داستان کوتاه پندآموز

داستان نیش عقرب نه از ره کین است

 روزی مردی ، عقربی را دید که درون آب دست و پا می زند . او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد ، اما عقرب انگشت او را نیش زد .

 مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد ، اما عقرب بار دیگر او را نیش زد .

رهگذری او را دید و پرسید : ” برای چه عقربی را که نیش می زند ، نجات می دهی ؟ “

 مرد پاسخ داد : ” این طبیعت عقرب است که نیش بزید ولی طبیعت من این است که عشق بورزم . “

چرا باید مانع عشق ورزیدن شوم فقط به این دلیل که عقرب طبیعتا نیش می زند ؟

عشق ورزی را متوقف نساز . لطف و مهربانی خود را دریغ نکن حتی اگر دیگران تو را بیازارند .

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...