✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 561
  • دیروز: 1103
  • 7 روز قبل: 10131
  • 1 ماه قبل: 26360
  • کل بازدیدها: 811867

 



ﺑــﺎﺯ ﺯَﺩَﻡ ﺁﻗـــﺎ ﺑــﻪ ﺗـــﻮ ﺭﻭ

ﻣــَﻦِ ﺑِــﺸﮑََﺴﺘــﻪ سَــــــــﺒﻮ

 

ﺍُﻣَﺪَﻡ ﺩﯾـــﮕﻪ ﻧَـــــــﮕﻮ

ﭼــــﻪ ﻋَﺠَﺐ ﺑـﯽ ﻭَﻓـــﺎ !؟

 

ﺍﯾــﻦ ﺑَﺪ ﺍﮔــﻪ ﮐَﺮﺩﻩ ﺑَــــﺪﯼ

ﺗـــﻮ ﮐــﻪ ﺧــﻮﺑﯽ ﺑَــﻠَﺪﯼ ، ﺑِﻄَﻠَﺐ ﮐَﺮﺑــَلا …

 

 

 «حُ س ے טּ عِشقِ مَن»

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

کوتاه کن کلام … بماند بقیه اش

مرده است احترام …. بماند بقیه اش

 

از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود

آن هم نشد حرام …. بماند بقیه اش

 

هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت

آمد به انتقام …. بماند بقیه اش

 

شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام

شد سنگ ها تمام…. بماند بقیه اش

 

گویا هنوز باور زینب نمی شود

بر سینه ی امام؟ …. بماند بقیه اش

 

پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته

در بین ازدحام…. بماند بقیه اش

 

راحت شد از حسین همین که خیالشان

شد نوبت خیام….بماند بقیه اش

 

رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول

یافاطمه! سلام …. بماند بقیه اش

 

از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش

خون علی الدوام …. بماند بقیه اش

 

سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش

از پیکر امام …. بماند بقیه اش

 

بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو

من میروم به شام ….بماند بقیه اش

 

دلواپسم برای سرت روی نیزه ها

از سنگ پشت بام ….بماند بقیه اش

 

دلواپسی برای من و بهر دخترت

در مجلس حرام ….بماند بقیه اش

 

حالا قرار هست کجاها رود سرش

از کوفه تا به شام …. بماند بقیه اش

 

تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن

از روی پشت بام …. بماند بقیه اش

 

قصه به “سر” رسید و تازه شروع شد

شعرم نشد تمام …. بماند بقیه اش

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 
اين گفت: بزرگ و نامدار است علی
آن گفت كه مرد روزگار است علي

 

امّا به حقيقت او نه آنست و نه اين
آيينه ذات كردگار است علی e

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




﷽:
امیرالمؤمنین، امام علی(ع) - مدح

ساقی بیا ز حیدر کراّر دم بزن
زآن غزوه ها که بود علمدار دم بزن

از آن شبی که جای نبی خفت هم بگو
از سنّ و سال خود و خدا گفت هم بگو

از آن رکوع و برکت و جود و عطا بگو
بابی که باز بود به روی گدا بگو

اصلاً بیا بگو که علی عشق مطلق است
اصلاً بیا بگو حق علی و علی حق است
 
شاهی که خاک را به نظر کیمیا کند
اعجاز اوست خادمه مس را طلا کند

باید ورق به وسعت محشر بیاورم
شاید دو خط ز مدحت حیدر بیاورم

سلمان یکی ز معجزه های نگاه اوست
حرزی ز نام فاطمه پشت و پناه اوست

فهمید از نوشتن نهج البلاغه اش
خیلی زیاد بود به زهرا علاقه اش
 
دست خدا و دست علی در یقین یکیست
فرمانروا و حضرت یعسوب دین یکیست

بیت محقرش که بهشت است، پس یقین
اهل بهشت جای گرفتند در زمین

معراجِ مصطفی نفسِ مرتضی دمید
هر جا که روی کرد، به غیر از علی ندید

تا سجده کرد حضرت پروردگار را
دادند قدسیان همه از کف قرار را
 
حیدر اگر نبود، زمین بی مدار بود
قهطیِ مهر در همه جا آشکار بود

کعبه به یمن مقدم او سینه چاک داد
لات و هُوَل به دست علی بر زمین فتاد

از راه کهکشان که خبر داشت بگذریم
بر آسمان و عرش نظر داشت بگذریم

نَفْسِ نفیسِ آیه ی تطهیر حیدر است
کفاّر را بگو که فقط شیر حیدر است
فضل علی هرآنچه که گشتم رصد نشد
در جنگ هم حریف علی عَبْدُوَدْ نشد

اول وصّیِ احمد و، خیبرشکن علی است
ذکر قنوت حضرت اُمُّ الحسن علی است

مِهرِ علی قبولیِ حج و مناسک است
زوج علی ملیکه ی خیلِ ملایک است

شاهنشهی که عرش الهی به دست اوست
میدان رزم هم به نگاهی به دست اوست
 
مردی که تیغِ او دل لشگر شکافته
او را نبی و فاطمه بهتر شناخته

مرهَب کُشی که قدرت او لایزال بود
دشمن ز دست او بگریزد، محال بود

شَانِ نزول آیه ی هُمْ راکعون علی است
غزوه به غزوه، مردِ هُمُ الغالبون علی است

وقتی لباس جوشنِ خود تن کند علی
یک تن ندیده پشت به دشمن کند علی
سلطانِ بی بدیل و یل کارزار کیست
آقای با وقار و شَهِ تکسوار کیست

دشتی ز کفر آمده رو در روی علی
خم هم نیامده به روی ابروی علی

تا دست می برد به روی ذوالفقارِ خود
لشگر رود به فکر برای فرار خود

جولانِ تیغِ او همه را مات می کند
این دشت را اسیر مکافات می کند
 
در جنگ هر که آمده، احساس بیم کرد
با ضربه ای به سر علی آن را دو نیم کرد

راهِ نفس به سینه ی دشمن که بند شد
فریاد یاعلیِ ملایک بلند شد

حتی نگاهِ شیر خدا زَهره می درد
از ترس هم پرنده ز شاخه نمی پرد

هوهوی ذوالفقار علی رعد و برق داشت
حالا بگو که تیغِ علی از چه فرق داشت


 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 
گمراه نشد هر ڪہ قدم زد بہ مسیرٺ

آزاد نگشٺ و نشود صید و اسیرٺ

اے در ڪفِ تو قَدَر و قضا، قاضےِ محشر،

باقیسٺ فقط چند سحر، تا بہ غدیرٺ

 عید سعید غدیرخم مبارڪ

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

شعر از سعید مرادی

ضربه اول که وارد شد رگ او پاره شد ۰ ضربه دوم که وارد شد حرم آواره شد

ضربه سوم رسید و بند حلقومش گسست ۰ استخوان های گلو با ضربه بعدی شکست

ضربه پنجم نمیگویم چه شد خاتم گریست ۰ ضربه بعدی تمام عالم و آدم گریست

ضربه بعدی صدای شاه عطشان را برید ۰ ضربه هشتم که وارد شد فقط آهی کشید

ضربه دیگر ز پشت سر فروشد تا گلو ۰ ضربه دیگر به خون خود کند مولا وضو

گرچه خنجر کند اما با فشار آمد فرود ۰ ناله إنا الیه الراجعون آقا سرود

ضربه آخر که وارد شد سر از پیکر فتاد ۰ بعد از آن یک نیزه بر حلقوم ثارالله نهاد

نیزه بین استخوانی از گلو سکنی گرفت ۰ گریه ام ابیها جان مافیها گرفت

سر بروی خاک شد بازیچه هر دست و پا ۰ سوی دیگر پیکری عریان شده یا مرتضی

خنجری آمد که انگشتر ز کف بیرون کند ۰ دست شاه بی کفن را موجی از جیهون کند

زیرو رو میشد ب زیر سم اسب دشمنان ۰ غارت انگشت و انگشتر ب دست ناکسان

چکمه ای زد بوسه بر لعل لب پور علی ۰ روضه میخواند به جنت زین مصیبت ها نبی

قصد قربت کرده بودند و به پهلو میزدند ۰ سنگهایی پشت هم بر کنج ابرو میزدند

نعل تازه جسم درهم وای ازان حال و هوا ۰ زینب کبری نظر میکرده بر آن ماجرا

باعصا و سنگ و خنجر باوضو اورا زدند ۰ پیراهن برتن نبود آن شاه دلجو را زدند

دختر ختم رسل آمد عزاداری نمود ۰ خون ز رگهای حسین بن علی جاری چو رود

پیکری لبریز خاک و خون میان قتلگاه ۰ آن طرف زینب به سر میزد میان خیمگاه

کاش می مردم نمی گفتم چه شد بس کن قلم ۰ کامد از این روضه ها بر سینه عالم ألم

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




#میلاد_مبارک

 


دهمین اختر تابان ولا ، جلوه نما شد
آسمان گشت درخشان و زمین غرق صفا شد


مِهر سر زد ز فَلَق، گشت فروزان همه آفاق
ماه شد مشتری و محو درآن نور و ضیا شد


هادیِ راه عطا گشت به آن مَظهرِ جودی…
که ضیابخشِ دو چشمانِ غریب‌الغربا شد


حضرت هادی امام دهمین یافت ولادت
کز قدومش به جهان هِلهله و شور بپا شد


در همه عمر شریفش به تعالیم الهي…
شیعیان را همه گه در همه جا راهنما شد


مُتوکّل، بُد اگر دشمن بِالفطره اش امّا…
فارغ از دشمني وی مُتوکِّل به خدا شد

دست‌گیر فُقَرا بود و مَددکار ضعیفان
گرچه محدود ازآن دشمن بي‌شرم و حیا شد


(ساقي) عشق بُوَد حضرتِ هادی که زجامش
هرکه نوشید ز مستي و طرب نغمه سرا شد


سید محمدرضا

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت





گاه از عشقتــــ شقايق ميشويم
گاه بــــــا موج تو قايق ميشويم


عيبـــــ ما اين است آقا جان فقط
هفته اي يك بار عاشق ميشويم



اللهم عجل لولیک الفرج

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 
مهدے جان

خدا ڪند ڪہ رضایم،
فقط رضاے تو باشد.

خداکند ڪہ گذارٺ، فتد بہ منظر چشمم

ڪہ سجده گاه نمازم،
جاے پاے تو باشد.

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 
دوازده…

ساعت رسیده رأس قرارِ دوازده
دردی نشسته گوشه کنار دوازده

خورشید رفته عشق بیارد برایمان
در پشت ابر مانده تبار دوازده

در لابه لای غربت خود غوطه میخورد
در سیل اشک، دار و ندار دوازده

ساعت هنوز عاشق وقت رسیدن است
افتاده باز دورِ مدار دوازده

دست زمان به صورت آن ماه قد نداد
بالا گرفته قامت یار دوازده

ساعت از انتظار سرش درد میکند
حتی زمین شده ست دچار دوازده

در ایستگاه عقربه ها ایستاده ایم
چشم انتظار سوتِ قطار دوازده!

الهم عجل لولیک الفرج

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




چه انتظارغریبی…

نه کوششی نه دعایی…

نه پرسشی که کجایی…

فقط نشسته وگوییم…

خداکندکه بیایی…

____السلام عليك یا صاحب الزمان____

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

دلت را خانهٔ مـا کن ، مصفـا کردنش با من

به من درد دل افشا کن ، مـداوا کردنش با من

 

اگر گم کرده‌ای اِی دل ، کلید استجــابت را

بیا یک لحظه با ما باش ، پیــدا کردنش با من

 

بیفشان قطره‎ی اشکی که من باشم خریدارش

بیاور قطره‌ای اخــلاص ، دریـــا کردنش با من

 

اگر درها به‌ رویت بسته شـد ، دل برمکن بازآ

درِ این خانه دق‌البـاب کُـــن ، واکردنش با من

 

به ما گو حاجت خود را ، اجـابت می‌کنم آنی

طلب ‎کن هرچه می‌خواهی، مهیّـــا کردنش با من

 

بیا قبل از وقـوع مرگ روشن کن حسابت را

بیاور نیک و بد را جمـع، منها کردنش با من

 

چو خوردی روزیِ امروز ما را، شـکرِ نعمت کن

غم فردا مخور ، تأمیــن فـردا کردنش با من

 

به قـرآن آیهٔ رحمت فـراوان است ای انسان

بخوان این آیه را، تفسیر و معنا کردنش با من

 

اگرعمری گنه کردی، مشو نومید از رحمت

تو توبه نامه را بنویس، امضـا کردنش با من

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




شب جمعه شده مولا، بگو جانا کجا هستی؟

من از درد فراق گویم، بگو مولا کجا هستی؟

 

همه جا یاد تو باشم، کجا را بنگرم مولا

دعای ندبه می خوانم، تو ار آل عبا هستی

 

شب تنهایی عشقت، دلم جانِ شما باشد

تو ار درد دلم گویی، بگو مولا کجا هستی؟

 

یکی درد و یکی درمان، یکی وصل و یکی هجران

همه از درد تو گویند، بگو جانا کجا هستی؟

 

شب هجران نمی آیی، همه شب ذکر تو گویند

چه بد باشد غم غیبت، بگو مولا کجا هستی؟

 

من از درد دل مسکین، دوای درد او خواهم

دعای درد او خوانم، بگو جانا کجا هستی؟

 

ز تنهایی دلم خون شد، خدا را محرم رازی

بده توفیق پروازم، تو عاشق خدا هستی

 

 

شعر از حسین مظاهری کلهرودی

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




آقا سلام،

باز منم، خاک پایتان

دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان!

در این کلاس سرد، حضور تو واجب است.

این بار چندم است که استاد غایب است؟

نرگس شکفته است، تو را داد می زند

آقا بیا که فاصله فریاد می زند

این روزها نمی شود اندوهگین نبود

دلواپس نهایت تلخ زمین نبود

تب کرده مادرم ز غمت مدتی مدید

هذیان مادرم شده “آقا خوش آمدید”

آقا دلم عجیب تو را درد می کشد

دستم مدام واژه “برگرد” می کشد

امضاء: دو چشم خیس و دلی در هوایتان

دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان

 

❇  اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفَرَج  ❇

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

شاعر : زنده یاد ابوالفضل سپهر

هنگام جنگ داديم صدها هزار دارا

شد كوچه هاي ايران مشكين ز اشك سارا

 

سارا لباس پوشيد ، با جبهه ها عجين شد

در فكه و شلمچه ، دارا بروي مين شد

 

چندين هزار دارا ، بسته به سر ، سربند

يا تكه تكه گشتند يا كه اسير و دربند

 

ساراي ديگري در ، مهران شده شهيده

دارا كجاست ؟ او در ، اروند آرميده

 

دوخته هزار سارا ، چشمي به حلقه در

از يك طرف و ديگر چشمي ز خون دل ، تر

 

سارا سؤال مي كرد ، دارا كجاست اكنون ؟

ديدند شعله ها را در سنگرش به مجنون

 

خون گلوي دارا آب حيات دين است

روحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمين است

 

در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا

در اين زمانه گشتند ده ها هزار« دارا »

 

هنگام جنگ دارا گشته اسير و دربند

داراي اين زمان با بنزش رود به دربند

 

داراي آن زمانه بي سر درون كرخه

ساراي اين زمانه در كوچه با دوچرخه

 

در آن زمانه سارا با جبهه ها عجين شد

در اين زمانه ناگه ، چادر( لباس جين ) شد

 

با چفيه اي كه گلگون از خون صد چو داراست

سارا ، خود از براي جلب نظر ، بياراست

 

آن مقنعه ورافتاد ، جايش فوكول درآمد

سارا به قول دشمن از اُمّلي درآمد

 

دارا و گوشواره ، حقّا كه شرم دارد!

در دستهايش امروز ، او بند چرم دارد

 

با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه رانديم

اما به ماهواره تا خانه اش كشانديم

 

يا رب تو شاهدي بر اعمالمان يكايك

بدم المظلوم ياالله ، عجّل فرجه وليّك

 

جاي شهيد اسم خواننده روي ديوار

آنها به جبهه رفتند اینها شدند طلبکار

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




هیچ میدانی چرا بی حـاصــلیــم…!؟!

 

چون که از “یاد شهیدان”

غـافــلیــــم….

 

عشق یعنی حرمت یک استخوان

 

یادگار از قامت یک نوجوان

 

آنکه با خون شریف اش رسم کرد

بر زمین!

 

جغرافیای آسمان….

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




کجایی یوسف زهرا

 

????خشک شد این مزرعه، باران نمی آید چرا؟

????جمعه هم آمد،ولی مهمان نمی آید چرا؟

????شیخ همراه چراغش منتظر مانده هنوز

????منتظر مانده ولی!انسان نمی اید چرا؟

????سامری گوساله بازی میکند،موسی کجاست

 

????ای خدا پس لوح ده فرمان،نمی آید چرا؟

 

????یکه تازی میکند قوم ثمود ولوط وعاد

????مانده ام من در جهان ،طوفان نمی اید چرا؟

????سوی چشمم کم شده از گریه های ندبه ام

????یوسف گم گشته ی کنعان نمی اید چرا؟

????من دعای عهد میخوانم به امید طلوع

????آفتاب نیمه شعبان نمی آید چرا؟……

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




السلام علیک  یابقیةالله

 

 

ای رهگذر کوچه احساس کجایی؟

محبوب ترین عابر شب های رهایی

 

تا خال لبت نقطه حساس وجود است

حساس ترین منطقه در منطق مایی

 

ای ناب ترین حادثه عشق در این بزم

دور از نظرت میکده را نیست صفایی

 

ای خوب ترین منظره در چشم ملائک

بر روی زمین ناب ترین عکس خدایی

 

دلتنگ تو اینبار گل و باغ و بهارند

ای کاش گل نرگس من زود بیایی

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 یا صاحب الزمان(عج)

 

 

یادم نمیرود که گذشته که بوده ام

 

من با صفای مهر تو محبوب میشوم

 

هرگز تو را ندیدم و شاید نبینمت

 

من با حروف اسم تو مجذوب میشوم

 

یک یا علی علی که شنیدی تو از لبم

 

از آن زمان غلام تو محسوب میشوم

 

نادیده اذن دادی ام آقا به نوکری

 

گفتی که روضه خان تو محسوب میشوم

 

بیهوده نیست این همه خرجم نموده ای؟

 

روزی هزار مرتبه معیوب میشوم

 

الطاف تو چه کرده به قلب کویریم

 

هر لحظه در کنار تو مرطوب میشوم

 

 اللهم عجل لولیک الفرج

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

يك شب دلم بهانه ي كرببلا گرفت

قلبم شكست و دور و برش را خدا گرفت

پس پا شدم به نيت روضه كه ناگهان

ديدم بهشت آمد و دست مرا گرفت

اي زائري كه مي روي آهسته تر برو

شوق غم حسين مرا هم فرا گرفت

اذن دخول خواندم و وارد شدم ولي

ديدم بهشت گوشه اي از عرش جا گرفت

در مجلسي كه جاي رسولان وحي بود

هر كس نشست خلوت غار حرا گرفت

روضه شروع شد همه ي عرش گريه كرد

حتي خدا دلش ز غم كربلا گرفت

بالاي عرش منبري از نور چيده شد

اقراء كه هر كه خواند دلش ارتقا گرفت

از بين شاعران درش محتشم كه خواند

از دست هاي سبز پيمبر عبا گرفت

شاعر نوشت بيتي و از دست مادري

يكشب براي هيئت خود كربلا گرفت

آن سر كه روي دامن معراج جاي داشت

آخر چه شد كه جا به سر نيزه ها گرفت

 

 

اللهم ارزقنا زيارت الحسين(ع)

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت
1 3 5 6