روابط زن و مرد از دیدگاه اسلام |
... |
روابط زن و مرد از دیدگاه اسلام
امروزه، به واسطهی افزایش مناسبات اجتماعی و اقتصادی و در پی آن، گسترش حضور زنان در عرصهی جامعه، مسأله ارتباط سالم و صحیح میان زن و مرد، به عنوان یکی از بارزترین دغدغههای متشرعین مطرح شده است. در این نوشتار، پس از بیان ضرورت بحث، رویکرد منطقی و معتدل از دیدگاه آیات و روایات، در برابر دو دیدگاه سختگیرانه و سهلگیرانه بیان میشود و حدود و مبانی آن مطرح میگردد. بر طبق این رویکرد، معیار در روابط زن و مرد، روشی است که جامعه با در نظر گرفتن راهنمایی عقل، شرع و فطرت میپسندد و سرانجام در پایان نوشتار موضوعات اساسی در روابط از قبیل مکالمه و گفتگو، نگاه، پوشش و تماس بدنی، با نگاهی فقهی مورد بررسی قرار میگیرد.متن
انسان موجودی اجتماعی است و با زندگی فردی به تأمین نیازهای خویش قادر نیست، لذا چارهای جز زندگی اجتماعی ندارد. نیازهایی که بشر را به زندگی اجتماعی وامیدارد، تنها نیازهای مادی و اقتصادی نیست؛ بلکه نیازهای روحی ـ روانی و فکری نیز نقش عظیمی دارند؛ حتی از یک نگاه نقش این عوامل، کمتر از عامل اقتصادی و مادی نیست. به عنوان نمونه، یکی از نیازهای بشر، نیاز علمی است. میل به دانش و آگاهی، یکی از امیال فطری بشر است. شکوفایی، ارضا و بالندگی میل علمی بشر، تنها در سایهی زندگی اجتماعی، روابط با دیگران و در گرو تعلیم و تربیت است. یکی دیگر از امیال فطری و روحی بشر، میل به داشتن دوست و یار صمیمی است. انسان به طور فطری دوست دارد که در سایهی روابط با دیگران، خود را از تنهایی و بیکسی رها سازد، به ویژه در مواقع رنج و درد و نگرانی، خواهان کسی است که با او درد دل کند تا التیامبخش دردهایش باشد.
بنابراین، عوامل مختلف مادی و روحی، انسان را به سمت و سوی زندگی اجتماعی سوق میدهد. در زندگی اجتماعی به صورت طبیعی روابطی شکل میگیرد، مانند رابطهی همسایه با همسایه، دانش آموز با معلم، دانشجو با استاد، دولت با ملت. طبیعی است که اینگونه روابط اجتماعی، همیشه میان همجنس (زن با زن، مرد با مرد) اتفاق نمیافتد. در بسیاری از این موارد، رابطهی دو جنس مخالف (زن و مرد) نیز حتمی و قهری است. به طور قطع رابطهی دو جنس مخالف را در دایرهی روابط محارم با یکدیگر نیز، نمیتوان منحصر دانست؛ زیرا انواع روابط میان دو جنس مخالف در میان اقوام و خویشاوندان، رفت و آمدهای فامیلی و نیز در سطح جامعه صورت میگیرد.
توسعهی شهرنشینی وگسترش مناسبات اجتماعی و اقتصادی موجب شده است که امروزه بر خلاف گذشته، زن در عرصهی جامعه، حضور گستردهای داشته باشد و به طور طبیعی، این حضور در کلیه اماکن عمومی و خصوصی، نظیر کلاس درس و محل کار مشهود است و صرفاً محدود به داشتن رابطه با محارم نمیشود. از این رو، مسألهی ارتباط زن و مرد، از مسائل بسیار مهم و مورد ابتلاست که باید دیدگاه اسلام در این زمینه روشن شود. با عنایت به اینکه، اسلام دین جامع، جهانی و پاسخگوی نیازهاست و در آموزههای خود از مقتضیات زمانه نیز غافل نیست، بهطور حتمی، دیدگاه واقعبینانه و منصفانهای در این موضوع، مانند همه موضوعات دیگر دارد که برای نسل امروز در عین اینکه سعادت آفرین است، راهگشا و هدایتگر نیز میباشد.
دیدگاههای مختلف در مورد ارتباط زن و مرد
در مورد ارتباط زن و مرد، دو دیدگاه مخالف با تفاسیری دوگانه وجود دارد که به نظر میرسد هر دو دیدگاه، به یک اندازه مردود و مخدوش است.
الف)- دیدگاه سختگیرانه
مطابق این دیدگاه افراطی، هر نوع ارتباط میان دختر و پسر و زن و مرد جز در صورت اضطرار ممنوع است؛ زیرا رابطهی میان این دو، رابطهی آتش و پنبه است و برای دوری از خطر، عقل حکم میکند که این دو، هر چه بیشتر از همدیگر دور نگه داشته شوند. بر این مبنا، هر نوع ارتباطی میان دو جنس مخالف، ممکن است باعث جرقهای شود که کنترل آن در اختیار هیچ یک از طرفین نباشد. از این گذشته، تأثیرات منفی شنیدن صدای نامحرم و هر نوع مصاحبت با وی، در روح انسان قابل انکار نیست.
دیدگاه مذکور در تأیید صحت مدعای خویش، پارهای از روایات را با تفسیری خاص نقل میکند که از آن جمله است: در روایتی از حضرت زهرا (س) آمده است: «برای زنان بهتر است که هیچ مردی را نبینند و هیچ مردی نیز آنها را نبیند.» (حر عاملی، 1ابواب مقدمات النکاح، باب 129، ح3) یا حضرت علی (ع) در سفارشات خـویش، بـه امـام حسـن مجتبی (ع) میفرمایند: «اگـر میتوانی کاری کن که زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد. هیچ چیز بهتر از خانه، زن را حفظ نمیکند. همانطور که بیرون رفتن آنان از خانه و معاشرت با مردان بیگانه در خارج از خانه برای آنها مضر و خطرناک است، وارد کردن مرد بیگانه نزد آنان در داخل خانه و اجازهی معاشرت دادن به او نیز مضر و خطرناک است. اگر بتوانی کاری کن که زنانت غیر از تو را نشناسند.» (نهج البلاغه، نامه 31)
ـ
الف)- براساس فتوای بسیاری از فقها، اصل ارتباط و گفتگو، معاشرت و مصاحبت، سلام و احوالپرسی میان زن و مرد با رعایت موازین اسلامی ممنوعیتی ندارد. زن و مرد میتوانند صدای همدیگر را بشنوند و صدای خود را به همدیگر بشنوانند. منعی که وجود دارد، این است که اولاً زن نباید صدای خود را به گونهای ترقیق و تحسین کند که مرد را به گناه بکشاند و ثانیاً نباید این گفتگو به قصد التذاذ جنسی صورت گیرد.
زن و مرد میتوانند در مسائل مختلف دینی، علمی، سیاسی، اجتماعی و… با هم بحث و گفتگو داشته باشند و از نظرات و اطلاعات همدیگر استفاده کنند. زن میتواند مدیریت یک موسسهی علمی- تعلیمی، اقتصادی و… را که مردان نیز در آنجا بکار اشتغال دارند، به عهده گیرد. همهی این موارد و موارد مشابه آن، از دیدگاه فقها هیچگونه ممنوعیتی ندارد. آنچه که از دیدگاه فقهی و شرعی مهم است، رعایت حریم، حفظ حجاب، پرهیز از نگاههای شهوتآلود، اختلاطها و مصاحبتهای نادرست و غیر مفید است.
این دیدگاه که زن را باید در خانه محبوس کرد و از هر گونه حضور در جامعه و ارتباط با دیگران محروم ساخت، مبنای مقبولی ندارد. از نظر شرعی، حضور زن در جامعه و شرکت در مراسم مختلف دینی، سیاسی و اجتماعی ممنوع نیست. زن میتواند در نمازهای جمعه و جماعت حضور پیدا کند. البته اسلام حضور زن را در نماز جمعه و عیدین واجب نکرده است؛ اما این عدم وجوب به معنای ارفاق و برداشتن تکلیف است؛ نه منع حضور.
صاحب وسائل الشیعه که خود محدثی قوی است، پس از ذکر روایات به ظاهر متعارض در رابطه با حضور زن در جامعه، میگوید: «از مجموع روایات استفاده میشود که برای زنان رواست که برای مجالس عزا یا برای انجام حقوق مردم یا تشییع جنازه بیرون روند و در این مجامع شرکت کنند، همچنان که فاطمه(س) و نیز زنان ائمه اطهار(ع)، در مثل این موارد شرکت میکردهاند.» (
در روایتی دیگر از پیامبر اکرم(ص) خطاب به زنان خود آمده است: «قد اذن لکن ان تخرجن لحوائجکن» (مسلم، بیتا: ج7، ص6 ؛ بخاری، بیتا: ج7، ص49)، «به شما اجازه داده شده است که برای حاجتهای خود بیرون بروید.»
شهید مطهری، روایاتی را که بر منع حضور زنان در جامعه دلالت دارد، بر توصیه اخلاقی حمل میکند؛ بدین معنا که مردان و زنان از خطرات ارتباط با هم آگاه شوند؛ سپس میگوید: «علت اینکه فقها به مضمون چنین جملهها فتوا ندادهاند، ادلهی قطعی دیگر از آیات و روایات و سیرهی معصومین(ع)، برخلاف مفاد ظاهر این تعبیرات است و به اصطلاح، ظاهر این جملهها معرض عنه اصحاب است؛ لهذا این جملهها حمل بر توصیـه اخلاقی شـده اسـت و ارزش اخلاقـی دارد نـه فقهی.» (مطهری، 1379: ج 19، ص548) در واقع تفسیر صحیح این روایات، مصونیت روابط را شامل میشود، نه ممنوعیت.
ب)- هر چند به هیچ وجه نمیتوان خطرات ناشی از روابط ناسالم میان دختر و پسر و زن مرد را دستکم تلقی کرد، اما این امر نباید چنان باعث بدبینی گردد که هر گونه ارتباط میان دو جنس مخالف، غیر مجاز و ممنوع تلقی شود و در پارهای از موارد، منافع و مصالحی که در این ارتباط وجود دارد، نادیده گرفته شود. این نگرش که این دو جنس همانند آتش و پنبهاند و در موقع ارتباط گفتاری و معاشرت حتی با حفظ حجاب و رعایت حریم و آداب لازم، به موجودات بیاراده و تدبیر تبدیل میشوند، تا حدود زیادی بیانصافی و افراطگرایی است.
شکی نیست که معاشرت و مصاحبت دو جنس مخالف میتواند در پارهای از موارد یکی از لغزشگاههای بزرگ به حساب آید؛ اما آیا میتوان به این دلیل حتی با رعایتهای لازم، هر گونه ارتباطی را محکوم کرد؟ آیا در موارد دیگری نیز که امکان لغزش وجود دارد، چنین قضاوتی میشود؟ آیا دسترسی به مال، مقام و منصب یا حتی علم، یا حضور در برخی از جلسات و نشستن در جایگاه داد و ستد، خرید و فروش و… نمیتواند برای عدهای لغزشگاه به حساب آید؟ آیا تعداد کسانی که در این موارد به لغزش، انحراف و گناه کشیده میشوند، اندک است؟ و میتوان با این عذر، این موارد و مشاغل را ممنوع دانست؟
ب)- دیدگاه سهلگیرانه
بر اساس این دیدگاه تفریطی، ایجاد هر نوع محدودیت و ممنوعیت در ارتباط میان زن و مرد، باعث برانگیختن حساسیت، افزایش التهاب و اشتیاق میشود. انسان بر اساس اصل: «الأنسان حریص علی مامنع»، وقتی در موردی با منع و محدودیت مواجه میشود، نسبت به آن حریصتر و کنجکاوتر میشود. از این رو، بهتر است که نحوهی ارتباط دو جنس مخالف، همانگونهای باشد که دو جنس موافق با هم مرتبطند. از این گذشته، اوضاع حاکم بر جامعهی جهانی، جدایی دو جنس مخالف را از هم ناممکن گردانیده است. زیرا عصر حاضر، عصر ارتباطات و اطلاعات است. همانگونه که در این عصر، فرهنگها، ادیان و مذاهب به گفتگو و ارتباط میان هم تن دادهاند، باید ارتباط و مصاحبت میان همه افراد بشر را ـ فارغ از جنسیت، نژاد، رنگ، دین و مذهب ـ پذیرفت.
ـ نقد و بررسی
در نقد دیدگاه فوق، توجه به نکات زیر ضروری است:
1)- این نظریه، به طور کامل با آیات و روایات فراوان و فتاوای فقها ناسازگاری دارد. آیات و روایات متعددی که در باب لزوم رعایت عفاف، حفظ حریم و ممنوعیت اختلاط دو جنس مخالف، حرمت خلوت زن و مرد نامحرم، تبرج و خودآرایی زنان در خارج از خانه آمده است، گویای این است که از دیدگاه اسلام سادهانگاری و تساهل در روابط زن و مرد کاملاً مردود است. توصیهی فراوان اسلام به ازدواج و تشویق به آن در راستای حفظ دین نیز، گویای این است که از دیدگاه اسلام دختر و پسر مجرد در معرض خطر جدی قرار دارند. اسلام هر چند ارتباط زن و مرد را با رعایت موازین شرعی، مجاز دانسته است، اما به اختلاطها و مصاحبتهای بیجهت روی خوش نشان نداده است.
از این رو، به نقل برخی از روایات، پیامبر اکرم (ص) درب رفتوآمد مردان به مسجدالنبی را از درب رفتوآمد زنان جدا ساختند و فرمودند: «لوترکنا هذا الباب للنساء» «بهتر است این درب را برای زنان قرار دهیم.» یا برای جلوگیری از اختلاط زن و مرد دستور فرمودند که مردان از وسط کوچه و زنان از کنار رفتوآمد کنند. (رک. کلینی، 1363: ج5، ص518)
2)- این نظریه که ممنوعیت ارتباط و اختلاط، باعث افزایش التهابها میشود و برای مهار کردن غریزهی جنسی و کاستن از حساسیت باید هر گونه اختلاطی را مجاز دانست، نه با تجربه و واقعیتها سازگاری دارد و نه با علم همخوانی دارد. آیا در دنیای غرب که هر گونه اختلاطی مجاز دانسته شد، حرص و آز جنسی کم شده است و روابط نامشروع و بیبندوباریهای اخلاقی رو به کاهش نهاده است؟ فیلمها و عکسهای مبتذل رونق خود را از دست دادهاند؟ سقط جنینها و تولد فرزندان نامشروع مهار شده است؟ آیا بر روابط نامشروع دو جنس مخالف، روابط نامشروع همجنسبازی افزوده نشده است؟! گزارشها خلاف این را نشان میدهند.
اشتباه برخی از دانشمندان غربی مانند برتراند راسل و فروید، در این بوده است که غریزهی جنسی را همانند میل به آب و غذا و خواب دانستهاند که با برآوردن آن، میتوان از دست آن رهایی یافت. در حالیکه آزاد گذاشتن غریزهی جنسی، باعث شعلهورتر شدن آن میشود. همانگونه که غالب میلهای روحی انسان مانند میل به مقام، مال، علم و… ، از این قبیل است. علاوه بر این، در سایر نیازهای غریزی مانند نیاز انسان به آب و غذا نیز محدودیت لازم است؛ از هر آبی نمیتوان نوشید، از هر غذایی نمیتوان تناول کرد؛ آیا کسی به خود حق میدهد که غذای متعلق به دیگری را صرفاً به این دلیل که نیاز غریزی وی اقتضا میکند، تصاحب نماید؟
شهید بزرگوار مطهری در این رابطه سخن زیبایی دارد: «اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشتهاند، تنها راه آرام کردن غرایز، ارضا و اشباع آنهاست.. اینها چون یک طرف قضیه را خواندهاند، توجه نکردهاند که همان طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده میکند، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات در آوردن، آن را دیوانه میسازد… به عقیدهی ما برای آرامش غریزه دو چیز لازم است: یکی ارضای غریزه در حد حاجت طبیعی و دیگری جلوگیری از تهییج و تحریک آن. انسان از لحاظ حوائج طبیعی، مانند چاه نفت است که تراکم و تجمع گازهای داخلی آن، خطر انفجار را به وجود میآورد. در این صورت، باید گاز آن را خارج کرد و به آتش داد، ولی این آتش را هرگز با طعمهی زیاد نمیتوان سیر کرد… اما اینکه میگویند: «الإنسان حریص علی ما منع» مطلب صحیحی است ولی نیازمند به توضیح است. انسان به چیزی حرص میورزد که هم از آن ممنوع شود و هم به سوی آن تحریک شود. به اصطلاح، تمنای چیزی را در وجود شخص بیدار کنند و آنگاه او را ممنوع سازند…» (مطهری، 1379: ج19، صص461-460)
3)- این گفتار که «عصر ما، عصر ارتباطات است و اینگونه مسایل در دنیای امروز حل شده است»، نوعی مغالطه یا هوچیگری است؛ زیرا اولاً قرار داشتن در عصر ارتباطات، چه ربطی به نادیده گرفتن مرزها و حریمها دارد؛ آیا میتوان به بهانهی عصر ارتباطات، آداب و ارزشهای اخلاقی را زیر پا نهاد و به بهانهی برداشتن مرزها در ارتباطات بشر امروز، پردهی اتاق یا دیوار میان خانهها را نیز برداشت تا هر کاری که شخص در درون خانهی خود انجام میدهد، در معرض دید همگان قرار گیرد؟ ثانیاً؛ چه کسی باور میکند که اینگونه مسایل در دنیای امروز حل شده است؟ فحشا، فساد، ابتذال، مجلات ضد اخلاقی، روابط نامشروع اخلاقی، برنامههای مستهجن ماهوارهای، اینترنتی و…، شواهد زنده و گویای فرورفتگی دنیای امروز در منجلاب ابتذال اخلاقی است.
ج)- دیدگاه معتدل
همانگونه که گذشت، دو دیدگاه پیشین به یک اندازه مخدوش و مردودند، نه میتوان ممنوعیت هر گونه ارتباط میان دو جنس مخالف، جز در صورت اضطرار را پذیرفت و نه میتوان اهمیت و حساسیت رابطهی دو جنس مخالف را در حدّ رابطهی میان دو جنس موافق فروکاست؛ بلکه اعتدال در روابط زن و مرد آن است که از هر گونه افراط و تفریط پرهیز شود؛ یعنی نه چنان سختگیرانه و تنگنظرانه برخورد شود که در نگاه عرف و عقلا به هیچ وجه قابل عمل نباشد و نه چنان سهلگیرانه نظر داده شود که باعث پیامدهای ناگوار و منفی گردد. معیار و میزان ، ارتباط درست و سالم با حفظ همهی حریمهاست.
قرآن کریم در بسیاری از موارد در روابط زن و مرد از کلمهی «معروف» استفاده کرده است. این واژه 38 مرتبه بکار رفته است که 19بار آن دربارهی ارتباط با زنان است؛ گویی معیار و میزان، «معروف» بودن روابط است. به عنوان نمونه به پارهای از این آیات اشاره میشود:
ـ «با زنان به صورت معروف (پسندیده و مورد قبول) معاشرت کنید.»[1]
ـ «کسانی از شما که بمیرند و همسرانی به جای گذارند، زنان چهارماه و ده روز به انتظار بمانند و چون این مدت را به پایان رساندند، باکی بر شما نیست به آنچه که به معروف و شایستگی در مورد خویش انجام میدهند که خدا از آنچه میکنید، آگاه است. آنچه دربارهی خواستگاری این زنان به اشاره بگویید یا در دل خویش نهان کنید، گناهی بر شما نیست….»[2]
همانگونه که از تفسیر شریف المیزان در پارهای از این موارد استفاده میشود، این اصل اختصاص به روابط زناشوئی میان زن و شوهر ندارد بلکه اصلی فراتر از آن است. علامه طباطبائی در ذیل آیات 242-228 سورهی بقره میفرماید: «معروف به معنای هر عملی است که افکار عمومی آن را عملی شناخته شده بداند و با آن مأنوس باشد و با ذائقهای که اهل هر اجتماع از نوع زندگی اجتماعی خود بهدست میآورد، سازگار باشد این واژه، متضمن هدایت عقلی، حکم شرعی، فضیلت اخلاقی و هم سنتهای ادبی و انسانی است و چون اسلام شریعت خود را بر اساس فطرت و خلقت بنا کرده است، «معروف» همان چیزی است که مردم آن را معروف بدانند، البته مردمی که از راه فطرت و از مقتضای نظام خلقت منحرف نگردیده باشند.» (رک. طباطبائی، 1363: ج4، ص24)
بر اساس این تعریف، باید معیار را در روابط زن و مرد روشی دانست که جامعه با در نظر گرفتن راهنمایی عقل و شرع و فطرت میپسندد. بنابراین، ممکن است یک رابطهای در یک شرایطی پسندیده و در شرایطی دیگر ناپسند باشد یا برای عدهای پسندیده باشد و برای عدهای دیگر ناپسند. به عنوان مثال، در عرف متشرعه، اگر ارتباط دو جنس مخالف در زمینهی علمی، دینی یا اجتماعی و سیاسی باشد، پسندیده و معروف است؛ همچنین اگر این ارتباط، جهت گفتگو و تصمیمگیری در مسالهی ازدواج و آیندهی زندگی مشترک باشد. اما اگر مسائل مورد گفتگو، مسایل جنسی و شهوانی باشد، نگاههایی که رّد و بدل میشود معنادار باشد؛ حرکات و اطواری که طرفین نشان میدهند، محرک و مهیج باشد؛ پوششها نادرست، سبک و جلف باشد؛ صحبتها بیمحتوا، بیفایده و با خندههای بلند و وهنآمیز همراه باشد، از منظر عرف متشرعه و عقلا، منکر و ناپسند است یا کسی از جهت ظاهری حدّ پوشش شرعی را رعایت کند، اما نحوهی پوشش او چنان تنگ، چسبان و محرک باشد که به نظر عرف و عقلا، منکر و ناپسند باشد یا ممکن است گفتگوی دختر و پسر در مسایل علمی، فرهنگی، سیاسی یا حتی دینی و قرآنی باشد، اما شیوهی سخن گفتن و حرکات همراه آن باعث شود که این ارتباط منکر و ناپسند شمرده شود.
حدود روابط زن و مرد
از دیدگاه اسلام، ارتباط میان زن و مرد فی نفسه ممنوعیتی ندارد. طبیعی است، در جامعهای که معمولاً نیمی از آن را جنس مرد و نیمی دیگر را جنس زن تشکیل میدهد، چـارهای جز ارتباط دو جنس مخالـف بـا همدیگر نیست. بـه تعبیـر دیـگر، اجتمـاع مجموعهای از زنان و مردان است و قابل تقسیم به جامعهی مردان و جامعهی زنان نیست.
برحسب دیدگاه اسلام، زن ومرد باید با نگاه به شخصیت انسانی هم که به طور قطع در روابطی سالم خود را نشان میدهد، در تعاملات اجتماعی حضور یابند. عایقی مفید و مؤثر به نام هویت انسانی وجود دارد که سبب ایجاد جریانی سالم و آسیب ناپذیر در روابط میان زن و مرد میشود. بر این مبنا، مرد باید در زیرساختهای فکری خویش، تصویر درستی از زن به عنوان یک شخصیت ارجمند، پاک، با کرامت و حرمت داشته باشد و زن نیز باید در روساختهای رفتاریاش که وجوه ارتباطی او را در پوشش، گفتار وحرکات نمایان میسازد، حرمت و کرامت زن بودن خود را نشان دهد. این تنها طریقی است که زن میتواند مقام و موقعیت خویش را در برابر مرد حفظ نماید. زن هر اندازه متینتر، باوقارتر و عفیفتر رفتار کند و خود را در معرض نمایش برای مرد قرار ندهد، بر حرمت و کرامتش افزوده میشود.
از دیدگاه اسلام، روابط زن و مرد نباید به گونهای باشد که تمتعات جنسی در آن سهمی داشته باشد. زیرا تمتعات جنسی، منحصراً در چارچوب زندگی زناشویی مجاز است و کشاندن آن از محیط خانه به اجتماع، موجب تضعیف فعالیتهای اجتماعی میشود و در کنار عوامل دیگر، در کاهش آمار ازدواج تأثیر مستقیم و به سزایی دارد. زیرا در سایهی این روابط، ازدواج مانعی برای لذتجوییهای نامحدود و آزاد محسوب میشود. معاشرتهای آزاد و بیبندوبار، ازدواج را به صورت یک تکلیف و محدودیت در میآورد که باید آن را با توصیههای اخلاقی یا احیاناً با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد. تفاوت جامعهای که روابط جنسی میان زن ومرد را به محیط خانوادگی و در قالب ازدواج مشروع و قانونی محدود مینماید، با اجتماعی که روابط آزاد در آن مجاز است، این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت و در اجتماع دوم، آغاز محرومیت و محدودیت است. در سیستم روابط آزاد جنسی، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه میدهد و آنها را ملزم میسازد که به یکدیگر وفادار باشند، اما در سیستم اسلامی، ازدواج به محرومیت و انتظار آنان پایان میدهد.
همچنین، در سیستم روابط آزاد جنسی، همان تعداد ازدواجی هم که صورت میگیرد، در بسیاری از موارد به طلاق منجر میشود. زیرا، در روابط هرز، با وجود آنهمه اظهار دلدادگی و عشق، عقبه سالم و پاکی برای ازدواج یافت نمیشود و دختر و پسر در این نوع روابط دوستانه، لایههای انسانی و حرمت برانگیز خود را شناسایی نکردهاند و تعامل فکری و روحی، نقشی در انتخاب آنها نداشته است بلکه صرفاً جذابیتهای بصری و لذتجوییهای شهوانی در انتخاب آنها دخیل بوده است.
ـ اعتدال
اسلام دین فطرت است.[3] فطرت مبتنی بر اعتدال است و از افراط و تفریط گریزان است. اسلام در مسالهی ارتباط دختر و پسر یا زن و مرد، نه آنچنان سختگیرانه نظر میدهد که هر گونه ارتباط گفتاری، دیداری و شنیداری را ممنوع سازد و نه آنچنان ولنگارانه و تساهلمآبانه نظر میدهد که هرگونه ضابطه و حریمی را در ارتباط با دو جنس مخالف غیر محارم، بیاعتبار اعلام نماید.
قرآن کریم، ویژگی امت اسلامی را اعتدال و وسط بودن معرفی میکند و میفرماید: «وکذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس ویکون الرسول علیکم شهیداً» (بقره، 143)، «شما را امت میانهای قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه باشد.
در طرح دیدگاههای دینی، باید بر آنچه که در متون دینی آمده و از جانب خدا و پیشوایان دینی گفته شده است، پایبند و ملتزم بود و از اعمال سلیقهی شخصی بهشدت پرهیز کرد. قرآن کریم میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا لاتقدموا بین یدی الله و رسوله» (حجرات، 1)، «ای مؤمنین! بر خدا و رسول او تقدم مجوئید.» مقصود این است که دینداری را به جایی نرسانیم کـه خـدا و رسـول (ص) نگفتهاند و بخواهیم از آنـها هم جلوتـر و تندتـر حرکت کنیـم. امیرالمؤمنین علی (ع) میفرمایـد: «ان الله حد حدوداً فلاتعتدوها و فـرض فرائض فلاتترکوها و سکت عن اشیاء لمیسکت عنها نسیاناً فلا تتکلفوها» (نهجالبلاغه، حکمت 105)، «خداوند حدود و مرزهایی قرارداده است، از آنها تجاوز نکنید؛ محرماتی قرار داده، آنها را نقض نکنید و واجباتی قرار داده، آنها را ترک نکنید و دربارهی چیزهایی سکوت کرده است (نه آنها را حرام کرده و نه واجب) این سکوت از روی فراموشی نبوده، بلکه خواسته است شما در آن موارد آزاد باشید. پس شما خود را در آن زمینهها به تکلف و مشقت نیندازید و از پیش برای خودتان، تکلیف درست نکنید.»
پیامبر اکرم(ص) در حدیثی فرموده است: «ان الله یحب ان یوتی رخصه کما یکره ان یوتی معصیته.» (مطهری به نقل از جامعالصغیر، 1379: ج19، ص563)، «خداوند دوست دارد، آنچه را اجازه داده و ممنوع نکرده است، انجام دهند و از پیش خود آن را ممنوع نشمارند؛ همانگونه که دوست ندارد آنچه را نهی کرده و ممنوع دانسته است، انجام دهند.»
نکته مهم دیگر اینکه نباید به خاطر برخی مصلحتاندیشیها، از گفتن آنچه که حقیقت است، سرباز زد. مطمئناً مضراتی که بر کتمان حقیقت مترتب میشود، بیشتر و مهمتر از مصالح و منافع آن است. قرآن کریم با لحن بسیار شدید از کتمان آموزهها و حقایق دینی و الهی نهی کرده است؛ لحنی که در کمتر موضوعی مشابه آن را میتوان یافت: «إن الذین یکتمون ما انزلنا من البینات والهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون» (بقره، 159)، «کسانی که حقایق فرود آمده از جانب ما را، پس از آنکه ما در کتاب بیان کردیم، کتمان میکنند، خدا و هر لعنت کنندهای آنان را لعنت میکنند.»
بیگمان احتیاط هم در مقام عمل، هم در مقام فتوا و اظهار نظر در مسائل دینی، کار شایسته و خوبی است و در روایات ما نیز بر روی احتیاط در دین خدا تأکید فراوان شده است؛ به ویژه در مسائل مربوط به ارتباط زن و مرد که انگیزههای قوی بر زیاده روی و گذشتن از خطوط قرمز وجود دارد، اما نباید از یک نکته مهم غافل بود و آن اینکه ایجاد محدودیت و ممنوعیت بیش از آنچه که شارع مقدس فرموده است، خود عامل مهمی برای بیبندوباری و مرزشکنی است؛ زیرا اینگونه تصور میشود که پایبندی به مقررات و حدود شرعی، عملی بسیار دشوار و بلکه غیر عملی است و لذا چارهای جز بیبندوباری و مرزشکنی نیست.
نمونه و شیوهی بسیار زیبا و روشن ارتباط درست و پسندیده میان دختر و پسر، داستانی است که قرآن کریم در مورد رابطهی حضرت موسی با دختران شعیب مطرح کرده است. قرآن کریم در این رابطه چنین میفرماید: «هنگامی که موسی به آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که حیوانات خود را سیراب میکنند و در کنار آنها دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشاند (و به چاه آب نزدیک نمیشوند) به آنها گفت: کار شما چیست؟ گفتند: ما آنها را آب نمیدهیم تا چوپانها همگی خارج شوند و پدر ما پیرمرد مسنی است. موسی به گوسفندان آنها آب داد و سپس رو به سوی سایه آورد و عرض کرد. پروردگارا! هر خیر و نیکی که بر من فرستی، به آن نیازمندم. ناگهان یکی از آن دو به سراغ او آمد؛ درحالیکه با نهایت حیا گام برمیداشت، گفت: پدرم از تو دعوت میکند تا مزد سیراب کردن گوسفندان را به تو بپردازد. یکی از آن دو دختر گفت: پدرم! او را استخدام کن؛ چرا که بهترین کسی را که استخدام میتوانی بکنی، آن کس است که قوی و امین میباشد….» (قصص، 26- 23)
این داستان حاوی مطالب مهمی است که به آنها اشاره میشود:
ـ دختران شعیب به خاطر انجام کاری از منزل خارج میشوند و در میان جمعیت اما با حفظ حریم و پرهیز از اختلاط بکار خود میپردازند.
ـ حضرت موسی به عنوان یک پسر جوان به سوی دختران شعیب که در گوشهای برای انجام کار خود به انتظار نشسته بودند، میرود و با آنها با رعایت ادب و عفاف گفتگو میکند و آنها نیز به عنوان دختران جوان، با عفت و پاکی پاسخ او را به درستی میدهند و از اینکه پسر جوان ناشناختهای به سوی آنها آمده و در مورد کار آنها میپرسد، حساسیت و عصبانیت نشان نمیدهند و پس از آن حضرت موسی به یاری آنها میشتابد.
ـ دختر جوان شعیب از جانب پدر مأمور میشود که به نزد موسی بیاید و با او در مورد کاری که انجام داد گفتگو کند تا او را برای آمدن به خانه آنها راضی کند.
ـ موسی به همراه دختران شعیب مسیر راه را میپیمایند.
ـ دختر شعیب در این مدت چنان حضرت موسی را با زیر نظر گرفتن شناسایی کرده بود که پیشنهاد استخدام وی را به عنوان بهترین فرد که از دو صفت قوی و امین برخوردار است، به پدر میدهد و پدر نیز پیشنهاد دختر را میپذیرد.
آیات شریفه فوق، ارتباط و گفتگوی دختر و پسر جوان را مطرح میکند و به زیبایی رعایت آداب اخلاقی و موازین ارزشی را نیز به تصویر میکشد؛ زیرا هم موسی در مواجهه با دختران شعیب از زیادهگویی و بیهودهگویی میپرهیزد و نیز انجام کاری برای آنها را بهانهای برای نزدیکی به آنها و سوءاستفاده اخلاقی قرار نمیدهد؛ بلکه بلافاصله به زیر سایه میرود و با خدا به راز و نیاز میپردازد و هم اینکه دختران شعیب در گفتگوی با موسی از زیادهگویی میپرهیزند و به حداقل کلمات اکتفا میکنند و هنگام راه رفتن حیا و پاکدامنی خود را در برابر مرد نامحرم به نمایش میگذارند تا مرد نامحرم طمع خام در سر نپروراند.
قابل توجه است که در پارهای از روایات آمده است: «وقتی موسی به سوی خانه حضرت شعیب حرکت میکند، دختر برای راهنمایی از پیش رو حرکت میکرد و موسی از پشت سرش، چون باد به لباس دختر میوزید و ممکن بود لباس را از اندام او کنار زند، موسی به دختر شعیب میگوید: من از جلو میروم و بر سر دو راهی و چند راهیها مرا راهنمایی کن.» (مکارم شیرازی، 1368: ج16، صص59-58)
از تبیین آیهی فوق به خوبی روشن میشود که «حیا» ملاک اصلی در تشکیل روابط معقول میان زن و مرد است که در این نوشتار اشارتی بر آن میرود.
ـ حیا
یکی از خصلتهای نیکو در نگاه اسلام و علمای اخلاق، خصلت حیا است. حیا در لغت به معنای شرم، آزرم و پرهیز از چیزی به خاطر بیم از آن است. این خصلت معمولاً همراه با خصلت عفاف و به معنایی نزدیک به معنای آن بکار میرود. حیا، ملکه و خصـلت روحی ویـژهای اسـت کـه شخص را وا میدارد کـه حریـم نـگه دارد و از پردهدری و خارج شدن از حدود اخلاقی در برخورد با دیگران هم از جهت گفتاری و هم از جهت رفتاری بپرهیزد. به تعبیر دیگر، حیا صفتی است که شخص را از ارتکاب اقوال وافعالی که به نظر عرف و عقلا ناپسند و ناخوشایند است، باز میدارد.
حیا در آیات و روایات
در روایات معصومین (علیهمالسلام) از خصلت حیا ستایش و تمجید فراوان شده است که به عنوان نمونه به پارهای از آنها به نقل از امام صادق (ع) اشاره میشود:
ـ «الحیاء من الایمان و الایمان فی الجنه»، (کلینی، 1363: ج1، ص106) «حیا از ایمان است و ایمان در بهشت است.»
ـ «الحیاء و العفاف و العی ـ اعنی عی اللسان لاعی القلب ـ من الایمان»، (همان) «حیا و پاکدامنی و کندی – کند زبانی نه کنددلی – از ایمان هستند.»
ـ «الحیاء و الایمان مقرونان فی قرن فاذا ذهب احدهما تبعه صاحبه»، (همان، ص107) «حیا و ایمان کاملاً همدوش و در یک ردیفند و چون یکی از آن دو برود، دیگری هم در پی آن برود.»
ـ «لاایمان لمن لاحیاء له»، (همان) «کسی که حیا ندارد ایمان ندارد.»
ـ امام صادق(ع) از قول پیامبر اکرم(ص) نقل میکند که فرمود: «اربع من کن فیه وکان من قرنه الی قدمه ذنوبا بدلها الله حسنات: الصدق و الحیاء و حسن الخلق و الشکر»، (همان) «هر کس که چهار خصلت داشته باشد و از سر تا پا غرق در گناه باشد، خدا آنها را به حسنات تبدیل کند: راستگویی، حیا، خوشخلقی و سپاسگزاری.»
نکتهی مهمی که در این گونه روایات بر آن تأکید شده است، تلازم و جداناپذیری حیا و ایمان است؛ به نحوی که هر یک از این دو از دست برود، دیگری نیز از دست خواهد رفت. بنابراین داشتن حیا از لوازم برخورداری از ایمان است و همهی مؤمنان باید در روابط اجتماعی خود پاسدار این خصلت نیکو باشند و از پردهدری و حریمشکنی در رفتار و گفتار با یکدیگر بپرهیزند.
همچنین، برخی روایاتی که در ذیل آیات سورهی قصص آمده است، مصداق جالبی از حیای مرد در ارتباط با زن را بیان میدارد. در تفسیر قمی که یک تفسیر روائی است، آمده است: «یکی از دختران شعیب به پدرش گفت: ای پدر! او (موسی) را اجیر کن که او بهترین فرد برای این کار است. او قوی و امین است. شعیب به دخترش فرمود: قوی بودن او را به من شناساندی که او به تنهایی دلو پر آب را از چاه بیرون کشید، اما امین بودن او را از کجا شناختی؟ دختر گفت: او به من گفت: پشت سرمن حرکت کن و مرا بر راه راهنمایی کن. زیرا من از قومی هستم که به پشت زنان نگاه نمیکنند. از اینجا امین بودن او را دانستم» (علی بن ابراهیم، 1378: ج2، ص138 ؛ حویزی، بیتا: ج4، ص122)
در مجمع البیان نیزمشابه همین روایت از امام علی (ع) نقل شده است.
قرآن کریم در مواردی دیگر نیز از خصلت نیکوی حیا و لوازم آن در روابط زن و مرد سخن گفته است: «ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید. اگر تقوا پیشه کنید، پس به گونهای هوسانگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع نکند و سخن شایسته بگویید. در خانههای خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین در میان مردم ظاهر نشوید.» (احزاب، 33-32)
این آیات روابط درست و پسندیده میان زن و مرد را بسیار زیبا مطرح میکند و به زنها دستور میدهد که در سخن گفتن با مردان و نیز ظاهر شدن در جامعه و درمیان مردم، جانب حیا و عفاف را نگهدارند. علامه طباطبایی در ذیل آیهی «فلا تحضعن بالقول…» مینویسد: «خداوند آنها را از خضوع در گفتار که همان نازک و نرم ساختن کلام با مردان به گونهای هوسانگیز و شهوتزاست، نهی کرده است؛ تا آنان که بیمار دلند، یعنی از ایمان قوی و بازدارنده از میل به فحشا برخوردار نیستند، به طمع خام نیفتند» و در ذیل جملهی «وقلن قولاً معروفاً» میگوید: «سخن معمولی و درست و استوار که مورد قبول دین و عرف اسلامی است بگویید. یعنی سخنی که آهنگ آن به بیش از مدلول و معنای آن اشاره نداشته و از اشاره به فساد و هوس و شهوت خالی باشد.» (طباطبایی، 1363: ج16، ص174) آیات دیگری نیز به حریم نگهداشتن در رابطه زن و مرد اشاره کرده است که به عنوان نمونه میتوان به آیات 27 تا 31 سوره نور اشاره کرد.
مبانی فقهی متعلقات اصلی ارتباط
در راستای تبیین ارتباط درست و پسندیده میان زن و مرد که توأم با حفظ حیا است، لازم است متعلقات یا لوازم اصلی این ارتباط که اعم از گفتگو و مکالمه، پوشش، نگاه و لمس و تماس بدنی هستند، مورد بحث و بررسی فقهی قرار گیرد.
الف)- مکالمه و گفتگو
شرط اصلی در برقراری هرگونه رابطهای، مکالمه و گفتگو است. به گونهای که اگر گفتگو تجویز نشود، تقریباً ارتباط، به صورت بیمعنا و لغو درمیآید. از دیدگاه فقهی و متون دینی، صرف گفتگو میان زن و مرد نامحرم ممنوعیتی ندارد؛ اعم از اینکه گفتگو دربارهی مسائل علمی، سیاسی یا دربارهی مسائل معمولی، عادی و روزمره باشد.
امام خمینی میفرماید: «اقوا این است که شنیدن صدای زن نامحرم در صورتی که با تلذذ و ریبه نباشد، جایز است و نیز برای زن جایز است، در صورتی که خوف فتنهای نباشد، صدای خود را به مردان نامحرم بشنواند… جمعی به حرام بودن شنیدن صدای زن و شنواندن آن قائل شدهاند، اما این قول ضعیف است؛ البته بر زن حرام است که با مردان به گونه مهیج شهوت، گفتگو کند؛ یعنی صدای خود را نازک و لطیف و زیبا کند تا دلهای بیمار به طمع بیفتند.» (امام خمینی، 1380: ج2، مسأله 29) صاحب عروةالوثقی نیز به همین معنا فتوا داده است. (نک. یزدی، بیتا: ج2، مسأله 39)
اقـوال تـاریخی و روایـات فـراوانی موجـود اسـت که بـر گفتگوی زنان بـا پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) دلالت میکند. در بسیاری از موارد، زنانی بهخدمت این بزرگواران میرسیدند و دربارهی مسائل مختلف شرعی، خانوادگی و… با آنها به گفتگو میپرداختند؛ چنانکه حضرت فاطمه زهرا(س) و حضرت زینب(س) در مواردی با مردان نامحرم سخن میگفتند. سخنرانی و خطابهی غّرای حضرت زهرا(س) در مسجد پیامبر(ص) و حضرت زینب(س) در کوفه و شام چه در جمع عموم مردم یا مجلس یزید و ابن زیاد معروف است.
ممکن است برای حرمت سخن گفتن با زنان نامحرم به روایاتی استدلال و استناد شود که مردان را از ابتدا کردن به سلام نسبت به زنان نهی کرده است. (نک. حر عاملی، 1397ق: ج14، باب131، ح2؛ح1) ولی این استدلال، طبق نظر فقها خالی از خدشه و مناقشه نیست که به شرح ذیل میباشد:
ـ در این روایات به صورت مطلق، ابتدا به سلام نسبت به همه زنان، اعم از محرم و نامحرم نهی شده است و این در حالی است که سیرهی قطعیه دلالت بر این دارد که ابتدا به سلام، نسبت به زنان محرم ممنوعیتی ندارد.
ـ روایات دیگری دلالت بر این دارد که پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) به زنان آغاز به سلام میکردند. در صحیحهی ربعی از امام صادق(ع) آمده است: «روش پیامبر اکرم(ص) این بوده است که به زنها سلام میکردند و آنها جواب وی را میدادند و روش امیرالمؤمنین(ع) نیز همینگونه بوده است؛ ولی حضرت امیر(ع) از اینکه به زنهای جوان سلام کنند، اکراه داشتند و میفرمودند: بیم این دارم که صدای او برایم زیبا و خوشایند جلوه کند و اثر منفی آن بیش از اجر و ثوابی باشد که با سلام کردن به دنبال آن هستم.»[4] این صحیحه به صراحت دلالت بر این دارد که سیرهی پیامبر(ص) و امام(ع) بر ابتدا کردن به سلام، نسبت به زنها بوده است؛ در صورت ممنوعیت، به طور یقین آن بزرگواران بیشتر از همه، به این امر التزام نشان میدادند.
در ضمن تعبیر حضرت امیر(ع)، در مورد ابتدا به سلام به زنهای جوان، همانطور که از تعلیل آن استفاده میشود، صرفاً جنبهی اخلاقی دارد و بر ممنوعیت ابتدا به سلام نسبت به آنها دلالت ندارد؛ بلکه به صراحت بر وجود اجر و ثواب در آن دلالت دارد.
برخی از فقها، پس از ذکر این روایات چنین فتوا دادهاند: « ابتدا به سلام نسبت به زنها، همانند ابتدا به سلام نسبت به مردان مستحب و مطلوب شارع است و در این جهت، بین محارم و غیر محارم فرقی نیست. اما درخصوص سلام کردن بر زنهای جوان اگر شخصی بر خود بیم این را داشته باشد که صدای زن جوان در روح او اثر منفی داشته باشد، میتوان ملتزم به کراهت شد.» (آیتالله خوئی، بیتا: ص106)
البته با فرض پذیرش دلالت روایات مذکور بر ممنوعیت ابتدا به سلام نسبت به زنها ممنوعیت هر گونه مکالمه و سخن گفتن با زنان وجود ندارد؛ زیرا ملازمهای میان ممنوعیت ابتدا به سلام و ممنوعیت هر نوع سخن گفتن وجود ندارد.
ب)- پوشش
بر زن واجب است که در هنگام حضور در جامعه و ارتباط با جنس مخالف، خود را بپوشاند. البته پوشش زن در برابر مردان بیگانه، اختصاص به شریعت اسلام ندارد و در میان برخی از ادیان دیگر چه در گذشته و چه در حال، این امر مطرح بوده و هست.
آنچه به عنوان پوشش برای زنان در اسلام مقرر شده است، بدین معنا نیست که از خانه بیرون نروند، بلکه بدین معناست که زن در معاشرت و ارتباط با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد. در این رابطه خداوند متعال میفرماید:
ـ «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که جلبابها (روسریهای بلند) خود را به خود نزدیک سازند (یا بر خویش فرو افکنند) این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند، بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است. (احزاب، 60-59)
ـ فلسفه پوشش
استاد مطهری در مورد فلسفهی حجاب بیان بسیار رسا و زیبایی دارند: «حقیقت امر این است که در مسألهی پوشش، سخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان؟ روح سخن این است که مردان فقط در محیط خانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین میتوانند از زنان به عنوان همسران قانونی کامجویی کنند. اما در محیط اجتماع، استفاده از زنان بیگانه ممنوع است و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیاب سازند، به هر صورت ممنوع میباشند که این امر علاوه بر اینکه از جنبهی روانی، به بهداشت روانی اجتماع کمک میکند، از جنبه خانوادگی سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین میشود و از جنبهی اجتماعی موجب حفظ استیفای نیروی کار و فعالیت اجتماع میشود و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب میگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.» (
فلسفهی اینکه پوشش بر زن واجب شده و بر مرد واجب نشده است، این است که میان زن و مرد در این رابطه تفاوت جدی وجود دارد؛ زن مظهر جمال و زیبایی و لطافت است ولی مرد مظهر شیفتگی و عشق به زن است؛ زن در ذات خود میل به خودآرایی، خودنمایی و جلوهگری دارد؛ به همین خاطر تبرج از مختصات زنان است؛ اما مرد میل به اظهار عشق، دلدادگی و چشمچرانی دارد. لذا به زن باید گفت که در برابر نامحرمان خودآرایی نکن و خود را در معرض نمایش قرار نده و به مرد باید گفت که به چشمچرانی نپرداز!
ـ حدود پوشش در اسلام
آیه 31 سوره نور، بیان روشنی از حدود پوشش است:
ـ «به زنان با ایمان بگو، چشمان خود را از نگاه هوس آلود فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را - جز آن مقدار که نمایان است - آشکار ننمایند و اطراف روسریهای خود را برسینه خود افکنند تا گردن و سینه با آن پوشانده شود و زینت خود را آشکار نسازند جز برای شوهرانشان… و هنگام راه رفتن پای به زمین نکوبند تا زینتهای پنهانیشان دانسته شود. (وصدای خلخال که بر پا دارند به گوش رسد.)» (نور، 31)
در این آیه مبارکه، میان مفسرین در مورد جمله استثنائیه «الا ما ظهر منها»، اختلاف نظر وجود دارد. قول مشهور این است که وجه (صورت) وکفین (دو دست تا مچ)، از لزوم پوشش استثنا شده است که روایات ذیل نیز دال به این معنا هستند:
ـ «راوی میگوید: از امام صادق(ع) پرسیدم که برای مرد نگاه کردن به چه قسمت از بدن زن جایز است، در صورتی که محرم نباشد؟ فرمودند: چهره، دو کف دست و دو قدم.» (کلینی، 1363: ج 5، ص 512 ؛ حر عاملی، 1397ق: ج14، ص 146)
ـ مسعدة بن زراره از امام صادق (ع) نقل میکند که وقتی از حضرت دربارهی زینتی که زن میتواند آشکار کند سؤال شد، فرمود: چهره و دو کف. (حر عاملی: ج7، ص146)
دیدگاه دیگر آن است که مقصود از جملة: «الا ما ظهر منها»، «لباس رو» است؛ لذا پوشش وجه و کفین، لازم محسوب میشود. در این صورت معنای آیه چنین میشود: «زنان زینت خود را جز لباس رو بپوشانند.»
این نظریه به طور یقین مورد قبول نیست؛ زیرا پوشاندن لباس رو غیر ممکن است. از این گذشته، در صورتیکه قسمتی از بدن نمایان نباشد، اصلاً نمیتوان لباس را، زینت به حساب آورد. علامه طباطبایی در تفسیر آیهی مربوطه چنین مینویسد: «مراد از زینت ، مواضع آن است؛ زیرا اظهار خود زینت مانند دستبند و النگو حرام نیست؛ پس مراد از ابدا و اظهار زینت، اظهار مواضع آن از بدن است. خداوند سبحان در این آیه، آنچه را که نمایان است، استثنا فرموده است. در روایات آمده است که منظور از آنچه نمایان است، صورت و دو دست و دو پا تا مچ است.» (طباطبائی، 1363: ج29، ص163)
یکی از روایاتی که بر عدم لزوم پوشاندن صورت برای زن دلالت دارد، روایتی است که از جابربنعبدالله انصاری نقل شده است؛ وی میگوید: «در خدمت رسول خدا(ص) به در خانه فاطمه زهرا(س) آمدیم. رسول خدا(ص) سلام کرد و اجازه ورود خواست. فاطمه(س) اجازه داد. پیغمبر اکرم (ص) فرمود: با کسی که همراه من است، وارد شوم؟ زهرا(س) گفت: پدرجان! چیزی بر سر ندارم. فرمود: با قسمتهای اضافی روپوش خود، سرت را بپوشان. سپس دوباره سؤال فرمود: آیا داخل شویم؟ پاسخ شنیدیم: بفرمایید. وقتی وارد شدیم، چهره زهرا(س) آنچنان زرد بود که مانند شکم ملخ مینمود. رسول اکرم(ص) پرسید: چرا چنین هستی؟ زهرا(س) جواب داد: از گرسنگی است. پیغمبر اکرم(ص) دعا فرمود که: خدایا دخترم را سیر گردان! پس از دعای پیامبر(ص) چهره زهرا (س) گلگون شد؛ گویی دویدن خون را در زیر پوست صورت او میدیدم و زهرا از آن پس گرسنه نماند.» (کلینی، 1363: ج5، ص528؛ حرعاملی، 1397ق: ج14، صص159-158)
دلیل دیگری که فقها بر جواز باز بودن چهره آوردند، روایاتی است که پوشانیدن چهره را بر زن در حالت احرام تحریم کرده است. اگر پوشاندن چهره در حالت احرام که معمولاً در میان انبوهی از جمعیت است، واجب نیست، به طور قطع در حالت معمولی نیز واجب نیست؛ زیرا نمیتوان باور کرد که پوشانیدن چهره در غیر حالت احرام از واجبات، اما در حالت احرام از محرمات باشد. از همه اینها گذشته، آیه پیشین نیز برجواز گشودن چهره دلالت دارد؛ زیرا آیه به صراحت میگوید: زنان باید گریبان (گردن و سینه) را با روسریهای خود بپوشانند؛ چون این آیه در مقام بیان حد پوشش است و اگر پوشانیدن چهره هم لازم بود، بیان میکرد. از لحاظ تاریخ نیز مسلم است که زنان مسلمان قبل از نزول این آیات، چهره خود را آنچنان که معمول آن روز عرب بوده است، نمیپوشانیدند.
دربارهی اهمیت عدم وجوب پوشاندن وجه و کفین، استاد مطهری مینویسد: «مسألهی پوشش بر حسب اینکه پوشانیدن وجه و کفین واجب باشد یا نباشد، دو فلسفهی کاملاً متفاوت پیدا میکند. اگر پوشش وجه و کفین را لازم بدانیم، در حقیقت طرفدار فلسفهی پردهنشینی زن هستیم. ولی اگر پوشانیدن سایر بدن را لازم بدانیم و هر نوع عمل محرّک تهییجآمیز را حرام بشماریم و بر مردان نیز نظر از روی لذّت و ریبه را حرام بدانیم؛ اما تنها پوشانیدن گردی چهره و پوشانیدن دستها تا مچ را واجب ندانیم؛ به شرط اینکه خالی از هر نوع آرایش محرّک و مهیّج باشد، آن وقت مسأله، صورت دیگری پیدا میکند و طرفدار فلسفهای هستیم که لزومی ندارد زن الزاماً به درون خانه رانده شود و پرده نشین باشد بلکه صرفاًباید این فلسفه رعایت گردد که هر نوع لذّت جنسی به محیط خانواده اختصاص داشته باشد و هیچگونه کامجوئی، اعم از بصری، لمسی و سمعی نباید در خارج از کادر همسری صورت بگیرد. بنابراین زن میتواند هر نوع کار از کارهای اجتماعی را عهدهدار شود.» (مطهری، 1379: ج19، ص59)
ج)- نگاه
موضوع مهم دیگر در بحث روابط، مسألهی نگاه و پاسخ به این پرسش است که آیا نگاه زن و مرد، نسبت به هم جایز و رواست؟ اگر جایز است، حدود آن چیست و در صورت حرمت و ممنوعیت، نگاه در چه صورتهایی استثنا شده است؟
ملازمهای میان مسألهی پوشش و جواز نگاه مطرح نیست، ممکن است پوشش وجه و کفین بر زن واجب نباشد، اما نگاه به آن بر مرد حرام باشد؛ لذا جواز یا عدم جواز نگاه، نیاز به بحث مستقل دارد.
حرمت نگاه مرد به زن نامحرم در غیر وجه و کفین، همانگونه که در جواهر الکلام و مستمسک العروةالوثقی آمده است، اجماعی بلکه ضروری مذهب است. اما در مورد حرمت یا عدم حرمت نگاه به وجه و کفین اختلاف نظر است:
برخی برای حرمت نظر، به آیات 30 و 31 سوره نور استشهاد کردهاند: قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم … و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن…»، «به مؤمنان بگو، چشمان خود را فرو گیرند و دامن خود را حفظ کنند و به زنان با ایمان بگو چشمان خود را فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند.»
نظرات بعضی از مفسرین در باب آیات فوق چنین است:
ـ آیتالله حکیم، در کتاب مستمسک، بر این استدلال چنین مناقشه میکند: «هر چند دلالت این آیات خالی از تأمل نیست؛ زیرا غض بصر غیر از ترک نظر است؛ علاوه بر این احتمال دارد که منظور در این آیات چشم پوشیدن و ترک نظر نسبت به فروج (عورت) باشد نه عموم. از این گذشته، ارادهی عموم از این آیات اقتضا میکند که آن را بر حکم اولی حکم کنیم که همان چشم پوشیدن از هر چیز است. قرینه و شاهدی بر حمل کردن بر چشمپوشی از زنان مؤمن وجود ندارد مگر اینکه مستند و مدرک در تعیین مراد از آیه، اجماع باشد.» (حکیم، 1391ق: ج14، ص25)
ـ علامه طباطبائی چنین مینویسد: «آیه نهی میکند، از نگاه کردن به هر آنچه که نگاه کردن به آن از زن و مرد نامحرم جایز نیست، زیرا آیه اطلاق دارد… مقابله میان دو جمله: «یغضوا من ابصارهم» و «یحفظوا فروجهم» میرساند که مراد از حفظ فروج، پوشیدن آن از نگاه است نه حفظ کردن آن از زنا و لواط. در روایت از امام صادق(ع) نیز آمده است که هر آیهای که در قرآن درباره حفظ فروج آمده است، مربوط به حفظ از زناست؛ جز این آیه که درباره حفظ از نگاه است. بنابراین ممکن است جمله اول (یغضوا من ابصارهم) با جمله دوم مقید گردد؛ یعنی در حقیقت، مدلول آیه، نهی از نگاه به فروج (عورتها) و امر به پوشیدن آن باشد.» (طباطبائی، 1363: ج29، ص162)
بر اساس این نظر، آیهی مزبور تنها بر حرمت نگاه به فروج دلالت دارد و بر حرمت نگاه به قسمتهای دیگر بدن دلالتی ندارد.
ـ استاد مطهری نیز بر دلالت این آیات بر حرمت نگاه و وجوب ترک نظر خدشه جدی دارد. نکتهی اصلی از نظر وی این است که میان «غض عین» و «غض بصر» تفاوت وجود دارد؛ غض عین به معنای چشمپوشی، ترکنظر و نادیده گرفتن است؛ اما «غض بصر» به معنای کاستن از شدت نگاه است. بنابراین، آیه بر حرمت نگاه دلالت ندارد بلکه بر حرمت نگاه استقلالی و به تعبیر دیگر بر حرمت نگاه خیره خیره و شهوت آلود دلالت دارد. از جمله مستندات این نظریه، مطابقت با شأن نزول آیات سوره مبارکه نور است:
ـ شأن نزول آیات سوره نور
«روزی در هوای گرم مدینه، زنی جوان و زیبا در حالی که طبق معمول روسری خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بنا گوشش پیدا بود، از کوچه عبور میکرد. جوانی از انصار از طرف مقابل میآمد. آن منظره زیبا سخت نظر او را جلب کرد و چنان غرق تماشای آن زن زیبا شد که از خودش و اطرافش غافل گشت. آن زن وارد کوچه شد و جوان با چشم خود او را دنبال میکرد، همانطور که میرفت، ناگهان استخوان یا شیشهای که از دیوار بیرون آمده بود، به صورتش اصابت کرد و صورتش را مجروح ساخت. وقتی به خود آمد که خون از سر و صورتش جاری شده بود؛ با همین حال به حضور رسول خدا(ص) رفت و ماجرا را به عرض رساند. اینجا بود که آیهی مبارکه: «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم» نازل شد. (رک. حرعاملی، 1397ق: ج14، ص139؛ بحرانی، 1403ق: ج3، ص129)
بر اساس این روایت، نگاه جوان به زن، نگاه شهوتآلود و استقلالی بوده است. آیهی نازله، از همینگونه نگاه نهی کرده است. چنانکه روایات متعددی نیز در نهی نگاه پیدرپی آمده است که باز میتوانند ناظر به نگاه استقلالی و شهوت آلود باشند. (رک. حرعاملی، همان: صص141 – 139)
ـ موارد جواز نگاه مرد به زن
بر اساس متون دینی (کتاب وسنت) و اجماع، در مواردی نگاه جایز است که به شرح ذیل است:
1- زنان محارم
جواز نگاه به محارم اعم از محارم نسبی، سببی یا رضاعی، اجماعی و بلکه از ضروریات است. منظور از محارم، همه کسانی هستند که ازدواج با آنها حرام است؛ البته جواز نگاه به محارم دارای دو شرط است: یکی اینکه نگاه از روی شهوت و تلذذ و ریبه نباشد و دیگر اینکه به عورت نگاه نشود؛ البته این امر، در نگاه زن و شوهر نسبت به همدیگر، استثنا شده است.
2- موارد ضرورت و حاجت
نگاه به نامحرم، در صورت ضرورت و حاجت جایز است. بر همین اساس، فقهای اسلام، نگاه پزشک مرد به زن بیمار را جهت مداوا و معالجه، در صورت نبودن همجنس متخصص و نیز نگاه در موارد نجات زن از غرق، سوختن در آتش، زیر آوار و امثال آن یا نگاه به زن جهت تحمل یا ادای شهادت را در صورت نیاز جایز میدانند. (نک. یزدی، بیتا: ج2، کتاب النکاح ؛ حکیم، 1391ق: ج14، صص35-34)
در عروةالوثقی به عنوان قاعدهی کلی چنین آمده است: «یکی از موارد استثنا از عدم جواز نگاه این است که هر چیزی که در نگاه شارع مراعات آن از مراعات حرمت نگاه به نامحرم و لمس آن اهم باشد، با حرمت نگاه معارضه کند. در همه این موارد برای رعایت آن امر اهم، نگاه به نامحرم و لمس او جایز است.»[5]
3- زنان بازنشسته از ازدواج
بر اساس آنچه که از قرآن کریم و روایات استفاده میشود، پوشش کامل بر زنانی که به سنی رسیدهاند که معمولاً زنها در آن سن و سال، از ازدواج بازنشسته میشوند و امیدی به ازدواج ندارند، واجب نیست و نگاه به بدن آنها حتی غیر از وجه و کفین نیز جایز است. قرآن کریم میفرماید: «زنان بازنشستهای که امیدی به ازدواج ندارند باکی نیست، درحالیکه خود را به زیوری نیاراستهاند و قصد خودنمایی ندارند، جامه خود را به زمین نهند و اگر از این نیز خودداری کنند، برایشان بهتر است.»[6]
در «صحیحه حلبی» آمده است: «امام صادق پس از قرائت جملهی «ان یضعن ثیابهن» فرمود: مقصود، روسری و چهارقد است. گفتم: جلوی هر کس که باشد؟ فرمود: «جلوی هر کس که باشد اما به شرط اینکه خود را به زینت و زیور آراسته نسازد.» (حر عاملی، 1397ق: ج14، ص147)
آیتاللهحکیم در این رابطه میفرماید: «مقتضای این روایات این است که بازگذاشتن مو، گردن و گریبان و نیز بازو جایز است.» (حکیم، 1391ق: ج14، ص38)
4 – زنان نامسلمان
فقها براساس روایات وارده، نگاه به زنان اهل ذمّه بلکه مطلق کفّار را در صورت عدم قصد تلذّذ و ریبه جایز میدانند. ابوالبختری از امام صادق(ع) نقل میکند که امام از قول حضرت علی(ع) نقل کرده است: «باکی نیست که به سر زنان اهل ذمّه نگاه شود.»[7]
سکونی از امام صادق(ع) نقل کرده است: «نگاه به موها و دستهای زنان اهل ذمّه حرام نیست.»[8] (همان، ج1)
امام خمینی(ره) در این رابطه میفرماید: «یجوز النظر الی نساء اهل الذمّه بل مطلق الکفّار مع عدم التلذّذ و الریبة اعنی خوف الوقوع فی الحرام، والاحوط الاقتصار علی المواضع الّتی جرت عادتهنَّ علی عدم التستر عنها.» (امام خمینی، 1380: ج2، مسأله27، ص244)
5 – زنان بادیه نشین
بر اساس پارهای از روایات، برخی از فقها فتوا دادهاند که نگاه به زنان روستایی و بادیهنشین که بر عدم رعایت حدّ شرعی حجاب عادت دارند و در صورت نهی از بدحجابی، ترتیب اثر نمیدهند، جایز است. در روایتی آمده است که عبّادبنصهیب میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمود: «نگاه کردن به سر زنان تهامه، بادیه نشینان، دهاتیهای حومه و علجها (غیرعربهای بیسواد که در حکم همان بادیه نشینان عرب هستند) مانعی ندارد؛ زیرا ایشان هرگاه نهی شوند، ترتیب اثر نمیدهند.»[9]
جمعی از فقها از جمله سید عبدالهادی شیرازی، سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خویی نیز، به مضمون این روایت فتوا دادهاند و اشکالی را که برخی در مورد سند این روایت ـ به دلیل راوی آن ـ کردهاند، نادرست میدانند.
آیتالله حکیم در این رابطه میفرماید: «در کافی در مورد این روایت آمده است: عدهای از اصحاب ما از احمدبنمحمدعیسی از ابنمحبوب از عبادبنصهیب نقل کردهاند… و احمدبنمحمدبنعیسی همان کسی است که برخی را به دلیل نقل روایات از افراد ضعیف از قم اخراج کرده است. علاوه بر این، ابنمحبوب از اصحاب اجماع است و از کسانی است که جز از افراد مورد وثوق نقل روایت نمیکند، بعید نیست که همین مقدار در جبران ضعف روایت کافی باشد. بنابراین عمل به این حدیث بعید نیست. (حکیم، 1391ق: ج14، ص21)
آیتالله خویی نیز در این رابطه میگوید: «ظاهراً منشأ قول به ضعف این روایت این است که صاحب جواهر از آن به خبر(نه صحیحه) تعبیر کرده است، ولی بر انسان متتبّع پوشیده نیست که صاحب جواهر در موقع نقل اخبار، به اصطلاحات پایبند نیست؛ زیرا فراوان از صحیحه به خبر تعبیر میکند بلکه گاهی یک روایت را در یکجا به «خبر» و در جایی به «صحیحه» تعبیر میکند وگرنه عبادبنصهیب قطعاً ثقه است؛ زیرا نجاشی او را توثیق کرده است… بنابراین روایت مذکور هم از جهت سند و هم از جهت دلالت تام است و باید به آن عمل کرد و جایی برای خدشه در آن نیست.» (خویی، بیتا: ج26، صص41-40) و در جایی دیگر چنین میگوید: «البته باید توجه داشت که این حکم (جواز نگاه) تنها در مورد زنانی است که بر رعایت نکردن پوشش عادت دارند. منشأ این حکم، این است که این گروه از زنان با اختیار خود حرمت خود را هتک کردند؛ زیرا وقتی به آنها تذکر هم داده میشود، ترتیب اثر نمیدهند. حکم به جواز نگاه در مورد این زنان همانند جواز غیبت نسبت به متجاوزین به فسق است که از خود هتک حرمت نمودند و در روایت آمده است: هر کس که پرده حیا را کنار بزند، غیبت او حرام نیست.» (همان: ص41)
6 – زنان بیبندوبار
قابل توجه است که مراجع پیشگفته (آیتالله سید عبدالهادی شیرازی، آیتالله سید محسن حکیم و آیتالله خویی)، براساس همین روایت و تعلیلی که در آن بکار رفته است، به جواز نگاه به زنان شهری امروزی که عادت آنها بیحجابی یا بدحجابی است و به تذکرات ترتیب اثر نمیدهند، فتوا دادهاند.
آیتالله خویی چنین میگوید: «برای مرد جایز است که به زنان اهل ذمّه و نیز زنان بیبندوبار و لاقیدی که حتّی با نهی از بیحجابی و یا بدحجابی پرهیز نمیکنند، نگاه کند.» (خویی، بیتا: ج2، ص 359) فتوای آیتالله حکیم نیز همینگونه است و عین همین عبارت را در کتاب منهاجالصالحین آورده است. (نک. حکیم، 1396ق: ج2، کتاب النکاح، مساله3) آیتالله سید محمد باقر صدر نیز موافق همین نظر هستند؛ لذا در تعالیق خود بر منهاجالصالحین، مطلبی را ذکر نکردند.
استاد مطهری نیز در این رابطه میفرماید: «جمعی از فقها به مضمون این روایت فتوا دادهاند. از جمله، از مرحوم آیتالله سیدعبدالهادی شیرازی نقل شده است که ایشان این حکم را در مورد آن عده زنان شهری که همچون زنان دهاتی، نهی کردن ایشان مفید واقع نمیشود، تعمیم میدادند و به همین علتی که در حدیث ذکر شده است (که نهی کردن ایشان اثری ندارد) استناد میجستند. بعضی از فقها و مراجع بزرگ تقلید معاصر نیز عیناً همین طور فتوا میدهند و به همین علتی که در حدیث ذکر شده است، استناد میکنند؛ ولی اکثر فقها چنین فتوا نمیدهند حتی در مورد زنان بادیه نشین و دهاتی هم فقط به همین اندازه اکتفا میکنند که بر مردان واجب نیست، رفت و آمد خود را از مکانهایی که این زنان وجود دارند، قطع کنند، اگر گذر کردند و نظرشان افتاد، مانعی ندارد، اما اینکه به صورت استثنای دائمی باشد، نه.» (مطهری، 1379: ج19، ص518)
آیتالله حکیم این توجیه و تفسیر فقها، از روایت مذکور را خلاف ظاهر میداند. (نک. حکیم، 1391ق: ج14، ص21)
لازم به ذکر است که جواز نظر در همهی موارد بالا، منوط به این است که با تلذذ و ریبه همراه نباشد و گرنه به اتفاق فقها حرام است.
7- جواز نگاه در خواستگاری و حدود آن
بر اساس فتاوای فقها و پارهای از روایات به مرد اجازه داده شده است که به بدن زنی که قصد ازدواج با او را دارد، نگاه کند. در اینجا به پارهای از روایات اشاره میشود:
ـ «عبدالله بن سنان میگوید: از امام صادق پرسیدم: وقتی شخص قصد دارد با زنی ازدواج کند آیا میتواند به موی او نگاه کند؟ فرمود: آری، زیرا به گرانبهاترین قیمت خریدار اوست.»[10] شهید مطهری در ذیل این روایات مینویسد:«یعنی آنچه انسان در زندگی زناشویی مایه میگذارد، از هر چیز گرانبهاتر است. واضح است که مراد مهریه نیست؛ زیرا ارزش پولی مهریه، گرانبهاترین قیمت نیست؛ بلکه مقصود این است که مرد میخواهد با او زنـدگی کنـد و عمر خویش را بـا او بـه سر برد.» (مطهری، 1379: ج19، ص534)
ـ شخصی از امام صادق میپرسد: «آیا مردی که قصد ازدواج دارد، حق دارد به مو و زیباییهای زن مورد نظرش نگاه کند؟ فرمود: اشکالی ندارد، در صورتی که قصد تلذذ نداشته باشد.»[11]
ـ در روایت دیگر آمده است: «اشکالی ندارد که مرد به صورت و قسمتهای زیبای زن نگاه کند، در صورتی که قصد ازدواج با اورا دارد.»[12]
این روایات، روایات صحیحه است که در دلالت و سند آن خدشهای نیست.
در منابع روایی اهل سنت نیز چنین مضمونی آمده است. در صحیح مسلم از قول ابوهریره آمده است: «نزد رسول خدا بودم که مردی آمد و گفت با زنی از انصار ازدواج کردم؛ پیامبر اکرم (ص) به وی فرمود: آیا آن زن را دیدهای؟ گفت: نه، فرمود: برو او را ببین، زیرا چشم انصار معمولاً عیبی دارد.»[13]
ـ در روایت دیگری آمده است که مغیره بن شعبه از زنی خواستگاری کرد. پیامبر اکرم(ص) مطلع شد. به او فرمود: برو ببین، زیرا اگر ببینی و ازدواج کنی، برای دوام ازدواج شما بهتر است. (مطهری، 1379: ج19، ص533 به نقل از ترمذی، ص175)
همانگونه که اشاره شد، فقها نیز در مورد خواستگاری فتوای به جواز نگاه میدهند. در عروةالوثقی در اینباره چنین آمده است: «برای کسی که قصد ازدواج با زنی را دارد، جایز است که به صورت و دو دست و مو و قسمتهای زیبای او نگاه کند بلکه بعید نیست که نگاه کردن به قسمتهای دیگر بدن او ـ به غیر از عورت ـ جایز باشد؛ هر چند که احتیاط خلاف آن است و شرط نیست که نگاه با اذن و رضایت زن باشد، ولی شرط است که به قصد تلذذ و شهوت نباشد؛ هر چند بداند که با نگاه کردن، بدون اختیار تلذذ حاصل میشود. چند بار نگاه کردن نیز در صورتیکه با یکبار غرض که همان اطلاع یافتن بر حال و وضعیت زن است، حاصل نشود، جایز است. البته شرط جواز نگاه این است که از پیش نسبت به وضعیت و حال آن زن علم و آگاهی نداشته باشد و نیز احتمال بدهد که او را برای ازدواج انتخاب کند و گرنه جایز نیست؛ البته در جواز نگاه فرقی نیست که قصد ازدواج با خصوص آن زن را داشته باشد یا اینکه قصد اصل ازدواج را کرده و به دنبال تعیین زن از راه بررسی و نگاه است؛ هر چند احتیاط این است که تنها در فرض اول به نگاه و وارسی بپردازد و نیز در جواز نگاه، فرض نیست که شناختن حال آن زن از راه دیگری ـ مانند اینکه به زنی وکالت دهد که نگاه کند و به وی اطلاع دهد ـ ممکن باشد یا نباشد، هر چند احتیاط در این است که تنها در فرض دوم به نگاه و وارسی اکتفا کند. بعید نیست برای زن نیز جایز باشد که به مردی که قصد ازدواج با او را دارد نگاه کند، ولی احتیاط بر ترک، نادیده گرفته نشود.» (رک. یزدی، بیتا: ج2، کتاب النکاح، مسأله 26)
چنانکه از تعلیقات مراجع بر عروةالوثقی استفاده میشود، فتوای نوع فقها نیز همینگونه است. امام خمینی نیز در تحریرالوسیله، در این زمینه فتوایی مشابه همین دارند. (امام خمینی، 1380: ج2، کتاب النکاح، مساله28)
8- زنان نابالغ و غیر عاقل
یکی دیگر از موارد جواز نگاه به زن نامحرم، دختر نابالغ و زنان دیوانه است. امام خمینی چنین میگویند: برای مرد جایز است که به دختر بچه تا موقعی که بالغ نشده است، بدون تلذذ و شهوت نگاه کند. آری، احوط و اولی این است که در نگاه کردن بر قسمتهایی که عادتاً نمیپوشانند، مانند صورت، دستها، موی سر، بازوها و پاها اکتفا کند نه مانند رانها و کپلها و پشت و سینه. ترک احتیاط در این رابطه سزاوار نیست؛ احوط این است که مرد نامحرم دختر بچهای را که به سن شش سالگی رسیده است، نبوسد و در دامن خویش ننشاند. (همان: مسأله 25)
صاحب عروةالوثقی نیز به صراحت به جواز نگاه به دختر نابالغ بدون تلذذ و شهوت فتوا داده است و هیچ یک از فقها نیز تعلیقهای برخلاف آن ندارند. (نک. یزدی، بیتا: ج2، کتاب النکاح، مسألهی 35)
همچنین امام خمینی بر عدم وجوب پوشش زن در برابر پسربچه نابالغ فتوا داده است و میفرماید: «برای زن جایز است که به طفل ممیز نابالغ نگاه کند و بر او واجب نیست که خود را در برابر او بپوشاند؛ در صورتی که باعث بر انگیختن شهوت نگردد.»[14]
در مورد جواز نگاه به زنهای دیوانه، هر چند در کتب فتوایی چیزی مشاهده نشده اما روایت موثق بر آن دلالت دارد. در ذیلهمان روایتی که بر جواز نگاه به زنهایی که با نهی، ترتیب اثر نمیدهند، آمده است: نگاه کردن به مو و بدن زنهای دیوانه و کسانی که بر عقل خود مسلط نیستند، در صورتی که با قصد تلذذ نباشد، اشکالی ندارد.[15]
ـ نگاه زن به مرد
آنچه که تاکنون ذکر گردید، دربارهی نگاه مرد به زن بوده است؛ اما در مورد نگاه زن به مرد، ظاهر فتوای غالب فقها این است که همانند نگاه مرد به زن، جایز نیست. به تعبیر دیگر، فرقی میان نگاه مرد به زن و زن به مرد نیست؛ یعنی نگاه زن به بدن مرد جز وجه و کفین (چهره و دو دست) حرام است. فرقی که میان زن و مرد وجود دارد، در مسألهی پوشش است نه نگاه. یعنی بر زن واجب است که بدن خود را در برابر نامحرم جز وجه و کفین بپوشاند و نیز حرام است که به بدن مرد جز وجه و کفین نگاه کند، اما بر مرد هر چند حرام است که به بدن زن نامحرم ـ جز وجه و کفین ـ نگاه کند، اما بر او واجب نیست که بدن خود را ـ جز عورت ـ بپوشاند.
در عروةالوثقی آمده است: «بر مرد جایز نیست که به زن نامحرم و نیز بر زن جایز نیست که به مرد نامحرم جز در صورت ضرورت نگاه کند.»[16]
امام خمینی هم فرموده است: «برای زن جایز نیست که به مرد نامحرم نگاه کند ـ همانگونه که برای مرد نگاه به زن نامحرم جایز نیست ـ أقرب این است که نگاه به وجه وکفین حرام نیست.»[17]
اما به نظر میرسد که سیرهی متشرعه برخلاف این است. میان نگاه زن به مرد و مرد به زن، برخورد یکسانی وجود ندارد و آن سختگیری را که در مورد نگاه مرد به زن دارند، در مورد نگاه زن به مرد نشان نمیدهند. برخی از فقها نیز، تشابه میان حکم زن و مرد را در مسألهی نگاه قبول نکردهاند. به عنوان نمونه، آیتالله محمد باقر صدر در تعلیقهی خود بر مسألهی 3 منهاج الصالحین آیتالله حکیم میفرماید: «اقرب این است که بر زن حرام نیست که به قسمتهایی از بدن مرد که معمولاً در همهی زمانها پوشیده نیست ـ مانند سر و گردن ـ بدون ریبه نگاه کند.»
آیتالله خویی در بحث اجتهادی خود بحث نسبتاً مفصلی در این رابطه مطرح کرده است و بر همهی ادلّهای که برحرمت نگاه زن به مرد آوردهاند، خدشه کرده و آنها را ناتمام دانسته است. وی پس از رد وجود اجماع، بر حرمت نگاه زن به مرد و نیز دلالت آیهی 31 سورهی نور، به روایات باب اشاره کرده و پس از خدشه بر دلالت یا سند آنها فرموده است: «حاصل این است که هیچ روایت معتبری بر حرمت نگاه زن به مرد وجود ندارد. بنابراین حکم به منع، صرفاً بر اساس احتیاط است و نگاه زن به مرد در صورتی که از روی تلذذ و ریبه نباشد، ممنوعیتی ندارد.» [18]
آیتالله حکیم نیز تشابه حکم زن و مرد را در مسألهی نگاه، مورد اشکال قرار میدهد. وی پس از اینکه میفرماید: برای مساوات حکم زن و مرد جز اجماع که بعضیها ادعا کردهاند، دلیلی وجود ندارد، مینویسد: لیکن اعتماد بر اجماع که مخالف با سیرهی قطعیهی مسلمین است که میان زن و مرد در پوشش چهره و دو دست فرق میگذارند، بیاساس است. (حکیم، 1391: ج14، ص26)
د)- لمس و تماس بدنی
یکی دیگر از مسائلی که در مسألهی ارتباط زن و مرد مطرح میشود، تماس بدنی است. از دیدگاه فقهی، تماس بدنی زنان و مردانی که محارم همدیگر هستند، مجاز است و ممنوعیتی ندارد. اما تماس بدنی زن ومرد نامحرم مجاز نیست؛ بنابراین دست دادن زن ومرد نامحرم جایز نیست.
امام خمینی مینویسد: هر کس که نگاه به او حرام است، لمس وی نیز حرام است؛ بنابراین جایز نیست، زن و مرد نامحرم همدیگر را لمس نمایند، بلکه اگر به جواز نگاه به وجه و کفین قائل شدیم، به جواز لمس آن قائل نخواهیم بود. بنابراین، بر مرد جایز نیست که با زن نامحرم دست دهد، البته اگر از روی پارچه و لباس باشد، جایز است؛ ولی احتیاط این است که دست او را نفشرد. [19](یزدی، بیتا: ج2، کتابالنکاح، مسأله 47 ؛ 40) البته فقها، همانگونه که در موارد معالجه یا ضرورت و حاجت و موارد اهم از نظر شارع، نگاه را تجویز میکنند، لمس و تماس بدنی را نیز تجویز میکنند. (امام خمینی، 1380: مسأله22) در روایت ابوبصیر از امام صادق(ع) آمده است: آیا مرد با زن نامحرم میتواند مصافحه کند؟ فرمود: نه، مگر از روی لباس.[20]
در روایت دیگری، سماعه نقل میکند: «از امام صادق(ع) در مورد مصافحه مرد و زن پرسیدم. فرمود: برای مرد جایز نیست که با زن مصافحه کند؛ مگر اینکه بر او محرم باشد؛ مانند خواهر یا دختر یا عمه یا خواهر زاده و امثال آنها؛ اما زنی که با او محرم نیست، جز از روی لباس و پارچه مصافحه نکند و دستش را نفشرد.» (همان، ج2)
آیتالله خویی پس از ذکر این روایت میفرماید: «ظاهر این است که حکم حرمت، اختصاص به مصافحه ندارد، بلکه هر نوع لمس و تماس بدنی با زن نامحرم حرام است؛ زیرا خصوصیتی در مصافحه نیست و ذکر آن در روایات به این خاطر است که محل ابتلا در خارج است و هم اینکه مصداق روشن تماس بدنی است. مؤید این نکته روایتی است که در بیعت زنان با پیامبر اکرم(ص) آمده است که پیامبر(ص) ظرفی را طلب کرده است و در آن مقداری آب ریخت و دست راست خود را در آن فرو برد، پس از آن به هر زنی که میخواست با پیامبر(ص) بیعت کند، فرمود که دست خود را همانند پیامبر(ص) در آب فرو ببرد. (حرعاملی، 1397ق: ج14، ابواب مقدمات النکاح، باب 115، ح3) از این روایت استفاده میشود که این کار پیامبر به این خاطر بوده است که با زنان نامحرم تماس بدنی پیدا نکند. از این گذشته، همانگونه که شیخ انصاری(ره) فرمودهاند: «مقتضای اولویت قطعیه این است که اگر نگاه حرام است، لمس نیز حرام است.» (خویی، بیتا: ج26، کتاب النکاح، جزء اول، ص104)
آنچه که از مجموع مطالب پیشین استفاده میشود این است که اسلام نه طرفدار نظریه «ضرورت» است و نه طرفدار نظریهی تسامح و تساهل؛ بلکه معیار در روابط، همان «معروف» بودن است. به این معنا که هر رابطهای که در حدود موازین و حدود شرعی باشد و در نگاه عرف عقلا و متشرعین نیز پسندیده و مقبول باشد، از دیدگاه اسلام ممنوعیتی ندارد. به تعبیر دیگر، اسلام در این مورد مانند بسیاری از موارد دیگر، اصول و ضوابطی را تعیین کرده است، اما تشخیص موارد و مصادیق آن را به عرف متشرعه واگذار کرده است. همانگونه که به نظر فقها موسیقی مطرب با موسیقی متناسب با مجلس لهو و لعب حرام است یا پوشیدن لباس شهرت حرام است اما تشخیص مصادیق آن به عرف واگذار شده است، یا بر اساس آیه «یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود» هر عقدی لازمالوفاست (البته با رعایت حدود شرعی) اما تشخیص مصادیق عقود به عرف واگذار شده است.
فرم در حال بارگذاری ...