در خلوتي ز پيرم کافزوده باد نورش

خوش نکته اي شنيدم در وجد و در سُرورش

گفتا: حضور دلبر مفتاح مشکلات است

خرّم دلي که باشد پيوسته در حضورش

يارب چه مي توان گفت اين مُرده زندگان را

يار است و نيست جز او دانيد ازچه دورش

فرزانه آن که خواهد تعظيم امر خالق

ديگر که باز دارد از خلق شرّ و شورش

مي باش بُردبار و در کار آن سرا کوش

در اين سرا نه سوگش مي پايد و نه سُورش

اي بي خبر ز انجام لختي بگير آرام

بهرام در پي گور گورش برد به گورش

تا نجم آملي از پندار خود به در شد

شمس حقيقت او هر جا دهد ظهورش

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...