مرحوم آیت‌الله بهجت عالمی زاهد و بسیار ساده‌زیست بودند. در منزل و اتاق ایشان زیلوهایی پهن‌شده بود که قسمت‎هایی از آن از بین رفته بود. گمان کنم متعلق به چهل سال قبل بود. آن موقع مرجع نبودند اما بعد از مرجعیت‌شان هم وضع همین‌گونه بود، حتی با رفت‌ و آمدهایی که اقتضای مرجعیت ایشان بود زندگی‎شان عوض نشد و درعین‌ حال اهل بخشش و بذل بودند.

 

روزی به منزل آقا رفتم. مشغول قرائت بیتی به مضمون «دوستان را کجا کنی محروم/ تو که با دشمنان نظر داری» بودند و آن را با آهنگ ملایمی زمزمه می‌کردند.

 

سپس در همان حال، مبلغ محسوسی را به‌عنوان شیرینی ازدواج به بنده دادند. عرض کردم اگر کاری از بنده ساخته است، در خدمتم. با حالتی طنزگونه فرمودند: “از این در که خارج شدی، داخل گذر خان می‌شوی. زنبیلی برمی‌داری و مقداری دعا برای من می‌فرستی که سخت محتاج آن هستم"(!).

 

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...