واژه‌پژوهی «الله»

 

درباره اینکه ریشه واژه “الله” چیست، نظریات متفاوتی وجود دارد.

برخی این واژه را برگرفته از «أَلَهَ» به‌معنای «عَبَدَ» می‌دانند؛ در این صورت، واژۀ «الله» به‌معنای معبودِ به‌حق و شایستۀ پرستش است.

 گروهی دیگر «الله» را از ریشۀ «أَلِهَ» به‌معنای «تَحَیَّرَ» دانسته‌اند. براین‌اساس، «الله» یعنی ذاتی که همۀ هستی در او متحیّر و سرگردان است. این همان مقامی است که عاشقان و عارفان گفته‌اند: «إلهی زِدْنی فیکَ تَحَیُّراً».

 

 برخی نیز «الله» را از «وَلَهَ» به‌معنای واله و شیداشدن می‌دانند. در این معنا «الله» به‌معنای وجودی است که همۀ موجودات واله و شیدای اویند. به‌تعبیر شیخ اجل:

 

گـر كسى وصف او ز من پرسد

بى دل از بى نشان چه گوید باز

عاشقان كشتگان معشوقند

بر نیاید ز كشتگان آواز

 

همچنین گروهی «الله» را برگرفته از «لاهَ، یَلُوهُ» به‌معنای «إحْتَجَبَ» دانسته‌اند. براین‌اساس، «الله» به‌معنای ذات پوشیده و نهان است؛ البته هرچند تجلّی صفات خداوند، همۀ عوالم وجود و پهنۀ خلقت را درنوردیده است و به‌تعبیر شاعر:

 

یار، بى پرده از در و دیوار

در تجلّى است یا اولى‌الابصار

 

اما ذات او در نهایتِ خفاست؛ تا حدّی که:

«وَ لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ»

 (اگر تو نبودی، درنمی‌یافتم که تو کیستی).

 

و سعدی چه زیبا سروده است:

 

نه ادراک در کُنه ذاتش رسد

نه فکرت به غور صفاتش رسد

توان در بلاغت به سَحبان رسید

نه در کُنهِ بی‌چونِ سُبحان رسید

که خاصان در این ره فرَس رانده‌اند

به لاأحصی از تگ فرومانده‌اند

نه هر جای مرکب توان تاختن

که جاها سپر باید انداختن

 

بخش هایی از کتاب مشکاة، جلد1، تفسیر سوره مبارکه حمد، محمدعلی انصاری

 

موضوعات: فرهنگی- اجتماعی - مذهبی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...