زندگی را ... گر توانستی به کام یک نفر شیرین کنی ... |
... |
زندگی را …
گر توانستی به کام یک نفر شیرین کنی …
یا توانستی زمین تشنه ای را سرخوش
از باران کنی …
گر توانستی تو یک مرغ گرفتار از قفس
بیرون کنی …
یا توانستی که دیوار اسارت از بنا ویران کنی
گر توانستی به خوان رنگیات یک
رهگذر مهمان کنی …
یا توانستی بدون حاجتی هم ذکر آن
یزدان کنی …
گر توانستی لباس بی ریای عاشقی
بر تن کنی …
میتوانی آن زمان فریاد انسان بودنت را
بر سر هر کوی و هر برزن زنی …
فرم در حال بارگذاری ...