پروردگارم قاضی تویی! |
... |
پروردگارم
قاضی تویی!
کمک کن هیچوقت قضاوت نکنیم..
خوب یاد گرفتهایم ورانداز کردن همدیگر را..
یک خطکش این دستمان!
یک ترازو آن دستمان!
اندازه میگیریم و وزن میکنیم؛
آدمها را..
رفتارشان را..
انتخابهایشان را..
تصمیمهایشان را..
حتی قضا و قدرشان را..
به رفیقمان یک تکه سنگینی میاندازیم؛
بعد میگوییم؛
خیر و صلاحت را میخواهم!
غافل از اینکه چه بلایی سر او میآوریم..
در جمع هر کسی را یکجور مورد بررسی قرار میدهیم؛
آن یکی را به ازدواج نکردنش..
آن یکی را به نوع رابطهاش..
آن یکی را…
میرویم به صفحه یکی و نوشتهاش را میخوانیم و مینشینیم قضاوت میکنیم..
یکی هم نیست گوشمان را بگیرد که
«آهای!
چندبار جای او بودهای
که حالا اینطور نظر میدی..»
حواسمان نیست که چه راحت با حرفی که در هوا رها میکنیم..
چگونه یکنفر را به هم میریزیم؟
چندنفر را به جان هم میاندازیم؟
چه سرخوردگی یا دلخوری را به جا میگذاریم؟
چقدر زخم میزنیم؟
حواسمان نیست که ما میگوییم و رها میکنیم و رد میشویم
اما یکی ممکن است گیر کند؛
بین کلمههای ما..
بین قضاوتهای ما..
بین برداشتهای ما..
دلی که میشکنیم ارزان نیست
فرم در حال بارگذاری ...