✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 317
  • دیروز: 1103
  • 7 روز قبل: 10131
  • 1 ماه قبل: 26360
  • کل بازدیدها: 811867

 



موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




/مرتب ورزش کنید:حداقل 30دقیقه در روز/رژیم غذایی متعادل وسالم داشته باشید:یک رژیم غذایی کم چربی وپر فیبر که در آن گوشت قرمز کمتر استفاده شود/تخم مرغ بخورید:بررسی های اخیر نشان می دهد مصرف تخم مرغ می توانداز ابتلا به سرطان پیشگری کند.

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




نگران فردایت نباش/چون خدای دیروز وامروز .خدای فردا هم هست

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




برگزاری اردوی طلیعه حضور /
موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




برگزاری اردوی طلیعه حضور /

 برگزاری اردوی طلیعه حضور / طبق روال سالهای گذشته برای طلاب خواهر/اردوی به نام طلیعه حضور برگزار گردید که در این اردو برنامه های متنوع در قالب “سخنرانی .زیارت .وبازدید از بیت النور وموزه"برگزار گردید.در این برنامه که از تاریخ16تا19شهریور ماه در مجتمع فرهنگی نرجس خاتون در جوار مسجد مقدس جمکران برگزار گردید کمال استفاده شد.

ادامه »

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




برگزاری اردوی طلیعه حضور /

برگزاری اردوی طلیعه حضور / طبق روال سالهای گذشته برای طلاب خواهر/اردوی به نام طلیعه حضور برگزار گردید که در این اردو برنامه های متنوع در قالب “سخنرانی .زیارت .وبازدید از بیت النور وموزه"برگزار گردید.در این برنامه که از تاریخ16تا19شهریور ماه در مجتمع فرهنگی نرجس خاتون در جوار مسجد مقدس جمکران برگزار گردید کمال استفاده شد.

ادامه »

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




برگزاری اردوی طلیعه حضور /

طبق روال  سالهای گذشته برای طلاب خواهر/اردوی به نام طلیعه حضور برگزار گردید که در این اردو برنامه های متنوع در قالب “سخنرانی .زیارت .وبازدید از بیت النور وموزه"برگزار گردید.در این برنامه که از تاریخ16تا19شهریور ماه در مجتمع فرهنگی نرجس خاتون در جوار مسجد مقدس جمکران برگزار گردید کمال استفاده شد.

ادامه »

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




شهیدی بود که همیشه ذکرش این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر… یابن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرادر کفن کن. به دوست روحانی خود وصیت می کند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی…
روحانی می گوید: ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این شهید چنین وصیتی کرده است آیا من می توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟ و آنان اجازه دادند…
در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است:

یا بن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرا در کفن کن

وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن . وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهه شهید شده است باید او را غسل دهی
وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم.

من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟ با عجله برگشت و دیدم این شهید کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود.
از دیشب نمی دانستم رمز این جریان چه بود.اما حالا فهمیدم …نشناختم…

منبع: کتاب روایت مقدس صفحه ۹۶ به نقل از نگارنده کتاب “میر مهر” حجه الاسلام سید مسعود پور اقایی

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




شهیدی بود که همیشه ذکرش این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر… یابن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرادر کفن کن. به دوست روحانی خود وصیت می کند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی…
روحانی می گوید: ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این شهید چنین وصیتی کرده است آیا من می توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟ و آنان اجازه دادند…
در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است:

یا بن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرا در کفن کن

وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن . وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهه شهید شده است باید او را غسل دهی
وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم.

من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟ با عجله برگشت و دیدم این شهید کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود.
از دیشب نمی دانستم رمز این جریان چه بود.اما حالا فهمیدم …نشناختم…

منبع: کتاب روایت مقدس صفحه ۹۶ به نقل از نگارنده کتاب “میر مهر” حجه الاسلام سید مسعود پور اقایی

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




دختری یک تبلت خریده بود. پدرش وقتی تبلت را دید پرسید وقتی آنرا خریدی اولین کاری که کردی چی بود؟دختر گفت: روی صفحه اش را با برچسب ضدخش پوشاندم و یک کاور هم برای جلدش خریدم . پدر: کسی مجبورت کرد اینکار را بکنی؟ دختر: نه! . پدر: به نظرت با این کارت به شرکت سازنده اش توهین شد؟ دختر: نه پدر، اتفاقا خود شرکت توصیه میکند که از کاور استفاده کنیم. . پدر: چون تبلت زشت و بی ارزشی بود اینکار را کردی؟ دختر: اتفاقا چون دلم نمیخواهد ضربه ای بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم. . پدر: کاور که کشیدی زشت شد؟ دختر: به نظرم زشت نشد؛ ولی اگه زشت هم میشد، به حفاظتی که از تبلتم میکنه می ارزه. پدر نگاه با محبتی به چهره دخترش انداخت و فقط گفت: “حجاب” یعنی همین!

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




مرد عربی از حضرت علی (ع) پرسيد :
اگر من آب بنوشم حرام است؟ فرمودند : نه
گفت: اگر خرما بخورم حرام است؟فرمودند: نه گفت: پس چطور اگه ايندو را با هم مخلوط كنم و مدتي در آفتاب بگذارم تا شراب شود خوردنش حرام است !
اميرالمومنين (ع) فرمودند : اگر آب به رو ي سرت بپاشم دردي احساس ميكنی؟ گفت : نه
فرمودند : اگر مشتی خاك بپاشم چطور ؟
گفت : نه
فرمودند : اگر ايندو را با هم مخلوط كنم و مدتي در آفتاب بگذارم آنگاه به سرت بزنم چطور ؟
گفت : فرق سرم شكافته ميشود.
حضرت فرمودند : حكايت آن نيز اينگونه است

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




 

توصیه‏هایی از آیة الله سید عبدالکریم کشمیری

بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از وی راهنمایی می‏خواستند.

آن بزرگوار می‏فرمود: «سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد (علیه‌السلام) تقدیم کنید، حاجت ‏شما را خواهند داد. گاه امر می‏کرد صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب می‏دانست.»


منبع:

روح و ریحان، صص 101 و 102 .

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) فرمود
که یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف ،
پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی (ره) ،
دیدم ایشان شدیدا گریه می کنند و شانه هایشان از شدت گریه تکان می خورد؛
رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم :
ببخشید ، اتفاقی افتاده که اینطور شما به گریه افتادید ؟
ایشان فرمودند:
یک لحظه ، امام زمان (عج) را دیدم که به پشت سر من اشاره نمودند و فرمودند : (( آقای مدنی ! نگاه کن ! شیعیان من بعد از نماز ، سریع می روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی کنند .
انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!)) و من از گلایه امام زمان به گریه افتادم

 

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




علامه امینی (ره) (عالم بزرگ معاصر، صاحب كتاب ارزشمند الغدیر) در یكی از سفرها در مجلسی شركت كرد، یكی از علمای اهل تسنّن به او گفت: «شما شیعیان در مورد حضرت علی ـ علیه السّلام ـ غلو و زیاده‌روی می‌كنید، مثلا او را با لقب «یَدُالله»، «عَیْنُ الله» (دست خدا، چشم خدا) و… می‌خوانید، توصیف صحابه، تا این حد، نادرست است.»
علاّمه بی‌درنگ جواب داد: «اگر عمر بن خطاب، علی ـ علیه السّلام ـ را با چنین القابی خوانده باشد، چه می‌گویید؟» او گفت: سخن عمر برای ما حجت است. علامه امینی در همان مجلس، یكی از كتاب‌های اصیل اهل تسنّن را طلبید، آن كتاب را حاضر كردند، علامه آن را ورق زد، صفحه‌ای از آن را گشود كه در آن صفحه این حدیث آمده بود:
«مردی به طواف كعبه اشتغال داشت، در همانجا به زن نامحرمی، نگاه نامشروع كرد، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ او را در آن حال دید، با دست، ضربه به صورت او زد و به این ترتیب او را مجازات كرد.
او در حالی كه دستش را بر صورتش نهاده بود و بسیار ناراحت بود، به عنوان شكایت از علی ـ علیه السّلام ـ، نزد عمر بن خطاب آمد، و ماجرا را گفت.
عمر در پاسخ او گفت: قد رای عین الله و ضرب یدالله: «همانا چشم خدا دید و دست خدا زد.»
كنایه از اینكه: چشم علی ـ علیه السّلام ـ آنچه می‌بیند خطا نمی‌كند، زیرا چشم او چشمی است كه آمیخته با اعتقاد به خدا است و چنین چشمی، اشتباه نمی‌كند، و دست علی ـ علیه السّلام ـ نیز جز در راه رضای خدا حركت نمی‌نماید.
سؤال كننده وقتی كه این حدیث را دید مطلب را دریافت، و قانع شد.
منبع: محمّد محمّدی اشتهاردی-یكصد و یك مناظره، ، ص197

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




: مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید:
«چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟»
چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم».
مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!»
مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟
چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم
مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.
از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست
تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟
چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد،
با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش
زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ »
به نام خدای آن چوپان …
گاهی دعای یک دل صاف،ازصدنماز یک متظاهر به دین با دلی پرآشوب بهتراست

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




بزرگی درعالم خواب دید که کسی به او می گوید : فردا به فلان حمام برو وکار روزانه ی حمامی را از نزدیک نظاره کن.دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد دید حمامی با زحمت زیاد و د ر هوای گرم از فاصله ی دوربرای گرم کردن آب حمام هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است.به نزدیک حمامی رفت وگفت:کار بسیار سختی داری ،در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و… حمامی گفت:این نیز بگذرد.
یکسال گذشت برای بار دوم همان خواب را دید ودوباره به همان حمام مراجعه کرد دید آن مرد شغلش عوض شده ودر داخل حمام از مشتری ها پول می گیرد.مرد وارد حمام شد وگفت:یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت تری داری،حمامی گفت:این نیز بگذرد.دوسال بعد هم خواب دید این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید وقتی جویا شد گفتند:او دیگر حمامی نیست در بازار تیمچه ای(پاساژی) دارد ویکی از معتمدین بزرگ است.به بازار رفت و آن مرد را دید گفت:خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می بینم معتمد بازار وصاحب تیمچه ای شده ای،حمامی گفت:این نیز بگذرد.مرد تعجب کرد گفت:دوست من ،کار وموقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟ چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری رفت ولی او آن جا نبود .مردم گفتند:پادشاه فرد مورد اعتمادی رابرای خزانه داری خود می خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد واودر مدتی کم از نزدیکترین وزیر پادشاه شد وچون پادشاه او را امین می دانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است.مرد به کاخ پادشاهی رفت واز نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی بود جلو رفت خود را معرفی کرد وگفت:خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی می بینم پادشاه فعلی وحمامی قبلی گفت: این نیز بگذرد.مرد شگفت زده شد وگفت :از مقام پادشاهی بالاتر چه می خواهی که باید بگذرد؟ولی مرد سفر بعدی که به دربار پادشاهی مراجعه کرد.گفتند: پادشاه مرده است ناراحت شد به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد مشاهده کرد بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده حک کرده ونوشته است این نیز بگذرد.

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




روزی حضرت علی (ع)توی کوفه شیطان رو دیدند که تیرهایی به همراه داردکه از نوک یه دونه از تیرها زهر می‌چکید.
به شیطان فرمودند: ای ملعون چرا این تیرت با بقیه فرق دارد
شیطان گفت: این تیرو فقط برای نشانه گیری"چشم شیعیان شما” استفاده می‌کنم
امام علی (ع) گرچه می‌دانستند اماپرسیدند: برای چه منظوری؟!!
آن ملعون گفت: با نگاه لذت بخش به دختران جوان و نامحرم چشمشان کور می‌شودو وقتی چشمشان کور شد دلشان هم کور و کر می‌شودپس هرچه در باره خدا و دین بگویید به گوششان فرو نمی‌رود.
حضرت آهی کشیدند و گفتند: به همین دلیل است هرچه درباره دین به مردم (چشم چران) می‌گویی به خرجشان نمی‌رود.

 

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




کلام نور....
موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




مژده عالم به دیدار بهشت آمده است/مژده یاران که شبشور وشعف بر پاشد/فاطمه گشت عروس وعلی دامادشد/شب وصل شمس عالم با قرص ماهشد/عروسی این دوگل زیبای عالم هستی

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




سرتا سرمدینه پر ازشوق وشور بود/لبریز از طراوت وغرق سروربود….از آسمان شهر پیغمبر در آن پگاه/صد آسمان ملائکه گرم عبور ابود/………

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




 

گام اول:
دنیا دو روز است….یک روز با تو و روز دیگر علیه تو ….
روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست ناامید مشو…
زیرا هر دو پایان پذیرند …

گام دوم:
بگذارید و بگذرید ….. ببینید و دل نبندید …… چشم بیاندازید و دل نبازید…. که دیر یا زود …… باید گذاشت و گذشت…

گام سوم:
اشکها خشک نمیشوند مگر بر اثر قساوت قلبها و قلبها سخت و قسی نمیگردند مگر به سبب زیادی گناهان
ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺷﺐ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﭙﺎﺭ؛
ﻭ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﺨﻮﺍﺏ، ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ؛
ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ؛ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ،
ﻣﺤﺒﺖ ﻫﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﻧﺪ؛ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ،
ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ؛ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﮐﻠﯿﺪ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ…!

 

 

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




داستان‌ بسیار زیبا وشنیدنی:

شیخ عباس قمی در فوائدالرضويه نقل ميكنند كه:

كاروانی از سرخس مشهد اومدند پابوس امام رضا(علیه السلام )، سرخس اون نقطه صفر مرزی است، یه مرد نابینایی تو اونها بود،اسمش حیدر قلی بود.

اومدند امام رو زیارت كردند، از مشهد خارج شدند، یه منزلیه مشهد اُطراق كردند، دارند برمیگردند سرخس، حالا به اندازه یه روز راه دور شده بودند

شب جوونها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم، خسته ایم، بخندیم صفا كنیم

كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون میدادند، اینها صدا میداد، بعد به هم میگفتند، تو از این برگه ها گرفتی؟ یكی میگفت: بله حضرت مرحمت كردند

فلانی تو هم گرفتی؟ گفت:آره منم یه دونه گرفتم، حیدر قلی یه مرتبه گفت: چی گرفتید؟

گفتند مگه تو نداری؟ گفت: نه من اصلاً روحم خبر نداره! گفتند: امام رضا تو يکى ازصحن ها برگ سبز میداد دست مردم، گفت: چیه این برگ سبزها، گفتند: امان از آتش جهنم، ما این رو میذاریم تو كفن مون، قیامت دیگه نمیسوزیم، جهنم نمیریم چون از امام رضا گرفتیم،

تا این رو گفتند، دل كه بشكند عرش خدا میشود، این پیرمرد یه دفعه دلش شكست، با خودش گفت: امام رضا از تو توقع نداشتم، بین كور و بینا فرق بذاری، حتماً من فقیر بودم، كور بودم از قلم افتادم، به من اعتنا نشده

دیدن بلند شد راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان نامه نگیرم سرخس نمیآم، باید بگیرم، گفتند:آقا ما شوخی كردیم، ما هم نداریم، هرچه كردند، دیدند آروم نمیگیرد، خیال میكرد كه اونها الكی میگند كه این نره،

جلوش رو نتونستند بگیرند
شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره بر میگرده، یه برگه سبزم دستشه، نگاه كردند دیدند نوشته:

«اَمانٌ مِّنَ النار،من ابن رسول الله على بن موسى الرضا»

گفتند: این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی، گفت: چند قدم رفتم، دیدم یه آقایی اومد، گفت: نمیخواد زحمت بكشی، من برات برگه امان نامه آوردم، بگیر برو….

السلام عليك يا علی بن موسى الرّضا المرتضى عليه السلام

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




غم‌‌ها و شادی‌های دنیا برای سرگرم کردنِ کسانی است که مشغول خدا نیستند اگر این سرگرمی‌ها وجود نداشته باشند آدم‌ها یا حوصله‌شان سر می‌رود یا به جان هم می‌افتند،

اگرچه برای آنها که مشغول خدا هستند هم غم‌ها و شادی‌های رایج وجود دارد تا معلوم شود چقدر در ارتباط‌‌شان با خدا صداقت دارند

موضوعات: اخلاقی و تربیتی  لینک ثابت




مهمترین سرمایۀ ما دل ماست و علاقه‌های ما مهمترین دارایی‌‌های ما هستند! باید ببینیم این سرمایه را کجا خرج می‌کنیم،

باید این اصلی‌ترین دارایی خود را جایی سرمایه‌گذاری کنیم که لااقل ضرر نکنیم؛

اگر چیزی را دوست داشته باشیم که ارزشش را نداشته باشد، خودمان را ارزان فروخته‌ایم.

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت


...


 

گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی

با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا

تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید

گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن

عکس یک خنجر ز پشت سر پی مولا کشید

گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم

راه عشق و عاشقی و مستی و نجوا کشید

گفتمش تصویری از لیلی ومجنون رابکش

عکس حیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س) کشید

گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن

در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید

گفتمش از غربت و مظلومی و محنت بکش

فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید

گفتمش سختی ودرد وآه گشته حاصلم

گریه کرد آهی کشید وزینب کبری(س) کشید

گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق

عکس مهدی(عج) راکشید و به چه بس زیبا کشید

گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین(ع)

گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید.

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت


...


الهی
از تو شرمنده ام که بندگی نکردم
و از خود شرمنده ام که زندگی نکردم
از خودم شرمنده ام که اثر وجودی ام برای ایشان هیچ بود .
اگر پیام خدا را خوب دریافت نکردید
به « فرستنده » دست نزنید
« گیرنده ها » را تنظیم کنید
اشکال از گیرنده است .
« آیت الله حسن زاده آملی »

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت




آخر همه باید به علی رو بزنند…

هم مرده و هم زنده دم از او بزنند..

علی شاه ، علی ماه

علی راه ، علی نصر من الله

علی زمزمه ی هر دل آگاه

علی حصن حصین است

علی عین یقین است

علی جبل متین است

به کوری دو چشم دشمنانش

علی امیرالمؤمنین است

علی کاشف هر غم

علی بر همه مرهم

علی ذکر لب عیسی مریم

على هستی خاتم

علی برگ برات همه ی خلق

از آتش و جهنم

علی اصل وجود است

علی روی سجود است

علی معدن جود است

علی راز و نیاز است

علی سوز و گداز است

علی محرم راز است

علی مهر قبولی نماز است

علی صوم و صلات است

علی حج و زکات است

علی برگ برات است

علی تجلی صفات است

همه عالم بگویند علی امیر المومنین است

علی گفتم سخن آغاز کردم

به سوی عرش حق پر باز کردم

علی شیرخداوشاه مردان

علی آیینه دار روی یزدان

علی فاتح علی پیروز میدان

علی بر جمع جن و انس سلطان

به هر منبرسخنران و سخندان

علی با گریه ی ایتام گریان

علی باخنده ی ایتام خندان

علی گفتیم وشد هردرد درمان

علی گفتیم شدهرمشکل آسان

علی و فاطمه لولو و مرجان

‎علی عادل علی عدل و عدیل است

علی علت همه هستی علیل است

علی رهبر علی راه و دلیل است

علی آموزگار جبرئیل است

علی شهد و شراب سلسبیل است

علی زیبایی صبر جمیل است

علی برمومنان اجر جزیل است

علی در حشر قاضی و وکیل است

علی بر کافران نار وبیل است

چه گویم رشته ی مدحش طویل است

علی ایات قرآن مبین است

علی اصلی ترین اصل دین است

علی عالم علی علم و علیم است

علی حاکم علی حکم و حکیم است

که حبش فتح جنات نعیم است

و بعضش عاقبت نارحمیم است

علی سر صراط المستقیم است

علی تصویر قرآن کریم است

و بسم الله رحمن رحیم است

علی صابر علی صبر و حلیم است

علی روح طراوت درنسیم است

علی هرنبض در قلب سلیم است

علی شان نبا آیات توحید

همه آیات از او کردند تمجید

علی سیمای گلها در گلستان

علی شیرینی بار درختان

علی سرسبزی باغ است و بستان

علی شادابی فصل بهاران

علی برف است در فصل زمستان

به اذن مرتضا ابر است باران

علی فرمانروای باد و طوفان

علی بخشنده ی ملک سلیمان

علی سبّوح و قدوس است وسبحان

علی ارباب مقداد است و سلمان

علی شیر شجاعت آفرینی

علی یعنی قیامت در قیامت

علی سالم علی سلم و سلامت

علی در چهره ی مومن علامت

علی بر کافران یعنی ملامت

علی غفار براهل ندامت

علی سلطان دین شاه امامت

علی شمشیر علی یعنی شهامت

علی گو تاشودشیرین کلامت

علی گو تاشود دنیا به کامت

علی گو تا شود هستی غلامت

دلا در زندگانی با هدف باش

غلام حضرت شاه نجف باش

علی صدیق علی صدق است وصادق

علی معشوق علی عشق است و عاشق

علی نور فلق رب المشارق

علی مافوق ادراک است و فائق

علی حق است و کشاف الحقایق

علی خلق خدا بر خلق خالق

علی رزق و علی رزاق و رازق

علی وارسته از بند علایق

علی فرق و علی فاروق و فارق

علی حجت به مجموع خلایق

علی میزان علی معیار ایمان

قسیم جنت است و نار نیران

علی یعنی که انصاف و مروت

علی یعنی که در عین شجاعت

به زیردست خود باید فتوت

علی یعنی که یک دنیا صلابت

علی جان نبی جان رسالت

علی دنباله ی راه نبوت

علی قادر علی قدر است و قدرت

علی رحمن علی آیات رحمت

علی حبه رضوان و جنت

علی بغضه نیران و ذلت

دو عالم را به عشق او بهشتم

چه غم دارم که با او در بهشتم

علی آیات قران مبین است

علی در عرش با حق همنشین است

علی حق است و حق با او قرین است

علی ایمان علی امن و امین است

علی حبل المتین عین الیقین است

علی مرآت یزدان در زمین است

علی حصن حصین یعسوب دین است

علی بر حلقه ی خاتم نگین است

چه خوش گفتی که حرف حق همین است

فقط حیدر امیرالمومنین است

چه میدانم چه میدانی علی کیست

کسی غیراز علی مثل علی نیست

علی آگه ز راه آسمانهاست

علی آگه ز عمق بیکرانهاست

علی آگاه سرّ کهکشانهاست

علی فوق زمین ها و زمانهاست

مکین لامکان لامکانهاست

که آگه از عیانها و نهانهاست

علی فوق تصور در روانهاست

علی شیرینی شیرین زبانهاست

کلام الله بزم خطبه خوانهاست

علی نیروی دست پهلوانهاست

ولی والی والاست حیدر

علی عالی اعلاست حیدر

خدا عالی شد و اورا علی گفت

به طوفان نوح غم را با علی گفت

به اعجاز عصا موسی علی گفت

بهنگام شفا عیسا علی گفت

خلیل الله به آتش تا علی گفت

گلستان گشت و در آنجاعلی گفت

شب معراج احمد یاعلی گفت

به طاق عرشه ی اعلا علی گفت

ندانم پشت در زهرا علی گفت

و یا محسن به او بابا علی گفت

یقین دارم که وقتی رفت زهرا

همه گفتند علی افتاد از پا

یا امیرالمومنین(ع)

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




کاش میشد زندگی
تکرار داشت . . .
لااقل تکرار را یکبار داشت . . .
ساعتم برعکس
میچرخید و من . . .
برتنم میشد گشاد این
پیرهن . . .
آن دبستان ، کودکی ، سرمشق
آب . . .
پای مادر هم برایم جای
خواب . . .
خود برون میکردم
از دلواپسی . . .
دل نمیدادم به دست
هر کسی . . .
عمر هستی ، خوب و بد
بسیار نیست . . .
حیف هرگزقابل تکرار نیست! ! !

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت




آخر بسازد یک حرم بر قبر ام المومنین

ارباب عالم حضرت مهدی ولی مسلمین

 

یک صحن نامش می شود با نام زهرا منجلی

صحنی به نام زینب و صحنی یل ام البنین

 

درب ورودی هم شود کوری چشم دشمنش

برنام نامی علی ، حیدر امیرالمومنین

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




نمازعشق میخوانم قنوت یارب اش با تو
دعای وصل برلب ها وآمین گفتنش باتو


عجب عطرخوشی امیدپیوند دو دل دارد
هواازعشق لبریزاست تنفس کردنش باتو


زپا تا سر فرورفته در آب جذب دریایت
من آن مستغرقم درتوزهی جزرومدش باتو


چواژدرمارسنگین دل ببلعدهوشیاری کن
عصای مهربخشیدم که موسی گشتنش باتو


زسرتاسرحیات عمریک روزاست سهم عشق
به پایین میکشم شب راطلوع شمس آن باتو


کتاب زندگانی هست سرشار از مسائل لیک
قواعددرپی عاشق شدن می آیدوحل کردنش باتو


به شاخ زندگی پرخوشه هااز سادگی باشد
قرین ماست خوشبختی زشاخه چیدنش باتو

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




کربلا نرفتن سخته ..
کربلا رفتن سخت تره !
تا نرفتی شوق رفتن داری ..
تا رفتی شوقِ مُردن !!
کربلا رفته ها می دونند ؛
بعد از کربلا روضه ی حسین ؛
حکمِ زهر داره برای دلِ اوراق شده زائر !!
آخه اینجا ؛
دیگه عبّاس نیست ؛
تا آروم شی تو حریم امنش ….
« الهم ارزقنا زیارت الحسین علیه السلام»

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




بسم جنون، بسم طرب، بسم عشق

بسم صفا، بسم طلب، بسم عشق

به نام کاشف تمام غم ها،اباالفضل

به نام صاحب همه علم ها،اباالفضل

بنام زاده ی ابوالعجائب،اباالفضل

ساقی باده ی ابوالعجائب،اباالفضل

به نام خالق ادب اباالفضل،اباالفضل

گل پسر شیر عرب اباالفضل،اباالفضل

شیر دل شاه نجف اباالفضل،اباالفضل

به نام ماه شرف اباالفضل،اباالفضل

بنام سرزمین عشق و احساس،اباالفضل

نگو دلم بگو که بیت العباس،اباالفضل

بنام ساقی کرم اباالفضل،اباالفضل

روح درون پیکرم اباالفضل،اباالفضل

بگو رفیق خسته یا اباالفضل،اباالفضل

صل علی سیدنا اباالفضل،اباالفضل

به نام چشم دل فریب سقا،اباالفضل

به نام ناله ی غریب سقا،اباالفضل

به نام عشق و بیرق علمدار،اباالفضل

به نام فرق منشق علمدار،اباالفضل

به نام پرچم زمین فتاده،اباالفضل

ساقی از عمود کین فتاده،اباالفضل

به نام دست از بدن جدایش،اباالفضل

به نام آن سر زتن جدایش،اباالفضل

به نام ابروی شکسته ی او،اباالفضل

به گیسوی به خون نشسته ی او،اباالفضل

به نام دلربای عشق مهدی،اباالفضل

بنه سرت به پای عشق مهدی،اباالفضل

به نام ذکر شور سینه زنها،اباالفضل

به نام آن سرور سینه زنها اباال

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




از در خانه او پا نکشیدم هرگز/
چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز/

«کاشف الکرب» تویی؛ خنده ارباب تویی/
«پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی!/

روی چشم تو بود جای حسن جای حسین/
هست مابین دو ابروی تو بین الحرمین/

ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد/
بنویسید رقیه چه عمویی دارد/

صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود/
نام تو در دل میدان رجز قاسم بود/

زور بازوی علی ریخته در بازویت/
ذوالفقاری نبود تیز تر از ابرویت/

تیغ چرخانده ای و پیش تو طوفان هیچ است/
لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است/

وسط جنگ زمین را به زمان دوخته ای/
فن شمشیر زنی را ز که آموخته ای؟!/

ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟/
«أشهد أن علیاً ولی الله» بگو/

او علمدار حسین است ببخشید مرا/
مدح او کار حسین است ببخشید مرا……./

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت





ما فقیران حسینیم و گرفتار رضا
گریه کن های حسینیم و بدهکار رضا


شکر لله که درخدمت سلطان هستیم
تا قیامت همگی رعیت سلطان هستیم


آخرین چاره ی ما پنجره فولاد رضاست
صحن ما مروه ما، صحن گوهرشاد صفاست


حرمت سنگ صبور دل بیچاره ی ماست
کاظمین و نجف و سامره و کرب وبلاست


غم ندارد دل ما ضامن آهو داریم
هرچه داریم در این زندگی از او داریم

 

 

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




حيا در كجاست؟‍‌‌‌‌‍‍‌‌‌‌

«گويند: حضرت آدم (ع) نشسته بود، شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش و سه نفر ديگر طرف چپ وي نشستند. از بين آنها سه نفر سفيد و سه نفر سياه بودند. آدم به يكي از سفيدها كه سمت راست او نشسته بود.

 گفت تو كيستي؟
گفت: عقلم.
آدم (ع) فرمود: جاي تو كجاست؟
گفت: مغز.

 از دومي پرسيد: تو كيستي؟
گفت: مهر هستم.
آدم (ع) پرسيد: جاي تو كجاست؟
گفت: در دل.

 از سومي پرسيد: تو كيستي؟
گفت: حيا هستم.
آدم (ع) سوال كرد: جاي تو كجاست؟
گفت: در چشم.

 سپس آدم (ع) به جانب چپ نگاه كرد و

 از يكي از سياهان سؤال كرد: تو كيستي؟
گفت: من تكبّر هستم.
آدم (ع) پرسيد: جاي تو كجاست؟
گفت: در مغز.
آدم (ع) پرسيد: با عقل در يك جا هستيد؟
گفت: من كه آمدم، عقل مي رود.

 از دومي سؤال كرد: تو كه هستي؟
گفت: حسد هستم.
آدم (ع) پرسيد: جاي تو كجاست؟
گفت: در دل.
پرسيد: با مهر در يك جا هستيد؟
گفت: من كه آمدم، مهر مي رود.

 از سوّمي سؤال كرد: تو كه هستي؟
گفت: طمع هستم.
آدم (ع) پرسيد: جاي تو كجاست؟
گفت: در چشم.
پرسيد: با حياء در يك جا هستيد؟
گفت: من كه داخل شوم، حيا خارج مي شود.»

بنابراين اسلام به حيا به ديده ي احترام مي نگرد و به آن توصيه مؤكّد دارد؛ چرا كه اين صفت يكي از صفات برجسته و امتيازات آدمي است، به خصوص حيا براي زنان مسلمان.

 حيا به زنان مسلمان زيبايي، حرمت، عزّت و آبرو مي بخشد، همان طور كه اگر حيا نباشد، باعث ذلّت و خواري و سبكي وي مي شود.

در كلامي از اميرالمؤمنين علي (ع) آمده كه فرموده اند:

. مواعظ العدديه، ص 310.
«شش چيز و صفت نيكوست، وليكن از شش گروه بهتر و نيكوتر است. از جمله آنهاست؛ حيا نيكو و خوب است براي همگان، وليكن از زنان نيكوتر است.»

و امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند:
«بهترين زنان، عاقلان باحيا و خجالت پيشه اند.»

1 . همان، ص 298.
2 . پرورش روح، ج 2، ص 295.

 

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




خاطره ایی بسیار زیبا و دلنشین از سه نوجوان دوران دفاع مقدس که میخوان آرزو هاشون واسه همدیگه بگن
آی رفیق یه کم مقایسه کنیم با آرزوها و خواسته های خودمون و جوونای این دوره… این مقایسه کردنا خوبه ب والله…

در سنگر حرف از آرزو بود می گفتیم و می خندیدیم و قرارشد هرکس از آرزوهایش را بگوید.همسنگرهایم 17،18،19 ساله بودند از آنها خواستم آرزوهایشان را بگویند:من که به دنیا وصل بودم آرزویم خانه و ماشین بوداما در بین آن سه بسیجی:

اولی گفت :«من آرزو دارم شهید شوم»که یکباره حال مجلس عوض شد.

دومی گفت:«آرزو دارم شهید شوم وجسدی از من باقی نماند تا کسی در تشییع جنازه ام به زحمت نیفتد»
وسومی گفت:«آرزو دارم که هیچ آرزویی نداشته باشم»
این ماجرا گذشت در عملیات بعدی اولی شهید شد به قدری زیبا شهید شد که می خواست بگویید شهید شدن یعنی چه؟

نفر دوم بگونه ای شهید شد که هیچ اثری از او باقی نماند

واز نفر سوم هیچ خبری نشد که برایش چه اتفاقی افتادمعلوم نیست شهید شد ه یا جانباز یا…..؟ یکی از دوستان ماجرا را برای حضرت آیت الله بهاء الدینی تعریف کرد ایشان چنان گریستند که قطرات اشک از محاسنش می چکید، می گفت:

آرزوهای این سه رزمنده خواسته هایی بوده که طلبه ها و علماء باید سالها در کلاس معرفت و عرفان حاضر شوند تا به این آرزوها برسند

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




إجتَهِدوا أن يَكونَ زَمانُكُم أربَعَ ساعاتٍ : ساعَةً مِنهُ لِمُناجاةِ اللّه ِ و ساعَةً لِأمر المَعاشِ و ساعةً لِمُعاشَرَةِ الإخوانِ و الثِّقاتِ و الَّذينَ يُعَرِّفُونَ عُيُوبَكُم و يَخلِصونَ لَكُم فِي الباطِنِ و ساعَةً تَخلُونَ فِيها لِلَذّاتِكُم و بِهذِهِ السّاعَةِ تَقدِروُن عَلَى الثَّلاثِ ساعاتٍ ؛

بكوشيد كه زمانتان را به چهار بخش تقسيم كنيد : زمانى براى مناجات با خدا ؛ زمانى براى تأمين معاش ؛ زمانى براى معاشرت با برادران و معتمدانى كه عيب هايتان را به شما مى شناسانند و در دل شما را دوست دارند ، و ساعتى براى كسب لذّت هاى حلال با بخش چهارم توانايى انجام دادن سه بخش ديگر را به دست مى آوريد. .

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




شخصی باهيجان و اضطراب، به حضور امام صادق(ع) آمد و گفت: «درباره من دعايی بفرماييد تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد، كه‏ خيلی فقير و تنگدستم». امام : «هرگز دعا نمی‏كنم» . شخص: «چرا دعا نمی‏كنيد؟!» امام: «برای اينكه خداوند راهی برای اينكار معين كرده است، خداوند امر كرده كه روزی را پی‏جويی كنيد، و طلب نماييد. اما تو می‏خواهی در خانه‏ خود بنشينی، و با دعا روزی را به خانه خود بكشانی!»

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




آیت الله میلانی می فرمودند:

هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید.خوب نیست این شیعه روزش شب شود و شب اش روز شودو اصلاً به یاد او نباشد.

بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد،

مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد و دلی کند.

خدا مرحوم آیت الله العظمی بهجت را رحمت کند. یک حرف بلندی می‌زد.. می‌گفت:
بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است. یک وجب هم نیست. قبل از اینکه از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش او رسیده است. نزدیک است. درد و دل‌ها را می‌شنود. با او حرف بزنید، و ارتباط برقرار کنید..

در زمان امام هادی علیه السلام شخصی نامه‌ای نوشت از یکی از شهرهای دور، نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟.حضرت در جواب ایشان نوشتند: «إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏» لبت را حرکت بده، حرف بزن. بگو. ما دور نیستیم… (بحارالانوار/ج53/ص306)

.اللهم عجل لولیک الفرج…

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت


...


اوایل سال ۷۲ بود و گرمای فکه …

در منطقه ی عملیاتی والفجر مقدماتی ، بین کانال اول و دوم مشغول کار بودیم .

چند روزی می شد که شهید پیدا نکرده بودیم .هر روز صبح زیارت عاشورا می خواندیم و کار راشروع می کردیم .

گره مشکل را ، در کار خود می جستیم .

مطمئن بودیم که در توسل هایمان اشکالی وجود دارد….

آن روز صبح ،کسی که زیارت عاشورا می خواند توسلی پیدا کرده بود به امام رضا “علیه السلام".

شروع کرد به ذکر مصائب امام هشتم و کرامات او . می خواند و همه زار زار گریه می کردیم .

در این میان مداحی ،از امام رضا طلب کرد که دست ما را خالی برنگرداند …. ما که در این دنیا همه ی خواسته و خواهشمان؛فقط بازگرداندن این شهدا به آغوش خانواده هایشان است و…..

هنگام غروب بود و دم تعطیل کردن کار و برگشتن به مقر . دیگر داشتیم ناامید می شدیم . خورشید می رفت تا پنهان شود.

آخرین بیل ها که در زمین فرو رفت ، تکه ای لباس توجهمان را جلب کرد.

همه سراسیمه خود را به آنجا رساندند، با احترام و قداست شهید را از خاک در آوردیم .

روزی ای بود که نصیبمان شده بود. شهیدی؛ آرام خفته به خاک .

یکی از جیب های پیراهن نظامی اش را که باز کردیم تا کارت شناسائی و مدارکش را خارج کنیم،

در کمال حیرت و ناباوری دیدیم که یک آئینه ی کوچک،که پشت آن تصویری نقاشی از تمثال امام رضا"علیه السلام” نقش بسته ،به چشم می خورد. از آن آئینه هائی که در مشهد،اطراف ضریح مطهر می فروشند.

گریه مان در آمد.همه اشک می ریختند.

جالب تر و سوزناک تر از همه ،زمانی بود که از روی کارت شناسائی اش فهمیدیم نامش “سید رضا ” است .شور و حال عجیبی بر بچه ها حکمفرما شد.

ذکر صلوات و جاری شدن اشک ؛ کمترین چیز بود….

شهید را که به شهرستان ورامین بردند،بچه ها رفتند پهلوی مادرش تا سرّ ِ این مسئله را دریابند . مادر بدون اینکه اطلاعی از این امر داشته باشد ،گفت :

” پسر من علاقه و ارادت خاصی به حضرت امام رضا “علیه السلام” داشت….”

یکی از خصوصیات و ویژگی های شهدا این بود که ارادات و توسل خاصی به ائمه اطهار داشتند . در جبهه و جنگ نیز مراسمات مذهبی و توسل به اهل بیت علیهم السلام را فراموش نمی کردند .

و با همین راز و نیاز ها بود که توانستند با دست خالی در مقابل کل مستکبرین دنیا مقاومت کنند و هیچگاه از جنگ و جهاد مایوس و خسته نشوند .

شادی روح مطهرشان صلوات

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




کلام نور/:
موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




تقدیم به دوستان:این هم عیدیتون
موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




بیمارها دارالشفا را می شناسد/اینجا تمام دردها را می شناسند/اینجا غریب وآشنا فرقی ندارد/اینجا غریب وآشنا را می شناسند/هر کس  کهرفته کربلا از این حرم رفت/با نام مشهد کربلا را میشناسند/

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ: ﻧﺼﻒ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﮐﻨﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﻧﺎ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ ﻧﺪﺍﻧﺴﺖ. ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺍﻧﺎ ﮔﻔﺖ : ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﮐﻨﺪ، ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯿﺪ، ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﺗﻦ ﺷﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ، ﺷﺎﻩ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺷﺎﻩ ﭘﯿﮏ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ. ﺁﻥ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺗﺎﺳﺮ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺁﺩﻡ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﻨﺪ. ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﻼ‌ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﺁﻥ ﮐﻪ ﺛﺮﻭﺕ ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺑﻮﺩ. ﺁﻥ ﮐﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﻓﻘﺮ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺯﺩ، ﯾﺎ ﺍﮔﺮ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﺯﻥ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺪﯼ ﺩﺍﺷﺖ. ﯾﺎ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺩﺍﺷﺖ، ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺧﻼ‌ﺻﻪ ﻫﺮ ﺁﺩﻣﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﻠﻪ ﻭ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﮐﻨﺪ. ﺁﺧﺮﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﺷﺐ، ﭘﺴﺮ ﺷﺎﻩ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﻠﺒﻪ ﺍﯼ ﻣﺤﻘﺮ ﻭ ﻓﻘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺷﻨﯿﺪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ.  ﺷﮑﺮ ﺧﺪﺍ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ. ﺳﯿﺮ ﻭ ﭘﺮ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸﻢ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ! ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﺨﻮﺍﻫﻢ؟ ﭘﺴﺮ ﺷﺎﻩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﭘﯿﺶ ﺷﺎﻩ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﻫﻢ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﭘﯿﮏ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻣﺮﺩ ﺗﻮﯼ ﮐﻠﺒﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻧﺪﺍﺷﺖ.

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




إجتَهِدوا أن يَكونَ زَمانُكُم أربَعَ ساعاتٍ : ساعَةً مِنهُ لِمُناجاةِ اللّه ِ و ساعَةً لِأمر المَعاشِ و ساعةً لِمُعاشَرَةِ الإخوانِ و الثِّقاتِ و الَّذينَ يُعَرِّفُونَ عُيُوبَكُم و يَخلِصونَ لَكُم فِي الباطِنِ و ساعَةً تَخلُونَ فِيها لِلَذّاتِكُم و بِهذِهِ السّاعَةِ تَقدِروُن عَلَى الثَّلاثِ ساعاتٍ ؛

امام رضا عليه السلام :

بكوشيد كه زمانتان را به چهار بخش تقسيم كنيد : زمانى براى مناجات با خدا ؛ زمانى براى تأمين معاش ؛ زمانى براى معاشرت با برادران و معتمدانى كه عيب هايتان را به شما مى شناسانند و در دل شما را دوست دارند ، و ساعتى براى كسب لذّت هاى حلال با بخش چهارم توانايى انجام دادن سه بخش ديگر را به دست مى آوريد.

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




چراسوره فجرراسوره امام حسین (ع)نامیده اند؟
این سوره به عنوان سوره امام حسین به خاطر این است که مصداق بارز نفس مطمئنه ‌ای است که در آخرین آیات سوره آمده است. امام صادق ( ع ) به اصحاب خود فرمود: سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود قرائت کنید که این سوره به حضرت امام حسین اختصاص دارد… مقصود از نفس مطمئنه آن حضرت و شیعیان او است
در توجیه و تحلیل تطبیق سوره مذکور بر امام(ع) گفته شده است: «ائمه معصومین(علیهم السلام) از این جهت این سوره را سوره حسین نامیده اند که قیام و شهادت آن حضرت درتاریکی طغیان مانند طلوع فجر، منشا حیات و حرکت گردید. خون پاک او و یارانش به زمین ریخت و نفوس مطمئنه آنها با فرمان «ارجعی» و با خشنودی به سوی پروردگار شتافت … تا از این الهام و جوشش، نور حق در میان تاریکی‌ها بدرخشد و راه حیات با عزت باز شود و پایه های ظلم و طغیان بی پایه گردد و طاغیان را دچار خشم و نفرین کند . البته در این سوره آیه «و لیالی عشر» است که باز به آن حضرت مرتبط است.
حضرت صادق فرمود: «الفجر هو القائم و لیال عشر الائمة من الحسن الی الحسن و الشفع امیرالمؤمنین و فاطمه ( ع ) و الوتر هو الله وحده لاشریک له ؛ مراد از فجر وجود مقدس حضرت قائم(ع) و «لیالی عشر» امامان از امام حسن مجتبی(ع) تا امام عسکری(ع)‌اند و شفع امیرمؤمنان و حضرت فاطمه(ع) می‌باشد و مراد از وتر خداوند یکتا است.

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




مرحوم کافی نقل می کرد که شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه میخواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است. میخواست کمکش کنم.
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین.
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیم.
همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم. فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود که فهمیدم که خداوند و امام زمان چه لطف و محبت و عنایتی به من دارند.

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




روزی پیامبر اکرم به خانه حضرت زهرا آمدند . حضرت علی و حسنین (صلوات الله علیهم اجمعین) هم در خانه حضور داشتند .
پیامبر خطاب به اهل بیت خود فرمودند :
چه میوه ای از میوه های بهشتی میل دارید بمن بگوئید تا به جبرائیل بگویم از بهشت برایتان بیاورد.
امام حسین که در آن روزگار در سنین کودکی بودند از بقیه اهل خانواده سبقت گرفتند. رفتند در دامن رسول خدا نشستند و عرضه داشتند :
پدر جان به جبرائیل بگوئید از خرماهای بهشتی برای ما بیاورد .
و حضرت رسول اکرم هم به خواسته حسین خود جامه عمل پوشانیدند و به جبرئیل دستور دادند یک طبق از خرماهای بهشتی برای اهل بیت بیاورد.
مدتی نگذشت که جبرائیل یک طبق خرمای بهشتی را آورده و در حجره حضرت زهرا سلام الله عليها گذاشت.
پیامبر خطاب به دختر خود فرمودند : فاطمه جان یک طبق خرمای بهشتی در حجره تو نهاده شده است ، آنرا نزد من بیاور .
حضرت زهرا آن طبق را آوردند و نزد پدر گذاشتند. پیامبر خرمای اول از درون ظرف برداشتند و در دهان سرور جوانان اهل بهشت امام حسین نهادند و فرمودند « حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » سپس خرمای دوم را از درون ظرف برداشتند و در دهان دیگر سرور جوانان اهل بهشت امام حسن نهادند و باز فرمودند «حسن جان نوش جانت ، گوارای وجودت ». خرمای سوم را در دهان جگر گوشه خود حضرت زهرا نهادند و همان جمله را هم خطاب به حضرت زهرا بیان کردند.
خرمای چهارم را هم در دهان حضرت علی نهادند و فرمودند « علی جان نوش جانت‌، گوارای وجودت » خرمای پنجم را از درون ظرف برداشتند و باز دوباره در دهان حضرت علی نهادند و همان جمله را تکرار نمودند .
خرمای ششم را برداشتند، ایستادند و در دهان حضرت علی گذاشتند و باز همان جمله را تکرار کردند.
در این هنگام حضرت زهرا فرمودند : پدر جان به هر کدام از ما یک خرما دادید اما به علی سه خرما و در مرتبه سوم هم ایستادید و خرما در دهان علی گذاشتید . چرا بین ما اینگونه رفتار کردید ؟
رسول اکرم خطاب به دختر خود فرمودند:فاطمه جان وقتی خرما در دهان حسین نهادم ، دیدم و شنیدم که جبرائیل و مکائیل از روی عرش ندا بر آورده اند که : «حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به تبع آنها این جمله را تکرار کردم وقتی خرما در دهان حسن نهادم باز جبرائیل و مکائیل همان جمله را تکرار کردند و من هم به تبع آنها آن جمله را گفتم که « حسن جان نوش جانت ».
فاطمه جان وقتی خرما در دهان تو نهادم دیدم حوری های بهشتی سر از غرفه ها در آورده اند . و می گویند « فاطمه جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به پیروی از آنها این جمله را تکرار کردم.اما وقتی خرما در دهان علی نهادم شنیدم که خداوند از روی عرش صدا می زند « علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت » . به اشتیاق شنیدن صوت حق خرمای دوم در دهان علی نهادم باز هم خداوند از روی عرش ندا زد که «هنیأ مرئیاً لک یا علی » نوش جانت ، گوارای وجودت علی جان.به احترام صوت حق از جا برخاستم و خرمای سوم در دهان علی نهادم ، شنیدم که باز خداوند همان جمله را تکرار کرد و سپس به من فرمود:« یا رسول الله بعزت و جلالم قسم اگر تا صبح قیامت خرما در دهان علی بگذاری من خدا هم می گویم علی جانم نوش جانت ، گوارای وجودت».

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




دانشجو بود…دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی….

از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…قرار شد با حضرت آیت الله العظمی بهجت هم دیدار داشته باشن..از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه…

وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن…من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن…درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…یه لحظه تو دلم گفتم:"حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!!تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!!"خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن…

اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن: “حمید..حمید…حاج آقا باشماست.”

نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتن:
- یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی…

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت