خانه های قدیمی را دوست دارم

چایی همیشه دم بود

روی سماور

توی قوری.

در خانه همیشه باز بود

مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواست.

غذاها ساده و خانگی بود

بویش نیازی به هود نداشت

عطرش تا هفت خانه می رفت

کسی نان خشکه نداشت

نان برکت سفره بود.

مهمانِ ناخوانده، آب خورشت را زیاد می کردن

بوی شب بو ها و خاک نم خورده حیاط غوغا میکرد

خبری از پرده های ضخیم و مجلسی نبود، نور خورشید سهمی از خانه های قدیم بود!

دلخوری ها مشاوره نمی خواست

دوستی ها حساب و کتاب نداشت

سلام ها اینقدر معنا نداشت!

امروز مي خواهم به سبك قديم سلام بگوئيم

بي بهانه

بي توقع

بي دليل سلام بگوئيم

سلاااااااام….

امروز مي خواهم به سبك قديم دعايت كنم

الهي خير ببيني ….

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...