شب شام غریبان است و زینب غصه ها دارد

چه بار سخت و سنگینی به دوش از کربلا دارد

شب شام غریبان است و زینب بی کس و تنها

غمی در سینه بنهفته ز روی نیزه ها دارد

شب شام غریبان است و کانون وفا امشب

به دل داغ اباالفضل دلیر و با وفا دارد

بدید آن خصم سرکش را عطش را دید و آتش را

چه تصویر غم انگیزی ز سوز خیمه ها دارد

به روی تل و گودال و ستوران بود زیبایی

چه تیغی در گلوی خود ز جنس بوریا دارد

جدایی از برادر ها چه دشوار است خواهر را

چه نسبت با دل زینب تن و راس جدا دارد

امام ساجدین پیش و نماز شکر از زینب

که زین العابدین با خود از آن دشت بلا دارد

نبی را بین ولی را بین حسین ابن علی را بین

چو زینب در پی آنها نماز شب به پا دارد

مقام و رتبه ی او را شماری تا امین آمد

امانتداری گلها ز باغ مصطفی دارد

همه اهل حرم عطشان غریو گریه ی طفلان

به گوش خود چه پژواکی ز آه و ناله ها دارد

به جد و جهد و جانبازی سپر می کرد قامت را

که شاید تازیانه را به دور از بچه ها دارد

به گرد خود نمی بیند حصار غیرت اللهی

هراس از دست نامحرم چو ناموس خدا دارد

تمام بی کسی هایش همه دلواپسیهایش

نشان از حالت مادر میان کوچه ها دارد

دو دست بسته ی حیدر تن بشکسته ی مادر

عجب پیمانه ی صبری عزیز مرتضی دارد

زمین شد چاه تا زینب ز آلامش کمی گوید

.بمیرم من که غربت را زشاه لا فتی دارد

ندارد کینه ی اعدا به زینب تازگی کان را

ز تابوت پر از تیر امام مجتبی دارد

چه آمد بر سر زینب ز شام از صبح آن غوغا

خدا می داند این صبر و تحمل از کجا دارد

غم پای پر از تیغ و غم گوش و غم معجر

چه کاری خیزران دیگر در آن تشت طلا دارد

نه اندوه اسارت را که بار رنج و محنت را

به خود از منظر شرح و مرور دیده ها دارد

مدال افتخار او شد آن روشنگریهایش

مثال نی نوا کرد و پیام از نینوا دارد

ببار ای دیدگانم خون به مظلومان آن هامون

به تنهایی روز حشر حکم کیمیا دارد

خطی دیگر ز درس غم که از ام الکتاب آمد

به حق ام المصائب هم خط از خیرالنساء دارد

مرا شرمی فزون آمد ز طرح این مصیبت ها

عجب رنجی سراییدن از این ماتم سرا دارد

در این تصنیف جانفرسا *حمید* از حال اگر رفتی

اگر دق کردی و مردی هزاران بار جا دارد

الهی زینب کبری کند خوشبوی قبرت را

از آن عطر گل یاسی که از باغ بقا دارد

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...