کفش

دو فروشنده کفش برای فروش کفش‌های فروشگاهشان به جزیره‌ای اعزام شدند.
فروشنده اول پس از ورود به جزیره با حیرت فهمید که هیچ‌کس کفش نمی‌پوشد.
فورا تلگرافی به دفتر فروشگاه خود فرستاد و گفت: فردا برمی‌گردم. اینجا هیچ‌کس کفش نمی‌پوشد.

فروشنده دوم هم از دیدن همان واقعیت حیرت کرد.
فورا این تلگراف را به دفتر فروشگاه خود فرستاد: لطفا 1000 جفت کفش بفرستید. اینجا هیچکس کفش ندارد و همه کفش لازم دارند!!!

برای موفقیت باید یاد بگیریم که نگرش خود را تغییر دهیم. هر مانع و تهدیدی را می توان به یک فرصت برای موفقیتی بزرگ تبدیل کرد.
 

 

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...