نیایش

الهی! عمر بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم. گفتی و فرمان نکردم. درماندم و درمان نکردم.

کریما! تو ساز که ازین معلولان شفا نیاید، تو گشای که از این ملولان کاری نگشاید. به صلاح آر که نیک بی سامانیم جمع دار که بد پریشانیم.
بار الاها! ظاهری داریم شوریده. باطنی داریم در خواب. سینه ای داریم پر آتش. دیده ای داریم پر آب. گاه در آتش سینه می سوزیم و گاه از آب چشم غرقاب.

الهی! اگر نه با دوستان تو در رهم، آخر نه چون سگ اصحاب کهف بر درگهم. انتظار را طاقت باید و ما را نیست. صبر را فراغت باید و ما را نیست.

منبع . مناجات نامه
خواجه عبدالله انصاری
 

موضوعات: مناجات نامه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...