✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 794
  • دیروز: 1105
  • 7 روز قبل: 9865
  • 1 ماه قبل: 26303
  • کل بازدیدها: 809635

 



گفتم:دعا چیست

گفتند:طلب نیازازبی نیاز

گفتم التماس دعاچیست

گفتند:خوبان را دردرگاه خدا

واسطه قرار دادن

پس باافتخارمیگویم

ای خوبان خدا

التماس دعا

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




به مناسب تولد حضرت امام رضا (ع) جشن میلاد با سخنرانی و مداحی  خانم سیاحی معاونت فرهنگی مدرسه علمیه جوادالائمه(ع) برگزار گردید.

 

 

 

 

 

 

 

موضوعات: جوادالائمه(ع)  لینک ثابت




دل من لک زده تا کنج حرم گریه کنم
دو قدم شعر بخوانم،دو قدم گریه کنم

بروم سمت ضریحی که قرارم آنجاست
برسم پیش نگارم،برسم گریه کنم
میلاد حضرت امام رضا تبریک عرض می کنم

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 

 

1. آقاى حاج شیخ اسماعیل جاپلقى گفت: جوانى به عتبات رفته و شش ماه در آن جا بود. در ابتداى ورود، شبى در خواب دید در وادى السلام نجف است و کاغذهایى از آسمان مى ریزد و مردگان جمع مى کنند؛ ولى یک نفر ایستاده و هیچ اعتنایى به آن ها نمى کند. جوان گفت: نزدیک رفته، پرسیدم: این کاغذها چیست؟ جواب داد: دعاى مسلمانان دنیا که مى گویند: اللّهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات. به این صورت براى مردگان مى آید؛ این کاغذها، برات آزادى از آتش جهنّم است. پرسیدم: چرا شما استفاده نمى کنید؟ گفت: من پسرى دارم که شب هاى جمعه یک کاسه آب براى من مى فرستد، این کاغذها را براى کسانى که کسى را ندارند، مى گذارم. پرسیدم: اسم پسرت چیست؟ گفت: حسین و در نزدیکى صحن، بساط خرّازى پهن مى کند. صبح که از خواب بیدار شدم، به نشانى اى که گفته بود رفتم و آن جوان را دیدم. گفتم: شما پدر دارید؟ جواب داد: نه، مدّتى است که از دنیا رفته است. پرسیدم: برایش خیرات مى فرستید؟ گفت: من چیزى ندارم، فقط شب هاى جمعه یک کاسه آب به نیّت او مى دهم. پس از شش ماه، دوباره همان منظره را در خواب دیدم؛ ولى این بار، آن مرد که از آن کاغذها برنمى داشت، برمى داشت. پرسیدم: شما که گفتید این کاغذها را براى افرادى مى گذارم که کسى برایشان خیرات نمى کند، پس چرا حالا برمى دارى؟

گفت: دو هفته است که آب برایم نیامده. صبح که از خواب بیدار شده و از احوال آن جوان جویا شدم، گفتند: دو هفته قبل از دنیا رفته است.

 

 

 

2. آقاى حاج حسین مزیّنى گفت: دکتر محمّد کفرى ـ که از دکترهاى معروف بود ـ مطلب جدیدى را در معالجه ى قلب کشف کرده بود، به همین سبب در دانشگاه لندن، سالنى را به نام او نام گذارى کرده بودند، ولى وى معتقد به ماوراء الطبیعه نبود. او هر سال، دوستانش را دعوت مى کرد و به آن ها دُلْمِه مى داد. بعد از فوت همسرش، به دوستان خود گفت: کسى که براى شما دلمه مى پخت، مُرد. گفتند: خودمان مى پزیم. یک روز آمدند و دلمه تهیّه کردند. هنگامى که سفره پهن شد، فقیرى در زد. رفقا به دکتر گفتند: چند دلمه به نیّت عیالت به این فقیر بده. گفت: به نیّت عیالم یعنى چه؟ همسرم که مرده، ولى چون فقیر است، چند دلمه به او مى دهم. شام خوردیم و خوابیدیم. پیش از طلوع آفتاب، در زدند. دکتر رفت در را باز کند. ما تصور کردیم شخصى آمده او را براى معالجه ى بیمارى ببرد، ولى خیلى طول کشید. وقتى برگشت، دیدیم وضع روحى دکتر تغییر کرده. پرسیدیم: چه شده است؟ گفت: کلفتى بود که چند سال براى ما کار مى کرد و مدّتى از پیش ما رفته بود. الآن آمده بود مى گفت: دیشب خانم را در خواب دیدم، گفت: برو به دکتر بگو دلمه ها رسید!

 

 

 

3. خانم آقاى اخلاقى گفت: هنگام افطار، آقاى حاج اصغر طهرانى ـ که شوهر مادر من است ـ وارد منزلمان شد و گفت: رفتگر درب خانه است اگر خاکروبه دارید، به او بدهید تا ببرد. مادرم به من گفت: این چهار عدد شامى را با یک نان، به نیّت مرحومه مادر آقا دایى، به رفتگر بده. من هم آن ها را به رفتگر دادم. فرداى آن روز، مادر بزرگم به خانه ى ما آمد و گفت: دیشب مادر آقا دایى را در خواب دیدم، به من گفت: این نان و چهار عدد شامى را بتول براى من فرستاده است!

 

 

 

4. خانم آقاى اخلاقى گفت: حاج دایى محمّد هر سال در ایّام فاطمیّه، مجلس روضه خوانى برگزار مى کرد و روز سوّم به عزاداران ناهار (آب گوشت و کدو و بادنجان) مى داد. یک سال همسرش به وى گفت: چون به زکام مبتلا شده ام و سرخ کردن کدو و بادنجان برایم خوب نیست، امسال به آب گوشت اکتفا کنیم. فرداى آن روز خاله ى من به منزل برادرش حاج دایى آمد و گفت: دیشب مادرم در خواب به من گفت: به محمّد بگو آبروى مرا حفظ کن، مگر یک کدو و بادنجان چه ارزشى دارد که امسال مى خواهى تنها به آب گوشت اکتفا کنى!

 

 

 

5.آقاى حاج حسین کرد احمدى گفت: پسرم به نیّت مادرم، در حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام شروع به خواندن سوره ى قرآنى کرد. پس از مدّتى، مادرش نگذاشت سوره را تمام کند و به تهران بازگشتند. من از این موضوع، هیچ اطّلاعى نداشتم. شب بعد مادرم را در خواب دیدم، گفت: به محمّد بگو چرا چیزى [سوره اى] را که براى من فرستادى، ناقص بود؟

 

 

 

6. آقاى دکتر مافى ـ که در بیمارستان شهداى تهران مشغول به کار است ـ گفت: شبى خانمى فرزند کوچکش را براى معالجه به بیمارستان آورد. چون معالجه ى او در آن جا ممکن نبود، گفتم: باید به بیمارستان خصوصى مراجعه کنید. از وضع او فهمیدم که قدرت مالى براى معالجه در بیمارستان خصوصى را ندارد. با خود گفتم: خدایا، این بچّه را معالجه مى کنم و ثوابش، براى مادرم باشد. با فعّالیّت شدید، حال بچّه بعد از شش روز خوب و از بیمارستان مرخّص شد. مادر آن بچّه، پس از یک هفته به بیمارستان آمد و گفت: من نمى دانم مادر شما کیست و زنده یا مرده است؛ ولى دیشب خانمى را در خواب دیدم، گفت: من مادر دکتر مافى هستم به او بگو: آن چه براى من فرستادى رسید.

 

آرى، گاهى پرده هاى غیب بالا مى رود تا مردم، معناى یَعْلَمُ خَآءِنَةَ الاْءَعْیُنِ وَ مَا تُخْفِى الصُّدُورُ (سوره ى غافر، آیه ى 19) را درک کنند که پروردگار عالم کسى است که خیانت چشم ها و افکار و خیالات درونى را مى داند.

 

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


پيامبران و بسم الله

 اول كسي كه بسم الله الرحمن الرحيم بر او نازل شد حضرت آدم (علي نبينا و آله و عليه السلام) بود. آن‌گاه كه بسم الله بر ابراهيم خليل (علي نبينا و آله و عليه السلام) نازل شد به بركت آن، آتش نمرود بر ابراهيم سرد و سالم شد و او بر دشمن خويش پيروز گرديد.

 موسي به بركت اين آيه لشكر فرعون و هامان را مقهور كرد و به پيروزي دست يافت.

 آن‌گاه كه بسم الله الرحمن الرحيم بر حضرت سليمان نازل شد، همه مردم را حاضر كرد و اين آيه را براي آنان خواند؛ همه شنيدند و شادي كردند و گفتند: ما شهادت مي‌دهيم كه تو به حق فرستاده خدايي.[55]

 درس‌هاي بسم الله

 1ـ بسم الله نشانگر رنگ و صبغه الهي و بيانگر جهت گيري توحيدي ماست.

 2ـ بسم الله رمز توحيد، نام ديگران رمز كفر و نام خدا و ديگران نشانه شرك است.[56] نه در كنار نام خدا نام ديگري را ببرند و نه به جاي نام او نام ديگري را قرار دهيد. معناي سبح اسم ربك اين است كه نام پروردگار نيز بايد منزه باشد.

 3ـ بسم الله رمز بقا و دوام است و هر چه كه رنگ خدايي نداشته باشد فاني است.[57]

 4ـ بسم الله رمز آن است كه مطالب سوره(هاي قرآن)، از مبدأ حق و مظهر رحمت نازل شده است.

 5ـ بسم الله رمز عشق به خدا و توكل به اوست.

 6ـ بسم الله رمز خروج از تكبر و اظهار عجز به درگاه خداست.

 7ـ بسم الله گام اول بندگي و عبوديت است.

 8ـ بسم الله رمز فراري دادن شيطان است. كسي كه خدا را همراه داشت، شيطان در او مؤثر نمي‌افتد.

 9ـ بسم الله عامل قداست يافتن كارها و بيمه كردن آن هاست.

 10ـ بسم الله گفتن، نشان آن است كه خدايا! من تو را فراموش نكرده‌ام.

 11ـ بسم الله گفتن، نشان آن است كه خدايا انگيزه و هدفم تويي نه مردم، نه طاغوت‌ها و نه جلوه‌ها و نه هوس‌ها.

 12ـ بسم الله يعني: تنها نام خدا؛ و استمداد من فقط از اوست و شايد معناي اين كه مي‌گويند: تمام قرآن در سوره حمد، و تمام سوره‌ حمد در بسم الله و تمام بسم الله در حرف باء خلاصه مي‌شود، اين باشد كه آفرينش هستي و هدايت و بازگشت آن، همه با استمداد از اوست. (والله العالم)[58

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چند نكته از مرحوم رجبعلي خياط رحمه الله عليه….

 

 

 

نكته ۱ : اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.

 

 

 

نكته ۲ : تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه»

 

 

 

نكته ۳ : سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد…

 

 

 

نكته ۴: دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.

 

 

 

نكته ۵ : كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.

 

 

 

نكته ۶ : اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.

 

 

 

نكته ۷ : اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.

 

 

نكته ۸: اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.

 

 

 

 

نكته ۹: هركاري مي كنيد نگوييد: “من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت


...


عن أحمد بن محمّد الخزّاز قال: سمعت الرضاعليه السلام يقول:

«انّ ممّن يتّخذ مودّتنا أهل البيت لمن هو أشدّ فتنة علي شيعتنا من الدجّال فقلت له: يابن رسول اللَّه بماذا؟»

قال: بموالاة أعدائنا و معاداة أوليائنا، انّه اذا كان كذلك اختلط الحقّ بالباطل و اشتبه الأمر، فلم يعرف مؤمن من منافق.

 

 

 

 

حسن بن خزّاز گفت: از امام رضاعليه السلام شنيدم كه فرمود:

«كسي هست كه دوستي ما اهل بيت‌عليهم السلام را در دست دارد، ولي ضرر و زيان او بر شيعيان ما، از زيان دجّال بيشتر است».

عرض كردم: اي پسر پيامبر! چگونه مي‌شود؟

فرمود: «به خاطر دوستي او با دشمنان ما و دشمني با دوستان ما، هرگاه چنين شد، حق به باطل آميخته و امر مشتبه مي‌گردد و مؤمن از منافق شناخته نمي‌شود.

 

 

 

حديث شماره چهاردهم از كتاب شريف صفات الشيعة

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 اگر شما یک سیب بد طعم را خورده باشید، می‌توانید طعم یک سیب خوب را درک کنید. پس قدر تلخی‌های زندگی را بدانید چون باعث درک شیرینی می شوند.

 It is only if you have tasted a bitter apple that you can feel the enjoyment of a sweet one. Appreciate bitter moments of life as it is beside them that sweet ones can make a difference!

 

موضوعات: حرفهای قشنگ  لینک ثابت




امام على عليه السلام: دروغگو با دروغگويى خود سه چيز بدست مى آورد: خشم خدا را نسبت به خود، نگاه تحقيرآميز مردم را نسبت به خود و دشمنى فرشتگان را نسبت به خود.

يَكتَسِبُ الكاذِبُ بِكَذِبِهِ ثَلاثا: سَخَطُ اللّه عَلَيهِ و َاستِهانَةُ النّاسِ بِهِ و َمَقتُ المَلائِكَةِ لَهُ؛

(غررالحكم، ج6، ص480، ح11039)

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

آیت الله سید محمد حسینی همدانی صاحب تفسیر «انوار درخشان» می فرمود: « در مدرسه قوام حجره داشتم، مطلع شدم مرحوم آقای قاضی تبریزی در گوشه تنگ مدرسه حجره کوچکی اختیار کرده و من از این کار تعجب کردم، بعد معلوم شد ایشان به علت تنگ بودن منزلشان و نیز کثرت عیال و اولاد، فراغت بال برای تهجد و عبادت و خلوت نداشتند؛ در طول دوران تحصیل در مدرسه قوام، شبی را ندیدم که مرحوم قاضی به آرامش و خواب و استراحت بگذارند و شبی را بدون ناله و گریه به سر بیاورد. در این مدت نزدیکی با مرحوم قاضی، حالات و جریاناتی از ایشان می دیدم که در عمرم جز در مرحوم نائینی و اصفهانی، در شخص دیگری ندیده بودم. او را چنین یافتم که در تمام رفتار و اخلاق اجتماعی و خانوادگی و تحصیلی خود غیر از همه کسانی بود که من از نزدیک در درس آنها و یا در کنار آنان تحصیل می کردم. مخصوصاً او را دائم السکوت و الصمت می یافتم. احیاناً از دادن پاسخ نیز طفره می رفت و گاهی احساس می کردم که برای او پاسخ دادن بسیار سخت است تا اینکه تصادفاً به نکته ای برخوردم که بسیار توجه مرا جلب کرد و آن هم این بود که داخل دهان مرحوم قاضی کبود رنگ بود، از استاد پرسیدم علت چیست؟

ایشان مدتها پاسخم نداد بعدها که خیلی اصرار کردم و عرض کردم که به جهت تعلیم می پرسم و قصد دیگری ندارم،باز به من چیزی نفرمود تا اینکه روزی در جلسه خلوتی فرمودند: آقا سید محمد! برای طی مسیر طولانی سیر وسلوک، سختی های فراوانی را باید تحمل کرد و از مطالب زیادی نیز باید گذشت؛ آقا سید محمد! من در آغاز این راه در دوران جوانی برای اینکه جلوی افسار گسیختگی زبانم را بگیرم و توانائی بازداری آن را داشته باشم 26 سال ریگ در دهان گذارده بودم که از صحبت و سخن فرسایی خودداری کنم، اینها اثرات آن دوران است! »

 آیت الله علامه قاضی

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت


...


حضرت فاطمه(س)مي‌فرمايند: و ما وسيله‌‌ي ارتباط خدا با مخلوقاتيم. (دلائل‌الامامه/32)

 

سرشار نگاه آسمان كن ما را

از خود برهان و بي‌نشان كن ما را

اي واسطه‌ي فيض خداوند كريم

بر سفره‌ي دوست، ميهمان كن ما را

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ای انسان؛

          یادت باشد …

اگر وارد دوزخ شدی ، از

      ” تلخـی عذاب”

       به خدا شکایت نکن

 

            این همان

     “شـیرینی گناهی”

 است که در دنیا از آن لذت میبردی …

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




معدنی پر از الماس

می گویند کشاورزی آفریقایی در مزرعه اش زندگی خوب و خوشی را با همسر و فرزندانش داشت. یک روز شنید که در بخشی از آفریقا، معادن الماسی کشف شده اند و مردمی که به آنجا رفته اند با کشف الماس به ثروتی افسانه ای دست یافته اند. او که از شنیدن این خبر هیجان زده شده بود، تصمیم گرفت برای کشف معدنی الماس به آنجا برود. بنابراین زن و فرزندانش را به دوستی سپرد و مزرعه اش را فروخت و عازم سفر شد. او به مدت ده سال آفریقا را زیر پا می گذارد و عاقبت به دنبال بی پولی، تنهایی و یأس و نومیدی، خود را در دریا غرق می کند.

اما زارع جدیدی که مزرعه را خریده بود روزی در کنار رودخانه ای که از وسط مزرعه می گذشت، چشمش به تکه سنگی افتاد که درخشش عجیبی داشت. او سنگ را برداشت و به نزد جواهر سازی برد. مرد جواهر ساز با دیدن سنگ گفت که آن سنگ الماسی است که نمی توان قیمتی بر آن نهاد. مرد زارع به محلی که سنگ را پیدا کرده بود رفت و متوجه شد سرتاسر مزرعه پر از سنگهای الماسی است که برای درخشیدن نیاز به تراش و صیقل داشتند.

مرد زارع پیشین بدون آنکه زیر پای خود را نگاه کند، برای کشف الماس تمام آفریقا را زیر پا گذاشته بود حال آنکه در معدنی از الماس زندگی می کرد!

همیشه برای یافتن فرصت ها و موفقیت درزندگی ابتدا به داشته های خود نگاهی بیندازیم!

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




کاش بیایم برای بی پناها سایبون باشیم

 

با دلای شکسته کمی مهربون باشیم

 

کاش بیایم به باغبونا کمی حرمت بذاریم

 

احترام دلای شکسته رو نگه داریم

 

کاش به مهربون ترا دینمونو ادا کنیم

 

سهم خوشبختیمونو وقف بزرگترا کنیم

 

کاش یه کاری بکنیم که خستگی ها در بشه

 

مرهمی بشیم که زخم آدما بهتر بشه

 

کاش که شاخه ی درخت زندگی رو نشکنیم

 

هفته ای یه بار به باغبونامون سر بزنیم

 

کاش که پاک کنیم تموم اشکایی که جاریه

 

خوب نگه داریم چیزی که واسه یادگاریه

 

کاش دس پرنده های بی پناهو بگیریم

 

توی آسمون بریم دامن ماهو بگیریم

 

کاش با مهربونیمون غصه ها رو کم بکنیم

 

رشته های عشق رو تا همیشه محکم بکنیم

 

کاش بشینیم پای صحبت اونا که بی کسن

 

اگه درد دل کنن به آرزوشون می رسن

 

کاش تو عصری که همش سنگیه و آهنیه

 

بگیم از چیزایی که خوبه ولی رفتنیه

 

کاش هنوز دیر نشده قدر همو خوب بدونیم

 

نکنه دیر بشه تا ابد پشیمون بمونیم

 

کاش که این یه جمله هیچ موقع ز یادمون نره

 

آدمی چه بد باشه چه خوب باشه مسافره

 

موضوعات: شعر و دلنامه  لینک ثابت




امام رضا  عليه  السلام  :

 

اِذا اَرادَ اللّه ُ اَمْرا سَلَبَ الْعِبادَ عُقولَهُمْ فَاَنْفَذَ اَمْرَهُ وَ تَمَّتْ اِرادَتُهُ فَاِذااَنْفَذَ اَمْرَهُ رَدَّ اِلى كُلِّ ذى عَقْلٍ عَقْلَهُ فَيَقولُ كَيْفَ ذا؟ وَ مِنْ اَيْنَ ذا؟؛

 

تحف العقول، ص 442

 

امام رضا  عليه  السلام :

هر گاه خداوند چيزى را بخواهد، عقل هاى بندگان را از آنها مى گيرد و حكم خود را اجرا مى كند و خواسته خود را به پايان مى رساند. همين كه حكم خود را اجرا كرد، عقل  ِهر صاحب عقل را به او بر مى گرداند، آنگاه او مرتب

مى گويد:

چگونه و از كجا چنين وچنان شد.

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

 

  امام سجاد عليه السلام:

 

   وَ الذُّنوبُ الَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ: سوءُ النِّيَّةِ وَ خُبْثُ السَّريرَةِ وَالنِّفاقُ مَع َالاِْخْوانِ وَ تَركُ التَّصديقِ بِالاِْجابَةِ وَ تَأخيرُ الصَّلَواتِ الْمَفروضاتِ حَتّى تَذْهَبَ اَوقاتُهاوَ تَرْكُ التَّقَرُّبِ اِلَى اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ بِالْبِرِّ وَالصَّدَقَةِ وَاسْتِعْمالُ الْبَذاءِ وَ الْفُحْشِ فِى  الْقَولِ ؛

 

  گناهانى كه دعا را رد مى كنند ، عبارتند از:

   بدى نيّت ،

  بد ذاتى ،

  دورويى با برادران ،

  باور نداشتن اجابت دعا،

  به تأخير انداختن نمازهاى واجب تا هنگامى كه وقتشان بگذرد

 

  وتقرّب نجستن به خداوند عزّوجلّ با نيكى كردن

 

  و صدقه ندادن

  و بدزبانى

  و ناسزا گفتن.

 

  معانى الأخبار ، ص 271، ح 2

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




علائم قیامت که زیاد شاهدشان هستیم!!

 

 

قـالَ النّبِيّ صلي الله عليه و آله: اِنَّ مِنْ اَشْراطِ القِيامَةِ اِضاعَةُ الصَّلاةِ وَ اتِّباعُ الشَّهَواتِ وَالْمَيْلُ مَعَ الاَهْواءِ وَ تَعْظيمُ الْمالِ وَ بَيْعُ الدُّنيا بِالدّينِ، فَعِنْدَها يُذابُ قَلْبُ المُؤمِنِ فِى‏جَوفِهِ كَما يُذابُ الْمِلْحُ فِى الماءِ مِمّا يَرى مِنَ الْمُنْكَرِ فَلا يَسْتَطيعُ اَنْ يُغَيِّرَهُ.

 

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در سخنرانى خويش در حجّه‏ الوداع، فرمود:

 

 از نشانه‏ هاى فرا رسيدن و نزديک شدن قيامت، تباه ساختن نماز، پيروى از شهوت ها، تمايل به هوس ها، بزرگداشت ثروت و فروختن دين به دنياست. در آن شرايط، همچنان كه نمک در آب حل مى ‏شود، قلب مؤمن در درونش آب مى‏شود، به خاطر منكراتى كه مى‏ بيند و توانِ تغيير دادن ندارد.

 

وسائل الشيعه، ج 11 ص 276

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 

 روزى عده اى از علماى یهود، نزد عمر آمدند و گفتند: اى خلیفه اگر به سؤ الات ما پاسخ صحیح

بدهى ، ما به اسلام مى گرویم و گرنه ، مى فهمیم که اسلام بر حق نیست .

 

عمر گفت : هر چه مى خواهید بپرسید. من جواب مى دهم

یهودیان این سؤ الات را مطرح کردند:

 

۱- قفل هاى آسمان چیست ؟

 

۲- کلید آسمانها چیست ؟

 

۳-قبرى که صاحبش را گردش مى داد، چه بود؟

 

۴ آنکه قومش را نذر کرد در حالى که نه از جن بود ونه از آدمیان ، که بود؟

 

۵ پنج چیزى که روى زمین راه رفتند و در رحم و شکمى بوجود نیامدند، چه

چیزهاى هستند؟

 

۶ پرندگانى مانند دراج یا خروس در آوازهاى خودچه مى گویند؟…

 

 

عمر که از پاسخ دادن عاجز شده بود، از شرمندگى سر به زیر افکند و گفت که پاسخ این سؤ الات را نمى داند.

یهودیان که این جریان خوشحال شده بودند، گفتند: پس ثابت شده که اسلام بر حق نیست

سلمان که در جلسه حاضر بود، گفت : کمى صبر کنید، من کسى را خواهم آورد که حقانیت اسلام را براى شما ثابت کند و پاسخ تمام سؤ الات شما را بدهد. سپس به سوى منزل على علیه السلام

وبا ايشان ، وارد مسجد شد. عمر با دیدن ایشان باخوشحالى به طرف ایشان رفت و دست در گردن آن حضرت انداخت و گفت یا ابوالحسن به راستى که فقط تو مى توانى پاسخ تمام سؤ الات این یهودیان را بدهى . حضرت على علیه السلام رو به یهودیان کردند و فرمودند:

من شرطى دارم و آن این است که اگر من به تمام سؤ الات شما پاسخ

درست بدهم چنانچه در تورات شماست ، شما نیز داخل دین اسلام شده ومسلمان شوید و یهودیان این شرط را پذیرفتند.

 

سپس حضرت پاسخ تمام سؤ الات آنان را بیان

فرمود: قفل آسمانها، شرک به خداوند است . زیرا وقتى بنده اى مشرک شد، عملش بالا نمى رود.

کلید این قفلهاى بسته ، شهادت دادن به یگانگى خداوند و نبوت رسول الله است .

 

قبرى که صاحبش را گردش داد، آن ماهى بود که یونس پیامبر را بلعید.

 

آن که قومش را انذار کرد و نه از جن و نه از آدمى زاد، مورچه سلیمان بود که گفت : اى مورچگان داخل منزلتان شوید که سلیمان ولشکرش شما را در زیر پا نابود نکنند و ایشان نمى دانند.

 

پنج چیزى که بر زمین راه رفتند ولى د رشکمى بوجود نیامدند، عبارت اند از حضرت آدم ، حوا، ناقه صالح ، قوچ ابراهیم و عصاى موسى ودراج در آوازش مى گوید: ((الرحمن على العرش استوى )) و خروس در آوازش مى گوید: ((اذکرو لله یا غافلین ))…

 

از علماى یهود که سه نفر بودند، دو نفر ایمان آوردند و به یگانگى خدا و نبوت رسول

الله ، شهادت دادند، ولى نفر سوم گفت : اگر به این سؤ ال من پاسخ دادى ، من هم ایمان مى

آوردم . حضرت فرمود: سؤ ال کن از هر چه مى خواهى ؟

 

او گفت : به من خبر بده از قومى که دراول زنده بوده و بعد مردند و بعد از ۳۰۹ سال خدا آنها را زنده کرد؟ داستان آنها چیست ؟

حضرت فرمود: این داستان اصحاب کهف است و داستان را براى او از ابتدا بازگو کرد

پس از آن حضرت به او فرمود: اى یهودى ، آیا این داستان که من برایت بازگو کردم ، با آنچه که در

 تورات آمده است ، یکسان بود؟ یهودى گفت : آرى نه یک حرف زیاد و نه یک حرف کم

 اى ابولحسن دیگر مرا یهودى مخوان که من شهادت مى دهم به این که جز خدا نیست و این که

محمد صلى الله علیه و آله و سلم بنده و فرستاده او است و تو اعلم این امت هستى

 

منابع:

 

۱- قصص الانبیاء راوندی: ۲۵۵٫

 

۲- عرائس المجالس: ۴۱۳٫

 

*حیوهالقلوب (تاریخ پیامبران)، ج ۲، ۱۲۷۱- ۱۲۷۳٫

 

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت




مِن وَصايَا الخِضرِ عليه  السلام  لِمُوسى عليه  السلام :

لا تَكُونَنَّ مِكثاراً بِالنُّطقِ مِهذاراً، فَإنَّ كَثرَةَ النُّطْقِ تَشينُ العُلَماءَ، وَ تُبدى مَساوِىَ السُّخَفاءِ.

ميزان الحكمه به نقل از كنز العمال، ح 44178

از سفارشهاى حضرت خضر عليه  السلام  به حضرت موسى عليه  السلام :

هـرگز پُـرگـو و يـاوه گـو مبـاش ؛ زيرا پرگويى دانـايان را عيب دار مى كند و بديهاى سبك مغزان رانيز آشكار مى كند.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 

الهی بروید دیگر

 

هیچ چیز به اندازه ی ماندن در مقر و عدم شرکت در عملیات، برای بچه ها ناخوشایند و عذاب آور نبود.

 

در این موقع بود که به زمین و زمان بد می گفتند. خصوصاً به دوستانی که قرار بود به خط بروند و در عملیات شرکت کنند. مثلاً با حرص و اشک و آه می گفتند:

 

 «الهی بروید دیگر… برگردید.» یعنی این که الهی سالم بمانید و شهید و مجروح نشوید، تا دل ما خنک شود.

 

این صحنه ها، هم گریه دار بود و هم خنده آور!

 

موضوعات: شهدا  لینک ثابت