شغالی مرغی از خانه پیر زنی دزدید.
پیر زن در عقب او نفرین کنان فریاد میکرد : ای وای! مرغ دو منی مرا شغال برد . شغال از این مبالغه سخت در غضب شد و از غایت تعجّب و غضب به پیر زن دشنام داد.

در آن میان روباهی به شغال رسید و گفت : چرا این قدر بر افروخته ای ؟
گفت : ببین این پیرزن چه قدر چقدر دروغگو و بی انصاف است ، مرغی را که یک چارک هم نمیشود دو من میخواند.
روباه گفت : بده ببینم چه قدر سنگین است!

وقتی مرغ را گرفت روی به گریز نهاد و گفت : به پیرزن بگو مرغ را به پای من چهار من حساب کند .
……..
گاهی باید نسبت به عملیات روانی کسانی که جز فریاد منطقی ندارند , بی توجهی بهترین حربه و تقابل است. بگذارید هر چه میخواهند بگویند شما هدفتان را دنبال کنید. تا بخواهید و برگردید و جواب و توجیهی ارائه کنید فرصتها سوخته اند

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...