✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 574
  • دیروز: 1103
  • 7 روز قبل: 10131
  • 1 ماه قبل: 26360
  • کل بازدیدها: 811867

 



یار من ای یوسفم اینجا کسی یعقوب نیست

 

لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست

 

ای گل زیبای من از غربتت اشکی نریز

 

نازنین اینجا خدا هم پیششان محبوب نیس

 

نوبهارم در فراقت هیچ کس محزون نشد

 

منجی انسانیت اینجا شرایط جور نیست

 

گرچه در هر جمعه ای زیبا دعایت می کنند

 

این دعاها بر زبان است جنسشان مرغوب نیست

 

مهربان، اینجا همه مرعوب دنیا گشته اند

 

طوق ها بر گردن است و، هیچکس منصور نیست. 

 

   الهم عجل لولیک الفرج

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




قسمتی از کفنم را کمی باز کنید

 

تا که ارباب ببیند که کبودی به تن است

 

این کبودی،وسط سینه ی من مهر شده

 

این نشان از دل پر مهر به آن بی کفن است

 

روز محشر که همه خلق هراسان باشند

 

سینه ی من سندی بهر حسینی شدن است…!!!!

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




تقدیم به ساحت ملکوتی قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان عج

 

 

هرچه میتابی بتاب ای ماه عالم تاب من

پرده بردار از رخت ای بهترین مهتاب من

 

هرچه خواهی رد کن اما ردنکن این بنده را

بنده ی درمانده ی بیچاره ی شرمنده را

 

هرچه میباری ببار ای ابر رحمت برسرم

من کویر تشنه ام آقا مرانی از درم

 

هرچه میرانی بران اما نران از کوی خود

 مست و مجنونم کنی بایک خم ابروی خود

 

هرچه میبینی ببین اما نبین بار گنه

ای به شام تار من روی تو چون سیمای مه

 

هرچه میخواهی بزن اما نزن با دست رد

 بر دل شیدای ما رنج و فراق بی عدد

 

هرچه میخواهی بکش اما نکش دامن ز من

ای حبیب ای آشنا ای حضرت یابن الحسن

 

هرچه میگویی بگو اما نگو دیگر نیا

منتقم تعجیل کن با ذکر یا زهرا بیا

 

هرچه میخوانی بخوان اما نخوان اعمال من

 روسیاه و نادمم ای باخبر از حال من

 

هرچه میسوزم بسوزان ازفراق آقای من

 ای چراغ انجمن ای روشن شبهای من

 

هرچه میجویی بجو اینجا کسی عاشق نشد

 بهر عشقت نازنین اینجا کسی لایق نشد

 

هرچه تنهاتر شدم تنها تورا کم داشتم

درمیان هر قنوت از عشق تو غم داشتم

 

هرچه خوبی کرده ای آقا بدی کردم ولی

ما گداییم و تو مولا آخرین نور علی

 

هرچه میگیری بگیر اما نگیر این اشک را

روضه های حضرت سقای صاحب مشک را  

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




تمام راه ظهور تو با گنه بستم

دروغ گفته ام آقا که منتظر هستم

 

کسی به فکر شما نیست راست می گویم

دعا برای تو بازیست راست می گویم 

 

اگرچه شهر برای شما چراغان است 

برای کشتن تو نیزه هم فراوان است 

 

من از سرودن شعر ظهور می ترسم 

دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم 

 

من از سیاهی شب های تار می گویم 

من از خزان شدن این بهار می گویم 

 

درون سینه ما عشق یخ زده آقا 

 تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا 

 

کسی که با تو بماند به جانت آقا نیست 

 برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




بسم الله…

 

بغضی میان دل نفسم را بریده است

دل را به سوی حضرت دلبر کشیده است

 

وقتی  ز  دیده  اشک  سرازیر  میشود

حس میکنم حسین،نوکر خود را خریده است

 

تیر غمش ز چله رها شد به من نشست

قلبم  ز  داغ  نحر  گلویش  دریده  است

 

پیچیده  عطر  سیب  دوباره  میان  شهر

جانم که فصل گریه و روضه رسیده است

 

محرم نزدیک است……

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




من در گناه خویش زمین خورده ام حسین

شرمنده ام که آبرویت برده ام حسین

 

مبنای نوکریم از اول انا الذّلیل

اما امور دل به تو نسپرده ام حسین

 

کفاره ی گناه من است این هوای شهر

من هرچه کرده ام به خودم کرده ام حسین

 

آقادوباره نوکرتان رامحل بده

اینجابدون لطف شما مرده ام حسین

 

بیراهه میروم تو مرا سر به راه کن

در دوریت همیشه بد آورده ام حسین

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 
غدیر یعنی شروع عاشقی
غدیر یعنی شروع عاطفی
غدیر یعنی شروع زندگی
غدیر یعنی شروع شیعگی
غدیر یعنی که پیمان علی
غدیر یعنی به فرمان علی
غدیر یعنی که عهدِ با علی
غدیر یعنی که همراه با علی
غدیر یعنی که لعن کن اولی
غدیر یعنی که لعن کن دومی
غدیر یعنی علی باشد وصی
غدیر یعنی علی باشد ولی
غدیر یعنی پدر باشد علی
غدیر یعنی که حق باشد علی
غدیر یعنی که نور باشد علی
غدیر یعنی که راه باشد علی
غدیر یعنی بُوَد ناجی علی
غدیر یعنی بُوَد منجی علی
غدیر یعنی ولی الله علی
غدیر یعنی که وجه الله علی
غدیر یعنی که عین الله علی
غدیر یعنی که نورالله علی
غدیر یعنی که روح الله علی
غدیر یعنی که سیف الله علی
غدیر یعنی که عبدالله علی
غدیر یعنی که ثارالله علی
غدیر یعنی بگویم یک کلام
غدیر یعنی که حیدر والسلام
غدیر یعنی پیمبر را جانشین
غدیر یعنی فقط حیدر امیرالمومنین

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

امیرالمومنین

دست‌هايت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاري دلش راضي به اين اسلام شد

دست‌هايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مومنين! ( يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت:)

خوب مي‌دانيد در دستانم اينک دست کيست؟
نام او عشق است، آري مي‌شناسيدش : علي ست (1)

من اگر بر جنگجويان عرب غالب شدم
با مددهاي علي ابن ابي طالب شدم

در حُنين و خيبر و بدر و اُحُد گفتم: علي
تا مبارز خواست «عمرِو عبدِوُد» گفتم: علي

با خدا گفتم: علي، شب در حرا گفتم: علي
تا پيام آمد بخوان «يا مصطفي»! گفتم: علي
هر چه مي‌گويم علي، انگار اللّهي ترم
مرغ «او ادني»ييم وقتي که با او مي‌پرم

مستجار کعبه را ديدم، اگر مُحرِم شدم
با «يَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَيديهِم» شدم

تا که ساقي اوست سرمستند «اصحابُ اليمين » (2)
وجه باقي اوست، «اِنّي لا اُحبُّ الافِلين»

دست او در دست من، يا دست من در دست اوست
ساقي پيغمبران شد يا دل من مست اوست

يکصد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار ـ
ساغر آوردند و او پر کرد با چشمي خمار

آخرين پيغمبر دلداده‌ام در کيش او
فکر مي‌کردم که من عاشقترينم پيش او

دختري دارم دلش درياي آرامش، ولي
شد سراپا شور و توفان تا شنيد اسم علي

کوثري که ناز او را قلب جنت مي‌کشيد
ناگهان پروانه‌ شد دور سر حيدر ‌پريد

روزگارش شد علي، دار و ندارش شد علي
از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علي

رحمتٌ للعالمينم گرد من ديو و پري
مي‌پرند و من ندارم چاره جز پيغمبري

بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوي علي است
ريسمان رستگاري تارِ گيسوي علي است

من نبي‌اَم در کنارم يک «نبأ» دارم «عظيم»
طالبان «اِهدنا» اينهم «صراطَ المستقيم»

چهره‌اش مرآتِ «ياسين»، شانه‌هايش «مُحکمات»
خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعاديات»

هر خط قرآنِ من، توصيفي از سيماي اوست
هر که من مولاي اويم، اين علي مولاي اوست

1. «نام من عشق است آري مي‌شناسيدم» - زنده ياد حسين منزوي
2.يمين به ابجد 110 مي‌شود. «هر كسى در گرو دستاورد خويش است بجز اصحاب يمين»
3. آيات 38 و 39 سوره مدثر

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت





آخر همه باید به علی رو بزنند…
هم مرده و هم زنده دم از او بزنند..
علی شاه ، علی ماه
علی راه ، علی نصر من الله

علی زمزمه ی هر دل آگاه
علی حصن حصین است
علی عین یقین است
علی جبل متین است

به کوری دو چشم دشمنانش
علی امیرالمؤمنین است
علی کاشف هر غم
علی بر همه مرهم

علی ذکر لب عیسی مریم
على هستی خاتم
علی برگ برات همه ی خلق
از آتش و جهنم

علی اصل وجود است
علی روی سجود است
علی معدن جود است
علی راز و نیاز است

علی سوز و گداز است
علی محرم راز است
علی مهر قبولی نماز است
علی صوم و صلات است

علی حج و زکات است
علی برگ برات است
علی تجلی صفات است
همه عالم بگویند علی امیر المومنین است

علی گفتم سخن آغاز کردم
به سوی عرش حق پر باز کردم
علی شیرخداوشاه مردان
علی آیینه دار روی یزدان
علی فاتح علی پیروز میدان
علی بر جمع جن و انس سلطان
به هر منبرسخنران و سخندان
علی با گریه ی ایتام گریان

علی باخنده ی ایتام خندان
علی گفتیم وشد هردرد درمان
علی گفتیم شدهرمشکل آسان
علی و فاطمه لولو و مرجان

‎علی عادل علی عدل وعدیل است
علی علت همه هستی علیل است
علی رهبر علی راه و دلیل است
علی آموزگار جبرئیل است

علی شهد و شراب سلسبیل است
علی زیبایی صبر جمیل است
علی برمومنان اجر جزیل است
علی در حشر قاضی و وکیل است

علی بر کافران نار وبیل است
چه گویم رشته ی مدحش طویل است
علی ایات قرآن مبین است
علی اصلی ترین اصل دین است

علی عالم علی علم و علیم است
علی حاکم علی حکم و حکیم است
که حبش فتح جنات نعیم است
و بغضش عاقبت نار حمیم است

علی سر صراط المستقیم است
علی تصویر قرآن کریم است
و بسم الله رحمن رحیم است
علی صابر علی صبر و حلیم است

علی روح طراوت درنسیم است
علی هرنبض در قلب سلیم است
علی شان نبا آیات توحید
همه آیات از او کردند تمجید

علی سیمای گلها در گلستان
علی شیرینی بار درختان
علی سرسبزی باغ است و بستان
علی شادابی فصل بهاران

علی برف است در فصل زمستان
به اذن مرتضا ابر است باران
علی فرمانروای باد و طوفان
علی بخشنده ی ملک سلیمان

علی سبّوح و قدوس است وسبحان
علی ارباب مقداد است و سلمان
علی شیر شجاعت آفرینی
علی یعنی قیامت در قیامت

علی سالم علی سلم و سلامت
علی در چهره ی مومن علامت
علی بر کافران یعنی ملامت
علی غفار براهل ندامت

علی سلطان دین شاه امامت
علی شمشیر علی یعنی شهامت
علی گو تاشودشیرین کلامت
علی گو تاشود دنیا به کامت

علی گو تا شود هستی غلامت
دلا در زندگانی با هدف باش
غلام حضرت شاه نجف باش
علی صدیق علی صدق است وصادق

علی معشوق علی عشق است و عاشق
علی نور فلق رب المشارق
علی مافوق ادراک است و فائق
علی حق است و کشاف و

علی خلق خدا بر خلق خالق
علی رزق و علی رزاق و رازق
علی وارسته از بند علایق
علی فرق و علی فاروق و فارق

علی حجت به مجموع خلایق
علی میزان علی معیار ایمان
قسیم جنت است و نار نیران
علی یعنی که انصاف و مروت

علی یعنی که در عین شجاعت
به زیردست خود باید فتوت
علی یعنی که یک دنیا صلابت
علی جان نبی جان رسالت

علی دنباله ی راه نبوت
علی قادر علی قدر است و قدرت
علی رحمن علی آیات رحمت
علی حبه رضوان و جنت

علی بغضه نیران و ذلت
دو عالم را به عشق او بهشتم
چه غم دارم که با او در بهشتم
علی آیات قران مبین است

علی در عرش با حق همنشین است
علی حق است و حق با او قرین است
علی ایمان علی امن و امین است
علی حبل المتین عین الیقین است

علی مرآت یزدان در زمین است
علی حصن حصین یعسوب دین است
علی بر حلقه ی خاتم نگین است
چه خوش گفتی که حرف حق همین است
ف 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




 

یارب به حق غدیر و مولای غدیر
با دست علی و مرتضی دستم گیر

تا همره قدسیان فرستم صلوات
فریاد زنم ز فرط شادی تکبیر

غدیر بر شما مبارک

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




میدانی آقاجان

خواب مانده ایم

ازهمان روز اول

همان روز در سقیفه

همان موقع کنار در خانه

میدانی اگر خواب نبودیم کار به پهلوی مادر نمیرسید

به خار در چشمان پدر نمیرسید

به جگرِ سوخته مجتبی

به ظهر عاشورا

به زندان

به زهر

به غربت یتیمی نمیرسید

اگرخواب نبودیم کار به انتظار شما نمیرسید…

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




مناجات با حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

 

 

محمد قاسمی

 

فراق یار که ایّام آن شماره نداشت

به غیر حوصله و صبر ، راه چاره نداشت

به احترام تو پوشیدمش ، ولی هرگز

لباس صبر بر اندام من قواره نداشت

کسی که طالع بخت مرا رصد می کرد

میان وسعحت افلاک ، یک ستاره نداشت

به پای عشق تو چون شمع سوختم امّا

هزار حیف که این سوختن ، شراره نداشت

در این مسیر رسیدم به این که می گویند :

که شاهراه رسیدن به تو کناره نداشت

اگر چه وقت مَثَل هست عکس این ، امّا

پیاده داشت خبر از تو و سواره نداشت

به حیرتم که پس از آمدن چرا برگشت ؟

کسی که فرصت برگشتنِ دوباره نداشت

فدای یار شدن ، عینِ خِیر هست و کسی

در این مقام ، نیازی به استخاره نداشت

مرا به گریه خرابم کن و بساز از نو

به حقّ اشک رُبابی که شیرخواره نداشت

بگیر گوش مرا ، تا دگر خطا نکنم

به گوش زخمی طفلی که گوشواره نداشت

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




انگشت نماي هر دو عالم بشوم…

 

ديوانه تر از همين ک هستم بشوم…

 

تا عشق تو هست و لذت هيئت تو…

 

اين فرض محال است ک عاقل بشوم…

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




بلبل در قفسیم و ز چمن می‌گوییم

یا اویسیم و مدیحت ز قرن می‌گوییم

یاکه مانند مسافر ز وطن می‌گوییم

«گر چه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم

بعد منزل نبود در سفر روحانی»

 

در دلم بود شوم زائر بین الحرمین

مادرم بود مشوّق که ادا سازم دین

پدر آهسته مرا گفت که ای نور دو عین!

«هر دری بسته بود جز در پرفیض حسین

این در خانه عشق است که بازاست هنوز»

 

کیست آن کس که به نام تو عسل‌نوش نگشت؟

قصّه‌ی تو که شنیده است که مدهوش نگشت؟

یاد تو از دل تاریخ فراموش نگشت

«دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت

آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست»

 

غرقه‌ی اشک غمت را هوس ساحل نیست

کشته‌ی شوق تو را شکوه‌ای از قاتل نیست

هر دلی را که نشد لطف تو شامل، دل نیست

«هر که از عشق تو دیوانه نشد، عاقل نیست

عاقل آن است که از عشق تو دیوانه شود»

 

دست اگر هست همانا ید بیضا باشد

لب اگر هست لب لعل مسیحا باشد

غم اگر هست غم یوسف زهرا باشد

«دل اگر هست دل زینب کبری باشد

آفرین باد بر این همّت مردانه دل!»

 

عرشیان پا به حریم تو به حرمت بزنند

به مقامت به لب انگشت ز حیرت بزنند

خطبه‌ات خوانده، دم از اوج بلاغت بزنند

حوریان از غم تو لطمه به صورت بزنند

قدسیان ناله برآرند که جانم زینب

 

در مدینه غم بی دستی سقّا مبرید

قصّه‌ی مادر و گهواره و یغما مبرید

خبر از دختر و طشت و سر بابا مبرید

«نام اکبر به سر تربت لیلا مبرید

بگذارید جوان مرده قراری گیرد»

 

 

اللهم عجل الوليك الفرج

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




داخل سجاده ام یک یاس کم دارم بیا

روبه سوی قبله ام،احساس کم دارم بیا

 

لایق نام سرود انتظارت نیستم!

باهمه شرمندگی شاید که یارت نیستم!

 

دارم امید که در خیل دعایت جا شوم

کاش من هم جزء بعضی ها شوم

 

التماس دعا برای فرج…

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




آقا شما بیا ، تدارک اطعام با “بسیج”

 

پرچم زدن به گوشه هر بام با “بسیج”

 

 

گرچه پر است دام ، ز بعد ظهورتان

 

منحل نمودن خطر دام ، با “بسیج”

 

 

کرب و بلا مجال شما با سران کفر

 

یکسر نمودن خطر شام ، با “بسیج”

 

 

گرچه شهید راه تو عیسی بن مریم است

 

آقا…! قبور “قطعه گمنام” با “بسیج”

 

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




اينم به عشق مولام

 

 

بنویسید به  سنگ لحدم

من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم

ننویسید که ناکام شده به عالمین

 بنویسید که طپش های دلم گفته حسین

ننویسید که پرپر شده همچون گل یاس

بنویسید شده مست و خراب عباس

ننویسید که از روز ازل مذهبی ام

بنویسید که تا روز ابد زینبیم

ننویسید که مست از قدح ساغریم

بنویسید که همواره علی اکبریم

ننویسیدکه جان داد دگر بر سر دوست

بنویسید که مجنون علی اصغر اوست

ننویسید گنه پرده مهتابش شد 

بنویسید که اوسینه زن شاهش شد

ننویسید ندارد به جهان خانه و جا

  بنویسیدکه مأواش شده کرببلا

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




ﻧﻔﺲ ﺑﺪﻩ ﮐﻪ ﻧﻔﺲ ﭘﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﻋﻠﻢ ﺑﺰﻧﻢ

ﻧﻔﺲ ﺑﺪﻩ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﺣﺴﯿﻦ ﺩﻡ ﺑﺰﻧﻢ

ﺳﺮﻡ ﻓﺪﺍﯼ ﻗﺪﻣﻬﺎﺕ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ

ﮐﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﻥ ﺭﻗﻢ ﺑﺰﻧﻢ

ﺳﺮﻡ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺍﯼ ﺿﺮﯾﺢ

ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺳﺮﯼ ﮔﻮﺷﻪ ﯼ ﺣﺮﻡ ﺑﺰﻧﻢ

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




ای دل اگر عاشقی عشق خدا حیدر است

 

دلبر تو هر که هست دلبر ما حیدر است

 

رشتۀ حبل المتین بعد نبی جانشین

 

 معنی اکمال دین گفته خدا حیدر است

 

 احمد نیکو سرشت بر در دل ها نوشت

 

 معنی باغ بهشت شاه ولا حیدر است

 

 آنکه ز خلقش خدا گفته به خود مرحبا

 

 حضرت مشکل گشا شیر خدا حیدر است

 

 بر همه مولاست او شافع فرداست او

 

 قبلۀ دل هاست او رمز دعا حیدر است

 

 خاک درش تاج سر گشته به اهل نظر

 

 رهبر و مولای هر شاه و گدا حیدر است

 

 گل شده خوش رنگ و بو از نفس پاک او

 

 کوری چشم عدو رهبر ما حیدر است

 

 حب علی دین من مظهر آیین من

 

 ای دل مسکین من! مهر و وفا حیدر است

 

 دار و ندار نبی باغ و بهار نبی

 

 یاور و یار نبی در همه جا حیدر است

 

 سینۀ غم می درد ناز تو را می خرد

 

 آنکه تو را می برد کرب و بلا حیدر است

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




دلیل این همه غیبت کجاست ای مولا

 

بگو که این همه دوری رواست ای مولا

 

نظاره کردن آن چهره ی دل آرایت

 

تمام حاجت این بینواست ای مولا

 

ز کوچه دل من ماه من شبی بگذر

 

که خاک پای تو چون توتیاست ای مولا

 

گناه بین من و تو جدایی افکنده

 

دلم همیشه به یاد شماست ای مولا

 

به یاد غربت جدت همیشه می گریم

 

دلم اسیر غم کربلاست ای مولا

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت
1 2 4 5 6