ایت الله بهجت

 

يكي ازدوستان شيخ به قصد زيارت شيخ از منزل خارج مي شود . در بين راه انديشه گناهي به سرش مي زند . به منزل شيخ كه مي رسد و مي نشيند ، شيخ مي گويد :فلاني ! در چهره توچه چيزي مي بينم ؟

 

دردل مي گويد:// يا ستار العيوب !//

 

شيخ مي خندد و مي پرسد : چه كار كردي آنچه مي ديدم محو و ناپديد شد.؟

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...