گرمــای تابستــان چه لذت بخـش است

وقتی با خــُـدا معامله بهِشــت و جهنم می کنم

گرما را به جــان می خَرم…

اما حِجــابم را با جهنم عوض نخواهــم کرد

چـــادرَم!

در این گرمـای تـابستـان؛

وقتی پیچیده می شـوم میـان سیـاهی ات،

تنهــا دلخـوشی ام به این اسـت که…

عرقِ روی ِ پیشـانی ام

عرقِ بنـدگی اسـت،

نـه عرق شَـرم…

بـاور کـن، معنیِ این همه حرارت و گرما را به جان خریدن ، تحمـل نیسـت…

عشق اسـت؛ عشق بـه خُـدا…

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...