✿مدرسه علمیه جوادالائمه آبدانان استان ایلام✿
 
 

✿جــــوادالائــــــمه آبــــــــدانـــــان✿


حدیث موضوعی





اوقات شرعی


روزشمار فاطمیه


جستجو


آخرین نظرات
  • مازیار در ​در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
  • یا کاشف الکروب  در برگزاری مراسم اربعین همراه با برگزاری نماز ونهار در مدرسه جوادلائمه"ع"خواهران
  • کامبیز در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • یا کاشف الکروب  در با پدر ومادر چگونه رفتار کنیم
  • یا کاشف الکروب  در نحوه شهادت شهید خرازی
  • یا کاشف الکروب  در عید غدیر از دیدگاه شیعیان
  • فرمانده در خیلی نگو من گناهکارم
  • شاهمرادی  در حدیث روز
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • گل نرگس  در جلب محبت ومعیت خدا باعدالت
  • فاطمه در ‌طریقه ختم دعــای مشــلول
  • سياحي‌  در حدیث
  •  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • عابدی  در حدیث
  • ام المومنین  در توصیه های استاد دولابی برای زندگی..
  • عابدی  در حدیث
  • مژگان در پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن!
  • گل نرگس  در حدیث روز
  • زكي زاده  در در تقوا وپرهیز از گناه..



آمار
  • امروز: 856
  • دیروز: 1274
  • 7 روز قبل: 6809
  • 1 ماه قبل: 31603
  • کل بازدیدها: 1029977

 



برای دریافت هر چیزی سه مرحله وجود دارد :

1-خواستن

2-اجابت کردن

3-دریافت کردن

 

گاهی اوقات فکر می کنیم

همه راه  را درست رفته ایم اما باز به آرزوهایمان  نرسیده ایم .

مرحله اول انجام شده :خواستن , چیزی از خدا و کائنات خواسته شده است .

مرحله دوم هم انجام شده : اجابت شدن ، خداوند به کائنات دستور داده و کائنات آن چیز را برای شما مهیا کرده اند

 

اما مشکل در مرحله سوم و آخر هست :گشودن در برای دریافت صورت نگرفته است ….

و این گشودن در

همان باور و ایمان ماست

ما خود باور به رسیدن چیزی نداریم !!

آن چیز مهیا شده

ولی بخاطر عدم باور ، در را به رویش باز نمی کنیم.!!

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

 نامه ای از جانب خدا به همه انسان ها :

 

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرده‌ ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام

 ( ضحی➖1-2)

 

افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی.

????(یس➖30)

 

و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.

 (انعام➖ 4)

 

و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام

 (انبیا➖87)

 

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری.

 (یونس➖24)

 

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری

 (حج➖73)

 

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید ، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی ، چه گمان هایی .

 (احزاب➖10)

 

تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن.

 (توبه➖118)

 

 تفکر در قرآن

 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

#مخترع_کم_توقع !

 

 

 در افسانه ها آمده است که مخترع شطرنج، بازی اختراعی خود را نزد حاکم منطقه برد و حاکم اختراع هوشمندانه ی وی را بسیار پسندید؛ تا آن حد که به او اجازه داد تا هر چه به عنوان پاداش می خواهد، طلب کند.

مخترع کم توقع! نیز خطاب به حاکم گفت: پاداش زیادی نمی خواهم قربان! دستور فرمایید یک دانه ی گندم در خانه ی اول صفحه ی شطرنج قرار دهند، دو برابر آن را در خانه ی دوم قرار دهند( یعنی فقط دو دانه ی گندم)، دو برابر آن را در خانه ی بعدی و همین طور الی آخر… حاکم با تعجب به او گفت: فقط همین؟! می توانستی چیزی بخواهی که ارزشش خیلی بیشتر باشد. مخترع با فروتنی ابراز داشت:

متشکرم قربان. همین از سرمان هم زیاد است! حاکم با اشاره ی انگشت، محاسبان دربار را فرا خواند و امر کرد: آنچه را این جوان خواسته است محاسبه کنید و سریعا به او بدهید.

محاسبان دربار هم تعظیم بلند بالایی کردند و عقب عقب در همان حالت تعظیم، از در بارگاه خارج شدند. یک روز گذشت، یک روز دیگر هم گذشت و خبری از محاسبان نشد! حاکم بر آشفت و دنبال آنها فرستاد. پس از شرفیابی، با عصبانیت بر سر آنها فریاد زد: کدام گوری رفتید؟ حیف نانی که به شماها می دهم! محاسبه ی چیزی به این سادگی مگر چقدر وقت می خواهد؟؟! یکی از محاسبان در حالی که سرش را از شرم پایین افکنده بود، چند قدمی جلوتر آمد و گفت: قربانتان گردم، نمی دانیم چطور شده است. مثل اینکه معجزه ای در این محاسبه نهفته است! آن طور که ما محاسبه کرده ایم، تمام گندم های موجود در تمام انبارهای پادشاهی حتی کفاف پرداخت اندکی از این درخواست را هم نمی کند!! و پادشاه هاج و واج مانده بود، به خیالش محاسبان دیوانه شده بودند!

 

نکته:

طبق محاسبه ای که امروزه انجام گرفته است، برای به دست آوردن این تعداد گندم،باید کل مساحت کره ی زمین، شش بار زیر کشت گندم برود!!

بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او نیست.

مطالب زیبا و جذاب در:

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

ﺩﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ اینگونه ﺷﮑﺎﺭ می کنند:

 

 ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ برنده مقداری ﺧﻮﻥ می ریزند ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ داده ﻭ ﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ می کنند. ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ می بیند، یخ را به طمع ﺧﻮﻥ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﺪ. ﯾﺦ روی تیغه کم کم ﺁﺏ می شود ﻭ ﺗﯿﻐﻪ ی تیز، ﺯﺑﺎﻥ سرد و بی حس شده ﮔﺮﮒ ﺭﺍ می بُرد.

 

ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ می بیند ﻭ به ﺗﺼﻮﺭ و خیال این که ﺷﮑﺎﺭ و طعمه ﺧﻮﺑﯽ پیدا کرده ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ می زند اما نمی داند یا نمی خواهد بداند که با آن حرص وصف ناشدنی و شهوت سیری ناپذیر، دارد ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩش ﺭﺍ می خورد.

 

 ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ آن ﮔﺮﮒ زبان بسته ﺧﻮﻥ می رود تا به دست خودش کشته می شود. نه گلوله ای شلیک می شود، و نه حتی نیزه ای پرتاب می شود. اما گرگ با همه غرورش سرنگون ميشود.

 

طمع، قدرت، تكبر، فخرفروشی، خيانت، جنايت، حب جاه و مقام و احساس بى نيازى و بی مسئولیتی درقبال هم نوع ميتواند هر انسانى را به سرنوشت این گرگ قطب گرفتار كند

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




ﭘﻨﺪ ﻟﻘﻤﺎﻥ :   

 

ﻫﺰﺍﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﻬﺎﺭ ﺻﺪ ﺣﮑﻤﺖ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺣﮑﻤﺖ ﻫﺸﺖ ﮐﻠﻤﻪ ﺟﺎﻣﻊ ﺍﻟﮑﻤﺎﻻﺕ ﺑﻮﺩ

 

 

ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻦ :

 

.1ﺧﺪﺍ ﺭﺍ .

 

.2ﻣﺮﮒ ﺭﺍ .

 

ﻭ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ :

 

.1 ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﺮﺩﯼ .

 

.2 ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﯼ ﮐﺮﺩ .

 

ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ :

 

.1 ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﯼ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ

 

.2 ﺑﻪ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﯼ ﺷﮑﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ

 

.3 ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﯼ ﭼﺸﻤﺖ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ

 

.4 ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﯼ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




زنده کردن گاو مرده

 

در سفر امام جواد (ع) از مدینه به بغداد، وقتی حضرت به سر زمین زباله - منطقه واقع در نزدیکی کوفه رسیدند - زن ضعیفی را مشاهده کردند که بر بالای جسد گاوی مرده در کنار راه نشسته و گریه می کند ؛ حضرت علت گریستن زن را از او پرسید .

زن در جواب گفت: یا بن الرسول الله، من زنی ضعیفم، قدرت هیچ کاری را ندارم و این گاو همه سرمایه زندگی ام بود که اکنون مرده است .

حضرت فرمود: اگر خدای متعال آن را زنده کرد چه خواهی کرد ؟

عرض کرد ای پسر رسول خدا همواره سپاسگذار او خواهم بود .

آنگاه حضرت دو رکعت نماز بر جای آورد و درباره دعا کرد؛ سپس با پای مبارک خود به پهلوی گاو زد و حیوان زنده شد .

در این هنگام زن فریاد زد که این آقا عیسی بن مریم است .

حضرت فرمود: نه ، بلکه او بنده ای از بندگان مورد عنایت خداست ، این از اوصیای پیامبران است .

الثاقب فی المناقب ،ص 503 -

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




حضرت موسی (ع)در دل سنگ چه دید؟

 

 

روزی ملک الموت پیش حضرت موسی (ع) آمد همینکه چشم موسی (ع) به او افتاد پرسید برای چه آمده ای منظورت دیدار است یا قبض روح من. گفت برای قبض روح. موسی (ع) مهلت خواست تا مادر و خانواده خود را ببیند

و وداع نماید. ملک الموت گفت این اجازه را ندارم گفت آنقدر مهلت بده تا سجده ای بکنم. او را مهلت داد. به سجده رفته گفت خدایا ملک الموت را امر کن مهلت دهد تا مادرم و خانواده ام را وداع کنم.

خدایا به عزرائیل امر کرد قبض روح حضرت موسی (ع) را تأخیر اندازد تا مادر و خانواده اش را ببیند. موسی (ع) پیش مادر آمده گفت مادرجان مرا حلال کن سفری در پیش دارم پرسید چه سفر. جوابداد سفر آخرت مادرش شروع به گریه کرد. با او وداع نمود پیش زن و فرزند خود رفت با همه آنها نیز وداع کرد بچه کوچکی داشت که بسیار مورد علاقه اش بود، دامن پیراهن حضرت موسی (ع) را گرفت و زار زار گریه میکرد حضرت موسی نتوانست خودداری کند شروع به گریه کرد خطاب رسید موسی اکنون که پیش ما میآئی چرا اینقدر گریه میکنی عرض کرد پروردگارا بواسطه بچه هایم گریه میکنم چون به آنها بسیار مهربانم. خطاب رسید موسی! با عصای خود به دریا بزن.

حضرت موسی (ع) عصا را به دریا زد شکافته شد و سنگ سفیدی نمایان گشت. کرم ضعیفی را در دل سنگ

مشاهده کرد که برگ سبزی بر دهان داشت و مشغول خوردن بود. خداوند خطاب کرد که موسی! در میان این دریا و دل این سنگ، کرمی به این ضعیفی را فراموش نمیکنم آیا اطفال تو را فراموش میکنم. آسوده خاطر باش من آنها را نیکو حافظم. موسی (ع) بملک الموت گفت مأموریت خود را انجام بده. او را قبض روح نمود.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




طعــم مـــرگ

 

  حضرت ابراهیم(ع) از حضرت عزرائیل تقاضا کرد کہ شکل و هیبتش را هنگام قبض روح کافر ببیند. عزرائیل عرض کرد:

طاقت ندارۍ! فرمود:

میل دارم ببینم. عزرائیل خودش را بہ آن هیبت نشان داد. و ابراهیم(ع) دید مردۍ است کہ موهاۍ بدن اش ایستاده ، بدبو ، با لباسۍ سیاه و از دهان و بینۍ اش شرارهٔ آتش و دود خارج مۍ شود و… حضرت ابراهیم(‌ع) از شدت ترس غش کردند. پس از بہ حال آمدن فرمودند: اگر کافر بہ جز دیدن تو هیچ عذابۍ نداشتہ باشد ، براۍ او بس است.

 

 بحارالانوار ، ج۳ ، باب ملک الموت

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




نظر شهدا در مورد اطاعت از ولی فقیه 

 

#بسم_الله_الرحمن_الرحیم

.

 شهید ابراهیم همت:

.

“پیام من فقط این است: در زمان #غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید.”

______________________

.

 شهید چمران:

.

“من نمی‌گویم #ولی_فقیه معصوم است، ولی ملتی که به امر خدا به امر ولی فقیه اعتماد می کنند، خدا اجازه اشتباه به آن #رهبر را نمی دهد و به نوعی به او معصومیت می بخشد." 

______________________

.

 شهید صیاد شیرازی:

.

“صحبتی را كه ولايت مطرح می كند، به محض ایراد سخن، بر ما واجب می ‌شود." 

______________________

.

 شهید باکری:

.

“برادران می‌دانند که ولایت، محور اصلی جامعه ماست. یعنی همه چیز ما بر حول محور ولایت شکل می‌گیرد و امام امت این را دقیقاً تفهیم کرده‌اند و به ما گفته‌اند که چگونه این محور را نگه داریم و حول آن حرکت کنیم تا اینکه جامعه اسلامی و حرکت صحیح اسلامی داشته باشیم.”   ______________________

.

 شهید خرازی:

.

“از مردم می خواهم كه پشتيبان #ولايت_فقيه باشند، راه ما راه حق است." 

______________________

.

 شهید کاوه:

.

“دشمن بايد بداند و اين تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئه‌ای را که عليه #انقلاب طرح‌ريزی کند، امت بيدار و آگاه با پيروي از رهبر عزيز آن را خنثی خواهد کرد.”

______________________

.

 شهید مدافع حرم(هادی ذوالفقاری):

. “وصیتم به مردم ایران این است که قدر کشورمان را بدانند و پشت سر ولی فقیه باشند و با #بصیرت باشند چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید." 

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




 

هشت بهشت زندگی !!!!!

 

بهشت اول :

آغوش مادریست که با تمام وجود ، بغلت کرد و شیرت داد

 

بهشت دوم :

دستان پدریست که برای راه رفتنت ، با تو کودکی کرد

 

بهشت سوم :

خواهر یا برادریست که برای ندیدن اشکهایت ، تمام اسباب بازیهایش را به تو داد

 

بهشت چهارم :

معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیش هم سنت شد تا یاد بگیری

 

بهشت پنجم :

آغوشی بود که هرگز در آغوشش نگرفتی

 

بهشت ششم :

دوستی ست که روز ازدواجت در آغوشت کشید و چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه میکند

 

بهشت هفتم :

همسر توست که با تمام وجود در کنار تو معمار زندگی مشترک تان است

گویی دو شاخه از یک ریشه اید

 

بهشت هشتم :

فرزند توست که خالق زیبایی های آینده است

 

آری شاید هر کدام از ما تمامی این هشت بهشت را باهم نداشته باشیم!

 

آری بهشت همین حوالیست …

مادرت را بنگر…

پدرت را ببین ..

خواهر یا برادرت را حس کن ..

به معلمت سر بزن…

دوستت را به یاد بیاور…

عشقت را از خاطرت بگذران…

همسرت را در آغوش بگیر…

فرزندت را ببوس…

 

یک وقت دیر نشود برای بهشت رفتنت…

بهشت را با همه قلبت حس کن ، همین نزدیکیست…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




آیــت_الله_محمد_تقی_بهجتــ

 

  #ازدیاد_روزی

 

 کسی که می خواهد روزی اش فراوان شود، این ذکر را بسیار بگوید و در آغاز و پایان آن هم، یک صلوات بفرستد:

 

  ( اللهم أَغنِنی بِحَلالِِکَ عَنِ حَرامِکَ، وَ بِفَضلِکَ عَمَّن سِواک) خدایا! مرا به وسیلۀ حلالت از حرام خویش بی نیاز کن، و با فضل و بخشش خودت، از هر چه غیر خودت بی نیاز سازد.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




چه انتظارغریبی…

نه کوششی نه دعایی…

نه پرسشی که کجایی…

فقط نشسته وگوییم…

خداکندکه بیایی…

____السلام عليك یا صاحب الزمان____

 

موضوعات: ادبیات شعری اهل بیت(ع)  لینک ثابت




طواف یار

بنده حق جاه طلب نیست، مدعی نیست، اهل نزاع نیست، غرور و تکبر ندارد، برتری طلب نیست، اهل خود نمایی نیست. بنده حق از گوشه می رود، پنهان و پوشیده می رود، بی سر و صدا می رود. تا آنجا که ممکن است عقب تر می ایستد.
آنکه گرد و خاک می کند بنده شیطان است. آنکه بالاتر و جلوتر می ایستد بنده شیطان است. آنکه ادعا دارد بنده شیطان است. آنکه در پی آنست که خودی نشان دهد بنده شیطان است.
اینچنین شد که فروغ بندگان حق جاودانه شد زیرا آنها نهان گشتند و آنگاه حضرت حق برملایشان کرد. در پیدایی حق پیدا شدند، در گمنامی شهره شدند، در فروتنی برنشانده شدند.
بنده حق در پی اثبات خویش نیست، آنکه خویش را اثبات می کند بنده شیطان است. بنده حق اهل جدال نیست. وقتی که احرام بر تن می کنی دیگر جدال را ترک کن. بنده حق همواره احرام پوشیده است، همواره در طواف است، طواف محبوب، طواف یار، طواف حقیقت حق. گفتند احرام که می پوشی حق نداری جان جانداری را بگیری. آنکه نَفَسْ ها را می بُرد بنده شیطان است . بنده حق جان می دهد و نَفَسْ می بخشد . گفتند اِحرام که می پوشی نباید در آیینه نگاه کنی، خود بینی ممنوع . بندهٔ حق آیینه خود بینی را شکسته است .
عاشقی یعنی ،
بیا و همه عمر احرام بپوش و در طواف یار باش

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




امام علی (ع) فرمود :

سرمايه اى از عقل سودمندتر نيست ،
و هيچ تنهايى ترسناك تر از خودبينى ،
و عقلى چون دورانديشى ،
و هيچ بزرگوارى چون تقوى ،
و همنشينى چون اخلاقى خوش ،
و ميراثى چون ادب ،
و رهبرى چون توفيق الهى ،

و تجارتى چون عمل صالح ،
و سودى چون پاداش الهى ،
و هيچ پارسايى چون پرهيز از شُبهات ،
و زُهدى همچون بى‌اعتنايى بدنياى‌حرام ،
و دانشى چون انديشيدن ،
و عبادتى چون انجام واجبات ،
و ايمانى چون حياء و صبر .
و خويشاوندى چون فروتنى ،
و شرافتى چون دانش ،
و عزّتى چون بردبارى ،
و پشتيبانى مطمئن تر از مشورت كردن نيست.

“حکمت 133 نهج البلاغه”

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




زنبور دلبسته هيچ گلي نمي شود. از انواع گلها شهد جمع ميكند اما دلبسته نمي شود. بسوي گل سرخ و گل هميشه بهار مي رود، بسوي گل نيلوفر مي رود، از گلي به گل ديگر حركت مي كند اما دلبسته و وابسته نمي شود. دومين چيزي كه بايد به ياد داشت اين است كه اگر چه زنبور از گلهاي بسياري شهد جمع مي كند، هيچ گلي را نابود نمي سازد. زنبور بسيار ماهر و ملاحظه گر است. به گلها آسيب نمي رساند. در حقيقت گلها وقتي زنبور به رويشان مي نشيند بسيار خوشحال مي شوند و به خود مي بالند. زنبور هيچگاه تخريب نمي كند. آنچه را كه نياز دارد جمع آوري مي كند اما به روشي استادانه و با چنان مهارتي كه شكل گل كاملا دست نخورده باقي بماند.

  بگونه اي زندگي كن كه به هيچكس آسيب نرساني. سازنده، ملاحظه گرانه و هنرمندانه زندگي كن. با حساسيت و ظرافت زندگي كن و هيچگاه دل بسته نشو. از تمام تجارب زندگي لذت ببر. از تمام گلهاي زندگي لذت ببر اما روان باش . 

  در هيچ جايي توقف نكن تا به خدا برسي. 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




انگشتری ذوالنون مصری 

  قدر زر، زرگر شناسد؛ قدر گوهر، گوهري

نقل شده كه در زمان ذوالنون مصري، جواني بود كه با او حشر و نشري داشت اما منكر بزرگي عارفان بود. يك روز ذوالنون انگشتري خود را به اين جوان داد و گفت اين را به بازار بِبَر و به يك دينار گرو بگذار.
جوان رفت ولي هيچكس انگشتر را به نيم دينار هم بر نمي‌داشت. دست از پا درازتر به نزد ذوالنون برگشت. و گفت آنچه ديده بود .
ذوالنون به او گفت حالا به نزد جواهر فروشان برو ببين چقدر مي ‌ارزد؟
جواهر فروشان انگشتري را به هزار دينار خريدار بودند.
وقتي جوان دوباره به نزد ذوالنون برگشت و آنچه را ديده بود بيان كرد، از اين تفاوت قيمت اظهار تعجب كرد.

  ذوالنون به او گفت: بازاريان دانش شناخت جواهرات را نداشتند پس نتوانستند ارزش آن را تشخيص دهند . تو هم عارفان را نمي شناسي و به ارزش عارفان علم نداري . علم تو به حال عارفان مانند علم آن بازاريان است به اين انگشتري.

برگرفته از کتاب مردان خدا، مردان اضداد

( با سپاس از سایت سفیر آسمان )

موضوعات: داستان آموزنده  لینک ثابت




قربانی می کنم در خود تمام منیت ها را، تمام آنچه که باعث دوری من از خدایم میشود…
قربانی میکنم حسادت را، که مبادا به آنچه دیگری از من برتری دارد حسد بورزم…
قربانی میکنم حسرت را، که ذره ای من را از خود واقعی ام دور نکند و هرگز آهی نکشم برای داشته ها و نداشته هایم..
قربانی میکنم ترس را در وجودم، که با اشتیاق صد برابر در راه رسیدن به کمال قدم بگذارم….

قربانی میکنم وابستگی هایم را به این دنیای فانی؛ زیرا که میدانم هر چه در این مسیر سبک تر باشم رهایی ام آسان تر میشود…

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




عید قربان، جلوه‌گاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است و فصل قرب مسلمانان به خداوند در سایه عبودیت.
عید قربان که پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا فرا مى رسد،
عید رهایى از تعلقات است.
رهایى از هر آنچه غیرخدایى است ، رهایی از نفس .
در این روز ،
اسماعیل وجود را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا کردیم
قربانى کنیم تا سبکبال شویم.
عید سعید قربان بر همه مسلمین جهان مبارک .

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت






حافظ شیرازی نکته ای ظریف در باره ی عید قربان دارد،لطفا با دقت بخوانید:

چه مستیست ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد

مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد

ممکن است تا بحال به بیت دوم دقت نکرده باشید.

بزرگان اهل معنا در تفسیر این بیت ، با توجه به غزل های دیگر حافظ و ابیات دیگر این غزل نظرشان درباره ی این بیت قابل تأمل است.
منظور از شیخ در این بیت حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام میباشد.
حضرت ابراهیم ع به امر خدای متعال حضرت اسماعیل ع را به قربانگاه برد و وعده ی انجام این دستور را در ضمیر خویشتن داشت.
به محض اراده ی انجام دستور، خداوند متعال ایشان را از این امر معاف فرمود و به جای آن به ایشان دستور داد گوسفندی را به جای حضرت اسماعیل ع سر ببرد و طبق کلام قرآن مجید فرمود: و فدیناه بذبح عظیم (وما به جای او ذبح عظیمی را فدا کردیم ۱۰۷ الصافات)
در تفاسیر، منظور از ذبح عظیم وجود مبارک دردانه ی اهل توحید اباعبدالله روحی له الفداء است
حافظ در این شعر میگوید: ای ابراهیم نبی ، من مرید پیر مغان که وجود ذی جود سیدالشهدا سلام الله علیه باشد، هستم، و از اینکه مرید ایشانم از من رنجیده خاطر مشو، چرا که تو وعده ی این ذبح را نمودی اما در انجام آن معاف شدی ، لیکن او به این وعده وفا نمود و محیرالعقول ترین طلوع عشق در سپهر تاریخ را رقم زد.


و این سرّی است که روز عید قربان روز زیارتی خاص سالار شهیدان است.

 

موضوعات: مختلف  لینک ثابت




اِنَّ الْحُسين مِصباحُ الْهُدي وَ سَفينَة الْنِّجاة

 

از کتاب  خصائص الحسینیه

نوشته ی مرحوم آیت الله شیخ جعفر شوشتری

 

امام حسین علیه السلام و اعطای #صدقات

در روز عاشورا در پشت آن حضرت چین و چروک هایی دیده شد.

در این باره از امام #سجاد علیه السلام سوال کردند، فرمود:

این زخم ها در اثر بند زنبیلی بود که با آن شبانه برای #یتیمان و #بیوه زنان غذا می برد.

بیننده ای گفت: ” پشتی که شبانه و مخفیانه برای یتیمان غذا می برد، درهم شکسته است..”

 صلی الله علیک یا اباعبدالله


التماس دعا

موضوعات: اهل بیت(ع)  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم