خدای عیب پوش |
... |
ایت الله بهجت
يكي ازدوستان شيخ به قصد زيارت شيخ از منزل خارج مي شود . در بين راه انديشه گناهي به سرش مي زند . به منزل شيخ كه مي رسد و مي نشيند ، شيخ مي گويد :فلاني ! در چهره توچه چيزي مي بينم ؟
دردل مي گويد:// يا ستار العيوب !//
شيخ مي خندد و مي پرسد : چه كار كردي آنچه مي ديدم محو و ناپديد شد.؟
فرم در حال بارگذاری ...