✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 1252
  • دیروز: 2691
  • 7 روز قبل: 8006
  • 1 ماه قبل: 24868
  • کل بازدیدها: 805579

 



  #واقعه غدير، روايت ابوسعيدخدري

عبدالله بن‌شريک از سهم‌بن‌حصين اسدی نقل مى‌کند که من و عبدالله بن‌علقمه که روزگاری از دشنام گويان على علیه السلام بود به مکه وارد شديم به او گفتم: مى‌خواهى نزد ابوسعيد خدری صحابى‌بزرگ رسول‌خدا صلى الله عليه‌ واله رفته و ديداری تازه کنيم؟ گفت: آری! سپس نزد او رفتيم. عبدالله به ابوسعيد خدری گفت: آيا درباره على فضيلتى شنيده ای؟ گفت: آری، برايت مطلبى را مى‌گويم مى‌توانى اين مطلب را نيز از مهاجران و انصار و قريش هم بپرسى. در روز غديرخم رسول‌خدا صلى الله عليه‌ واله برخاست و سخنرانى کرد و گفت: ای مردم: آيا من در اختيارداری مؤمنان از خود آنها نسبت به خودشان سزاوارتر نيستم؟ گفتند: آری، و سه بار اين سخن را تکرار فرمود آنگاه فرمود: ای على، نزديک بيا آنگاه رسول‌خدا صلى الله عليه‌ واله دو دست او را بالا برد تا آنجا که به سفيدی زير بغلشان نگريستم و سه بار فرمود: هرکه من مولای اويم على مولای اوست. عبدالله بن‌علقمه گفت: تو خودت اين را از پيامبرخدا شنيدی؟ ابوسعيد خدری گفت: آری دو گوشم آن را شنيد و دلم آن را حفظ کرد. عبدالله بن‌شريک مى‌گويد: عبدالله بن‌علقمه و سهم‌بن‌حصين بر من وارد شدند وقتى نماز ظهر را خوانديم عبدالله بن‌علقمه برخاست و سه بار گفت: من به درگاه خدا از دشنام دادن هايم به على توبه مى‌کنم و از آن استغفار مى‌طلبم.

 تاريخ مدينه دمشق، ج٤٢/ص٢٢٨

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




  روز غدیر، روز زینت کردن


 ☀️ قالَ الرِّضَا علیه السلام: هُوَ يَوْمُ الزِّينَةِ، فَمَنْ تَزَيَّنَ لِيَوْمِ الْغَدِيرِ غَفَرَ اللهُ لَهُ كُلَّ خَطِيئَةٍ عَمِلَهَا صَغِيرَةٍ أوْ كَبِيرَةٍ، وَ بَعَثَ اللهُ إلَيهِ مَلائِكَةً يَكْتُبُونَ لَهُ الْحَسَناتِ، وَ يَرْفَعُونَ لَهُ الدَّرَجاتِ إلَى قَابِلٍ مِثْلِ ذَلِكَ الْيَوْمِ، فَإنْ مَاتَ شَهِيداً، وَ إنْ عَاشَ عَاشَ سَعِيداً.


  حضرت رضا علیه السلام فرمود:

روز غدیر، روز زینت کردن است، پس هرکس به خاطر روز غدیر، خود را بیاراید،

  خداوند همه خطاهای وی، اعمّ از کوچک و بزرگ، را می آمرزد،
  و فرشتگانی را به سوی او می فرستد که تا غدیر سال آینده، اعمال نیک برای او نوشته، و درجه او را بالا برند.
  پس اگر در این فاصله بمیرد، شهید مرده،
  و اگر زنده بماند، سعید خواهد بود.

   اقبال الاعمال، ص۷۷۸، به نقل از کتاب النّشر

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




  استاد مهدی طیّب :

   علی علیه السّلام یعنی محبّت و محبّت یعنی علی علیه السّلام.

  یک ذرّه از محبّت علی علیه السّلام اگر به قلبتان بیفتد ، شما را دگرگون می ‎کند و بهترین وسیلهٔ نجات شماست.

  مقبول واقع شدن اعمال ، منوط به محبّت است.

  اگر نماز بدون محبّت بخوانی ، ملائکه آن را بو می‎کنند و چون عطر محبّت علی علیه السّلام را ندارد ، آن را بر می ‎گردانند و اجازه نمی ‎دهند بالا برود…..
 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 عنْ زِيَادِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: يَنْبَغِي لَكُمْ أَنْ تَتَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ فِيهِ بِصِلَةِ الرَّحِمِ، فَإِنَّ الْأَنْبِيَاءَ كَانُوا إِذَا أَقَامُوا أَوْصِيَاءَهُمْ فَعَلُوا ذَلِكَ وَ أَمَرُوا بِهِ.

  (وسائل ‏الشيعة، ج10، ص444/مصباح المتهجّد، ص736)

 حضرت صادق علیه السلام فرمود:
  شایسته است که در روز غدیر با صله ارحام به خداوند تقرّب جویید، زیرا پیامبران الهی، وقتی اوصیاء خود را اقامه می کردند، این عمل را انجام داده و به این عمل امر می کردند.

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

 فضائل امیر المومنین علیه السلام در کتب حدیثی اهل عامه

 آزار نبي الله الاعظم صلی الله علیه وآله

 صاحب کتاب فردوس الاخبار می‏نویسد:
سعدابی‏وقاص از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده که ایشان فرمود:
من آذی علیاً فقد آذانی، قالها ثلثاً.

♻️هرکس علی را بیازارد مرا آزرده و این جمله را سه مرتبه تکرار فرمود.

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




چون علي در ملك هستي پادشاهي هست؛ نیست                                                                                                                                        

 

در دو عالم غير از او مشكل گشايي هست؛ نيست

 

در رموز علم حكمت جز شهنشاه نجف

 

   عالمان را در شريعت مقتدايي هست؛ نيست

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




  حضرت آیت الله جوادی آملی :

 آیا پیامبر در روز غدیر از مردم شهادت گرفت؟

 خليفة اللّه و انسان كامل، يعني رسول‏اكرم‏ (ص) نيز كه آثار خدايي در او جلوه كرده است، به عنوان آيت كبراي حق در روز غدير از مردم اقرار گرفت و فرمود: اي مردم! آيا من از خود شما به شما اولي نيستم؟ گفتند: چرا؛ «ايّها النّاس ألست أولي بكم من أنفسكم؟ قالوا بلي».

 آنچه در ميثاق الهي گذشت، اشهاد و اقرار و اعتراف به ربوبيّت خدا و عبوديّت انسان‏ها بود و در غدير خم اشهاد برای ولايت و رهبري و خلافت.

 شاهد گرفتن براي آن است كه انسان بر اساس واقعيتي تصميم بگيرد و تسليم شود. خدا ربوبيّت خود و عبوديّت ما را به ما نشان داد و براي گرفتن پيمانِ اطاعت و پذيرشِ شريعت و تكليف از ما پرسيد: آيا من پروردگار شما نيستم؟ ما گفتيم: آري. پيامبر نيز مردم را بر نبوّت خود شاهد گرفت و حاضران در صحنه غدير گفتند: آري. بعد فرمود لازمه پذيرش نبوّت و ولايت من پذيرش امامت و ولايت وصي من علی (ع) است.

 بسياري از ائمّه (ع) به واقعه غدير احتجاج و استدلال كرده‏اند.

 اميرالمؤمنين (ع) نيز پس از حادثه خلافت استشهاد كرد و فرمود: مردم! مگر در غدير و موارد ديگر شاهد نبوديد كه پيامبر مرا وصي قرار داد، پس بايد رهبری مرا بپذيريد.

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




  #واقعه غدير، بنقل از صحیح مسلم:

در صحیح مسلم این خطبه با این الفاظ آمده است به نقل از زید بن ارقم:

أما بعد: أیها الناس انا بشر یوشک ان یأتی رسول ربی فاجیب و انا تارک فیکم الثقلین اولهما کتاب الله فیه الهدی و النور فخذوا کتاب الله و استمسکوا به، فحث علی کتاب الله و رغب فیه ثم قال واهل‌بیتی! اذکرکم الله فی اهل‌بیتی اذکرکم الله فی اهل‌بیتی اذکرکم الله فی اهل‌بیتی.

بعد از حمد و سلام، هان ای مردم: من هم انسان هستم، بزودی پیک پروردگار (ملک الموت) فرامی‌رسد و من دعوتش را لبیک می‌گویم، دو چیز گرانبها را در میان شما می‌گذارم. «اول کتاب خدا که سراسر هدایت و نور است».
آنگاه مردم را نسبت به قرآن ترغیب كردند، سپس فرمودند: «و دوّمی‌ اهل‌بیتم است در مورد اهل‌بیتم خدا را بیاد داشته باشید، در مورد اهل‌بیتم خدا را بیاد داشته باشید، در مورد اهل‌بیتم خدا را بیاد داشته »

 صحيح مسلم، ج٤/ ص١٢٢

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




علي علیه السلام باب الله

امام حسین علیه السلام در سخنرانی خود در سرزمین منا خطاب به حجاج فرمود:

 ای مردم! شــما را به خدا قسم آیا می‏دانید که رسول خدا قطعه زمینی را برای مسجد و منزل خود خریداری فرمود و مســجد را بنا نمود آنگاه ده منزل در اطراف آن مسجد بنا کرد که نه تای آن برای او و دهمین آن را به پدرم امیر المومنین علیه السلام اختصاص داد آن گاه تمام درب هایی را که به مســجد باز می‏شد را بست و تنها درب خانه پدرم را باز گذاشت که عده ایبه عنوان اعتراض زبان به سخن گشودند
ولی پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
♻️»من درب خانه های شــما را نبستم و درب خانه علی علیه السلام را باز نگذاشتم لکن خداوند به من دستور داد تا درب های شما بسته شود و درب خانه امیر المومنین باز بماند.

آن گاه رســول خدا صلی الله علیه وآله مردم را از خوابیدن در مسجد منع فرمود غیر از پدرم که در مســجد همجوار پیامبرصلی الله علیه وآله بود و منزلش در کنار منزل حضرتش قرار داشت و در این خانه مقدس فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله و علی علیه السلام تولد یافتند.
 حاضرین به امام عرض کردند: آری! خدایا این چنین بود.
سپس امام فرمود:
  آیا می‏دانید عمربن خطاب حرص می‏ورزید تا روزنه ای از خانه خود به مسجد باز کند که پیامبر صلی الله علیه وآله جلوی کار او را گرفت و به او فرمود:
ان الله أمرنی ان ابنی مسجداً طاهراً لایسکنه غیری وغیر اخی وبنیه؛
 خدا به من دستور داده که مسجد پاکی بنا کنم تا جزء من و برادرم (علی) و پسرانش در آن مسکن نکنند؟.
حاضرین عرض کردند: آری! این چنین است.

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

از کتاب  خصائص الحسینیه

نوشته ی مرحوم آیت الله شیخ جعفر شوشتری


#ستایش خداوند #تعالی از امام #حسین علیه السلام

خداوند امام حسین علیه السلام را در کتابش قرآن مجید، بارها مورد مدح و ستایش قرار داده است و آن حضرت را به ” #نفس_مطمئنه ، #کفل_رحمت ، والامقام ترین #پدری که نیکی کردن به ایشان را امر فرموده، کسی که #مظلومانه به شهادت رسید، #ذبح_عظیم و #کهیعص ” ستوده است؛

و همچنین از حسین به #فجر ، #زیتون و #مرجان نام برده و در #یمین عرش نوشته است:

“حسین #چراغ_هدایت و #کشتی_نجات است.”

خداوند در احادیث #قدسی، حسین را #ستوده است.

خداوند در حدیثی فرموده:” #مبارک باد #مولودی که #صلوات و #رحمت و #برکات من بر اوست.”

خداوند همچنین حسین را به ” #نور_اولیا ، #حجت خدا بر خلق و #ذخیره ی خدا برای گناهکاران” توصیف فرموده است.

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت





عجیبترین ایمان و عظیم ترین یقین

عن علی ابن ابی طالب علیهم السلام فی حدیثٍ طويلٍ في وصيّة النّبيِّ صل اللّه عليه و آله و سلّمَ يذكُرُ فيها :

 ((أَنَّ رَسولُ اللّه صلّ اللّه عليه و آله و سلّم قالَ لَهُ :يا عليُّ وَ اعلَم أَنَّ أَعجَبَ النّاسِ إِيماناً وَ أَعظَمَهُم يقيناً قَوْمٌ يَكونُ وَ في آخِرِ الزَّمانِ لَم يَلحَقوا النّبِيَّ ،وَ حَجَبَ عَنهُمُ الحُجَّةُ ،فآمَنوا بِسَوادٍ عَلي بِياضٍ))
ترجمه:

رسول خدا صل اللّه عليه و آله در ضمن وصایای خود به امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
 ((ای علیّ! بدان که شگفت انگیزترین مردم از جهت ایمان و عظیم ترین آن ها از جهت یقین ،مردمی هستند,که در آخر الزّمان خواهند بود پیامبر را ندیده اند و از امام نیز محجوبند(چون امام در غیبت هستند) اما بر سیاهی که بر روی سفیدی آمده است ایمان دارند(منظور قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام و آنچه در مورد ایشان است می باشد) ))

 کمال الدین و تمام النّعمة(شيخ صدوق رحمت اللّه عليه) باب ٢٥
 
 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




سوال

ایا اکمال دین در روز غدیر بوده ؟ به چه دلیل؟

 پاسخ:

 خداوند در آیه 3 مائده می فرماید:

« امروز کافران از ( زوال) آیین شما مایوس شدند ،بنابراین از انها نترسید و از ( مخالفت) من بترسید.امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین( جاودان )شما پذیرفتم»

 روزی که آیه شریفه از آن سخن می گوید دارای چهار ویژگی مهم است:

- روزی است که باعث یاس و ناامیدی کفار شد

- روزی است که مایه اکمال دین شد

- روزی است که خداوند نعمتش را بر مسلمانان تمام کرد

- روزی است که خداوند راضی شد که دین اسلام دین همیشگی مردم باشد

 ما می گوییم این ویژگی ها کاملا بر حادثه غدیر منطبق است زیرا:

1- دشمنان اسلام پس از ناکامی در تمام توطئه ها و تلاش ها برای محو اسلام تنها به یک چیز دل بسته بودند و آن این که پیامبر از دنیا برود و پس از ارتحال ایشان با توجه به این که به طور رسمی جانشینی معرفی نکرده است ضربه نهایی را به اسلام وارد کنند چنان که قرآن نقل می کند که می گفتند:« ما انتظار مرگش را می کشیم»

طور30

 اما وقتی دیدند که آن حضرت در روز غدیر علی را به طور رسمی به جانشینی خود منصوب کرد تنها روزنه امید انها بسته شد و از نابودی اسلام مایوس شدند

2- با انتخاب امام علی نبوت قطع و ناتمام نماند بلکه به سیر تکاملی خود ادامه داد زیرا امامت تکمیل کننده نبوت و در نتیجه باعث کمال دین است

3- نعمتهای پرودگار با نصب امامت و رهبری پس از پیامبر تکمیل شد

 4- بدون شک اسلام بدون امامت و رهبری یک دین جهان فراگیر و خاتم نخواهد شد .دین خاتم همواره پاسخگوی نیازهای مردم در تمام زمانها باشد و این بدون وجود امام معصومی در هر زمان امکان پذیر نیست

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




  ثواب افطاری یک میلیون پیامبر!
#غدیر
#امیر_المومنین:

 هر كس مؤمنى را در غروب روز غدیر افطار دهد، مثل این است که یک میلیون پيامبر و صدّيق و شهيد را افطار داده است. حالا اگر یک نفر، چند نفر از مومنین و مومنات را افطاری دهد دیگر چند میلیون می‌شود؟ و من از سوى خداى متعال، ضامنم كه از كفر و فقر، در امان باشد.

 «مَنْ فَطَّرَ مُؤْمِناً فِي لَيْلَتِهِ فَكَأَنَّمَا فَطَّرَ فِئَاماً وَ فِئَاماً يَعُدُّهَا بِيَدِهِ عَشَرَةً فَنَهَضَ نَاهِضٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا الْفِئَامُ قَالَ مِائَةُ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ فَكَيْفَ بِمَنْ تَكَفَّلَ عَدَداً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات‏ ِ وَ أَنَا ضَمِينُهُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى الْأَمَانَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقرِ»(مصباح المتهجد، ج2، ص758)

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




فضائل امیر المومنین علیه السلام در کتب حدیثی اهل عامه

 نشانه هاي راه راست

♻️عبدالله بن عباس نقل نمود که رســول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: من سید انبیاء و علی‏بن ابیطالب ســید اوصیاء و اوصیاء بعد از من دوازده نفرند که اول آن ها علی‏بن ابیطالب و آخر آنها مهدی است.

فرائدالسمطین، صفحه ۱۶۰حدیث ۱۱۶۴

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




نیروهای مسلّح امام هادی علیه السلام


امام هادی علیه السلام گاه اراده می کرد که از طریق کرامت، قدرت معنوی و ولایت تکوینی خویش را به ستمگران دوران نشان دهد که از جمله، مورد ذیل است:

متوکل عباسی برای تهدید و ارعاب امام هادی علیه السلام او را احضار کرد و دستور داد هر یک از سپاهیانش کیسه (و توبره) خود را پراز خاک قرمز کنند و در جای خاصی بریزند.

تعداد سپاه او که نود هزار نفر بود، خاکهای کیسه های شان را روی هم ریختند و تلّ بزرگی از خاک را ایجاد کردند. متوکل با امام هادی علیه السلام روی آن خاکها قرار گرفتند و سربازان و لشکریان او در حالی که به سلاح روز مسلح بودند، از برابر آنان رژه رفتند.

خلیفه ستمگر عباسی از این طریق می خواست آن حضرت را مرعوب سازد و از قیام علیه خود باز دارد. حضرت برای خُنثی نمودن این نقشه، به متوکل رو کرد و فرمود: «آیا می خواهی سربازان و لشکریان مرا ببینی؟»

متوکل که احتمال نمی داد حضرتش سرباز و سلاح داشته باشد، یکوقت متوجه شد که میان زمین و آسمان پر از ملائکه مسلح شده، و همگی در برابر آن حضرت آماده اطاعت می باشند. آن ستمگر از دیدن آن همه نیروی رزمی، به وحشت افتاد و از ترس غش کرد. چون به هوش آمد، حضرت فرمود:

«نَحْنُ لا نُناقِشُکُمْ فِی الدُّنْیا نَحْنُ مُشْتَغِلُونَ بِاَمْرِ الاْآخِرَةِ فَلا عَلَیْکَ شَی ءٌ مِمّا تَظُنُّ؛

در دنیا با شما مناقشه نمی کنیم [چرا که] ما مشغول امر آخرت هستیم. پس آنچه گمان می کنی، درست نیست.»

بحار الانوار، ج 50، ص 146، ح 30؛


 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




از کتاب خصائص الحسینیه

نوشته ی مرحوم آیت الله شیخ جعفر شوشتری

 

حسین علیه السلام موجب #حزن و #شادی

 

همان طور که #حسین علیه السلام موجب #حزن و #اندوه همه انسان های #مومن به خداوند، از اول آفرینش تا روز قیامت است، خداوند او را موجب #شادی همه ی مومنان نیز قرار داده است؛ چرا که خداوند، #بهشت و #حوران بهشتی را از #نور_حسین آفرید.

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه واله در حدیثی پیرامون آغاز #خلقت پنج تن #آل_عبا فرمود: ” خداوند بهشت و حوریان بهشتی را از نور فرزندم حسین آفرید، نور حسین از نور خداست و او از بهشت و حوریان، #برتر است.”

التماس دعا

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




اِنَّ الْحُسين مِصباحُ الْهُدي وَ سَفينَة الْنِّجاة

 

از کتاب  خصائص الحسینیه

نوشته ی مرحوم آیت الله شیخ جعفر شوشتری

 

امام حسین علیه السلام و اعطای #صدقات

در روز عاشورا در پشت آن حضرت چین و چروک هایی دیده شد.

در این باره از امام #سجاد علیه السلام سوال کردند، فرمود:

این زخم ها در اثر بند زنبیلی بود که با آن شبانه برای #یتیمان و #بیوه زنان غذا می برد.

بیننده ای گفت: ” پشتی که شبانه و مخفیانه برای یتیمان غذا می برد، درهم شکسته است..”

 صلی الله علیک یا اباعبدالله


التماس دعا

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




ائمه معصومین(ع) باب هدایت الهی



مردی از اهالی شام در مجالس امام باقر علیه السلام حاضر می شد و می گفت:

«من می دانم طاعت خدا و رسول خدا در دشمنی با شما اهل بیت است، ولی چون شما مرد فصیح و با ادب و خوش‌سخنی هستید، در مجالس‌تان شرکت می‌کنم.»

امام باقر علیه السلام پاسخ او را با خوشرویی می‌داد و می فرمود:

«هیچ چیزی بر خداوند پنهان نیست.»

چندی بعد مرد شامی مریض شد و مرضش شدت یافت. دوست خود را صدا کرد و به او وصیّت کرد که وقتی از دنیا رفتم، برو محمد بن علی الباقر را خبر کن تا بر من نماز بگزارَد.

مرد شامی از دنیا رفت. او را در پارچه‌ای پیچیدند. نیمه‌های شب، دوست او خدمت امام باقر علیه السلام رسید و گفت:
«آن مرد شامی از دنیا رفت. او از شما خواسته تا بر او نماز بخوانید.»

حضرت باقر علیه السلام فرمود:«برو تا من بیایم.»
سپس برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و تا طلوع آفتاب در سجده بود. آن‌گاه به خانه‌ی آن مرد شامی رفت، و نام او را صدا زد.

مرد در کفنش جواب امام علیه السلام را داد.

امام علیه السلام او را نشاند و فرمود شربتی برای او بیاورند. سپس برخاست و رفت.

مرد شامی کاملا بهبود یافته و خدمت امام باقر علیه السلام رفته و عرض کرد:
«مجلس را برای من خلوت بفرمایید.»

امام مجلس را خلوت کرد. مرد گفت:

«شهادت می‌دهم که شما حجّت خدا بر بندگانش هستید و دری که از آن باید به سوی خدا رفت شمایید. هر کس از غیر راه شما به سوی خدا برود زیانکار و گمراه خواهد بود.»

امام باقر علیه السلام فرمود:

«چرا عقیده‌ات عوض شده؟»

او گفت: «من در حال مرگ، با چشم خود دیدم و با گوش خود شنیدم که منادی ندا کرد: روح او را باز گردانید چرا که محمد باقر از ما خواسته است او را به دنیا بازگردانیم.»

بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۳۳، حدیث

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




قضاوت های حضرت امام علی علیه السلام

 

 یک نفر در اب غرق میشود.

 

از حضرت علی (ع) سوال کردند:

 

 

شش نفر در آب فرات سرگرم بازي بودند، یکی از آنان غرق شد، نزاع را نزد امیرالمومنین علیه السلام بردند، دو نفر از آنان گواهی دادند که

آن سه نفر دیگر او را غرق کرده اند، و آن سه نفر گواهی دادند که آن دو نفر دیگر او را غرق کرده اند، امیرالمومنین علیه السلام دیه او را به

پنج قسمت مساوي تقسیم نمود، دو قسمت به عهده آن سه نفري که دو نفر بر علیه ایشان گواهی داده اند، و سه قسمت به عهده آن دو

نفري که سه نفر بر علیه ایشان گواهی داده اند.

شیخ مفید درارشاد پس از نقل این خبرمی گوید: در این قضیه هیچ قضاوتی تصور نمی شود که از قضاوت آن حضرت به صواب نزدیکتر باشد.

۱۴ ژوئن، ۲۱:۵۶ - الْاَنْجُمُ الزّٰاهِرَهِ: زد و خورد در حالت مستی

 

 

در زمان خلافت امیرالمومنین علیه السلام به آن حضرت گزارش رسید که چهار نفر در حال مستی یکدیگر را با کارد مجروح نموده اند. امام

علیه السلام دستور داد آنان را توقیف نموده تا پس از هشیاري به وضعشان رسیدگی کند، دو نفر از آنان در بازداشتگاه جان سپردند. اولیاي

مقتولین نزد امیرالمومنین علیه السلام آمده و خواستار قصاص از زندگان شدند، آن حضرت علیه السلام به آنان فرمود: شما از کجا می دانید

که این دو نفر زنده ایشان را کشته اند و شاید خودشان یکدیگر را مجروح نموده و مرده اند؟

گفتند: نمی دانیم، پس شما خودتان با استفاده از دانش خداداد يتان بین آنان حکم کنید.

امام علیه السلام فرمود: دیه آن دو مقتول به عهده هر چهار قبیله است و بعد از اخراج خونبهاي زخمهاي دو نفر زخمی، باقیمانده به اولیاي

آن دو مقتول رد می گردد. ) 1- شیخ مفید پس از نقل این خبر می گوید: این حکمی که آن حضرت علیه السلام درباره آنان فرموده تنها

حکمی است که براي رسیدن به واقع تصور می شود؛ زیرا گواهی نیست تا بدان وسیله قاتل از مقتول جدا شود. و نیز گواهی نیست تا ثابت

کند قتل عمدي بوده، و این حکم در مورد قتل خطا و اشتباه در قاتل است ؛ زیرا خونبهاي کشتگان را بر هر چهار قبیله قرار داده و دیه

زخمهاي مجروحین را از آن کم کرده است، و مقصود آن حضرت از اینکه فرموده: دیه آن دومقتول بر قبایل چهارگانه است این است که دیه

هر دو تا با هم، وگرنه دیه هر کدام از آنها بر سه قبیله دیگر است غیر ازقبیله خودش .(مولف). ارشاد مفید، قضایاه علیه السلام فی خلافته،

( من لا یحضر، کتاب الدیات، باب حکم الرجل یقتل الرجلین او… حدیث 7. تهذیب، کتاب الدیات باب الاشتراك فی الجنایات، حدیث 5)

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




قضاوت های حضرت امام علی علیه السلام

 

 ماجرای یتیمه بی سرپرست

 

تفرقه بین گواهان و کشف جرم دختري بی گناه به نزد عمر آورده به زناي او گواهی دادند، و اینکه سرگذشت وي: در کودکی پدر و مادر را از

دست داده مردي از او سرپرستی می کرد، آن مرد مکرر به سفر می رفت، دختر بزرگ شده و به مرتبه زناشوئی رسید، همسر آن مرد

می ترسید شوهرش دختر را به عقد خود درآورد، از این رو حیله اي کرد و عده اي از زنان همسایه را به منزل خود فراخواند تا او را بگیرند و

خود با انگشت، بکارتش را برداشت.

شوهرش از سفر بازگشت، زن به او گفت: دخترك مرتکب فحشاء شده، و زنان همسایه را که در ماجرایش شرکت داشتند جهت گواهی

حاضر ساخت. مرد قصه را نزد عمر برد و مطرح نمود، عمر حکم نکرد و گفت: برخیزید نزد علی بن ابیطالب برویم. آنان برخاسته و همه با

هم به محضر امیرالمومنین علیه السلام شرفیاب شدند و داستان را براي آن حضرت بیان داشتند.

امیرالمومنین علیه السلام به آن زن رو کرد و فرمود: آیا بر ادعایت گواه داري؟

گفت: آري، بعضی از زنان همسایه شاهد من هستند، و آنان را حاضر ساخت. آنگاه حضرت شمشیر را از غلاف بیرون کشید و در جلو خود

قرار داد و فرمود: تمام زنها را در حجره هایی جداگانه داخل کنند، و آنگاه زن آن مرد را فراخوانده بازجوئی کاملی از او به عمل آورد ولی او

همچنان بر ادعاي خود ثابت بود، پس او را به اتاق سابقش برگرداند و یکی از گواهان را احضار کرد و خود،روي دو زانو نشست و به وي

فرمود: مرا می شناسی؟ من علی بن ابیطالب هستم واین شمشیر را می بینی شمشیر من است و زن آن مرد، بازگشت به حق نمودو او را امان

دادم، اکنون اگر راستش را نگویی تو راخواهم کشت.زن بر خود لرزیدو به عمرگفت: اي خلیفه! مرا امان ده،الان حقیقت حال را می گویم.

امیرالمومنین علیه السلام به وي فرمود: پس بگو.

زن گفت: به خدا سوگند حقیقت ماجرا از این قرار است: چون زن آن مرد، زیبایی و جمال دختر را دید، ترسید شوهرش با او ازدواج نماید از

این جهت ما را به منزل خود فراخواند و مقداري شراب به او خورانید و ما او را گرفتیم و خود با انگشت بکارتش را برداشت. در این موقع

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: الله اکبر! من اولین کسی بودم پس از حضرت دانیال که بین شهود تفرقه انداخته از این راه حقیقت را کشف

کردم، و سپس بر تمام زنانی که تهمت به ناحق زده بودند حد افتراء جاري کرد، و زن را وادار نمود تا دیه بکارت دختر چهارصد درهم را به

او بپردازد و دستور داد آن مرد، زن جنایتکار خود را طلاق گفته همان دختر را به همسري بگیرد و آن حضرت علیه السلام مهرش را از مال

خود مرحمت فرمود.

پس از اتمام و فیصله قضیه، عمر گفت: یا اباالحسن! قصه حضرت دانیال را براي ما بیان فرمایید.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: دانیال کودکی یتیم بود که پیرزنی از بنی اسرائیل عهده دار مخارج و احتیاجات او شده بود، و پادشاه آن

وقت دو قاضی مخصوص داشت که آنها دوستی داشتند که او نیز نزد پادشاه مراوده می نمود وي زنی داشت زیبا و خوش اندام، روزي پادشاه

براي انجام ماموریتی به مردي امین و درستکار محتاج گردید، قضیه را با آن دو قاضی در میان گذاشت و به آنان گفت: مردي را که شایسته

انجام این کار باشد پیدا کنید، آن دو قاضی همان دوست خود را به شاه معرفی نموده او را به حضورش آوردند، پادشاه آن مرد را براي انجام

آن ماموریت موظف ساخت. آن شخص آماده سفر شد ولی پیوسته سفارش همسر خود را به آن قاضی نموده تا به او رسیدگی کنند. مرد به

سفر رفت و آن دو قاضی به خانه دوست خود رفت و آمد می کردند، و از برخورد زیاد با زن به او دلبسته شده تقاضاي خود را با وي در میان

گذاشتند ولی با امتناع شدید آن زن مواجه شدند تا اینکه عاقبت به او گفتند: اگر تسلیم نشوي تو را نزد پادشاه رسوا می کنیم تا تو را

سنگسار کند.

زن گفت: هر چه می خواهید بکنید.

آن دو قاضی تصمیم خود را عملی نموده نزد پادشاه بر زناي او گواهی دادند، پادشاه از شنیدن این خبر بسی اندوهگین گردید و از آن زن

در شگفت شد و به آن دو قاضی گفت: گواهی شما پذیرفته است ولی در این کار شتاب نکنید و پس از سه روز وي را سنگسار نمایید!

در این سه روز منادي به دستور شاه در شهر ندا داد که: اي مردم! براي کشتن آن زن عابده که زنا داده حاضر شوید و آن دو قاضی هم بر

آن گواهی داده اند.

مردم از شنیدن این خبر حرفها می زدند، پادشاه به وزیر خود گفت: آیا نمی توانی در این باره چاره بیندیشی؟ گفت: نه تا این که روز سوم،

وزیر براي تفریح از خانه بیرون شد، اتفاقا در بین راهش به کودکانی برهنه که سرگرم بازي بودند برخورد نموده به تماشاي آنان پرداخت، و

دانیال که کودکی خردسال میان آنان با ایشان بازي می کرد، وزیر او را نمی شناخت. دانیال در صورت ظاهر به عنوان بازي، ولی در حقیقت

براي نمایاندن به وزیر، کودکان را در اطراف خود گرد آورد و به آنان گفت: من پادشاه و دیگري زن عابده، و آن دو کودك نیز دو قاضی گواه

باشند. و آنگاه مقداري خاك جمع نمود و شمشیري از نی به دست گرفت و به سایر کودکان گفت: دست هر یک از این دو شاهد را بگیرید و

در فلان مکان ببرید، و سپس یکی از آن دو را فراخوانده، به او گفت: حقیقت مطلب را بگو وگرنه تو را خواهم کشت. (وزیر این جریانات را

مرتب می دید و می شنید). آن شاهد گفت: گواهی می دهم که آن زن زنا داده است.

دانیال گفت: در چه وقت؟

گفت: در فلان روز.

دانیال گفت: این یکی را دور کنید. و دیگري را بیاورید، پس او را به جاي اولش برگردانده و دیگري را آوردند.

دانیال به او گفت: گواهی تو چیست؟

گفت: گواهی می دهم که آن زن زنا داده است.- در چه وقت؟- در فلان روز.

با چه کسی؟

با فلان، پسر فلان.

در کجا؟

در فلان جا.

و او برخلاف اولی گواهی داد. در این وقت دانیال فرمود: الله اکبر! گواهی دروغ دادند. و آنگاه به یکی از کودکان دستور داد میان مردم ندا

دهد که آن دو قاضی به زن پاکدامن تهمت زده اند و اینک براي اعدامشان حاضر شوید.

وزیر، تمام این ماجرا را شاهد و ناظر بود، پس بلادرنگ به نزد پادشاه آمد وآنچه را که دیده بود گفت.

پادشاه آن دو قاضی را احضار نموده به همان ترتیب از آنان بازجویی به عمل آورده و گواهیشان مختلف بود، پادشاه فرمان داد بین مردم ندا

دهند که آن زن بري و پاکدامن است و آن دو قاضی به وي تهمت زده اند و سپس دستور داد آنان را دار زدند.

و نظیر همین خبر را کلینی (ره) در کافی چنین نقل کرده: در زمان خلافت امیرالمومنین علیه السلام دو نفر با هم عقد برادري بستند؛ یکی

از آنان قبل از دیگري از دنیا رحلت کرد و به دوست خود وصیت کرد که از یگانه دخترش نگهداري کند، آن مرد دختر دوست خود را به

خانه برد و از او مراقبت کامل می نمود و مانند یکی از فرزندان خودش او را گرامی می داشت، اتفاقا براي آن مرد مسافرتی پیش آمده و به

سفر رفت. و سفارش دختر را به همسر خود نمود. مرد سالیان درازي سفر ماند و در این مدت دختر بزرگ شده و بسیار زیبا بود، و آن مرد

هم پیوسته در نامه هایش سفارش دختر را می نمود، همسر مرد چون جمال و زیبایی دختر را دید ترسید که شوهرش از سفر برگشته با او

ازدواج نماید از این جهت نیرنگی کرد و زنانی چند را به خانه خود فراخواند و آنان دختر را گرفته و خود با انگشت، بکارتش را برداشت.

مرد از سفر برگشت و به منزل رسید، سپس دختر را به نزد خود فراخواند، ولی دختر در اثر جنایتی که آن زن بر او وارد ساخته بود از

حضور به نزد مرد شرم می کرد و چون مرد زیاد اصرار نمود زنش به او گفت: او را به حال خود بگذار که مرتکب گناهی بزرگ شده و بدین

سبب خجالت می کشد نزد تو بیاید؛ و به دخترك نسبت زنا داد.

مرد از شنیدن این خبر سخت ناراحت شده و با قیاف هاي خشمناك به نزد دختر آمده به شدت او را سرزنش نمود و به وي گفت: واي بر تو!

آیا فراموش کردي آن محبتها و مهربانیهاي مرا؟! به خدا سوگند من تو را مانند خواهر و فرزند خود می دانستم و تو نیز اگر خود را دختر من

می دانستی، پس چرا مرتکب چنین کار خلافی شدي؟

دختر گفت: به خدا سوگند من هرگز زنایی نداده ام و همسرت به من تهمت می زند و ماجراي زن را براي مرد بازگو کرد. مرد دست دختر و

زن خود را گرفته به طرف خانه امیرالمومنین علیه السلام روانه گردید و ماجرا را براي آن حضرت علیه السلام بیان داشت و زن نیز به جنایتی

که مرتکب شده بود اعتراف کرد. اتفاقا امام حسن علیه السلام در محضر پدر بزرگوار خود نشسته بود، امیرالمومنین به او فرمود: بین آنان

داوري کن!

آن حضرت علیه السلام گفت: سزاي زن دوتاست؛ یکی حد افتراء براي تهمتش و دیگري دیه بکارت دختر.

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
1 2 4 5 6