حکایت ضرب المثل

هم چوبﺭﺍﺧﻮﺭﺩ،ﻫﻢﭘﯿﺎﺯﺭﺍوﻫﻢ ﭘﻮﻝﺭﺍ ﺩﺍﺩ
 

ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ ﺷﺨﺺ ﺧﻄﺎﻛﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺣﺎﻛﻢ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺧﻄﺎﯾﺶ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻨﺪ ﯾﺎ ﺻﺪ ﺿﺮﺑﻪ ﭼﻮﺏ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﯾﺎ ﯾﻚ ﻣﻦ ﭘﯿﺎﺯ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﯾﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺻﺪ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﭘﻮﻝ ﺑﺪﻫﺪ .
مردکمي فکر کرد پول که حاضر نبود بدهد. چوب خوردن هم درد زيادي داشت. بااينکه ازپيازبدش مي آمد، مجازات پياز خوردن را پذيرفت.يک سبدپيازآوردند و جلو اوگذاشتند. اولين پيازرا خورددومين پيازرا هم با اين که حالش به هم مي خورد، نوش جان کرد و خوردن پيازرا ادامه داد.
هنوزپيازهاي سبد نصف نشده بود. که واقعاًحال محکوم به هم خورد و ديگر نتوانست بخورد. از پياز خوردن دست کشيد و گفت: چوبم بزنيد. حاضرم چوب بخورم اماپيازنخورم.
قاضي دستورداد چوب و فلک را آماده کردند. پايش را به فلک بستند و دو نفر مشغول زدن چوب به کف پاي او شدند. هنوز ده ضربه بيشتر نخورده بود که داد و فريادش بلند شد.درد
مي کشيد و چوب مي خورد. اما چوب خوردن را هم نتوانست تحمل کند و فرياد زد:دست نگه داريد دست نگه داريد. پول مي دهم. پول مي دهم. تنبيه کنندگان دست از کتک زدن او برداشتند.مردمجبور شد پول بدهد
.اطرافيان به حال محکوم خنديدندو گفتند:گر خسيس نبود اين جور
نمي شد. پولي بابت جريمه مي داد، اما حالا هم پيازرا خورد، هم چوب را خورد و هم پول داد.
از آن روز به بعد، درباره ي کسي که زيادي طمع مي کند، يا به خيال به دست آوردن سودهاي ديگر، زبان هاي ظاهراً کوچک را مي پذيرد اما عملاً به خواسته اش نمي رسد، مي گويند هم پيازرا خورد، هم چوب راخورد و هم پول داد.
 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...