اذن شهادت... |
... |
????سید ابراهیم خودش می گفت: دفعه اول که به سوریه اعزام شدم در عملیات تدمر خمپاره درست خورد کنار من ولی به من چیزی نشد ،گفتم شاید مشکل مالی دارم خدا نخواسته شهید بشم ، آمدم ایران و مباحث مالی خودم را حل کردم .
???????? دفعه دوم که رفتم سوریه، باز خمپاره خورد کنار من و به من چیزی نشد، گفتم شاید وابستگی به خانواده و بچه هاست که نمیذاره شهید بشم ؛ آمدم ایران و از بچه ها دل بریدم
????????????برای بار سوم که به سوریه اعزام شدم در عملیاتی ترکش خوردم و مجروح شدم ولی شهید نشدم ، به ایران که آمدم نزد عارفی رفتم و از او مشكلم را پرسیدم ، ایشان گفتند:♥من كان لله كان الله له♥ تو برای خدا به جبهه نمی روی برای شهادت می روی، نیتت را درست کن خدا تو را قبول می کند…
♦پدرش می گفت : این دفعه آخر مصطفی(سيدابراهيم) عجیب بال و پر درآورده بود دیگر زمینی نبود ..
رفت و به آرزويش رسيد..
فرم در حال بارگذاری ...