در آن روزگار، كه عصر بيان و سخن بود، قرآن در قالبي بس زيبا، دلربا و فصيح عرضه شد. علي (ع) در مقام فصيحترين و بليغ ترين سخنگوي زمان، به ترسيم و تصوير شگفتيها و زيباييهاي اين كتاب آسماني پرداخت و در توصيف قرآن، زيباترين و شگفت ترين واژه ها و الفاظ را به كار گرفت. او در جايگاه مفسري بيبديل و نگهبان راستين معارف قرآن، به تبيين و توصيف چگونگي هاي كتاب خدا پرداخت و قرآن، اين برنامة هدايت انسانها را بخوبي معرفي كرد، تا قرآن مداران و جستجوگران حقايق الهي، كتاب آسماني خود را بشناسند و قدر و ارزش آن را بدانند و در معضلات و مشكلات فكري، به اين ملجأ بزرگ و نجات بخش پناه برند. اوصافي كه حضرت (ع) از كتاب خدا برمي شمارد، در نهايت فصاحت و زيبايي و بسي دلپذير و خواندني است. آنچه كه علي (ع) در توصيف جايگاه قرآن بيان داشته اند و تبيين و تفسيري كه از ابعاد كتاب آسماني به دست داده اند؛ فراتر از آن است كه در اين سطور بگنجد. «تنها در نهج البلاغه آن حضرت (ع) 96 بار كلمة قرآن، كتاب الله، كتاب ربكم و امثال آن تكرار شده است».(1) در اين قسمت در جستجوي اوصاف و ويژگيهاي كتاب خدا، چشم جان را با كلمات گهربار و فصيح حضرتش شستشو مي دهيم.
 
تلفيق زيبايي و ژرفاي در قرآن
 فيه تبيان كل شيء و ذكر ان الكتاب يصدق بعضه بعضاً و انه لااختلاف فيه، فقال سبحانه: ««ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً و أن القرآن ظاهره أنيق و باطنه عميق لا تفني عجائبه و لا تنقضي غرائبه و لا تكشف الظلمات الا به خداوند گويد در قرآن بيان هر چيزي است و ياد آور شده است كه بعض قرآن، گواه بعض ديگر است و اختلافي در آن نيست و فرمود: «اگر از سوي خداي يكتا نيامده بود، در آن اختلاف فراوان مي يافتند» ظاهر قرآن زيباست، باطن آن ژرف ناپيداست. عجايب آن سپري نگردد، غرايب آن پايان نرسد و تاريكيها جز بدان زدوده نشود. (2)
استاد محمد تقي جعفري در شرح اين خطبه، ويژگيهايي را كه حضرت(ع) از قرآن، برشمرده اند، اينگونه بيان مي دارد:
 
1 - عدم تناقض در آيات قرآن:
با اينكه قرآن در دوران پرتلاطم و مملو از رويدادهاي ضد و نقيض زندگي پيامبر (ص) نازل شده است، ولي لحن آيات و سبك و محتواي آنها به هيچ وجه مختلف و متضاد نيست و موضوعات مختلف بدون هيچ گونه تناقضي شرح داده شده است.
 
2 - نفوذ شگفت انگيز معاني آيات قرآن در تمام سطوح روان آدمي:
مفردات و تركيب آيههاي قرآن در درجهاي از فصاحت و زيبايي است كه موجب بروز جذبة رواني مافوق شعر مي گردد.
 
3 - عمق معاني قرآن:
منظور از اين بيان (باطن عميق)، دشوار بودن و غير قابل فهم بودن آيات نيست بلكه بدين معناست كه قرآن، همة مسائل نهائي مربوط به انسان و جهان را در آياتي كه كلمات و جملات آن ساده و زيباست، مطرح مي نمايد.
 
4 - استمرار و جاودانگي مفاهيم قرآن:
قرآن، فوق تغييرات و دگرگونيها قرار دارد. آيات قرآن بيان كنندة ثابتها در صحنة جهان هستي و قلمرو انساني است. پديده هايي كه قرآن براي شناسايي انسان و رابطة او با خدا و ديگر انسانها مطرح كرده است، هرگز تغيير نمي كند. (3)
 
قرآن، نور جاودان و مصباح هدايت
علي (ع) قرآن ناطق و پيشواي فصاحت، در يكي از خطبههاي شگرف خود، قرآن را اينگونه توصيف ميكند: «پس فرو فرستاد بر پيامبر (ص)، قرآن را، نوري كه چراغهاي آن فرو نميرد و چراغي كه افروختگي اش كاهش نپذيرد و دريايي كه ژرفاي آن كس نداند و راهي كه پيمودنش رهرو را به گمراهي نكشاند و پرتويي كه فروغ آن تيرگي نگيرد و فرقاني كه نور برهانش خاموش نشود و تبياني كه اركانش ويراني نپذيرد و بهبودي كه در آن بيم بيماري نباشد و ارجمندي كه يارانش را شكست و ناپايداري نباشد و حقي كه ياورانش را زيان و خواري نباشد. پس قرآن، معدن ايمان است و ميانجاي آن و چشمه سار دانش است و درياهاي آن و باغستان داد است و انگيزه هاي آن و بنياد استوار اسلام است.
قرآن، واديهاي حقيقت است و سبزه زارهاي آن و دريايي است كه بردارندگان، آب آن را خشك نگردانند و چشمه سارها كه آب كشندگان، آب آن را به ته نرسانند و آبشخورهاست كه در آيندگان، آب آن را كم نكنند و منزلگاههاست كه مسافران، راهش را گم نكنند و نشانههاست كه روندگان، از نظرش دور ندارند و پشته هاست كه روي آورندگان، از آن نگذرند و آن را نگذارند. خدايش ماية سيرابي دانشمندان كرده است و بهار دلهاي فقيهان و مقصد راههاي پارسايان و دارويي كه از پس آن بيماري نيست و نوري كه با آن تاري نيست و ريسماني كه گرفتنگاه آن استوار است و پناهگاهي كه قلة آن پناهنده را نگاهدارست و ارجمندي هر كه با او دوستي ورزد و امان آن كس كه بدان در شود و راهنماي هر كه بدان اقتدا كند و عذرخواه آن كه آن را مذهب خود گيرد و برهان هر كس كه بدان سخن گويد و آن را پذيرد و گواه هر كه در مخاصمت، پشتيبان خويشش شمرد و پيروزي آن كس كه بدان حجت آرد و راهبر آن كه آن را به كار دارد و برندة آن كه آن را كار فرمايد و نشان آن كه در آن بنگرد چنانكه بايد و نگهدار كسي كه خود را بدان از آسيب پايد و دانش كسي كه آن را نيك به خاطر سپارد و حديث كسي كه از آن روايت كند و حكم آن كس كه خواهد حكم دهد». (4)
آيت الله خويي در شرح اين خطبة عظيم مي نويسد: اين خطبه، مشتمل بر نكات قابل توجه و مهمي است. حضرت علي (ع) در اين خطبه، ويژگيهاي قرآن را اينگونه برمي شمارد:
 
1 - قرآن چراغ روشني است كه نور آن به خاموشي نميگرايد
 مقصود حضرت (ع) از اين جمله اين است كه دوران حقايق و مفاهيم آيات قرآن سپري شدني نيست. آيات و احكام آن، جاودانه و هميشه و تازه است. مثلاً برخي آيات قرآن در مورد خاص يا دربارة شخص و گروه معيني نازل شده است؛ ولي در عين حال مفهوم اين آيات عموميت دارد و تا روز قيامت بر همگان شامل است
 
2 - بيان واضح و روشنگري است كه اصول آن خلل ناپذير است:
دربارة اين جملة امام (ع) دو احتمال وجود دارد: يكي اينكه اساس و پايه هاي معارف و تعاليم قرآن و زيربناي تمام حقايق آن بر پاية فطرت بشر و قانون طبيعت، چنان محكم و استوار است كه به هيچ روي، تزلزل و انهدام نميپذيرد. ديگر اينكه الفاظ و كلمات قرآن كه نشان دهندة حقيقت قرآن است، تغييرپذير نمي باشد و هيچ گونه خلل، زيادت و نقصاني در آن راه ندارد. بنابراين احتمال، اين جمله به مصون بودن قرآن از تحريف اشاره نموده است.
3 - قرآن پايگاه و بوستان عدالت است:
قرآن مركز و محور عدالت و محل پرورش نهال عدل و داد است. عدالت در عقيده و افكار، در عمل و اخلاق و انواع عدالتها در قرآن جمع گرديده است و از آنجا به جوامع بشري وارد مي شود.
 
4 - قرآن، واديهاي پهناور حق است:
تنها قرآن است كه منبت و چمنزار حق است. حق را به جز در قرآن در جاي ديگر نتوان يافت. هر كس به غير قرآن تمسك جويد و از راه ديگر، حق را پي جويي كند، هرگز بدان نخواهد رسيد.
 
5 - قرآن دريايي است كه آبكشان نتوانند آب آن را تمام كنند:
معناي اين جمله و جملات بعدي، اين است كه كساني كه در راه فهم دقيق و معاني قرآن تلاش مي كنند، نمي توانند به عمق آن برسند و به مفاهيم قرآن احاطه يابند، زيرا رموز و اسرار قرآن پايان ناپذير و تمام ناشدني است و هيچگونه نقصاني در آن راه ندارد.
 
6 - تلهاي بلندي است كه قصدكنندگانش نتوانند از آن بگذرند:
قرآنپژوهان و جستجوگران كتاب آسماني، كه در پي حقايق و مفاهيم قرآني اند، نمي توانند به قلههاي مرتفع آن دست يابند. (5)
 
قرآن سرچشمة هدايت و رستگاري آدمي
«بدانيد كه اين قرآن، پندگويي است كه فريب ندهد و راهنمايي است كه گمراه نكند و حديث خواني است كه دروغ نگويد و كسي با قرآن ننشست جز اين كه چون برخاست، افزون شد يا از وي كاست: افزوني در رستگاري و كاهش از كوري و دل بيماري و بدانيد كسي را كه با قرآن است نياز نباشد و بيقرآن بي نياز نباشد. پس، بهبود خود را از قرآن بخواهيد و در سختيها از آن طلب ياري نماييد كه قرآن، بزرگترين آزار را موجب بهي است و آن كفر و دورويي و بيراهه شدن و گمراهي است. پس از خدا بخواهيد به وسيلت قرآن و بدان روي آريد به دوستي آن و به قرآن خيري مخواهيد از آفريدگان كه بندگان روي به خدا نكردند با وسيلتي مانند قرآن و بدانيد كه قرآن ميانجي اي پذيرفته است و گويندهاي گواه شده. هر كه را روز رستاخيز، قرآن ميانجي شود، بپذيرد و آن را كه سعايت كند، گواهي اش به زبان او گيرند.
همانا روز رستاخيز منادي بانگ برآرد كه: هر كس حساب هر چه را اندوخته است بر عهده دارد و پايان كار خود را پايندان بود، جز اندوزندگان قرآن - كه حسابي نبود بر آنان - پس در شمار گرد آورندگان قرآن باشيد و پيروان آن. و قرآن را دليل گيريد بر شناخت پروردگارتان و آن را نصيحتگوي خود شماريد و رايهاتان را - كه با قرآن سزاوار نيست - متهم داريد و خواهشهاي نفساني خويش را خيانتكار انگاريد».(6)
 
كتابي خاموش و سخنگويي آگاه
علي (ع) مفسر آگاه قرآن، در مقام توصيف كتاب خدا در جايي ديگر، دستورات و معارف آن را بازدارنده و هدايتگر بيان مي كند و اين هدية آسماني را سخنگويي بي بديل و آگاه، ولي آرام و صامت معرفي مي دارد. او مي فرمايد:
«فالقرآن آمر زاجر و صامت ناطق. حجه الله علي خلقه. أخذ عليهم ميثاقه و ارتهن عليه أنفسهم. أتم نوره و أكمل به دينه و قبض نبيه صلي الله عليه و آله و قد فرغ الي الخلق من أحكام الهدي به.
قرآن فرماندهنده است و بازدارنده، خاموش است و گوينده. حجت خداست بر آفريدگانش كه بدان پيمان گرفته است از ايشان و همگان را نهاده است در گرو آن. نور - هدايت - خود را با قرآن تمام گرداند و دين خود را بدان به كمال رساند و جان پيامبر خويش را هنگامي ستاند كه از رساندن احكامي كه موجب رستگاري آفريدگان است، فارغ ماند».(7)
ابن ابي الحديد شارح بزرگ نهج البلاغه، در توضيح اين جملة حضرت كه قرآن خاموش است و گوينده، مي نويسد:
قرآن از آن جهت كه مشتمل بر حروف و الفاظ است صامت و خاموش است و از آن جهت كه در بردارندة اخبار، اوامر و نواهي و خطاب و نداست، بسان سخنگويي مي ماند كه با بندگان خدا سخن مي گويد و اين كلام حضرت (ع)، از باب مجاز است. (8)
اميرالمؤمنين (ع) در كلام فصيح ديگري بدين معنا اينگونه اشاره مي نمايد:
«و كتاب الله بين اظهركم ناطق لا يعيي لسانه و بيت لاتهدم أركانه و عز لاتهزم أعوانه. كتاب خدا در دسترس شماست، زبان آن كند نيست، گوياست. خانهاي است كه پايه هايش ويران نشود و صاحب عزتي است كه يارانش را هزيمت نبود». (9)
از نگاه مولا علي (ع) بايد از محضر اين هدايتگر بزرگ ياري جست و از آموزههاي آن بهره گرفت و با بصيرت و آگاهي از قرآن پرسيد و پاسخ سؤالات و ابهامات را گرفت. به بيان اين بزرگوار بنگريد: «ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لكن أخبركم عنه. ألا ان فيه علم ما يأتي و الحديث عن الماضي و دواء دائكم و نظم ما بينكم، آن كتاب خدا، قرآن است، از آن بخواهيد تا سخن گويد و هرگز سخن نگويد. اما من شما را از آن خبر مي دهم. بدانيد كه در قرآن، علم آينده است و حديث گذشته. درد شما را درمان است و راه سامان دادن كارتان در آن است». (10)
كلام عظيم و سخن هدايت آفريني است. علي (ع) به جويندگان طريق هدايت، توصيه مي نمايد درمان دردها و پاسخ سؤالاتتان را از قرآن بخواهيد تا او، براي شما سخن گويد و بسان پيشواي هدايتگر و رهبر سخنوري كه به ظاهر خاموش است، برايتان نغمه هاي هدايت را بسرايد.
تعبير به استنطاق (به سخن در آوردن) كه در كلام امام علي (ع) فرزند راستين قرآن آمده، لطيف ترين تعبير از تفسير موضوعي است كه عنوان گفتگو با قرآن، به قصد دستيابي به پاسخهاي اين كتاب آسماني، از آن ياد شده است. (11)
 
قرآن، رشتة پيوند استوار انسان و خدا
مولا علي (ع) قرآن را بسان حبل متين و رشتة پيوند انسان و خالق خود مي داند و زدودن زنگار دل و بهاري شدن قلب و دستيابي به چشمه هاي دانش را، تمسك به اين رشتة استوار آسماني مي داند و مي فرمايد: «… و ان سبحانه لم يعظ أحداً بمثل هذا القرآن، فانه حبل الله المتين و سببه الامين و فيه ربيع القلوب و ينابيع العلم و ما للقلب جلاء غيره… همانا خداي سبحان كسي را به چيزي پند نداده است چون قرآن، كه آن ريسمان استوار خداست و وسيلت اوست كه امين است و مصون از خطاست، در آن بهار دل است و چشمه هاي دانش و زنگار دل را تنها ماية جلاست و موجب فروزش…». (12)
علي (ع) بندگان خدا را به چنگ زدن به اين ريسمان استوار و تمسك به كتاب خدا، توصيه مي دارد و مي فرمايد: «… و عليكم بكتاب الله فانه الحبل المتين و النور المبين و الشفاه النافع و الري النافع و العصمه للمتمسك و النجاة للمتعلق. لا يعوج فيقام و لا يزيغ فيستعتب و لا تخلقه كثره الرد و ولوج السمع. من قال به صدق و من عمل به سبق…بر شما باد به كتاب خدا كه ريسمان استوار است و نور آشكار و درماني است سود دهنده و تشنگي را فرو نشانند. چنگ در زننده را نگهدارنده و در آويزنده را نجات بخشنده. نه كج شود تا راستش گردانند و نه به باطل گرايد تا آن را برگردانند. كهنه نگردد به روزگار، نه از خواندن و نه از شنيدن بسيار. راست گفت آن كه سخن گفت از روي قرآن و آن كه بدان رفتار كرد. پيش افتاد از ديگران…». (13)
 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...