تقدیم به آستان مظهرالعجائب، مولا علی ابن ابی طالب (ع)

 

«رَبّنا آتِنا» نگاهش را، که هوايم دوباره باراني است

«السلام عليک»، يا دريا ! دل من، بي‌قرار و طوفاني است

 

«اِنّ في خلقِ» تو خدا هم مست، روحْ حيران، فرشته‌ها هم مست

«اِنّ في خلقِ» تو زمين مبهوت، آسمان غرقِ بحر حیراني است

 

«لا الهَ»م ! کجاي «الا»يي؟ روحِ دريا ! کجاي دريايي؟

مثل آبي به چشم ماهي‌ها، اي «هوالظاهر»ي که پيدا نيست!

 

ای «هو الاول»ی که لبخندت، عاشقان را کشيده در بندت

ای «هو الآخر»ی که نام تو، اولین پرسش از مسلمانی است

 

«و اذا الشّمسْ» پيش تو تاريک، «واذا البحرْ» از تو در جوشش

واذا القلبِ من که مي‌پرسد: به کدامين گناه قرباني است؟

 

از خُمِ «اِنّما ولي» مستم، در هواي «هوالعلي» مستم

از «شراباً طَهورِ» چشمانت، شب ميخانه‌ام چراغاني است

 

«اشهد انَّ» هر چه دارم، تو، «وقِنا مِن عذابِ نارَ»م، تو

آه! «يا ايها العزيزَ»م، آه! توشه‌ام اين غزل که ‌مي‌خواني است

 

«لَيتَ شِعري» که شعر من، آيا مي‌رسد تا نگاه تو؟ دريا !

مددی کن «ابوتراب» ! دلم، باز در بند خاک زنداني است

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...