✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 906
  • دیروز: 936
  • 7 روز قبل: 7986
  • 1 ماه قبل: 31258
  • کل بازدیدها: 825100

 



عارفی را پرسیدند :

زندگی به ‘’ جبر ‘’ است یا به ‘’ اختیار ‘’ ؟

پاسخ داد :
امروز را به ‘’ اختیار ‘’ است…
تا چه بکارم …

اما
فردا ‘’جبر ‘’ است… چرا که به ‘’ اجبار ‘’ باید درو کنم هر آنچه را که دیروز به ‘’اختیار'’ کاشته ام

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 آنان که به من بدی کردند، مرا هوشیار کردند…

 آنان که به من خوبی کردند، به من مهر و وفا آموختند…

 آنان که به من انتقاد کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند…

 آنان که به من بی اعتنایی کردند، به من صبر و تحمل آموختند…

 پس خدایا!
به همه اینان که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند، خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا کن. »
.
 شهید دکتر مصطفی چمران

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 ریاضت و ذکر و عبادت در دیدگاه شیخ الرئیس ابن سینا 

شیخ الرئیس بو علی سینا در فصل سوم از نمط نهم اشارات می فرماید : عبادت، نزد غیر عارف، نوعی معامله است گویا چنین انسانی در دنیا کاری انجام می دهد، و پاداش آن را در آخرت دریافت کند. این اجرت چیزی نیست، جز ثوابی که خداوند در آخرت به این بندگان عنایت می فرماید.
این فلسفه عبادت غیر معارف است، اگر از غیر عارف بپرسید، شما چرا عبادت می کنید در پاسخ خواهد گفت برای به دست آوردن پاداش الهی؛ او چیزی غیر از این و برتر از این را باور ندارد و یا به تعبیر بهتر، ثواب الهی مهم ترین چیزی است که این گونه افراد به دنبال آن هستند.
آن گاه ابن سینا در ادامه، عبادت عارف را بیان می کند و فلسفه عبادت را از نظر عارف توضیح می دهد و می فرماید: فلسفه عبادت از دید عارف، آن است که عبادت در حقیقت نوعی ریاضت است و شخص عارف با عبادت، هم خودش را - که پراکنده است - جمع می کند و همش یک چیز می شود، شخص عارف با عبادت، قوای متوهمه و متخیله خود را تربیت می کند. عارف با عبادت، قوه خیالش را عادت می دهد و آن ها را از غرور و توجه به امور دنیایی به سوی حق می کشاند و از کثرات منصرف می کند و به طرف حق توجه می دهد تا هنگامی که سر و باطن عارف به حق رو می کند، این قوای تربیت شده در برابر باطن و سر عارف تسلیم باشند و با باطن و سر عارف به کشمکش برنخیزند، در نتیجه سر و باطن عارف، فارغ از هرگونه مزاحمتی، متوجه به تابش نور حق باشد.

این ریاضت و عبادت، همین طور ادامه می یابد تا عارف با توجه به ملکه ای که کسب کرده، هرگاه خواست از سوی حق، مورد تابش نور واقع شود بدون مزاحم به این کار بپردازد و قوای خیال برای او مزاحمتی ایجاد نکنند؛ بلکه افزون بر این، کمک هم بکنند و با این کمک کردن ها، عارف را در سلک پاکان و ملکوتیان قرار دهند.

ابن سینا در این عبارات، هدف و فلسفه عارف را از عبادت بیان می کند، عارف در عبادت هایی که می کند، دنبال تربیت نفس خویش و تقویت روح خود است، دنبال این است که چگونه از این عبادات نردبانی بسازد تا به لقاء الله برسد، دنبال این است که با عبادت، خودش را به حقیقت وصل کند، او دنبال این نیست که با این عبادت ها به حور و قصور برسد؛ او می گوید:
من که امروزم، بهشت نقد حاصل می شود - وعده فردای زاهد را چرا باور کنم

من که با این عبادت ها در همین دنیا به وصل حق می رسد، بهشت من همین است که نقدا او را به دست می آورم و نیازی نیست این عبادت ها را برای بهشت نسیه حور و قصور انجام دهم.

 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




‍ عاشق که می شوی، خیالِ تو یعنی حکومت دوست…

در واقع خدا و عشق هم معنی هستند. زندگی با عشق همان زندگی با خداست. شناخت عشق، شناخت خداست. هیچ دلیلی برای وجود خداوند بجز عشق نیست، همچنین هیچ راهی برای پرستش او به غیر از عاشق شدن وجود ندارد.

خدای من همان خداییست
که بدون هیچ انتظاری همه را دوست دارد
و وفادارترین معشوق هم اوست
که انسان را پس از همه خطاها
و دل دادن به دنیا و اهل دنیا
در آغوش عشق میپذیرد …

اگر عشق ورزيدن به يك شخص
تا اين حد زيباست،
عشق ورزيدن به كل هستي…
چقدر زيباتر خواهد بود….

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




“ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ …”

ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ ﻭ
ﺍﻫﻞ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﻫﯿﭻ،…
ﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ
ﺑﺮ ﻫﯿﭻ ﻣﭙﯿﭻ،…
ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻋﻤﺮ ﭼﻪ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﺎﻗﯽ؟
ﻣﻬﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﻣﺤﺒﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ
ﺑﺎﻗﯽ ﻫﻤﻪ هیچ
 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام
این بار من یک بارگی از عافیت ببریده‌ام

دل را ز خود برکنده‌ام با چیز دیگر زنده‌ام
عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیده‌ام

ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی
دیوانه هم نندیشد آن کاندر دل اندیشیده‌ام

دیوانه کوکب ریخته از شور من بگریخته
من با اجل آمیخته در نیستی پریده‌ام

امروز عقل من ز من یک بارگی بیزار شد
خواهد که ترساند مرا پنداشت من نادیده‌ام

من خود کجا ترسم از او شکلی بکردم بهر او
من گیج کی باشم ولی قاصد چنین گیجیده‌ام
از کاسهٔ استارگان وز خون گردون فارغم
بهر گدارویان بسی من کاسه‌ها لیسیده‌ام

من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده‌ام
حبس از کجا من از کجا مال که را دزدیده‌ام

در حبس تن غرقم به خون وز اشک چشم هر حرون
دامان خون آلود را در خاک می مالیده‌ام

مانند طفلی در شکم من پرورش دارم ز خون
یک بار زاید آدمی من بارها زاییده‌ام

چندانک خواهی درنگر در من که نشناسی مرا
زیرا از آن کم دیده‌ای من صدصفت گردیده‌ام

در دیده من اندرآ وز چشم من بنگر مرا
زیرا برون از دیده‌ها منزلگهی بگزیده‌ام

تو مست مست سرخوشی من مست بی‌سر سرخوشم
تو عاشق خندان لبی من بی‌دهان خندیده‌ام

من طرفه مرغم کز چمن با اشتهای خویشتن
بی‌دام و بی‌گیرنده‌ای اندر قفس خیزیده‌ام

زیرا قفس با دوستان خوشتر ز باغ و بوستان
بهر رضای یوسفان در چاه آرامیده‌ام

در زخم او زاری مکن دعوی بیماری مکن
صد جان شیرین داده‌ام تا این بلا بخریده‌ام

چون کرم پیله در بلا در اطلس و خز می روی
بشنو ز کرم پیله هم کاندر قبا پوسیده‌ام

پوسیده‌ای در گور تن رو پیش اسرافیل من
کز بهر من در صور دم کز گور تن ریزیده‌ام

نی نی چو باز ممتحن بردوز چشم از خویشتن
مانند طاووسی نکو من دیبه‌ها پوشیده‌ام

پیش طبیبش سر بنه یعنی مرا تریاق ده
زیرا در این دام نزه من زهرها نوشیده‌ام

تو پیش حلوایی جان شیرین و شیرین جان شوی
زیرا من از حلوای جان چون نیشکر بالیده‌ام

عین تو را حلوا کند به زانک صد حلوا دهد
من لذت حلوای جان جز از لبش نشنیده‌ام

خاموش کن کاندر سخن حلوا بیفتد از دهن
بی گفت مردم بو برد زان سان که من بوییده‌ام

هر غوره‌ای نالان شده کای شمس تبریزی بیا
کز خامی و بی‌لذتی در خویشتن چغزیده‌ام

#مولانا

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




‌﷽

  به كل عالم عشق بورز تا خدا تو را به
حاكميت دنيا برساند. خدا بسيار عاشق تر
از آني است كه فكر ميكني.
او بسيار بخشنده تر از آني است كه خيال
مي كني. او بسيار بسيار مهربان تر از آن
است كه تصورش را مي كني.
او تمام مهرباني ها و عشق عالم را يكجا بر
سر تمام آفريده هايش مي بارد .

خدا در برابر اشتباهات انسان ها، دوباره و
دوباره راهنمايي مي كند. و آن قدر به عشق ورزيدن و راهنمايي ادامه مي دهد تا به راه
درست و الهي مبدا وجودشان هدايت شوند.
او درتمام لحظات در حال راهنمايي تمام بنده هايش به راه نعمت و بركت است
او بامهرباني و عشقش در درون توست و از
درون تو، اين همه مهرباني و عطوفت و لطف
بيكران خدايي‌اش را به بنده.هايش ارزاني
مي كند.
خدا در هر لحظه و هر ثانيه به بخشش آدميان مشغول است .
خدا حتي هنگامي كه به سوي او برگردي، اشتباهات تو را به سكوي پرتاب به اوج موفقيت ها تبديل مي كند.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

بر دوست يكرنگ تو گر بود خطا
با نيكى و عفو خويش تنبيه‏ش نما
شرمنده ز تو كدورت از قلبش پاك‏
نيكو بودت دوستى مملو ز وفا

با نيكى و محبت خود دوست چون برادر و يكرنگت را سرزنش نما و چون بدى از او ديده و خطايى از او سرزد با بخشش و عفو چشم پوشى كن كه او چون تو انسان است و هر قدر كه خوى پليد داشته باشد بر اثر بخشش و عفو تو محبتت را در دل گيرد و دوستى يك رنگ و با وفا گردد، چون اگر سرزنش خويش را با نيكى بر او بنمايى شرمنده و خجل گشته و ديگر خطايى نظير آن مرتكب نگردد و نيز ترا از خويش برتر شمارد و سخنانت و اعمالت را شايسته و نيكو داند، همچنين بخشيدن خطا موجب افزايش دوستى و محكم‏.بودن عهد وى گشته و كدورت از قلب او زدوده و دوستى او حقيقى و خواهان تو گردد.
امام علی (ع) نهج البلاغه

پس: از دوستان يكدل و پاك و يكرنگ تو چون خطايى سرزد بهتر آن است كه بر او نيكى نموده خطايش را گذشت دهى و چون چنين كنى از تو شرمنده گشته و كدورت و دشمنى از قلب او پاك شود و دوست بسيار خوب تو خواهد بود كه وجودش مملو از محبت و وفادارى گردد.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


‌﷽

  عارفی!..قصر و پدر و مادر و همسر و همه
را در جستجوی حقیقت ترک کرد بعد از سالها
به خانه برگشت…وقتی همسرش سوال کرد:
آیا چیزی که دنبالش بودی در همین جا و در
کنار خانواده ات پیدا نمیشد ؟
عارف جواب داد : من پس ازسالها تلاش این
نکته را فهمیدم که…..
“جز بی كران درون انسان “
نه جايی برای رفتن هست و نه چيزی برای
جستن ….

  

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




‌﷽

 از هر فرصتی برای مهربانی کردن استفاده
کنید.
هدیه دادن، بخشیدن مبلغ اندکی به نیازمندان،
کمک به یک نابینا در عبور از خیابان و هر عمل
کوچک یا بزرگ دیگری، در کل نفس عمل مهم
است نه ظاهر آن.
هرروز وهرلحظه بهوش باشید تا از هر فرصتی
برای کمک به دیگران استفاده کرده و دنیا را به
مکان بهتری تبدیل کنید.
کوچک ترین کارها حتی اگر قدردانی کردن از
دیگری باشد لذت و خوشی را وارد زندگیتان
می کند.
احساسات مثبت خود را پنهان نکنید، با
دوستان و خانواده تان از احساسات واقعی
و عشقتان نسبت به آنها سخن بگویید. ابراز
احساس را به فردا موکول نکنید شاید فردایی
وجود نداشته باشد.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


جناب عين القضات می فرماید:

دريغا آنچه به صفات بشريت تعلّق دارد ، چون اكل و شرب و جماع و نوم، … است
طايفه خواص اين صفات را به کلّ از خود نفی كنند.

آنها به خودشان نگويند: خورديم و خفتيم،
بلكه گويند: بخورد و بخفت و گرسنه است و تشنه است.
ارباب بصيرت را اين احوال به طريق مشاهدات معلوم شده است.
و بدانستند كه جان راكب است و قالب مركوب،
چون كسی اسب را علف دهد و او خورد،
هرگز نسبت خوردن اسب با خود نكند.

اين قوم روا ندارند انتساب خوردن و خفتن با خود كردن،
بدان كه حقيقت ذات انسان چيزی ديگر باشد و آنچه خورد و خسبد چيزی ديگر.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 
  ایمان اولش و وسطش و آخرش صبر است…

  حاجتت را مخفی کن و غم و غصه ات را بپوشان که خالقت می بیند و قیمتی است. شادی هایت را آشکار کن.

 

  وقتی راه پیدا شد، اول صبر است. با صبر و استقامت می توانی به مقصد برسی. اصلا ایمان اولش و وسطش و آخرش صبر است.

  دیدن هر چیزی وقت و اجلی دارد. زودتر یا دیرتر از آن، دیدن ممکن نیست. خداوند فرمود: «إذا جاء اجلهم فلا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون»: وقتی که اجل آنها آمد، نه یک لحظه تأخیر می کنند و نه یک لحظه پیش می افتند.

عارف بالله حاج اسماعیل دولابی
مصباح الهدی، صفحه 233
تألیف استاد مهدی طیب

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت





بشنو از نی چون حکایت می‌کند
از جدایی‌ها شکایت می‌کند
سخن را از نی باید شنید، از آن کس که نیست؛ آن کس که هست از هواهای خود می‌گوید و حدیث نفس می‌کند و حکایت او شکایت از محرومیت‌ها و ناکامی‌های خاکی اوست. یا حکایت توفیقات وهمی و خیالی که او را معجب و مغرور می‌کند و به جور و ستم وامی‌دارد.
اما آن کس که بندبند وجودش را از هواهای خویش خالی کرده و چون نی لب خود بر لب معشوق نهاده و دل به هوای او و نفس او سپرده است، حکایتی دیگر و شکایتی دیگر دارد.

گر نبودی با لبش نی را سمر
نی جهان را پر نکردی از شکر
انبیا از جنس نی بودند. چون به هوای دل خویش سخن نمی‌گفتند، چنان که در قرآن در صفت رسول اکرم آمده است:

«و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی»
او از هوای دل خویش سخن نمی‌گوید
و این (قرآن) نیست مگر آنچه به او وحی شده است.

بدین بیان، نی مقام انسان کامل یا کمال مرتبه انسانی است که در آن مرتبه شخص هرچه گوید همان است که معشوق در او دمیده و هرچه کند همان است که فرمانش از معشوق رسیده است.

از وجود خود چو نی گشتم تهی/ نیست از غیر خدایم آگهی
چونکه من من نیستم، این دم ز هوست/ پیش این دم هر که دم زد کافر اوست
گرچه قرآن از لب پیغمبر است/ هر که گوید حق نگفته، کافر است
دو دهان داریم گویا، همچو نی/ یک دهان پنهانست در لب‌های وی
یک دهان نالان شده سوی شما/‌های و هویی برفکنده در سما
لیک داند هر که او را منظر است/ کاین زبان این سری هم زان سر است
دمدم این نای از دم‌های اوست/‌های و هوی روح از هیهای اوست

انبیا و اولیا و قدیسان عالم که این همه سخنان شکربار از ایشان در بازار عالم پخش شده است همه در اثر پیوند با لب‌های شکرین آن شاهد یکتا به مقام شکرفروشی رسیده‌اند.

شکر فروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را (حافظ)

و این تمثیل نی شدن برای رسیدن به درک حقایق اشیا در همه فرهنگ‌های باستانی با تصویرهای گوناگون به چشم می‌خورد. چینیان معتقدند که تا کسی نی نشود نمی‌تواند نی را بکشد. و این بخصوص در کار هنر همه جا مصداق دارد که تا کسی از خودبینی و خودرایی و نفس‌پرستی رها نشده باشد و بوی خوش عشق به مشام جان او نرسیده باشد و خلقش چون نفس صبا لطیف و عطرآگین نشده باشد، در هیچ هنری بخصوص شعر به کمال نمی‌رسد. به عبارت دیگر آفرینش هنری در گرو مستی است که بیان دیگری از همان نی شده است.

عزلم به هوشیاری نمکی ندارد‌ای جان/ قدحی دو موهبت کن چون ز من غزل ستانی
(دیوان شمس)

شر و شور دوران فکنند مستان
سر هوشمندان، هنری ندارد
(الهی قمشه‌ای)

در این مستی و رفع حجاب خودپرستی است که شاهد زیبایی به هنرمند رخ می‌نماید و بازتاب آن مشاهده به‌صورت هنر ظاهر می‌گردد.

غزال خویش به من ده غزل ز من بستان
نمای چهره شعری و شعر تازه ببین
(دیوان شمس)

بنابراین، معنای دیگر بشنو از نی این است که سخن مست را بشنو که گفته‌اند مستی و راستی:
چو رازها طلبی در میان مستان رو
که راز را سر سرمست بی‌حیا گوید
(دیوان شمس)

#دکتر_الهی_قمشه_ای

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




از منظر عین القضات همدانی ، قدم نهادن در راه عشق، نصيب هر کسي نمي گردد، بلکه اين توفيق از آن کسي مي شود که با خود نباشد و خود را ترک نمايد و خود را ايثار عشق سازد؛ چه، عشق آتش است و به هر چيزي رسد، مي سوزاند و همرنگ خود مي گرداند
در همين معني «ابن عربي» ندا مي دهد: «اشتران کاروان هر راهي که اختيار کنند، من دين عشق دارم. هر جا که مرا برد، که آن دين و ايمان من است»

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 
,,الهي چنانم كن از عشق سرمست، كه خواب و خورم از براي تو باشد

الهي عطا كن به فكرم تو نوري، كه محصول فكرم دعاي تو باشد

الهي عطا كن مرا گوش و قلبي، كه آن گوش، پُر از صداي تو باشد,,,

الهي چنان كن كه این مخلوق تو، براي تو خواهد
براي تو باشد,,
 
با سوره ى دل ، اگر خدا را خواندى
حمد و فلق و نعره ى
مستانه يکيست

اين بى خردان،خويش ، خدا مى دانند
اينجا سند و قصه و
افسانه يکيست…

✳️مولانا

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 امير المومنين (عليه السلام ) فرمود: ما اقبح بالانسان باطنا عليلا و ظاهرا جميلا
چه زشت است و قبيح كه انسان باطنش مريض و بد سيرت ، و ظاهرش ‍ زيبا و آراسته باشد.

(( شرح )) بد باطن و خوش ظاهر باشد كه منافق است و منافق در اسفل السافلين جهنم است

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




مولا على عليه ‏السلام:

كُلُّ وِعاءٍ يَضيقُ بِما جُعِلَ فيهِ إِلاّ وِعاءُ العِلمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ

فضاى هر ظرفى در اثر محتواى خود تنگ‏تر مى‏شود مگر ظرف دانش كه با تحصيل علوم ، فضاى آن بازتر مى‏گردد.

نهج البلاغه ، ص505

امام على عليه ‏السلام:

زَكاةُ العِلمِ بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ وَإجهادُ النَّفسِ فِى العَمَلِ بِهِ

زكات دانش ، آموزش به كسانى كه شايسته آنند و كوشش در عمل به آن است.

غرر الحکم و درر الکلم ، ص391

حضرت على عليه‏ السلام:

خَيرُ العِلمِ مانَفَعَ

بهترين علم آن است كه مفيد باشد.

غررالحکم و دررالکلم ، ص 354

امام العارفین على عليه‏ السلام:

يَنبَغى لِلعاقِلِ اَن يَحتَرِسَ مِن سُكرِ المالِ وَ سُكرِ القُدرَةِ ، وَ سُكرِ العِلمِ ، وَ سُكرِ المَدحِ وَ سُكرِ الشَّبابِ ، فَاِنَّ لِكُلِّ ذالِكَ رياحا خَبيثَةً تَسلُبُ العَقلَ وَ تَستَخِفُّ الوَقارَ

سزاوار است كه عاقل ، از مستى ثروت ، قدرت ، ستايش و مستى جوانى بپرهيزد ، چرا كه هر يك را بادهاى پليدى است كه عقل را نابود مى‏كند و وقار و هيبت را كم مى‏نمايد.

غرر الحكم ، ص 797

امیرالمؤمنین على عليه ‏السلام:

پاِنَّ العِلمَ حَياةُ القُلوبِ وَ نورُ البصارِ مِنَ العَمى وَ قُوَّةُ البدانِ مِنَ الضَّعفِ

به راستى كه دانش ، مايه‌ی حيات دل‏ها ، روشن كننده‌ی ديدگان كور و نيروبخش بدن‏هاى ناتوان است.

تحف العقول ، ص 28

مولا على عليه‏ السلام:

اَلعِلمُ قاتِلُ الجَهلِ

دانش ، نابود كننده نادانى است.

غررالحکم و دررالکلم ، ص56

امام علی علیه السلام:

رُبِّ عالِمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ ، وَ عِلمُهُ مَعَهُ لا ینفَعُهُ

چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست ، اما به حالشان سودی نمی‌دهد.

نهج البلاغه ، ص755

امام على عليه‏السلام:

جالِسِ العُلَماءَ تَسعَد

باعلما همنشینی کن تا سعادتمند شوی.

غررالحكم ، ح336

  

موضوعات: روایات  لینک ثابت


...


امام على عليه‏السلام:

عَلَيكَ بِمُداراةِ النّاسِ وَ اِكرامِ العُلَماءِ وَ الصَّفحِ عَن زَلاّتِ الخوانِ فَقَد اَدَّبَكَ سَيِّدُ الوَّلينَ وَ الخِرينَ بِقَولِهِ (ص):
اُعفُ عَمَّن ظَـلَمَكَ وَ صِل مَن قَطَعَكَ وَ اَعطِ مَن حَرَمَكَ

تو را سفارش مى‏كنم به مداراى با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران (دينى) ؛ چرا كه سرور اولين و آخرين ، تو را چنين ادب آموخته و فرموده است : «گذشت كن از كسى كه به تو ظلم كرده ، رابطه برقرار كن با كسى كه با تو قطع رابطه كرده و عطا كن به كسى كه از تو دريغ نموده است.

بحارالانوار ، ج75 ، ص71

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




✔️ کوچه های دنیا همه بن بست است ولی کوچه های آخرت انتهایش باز است. آخرت جای قرار است و دنیا جای بی قرار.

 مرحوم حاج اسماعیل دولابی 

  کوچه‎های دنیا، همه بن‎بست است و اهل دنیا همه سرشان به دیوار ته کوچه خورده؛ سر و دست شکسته برمی‎گردند و همین برای عبرت ما کافی است.

  دنیا کوچه‎ی بن‎بست است، لذا هر که داخل کوچه شود، بالأخره برمی‎گردد. اِنّا ِللهِ وَ اِنّا الَیهِ‌‌ راجِعُونَ.

  کوچه‎های دنیا بن‎بست است، ولی کوچه‎های آخرت انتهایش باز است. سخاوت از غنای خدا سر درمی‎آورد، شجاعت به قدرت خدا می‎رسد و .

  ریاست دنیا، مال دنیا و همه چیزِ دنیا عکس است. نکند دستت را دراز کنی که مقوّایی را که عکس خوراکی‎ها روی آن است، برداری و بخوری.

  دنیا سرابی است که تشنه خیال می‎کند آب است و دنبال آن می‎رود. وقتی به آن رسید، می‎بیند آب نیست. تا مکث کند، رحمت خدا به صورت باران به او می‎رسد.

  آخرت دار قرار است و دنیا جای بی‌قرار. بعضی وقت‎ها خداوند در همین دنیا به انسان قرار می‎دهد تا بفهمد قرار چقدر شیرین است و قدر آن را بداند.

  در دنیا قرار و آرامش نیست. همه‎ی عالم هم که مال تو باشد، همین که یک احتمال خطر بدهی، بی‌قرار می‎شوی. امّا وقتی کسی به آخرت راه پیدا کند، دیگر احتمال خلاف آن را نمی‎دهد؛ لذا آخرت دار قرار است. اَلآخِرَةُ دارُ القَرارِ وَ الدُّنیا لَیسَ لَهُ مِن قَرارٍ: آخرت خانه‌ی قرار است و برای دنیا قرار و آرامشی نیست. توجّه به آخرت هم آرامش می‎آورد. اَلا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ: دل‎ها با یاد خدا آرامش می‎یابند.

 مصباح الهدی - تٱلیف استاد مهدی طیّب 

#مصباح_الهدی
#دنیا_و_آخرت

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


...


حضرت مهدی اروحنافداه در توقیع شریف خطاب به شیخ مفید(ره) می فرمایند:

 

اگر شیعیان ما که خداوند متعال ایشان را به اطاعت خویش موفّق بدارد با دل های متّحد و یک پارچه بر وفای به عهد و پیمان خویش اجتماع می کردند، ملاقات ما از آنها به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار و مشاهدة با معرفت برای آنها به زودی حاصل می شد و زودتر از این به دیدار ما نایل می شدند.

بحارالانوار  ج 53 ص 176

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت