به نام خدایی که تنهاترجمان عشق برای عشاق حقیقیست….. بعضی ها اورابه خاطرچادری بودنش،به هم نشان می دادند،انگارسنگینی نگاه دیگران ،قلب کوچکش راآذارمی داد اماهنگامی که به غربت مادرش حضرت زهرافکرمی کرد،قلبش آرام می شد،همان مادری که اگربازویش راشکستندومحسنش راکشتند،جزبه خاطرحفظ اسلام وچادرنبود…اودرک کرده بودکه دنیای امروز ،باتمام بزرگی اش،گنجایش درک افکارواهدافش راندارد…اگرچادربه سرمی کندوتمسخربعضی ها راتحمل می کند،تنهابه این خاطراست که خون شهداهنوزتازه است وجریان دارد..همانانی که بدون وجودمادرانشان دربیابان های گرم این سرزمین جان به جان آفرین تسلیم کردند….

ومادری نبودکه برسرپیکرهای غریبشان اشک بریزد…   وخدامی داندکه آنان جزبرای حفظ اسلام وارثیه ی مادرمان زهرا(س)ازجانشان نگذشتند…به این هاکه فکرمی کند،قلبش آرام می گیرد،انگارتمام زندگی اش این تکه پارچه مشکیست آری واوخوب می داند،

فرداکه درقبر،رهایش می کنندتنهادوچیزباخوددارد؛یک کفن سفیدویک چادرسیاه که افتخارش است،،،هرچندکه دردنیابه خاطرش بارها وبارها قلبش راشکستند…. پس ای کاش به حرمت خون شهداومادرمان،ناملایمات راتحمل کنیم واین ارثیه راگرامی بداریم

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...