وقتی سالک با سکوت در مراحل قبلی توانست از نیروهای ناخودآگاه خود به‌خوبی بهره گیرد، به مرتبه‌ای قدم می‌گذارد که برخی اسرار بر او مکشوف می‌شود.
سالکِ طریق وقتی بدین مقام می‌رسد و برخی تعالیم را به او می‌آموزند، نباید آنها را با نااهلان در میان گذارد؛
چراکه برخی از این رازها و معارف نفسانی از حد فهم نامحرمان فراتر است و چه‌بسا موجب گمراهی آنان شود،
یا اینکه ممکن است آنها این معارف را فراگیرند موجب گمراهی و فریب دیگران گردند.
ازاین‌روست که مولانا می‌فرماید :

چونکه در یاران رسی خامش‌نشین
اندر آن حلقه مکن خود را نگین

در نماز جمعه بنگر خوش به هوش
جمله جمعند و یک اندیش و خموش

رخت‌ها را سوی خاموشی کشان
چون نشان جویی مکن خود را نشان

مثنوی معنوی. دفتر ششم


«سکون» یکی از نشانه‌های سالکی است که به مرتبه پذیرش اسرار رسیده ،
نشانه‌ای که خود بر دو نوع است:

سکون قبل از حرکت و سکون پس از حرکت.بر اساس آیات و روایات، سکون قبل از حرکت کاملاً مذموم است. عامل به این سکون، اهل تلاش و حرکت نبوده، در گوشه‌ای آرمیده و ساکن است. اما سکون بعد از حرکت که بسیار ممدوح است، عامل به آن کسی است که به مقصد رسیده یا به یکی از حلقه‌های وصال نایل شده و در آنجا آرام گرفته تا برای حرکت بعدی آماده شود.

سالک وقتی به مرحله‌ای می‌رسد که آمادگی پذیرش اسرار را در خود می‌یابد، همان‌گونه که مولانا می‌فرماید ، باید آرامش و طمأنینه داشته باشد.
اگر او وارد مجلسی از یاران و واصلان شد، باید خموشی پیشه کند و آنچه فراگرفته، زود به زبان نیاورد، بلکه فراخ سینه او باید مخزن اسرار باشد. حال می‌توان پرسید علت سکوت در این مرحله چیست؟
مولانا در پاسخ میفرماید :

گر دو حرف صدق گویی ای فلان
گفت تیره در تبع گردد روان

این نخواندی کالکلام ای مستهام
فی شجونٍ جرَّه جرُّ الکلام

هین مشو شارع در آن حرف رَشَد
که سخن زو مر سخن را می‌کشد

نیست در ضبطت چو بگشادی دهان
از پی صافی شود تیره روان

مثنوی معنوی. دفتر ششمi

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...