به نام خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان
بسم ا..ّ. الرّحمن الرّحیم
الهی، ای با خبر از حال و روز من
ای رقم زننده ی تقدیرم
کجای فرصت و عمر ایستاده ام، نمی دانم
کجای راه تو ام؟
در فراز می روم یا در نشیب، نمی دانم
چه کسب کرده ام؟
از خوبُ و بدِ کار وُ کارنامه ام، بی خبرم
الهی، هنوز به رازِ “کیستمِ” خود ْ پی نبرده ام
هنوز از کشف سِرّ ِ “چرا آمدم” ناموفق ام
الهی، در کار خود فرو مانده و در راهْ مانده ام
احوالِ این زمانِ من، احوالِ یونس است
الهی، یونس چه کرد که در دل ماهی اسیر شد؟
یونس چه گفت که از دل ماهی نجات یافت؟
او صادقانه تو را خواند وُ گفت:
“سـُبحان تویی و جز تو هیچ خدایی نیست”
پس خاشعانه به کرده ی خود اعتراف کرد:
که “به درستی من از زُمره ی ستمکاران ام”
الهی، احوال اینکِ من، احوال یونس است
پس صادقانه در نزد تو معترف اَم
به نفْس خود ظلم کرده ام، به ظلمت اَش بـُردم
و ظلمتِ این حال، آثار آن ظلم است
الهی، به ظلمِ خودْ کردۀ خویش معترف ام
به بطنِ ماهیِ تقدیر در افتادم
ای برآرنده ی روز از دل شب
راهِ بیرونْ شـُـویی به من بنما
الهی، الهی، الهی
“سـُـبحانـَـکَ یا لا اله الّا اَنت”
“به درستی که از ستمکاران ام”
الهی، نگاه تو نور راه من است
ای هدایت کننده ام، نگاه تو کو؟
مسیر راه و نگاهم دچار تاریک است
ای نگاه وُ نور خدا مرا دریاب
“سـُـبحانـَـکَ یا لا اله الّا اَنت”
“به درستی که از ستمکاران ام”
الهی، دست تو ریسمان نجات من است
ای رهاننده ام، نجات وُ دست تو کو؟
از دست رفته های من بسیارند
ای دست تو نجات خدا، مرا دریاب
“سـُـبحانـَـکَ یا لا اله الّا اَنت”
“به درستی که از ستمکاران ام”
الهی، عفوهای تو آرزویِ توبه های من است
ای تو بسیار بخشنده، عفو وُ رحم تو کو؟
به امید لطف های تو دلگرم اَم
ای شفاعت گـَرَم، مرا دریاب
“سـُـبحانـَـکَ یا لا اله الّا اَنت”
“به درستی که از ستمکاران ام”
آمین یا ربّ العالمین