✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 199
  • دیروز: 636
  • 7 روز قبل: 5104
  • 1 ماه قبل: 28448
  • کل بازدیدها: 869647

 



دیوان #اشعار امام خمینی(ره)

 


آيـــد آن روز كــــه خــــاك سر كويش باشم
تــــرك جـــان كرده و آشفته رويَش باشم

ســـــــاغر روح‏فـــــــزا از كــــف لطفش گيرم
غافل از هر دو جهان، بسته مويش باشم

ســـر نهــم بر قدمش، بوسه زنان تا دم مرگ
مست تـــا صبح قيـامت ز سبويش باشم

همچـو پروانه بسوزم برِ شمعش، همه عمر
محـــو چـون مى‏زده در روى نكويش باشم

رســـد آن روز كه در محفل رندان، سرمست
راز دار همـــــــه اســـرار مگــــويش باشم

يــــوسفـم، گـــــر نـــــزند بر سر بالينم سر
همچــــو يعقـوب، دل آشفته بويش باشم

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





به مناسبت عید غدیر امروز با همکاری کمیته امداد برنامه ای شاد همراه با مسابقه در کانون کمیته امداد برگزار گردید که در این جشن سخنرانی و مداحی توسط معاونت فرهنگی مدرسه جوالادائمه(ع) انجام گرفت.

 

 

 

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





در جریان جنگ جمل مردی دچار تردید  با خود می گوید چطور ممکن است شخصیت هایی مانند طلحه وزبیر بر خطا باشند؟!! درد دل خود را با خود علی علیه السلام  درمیان  می گذارد  واز حضرت می پرسد که مگر ممکن است  چنین شخصیت های عظیم وبی سابقه ای بر خطا روند؟!

حضرت فرمودند:تو سخت در اشتباهی تو کار را واژگونه کرده ای ، تو به جای اینکه حق وباطل را مقیاس عظمت وحقارت شخصیت ها قرار دهی ،

عظمت ها وحقارتهارا که قبلا با پندار خود فرض کرده ای  مقیاس حق وباطل قرار داده ای ،تو می خواهی حق را با مقیاس افرادبشناسی!!برعکس رفتارکن!اول خود

حق رابشناس آن وقت اهل  حق را خواهی شناخت، خود باطل را بشناس   آنوقت اهل باطل را خواهی شناخت  آن وقت دیگر اهمیت نمی دهی که چه کسی طرفدار حق است وچه کسی طرفدار باطل واز خطا بودن آن شخصیت ها در شگفت وتردید نخواهی بود

(کتاب سیری در نهج البلاغه /شهید مطهری /صفحه 18و19 )

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت
نظر از: راوی [عضو] 

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ

تو می خواهی حق را با مقیاس افرادبشناسی!!برعکس رفتارکن!اول خود حق رابشناس آن وقت اهل حق را خواهی شناخت، خود باطل را بشناس آنوقت اهل باطل را خواهی شناخت
ممنون از مطلب مفید شما
عید تان مبارک

1395/06/29 @ 22:33
نظر از: مرکز تخصصی فقه و اصول فاطمه الزهرا(س) اردکان [عضو] 

سلام ممنون از مطلب خوبتون

بر پیکر عالم وجود جان آمد
صد شکر که امتحان به پایان آمد
از لطف خداوند خلیل الرحمان
باز عید غدیر خم به دوران آمد

1395/06/29 @ 21:02


فرم در حال بارگذاری ...





شيخ رجبعلی خياط به همراه شيخ حسن تزودی در امامزاده صالح تهران نشسته بودند که جناب شيخ می گويد :

 

« يالَيتَني كُنتُ مَعَكَ فَاَفوُزُ مَعَكَ فَوزاً عَظيما»

 

حسين جان !

ای كاش روز عاشورا در كربلا بودم و در ركاب شما به شهادت ميرسيدم.

 

وقتی اينگونه آرزو می كند، می بينند هوا ابری شد و يك تكه ابر بالای سر آنها قرارگرفت و شروع كرد به باريدن تگرگ. شيخ رجبعلی خياط فرار می كند و به امامزاده پناه می برد. وقتی بارش تگرگ تمام می شود

شيخ از امامزاده بيرون می آيد همان لحظه برايش مكاشفه زيبايی رخ ميدهد.

او امام حسين عليه السلام را زيارت ميكند حضرت به او میفرمايند:

شيخ رجبعلی…

روز عاشورا مثل اين تگرگ تير به جانب من و يارانم می باريد ولی هيچ كدام جا خالی نكردند

و در برابر تيرها مقاوم و راست قامت ايستادند…

ديدی كه چگونه از دست اين تگرگ ها فرار كردی

مگر می شود هر كس ادعای عشق والا را داشته باشد؟

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





ساعت صحن دلم ذکر حسین میگوید

در و دیوار دلم ذکر حسین میگوید

 

تک تک قطره ی خونی که ز رگم میجوشد

شک ندارم به خدا ذکر حسین میگوید

 

این زبانم که به هر لحظه دمی میگیرد

میخورد بر لب و دندان و حسین میگوید

 

دل بیچاره ی من گرچه حرم میخواهد

ببرد یا نبرد ذکر حسین میگوید…

 

*السلام علیک یا اباعبدلله الحسین (ع)*

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





وحشتناک ترين لحظه ى زندگى، لحظه ايست که انسان رادر سرازيرى قبرميگذارند.

 

شخصى نزدامام صادق(ع)رفت و گفت من از ان لحظه بسيارميترسم، چه کنم؟

امام صادق(ع)فرمودند:زيارت عاشورا را زياد بخوان.آن مرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟

امام صادق فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد اللهم ارزقنى شفاعة الحسين يوم الورود؟یعنی خدايا شفاعت حسين(ع)را هنگام ورود به قبر روزى من کن.

زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين(ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.

…اگر خواستید قرائت زیارت عاشورا را ترویج کنید برای دیگران ارسال نمایید…

امیدوارم هر ﺩﺳﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺍ می فرﺳﺘﺪ ﺁﺗﺶ

ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﻧﮑﻨﺪ…!!!

۰۸/۰۱/۲۰۱۵، ۲۲:۳۴ - مدیر نگین عرش: . . میگن بد حجابی عامل وقوع زلزله توی ایرانه

.

.

.

.

-

-

-

-

.

.

.

.

بازم خدا رو شکر که

 

بی عدالتی ،اختلاس  ، دزدی ، دروغ و تهمت و حق مردم رو خوردن،تورم و دو رنگی عامل وقوع زلزله نیست

وگرنه یکسره رو ویبره بودیم

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت
نظر از: رحیمی [عضو] 

عهدی شکسته شد غم آن ماجرا که هست
مَن کنتُ را غدیر نخواندی، منا که هست
پیمان ببند فرصت قالو بلی که هست
“باشد علی خدا نه، ولی ناخدا که هست
بعد از خدا بزرگ همه ماسوا که هست”

ناد علی بخوان و بگو یکصدا علی
فریاد کن به ماذنه ، حیّ علی علی
هم فاطمه است حیدر و هم مصطفی علی
“بعد از خدا و بعد رسول خدا ،علی
ساقی است گر شراب نداری بیا که هست”

یک یا علی است فاصله از عشق تا علی
یوسف ! چه غم ز مکر زنان ، باش با علی
وا میشود تمامی درها به یا علی
“لشگر گشا علی است و مشکل گشا علی
فرمانروا که بود و شه لافتی که هست”

هم مبتدای عاشقی ماست هم خبر
در کوچه اش یتیم و اسیرند رهگذر
دور کریمهاست گدایانِ بیشتر
“ما سائل رکوع علی نیستیم اگر
او اِنّما ولیّکم الله ِما که هست”

گفتی علی خداست نه آیینه ی خداست
پس هرچه از بزرگی او دم زنم رواست
هم ابتدای صبح قیامت هم انتهاست
“محشرصفی ز وسعت آغوش مرتضاست
ای عاشقان هجوم نیارید جا که هست”

نقّاش ، حیدر است که عالم منقّش است
مهرش حلول کرد به جان و دلم نشست
دل عاشق علی است، در این حُب دو آتشه است
“عاشق گناهکار اگر شد درآتش است
اما حسابش ازهمه عالم جداکه هست”

تاریخ را سپرد به ما ، رفت مصطفی
قرآن ورق ورق شد و عترت جدا جدا
آتش به در رسید و همان شد که مرتضی…
“فرق علی شکافت،به خون خفت مجتبی
عباس من ! صبور بمان کربلا که هست”

زهرا نفس کشید که جان داشت از علی
فریاد اگر کشید زبان داشت از علی
بازو ، کبود بود و نهان داشت از علی
” آن بی نشانه ای که نشان داشت از علی
دل بیقرار یافتنش هرکجا که هست “
محسن ناصحی

1395/06/29 @ 18:31


فرم در حال بارگذاری ...





یاحمزه سیدالشهدا (علیه السلام )

 

بوی خون آید از دل صحرا

 

خاک عالم به سر چه رخ داده

 

بین لشگر به پاشده غوغا

 

حمزه دیگر ز پای افتاده

 

 مصطفی را خبر کنید آید

 

تاکه دستان هنده(لع) را گیرد

 

دیراگر آیداز تماشای

 

بدن پاره پاره می میرد

 

 یوسفی گیر گرگ افتاده

 

وای برحال پیکر حمزه

 

فکرپوشاندن تن او باش

 

آیداز راه خواهر حمزه

 

 زخم این سینه را به هم آور

 

بر دعا دست خویش بالا کن

 

زود بر پیکرش عبا انداز

 

فکر گیسوی خواهرش را کن

 

 سرزمین احد غبار آلود

 

گرچه از شور و گریه ها غوغاست

 

حمزه و هر بلا سرش آمد

 

گوشه ای از غروب عاشوراست

 

 کی به پیش نگاه این خواهر

 

تشنه لب سر ز تن جدا کردند

 

بهر تشییع پیکری بی سر

 

ده نفر نعل تازه آوردند

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





 

 

در اين روز يكي از كساني كه جانفشاني كرد فرار نكرد، بلكه مانع از فرار ديگران نيز شد، بانوئي به نام نسيبه دختر كعب بن مازنيه بود و به او ام عماره مي‌گفتند. او با شوهر و دو پسر خود در جنگ احد شركت داشتند. نسيبه مشك آبي به دوش داشت و سقايت لشكر اسلام را مي‌نمود. هنگامي كه موقعيت را چنان ديد كه مسلمين در حال فرار هستند، مشك را به كناري انداخت و خود را پيش روي پيامبر صلي الله عليه و آله سپر كرد، به گونه‌اي كه جراحات زيادي بر او وارد شد، كه مداواي يكي از آنها تا يك سال بعد ادامه داشت.

اين زن فداكار دست به شمشير برد، و چنان ضربه‌اي بر ابن حميه كه قصد كشتن پيامبر صلي الله عليه و آله را داشت زد كه او فرار كرد. عبدالله فرزند نسيبه خواست فرار كند كه مانع او شد و او را تشويق به جنگ و دفاع از پيامبر صلي الله عليه و آله نمود و او قبول كرد. پيامبر صلي الله عليه و آله به نسيبه فرمود: «بارك الله عليك يا نسيبه». در اين حال پيامبر صلي الله عليه و آله ديد يكي از مهاجرين فرار مي‌كند در حالي كه سپرش را به پشتش بسته است. آن حضرت فرمودند: «اي صاحب سپر، سپرت را بيانداز و خودت به جهنم برو». سپس آن حضرت به نسيبه فرمود: «سپر او را بردار». او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشركين شد. در اين هنگام حضرت فرمود: «مقام نسيبه از مقام فلان و فلان و فلان افضل است، چه اينكه آنان فرار كردند».

(بحار الانوار: ج 20، ص 54)

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





ﺩﺍﻧشجویی سنی به استادش ﮔﻔﺖ:

 ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﺪ ﯾﺎ ﻋﻠﯽ ﭼﺮﺍ ﯾﺎ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﯿﺪ؟

 

 

سوال و جواب استاد و دانشجو به روایت از استادش:

 

 

گفتم :ﻣﮕﺮ ﻧﺸﻨﯿﺪﯾﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﻛﻼ‌ﺳﺘﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﺎ ﺍﻟﻠﻪ ، ﭘﺲ ﻣﺎ ﯾﺎ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ.

 

دانشجو : ﻧﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﻡ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻋﻠﯽ (ﻉ) ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﺪ؟

 

ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﻪ ﺍﺷﮑﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ(ﻉ) ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻧﯿﻢ؟

 

ﮔﻔﺖ: ﺷﺮﮎ ﺍﺳﺖ.

 

ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭﯾﺶ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﮎ ﺍﺳﺖ؟

 

ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ، ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩ.

ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﯾﮏ ﻧﻔﺮﯼ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻏﺎﺋﺐ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﮎ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ؟ ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﺮﯾﮏ ﺧﺪﺍ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﯼ؟

 

ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ.

ﮔﻔﺘﻢ: ﭘﺲ ﭼﻪ ﺍﺷﮑﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻋﻠﯽ (ﻉ) ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻧﯿﻢ؟

 

گفت : ﻧﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﯽ (ﻉ) ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﻫﺪ.

ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻥ ﺑﺤﺚ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ. ﻭﻟﯽ ﺳﻮﺍﻝ اولت ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ (ﻉ) ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﺪ؟ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺻﺪﺍ ﺯﺩﻥ ﻋﻠﯽ (ﻉ) ﭼﻪ ﺍﺷﮑﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﻣﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻋﻠﯽ (ﻉ) ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺑﺰﻧﯿﻢ. ﭘﺲ ﺻﺪﺍ ﺯﺩﻥ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﺷﮑﺎﻟﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ.

 

ﺑﻌﺪ گفتم سوال دومت ﻛﻪ ﮔﻔتی ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﺷﻔﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﮔﻔﺘﻢ تا بحال مشهد رفته ای.

گفت : نه

 

گفتم ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﻣﺸﻬﺪ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾﺪ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ ﻣﺎ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﻫﺪ.

 

گفت ما شنیده ایم که شما به حرم میروید و شفا میخواهید.

ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﻪ ﺍﺷﮑﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﻫﺪ؟

 

ﮔﻔﺖ نه: ﻓﻘﻂ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻔﺎ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.

ﺭﻭ ﺑﻪ او ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ: ﺗﺎ ﺣﺎﻻ‌ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯽ؟

 

ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ.

ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﯾﺎ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻗﺮﺹ ﻭ ﺩﺍﺭﻭ ﻫﻢ ﻧﻮﺷﺖ؟

ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ.

ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﻗﺮﺹ ﻭ ﺩﺍﺭﻭ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﺍﺕ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺖ ﯾﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺮﯾﻀﯽ

ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﻗﺮﺹ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺏ ﺷﺪﻡ.

 

ﮔﻔﺘﻢ: ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﻩ . ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﺮﺹ ﻫﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﻔﺎﯾﺖ ﺩﺍﺩ؟

 

ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩ.

ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻗﺮﺹ ﻭ ﺩﺍﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﯼ؟

 

ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ، ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺹ ﻫﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.

ﮔﻔﺘﻢ: ﻫﻤﻪ ﯼ ﺣﺮﻑ ﻣﺎ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺣﺮﻑ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩﯼ.

ﺩﯾﺪﻡ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ.

 

ﮔﻔﺘﻢ: ﭼﻄﻮﺭ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺷﻔﺎﯼ ﻣﺮﯾﺾ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﯾﮏ ﻗﺮﺹ ﮐﻮﭼﮏ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ، ﺍﯾﻦ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﻔﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ(ﻉ) ﺑﺪﻫﺪ؟

 

ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﺭﺍﻩ ﮔﯿﺮ ﻛﺮﺩ. ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ، ﻗﺪﺭﺕ ﺧﺪﺍ ﺯﯾﺮ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺣﺮﻑ ﻣﺎ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯽ ﺷﺪ.

ﻃﯿﻨﺖ ﭘﺎﮐﺶ ﺣﮑﻢ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﮐﻨﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ.

ﮔﻔﺘﻢ: ﻫﻤﻪ ﯼ ﺣﺮﻑ ﻣﺎ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ(ﻉ) ﻗﺪﺭﺗﯽ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﺮﯾﺾ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﺑﺪﻫﺪ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺹ ﻫﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺧﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺷﻔﺎ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﯾﻦ ﻋﯿﻦ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺮﮎ ﻧﯿﺴﺖ.

 

ﺣﺎﻻ‌ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺣﺪﻭﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍنشجویم ﺟﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﺎ ﭼﯽ ﻫﺴﺖ گفتم ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺩﻭ ﺁﯾﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﯾﺎﺕ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺍﯾﻦ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ. ﻭ ﺩﺭ ﺁﯾﻪ ﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻠﮏ ﺍﻟﻤﻮﺕ(ﺟﻨﺎﺏ ﻋﺰﺭﺍﺋﯿﻞ) ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ.

 

ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ‌ﺧﺮﻩ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ؟

ﮔﻔت : ﻋﺰﺭﺍﺋﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ.

ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺐ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﺎ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺋﻤﻪ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﯾﮑﺴﺮﯼ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﮎ ﺍﺳﺖ؟

ﮔﻔت : ﻧﻪ….

 

 

ﺷﮑﺮﺧﺪﺍ،ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ” ﻋﻠــــﯽ ” ﺩﺭ ﺍﺫﺍﻥ ﻣﺎﺳﺖ

ﻣﺎ ﺷﯿﻌﻪ ﺍﯾﻢ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻋﻠﯽ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎﺳﺖ

 

ﺍﺯ ﯾﺎ ﻋﻠـــﯽ، ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺩﻫﺎﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﮐﯽ ﺷﻮﺩ

ﺍﺻﻼ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿـــــﻦ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﺎﺳﺖ

 

ﻣﺎ ﺷﯿــــــــﻌﻪ ﺯﺍﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻭﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻫﺰﺍﺭﺷﮑﺮ

ﺍﯾﻦ ﺷـــــﯿﻌﻪ ﺯﺍﺩﮔﯽ، ﺷﺮﻑ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻣﺎﺳﺖ

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





آقا بطلب هوای مشهد کردم . . . .

خدّام حرم غم تو را می فهمند

تاثیر تو را در همه جا می فهمند

 

حالی که در این شب جدایی دارم

حالی که حرم نرفته ها می فهمند

 

از راه نیامده مُجابی بروی

دردیست که زوار شما می فهمند

 

حوض وسط صحن تو حوض کوثر

رازیست که تنها شهدا می فهمند

 

در گوشه ی صحن تو اجابت جاریست

این را همه ی اهل دعا می فهمند

 

ما آمده ایم … کربلا می خواهیم

حرفی که تمام رفقا می فهمند

 

بنگر که من از مرز جنون رد کردم

آقا بطلب هوای مشهد کردم . . . !

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





ﺍﺯ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﺩﻭﻻﺑﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ  چگونه خواهد بود؟؟

ﻣﺜﺎﻝ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺯﺩﻧﺪ،ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :

 

ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ

ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ.

 

ﭘﺴﺮﺍﻭﻝ؛ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺪﺭ ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ!

ﭘﺴﺮﺩﻭﻡ؛ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭘﺴﺮ ﺍﻭﻝ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ!

 

ﭘﺴﺮﺳﻮﻡ؛ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﻮد!

ﺍﻣﺎ

ﭘﺴﺮﭼﻬﺎﺭﻡ؛ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺗﺎﻕ

ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺴﺖ

ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭘﺲ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﻢ ﭘﺪﺭ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻣﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﻣﺪن ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ.

 

ﺁﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳﺖ????

ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ !

 

ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ..!

ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺻﻼ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﺸﻐﻮﻟﯿﻢ..!

ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺴﺖ ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ..!

و

عده ای هم از هیچ کاری برای رضایت ولی امرشان دریغ نمی کنند.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





میدانی آقاجان

خواب مانده ایم

ازهمان روز اول

همان روز در سقیفه

همان موقع کنار در خانه

میدانی اگر خواب نبودیم کار به پهلوی مادر نمیرسید

به خار در چشمان پدر نمیرسید

به جگرِ سوخته مجتبی

به ظهر عاشورا

به زندان

به زهر

به غربت یتیمی نمیرسید

اگرخواب نبودیم کار به انتظار شما نمیرسید…

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





گذشت جمعه ای دیگر ولی دعای ما نگرفت . .

دعای ما نه ، بگو ادعای ما نگرفت !

اگر به یاد تو بودم چرا دلم نشکست ؟

چرا غروب رسید و صدای ما نگرفت ؟

 

 

ما گناه می کنیم و خدا

غیبت تو را

تمدید می کند!

امام عزیزتر از جانم…

باز امروز شرمنده ات شدم ….

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج …..

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





مناجات با حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

 

 

محمد قاسمی

 

فراق یار که ایّام آن شماره نداشت

به غیر حوصله و صبر ، راه چاره نداشت

به احترام تو پوشیدمش ، ولی هرگز

لباس صبر بر اندام من قواره نداشت

کسی که طالع بخت مرا رصد می کرد

میان وسعحت افلاک ، یک ستاره نداشت

به پای عشق تو چون شمع سوختم امّا

هزار حیف که این سوختن ، شراره نداشت

در این مسیر رسیدم به این که می گویند :

که شاهراه رسیدن به تو کناره نداشت

اگر چه وقت مَثَل هست عکس این ، امّا

پیاده داشت خبر از تو و سواره نداشت

به حیرتم که پس از آمدن چرا برگشت ؟

کسی که فرصت برگشتنِ دوباره نداشت

فدای یار شدن ، عینِ خِیر هست و کسی

در این مقام ، نیازی به استخاره نداشت

مرا به گریه خرابم کن و بساز از نو

به حقّ اشک رُبابی که شیرخواره نداشت

بگیر گوش مرا ، تا دگر خطا نکنم

به گوش زخمی طفلی که گوشواره نداشت

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





انگشت نماي هر دو عالم بشوم…

 

ديوانه تر از همين ک هستم بشوم…

 

تا عشق تو هست و لذت هيئت تو…

 

اين فرض محال است ک عاقل بشوم…

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





بلبل در قفسیم و ز چمن می‌گوییم

یا اویسیم و مدیحت ز قرن می‌گوییم

یاکه مانند مسافر ز وطن می‌گوییم

«گر چه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم

بعد منزل نبود در سفر روحانی»

 

در دلم بود شوم زائر بین الحرمین

مادرم بود مشوّق که ادا سازم دین

پدر آهسته مرا گفت که ای نور دو عین!

«هر دری بسته بود جز در پرفیض حسین

این در خانه عشق است که بازاست هنوز»

 

کیست آن کس که به نام تو عسل‌نوش نگشت؟

قصّه‌ی تو که شنیده است که مدهوش نگشت؟

یاد تو از دل تاریخ فراموش نگشت

«دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت

آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست»

 

غرقه‌ی اشک غمت را هوس ساحل نیست

کشته‌ی شوق تو را شکوه‌ای از قاتل نیست

هر دلی را که نشد لطف تو شامل، دل نیست

«هر که از عشق تو دیوانه نشد، عاقل نیست

عاقل آن است که از عشق تو دیوانه شود»

 

دست اگر هست همانا ید بیضا باشد

لب اگر هست لب لعل مسیحا باشد

غم اگر هست غم یوسف زهرا باشد

«دل اگر هست دل زینب کبری باشد

آفرین باد بر این همّت مردانه دل!»

 

عرشیان پا به حریم تو به حرمت بزنند

به مقامت به لب انگشت ز حیرت بزنند

خطبه‌ات خوانده، دم از اوج بلاغت بزنند

حوریان از غم تو لطمه به صورت بزنند

قدسیان ناله برآرند که جانم زینب

 

در مدینه غم بی دستی سقّا مبرید

قصّه‌ی مادر و گهواره و یغما مبرید

خبر از دختر و طشت و سر بابا مبرید

«نام اکبر به سر تربت لیلا مبرید

بگذارید جوان مرده قراری گیرد»

 

 

اللهم عجل الوليك الفرج

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





نیت فرج

 

مرحوم شیخ عبدالزهرا کعبی رضوان اللّه تعالی علیه که از منبری های معروف بود می فرمود: در آن ایّام محرمی که در بحرین منبر می رفتم ، یک روز از کنار خیابانی می گذشتم ، جوانی با من برخورد کرد و دستم را بوسید ، بعد متوجّه شدم این جوان مهندس و سنّی است ، از من درخواست کرد و عرض نمود که : آشیخ عبدالزهرا ! ما شب تاسوعا یک مجلس روضه داریم از شما دعوت می کنم تشریف بیاورید و روضه بخوانید .

 

گفتم : وقت ندارم کار دارم ، مجلسهایم زیاد است و نمی رسم یک وقت دیدم منقلب شده اشک از چشمهایش جاری شد و گفت : اگر نیایی شکایتت را به فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) می کنم . من منقلب شدم و گفتم : اشکالی ندارد ، آدرس منزلت را به من بده ، بعد از اینکه مجالسم تمام شد خودم را به آنجا می رسانم .

 

شب تاسوعا فرار رسید حرکت کردم وارد منزل مهندس سنی شدم ، جمعیتی نشسته بودند از علمای شیعه و سنی و جمعیت عظیمی بودند . وقتی که رفتم طرف منبر ، تا پایم را روی پله اول منبر گذاشتم ، این جوان مهندس سنی جمله ای گفت که دل مرا آتش زد و مرا منقلب نمود ، گفت : شیخ عبدالزهرا ! وقتی بالای منبر رفتی روضه پهلوی شکسته فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) را بخوان . گفتم : نمی شود جوان ، مجلس اقتضاء نمی کند ! گفت : مجلس مال من است ، منبر مال من است ؛ آیا اجازه ندارم ، روضه خوانی بکنم برای حضرت زهرا(سلام اللّه علیها) ؟ !!

 

رفتم بالای منبر شروع کردم به روضه ، یک وقت متوجّه شدم صدای شکستن چیزی می آید ، همین که نگاه کردم ، دیدم این آقای مهندس استکانها را دارد به سر و صورت می زند و صدا می زند یا فاطمۀ الزهرا ! منقلب شدم و مردم هم منقلب شدند تا اینکه مجلس تمام شد ، از منبر پایین آمدم ، مرا به اتاق پذیرایی راهنمایی کردند ، وارد اتاق پذیرایی شدم سر سفره نشستم .مهندس سنی رو کرد به من و علمای سنی و گفت : آقایان علماء و شیخ عبدالزهرا کعبی ! من مدتی است که شیعه حضرت زهرا (سلام اللّه علیها) شدم اگر اجازه بفرمایید برایتان داستانی دارم بگویم .

 

یک روز در اداره سر کار بودم ، تلفن به صدا در آمد ، گوشی تلفن را برداشتم ، همسرم گفت : سریع بیا که بچه دارد می میرد . فوراً خود را به منزل رساندم ، دیدم بچه در حال تب و تاب است ، درهمی در میان گلوی بچه افتاده است . ما این در و آن در زدیم و خلاصه به هر طریقی بود بچه را به لندن بردیم و وارد بیمارستان شده و بچه را به اتاق عمل بردند . من میان سالن بیمارستان قدم می زدم مضطرب و پریشان و افسرده بودم ، یک دفعه یادم آمد که شیعه ها می گفتند: حضرت زهرای مرضیه باب الحوائج است . سیم دلم را وصل کردم ، متوجّه قبرستان بقیع شدم ، عرض کردم: بی بی جان ! اگر فرزندم را خوب کنی ، نامش را حسین می گذارم . (در همین حال در میان مجلس صدا زد پسرم حسین بیا ، پسرش وارد مجلس شد) عرض کردم : بی بی جان ! قول می دهم شیعه شوم و برایت روضه خوانی کنم . در حال اضطراب بودم که یک دفعه دیدم تمام دکترها و پرستارها سراسیمه به طرف من آمدند ، صورتشان سرخ شده . گفتم : چه خبر است ! بچه ام چه شده ! گفتند: آقای مهندس در خانه حضرت مسیح رفتی ؟ گفتم : نه مگر چه شده ؟ گفتند: معجزه شده بچه ات از دست رفته بود با حال معجزه بچه ات بلند شد . گفتم : در خانه زهرای پهلو شکسته رفتم .

 

 

 

منبع :

کرامات الفاطمیه علیهاالسلام ( معجزات فاطمه زهراآ علیهاالسلام بعد از شهادت بضمیمه سوگنامه فاطمه زهرا علیهاالسلام  ) تالیف علی میرخلف زاده

 

 

 

اللهم العَنِ الجِبْتَ و الطاغوتَ و النَعْثَل

بی حد و عدد/یاعلی مدد

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





داخل سجاده ام یک یاس کم دارم بیا

روبه سوی قبله ام،احساس کم دارم بیا

 

لایق نام سرود انتظارت نیستم!

باهمه شرمندگی شاید که یارت نیستم!

 

دارم امید که در خیل دعایت جا شوم

کاش من هم جزء بعضی ها شوم

 

التماس دعا برای فرج…

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





آقا شما بیا ، تدارک اطعام با “بسیج”

 

پرچم زدن به گوشه هر بام با “بسیج”

 

 

گرچه پر است دام ، ز بعد ظهورتان

 

منحل نمودن خطر دام ، با “بسیج”

 

 

کرب و بلا مجال شما با سران کفر

 

یکسر نمودن خطر شام ، با “بسیج”

 

 

گرچه شهید راه تو عیسی بن مریم است

 

آقا…! قبور “قطعه گمنام” با “بسیج”

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...





اينم به عشق مولام

 

 

بنویسید به  سنگ لحدم

من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم

ننویسید که ناکام شده به عالمین

 بنویسید که طپش های دلم گفته حسین

ننویسید که پرپر شده همچون گل یاس

بنویسید شده مست و خراب عباس

ننویسید که از روز ازل مذهبی ام

بنویسید که تا روز ابد زینبیم

ننویسید که مست از قدح ساغریم

بنویسید که همواره علی اکبریم

ننویسیدکه جان داد دگر بر سر دوست

بنویسید که مجنون علی اصغر اوست

ننویسید گنه پرده مهتابش شد 

بنویسید که اوسینه زن شاهش شد

ننویسید ندارد به جهان خانه و جا

  بنویسیدکه مأواش شده کرببلا

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...