواستم

 

 زکات را واجب کردم

 ولی آن را از گردن نیازمند ساقط کردم.

 

 اما دوست داشتن و حب علی بن ابی طالب سلام الله علیه را واجب کردم و محبتش را بر تمام اهل آسمانها و زمین الزام نمودم

 بدون آنکه معذوریت و رخصتی در آن باشد.

 

 هرکس ذره ای از حب علی دور باشد به واجب الهی عمل نکرده است.

 

 بحارالانوار ج۴۰ص۴۶

 

 الفضایل ص۱۵۴و۱۵۵

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





اگر انسان کامل بخواهد به شکل مکتوب درآید صورتش می شود قرآن کریم؛

 

همانگونه که امیرالمومنین قرآن ناطق بودند. حال اگر این قرآن قرائتش و تفکر در آیاتش قلوب ما را متحول نمی کند، شک نکنید که زیارت انسان کامل، حضرت حجت هم قلوب ما را متحول نخواهد کرد!

 

اگر می خواهید حال خود را هنگام ملاقات حضرت حجت بدانید ببینید الآن در ملاقات با قرآن چه حالی دارید! اگر مشتاق قرآنید می توانید امیدوار باشید که مشتاق حضرت به حقیقی هم هستید؛

 

وگرنه اگر قرآن نزد شما مهجور است و با آن انسی ندارید و فکر می کنید که مشتاق حضرت حجت هستید، آن شخص امام زمان، زاده وهم و خیال خودتان است!

 

[آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی]

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





وقتی حضرت عیسی علیه السلام از خداونددر خواست کرد کسی را به او نشان دهد که نزد خدا محبوب تر از او باشد ، خداوند عیسی را به پیرزنی که در کنار دریا زندگی می کرد راهنمایی نمود . وقتی عیسی علیه السلام به سراغ آن خانم آمد ، دید در خرابه ای زندگی می کند وبا بدنی فلج و چشمانی نابینا در گوشه ای رها شده است . وقتی حضرت عیسی علیه السلام جلوتر رفت ودقّت کرد ، دید پیرزن مشغول ذکری است :

 

« الحَمدُ للهِ المُنعِمِ المُفضِلِ المُجمِلِ المُکرِمِ»

 

خدایا شکرت که نعمت دادی ، کرم کردی ، زیبایی دادی ، کرامت دادی .

 

حضرت عیسی علیه السلام تعجب کرد که اوبا این بدن فلج که فقط دهانش کار می کند ، چرا چنین ستایش می کند ؟ با خود گفت که او از اولیای خداست ومن بی اجازه وارد خرابه شدم ؛ برگردم ، اجازه بگیرم و بعد داخل شوم . به دم خرابه بازگشت و گفت : « السَّلامُ علیکُ یا أَمةَ الله» پیرزن گفت : « وعلیک السَّلام یا روح الله». عیسی پرسید : خانم ! مگر مرا می بینی ؟

 

گفت : نه . پرسید : پس از کجا دانستی که من روح الله هستم؟ پیرزن گفت : همان خدایی که به تو گفت مرا ببین ، به من هم گفت چه کسی می آید . عیسی با اجازه آن خانم وارد خرابه شد وپرسید : خداوند به تو چه داده است که این قدر تشکّر می کنی ؟ تشکّر تو برای چیست ؟ پیرزن گفت : یا عیسی ، آن چه به من داده بود از من گرفت ، آیا همین طور پس گرفته است ؟ آیا وقتی می خواست آن را از من بگیرد ، به من نگاه کرد وپس گرفت ؟ عیسی فرمود : آری ، اوّل به تو نگاه کرده وبعد پس گرفته است . پیرزن گفت : من به همان نگاه او خوشم . خدا این نگاه رابه دیگری نداشته وبه من کرده است ؛ پس جای شکر دارد .

چنین پیرزنی به خداوند وصل است در حالی که پیامبر هم نبود . در واقع استادِ حضرت عیسی علیه السلام شد . امّا وقتی برای ما مصیبتی پیش می آید ، فکر می کنیم خدا با ما قهر کرده است در حالی که برخی از آن ها جبران گناهان ماست تا خداوند متعال در آخرت ما را عذاب نکند ، برخی دیگر از گرفتاری ها به خاطر این است که از خدا غافل نشویم ، برخی دیگر هم به خاطر این است که خدا دوستمان دارد و می خواهد به خاطر صبر بر مشکلات ، پاداش بیشتری دریافت کنیم.

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...



...


خدا ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺗﻮ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ﯾﺎ ﻧﻪ،

ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﯾﺎ ﻧﻪ،

ﻓﺮﻗﯽ برایش ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﺶ ضجه ﺯﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ،

ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻓﺮﻕ ﻣﯿﮑﻨﺪ .

ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻕ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﺟﺪﻝ ﮐﺮﺩﯾﻢ؛

ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺗﺮﻡ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﯽ ﻣﻦ !

ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺧﺪﺍﯼ ﻫﺮﺩﻭﯾﻤﺎﻥ ﯾﮑﯿﺴﺖ

ﻓﻘﻂ ﺭﺍﻩ ﺍﺗﺼﺎﻟﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ .

ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﺗﺼﺎل ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﺰﻧﯿﺪ !

ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﯿﺪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﯼ

ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺶ ﻭﺻﻞ ﺷﻮﺩ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﯿﻮﻩﯼ ﺗﻮ ….

خدا دوستدار آشناست. عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





دلائل شيعه براي اثبات ولایت امیرالمومنین امام علي عليه السلام:

 

 آیه تطهیر (سوره احزاب/آیه33)

 آیه مباهله ( سوره آل عمران/آیه61 )

 آیه ولایت (سوره مائده/آيه55)

 آیه صلوات (سوره احزاب/آيه57)

 آیه اهل الذکر(سوره انبياء /آيه7 ونحل آيه43)

 آیه مودت (سوره شوري/آيه23)

 آیه ودا (سوره مريم/آيه 96)

 آیه مسئولون (سوره صافات/آيه24)

 آیه خیر البریه( سوره بينه/آيه7)

 حدیث غدير( مسند احمد، ج4، ص372)

 حدیث عقد اخوت(سنن الترمذی،ج5، ص300)

 حدیث دارالحکمه (صحیح ترمذی ج2/ص214)

 حدیث ولایت (البدایة و النهایة، ج7ص381)

 حدیث ثقلین (صحیح مسلم ج7/ص122)

 حدیث خلافت( تاریخ مدینه دمشق ج42 ص42)

 حدیث وصايت (تذكرة الخواص،ص48)

 حدیث سفینه (المعجم الصغیر: ج1 ص139)

 حدیث علی مع الحق (نیشابوری ج3/ص124)

 حدیث رایت (صحیح البخاری، ج4، ص207 )

 حدیث جنگ خندق (تاریخ بغداد، ج13، ص19)

 حدیث خلفای دوازده گانه (فرائد السمطین ج2 ، ص132 (

 حدیث مرغ بریان(السنن الكبرى،ج5،ص107)

 حدیث منزلت (شواهد التنزیل ج 1 ص 195 )

 حدیث وراثت (ابن‌حبان، الثقات،ج1، ز)

 حدیث مدینه العلم

 حدیث أهل بیتی أمان لأهل الأرض (مسند الرویانی: ج2

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





حاضر نیستم با تمام دنیایم عوضش کنم…

حجابم مال من است…

حق من است…

چه در گرماهای آتش گونه…

و چه در سرماهای سوزناک…

نه به مانتوهای تنگ و کوتاه دل میبندم….

نه به پاشنه های بلند…

میپوشم سیاه ساده ی سنگین خودم را…

تاببرم دل ازامام زمانم….

و هرگاه که مرادرخیابان مینگرد به جای دردگرفتن قلبش…

لبخندی بیاید روی لبش…

یاصاحب الزمان…

اقای بی همتای من…

یک نگاه تو…

می ارزد به صدنگاه دیگران…

 

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





دریای من درون نگاهت شناورم

بر گنبد زلال ضریحت،کبوترم

 

می آمدم کنار تو ای ناجی بزرگ

هر وقت سقف فاجعه می ریخت بر سرم

 

شرمنده ام که این همهزخم کبود را

هر روز و شب به محضر پاکت می آورم

 

کی می شود همیشه صبورم!برگ سبز

یک آسمان ترانه برایت بیاورم

 

امشب دوباره رو به ضریحت نشسته ام

تو آسمان آبی و من یک کبوترم

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





آدم های بزرگ درباره ایده ها سخن می گویند

آدم های متوسط درباره چیزها سخن می گویند

آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند

 

 

آدم های بزرگ درد دیگران را دارند

آدم های متوسط درد خودشان را دارند

آدم های کوچک بی دردند

 

 

آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند

آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند

آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند

 

 

آدم های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند

آدم های متوسط به دنبال کسب دانش هستند

آدم های کوچک به دنبال کسب سواد هستند

 

 

آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند

آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد

آدم های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند

 

 

آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند

 آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند

آدم های کوچک مسئله ندارند

 

 

 

آدم های بزرگ سکوت را برای سخن گفتن برمی گزینند

آدم های متوسط گاه سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند

آدم های کوچک با سخن گفتن بسیار، فرصت سکوت را از خود می گیرند.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...