كعبه مقصود |
... |
دیوان #اشعار امام خمینی(ره)
كعبه مقصود
هـــر جا كه شدم، از تو ندايى نشنيدم
جـــز از بت و بتخــــانه، اثـــر هيچ نديدم
آفـــــاق پر از غلغله است از تو و هرگز
بــــا گــــوش كر خود به صدايى نرسيدم
دنيـــا همه درياى حيات و من مسكين
يـك قطره از اين موج خروشان، نچشيدم
رفتند حــــريفان به سوى كعبه مقصود
بــا محملــــى از نور و به گردش نرسيدم
اين خــــرقه پوسيده، رها كرده و رفتند
مـــن شـاد به اين پوسته در خرقه خزيدم
صاحبدل آشفته گذشت از پل و من باز
دنبـــال خســــان پشت به پل كرده دويدم
مرغان همه بشكسته قفس را و پريدند
مــن در قفس افتــــاده، به خــود تار تنيدم
يــا رب! شود آن روز كه در جمع حريفان
بينم كـــه از اين لانــــه گنديــــــده پريدم؟
فرم در حال بارگذاری ...